صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۹۳۷۲۶
تعداد نظرات: ۲۳ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۲۴ تير ۱۴۰۰ - 15 July 2021

علوم انسانی، شهر بی‌دروازه نیست

دانشگاه نهادی است مبتنی بر دیسیپلین و سخت‌گیری علمی.

عصرایران؛ هومان دوراندیش - شورای سنجش و پذیرش مصوب کرده که از سال 1401 سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی رشته‌های مرتبط امکان‌پذیر خواهد بود. البته این مصوبه چند روز بعد و با افزایش اعتراضات، تعلیق شد اما موضوع این مصوبه همچنان جای بحث دارد.

اگرچه در مصوبه مذکور، عبارت "رشته‌های مرتبط" می‌تواند تفسیربردار باشد، ولی اجمالا به نظر می‌رسد رشته‌های مرتبط با رشتۀ روانشناسی یا علوم سیاسی یا جامعه‌شناسی کم و بیش روشن است.

مسالۀ اصلی مخالفین این مصوبه این است که از سال آینده، دانشجویان رشته‌های ریاضی و طبیعی (تجربی) نمی‌توانند در آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های انسانی شرکت کنند و این امر موجب محروم شدن رشته‌های علوم انسانی از استعدادهای برتر خواهد شد.

در حال حاضر کسانی که در یکی از رشته‌های علوم انسانی مدرک کارشناسی دارند، نمی‌توانند در آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های تجربی و ریاضی شرکت کنند. یعنی کسانی که لیسانس ادبیات یا تاریخ یا علوم سیاسی دارند، نمی‌توانند در آزمون فوق لیسانس زمین‌شناسی یا زیست‌شناسی یا ریاضی یا مهندسی برق شرکت کنند.

چنین افرادی باید دوباره در کنکور سراسری شرکت کنند و پس از قبولی در مقطع کارشناسی رشته‌های زمین‌شناسی یا ریاضی، دورۀ چهار سالۀ کارشناسی این رشته‌ها را بگذرانند و سپس می‌توانند در آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های مذکور شرکت کنند.

در واقع منتقدان مصوبۀ اخیر شورای سنجش و پذیرش موافقند که سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های ریاضی و تجربی فقط از بین دانش‌آموختگان دورۀ کارشناسی رشته‌های مرتبط امکان‌پذیر باشد. که اگر جز این بود، قبلا به منع شرکت لیسانسیه‌های علوم انسانی در آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های ریاضی و تجربی (طبیعی) اعتراض می‌کردند. حرف این منتقدان این است که چنین منعی برای آزمون کارشناسی ارشد رشته‌های انسانی نباید وجود داشته باشد.

در پس این نگاه، برتری رشته‌های ریاضی و تجربی نسبت به رشته‌های انسانی مفروض است. در واقع این منتقدین می‌گویند کسی که لیسانس روانشناسی دارد، حق ندارد فوق لیسانس مهندسی عمران بخواند؛ مگر اینکه ابتدا تحصیل مقدمات کند. و این تحصیل مقدمات یعنی طی کردن دورۀ چهار سالۀ مهندسی عمران در مقطع کارشناسی. اما کسی که مهندسی عمران خوانده، حق دارد بدون آن تحصیل مقدمات، در آزمون فوق لیسانس روانشناسی شرکت کند.

مطابق این نگاه مرسوم، رشته‌های ریاضی صدرنشین دنیای دانش‌اند، سپس رشته‌های تجربی (علوم طبیعی) قرار دارند و رشته‌های علوم انسانی هم در پایین طبقۀ ساختمان دانش قرار می‌گیرند و در واقع رشته‌هایی درجه 3 هستند.

در اثبات این درجه‌بندی رشته‌های گوناگون دنیای دانش، نمونه‌هایی از افراد تحصیلکرده در رشته‌های ریاضی و تجربی می‌توان مثال زد که به رشته‌های علوم انسانی آمده‌اند و موفق هم بوده‌اند.

