صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۰۷۵۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۰ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۸۸ - 27 April 2009

کارنامه 100 روز اول اوباما

کاوه شجاعی

نشريه فارن پالسي از متخصصان امور سياست خارجي خواست به 100 روز اول باراک اوباما در کاخ سفيد نمره بدهند و نتيجه؟ 11 نمره A، 16 نمره B، 17 نمره C و يک D. تعدادي هم اعلام کردند که هنوز براي نمره دادن زود است.

آنچه در پي مي‌آيد بخش‌هايي از توضيحات اين کارشناسان درباره کارنامه 100 روز اول اوباماست به اضافه يادداشتي از فريد زکريا، سردبير نيوزويک بين‌المللي، در اين مورد که ديروز منتشر شد.

پاراگ خانا
عضو مرکز تحقيقاتي بنياد آمريکاي جديد
نمره: A

وقتي جورج بوش به قدرت رسيد عده‌اي از «انقلاب» در سياست خارجي آمريکا حرف مي‌زدند. انقلاب البته شکست خورد. حالا ما شاهد احياي ديپلماسي هستيم: مذاکره با دشمنان و رقبا آرام‌آرام از حالت تابو خارج شده است. اوباما در فقط 100 روز رابطه يا نزديکي با کشورهايي را آغاز کرده که تا همين چند ماه پيش در محترمانه‌ترين حالت کشورهاي «سرسخت» خوانده مي‌شدند مثل ونزوئلا، کوبا، سوريه و ايران؛ کشورهايي که سال‌ها بود تلاش مي‌کرديم آنها را در انزواي ديپلماتيک قرار بدهيم و تحريم‌شان کنيم. اوباما سياست‌هاي غيرسازنده پيشين را تغيير داده است و البته ذره‌اي از «منافع ملي» ايالات متحده عقب‌نشيني نکرده است. برعکس، او نشان داده رئيس‌جمهوري است که دقيقا مي‌فهمد منافع آمريکا در چيست.

جياني ريوتا
ريوتا سردبير روزنامه Il Sole 24 Ore به معناي «خورشيد 24 ساعت» که متعلق به فدراسيون کارفرمايان ايتالياست.
نمره: B+

آه! نه! پرزيدنت اوباما نمي‌تواند اين کار را بکند! او کاملا در اشتباه است! نبايد اين پول را به بانک‌ها داد! اين يک بحران بدهي‌هاست و شما باز هم به آنها پول قرض مي‌دهيد. اين طرح هم محدود است و هم بي‌احتياطانه! تيموتي گايتنر، وزير خزانه‌داري آمريکا خيلي جذاب است اما او مي‌تواند با کنگره رودررو شود؟ D+. اين نمره چپ‌گراهاي بدخلق است.

اوه! نه! باراک اشتباه مي‌کند. او يک سوسياليست است و خيلي زود عينک خوشگلي به چشم مي‌زند - شبيه همان عينکي که جان لنون در بچگي داشت - و بالاخره ما را به سمت اقتصاد اروپاي شرقي در دوران شوروي‌ها و دولت رفاه مي‌کشاند. نمره او F-. اين را راست‌گراهاي بدخلق‌تر مي‌گويند.
اما ما عقل‌گراها به پرزيدنت اوباما B+ مي‌دهيم. او از خطرات بحران آگاه است، از گسترش ترس جلوگيري کرده؛ از بازار حمايت کرده اما جلو زيادي‌خواهي‌هاي آن را گرفته است. برخلاف همتاهاي اروپايي‌اش به سمت پوپوليسم گرايش پيدا نکرده و به آنهايي که از جنگ طبقاتي حرف مي‌زنند بهايي نداده است. او ملت را متحد کرده است. به سوي ترم پاييز!

