صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۸۴۸۵۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸:۱۴ - ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - 19 May 2021

تقلیل‌گرایی؛ خطری جدی در کمین جنبش «می- تو»

جامعه میل دارد مدتی با روایت‌های آزار افراد مشهور سرگرم باشد بی آنکه دغدغه‌ای برای تحلیل و کشف حقیقت داشته باشد. در چنین بستری است که فرصتی درخشان به انحراف کشیده شده و از کف می‌رود.

عصر ایران؛ مرضیه حسینی- جنبش Me Too ایرانی هشت ماهه شد. این جنبش در 16 مرداد 1399 با توییت کاربری به نام یگانه در پاسخ به توییت یک کاربر مشهور و در اعتراض به آزار جنسی یک کارگردان سینما آغاز شد.

چیزی نگذشت که زخم های کهنه زنانه‌ای سر باز کرد، سکوت‌ها ترک برداشت و سیل روایت‌های آزار جنسی در فضای مجازی منتشر شد.

برای نخستین بار کارزاری توسط زنان آغاز شده بود که زبانش روایتگری و مرکز توجهش تجاوز و تعرض جنسی بود. صد‌ها زن که در گذشته مورد آزار و تجاوز قرار گرفته بوشدند و زبان و فضایی برای بیان روایت‌شان نداشتند، شروع به سخن گفتن از تجاوز و متجاوزین کردند.



زمان زیادی از شروع جنبش «من- هم» نگدشته بود که نام چند سلبریتی و هنرمند مشهور در کنار نام یک پژوهشکر و چند عکاس معروف به میان آمد. فمنیست ها یا بهتر بگویم فمنیست نماهای آن ور آبی که همواره کنار گود نشسته و فریاد لنگش کن! سر می دهند، به سرعت، جنبش و شعارهایش را ربوده و با تمرکز بر سلبریتی ها، روایت های پرشمار زنان و دختربچه‌هایی را که در گوشه و کنار این کشور قربانی تجاوز های دردناک از جمله تجاوز محارم بودند، به حاشیه بردند.

به جز چند نفر از شاکیان کیوان امام، زنانی که سلبریتی ها را به آزار جنسی متهم کرده بودند، هیچ کدام شکایتی را در داخل و خارج از کشور علیه آنها مطرح نکردند و اتهام زنی به فضای مجازی محدود ماند.

آخرین و جنجالی ترین شکل این سبک از محاکمه و دادخواهی، مطرح شدن نام محسن نامجو به عنوان متهم آزار جنسی از جانب دو اکانت توییتری و دو خواننده در خارج از کشور بود که البته به شکایت نامجو از آنها و پیگیری مسئله اتهام در مراجع قضایی منجر شد.

جنبش «می – تو» و آفت تقلیل گرایی

امید می‌رفت کارزاری که هدفش شکستن سکوت قربانیان در برابر متجاوزان است، بستری برای تحلیل ساختاری آزار و خشونت و تجاوز جنسی، در متن جامعه ایرانی ایجاد کند و قادر باشد ضمن آگاهی بخشی و آموزش، کمک موثری در راستای مقابله با فرهنگ تجاوز و خلق زبانی برای روایت آزار جنسی، در جامعه‌ای که در طول تاریخ فاقد آن بوده باشد.

به‌رغم این انتظارات، با نگاهی به عملکرد 8 ماهه جنبش «می – تو) به نظر می آید مقابله با آزار جنسی از سطح کلان به سطح خرد رفته و به هشتک «نام متجاوزت را بگو» و بستری برای انتقام جویی و تسویه حساب های شخصی تقلیل یافته.

کم نبوده و نیستند زنانی که تنها با روایت آشفته، سانسور شده و غیر قابل اثبات، نام مرد مشهوری را بر سر زبان ها انداخته و از هستی ساقطش کردند. تداوم این تقلیل گرایی و عدم توجه به پیامد‌های انتشار روایت‌ها بدون اعتبار سنجی، سبب شده که قربانیان واقعی تجاوز هرگز سکوتشان نشکسته و حتی روایتشان برای منادیان حقوق زنان اهمیتی نداشته باشد.

دعوت به عقلانیت، سرزنش کردن قربانی نیست!

اتفاق دیگری که در فضای متخاصم و هیجان زده مربوط به کارزار «می –تو» افتاده این است که هر تلاشی برای حقیقت یابی، دعوت به عقلانیت و توصیه برای قرار نگرفتن در موقعیت‌های پر خطر، با برچسب قربانی نکوهی، آماج انواع فحش‌ها و توهین‌ها قرار می گیرد.

