صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۵۸۲۹۳
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ - ۱۰ آذر ۱۳۹۹ - 30 November 2020
چگونه می توان ایران را قوی کرد؟ (قسمت سوم)

قدرت فرهنگی: ابزار روایت «داستان ایران»

این عقب گرد فرهنگی باعث شد مسئله فرهنگ در ذهنیت رهبران ایران بیش از آنکه عاملی برای قدرت افکنی و تاثیرگذاری دیده شود، عاملی برای نفوذ بیگانگان و تاثیرپذیری جامعه از ارزش های غربی جلوه کند.

عصر ایران؛ دکتر جلیل بیات*- در قسمت قبلی این یادداشت بُعد اقتصادی برای قوی شدن ایران بررسی شد و اکنون به بُعد فرهنگی به عنوان یکی از ملزومات قوی شدن کشور اشاره می شود. اگر ادعا کنیم فرهنگ به صورت بالقوه موثرترین ابزار ایران برای قوی شدن و تاثیرگذاری در دنیا است، اغراق نکرده ایم. ایران نه مانند چین از اقتصادی بزرگ برخوردار است و نه همچون روسیه قدرت نظامی بالایی دارد، اما آنچه می تواند ایران را در پهنه منطقه و دنیا مطرح و قدرتمند جلوه دهد، فرهنگ آن است که متاسفانه از سوی مسئولان به آن توجه نمی شود.

انقلاب اسلامی ایران بیش از آنکه یک انقلاب سیاسی، نظامی یا اقتصادی باشد، یک انقلاب فرهنگی – اجتماعی بود. آنچه باعث پیروزی انقلاب شد موشک و سلاح نبود، بلکه آرمان ها و ارزش های اسلامی و انسانی مطرح شده از سوی امام راحل بود. موضوعی که از همان ابتدا باعث همراهی بسیاری از مردم و روشنفکران جهان با انقلاب شد؛ چنانکه میشل فوکو از انقلاب ایران به عنوان «روح یک جهان بی روح» نام برد اما هر چه به لحاظ زمانی از انقلاب فاصله گرفتیم از اهمیت بُعد فرهنگی انقلاب کاسته و در عوض ابعاد نظامی و امنیتی پررنگ شد تا جایی که اهمیت برخی از ارزش هایی که برای آنها انقلاب شده بود کاهش یافت.

این عقب گرد فرهنگی باعث شد مسئله فرهنگ در ذهنیت رهبران ایران بیش از آنکه عاملی برای قدرت افکنی و تاثیرگذاری دیده شود، عاملی برای نفوذ بیگانگان و تاثیرپذیری جامعه از ارزش های غربی جلوه کند. بدین ترتیب فرهنگ جنبه تدافعی به خود گرفت و امکان بهره گیری از آن برای حفظ و ارتقای منافع ملی سلب شد.

به طور مثال هنگامی که در دوره اوباما سفره هفت سین نوروز در کاخ سفید چیده شد، برخی در ایران از آن نه به عنوان قدرت فرهنگی ایران که تا کاخ ریاست جمهوری امریکا نفوذ کرده، بلکه به عنوان تاکتیک اوباما برای فریب مردم ایران یاد کردند. در حالی که اگر تلاش شود این فرهنگ به جامعه امریکا نفوذ کند، تاثیری بسیار مثبت در تصویر مردم امریکا از ایران خواهد داشت و اگر تصویر ایران به عنوان کشوری متخاصم، حامی تروریسم، بی منطق و ... تغییر کند، بسیاری از مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران حل خواهد شد.

البته منظور نگارنده در اینجا این نیست که مثلا با ترویج سفره هفت سین در افکار عمومی دنیا همه مشکلات کشور حل خواهد شد بلکه منظور این است که آنچه می تواند این شرایط را تغییر دهد، قدرت فرهنگی است. لذا پیرو قسمت قبلی یادداشت می توان این فرضیه را مطرح ساخت که اگر فرهنگ مردم ایران به شرایط اقتصادی آنها مرتبط است، شرایط اقتصاد ایران به قدرت فرهنگی آن در دنیا وابسته است. ایران با استفاده از قدرت نرم (و نه فقط قدرت نظامی یا اقتصادی) که فرهنگ یکی از ابزارهای آن محسوب می شود می تواند دنیا را اقناع کند که خواستار آزادی، عدالت و صلح است و در این شرایط مشکلات سیاست خارجی ایران را حل نماید.

همچنین آنچه ایران را در منطقه خاورمیانه می تواند بر امریکا برتری دهد بیش از آنکه قدرت نظامی باشد، قدرت فرهنگی است که در تاریخ، زبان، مذهب و ارزش های مشترک میان ایران و همسایگانش نهفته است، در حالی که امریکا هیچ جایگاهی در این موضوعات در کشورهای منطقه ندارد. اما مشاهده می شود به جای استفاده از این قدرت بالقوه بر روش های دیگر تاکید می شود.

این رویه باعث شده در حالی که ایران بعد از سال 2003 از محبوبیت بالایی در کشورهای خاورمیانه و خصوصا عراق و لبنان برخوردار بود، در سال های اخیر تصویری عمدتا منفی در افکار عمومی کشورهای عربی داشته باشد. همچنین اسرائیل موفق شده در این شرایط ایران را دشمن اصلی کشورهای جنوب خلیج فارس جلوه دهد و برای بازدارندگی در برابر ایران پیشنهاد عادی سازی روابط به آنها بدهد.

جوزف نای استاد دانشگاه هاروارد و نظریه پرداز قدرت نرم با توجه به اهمیت افکار عمومی در جهان امروز می نویسد: «در عصر اطلاعات، موفقیت تنها به این بستگی ندارد که ارتش (قدرت نظامی) چه کشوری پیروز می شود؛ بلکه همچنین مهم است که داستان (قدرت نرم) کدام کشور پیروز می شود.» امریکا سال هاست که با دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی که هالیوود تنها بخشی از آن است تلاش می کند به ترویج «رویای امریکایی» در دنیا بپردازد. چین حدود دو دهه است که با علم به این موضوع سرمایه گذاری بالایی در قدرت نرم و ترویج زبان چینی، فرهنگ کنفوسیوس، رسانه ها و صنعت سینما می کند اما واقعیت «داستان ایران» را در دنیا چه کسی شنیده است؟

اینکه ایران در حوزه رسانه و سینما قادر به رقابت با کشورهای غربی نیست کاملا درست است. اما آیا نمی توان از قدرت آنها در راستای منافع خود استفاده کرد؟ سال گذشته نمایندگان مجلس برای نشان دادن امریکاستیزی در طرحی خواستار شکایت دولت از «هالیوود» شدند. می توان بررسی کرد نتایج چنین طرحی که خالی از اشکلات حقوقی هم نبود با توجه به هزینه و وقتی که بابت آن در خانه ملت صرف شده چه بوده است؟ 

حرف درباره فرهنگ و قدرت فرهنگی بسیار است که در این مجال نمی گنجد. کوتاه سخن آنکه ایران باید به بازاندیشی در چگونگی استفاده از این قدرت بالقوه خود بپردازد و البته بیش از آنکه در پی به تصویر کشاندن اشتباهات و مشکلات غرب باشد (آنچه در شبکه های برون مرزی صدا و سیما دیده می شود) به دنبال شناساندن تصویر واقعی ایران باشد.

*پژوهشگر روابط بین الملل

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200