کريم سجادپور
عضو بنياد تحقيقاتي کارنگي
نمره (در مورد ايران): A-

در همين 100 روز اول، من فکر مي‌کنم که رويکرد دولت اوباما در قبال ايران بسيار آگاهانه‌تر و زيرکانه‌تر از هر دولت ديگري در 30 سال اخير آمريکا بوده است. او مودب بوده اما ضعف نشان نداده و برقراري اين توازن همه دشوار بوده است.

البته هيچ‌گاه به تنهايي نمي‌توان پينگ‌پونگ بازي کرد: در ايران افراد تاثيرگذاري هستند که به رابطه دوستانه با ايالات متحده علاقه‌اي ندارند. پيشنهاد دوستي اوباما البته باعث مي‌شود فشار بر اين افراد افزايش يابد. بوش همه جناح‌هاي ايراني را عليه يک تهديد مشترک متحد کرد و حالا دولت اوباما احتمالا به مباحثه در مورد آمريکا در بين نخبگان ايراني دامن خواهد زد.

فيليپ زليکف
سرپرست کميسيون 11 سپتامبر بود و در حال حاضر استاد دانشگاه ويرجينياست.
نمره: -

من فکر مي‌کنم هنوز براي نمره دادن در اين ترم خيلي زود است؛ دست‌کم براي اين استاد محافظه‌کار.

اليوت آبرامز
در دولت‌هاي ريگان و بوش (پسر) حضور داشت در حال حاضر عضو شوراي روابط خارجي آمريکاست.
نمره: D

«مسافرت‌هاي معذرت‌خواهي» به سراسر جهان بدترين گناه دولت جديد نيست و فقط شايستگي يک C دارد. به اوباما D مي‌دهم به خاطر ناديده گرفتن زنان و مردان شجاعي در سراسر جهان که به خاطر حقوق بشر و آزادي‌هاي مدني مي‌جنگند.

رئيس‌جمهور از گپ دوستانه‌اش با هوگو چاوز دفاع مي‌کند و مي‌گويد که ونزوئلا تهديدي استراتژيک براي ايالات متحده به حساب نمي‌آيد اما او متوجه نمي‌شود که نزديکي او به چاوز يا دانيل اورتگاي نيکاراگوئه يا سران چين چه تاثيري بر افرادي دارد که در آن کشورها به صورت صلح‌آميز براي دموکراسي تلاش مي‌کنند.

به علاوه در حال حاضر همه پست‌هاي دولتي که به حقوق بشر مربوط است، در وزارت امورخارجه و شوراي امنيت ملي، خالي مانده و اين يک رسوايي بزرگ محسوب مي‌شود.

سوزان ملوني
عضو بنياد تحقيقاتي بروکينز
نمره (سياست‌هاي ايران): B-

اوباما در دوران مبارزات انتخاباتي‌اش شجاعانه از تعامل با ايران حرف مي‌زد و رويکرد دولت او در قبال تهران تا حالا کافي اما نه چندان برانگيزننده است. پيام تبريک سال نو به ايراني‌ها بسيار ظريف و دقيق بود و وزارت خارجه هم هوشمندانه تهران را به سمت ايفاي نقشي سازنده‌تر در مورد افغانستان ترغيب مي‌کند و روند نزديکي ما به روسيه به عنوان بازيگري کليدي بسيار خوب است اما استراتژي دولت اوباما در مورد ايران در بيشتر بخش‌ها انفعالي، گنگ و شبيه ديپلماسي چماق و هويج دولت بوش در سال‌هاي پاياني‌اش است. اوباما بايد ترديد را کنار بگذارد.

لارا سکر
نويسنده مجله نيويورکر
نمره (سياست ايران): A

نحوه برخورد اوباما با ايران نمره خوبي مي‌گيرد: مودبانه، صميمي و البته زيرکانه. اوباما دست خود را به سوي تهران دراز کرده اما درخواست آنها را براي معذرت‌خواهي نمي‌پذيرد و حالا نوبت سران ايران است که تصميم بگيرند.