اما این افراد حتی اگر کثیر باشند، لزوما اکثریت ندارند. ثانیا موفقیت بسیاری از این افراد، عمدتا با ملاک شهرت و شناخته‌شدگی سنجیده می‌شود. یعنی کاستی‌های این افراد "موفق" چنانکه باید دیده نمی‌شود. کسی که با لیسانس شیمی دورۀ فوق لیسانس فلسفه یا جامعه‌شناسی را می‌گذراند، معمولا کاستی‌هایی در رشتۀ تحصیلی جدیدش دارد که جز بر متخصصین فلسفه و جامعه‌شناسی چنانکه باید معلوم نمی‌شود. این کاستی‌ها، در یک کلام عبارت است از عدم تسلط کافی بر مبانی رشتۀ جدید.

منتقدین این نقد را هم مطرح کرده‌اند که این مصوبه امکان تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته‌های علوم انسانی را از فارغ‌التحصیلان رشته‌های ریاضی و طبیعی می‌گیرد. اما این نقد وارد نیست. این مصوبه فقط زمان را از متقاضیان می‌گیرد نه امکان را. یعنی کسی که لیسانس زمین‌شناسی دارد، می‌تواند فوق لیسانس روانشناسی بگیرد به شرطی که ابتدا لیسانس روانشناسی را گرفته باشد.

حال ممکن است گفته شود طی کردن دورۀ چهار سالۀ لیسانس روانشناسی برای کسی که لیسانس زمین‌شناسی دارد، مصداق اتلاف وقت است وقت را نباید تلف کرد چراکه عمر کوتاه است. این نقد تا حدی وارد است اما راه رهایی از این اتلاف وقت، معافیت از گذراندن دورۀ کارشناسی رشتۀ روانشناسی نیست. برای ممانعت از اتلاف وقت چنین فردی در مقطع لیسانس روانشناسی، او می‌تواند از پاس کردن دروس عمومی و دروس اختیاری معاف شود.

در واقع اگر کسی با مدرک کارشناسی یکی از رشته‌های ریاضی یا علوم طبیعی در مقطع کارشناسی یکی از رشته‌های علوم انسانی پذیرفته شود، به جای اینکه 134 واحد مقطع کارشناسی را پاس کند، باید فقط ملزم به پاس کردن واحدهای تخصصی اجباری باشد.

در این صورت مدت تحصیل او در مقطع کارشناسی آن رشته حدود یکسال کاهش می‌یابد و از چهار سال به سه سال می‌رسد. اما در بین دروس تخصصی اجباری هم می‌توان دست به گزینشی حداکثری زد و اقلیتی از این دروس را، که اهمیت اساسی ندارند، کنار گذاشت تا مدت تحصیل چنین افرادی از سه سال به دو سال و نیم یا حتی دو سال کاهش یابد.

وقتی یک مهندس برق می‌خواهد در مقطع کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی تحصیل کند، منطقی به نظر می‌رسد که ابتدا در مقطع کارشناسی جامعه‌شناسی تحصیل کند اما مدت تحصیلش به جای چهار سال، دو سال یا دو سال و نیم باشد. کسی که طلبۀ دانش باشد، سختی این چهار یا پنج ترم را می‌پذیرد ولی در عوض از امتیاز حضور در کلاس‌های اساتید مهم آن رشته بهره‌مند می‌شود.

ممکن است گفته شود میزان دانش و سطح آشنایی افراد با آن رشتۀ خاص در آزمون کارشناسی ارشد معلوم می‌شود. کسی که در این آزمون قبول شود، سوادش در حد لیسانس آن رشتۀ علوم انسانی بوده و اگر قبول نشود، سوادش در حد لازم نبوده. اما واقعیت این است که قبولی در کنکور برای کسی که وقت بگذارد و منابع کارشناسی ارشد فلان رشتۀ علوم انسانی را بخواند و در تست‌های آزمون‌های کارشناسی ارشد سال‌های قبل غور کند، کار شاقی نیست. اگرچه این کار چندان هم آسان نیست، ولی چندان هم سخت نیست!

نکتۀ اصلی این است که بین قبولی در آزمون و بهره‌مندی از کلاس درس یک استاد طراز اول، تفاوت مهمی وجود دارد.

