اعتماد: پسر، پدر و پدربزرگ با شکايت عروس خانواده به دادگاه احضار شدند تا مهريه 999 سکه يي او را پرداخت کنند.
زني پس از آنکه نتوانست اختلافاتش را با شوهرش حل کند، به دادگاه خانواده رفت تا بلکه با اجرا گذاشتن مهريه اش او را تحت فشار بگذارد و بتواند طلاق بگيرد.
اين زن که مينا نام دارد و پنج سال از ازدواج با شوهرش حميد مي گذرد، به قاضي عليرضا صداقتي رئيس شعبه 262 دادگاه خانواده گفت؛ من و حميد اوايل سال 83 با هم ازدواج کرديم. آشنايي ما از طريق يک دوست مشترک بود و در پي آن تصميم گرفتيم با هم زندگي کنيم. حميد جوان خوبي به نظر مي رسيد اما وقتي درباره او تحقيق کردم، فهميدم او وابستگي زيادي به خانواده اش به خصوص مادرش دارد. اين موضوع کمي مرا نگران کرد اما آنقدر شيفته او شده بودم که اين موضوع را فراموش کردم. از سويي وقتي درباره وابستگي حميد به مادرش با پدرم صحبت کردم، او گفت اگر حميد ازدواج کند و تشکيل خانواده دهد، اين مشکل به تدريج برطرف مي شود.
به همين دليل اين ويژگي خواستگارم را نديده گرفتم و پاي سفره عقد نشستم. اما از آنجا که از ته دلم نسبت به او مطمئن نبودم، مهريه ام را 999 سکه بهار آزادي تعيين کردم.
مينا ادامه داد؛ مهريه من به اين صورت است که 333 سکه بر عهده حميد، 333 سکه بر عهده پدرش و بقيه سکه ها بر عهده پدربزرگ اوست. وقتي خانواده نامزدم از اين پيشنهاد من باخبر شدند، ابتدا با آن مخالفت کردند ولي با پافشاري حميد آنها هم به اين مهريه رضايت دادند و سرانجام با برپايي يک مراسم باشکوه زندگي مشترک مان آغاز شد. ماه هاي اول زندگي مان به خوبي گذشت اما به تدريج نکته يي که از آن غفلت کرده بودم، به مشکل بزرگي در زندگي ام تبديل شد.
ما در طبقه دوم خانه پدري حميد ساکن بوديم. شوهرم بعدازظهر که از محل کارش برمي گشت، قبل از آنکه به خانه خودمان بيايد به منزل پدرش مي رفت. اين در حالي بود که من ساعت ها منتظر حميد مي ماندم تا به خانه بازگردد. در کنار اين موضوع شوهرم قدرت تصميم گيري نداشت و براي هر مساله يي از مادرش کمک مي گرفت و من هم بايد از تصميم هايي که مادرش برايمان مي گرفت، تبعيت مي کردم.
يک سال را با اين شرايط گذراندم اما تحمل اين رفتارها برايم غيرممکن بود. به همين علت بعد از يک درگيري لفظي خانه را ترک کردم و به منزل پدرم رفتم. از آن پس چند مرتبه بزرگ ترهاي فاميل تلاش کردند اختلاف ما را حل کنند ولي هر بار دخالت هاي مادرشوهرم کار را خراب کرد.
اين ماجراي کشدار چهار سال ديگر هم به طول انجاميد تا اينکه وقتي مطمئن شدم اين مشکل حل شدني نيست، به حميد پيشنهاد کردم از هم طلاق بگيريم ولي او گفت در خانواده شان طلاق مرسوم نيست و عروس شان تحت هر شرايطي بايد به زندگي با شوهرش ادامه دهد.
من هم براي اينکه شوهرم را وادار کنم طلاقم بدهد، تصميم گرفتم مهريه 999 سکه يي ام را به اجرا بگذارم.
به دنبال ثبت اظهارات اين زن و پس از انجام مراحل قانوني قاضي صداقتي شوهر اين زن را همراه با پدر و پدربزرگش به دادگاه فراخواند تا در مورد مهريه مينا تصميم گيري کند.
روز دادگاه حميد همراه با پدر و مادرش حاضر شد و اعلام کرد پدربزرگ 99 ساله اش به خاطر کهولت سن قادر نيست به دادگاه بيايد.
در اين جلسه که مينا نيز حضور داشت، قاضي ضمن اعلام مجدد درخواست خواهان گفت حميد، پدر و پدربزرگش به خاطر تعهدي که انجام داده اند، ملزم به پرداخت جمعاً 999 سکه به عروس شان هستند. ولي آنها اعلام کردند توان پرداخت چنين مهريه يي را ندارند و به خاطر رسم خانوادگي شان حاضر نيستند با طلاق موافقت کنند.
در ادامه رسيدگي به اين پرونده قاضي صداقتي طرفين را به صلح و سازش دعوت کرد و از آنان خواست ماجرا را به صورت مسالمت آميز حل کنند اما وقتي با پافشاري طرفين بر خواسته شان روبه رو شد، با تعيين وقتي جديد ادامه رسيدگي به اين ماجرا را به آينده موکول کرد.