در میان بسیاری از روایت‌های آزار دو نکته مشهود است، اول، آشفته بودن و ضدونقیض بودن اظهارات راوی، به این دلیل که او روایت را کامل نمی‌گوید و بخش‌هایی را با هدف طلب همدلی بیشتر حذف می‌کند، و دوم، عدم توجه به اعمال پیشگیرانه و فراهم کردن محیطی برای آزادی عمل مجرم است،

به عنوان مثال در بسیاری از روایت‌ها، آزار دیده به دلیل مصرف مشروبات الکلی به حدی ناهشیار بوده که قادر نبوده حتی نسبت به رفتار متجاوز اعتراض کرده یا مقاومت کند، منظور این نیست که هر زنی الکل بخورد، به رابطه جنسی تمایل دارد و یا سزاوار تجاوز است، مساله این است که یک زن ناهشیار با مردی ناهشیارتر از خود در خانه‌ای خالی و در نیمه‌های شب، برای متجاوز هدف قابل دسترس‌تری از یک زن هوشیار است. یا زنی که به شوخی‌های مکرر جنسی استاد خود یا درخواست او برای ارسال عکس‌های خصوصی اهمیتی نمی‌دهد و دعوت او را به خانه می‌پذیرد، بیشتر از کسی که این هشدار را جدی می‌گیرد در معرض خطر است.

منظور این نیست زنانی که از مشروبات الکی استفاده نمی‌کنند یا روی خوش به شوخی‌های جنسی نشان نمی‌دهند، مورد تعرض نیستند، بدیهی است که ناهوشیار بودن با یک مرد مست در خانه‌ای تنها، و یا عدم واکنش نسبت به رفتار‌های جنسی و نامتعارف، آزار دیده را بی حفاظ کرده و احتمال تجاوز را افزایش می دهد.

به همین اعتبار، اگر زنی تنها به خانه مردی رفت، به این معنا نیست که می‌دانسته چه اتفاقی می‌افتد پس خود به رابطه جنسی تمایل داشته، اما احتمال تعرض به زنی که می‌دانسته نقاش در خانه تنهاست و می‌خواهد پرتره‌ای لخت از او بکشد! زیاد است.


افشای نام افراد در فقدان تحلیل ساختاری اثری بر کاهش تجاوز ندارد

انتظاری که از کارزار‌های مبارزه با تجاوزات یا خشونت‌های جنسی می‌رود، کمک به کاهش تجاوز از طریق نقد فرهنگ تجاوز، سخن گفتن در خصوص دلایل شیوع آزار جنسی، آگاهی بخشی و افزایش دانش افراد در معرض آزار و تلاش برای تغییر رویه‌های قانونی به نفع آزاردیدگان است.

هرچند افشای نام متجاوزین یکی از سطوح مبارزه علیه آزار جنسی است، اما اگر اهداف گفته شده فراموش شود، افشای صرف حتی هزاران نام کمک چندانی به مبارزه با آزار جنسی و کاستن از دامنه آن نمی‌کند.

در خصوص کارزار‌های اجتماعی، مهم این است که ایده اصلی بر مبنای کنشی مدنی صورت گیرد، به این معنا که بدون دلیل و مدرک نام افراد ذکر نشود و به افرادی که مورد اتهام هستند اجازه دفاع و سخن گفتن داده شود.

به صورت کلی، تاکید زیاد بر مصادیق و نام‌ها اگرچه خالی از اهمیت نیست اما، کمک چندانی به مبارزه با فرهنگ تجاوز نمی‌کند، فرض کنید اسم ۱۰۰ نفر هم مطرح شود، روایت‌هایی که گفته می‌شود، دربردارنده تنها ۱۰ درصد از آزار‌های جنسی است، ۹۰ درصد از آزاردیده‌ها هرگز حرف نمی‌زنند؛ بنابراین مهم این است که حساسیت عمومی نسبت به مساله تجاوز برانگیخته شده و سپس روش‌های پیشگیرانه مورد توجه قرار گیرد، وگرنه افشای نام افراد به تنهایی به کسانی که در آینده ممکن است مورد آزار قرار گیرند، کمک موثری نمی‌کند.

نکته دیگری که می‌بایست مورد توجه باشد طرح این پرسش است که چرا سیستم قضایی ما نظام‌های حمایتی ندارد که آزاردیده همان زمان که مورد تجاوز قرار گرفت شکایت کند، و یا چرا نکوهش قربانی در فرهنگ ما به اندازه‌ای قوی است که حتی کودکان هم جرات بیان آزاری که بر آنها رفته را ندارند. اگر مساله تجاوز در این سطوح مورد مطالبه گری قرار نگیرد، بردن نام افراد آن هم در شرایطی که اثبات تجاوزش ممکن نیست، اثر چشمگیری بر کاهش تجاوز ندارد.

کارزاری که مدعی است هدفش مبارزه با آزار جنسی است، می‌بایست مساله آزار را در سطح کلان بررسی کرده و سپس به سطح خرد برسد. سطح کلان این است که جامعه مردسالار است و اغلب زنان برای اینکه پیشرفت کنند خود را ناچار می‌بینند که به مردان متوسل شوند؛ این فضا طبیعتا موجب سوء استفاده می‌شود.