ديويد راثکوف
عضو بنياد تحقيقاتي کارنگي و نويسنده مجله فارن پالسي
نمره (ايران): ناقص

در حال حاضر روابط به شدت در هم پيچيده است. اگر بخواهيم ادب را کنار بگذاريم بايد بگوييم دو کشور در طول اين سه دهه گلوي يکديگر را فشار داده‌اند، اما اميد به آغاز مذاکره ماجرا را به سمت ديگري مي‌کشاند.

راز موفقيت اين مرد

فريد زکريا: هيچ رئيس‌جمهور آمريکايي در خاطره معاصر با چالش‌هايي اين چنين بزرگ روبه‌رو نبوده است. وقتي که باراک اوباما سه سال پيش نامزدي اوليه اش را در حزب دموکرات اعلام کرد ميانگين شاخص سهام صنعتي داو جونز 14000 بود و جهان در رونق اقتصادي قرار داشت. اما هنگامي که او قدرت را در دست گرفت صنعت مالي ايالات متحده در هرج و مرج کامل بود، بازارهاي اعتباري يخ زده بودند، بهاي مسکن سقوط آزاد را تجربه مي‌کرد و اقتصاد در بدترين حالت خود از زمان رکود بزرگ قرار داشت و به همه اينها افغانستان، پاکستان، عراق، ايران و کره شمالي را اضافه کنيد تا حجم چالش‌هاي پيش روي او را احساس کنيد. و حالا بايد اعتراف کنيم که اوباما در صد روز اول، در اکثر حوزه‌ها، موفق بوده است. بدون ترديد اقتصاد همچنان ضعيف است، اما او چند محرک مالي را در بازارهاي مالي و مسکن تزريق کرده تا آنها را به ثبات برساند، برنامه‌هاي بلند مدتي را آغاز کرده تا رشد پايدار ايجاد کند، اولويت‌هاي نظامي آمريکا در افغانستان و عراق تنظيم کرده و روند بهبود رابطه با بقيه دنيا و تغيير تصوير واشنگتن در ديد مردم جهان را شروع کرده است. اينها البته فقط شروع ماجراست و نتيجه طبيعتا به چرخش اوضاع در آينده بستگي دارد، به خصوص در حوزه اقتصاد يا در پاکستان و عراق. اما بدون ترديد هر رئيس‌جمهوري به آنچه که اوباما در صد روز اول دست يافته است غبطه مي‌خورد.

سوال اساسي اينجاست که اوباما چرا اينقدر موفق بوده است؟ شماري از تحليلگران بر روش آرام رهبري او تمرکز مي‌کنند يا بر تمايل او به مشاوره گرفتن يا روحيه همکاري سرسختانه او. همه اينها درست است اما يک توضيح بزرگتر براي شرح موفقيت او وجود دارد. اوباما مي‌تواند کشور و وضعيت سياسي آن را به درستي تعبير کند. او مي‌فهمد که آمريکا در سال 2009 در جايگاهي کاملا متفاوت از قبل قرار دارد. نتايج نظرسنجي‌ها نشان مي‌دهد که کشور ليبرال‌تر از دو دهه پيش است.

روزنامه نگاران محافظه‌کار هنگام بررسي نتايج نظرسنجي اخير موسسه Pew مي‌گويند اوباما باعث شده واکنش‌هاي مردم به رئيس‌جمهور دو قطبي‌تر از هر زمان ديگر باشد: دموکرات‌ها واقعا او را دوست دارند و جمهوريخواهان واقعا از او بدشان مي‌آيد. اما مهمترين يافته‌هاي اين نظرسنجي اين بود که اين روزها آمريکايي‌هاي خيلي کمي خود را رسما جمهوريخواه مي‌دانند. اين رقم در سال گذشته حدود 24 درصد بوده که در طول 3 دهه اخير بي‌سابقه بوده است. البته به گفته آلن آبراموويتز، استاد علوم سياسي دانشگاه اموري، اين به خاطر آب رفتن پايگاه مردمي جمهوريخواهان نيست؛ دموکرات‌ها گسترش يافته‌اند. وقتي بيل کلينتون در 1992 انتخاب شد، 30 درصد راي دهندگان دموکرات بودند، 27 درصد جمهوريخواه و 43 درصد عضو هيچ کدام از دو حزب نبودند. در انتخابات سال گذشته دموکرات‌ها 41 درصد بودند، جمهوريخواهان باز هم 27 درصد و تعداد راي دهندگاني که به طور مشخص جمهوريخواه يا دموکرات نيستند به 32 درصد کاهش پيدا کرده بود. ميزان وفاداري به احزاب به سرعت تغيير نمي‌کند پس اين افزايش 11 درصدي دموکرات‌ها واقعا خيره کننده است. آبراموويتز مي‌گويد اين تغييرات نه در مسائل روز سياسي که در وضعيت سني و نژادي مردم ريشه دارد - به خصوص در افزايش شمار غير سفيدها در آمريکا – پس احتمالا تا چند سال ادامه خواهد داشت.

