صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۷۰۴۰۶
تعداد نظرات: ۴۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۹ - ۱۳ آبان ۱۳۹۶ - 04 November 2017

این کلیپ برای ندیدن است!

از دیروز که کلیپ دو دختر نوجوان اصفهانی قبل از اقدام به خودکشی را دیده ام گرفتار هزاران واژه و جمله ام که حتی اگر بتوانم بنویسم بعید است مجال انتشار پیدا کند. نمی خواهم با منع بیشتر وادارتان کنم که این کلیپ را ببینید.

 

عصرایران؛ احسان محمدی- «گروس عبدالملکیان» شعری دارد که انگار این روزها باید آن را بازخوانی کرد:


گرگ
شنگول را خورده است

گرگ
منگول را تکه تکه می کند

پسرم بیدار شو!
این قصه برای نخوابیدن است!

از دیروز که کلیپ دو دختر نوجوان اصفهانی قبل از اقدام به خودکشی را دیده ام گرفتار هزاران واژه و جمله ام که حتی اگر بتوانم بنویسم بعید است مجال انتشار پیدا کند. نمی خواهم با منع بیشتر وادارتان کنم که این کلیپ را ببینید. این کلیپ برای ندیدن است. درست مثل قصه شنگول و منگولِ گروس که برای نخوابیدن است!

بگذارید قبل از هر چیز داستان دیگری را نقل کنم. دیروز در مترو امام خمینی، پسر کوچکی، دستمال کاغذی می فروخت. دختر جوانی کف زمین کنارش نشسته بود و داشت به او فارسی درس می داد. معلوم بود دختر رهگذر است و وقتی دیده پسرک کتاب درسی همراهش است چند دقیقه کنارش نشسته است. از همین دخترهای جوانی که زانوی شلوارشان پاره است، کوله دارند و موهایشان بیرون ریخته و خیلی از ما وقتی می بینیم شان سرمان را تکان می دهیم  یعنی؛ خدا رحم کنه که نسل بعد مملکت می افته دست اینا و ...!

 چند قدم رفتم بعد برگشتم و به او گفتم که چقدر کارش خوب است. تشکر کرد و دوباره سرگرم درس دادن به پسرکی شد که لباس هایش دود گرفته و کثیف بود.

این قصه برای خوابیدن است اتفاقاً! برخلاف خیلی از نقدها به نسل جدید، من به هوشمندی و جسارت آنها امیدوارم. این دختر که در مترو نشسته بود روی زمین شاید یکی، دو سال از دخترهای نوجوان اصفهانی بزرگتر بود. قصدم مقایسه نیست اما شماتت یکسره این نسل راه را خطا رفتن است. سلب مسئولیت از دوش خودمان است. آنها دیوار کوتاهی دارند.

میانه دهه هفتاد وقتی ماجرای «سمیه و شاهرخ» -دو نوجوانی که در تب عشق دست به قتل خواهر و برادر خودشان زدند- رسانه ای شد، مشابه همین فضا در جامعه شکل گرفت. آن روزها ما هم سن و سال سمیه و شاهرخ بودیم. رسانه نداشتیم، به شلوار لی و ژل موی مان حساسیت وجود داشت و همه از «رپ» حرف می زدند و می گفتند «رپی ها» شیطان پرستند. زیر فشار خردکننده بزرگترها احساس می کردیم بی آنکه کسی را کُشته باشیم کنار سمیه و شاهرخ متهم می شویم. این حال را آقای آذری جهرمی که الان وزیر شده است هم احتمالاً تجربه کرده است. آن روزها به ما هم می گفتند وای به حال مملکتی که بیفتد دست شما نسل بی تعهد و بی تعلق! همین حرفی که امروز بسیاری از ما به نسل بعد از خودمان می گوییم.

چند روز پیش که پای نهنگ آبی را در خودکشی دختران نوجوان اصفهان وسط کشیدند نوشتم که « اصرار ندارم که این ماجرا را گردن نهنگ آبی بیندازم. اگر اینطور باشد استان ایلام، اقیانوس محل زندگی نهنگ آبی است که به سرزمین خودکشی جوان ها تبدیل شده است. خودکشی موضوع بسیار پیچیده ای است که با یک تائید و تکذیب یا مقصر کردن یک بازی اینترنتی وانداختن آن گردن جانورهای مجازی و واقعی پنهانش کرد».