در سطح خرد این بحث می‌بایست مطرح شود که در چنین فضایی همه در معرض تجاوز نیستند و یا اجازه نمی‌دهند که مورد تجاوز قرار گیرند، بنابراین، آن‌هایی مورد تجاوز قرار می‌گیرند که مهارت و آگاهی کمتری دارند، آسیب پذیرترند و احساس ضعف بیشتری می‌کنند، در نتیجه تربیت جنسی از کودکی، آگاهی بخشی، افزایش مهارت و آموزش خودمراقبتی، در راستای جلوگیری از آزار جنسی مهم است.

میل به سوگواری و روایت های مخدوش تجاوز

اگر روایت‌های تجاوزی که توسط حامیان جنبش «می – تو» منتشر شده را دنبال کنید متوجه می شوید که در بسیاری از موارد فساد یک مرد با متجاوز بودن او، تعرض و حتی پیشنهاد رابطه با تجاوز، عدم توانایی در نه گفتن با تن دادن به رابطه‌ای زوری و ... خلط می‌شود و کمتر کسی به این تفاوت‌ها اشاره می‌کند،

اگر هم بکند، به عنوان نکوهش قربانی آماج شدیدترین توهین‌ها به ویژه از طرف زنان قرار می‌گیرد. پاسخ این سوال عدم شفافیت و بی میلی به حقیقت را باید در ویژگی‌های جامعه ایرانی دید.

جامعه ایرانی میل عجیبی به سوگواری دارد. روایت‌های تجاوز هم به گونه‌ایست که راوی می‌تواند سوگواری خواننده را برانگیزد، خواننده‌ هم به راحتی با او به سوگواری می‌نشینند. ابژه سوگوار شدن برای اغلب افراد جذاب است.

این میل تاریخی به سوگواری در ماجرای روایت آزار‌های جنسی، با رفتار‌های هیجانی و تکانه‌ای که از قضا دو خصلت تاریخی جامعه ایران است، ترکیب شده و همه منتظرند ببینند امروز اسم کدام شخصیت به عنوان متجاوز فاش می‌شود و یا کدام روایت جذاب و تعجب برانگیز قرار است منتشر شود.

نکته دیگر در این رابطه، بی علاقگی جامعه به سطح کلان تحلیل و توجه به سطح خرد است.

به عنوان مثال در میان مردم علاقه کمی نسبت به مباحث مربوط به عدالت اجتماعی وجود دارد و دیدگاه‌های اساتید و صاحبان اندیشه در این خصوص برای اغلب مردم جذاب نیست، اما موضوعات خردی که تم بی عدالتی دارند و بحث روز نیز هستند، به سرعت و البته گذرا مورد توجه قرار می‌گیرند، زیرا مردم علاقه دارند چند صباحی سرگرم باشند و به سرعت سوژه فعلی را رها کرده به دنبال موضوعی دیگر بروند.

در خصوص تقلیل گرایی در کارزار «من ـ هم» نیز نکته همین است که جامعه میل دارد مدتی با روایت‌های آزار افراد مشهور سرگرم باشد و دغدغه ای برای تحلیل و کشف حقیقت گفته راوی ندارد. در چنین بستری است که فرصتی درخشان به انحراف کشیده شده و از کف می‌رود.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۶
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۸:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۹
فرض کنید هزاران نفر به این جنبش پیوستند و معلوم شد که تعداد زیادی مورد خشونت واقع شده اند راه حل چیست ماجرا به اینجا ختم می شود که اگر ایمان و اعتقاد و التزام به دستورات شرع وجود نداشته باشد این جنبش هم پایانی نخواهد داشت
ناشناس
۰۸:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۹
خیلی تحلیل خوبی بود ممنون که به این موضوع مهم پرداختین.
این که در آسیب‌های مهم اجتماعی، جامعه تمایل و حتی توان منطقی پرداختن به ریشه ها و علل اصلی رو نداره متاسفانه در همه مشکلات جامعه به چشم میاد. تنها تحلیل عمیق از این وضعیت هست که میتونه منجر به بهبود وضع از طریق برنامه ریزی بلند مدت تربیتی، آموزشی، و ایجاد زمینه های عدالت اجتماعی واقتصادی بشه. بیش از حد پرداختن به جنبه های روایی داستان ها و از اون بدتر به اسم افراد، فقط باعث میشه از عدالت و قدرت تحلیل ماجرا فاصله بگیریم. وقتی وجودمون پر از حس خشم و نفرت و تمایل به محکومیت این و آن شد، وضعیتمون بی شباهت به قربانی تجاوز نیست که گاه در اون شرایط چنان در دام احساس های شدید گیر میافته که قدرت هرنوع واکنش نجات بخشی ازش سلب میشه.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200