صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۵۹۳۸۵۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ - 19 February 2018

مرگ نقد، سكوت منتقد

در چنين وضعيت منتقد مرده است و شيشه عمر نقد شكسته است.

روزنامه اعتماد نوشت: پرده اول: پدر به دنبال نمايشي است تا فرزند خردسالش، به دور از هياهوهاي بيهوده شهري، فارغ از خيال آلوده تهران يا جنجال‌ها و نزاع‌ها بر سر دو لقمه نان، ساعتي را در كودكي خود سپري كند. چشم‌هايش رنگ و شادي ببيند و گوش‌هايش نواي دلنشين موسيقي كودكانه‌اي. در ميان چند سايت فروش بليت نمايش چشمش به نمايشي مي‌افتد كه از داستان سه بزغاله و گرگ بدجنس مي‌گويد. شنگول و منگول و حبه‌انگور در ميان تمام آن واژه‌هاي ديگر، يعني نام نويسنده و كارگردان و بازيگران و... خودنمايي مي‌كند. پدر سرخوش از داستان محبوب كودكي‌اش و آگاه به پاستوريزه بودن محصول روي صحنه كودك را رهسپار نمايش‌ مي‌كند؛ نتيجه اما چيز ديگري است.

ناگهان نمايش با ازدواج ميان بز زنگوله‌پا و گرگ ناقلا آغاز مي‌شود. جاي بزها و گرگ‌ها عوض مي‌شود. بزي خودكشي مي‌كند. ديگران او را مي‌درند و مي‌خورند. پدر جا مي‌خورد. او فرزندش را شاهد صحنه‌اي مي‌بيند كه حتي در خيابان‌هاي تهران يا درگوشي مردمان كوچه و بازار نمي‌توانست ببيند. او مي‌ماند درباره آنچه روي صحنه رخ مي‌دهد به كودكش چه بگويد.

پرده دوم: وزير فرهنگ در يك برنامه تلويزيوني اذعان دارد براي تماشاي يك نمايش به همراه كودكش، حتما پيش از انتخاب اثر، اثر برگزيده را چك مي‌كند. اين گفته وزير ابزاري مي‌شود براي شيطنت مجري تلويزيوني- كه نمي‌دانم چقدر از وقت خود را صرف تماشاي تئاتر مي‌كند - تا بگويد پس علت در محتواي نامناسب آثار است. وزير راسخانه پاسخ مي‌دهد خير؛ چرا كه مساله آن است كه موضوع و محتواي اثر متناسب با سن كودك او هست يا نيست. او تاكيد مي‌كند به هر روي تئاتر فضاي نقادانه‌اي دارد كه قرار نيست هر نقدي توسط هر كسي در هر سني ديده شود.

پرده سوم: نخستين برنامه نقد تئاتر، پس از قطع برنامه مشهور نيما دهقان، با اجراي عطاءالله كوپال روي آنتن شبكه چهار مي‌رود. ميهمان برنامه حسين كياني دست به قلمي است كه در ايام مختلف جسته و گريخته ستون نشريات به نام او مزين شده‌اند. زماني كه صادق رشيدي، منتقد تئاتر وارد يك ارتباط مستقيم تلفني با برنامه مي‌شود و به انتقاد از رويه نمايش «مضحكه شبيه قتل» موجب خشم حسين كياني مي‌شود. حسين كياني روي آنتن زنده مشروعيت منتقد را زير سوال مي‌برد و او را فاقد جايگاهي مي‌داند كه درباره اثرش سخن بگويد.

آنچه اين سه رويداد را در كنار هم قرار مي‌دهد اشاره به موضوعي دارد كه سال‌ها در ايران مسكوت مانده است و كسي چندان برايش پاسخي نيافته است؛ در حالي كه در نظام رسانه‌اي غرب، موضوعيت ارزيابي اثر جا افتاده است و مسير انتخاب و گزينش يك اثر نمايشي از جانب مخاطب، با وساطت نقدها هموار مي‌شود، در ايران منتقد كماكان درگير يافتن مشروعيت جايگاه خويش است.

با انبساط در نظام رسانه‌اي ايران، ستون‌هاي تئاتر نيز به شكل كمي افزايش يافته؛ اما اين گشايش با تكثر منتقد واقعي همراه نبوده است و در واقع همين عبارت منتقد واقعي نيز مورد نزاع قرار گرفته است. برخي منتقد را در فُرم قلمش و برخي در استفاده از ظرف‌هاي انتقادي‌اش مورد داوري قرار داده‌اند. در چنين حالتي منتقد خوب فردي است كه چنان سليس و روان مي‌نويسد كه متنش به داستاني كوتاه از يك اثر نمايشي مي‌ماند يا دايره‌المعارفي است مملو از نظريات و آراي متفكران كه براي هر نمايشي مي‌تواند از كيسه خود تحفه‌اي بيرون كشد. در شكل نخست منتقد مي‌تواند بدل به يك نويسنده شاعرمسلك شود و در شكل دومش به يك لغت دان همه‌چيزدان.