این کلیپ آشکارا نشان می دهد که قصه نهنگ آبی حقیقت نداشت و دخترها در سنی که بسیاری از ما به خودکشی فکر کرده ایم و حالا جسارت نداریم حتی به آن اعتراف کنیم دست به کاری زده اند که پایانی تلخ دارد. این فیلم را مسئولان و جامعه شناسان باید صدها بار ببینند. به رفتار بچه ها نگاه کنند. به واژگانی که به کار می برند. تازه فیلم تقطیع شده است و مشخص است حرف های کاملاً غیر پخش تر هم زده اند.

دخترها که از خودشان فیلم گرفته اند یکجا می گویند:«حالا کجا داریم میریم: جهنم؟ بهشت؟ برزخ؟» بعد می خندند. ساده. معصوم، سرخوش. انگار «مرگ» را به شوخی گرفته اند اما «مرگ» کسی را شوخی نمی گیرد.

در رخ دادن این ماجرا تنها دخترهای جوان و این نسل را شماتت نکنیم. آنها قربانی جامعه ای هستند که به هزار و یک دلیل «پول» در آن چنان نقش حیاتی و کلیدی پیدا کرد که پدرها و مادرها از بام تا شام باید چند جا کار کنند و فرصتی برای بچه ها ندارند. قربانی فضایی هستند که در آن بیشترین جملات و اندرزهای «اخلاقی» رد و بدل می شود و بعد خبر یک «اختلاس» تمام آن رشته ها را پنبه می کند... وقتی انگشت شماتت مان را برای سرزنش کسی دراز می کنیم، فراموش نکنیم که سه انگشت دیگر خودمان را نشانه رفته است. «نهنگ آبی» تبرئه شد اما آنها که باید پاسخگو باشند و زیر باله های این نهنگ کذایی پنهان شده اند چطور؟

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۴۸
در انتظار بررسی: ۲۱
غیر قابل انتشار: ۵۲
مهدی نوروزی
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
متن خوبی بود. ممنون از شما
ناشناس
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
نکنین عزیزان
این کلیپو منتشر نکنین
ممکنه یه موج خودکشی بین نوجوونا راه بیفته
گرچه میدونم دیگه خیلی دیر شده و الان تو گوشی همه هست
ناشناس
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
آفرين آفرين

