صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۸۶۰۲۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۴۶ - ۲۴ دی ۱۳۹۶ - 14 January 2018

محسن آرمین، بی‌بی‌سی و ممنوعیت اصلاحات!

«موضوع این یادداشت تحلیل تحول آشکاری است که در شیوه خبررسانی و تبلیغاتی شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی در رخدادهای اعتراضی اخیر شاهد آن بودیم. اما چرا بی‌بی‌سی؟»

 محسن آرمین، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:‌ «اعتراضات و ناآرامی‌های اخیر از منظرهای مختلفی قابل‌ بررسی است. درباره این پدیده تحلیل‌های مختلفی منتشر شده است و تحلیل‌گران هر یک از منظری به بررسی آن پرداخته‌اند. در این میان رفتار تبلیغاتی و سیاسی برخی جریان‌ها و رسانه‌های خارج از کشور به دلایلی که خواهم گفت کمتر مورد توجه قرار گرفت. موضوع این یادداشت تحلیل تحول آشکاری است که در شیوه خبررسانی و تبلیغاتی شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی در این ماجرا شاهد آن بودیم. اما چرا بی‌بی‌سی؟

علت روشن است. شبکه‌های تلویزیونی فارسی زبانی نظیر «VOA»، «من‌وتو» از نظر کلاس حرفه‌‌ای قابل مقایسه با بی‌بی‌سی نیستند. آنها خود را رسانه‌ای ضد جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده‌اند. بنابراین ضرورتی هم برای پنهان کردن انگیزه و اغراض خود نمی‌بینند. بنابراین تعجبی ندارد اگر مثلا شبکه فارسی «من‌وتو» در جریان اعتراضات اخیر به اتاق جنگ و طراحی و هدایت عملیات خیابانی تبدیل شده باشد اما بی‌بی‌سی از نظر کلاس کار حرفه‌ای با دیگر رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور قابل مقایسه نیست. بدیهی است که هر رسانه دیگری اهداف تبلیغاتی و سیاسی خاص خود را تعقیب می‌کند اما بی‌بی‌سی اهداف خود را همواره در ضمن رعایت اصول حرفه‌ای و ظرایف کار رسانه‌ای پی گرفته است.

از این‌ رو در این یادداشت می‌کوشم با تمرکز بر رسانه بی‌بی‌سی به عنوان رسانه‌ای حرفه‌ای و توانمند در برقراری ارتباط با مخاطب و موفق در پیگیری اهداف تبلیغاتی سیاسی خود، به بررسی این موضوع بپردازم. شاید آنان که رفتار این رسانه را طی ناآرامی‌های اخیر پیگیری کرده‌اند با من هم نظر باشند که بی‌بی‌سی طی این ماجرا بر خلاف شیوه معهود، به وضوح و آشکارگی تمام از سطح حرفه‌ای خود فاصله گرفت؛ به‌ گونه‌ای که حتی ضرورتی به تظاهر به رعایت اصول و قواعد خبررسانی ندید. از میان ده‌ها و بلکه صدها شعاری که تظاهرات‌کنندگان در حدود ۸۰ شهر کشور سر دادند ۲ شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، اینه تموم ماجرا» و شعار حمایت از رضاشاه تقریبا در تمامی گزارش‌های خبری و تحلیلی بی‌بی‌سی تکرار شد.

کسانی که اندک تجربه و آگاهی در فعالیت‌های سیاسی دارند، نیک می‌دانند در تظاهرات خودجوش و اعتراضی، یک گروه متشکل ۵ الی ۱۰ نفره به راحتی می‌تواند به شعارها جهت دهد. با وجود این شعار حمایت از رضاشاه چنان با مطالبات معترضان ناهمخوان بود که از حد شعار حاشیه‌ای یکی، دو تجمع اعتراضی فراتر نرفت اما تبلیغات بی‌بی‌سی به گونه‌ای بود که به بیننده القا می‌کرد ۸۰ شهر ایران یک‌صدا پایان جنبش اصلاحی و رهبری رضا پهلوی را فریاد زده‌اند!!! مسولان بی‌بی‌سی در پیگیری این خط تبلیغاتی چنان شتاب‌زده عمل کردند که حتی به این صرافت نیفتادند که مخاطب آنان احتمالا خواهد پرسید چگونه در تظاهرات ایران مردم همزمان هم شعار مرگ بر دیکتاتور سر می‌دهند و هم شعار زنده‌باد رضاشاه!