کسی که در کنکور کارشناسی ارشد علوم سیاسی قبول می‌شود و از لیسانس ریاضی به فوق لیسانس علوم سیاسی می‌آید، با کسی که مجبور می‌شود دورۀ لیسانس علوم سیاسی را در چهار یا پنج ترم بگذراند و بعد در آزمون کارشناسی ارشد علوم سیاسی شرکت کند، تفاوتی اساسی دارد؛ چراکه این ریاضی‌خواندۀ دوم، در این چهار یا پنج ترم مفروض، از فرصت حضور در کلاس درس استادانی چون حسین بشیریه و جواد طباطبایی و داوود فیرحی و احمد نقیب‌زاده برخوردار می‌شود و این امر، برخلاف آنچه در بدو امر یا در "نگاهی از دور" به نظر می‌رسد، اهمیتی بسیار اساسی در فهم علوم سیاسی دارد.

البته رشتۀ علوم سیاسی در حال حاضر اکثر اساتید فوق را به دلایل گوناگون از دست داده است، ولی بحث ما بحثی کلی و مربوط به همۀ رشته‌های علوم انسانی است.

به هر حال کسی که دروس جامعه‌شناسی سیاسی یا فقه سیاسی را با استادانی چون بشیریه و فیرحی می‌گذراند، یعنی در طول آن ترم هفده بار سر کلاس بشیریه یا فیرحی حضور می‌یابد.

چنین مهندسی، قطعا با مهندسی که کلاس چنین استادانی را درک نکرده و به مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی راه یافته، معمولا تفاوت‌هایی خواهد داشت که قابل چشم‌پوشی نیستند.

فرض کنیم فردی که می‌خواهد از مهندسی برق به رشتۀ علوم سیاسی بیاید، ملزم باشد بین 80 تا 100 واحد درسی لیسانس را بگذراند. اگر هر ترم حدود 20 واحد پاس کند، طی چهار یا پنج ترم مدرک لیسانس علوم سیاسی را اخذ می‌کند. او طی این پنج ترم، از چیزی به نام "استاد و کلاس" بهره‌مند می‌شود. و کیست که نداند استاد و کلاس برای دانشجوی حقیقتا علاقه‌مند، تا چه حد می‌تواند مفید باشد و چطور دانشجو را با ظرائف و زوایای پنهان یک رشتۀ درسی آشنا می‌کند؟

وانگهی، وقتی کسی شخصا کتب لازم برای آزمون کارشناسی ارشد را می‌خواند ولی به استاد و کلاس دسترسی ندارد، قطعا سوالات زیادی برایش پیدا می‌شود که بی‌جواب می‌مانند. اما اگر او پنج ترم در کلاس استادان طراز اول رشتۀ مورد علاقه‌اش حضور داشته باشد، بسیاری از سوالاتش برطرف می‌شوند.

در پرسیدن دانشجو و توضیح استاد و بحث و گفت‌وگویی که در کلاس درس درمی‌گیرد، بسی چیزها وجود دارد که "مطالعۀ متون درسی در تنهایی" چنین چیزهایی را نصیب مهندس عمرانی که می‌خواهد فوق لیسانس جامعه‌شناسی بخواند، نمی‌کند.

غالبا چنین فردی، حتی اگر در آزمون کارشناسی ارشد قبول شود، هر قدر هم که مشتاق و کوشا بوده باشد، به علت محروم بودن از امتیاز "برخورداری از استاد و کلاس" در قیاس با افراد مشتاق و کوشایی که دورۀ لیسانس آن رشتۀ علوم انسانی را گذرانده‌اند، کاستی‌هایی دارد که ممکن است به چشم فرد غیر متخصص در آن رشته نیاید، ولی از نظر متخصصین آن رشته پنهان نمی‌ماند.

ممکن است گفته شود قرار نیست همۀ افراد متخصصین طراز اولی شوند و در رشتۀ تحصیلی‌شان مو را از ماست بکشند. این انتقاد در واقع می‌گوید یک پزشک یا یک لیسانسیۀ فیزیک حق دارد در آزمون کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی یا علوم سیاسی شرکت کند و به صورت نسبتا ذوقی، دو سه سال جامعه‌شناسی بخواند و مدرک فوق لیسانس جامعه‌شناسی یا علوم سیاسی را کسب کند.