بسيار زيبا و آموزنده
ناشناس
۰۹:۳۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
انگار «مرگ» را به شوخی گرفته اند...
یوسف
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
واقعا زیبا بود .
ناشناس
۰۹:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
همه مطلب همینه " آنها قربانی جامعه ای هستند که به هزار و یک دلیل «پول» در آن چنان نقش حیاتی و کلیدی پیدا کرد که پدرها و مادرها از بام تا شام باید چند جا کار کنند و فرصتی برای بچه ها ندارند. قربانی فضایی هستند که در آن بیشترین جملات و اندرزهای «اخلاقی» رد و بدل می شود و بعد خبر یک «اختلاس» تمام آن رشته ها را پنبه می کند"
ناشناس
۰۹:۱۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
از اون بحث تحول در آموزش که قرار بود دفترچه بشه و برای وزیر آموزش و پرورش(که فقط اسمش قشنگه)چه خبر؟
ناشناس
۰۹:۱۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
عالیییییییییییییی
علی
۰۹:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
با سلام، بازی نهنگ آبی رو من بعد از تلاش های زیاد تونستم بدست بیارم و بازی کنم ولی چیزی برای خودکشی توش نبود وقتی میگی بازی یعنی سرگرمی همین ،بی خودی مشکلات جامعه و عدم سواد کافی مسئولین رو گردن بازی نندازیم بازی بازی است ولی این مسئولین دارن با زندگی جوانان ما بازی میکنن اونا دارن نهنگ آبی رو روی بچه ها ما اجرا می کنن وای بر ما ، وای بر مسئولین بی اندیش وای بر پدر و مادر های سربه هوا
نسل رها شده
۰۸:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
واقعیتی بسیار تلخ...
ناشناس
۰۸:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
خیلی بدبختیم همین
رضااز خوی
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
من روانشناس نیستم وی وقتی فیلم این دو دختر نوجوان را دیدم . احساس بدی داشتم . باید فکری به حال این جامعه بیمار کرد.
بنده خدا
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
ممنون از مقاله شما، منم یه دختر نوجوان دارم و تمامی جملات این دختران برایم آشنا بودند، تنها راه رستگاری عزیزان شناخت ایمان درست و حقیقی خداوند است.
رضا
۰۸:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
بسیار عالی و متین:sob:
ناشناس
۰۸:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
واقعا فکر میکردم که اون کلیپ ساختگیه و میخوان خودشون رو معروف کنن ، بعد از اینکه فهمیدم حقیقت داره واقعا شکه شدم
ناشناس
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
درود بر شرفت
داود
۰۷:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
آقای محمدی عزیز؛ اگر چه متن این خبر، پر از غم و درد بود. اما باز هم سپاسگزارم که به درد بچه هایمان پرداختید.
علی
۰۷:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
عصر ایران این متنت عالی بود این دست اتفاقها که در جامعه رخ میده باید همه ما خودمون رو مسول بدونیم که شاید اگه همش به فکر فقط خودمان و خانواده مان نباشیم و غصه این رو نخوریم که مثلا چطوری ماشین زیر پامون رو یه مدل بالاتر کنیم میتونستیم هر کسی به اندازه توان خودش تو حل مشکلات خانواده هایی که یه لقمه نون شب ندارند بخورند , قدم برداریم از اتفاق این دست وقایع تلخ جلوگیری کنیم مسولین ما هم راحت و اسوده شب لالا کنند چیز خاصی اتفاق نیوفتاده که اوقاتشان خدای نکرده مکدر بشه با اونها نیستم
ناشناس
۰۷:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
عالی
محمد
۰۷:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
من کلیپ را ندیده ام ولی متن شما بسیار زیبا بود
ناشناس
۰۷:۰۳ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
من دیگه حرفی ندارم
سکووووووووووووووووووووت
ناشناس
۰۳:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
عالی بود....من عاشق نثر احسان محمدی هستم...
ناشناس
۰۲:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
به نام خدا
اینجا کشوری است که دغدغه ی همه چیز هست به غیر از فرهنگ ،به غیر ازتکیه گاه شخصیت ،تهی از معنا
sam
۰۰:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
اینان چون خواسته هایشان در بغص فرو خورده است راهز جز این تباهی نمی بینند
ناشناس
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
عصر ایران عالی بود این مقاله ات. واقعیت های جامعه رو بنویس نترس
مهدی
۲۳:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
وای چقدر میخواستم این حرف ها رو به بقیه بگم
عالی بود...
بی نام
۲۲:۱۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
از نویسنده محترم تقاضامند م به این مسایل کوچک وپیش پا افتاده کاری نداشته باش وغصه نخور!!!!!!؟؟؟
روح اله عبادی
۲۱:۱۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
ما دچار شده ایم
دچار ...
