در این باره ذکر چند نکته زیر خالی از فایده نخواهد بود:
1- اینکه البرادعی، موضوع هسته ای ایران را به بحث عمومی می گذارد و حتی خواستار حضور اعراب در مذاکرات مربوط به آن می شود، نشانه آن است که آژانس، از کار اصلی خود که بررسی فنی و حقوقی فعالیت های هسته ای کشور است عدول کرده و رسماً وارد سیاسی کاری شده است.
این، یک انحراف خطرناک در کار آژانس است.
2- ترجیح ایران - که مقررات بین المللی هم به آن صحه می گذارد - این است که موضوع هسته ای، در کانال رسمی آن، یعنی آژانس اتمی بررسی و حل و فصل گردد.
با این حال چنانچه نیاز به مذاکراتی خارج از این چارچوب باشد، طبیعتا باید این گفت و گوها با کشورهایی صورت گیرد که به نوعی طرف سیاسی ایران محسوب می شوند. به بیان دیگر، ایران و برخی کشورها، تقابلاتی با یکدیگر دارند که این تقابلات در موضوع هسته ای، رخ نمایانده است که در راس این کشورها، آمریکا قرار دارد.
در واقع می توان گفت که در بعد سیاسی ماجرا، طرف اصلی ایران در موضوع هسته ای، آمریکاست و لذا چنانچه قرار باشد مذاکره ای هم صورت بگیرد، این، آمریکاست که باید طرف گفت و گو باشد. حتی در زمانی هم که تروئیکای اروپایی (آلمان، انگلیس و فرانسه) با ایران مذاکره می کردند، ماحصل گفت و گوها را به آمریکا منتقل می نمودند و برای ایران، جواب می آوردند.
در همان زمان هم بسیاری از کارشناسان، تاکید داشتند به جای مذاکره با واسطه های اروپایی- که طبیعتا بدون دریافت حق واسطه گری هم کار نمی کنند- می بایست با طرف اصلی مواجه شد.
حال در این میان، اعراب در کجای ماجرای هسته ای ایران قرار می گیرند، سوالی است که باید از البرادعی پرسید.
3- حضور کشورهای روسیه و چین در مذاکرات هسته ای که با چراغ سبز ایرانی صورت گرفت، به خاطر عضویت این کشورها در شورای امنیت و ثقل سیاسی آنها در تعدیل اقدامات غربی ها علیه ایران بوده است که البته در عمل نیز هر چند شاهد بازی دوگانه آنها به ویژه روسیه بوده ایم ولی در مجموع به خاطر مصالح خودشان هم که شده، در مقاطعی از شدت وحدت قطعنامه ها کاسته و دایره شمول عملی آنها علیه ایران را محدود کرده اند.
حال آیا کشورهای عربی که عمدتا زیر مجموعه های بی اراده آمریکا محسوب می شوند، قادر به ایفای چنین نقشی در مقابل ایالات متحده هستند؟
بدیهی است که پاسخ منفی است.
بنابراین از این منظر نیز حضور اعراب در مذاکرات هسته ای ایران، محلی از اعراب ندارد.
البته بدیهی است که این حرکات ، به خاطر این است اعراب احتمال می دهند در آینده ، با شکل گیری مذاکرات ایران و آمریکا ، روابط این دو کشور رو به بهبود رود.
بی گمان آنها از این احتمال خرسند نیستند زیرا منافع خود را در وجود تنش سیاسی ( و نه نظامی) در روابط تهران - واشنگتن می بینند و لذا از هیچ اقدامی برای مانع تراشی در این خصوص فروگذار نمی کنند ولی در نهایت اگر ملاحظه کنند که مذاکره ای در میان است ، می کوشند وارد بازی شوند و از این پشم برای خود کلاهی دست و پا کنند.
بنابراین بهتر است آقای البرادعی اینقدر وقت خود را برای وارد کردن اعراب به مذاکرات هسته ای ایران و گفت و گو های احتمالی ایران و آمریکا هدر ندهد. زیرا آنها در این ماجرا، نه سر پیازند و نه ته پیاز!
اصلا آنموقع دیگر جرأت ندارند بگویند خلیج عربی!! پس چرا باید موافق باشند!؟
دولتهای القاعده پرور و طالبان پرور شدن طرف مذاکره ایران برای اطمینان از عدم انحراف ایران!! این هم یکی از شگفتی های دوران ماست!!!
دستگاه ديپلماسي ما نبايد زير بار درخواست نابجاي البرادعي برود.
در این بین این نظرسنجی توسط رسانه ها از کارشناسان دارای بینش کافی به امر تهیه استراتژی کلی برای این حرکت بزرگ بسیار کمک می کند. به عنوان یک فرد ساده بار دیگر گوشزد می کتم که این تغییر باید بسیار با دور اندیشی و فکر انجام شود و فقط به صرف اینکه دیگران القا کنند که ما قدرت بزرگی شده ایم نباید ما را از رقیبان منطقه ای "بسیار ثروتمندمان" (بخوانید بسیار قدرتمند) غافل کند.