صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۸۸۰۰۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۲ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - 08 September 2019

امکان و امتناع سیاست‌ورزی در ایران/ سعید حجاریان

سعید حجاریان؛ مشق نو
 
اصلاح‌طلبی نوعی خاص از سیاست‌ورزی تغییرخواهانه است و در کنار آن انواع و شقوقی دیگر از تغییرخواهی مفروض است. به نحوی که جملگی فعالان سیاسی اعم از اصول‌گرا، ملی‌گرا، اسلام‌گرا، جمهوری‌خواه‌، سلطنت‌طلب و… هر یک با رهیافت‌ خاص خود به‌دنبال ایجاد تغییرات جزئی یا کلی‌ هستند و در یک کلام، سیاست‌ورز تغییرخواه محسوب می‌شوند. این رویه اما امروز به‌نظر با چرخشی بنیادین مواجه شده‌ است؛ تا دیروز بحث غالب بر سر امکان و امتناع ایجاد تغییر، و شیوه آن بود اما امروز، سیاست ‌ورزیدن در معرض پرسش جدی قرار گرفته است تا جایی که باید از نیروهای سیاسی خواست تا مقدمتاً بگویند، براساس کدام دلایل سیاست‌ورزی را در ایران ممکن می‌دانند.

بسیار خوانده و شنیده‌ایم زمانی که سیاست‌ورزی به پایان می‌رسد، اشکالی دیگر از کنش‌های جمعی ظاهر می‌شود؛ جنگ داخلی، انقلاب، سابوتاژ، اشغال خارجی، جنگ چریکی و… . که البته هیچ‌ یک از آن‌ها را نمی‌توان ذیل مفهوم سیاست‌ورزی طبقه‌بندی کرد. زیرا می‌دانیم جنگ‌ها زمانی آغاز می‌شوند که سیاست‌ به پایان رسیده باشد. اما سیاست‌ورزی در چه شرایط و محیطی ممکن است؟

به باور علمای سیاست، جامعه سیاسی (polity) که از تجمیع دولت و نیروهای سیاسی پدید می‌آید، محل سیاست‌ورزی‌‌ست و مادامی که نسبتی تعریف شده و هنجارمند میان این دو مؤلفه برقرار است، می‌توان بر وجود جامعه سیاسی صحه گذاشت و از سیاست‌ورزی سخن گفت. اما این نسبت به طرق مختلفی در معرض آسیب قرار می‌گیرد. این وضعیت را با ذکر یک مثال نوستالژیک تصویر می‌کنم.

در میان هم‌‌نسلان من بازی مهیجی وجود داشت که شیوه آن بدین صورت بود که فردی با تکاپو و تلاش بسیار، بالای تپه‌ای از خاک بیرون کشیده از چاه می‌رفت و زمانی که استقرار پیدا می‌کرد با صدای بلند می‌گفت، «قلعه شاه مال منه». سپس مابقی تلاش می‌کردند او را پایین بکشند و خود را به قلعه پادشاهی برسانند.
 
رفت و آمد به قلعه پادشاهی ادامه داشت تا زمانی که یکی از صاحبخانه‌ها یا زورمندان به محل بازی بچه‌ها می‌رسید، و به بهانه‌ای مانند خواب ظهرگاهی، بازیگران قلعه پادشاهی را می‌نواخت و متفرق می‌کرد و بازی را به‌کلی برهم می‌زد. این وضعیت را در عالم سیاست هم می‌توان پی گرفت. به این منظور و به جهت شناخت ربط و نسبت نیروهای سیاسی مؤثر بر فضای امروز ایران به آراء چارلز تیلی رجوع و آن بازی را در اندیشه‌های وی بازسازی می‌کنم.

۱) درون جامعه سیاسی ما، عده‌ای یک‌صدا می‌گویند، قلعه شاه مال ماست! اینان معتقدند تنها یک نیروی سیاسی یا حتی یک فرد باید در جامعه سیاسی امکان تنفس و سیاست‌ورزی داشته باشد؛‌ در نظر تیلی و البته دیگر نظریه‌پردازان این‌ گروه‌ همان صاحبان قدرت هستند.