ناشناس
۲۰:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
چقدر خوب نوشته شده این متن...
ناشناس
۲۰:۴۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
شکست عشقی چه ربطی به اختلاس داره؟
بچه تو این سن و دوست پسر؟
ناشناس
۲۰:۴۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
از دوست پسراشون رو دست خوردن خاسن خودشون رو با جرات نشون بدن...
مشکل اونجایی که شما میگین نیست...
مشکل اینه که یه دختر از طریق فضای مجازی برا خودش دوست پسر انتخاب کرده و ...
ناشناس
۲۰:۲۱ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
بد نبود و ولي تحليل عميقتري نياز داشتيم
ناشناس
۲۰:۰۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
درود بر این قلم توانا آقای محمدی
اما قبول کنیم شکم سیری هم عامل بسیاری از این ناهنجاری هاست
وقتی پدر و مادر همه امکانات مورد نیاز بچه ها را بدون کم و واست تهیه میکنند
بچه ها قدر زندگی و رنجی که بزرگتر ها می کشند را نمی دانند
زمانی دایی بزرگم می گفت به پدر و مادر التماس می کردیم به جای نان ارزن به ما نان جو بدهد که راحتر خورده و جویده می شود ! اما اکنون از نسل جدید چه کسی داستان پدران و رنج قحطی و جنگ و ... را باور می کند
ناشناس
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
خوب بود
ناشناس
۱۹:۱۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
از وقتی کلیپشونو دیدم حالم گرفته است، چی به سر بچه هامون آوردیم که اینقدر ناامید شدند که با خنده به استقبال مرگ میرن
رسول
۱۸:۰۰ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
واقعا دمت گرم.
ایرج
۱۷:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
خودت چقدر اختلاس کردی داداش خجالت نکش اختلاس خجالت نمیخواد افتخاره آقای محمدی همه دردید شما هم پول میگیرید تا ملت رو سرکار بزارید
ناشناس
۱۷:۲۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
این همه دانشجوی ارشد و دکترای روانشاسی و جامعه شناسی و علوم اجتماعی و .... داریم. میشه ده ها تحقیق و پژوهش تعریف کرد و از اینها خواست و پرسید تا ریشه های این مسئله رو بررسی کنن. البته اگر برای کسی مهم باشه و اگر کسی برای خروجی این تحقیقات ارزشی قائل باشه.
ای کاش بالای سر همین مسئولین دوربینی نصب میشد اصلا دستگاهی اختراع میشد تا ببینیم نسبت به فجایع این چنینی چه عکس العملی دارند و چقدر و چه مقدار از ذهنشون درگیر این وقایع تلخ میشه
ناشناس
۱۷:۲۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
چقدر بی سر وته بود !!!
ناشناس
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
من هنوز هم در شوک این کلیپ هستم. واقعا تکان دهنده بود که چه بلایی سر اعصاب و روان جوانان مملکت آمده...
سام
۱۶:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
درود بر شما با قلم رساي تان برادر وقتي آقاي نعمت زاده - تركان و .... افراد ديگري كه پير هستند وتوان ساعتها كار سنگين را در پستهاي مسئوليتي خود ندارند از اين سمت به اون سمت ميرن و جا را براي جوانان خلاق و كارآفرين باز نمي كنند و ميران كلان شيفته قدرت هستند و كوتاه بيا هم نيستند با مال و منان زيادي كه اندوخته اند بايد هم چنان شاهد پرپر شده سرمايه هاي كشور باشيم . از ماست كه بر ماست.
مجید
۱۶:۰۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
وقتی اخلاق از یک جامعه بره ؛ وقتی پدر و مادر دوست فرزندانشان نباشند آخرش میشه این
ناشناس
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
آخ آخ. یادمه من یه شلوار لی خمره ای می پوشیدیم بهم یه جوری می گفتن رپی انگار تهاجم فرهنگی آمریکا من یه نفر بودم
ناشناس
۱۶:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
پووووووووول و پول
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
به نظرم اینقدر هم معصوم نبودن. دختری که در این سن از پسرهایی که باهاشون دوسته اسم میبره، خوب چه انتظاری ازش میشه داشت. شما فکر کردید ما در نوجوانی مان احساس و غریزه نداشتیم؟ داشتیم، ولی حتی فکر اینکه طرف دختر مردم بریم هم نمیکردیم. هم برای خودمون هم برای اونها احترام قائل بودیم. با اینکه من و خیلیها مثل من که بین دهه هفتاد و شصت هستن خیلی از امکانات رو نداشتن.
نادیا
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
از شجاعتشون هم بنویسید. شجاعت در این حد ندیده بودم. هنوزم باورم نشده. خیلی عجیبه
ناشناس
۱۵:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
وای بر ما وای بر ما از غفلت در تربیت فرزندانمان...
افشین
۱۵:۲۷ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
از معدود مقالات تاثیرگذار این روزهای خبرگزاریهای(که چه عرض کنم تریبون شده ها) تکراری بود بخصوص بخشی که در اشاره به دیگران سه انگشت اشاره به خود دارد
تعداد کاراکترهای مجاز:1200