صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۸۷۶۸۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۲ - ۰۱ بهمن ۱۳۹۶ - 21 January 2018

غریب آشنا

عصر ایران- ابتدا که آمد هیچ چیز نداشت حتی لباس، برایش لباس خریدن، تا حد مرگ خسته، گریان و نالان بود، بهش جا و غذا دادن، پناهش دادن، هر کاری که می شد انجام دادن تا آرام گیرد، کم، کم توجه ها را به خودش جذب کرد، تا جایی که مرد از دست زنش دلخور شد، فکر می کرد بیشتر حواس زنش به این تازه از راه رسیده بود.

مدت زیادی خودخوری کرد ولی عاقبت طاقتش طاق شد و به زنش شکایت کرد که چرا منو ول کردی و همه ش حواست به این پسره است؟ زنش جواب داد عزیزم این چه حرفیه، من همه اینکارا رو برای خاطر تو می کنم، در ضمن به پسرمون هیچوقت نگو پسره...

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200