صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۲۳۹۳۴
تعداد نظرات: ۱۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۲ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ - 31 July 2018

چند اتفاق خوب در یک بعدازظهر سگی

مرد جوانی در حال لواشک فروختن بود. او برای تبلیغ کالای خود به مسافران مترو لواشک می‌داد. مرد لواشک فروش، مردم را می‌خنداند و به آنها لواشک می‌داد

عصر ایران؛ مصطفی داننده- این روزها همه خبر بد می‌دهند. بسیاری از قیمت دلار حرف می‌زنند، از آینده نامعلوم. دراین بین تصمیم گرفتم یک نصف روز در یک بعدازظهر سگی( قیمت دلار، سکه، گرما و ...) در کنار تمام تلخی‌ها، خوبی‌ها را هم ببینم. خوبی‌هایی که شاید قبلا به سادگی از آن عبور می‌کردم.

اولین اتفاق خوب را راننده یک تاکسی رقم زد. در اوج گرما، کولر تاکسی خود را روشن کرده بود. درخنکای ماشین لبخند زد و یک خسته نباشید جانانه به من گفت. او برای خودش و مسافران احترام قائل بود. او نگران مصرف بنزین و گران شدن آن نبود. برای او رضایت من و دیگر مسافران مهم بود.

مرد جوانی در حال لواشک فروختن بود. او برای تبلیغ کالای خود به مسافران مترو لواشک می‌داد. مرد لواشک فروش، مردم را می‌خنداند و به آنها لواشک می‌داد. او می‌گفت ترامپ گفته است فروش نفت ایران را صفر می‌کنم اما من به مردم به جای نفت لواشک می‌دهم.

او بدون توجه به مشکلات داشت کار خود را انجام می‌داد با تمام خلاقیت و جذابیت. هرکسی از واگنی که این مرد در حال دستفروشی در آن بود پیاده شده بود، لبخند به لب داشت و لواشک کوچکی بر دهان.

پیلاستیک‌های میوه دستش بود و عصا زنان در حال رفتن. یک پا نداشت. حمل این چند پلاستیک میوه برای آدم‌های سالم هم سخت بود در آن هوا و کوچه‌ای که سربالایی است اما مرد کوچه ما عصازنان به سمت خانه می‌رفت. او کارهای خود را انجام می‌دهد بدون اینکه نقطه ضعفش مشکل ساز باشد.

او می‌توانست زانوی غم بغل بگیرد و اجازه بدهد  کارهایش را دیگران انجام دهد اما خودش روی یک پای داشته‌اش ایستاد و نشان داد می‌شود خواست و انجام داد. دیدن او همیشه مرا به یاد شعر معروف سیمین بهبهانی می‌اندازد«شلوار تا خورده دارد مردی که یک پا ندارد... »

پیرمرد همیشه عادت داشت حیاط و کوچه را با آب بشوید. فکر کنم جز تفریحاتش بود. دیروز که از سرکار برگشتم دیدم جارو به دست در حال تمیز کردن حیاط خانه‌اش بود و آب پاشی هم کنار باغچه خانه‌اش در جلوی در.

دوستم زنگ زد. خبر از ازدواجش داد آنهم بدون برگزاری مراسم خاصی. گفت سکه گران شده است، مخارج سر به آسمان ساییده است به خاطر همین تصمیم گرفتیم بدون مراسم خاصی به زیر یک سقف برویم. به او تبریک گفتم و کارش را تحسین کردم.

در هنگام برگشتن به خانه بودم. حدود ساعت‌های پایانی شب بود. ماشین پشت چراغ قرمز ایستاد. پسرکی شروع به تمیز کردن شیشه ماشین کرد. راننده، بدون اینکه سر او داد بزند به پسرک گفت خسته نباشی و 5 هزار تومان به او داد. کسی که تا آخرین ساعت‌های شب کار می‌کند در مقابل کودکان کار گشاده دست و مهربان است. او شاید پول یک کورس رانندگی خود را به پسرک داد و لبخند او را خرید.

اینها بخشی از خوبی‌هایی بود که در این دو روز دیدم. اتفاقاتی که شاید هر روز در کنار ما می‌افتد اما عادی از کنار آن عبور می‌کنیم. همین کارها نشان می‌دهد همه چیز تلخ و سیاه نیست و خوبی کنار ما نشسته است و به آن توجه نمی‌کنیم.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۱۲
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید
گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر
وحید
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
اون تیکه آخر تمیز کردن شیشه ماشین و 5000 تومان ارتباطی به موضوع نداشت ... علاوه بر زشت شدن چهره شهر ، نمیشه اسم این کار رو کار گذاشت . باعث اذیت و آزار مردم هم هستن . ضمن آنکه تجاوز به حریم شخصی هستش . مثل اینه که داری توخیابون راه میری یهو یکی عینکت رو از روی چشم هات برداره و نیمه کثیف کنه ( نه تمیز ) و دوباره بذاره رو چشمت و پول طلب کنه
خویی
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
مشکلات خیلی بیشتر از این حرفهاست لاپوشانی کردن مشکلات دوای درد نیست
ناشناس
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
شبیه آلیس در سرزمین عجایب بود.
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
عصری جون شما که فبلا میگفتید بجا پول، ساندویچی چیزی بدین بچه های کار حالا دادن ۵ تومن پول رو تبلیغ میکنی؟
علی
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
به دوستان عزیزم پیشنهاد می‌کنم کتاب 1640 رو که خاطرات شهید لشگری هست بخونند. ایشون نزدیک 18 سال در زندان‌های عراق اسیر بودند بیشتر این اوقات را در زندان انفرادی بودند ولی روحیه و سلامتی‌شون رو تا حد ممکن حفظ کردند. وضعیت امروز ما از وضعیت شهید لشگری در زندان بدتر نیست
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
زانوی غم در بغل گرفتن و جزع و فزع کردن کار خوب و درستی نیست.
اما فراموش کردن مشکلات هم به همون اندازه بد و ناپسنده.
مهدی
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
حالا گیریم بدون مراسم خاصی هم ازدواج کردن با این گرانی وحشتناک و مسائلی که گریبانگیر جامعه ما هست چطور میخوان دوام بیارن؟
شاهین
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
با این حلواها دهن شیرین نمیشه البته اگه واقعا حلوایی باشه. زندگی داره به سختی نفس میکشه ولی باهات در زنده بوده انسانیت موافقم
ناشناس
۰۹:۴۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
با تمام مطلبت موافقم به جز بند آخر . کودکان کار اسیر مافیای فساد هستند و با دادن حتی یک ریال به آنان در افزایش فساد مقصریم . از سوی دیگر کودکی که واقعاً نیازمند کار باشد ابتدا اجازه می گیرد و سپس اقدام به شستن (یا بهتر بگویم کثیف کردن ) شیشه می کند
ناشناس
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
تمام موضوعات گفته شده از یك تلخی وحشتناكی رنج می بردن
همشون نشان از فقر مادی گسترده در جامعه امروز ما كه مدتهاست سر شدیم نسبت بهش خبر میدن :pensive:
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۲۷ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
توررررخداااااااااااااااا ایییییییییییییییینقدر منفی بین نباااشین...
بذارین یه کمی مثبت فکر کنیم
از همین لحظه های کوچک هم کاب لذت ببریم و کیف کنیییییییییییییییم
دایی کریم
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۷/۰۵/۰۹
رویا پردازی میکنیا عصر ایران
تعداد کاراکترهای مجاز:1200