محمدعلي نجفي در شماره امروز "اعتماد ملی" نوشت:
نتيجه انتخابات روز 22 خرداد هرچه و دارنده بيشترين راي هركه باشد، به نظر من اين انتخابات برندههايي داشته است كه از پيش قابل اعلام است. در اين نوشتار كوتاه اشارهاي به اين برندگان خواهم كرد.
1- برنده اول اين انتخابات مردم ايرانند. حتما به ياد داريد كه تا يك ماه قبل همه تحليلگران سياسي و اجتماعي جو عمومي جامعه را براي حضور پرشور مردم در انتخابات سرد و منجمد ميدانستند و نگرانيهاي عميقي وجود داشت كه چون جريان وابسته به دولت نهم پيروزي خود را در صورت حضور كمرنگ مردم در صحنه انتخابات محتملتر ميداند، نهتنها تلاشي براي ايجاد انگيزه براي اين حضور نميكند، بلكه سعي خواهد كرد كه شركت مردم در رايگيري به ميزاني حداقلي و به شكلي تشريفاتي درآيد تا با به دست آوردن آرا گروهي كه در هر صورت به ادامه وضع موجود راي خواهند داد، مديريت خود را براي يك دوره ديگر تثبيت كند.
اين نگرانيها حتي سوءظنهايي را نسبت به صداوسيما برانگيخت تا جايي كه دو كانديداي اصلاحطلب، هر يك بهطور جداگانه انتقاداتي به عملكرد آن سازمان وارد كردند.
اما رخدادهايي پس از شروع تبليغات رسمي انتخاباتي و سخنرانيها و ميزگردها و مناظرههايي كه در نقاط مختلف كشور برپا شد و بهخصوص مسائل و اتفاقات مرتبط با مناظرههاي تلويزيوني كانديداها، دست به دست هم داد و موجب گشت مردم بر ترديدها و شبههافكنيها غلبه يابند و با دركي هوشمندانه از اوضاع كشور از فرصت برگزاري انتخابات بهره گيرند و با استفاده از حق قانوني خود براي ايجاد تغيير در اداره كشور و اصلاح رفتار حاكمان به صورتي فعال به صحنه آيند. به اين ترتيب فضاي سياسي جامعه چنان تحول يافت كه حتي افراطيترين مخالفان جمهوري اسلامي ايران در خارج ا ز كشور هم ايده تحريم انتخابات را رها كردند و هر يك به نوعي حضور مردم و استفاده از حق انتخاب كردن را تجويز كردند.
به نظر من اين تغيير فاز سياسي و اجتماعي كه در مردم ظرف مدت كمتر از يكماه ايجاد شد نشان از ارتقاي سطح آگاهي و بينش عمومي آنها دارد و مردم را در جايگاه اول برندگان اين انتخابات مينشاند. البته اينكه انتخاب نهايي مردم چه كسي خواهد بود و چه عواملي موجب اين انتخاب شده است نياز به بحثي جداگانه دارد.
2- برنده دوم اين انتخابات نخبگان و فعلان سياسي و مدني كشوراند. آنها موفق شدند نهتنها به مردم براي رسيدن به تحليل درستي براي لزوم حضور در عرصه انتخابات كمك موثري كنند بلكه در بيان و توضيح ريشههاي اصلي مشكلات كشور و راههاي برونرفت از اين وضعيت و نيز فرموله كردن مطالبات مردم به نحو چشمگيري نسبت به انتخابات دورههاي گذشته موفقتر بودند.
اين گروه مباحثي مانند حقوق شهروندي، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقوام و اقليتهاي مذهبي و ... را از حاشيه بحثهاي انتخاباتي به متن كشاندند و آنها را به مسائل اصلي مورد توجه مردم و كانديداها تبديل كردند و شرايط را بهگونهاي تغيير دادند كه اقداماتي مانند تشكيل گشت ارشاد يا جلوگيري از ادامه تحصيل دانشجويان در مقاطع بالاتر تحصيلي به بهانههاي مختلف (ستارهدار كردن دانشجويان) و ... نهتنها مورد دفاع قرار نگرفت بلكه حتي مدافعان اوليه اين برنامهها تلاش كردند از آنها تبري جويند و خود را موافق سرسخت حقوق شهروندي و ... قلمدا سازند.
از سوي ديگر ايده «مطالبه محوري» كه بهعنوان يك تاكتيك از طرف گروههايي از دانشجويان مطرح و سپس مورد توجه و تقليد بسياري از اقشار، اصناف و گروههاي اجتماعي قرار گرفت، موجب شد هرچهار نفر كانديدا با اعتقاد به موضوع يا تحت اجبار تقاضاي اجتماعي ايجاد شده، نسبت به اين مطالبات عكسالعمل نشان دهند و براي تحقق آنها متعهد شوند. به نظر من فعالان سياسي و مدني توانستند افكار عمومي را نسبت به مسائل سياسي – اجتماعي و ضعف كنوني شالودههاي اجتماعي امروز ايران در ارتباط با اين مباحث آگاهتر سازند و اجازه ندادند كه مشكلات روزمره معيشتي و اقتصادي مردم تنها محور خواستهها و مطالبات عمومي آنها قلمداد شود. بنابراين فعالان و كنشگران سياسي و مدني كشور در جايگاه دوم برندگان انتخابات نشانده ميشوند.
برندگان انتخابات دهم
3- برنده سوم اين انتخابات بلاشك آقاي كروبي است. ايشان اولا در طرح و پيشبرد آنچه در بخش دوم به آن اشاره رفت نقش اصلي را ايفا كردند و همواره تيم خود را نيز در بيان اين مباحث ترغيب و حمايت كردند و ثانيا تصويري از شجاعت، صراحت، قاطعيت همراه با حريت از خود به نمايش گذاشتند. البته مردم ما از قبل هم كموبيش ميدانستند كه آقاي كروبي داراي شخصيتي شجاع، گفتاري صريح و مواضعي قاطع است اما جوانمردي ايشان در دفاع از همسر يكي از رقيبان خود (خانم دكتر رهنورد) و نيز دفاع از آقاي هاشميرفسنجاني و آقاي ناطقنوري كه اتفاقا هر دو آنها در اين انتخابات از كانديداي رقيب آقاي كروبي حمايت كردهاند، نقطه ارزشمندي در كارنامه فعاليت سياسي و اجتماعي 45 ساله ايشان وارد كرد. بنابراين به نظر من ايشان را بايد برنده سوم اين انتخابات ناميد.
و اما اين دوره از انتخابات متاسفانه با زشتيها و بداخلاقيهايي هم همراه بوده و بازندگاني نيز داشته است كه من دوست ندارم در اينجا به آن بپردازم و اگر عمري و توفيقي باشد در مقالهاي مفصلتر كارنامه عملكرد يكساله اخير اصلاحطلبان را تجزيه و تحليل خواهم كرد، ولي لازم ميدانم تاسف خود را ابراز كنم كه ما ميتوانستيم در اين انتخابات تصويري از اخلاق و انصاف در برخوردهاي سياسي را به نمايش بگذاريم و فرصتي داشتيم تا صحنه انتخابات را به الگويي براي مقدم داشتن شعور بر شعار و نفي تودهگرايي فريبكار (پوپوليسم) مبدل سازيم ولي متاسفانه چنين نشد.