در طول این مدت تقریبا در بخش‌های خبری شبانه یک زوج به عنوان کارشناس سیاسی یکی مخالف و دیگری موافق دعوت می‌شدند. اما ترکیب چنان گزینش می‌شد که آن‌ که طرفدار ادامه اعتراض‌ها و سرنگونی است، فردی حراف و مسلط باشد و آن‌ که از اغتشاش و تخریب حمایت نمی‌کند و دیدگاهی اصلاح‌طلبانه دارد، از تسلط کافی برخوردار نباشد، تا نتیجه به نفع طرف اول بچربد. نتیجه منطقی! این گفت‌وگوها یا مناظره‌ها البته روشن بود: مدعی بودند آن چه در حال وقوع است، یک انقلاب یا مقدمات یک انقلاب است و اصلاح‌طلبان که خواهان اصلاح از درون هستند، دیگر قادر به نمایندگی مطالبات مردم نیستند و باید در اندیشه اپوزیسیونی کارآمد و توانمند بود؛ آن گونه که بر خلاف اصلاح‌طلبان بتواند مطالبات جامعه را نمایندگی کند.

بی‌بی‌سی در این تبلیغات یک‌سویه همه پرنسیپ‌های گذشته خود را زیر پا گذاشت. بر اساس اطلاعات موثق یکی، دو مناظره ضبط شده که با وجود تمام تمهیدات به عمل آمده نتیجه آن مغایر با خط تبلیغاتی بی‌بی‌سی از آب درآمده بود و در آن منطق اصلاح‌طلبان موجه‌تر و قوی‌تر جلوه کرده بود، اجازه پخش نیافت.

شاهکار بی‌بی‌سی در پیگیری این خط تبلیغاتی مصاحبه با آقای رضا پهلوی به عنوان رهبر اپوزیسیون ایران! بود؛ کسی که مجری بی‌بی‌سی تاکید داشت بگوید این روزها در خیابان‌های ایران شعارها در حمایت او طنین‌انداز است و مستند این ادعای بزرگ البته شعارهایی حاشیه‌ای به نفع رضاشاه در یکی، دو تجمع روزهای گذشته بود که در بخش‌های خبری بی‌بی‌سی دایما به نمایش گذاشته می‌شد. بر خلاف دیگر مصاحبه‌ها که مجری حرفه‌ای بی‌بی‌سی می‌کوشید با به چالش کشیدن نظرات مصاحبه شونده و طرح پرسش‌های مخالف مصاحبه را هر چه جذاب‌تر کند، در این گفت‌وگو هر چه بود اثبات شکست و به سر آمدن تجربه اصلاحات در ایران و میدان دادن به رضا پهلوی با طرح پرسش‌های همدلانه و تاییدآمیز بود.

مجری بی‌بی‌سی در این گفت‌وگو چنان عنان اختیار از کف داد که او را رهبر اپوزیسیون نامید و از برنامه او برای دوران پس از سرنگونی جمهوری اسلامی ایران پرسید. نیازی به توضیح بیشتر نیست آنان که برنامه‌های بی‌بی‌سی را طی این مدت پیگیری کردند احتمالا از چند و چون ماجرا به خوبی آگاهند. خط خبری و تبلیغاتی بی‌بی‌سی در این مدت را می‌توان اینچنین خلاصه کرد: پایان کار اصلاح‌طلبان و فقدان نیروی سیاسی مردمی و موجه در درون نظام که بتواند مطالبات مردم را پیگیری کند و ضرورت انتقال رهبری اپوزیسیون به خارج از کشور و پوشاندن این قبا بر تن رضا پهلوی.

