ایران: شك كارآگاهان گشت پليس به سرنشينان خودروي سواري، افشاي راز مرد جنايتكار و سرقت مسلحانه را به دنبال داشت.
صبح جمعه مأموران پليس آگاهي هنگام گشت در خيابان فلاح به يك خودروي پرايد مشكوك شده و بلافاصه پس از بررسي دريافتند خودرو مسروقه است، بنابراين به مرد جوان راننده دستور ايست دادند اما راننده با مشاهده مأموران و بيتوجه به فرمان آنها پا را روي پدال گاز گذاشت و گريخت.مأموران نيز بلافاصله به تعقيب خودرو پرداخته و سرانجام در جريان عمليات تعقيب و گريز طولاني خودرو را متوقف و زن و مرد جوان را دستگير كردند.
مأموران در بازرسي خودرو نيز يك كلت كمري كشف كردند. سارا – 18 ساله – و همسرش داوود – 24 ساله – كه بشدت اعتياد دارند، پس از انتقال به اداره يكم پليس آگاهي تهران اظهار داشتند خودرو را چند روز قبل از فردي خريدهاند و اطلاعي از سرقتي بودن آن نداشتند.
اين زوج معتاد همچنين منكر داشتن اسلحه شده و اظهار داشتند از وجود اسلحه در خودرو بيخبر بودهاند اما كارآگاهان در بررسي سوابق زن و شوهر دريافتند داوود آبان سال گذشته به اتهام قتل نوزاد 6 ماههاش بازداشت بوده و پس از سپردن قرار وثيقه تا زمان محاكمه از زندان آزاد شده است.
در همان روزها بود كه فهميدم باردار هستم و سه ماه قبل نيز فرزندم به دنيا آمد. از آنجا كه او هم دختر بود من به ياد دختر از دست رفتهام نام او را كيميا گذاشتم. من و همسرم هر دو معتاد هستيم و توانايي نگهداري از بچه را نداريم، به همين خاطر شوهرم هر بار كه بچه گريه ميكند، كتكش ميزند. خودم هم وضعيت بهتري ندارم. الان هم دخترمان را به يك خانواده سپردهايم.»
بدين ترتيب صبح ديروز قاضي سليمانيفرد – سرپرست شعبه ششم دادياري – با احضار زوج جواني كه دختر سه ماهه متهمان نزد آنهاست به تحقيق و بازجويي از آنها پرداخت.
زن جوان گفت: «آقاي قاضي ما دو سال قبل با سارا و همسرش همسايه بوديم اما به علت تغيير محل زندگيمان ديگر خبري از آنها نداشتيم، تا اينكه چند روز قبل به طور اتفاقي پسرم را در پارك ديده و نشاني خانه جديدمان را از او گرفته بودند.
پنجشنبه شب ناگهان سرزده به خانه ما آمده و گفتند به خاطر اختلافهاي خانوادگي و اعتياد دچار مشكلات مالي شديد هستند، بنابراين از ما خواستند چند روزي ميهمان خانه ما باشند. من و همسرم نيز پذيرفتيم تا اينكه صبح جمعه سارا و شوهرش در حالي كه كيميا را نزد ما گذاشته بودند، براي انجام كاري از خانه خارج شده و ديگر برنگشتند. سه روز بعد هم فهميديم دستگير شدهاند.»
زن جوان ادامه داد: «آقاي قاضي من خودم شش فرزند دارم و مستأجر هستم. نگهداري از اين بچه نيز برايمان بسيار سخت است چرا كه او به خاطر اعتياد مادرش معتاد به دنيا آمده و مدام بيقراري ميكند، از سوي ديگر دلم طاقت نميآورد بچه را به مادر زندانياش بسپارم چون به طور يقين از بين خواهد رفت، بنابراين از شما تقاضا دارم چنانچه امكان دارد بچه را به بهزيستي يا شيرخوارگاه تحويل دهيد شايد برايش بهتر باشد.»