البته اينکه اوباما کشوري ليبرال‌تر را به ارث برده است همه ماجرا نيست. او فهميده که چطور از اين واقعيت بهره برداري کند. رام امانوئل، مسوول جديد کارکنان کاخ سفيد، يک بار گفته بود «اجازه نمي‌دهد حتي يک بحران هم به هدر رود» و اين يک استراتژي سياسي بسيار درخشان است. اوباما در کوتاه مدت محرک‌هاي مالي را به اقتصاد تزريق کرده و برنامه‌هاي توسعه‌اي بلندمدتي را آغاز کرده و با اين توازن توانسته مخالفان را مبهوت کند.

نکته مهم اينجاست که اوباما «جو گير» نشده است! او رويکرد کاملا با احتياطي را در نجات بانک‌ها در پيش گرفت و مهم ترين منتقدان او نه راست‌ها که چپگراياني بودند که از ملي شدن صنايع و موسسات بزرگ حمايت مي‌کردند. شايد سياست‌هايي درست باشد، شايد هم نباشد، اما او سياستمدار خوبي است. کشور آمريکا همچنان به طور کلي نسبت به دولت بزرگ بدگمان است و با بازار آزاد و بخش خصوصي احساس راحتي مي‌کند و عداوت کهنه دموکرات‌ها با موسسات بزرگ تجاري ديگر کسي را خيلي تحت تاثير قرار نمي‌دهد چرا که حالا بيشتر دموکرات‌ها نه طبقه کارگر سفيد پوست که فارغ التحصيلان از دانشگاه‌ها هستند. اوباما عصبانيت مردم را درک مي‌کند اما سوار موج پوپوليسم نمي‌شود.

پس از انتشار اسناد شکنجه زندانيان مظنون به تروريسم در دوران بوش اوباما بعد از مدتي درنگ اعلام کرد که نمي‌خواهد يک اختلاف نظر سياسي را به مساله‌اي قضايي تبديل کند. در مورد عراق او رويکردي ميانه روانه در پيشگرفته اما همچنان خواستار کاهش حضور نظامي آمريکايي‌ها در اين کشور است. در مورد آغاز روابط با کوبا، ايران و سوريه او معتدل بوده و به نظر مي‌رسد او در حال امتحان اين کشورهاست.

جهاني سازي، مهاجرت، افزايش حضور زنان در حوزه‌هاي کاري و افزايش شمار فارغ التحصيلان دانشگاه‌ها باعث تغيير آمريکا در طول دو دهه اخير شده است. 67 درصد مردم نسبت به واژه «اصلاح طلب» نظر مساعدي دارند. (25 درصد بيشتر از پنج سال پيش) البته اين دليل نمي‌شود که ما شبيه اروپايي‌ها شده باشيم، چون 67 درصد مردم نسبت به واژه «محافظه کار» هم نظر مساعدي دارند. با اين همه اين کشور در حال تغيير است و اوباما اين تغيير را خوب مي‌فهمد.
 
منبع: اعتمادملی
 
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200