جالب اینجاست که برخی معترضان ایرانی خارج‌نشین نیز با این خط سیاسی تبلیغاتی همراهی یا مشتاقانه در این سناریو ایفای نقش کردند و با حضور در برنامه‌های بی‌بی‌سی یکی به صراحت از موضع ترامپ در حمایت از اعتراضات اخیر و سرنگونی جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد و دیگری خاتمی و اصلاح‌طلبان را آماج حملات خود قرار می‌داد. دم خروس را آنجا می‌شد مشاهده کرد که مجریان بی‌بی‌سی نیز اطلاعیه مجمع روحانیون مبارز را که یکی، دو بند آن با بد سلیقگی تنظیم شده بود، مکررا به آقای خاتمی منسوب و از زبان او نقل می‌کردند تا مخاطبان به این نتیجه برسند که خاتمی هم صف خود را از مردم جدا کرده و صلاحیت نمایندگی مطالبات اجتماعی را ندارد.

به گمان من این تغییر خط تبلیغاتی، نه اتفاقی است و نه تصمیمی است که در سطح بی‌بی‌سی اتخاذ شده باشد. همزمانی این تحول با اظهارات تیلرسون، وزیر امور خارجه آمریکا مبنی بر تلاش و حمایت دولت این کشور از تغییر رژیم ایران از طرق مسالمت‌آمیز!! را نمی‌توان تصادفی دانست. با توجه به همراهی و پیروی انگلستان از سیاست‌های بین‌المللی و منطقه‌ای آمریکا می‌توان چنین نتیجه گرفت این رسانه بریتانیایی ملزم به ایفای نقش در چارچوب این خط مشی شده است.

این هماهنگی و هم‌سویی البته اضلاع و طرف‌های دیگری در میان نیروهای خارج کشور دارد، بحث درباره آن از حوصله این یادداشت خارج است اما نکته مهم این است که این تصمیم بدون توجه به اوضاع داخلی کشور یعنی گسترش نارضایتی‌های عمومی و احساس فزاینده ناامیدی از حل مشکلات و تحقق آینده‌ای بهتر اتخاذ نشده است. طی سال‌های اخیر مردم با حضور پرشور در پای صندوق‌های رای خواست و اراده خود را به تغییر روندهای گذشته و اصلاح امور به نمایش گداشتند و با انتخاب رییس‌جمهور و نمایندگان خود در واقع اعلام کردند به کارآمدی نظام و امکان حل مشکلات خود در چارچوب نظام امیدوارند اما افراطیون و بخش‌هایی از حاکمیت از هیچ اقدامی برای ناکام کردن دولت منتخب مردم فروگذار نکردند و کوشیدند که به مردم بفهمانند آب در هاون می‌کوبند و امید واهی دارند و «در ایران هیچ‌ چیز تغییر نکرده است» و «رای به رییس‌جمهور رای به برنامه‌های او نیست».

کارشکنی‌ها و بحران آفرینی‌های افراطیون طی این سال‌ها را می‌توان در یک شعار کوتاه خلاصه کرد: «در ایران اصلاحات ممنوع!» شعاری که نتیجه آن ادامه روندهای گذشته، جلوگیری از اصلاحات و در نتیجه افزوده شدن بر حجم بحران‌ها و گسترش بیشتر نارضایتی‌ها بود تا از یک‌ سو نا امیدی به بهبود اوضاع و حل مشکلات در اقشار ملت را دامن بزند و از سوی دیگر دشمنان ایران را به طمع اندازد و به تحقق مقاصدشان امیدوارتر کند، شعاری که امروز آمریکا و دشمنان ایران نیز با ذوق‌زدگی آن را تکرار می‌کنند.

رفتار تبلیغاتی بی‌بی‌سی تنها یکی از نشانه‌های این تحول است که نباید آن را محدود به یک رسانه دید. در برابر چنین وضعیتی می‌توان ۲ روش اتخاذ کرد یا به‌ سان گذشته هر اتفاق ناگواری را توطئه دشمن و نقش بر‌ آب دید و با واکنش‌های شعاری و احساسی نظیر نمایش‌های خیابانی مشت بر دهان دشمن کوفت و با تشدید فضای امنیتی و اقداماتی نظیر محدود کردن فضای مجازی صورت مساله را پاک کرد یا با درک شرایط حساس کنونی و از موضع مصالح ملی و با چشم‌پوشی از منافع فردی و جناحی اصلاحات اساسی را در دستور کار قرار داد.»

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200