۲) گروهی به‌صورت قانونی تغییر وضعیت را طلب می‌کنند. این‌ها همان اصلا‌ح‌طلبان هستند؛ نیروهایی برآمده از جامعه مدنی که صورت سیاسی به‌خود گرفته و با دیگر تغییرخواهان یا با ساخت قدرت به رقابت می‌پردازند. تیلی آن‌ها را رقبا (contenders) می‌خواند و در توضیح فعالیت آن‌ها وضعیت ستیز و سازش‌ دائمی را تصویر می‌کند و توضیح می‌دهد، کسی که بتواند نیروی بیشتری بسیج و سهم بیشتری را از جامعه سیاسی نصیب خود کند، می‌تواند بر قدرت اثر بگذارد، به تدریج به بخشی از بلوک قدرت تبدیل شود و نهایتاً قدرت سیاسی را به کف ‌آورد.

۳) در جامعه سیاسی ما، نیروی سومی نیز وجود دارد که به‌تدریج قدرت گرفته است؛ نیرویی که از جهات مختلف به‌دنبال تغییر بازی است. تیلی آن‌ها را نیروهای چالشگر (challenger) می‌خواند؛ نیرویی که برآن است به جامعه سیاسی و انتخاب آزاد وارد شود و یا بازی را از اساس تغییر دهد.

با نگاهی تاریخی و شاید اندکی تخیل می‌توان تفکر و نمایندگان این سه بخش را شناسایی کرد اما لازم است قدری پیش‌تر برویم و با نگاهی کارکردگرایانه، روند حرکت و نقطه هدف این نیروها را ارزیابی کنیم. در سده اخیر، در ایران با کیفیتی از ستیز و سازش میان حافظان وضع موجود، رقبا و چالشگران مواجه بوده‌ایم؛ که هر یک به طریقی از یکدیگر تأثیر می‌پذیرفتند و بر هم تأثیر می‌گذاشتند اما از دوره‌ای این تأثیر و تأثر با اختلال مواجه شد.
 
تا مقطعی قدرت فائقه سیاسی مانند یک بالن سبک‌‌وزن از زمین سیاست ارتفاع گرفته بود و صرفاً بخشی از سایه‌اش جامعه سیاسی را پر کرده بود و به همین دلیل تا حد زیادی امکان تنفس و به بیان بهتر، سیاست‌ورزی وجود داشت اما در مقاطعی کیسه‌های شن با محتویات مختلف به بالن قدرت متصل شدند و بلوک قدرت را سنگین کردند و به مرور بالن را پایین آوردند تا حدی که سایه‌ آن تمام جامعه سیاسی و حتی فضای عمومی را فراگرفت و چون ماه نو منخسف امتناع سیاست‌ورزی را به‌دنبال آورد. هگل هم از زاویه‌ خاص خود این وضعیت را توصیف کرده است.
 
وی معتقد است عرصه سیاست در طول فرایندی از سوی خدایگان پر می‌شود به‌نحوی که سوژگی رعایا و بندگان زیر سایه سنگین خدایگان از بین می‌رود یا به تعبیر حکمای یونان، وجود انسان سیاست‌ورز (homo politicus) ممتنع می‌شود. هگل در نهایت سیاست‌ورزی خدایگان را هم به چالش می‌کشد زیرا معتقد است در فضای سیاسی خالی از سوژه، خدایگان نهایتاً با اشیاء مواجه‌اند.

این یادداشت را با تکرار عبارت مشهور مهندس بازرگان در دادگاه نظامی به پایان می‌برم. وی گفت، ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت می‌کنیم. این عبارت او در واقع، ناظر به پیدایش شرایط امتناع سیاست در ایران بود. چنانکه شاهد بودیم از آن مقطع به بعد، زبان گلوله و انقلاب جایگزین زبان سیاست شد و کارویژه رقبا (contenders) به‌کلی خالی از معنا شد. مع‌الوصف،‌ با توجه به تجربه تاریخی و شرایط اکنون لازم است هر کنشگر سیاسی سه پرسش اساسی را پاسخ گوید؛ الف) آیا انتخابات در ایران ممکن است؟ ب) آیا اصلاح‌طلبی در ایران ممکن است؟ ج) آیا سیاست‌ورزی در ایران ممکن است؟ که فی‌الواقع باید پرسش‌ها را از انتها به ابتدا پاسخ گفت.
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200