در چنين شرايطي به نظر مي‌رسد منتقد براي خويشتن مي‌نويسد تا براي جمعيتي در انتظار آگاهي. او مي‌نويسد تا خود را در مقابل صاحب اثر قرار دهد. او نمي‌خواهد چيز تازه‌اي به مخاطب خود دهد. او يا يك مبارز است در وضعيت موجود- همانند نقدهاي رسانه‌هاي اصولگرا- يا شخصيتي است در خود فرورفته كه در پي كشف و اكتشاف وضعيت موجود يا آنچه در گذشته رخ داده است - همانند بيشتر نقدهاي رسانه‌هاي اصلاح‌طلب.

اما در آن سوي دنيا، در نشرياتي چون گاردين، نيويورك تايمز، اينديپندنت و... وضعيت به شكل ديگري است. در آنجا منتقد عملكرد ديگري دارد. واژه Critic وCriticize، جايي براي نزاع يا مكاشفه نيست. در آنجا منتقد مشروعيت رسانه‌اي دارد. او به اندازه هنرمند روي صحنه، مشهور است. او مي‌نويسد و نوشتار او به سرند كردن مخاطب اثر كمك مي‌كند. او يك راهنماست و براي راهنمايي خود ميان واژه‌هاي Essay، Review و Criticism تفاوت قائل مي‌شود. از اين رو مخاطب خود را در مرحله‌اي قرار مي‌دهد تا دريابد از خواندن هر كدام چه نصيبش مي‌شود. براي مثال در Review مي‌تواند دريابدكه اثر مدنظرش با ذائقه‌اش هماهنگي دارد يا خير. او در Review به دنبال كشف نكات ظريف و پنهان اثر نيست.

در چنين وضعيت دادن ستاره و نمره موجب پايايي و ماندگاري اثر مي‌شود. در يك نظام پايدار، مشروعيت منتقد و هنرمند توأمان است. بدون يكي، ديگري نيز وجود نخواهد داشت. پس عجيب نيست در نمايش «آرسنيك و توري كهنه» مورتيمر بورستر، در نقش منتقد جنجالي چنان عجله دارد تا نمايشي را در شب نخست اجرايش ببيند. قلم او قرار است بخش مهمي از فروش يا عدم‌فروش نمايش را رقم زند. يا شايد در آينده در انتخاب اثر براي جايزه توني موثر باشد.

در وب‌سايت روزنامه گاردين، زير هر يادداشتي كه بيشتر حكم راهنماي انتخاب اثر را دارد، مخاطبان نظرات خود را وارد مي‌كنند تا مسير نقد اثر تكميل شود. به نوعي وضعيت به سوي نقد مخاطب‌محور سوق مي‌يابد كه برخلاف بيشتر مكاتب نظري، ترمولوژي چنداني ندارد. در چنين رويه‌اي علاوه بر اينكه اثر به خودي خود به دست مخاطبان وارد چرخه نقد مي‌شود، خود نقد نيز مورد نقد قرار مي‌گيرد. به معناي ديگر، متن نقد نيز خود به اثر هنري قابل نقد بدل مي‌شود.

چنين شرايطي در ايران وجود ندارد. رابطه منتقد با مخاطب قطع شده است. منتقد خبري از نگاه مخاطب ندارد و تاثير چنداني در سطح سليقه او ندارد. منتقد مخاطب را رها كرده است و بيشترين تاثيرش بر هنرمند است. در بهترين حالت حرف‌هايش يا خوشايند مولف است يا منفور. نتيجه كار آنكه هنرمند از گفتار منتقد درمي‌يابد به كدامين سو پيش رود تا جايزه بگيرد، نه اينكه چگونه به كمك آن گفتار اثرش را تكميل كند و مخاطب را راضي.

در چنين وضعيت منتقد مرده است و شيشه عمر نقد شكسته است. وزير براي انتخاب اثر چك مي‌كند كه صرفا محتواي اثر مناسب كودك او هست يا نيست. اين كافي نيست، وظيفه منتقد توسط وزير نيز به غير سپرده مي‌شود و آن غير رويه‌اي تقليل‌گرا در پيش مي‌گيرد. رويه‌اي كه مي‌توان در گفتار وزير آن را كشف كرد كه تئاتر را صرف به وظيفه نقادانه‌اش تقليل مي‌دهد.

پرده چهارم در فيلم Birdman ايناريتو، زماني كه ريگن تامسون، آزرده و كم‌آورده به ميخانه مي‌رود، با منتقد روزنامه نيويورك‌تايمز مواجه مي‌شود. تصميم مي‌گيرد براي نجات خود از او كمك بگيرد؛ اما تابيتا ديكنسونِ منتقد تنها به يك جمله اكتفا مي‌كند: «I kill your play». او به ريگن گوشزد مي‌كند كه او در يك چرخه هنري است. پس شب اول را عالي باش تا روي صحنه باقي بماني. در ايران وضعيت متفاوت است. شب اول فاجعه، شب آخر ناراحت از پختگي در دقيقه نود.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200