در پاسخ به این نقد باید گفت دانشگاه جای کار ذوقی و نامبتنی بر مبانی محکم نیست. پزشکی که به جامعه‌شناسی یا فلسفه علاقه‌مند است، می‌تواند خارج از دانشگاه نیز متون فلسفه یا جامعه‌شناسی را مطالعه کند.

دانشگاه نهادی است مبتنی بر دیسیپلین و سخت‌گیری علمی. حتی اگر از این به بعد همه بدانند بدون گذراندن دورۀ کارشناسی هر رشتۀ علمی، حق ندارند دورۀ کارشناسی ارشد آن رشته را بگذرانند، یعنی دورۀ لیسانس دو ساله برای فارغ‌التحصیلان رشته‌های ریاضی و تجربی (طبیعی) هم دایر نشود، هیچ فاجعه‌ای رخ نمی‌دهد.

در این صورت، همه ابتدا مدرک لیسانس آن رشته را می‌گیرند و سپس تلاش می‌کنند وارد مقطع فوق لیسانس آن رشته شوند. اگر هم کسی پزشک یا مهندس است و واقعا بدون استاد و کلاس می‌تواند در جامعه‌شناسی یا روانشناسی غور و پیشرفت کند و آثار مهمی تولید کند، می‌تواند این کار را خارج از دانشگاه انجام دهد. منطقا ضرورتی ندارد که حتما دانشجو یا استاد آن رشتۀ علوم انسانی شود.

اما اگر "دانشجویی در مقطع کارشناسی ارشد" اهمیت دارد، قاعدتا "دانشجویی در مقطع کارشناسی" هم اهمیت دارد.

اگر می‌توان بدون گذراندن دورۀ کارشناسی وارد دورۀ کارشناسی ارشد یک رشتۀ علوم انسانی شد، چرا نتوان بدون گذراندن دورۀ کارشناسی ارشد وارد دورۀ دکتری آن رشته شد؟ اگر این باب که فعلا تا حدی باز است، بازتر شود و یک پزشک یا مهندس بتواند در آزمون دکتری جامعه‌شناسی شرکت کند، آیا اصلا نیازی به تدریس رشتۀ جامعه‌شناسی در دانشگاه هست؟ اگر گذراندن کلاس‌های دانشگاهی اهمیتی ندارد، چرا مدرک و عنوان دانشگاهی باید اهمیت داشته باشد؟

اما اگر رشته‌های دانشگاهی در و پیکر دارند، چرا باید در و پیکر رشته‌های علوم انسانی را چندان مهم و محکم ندانیم و آن را تا حدی ناقص کنیم؟ چون عده‌ای از پزشکان و مهندسان و فارغ‌التحصیلان رشته‌های ریاضی و فیزیک و زیست‌شناسی و زمین‌شناسی و ... حال و حوصلۀ لازم یا وقت کافی برای گذراندن دورۀ لیسانس فلسفه و جامعه‌شناسی و روانشناسی و علوم سیاسی را ندارند؟

به نظر می‌رسد بهتر است چنین افرادی بعد از ورود به مقطع لیسانس رشتۀ مورد نظرشان، به دلیل اینکه قبلا در یکی از رشته‌های ریاضی یا تجربی (طبیعی) دست کم مدرک لیسانس گرفته‌اند و سن و سال و تجربه‌شان بیشتر و قاعدتا سطح فکرشان بالاتر از دانشجوی هجده ساله‌ای است که تازه از دبیرستان به دانشگاه آمده، از گذراندن دروس عمومی و اختیاری و حتی برخی از دروس تخصصی اجباری رشتۀ تحصیلی جدیدشان معاف شوند تا نه با مشکل اتلاف وقت و عمر مواجه شوند، نه دچار کاستی‌های اساسی‌ای باشند که از فقدان حضور در کلاس و گذراندن دروس اساسی آن رشتۀ علوم انسانی زیر نظر استادان برجسته نشأت می‌گیرند.

کسی که چهار پنج ترم مشغول مطالعۀ رشتۀ انسانی مورد علاقه‌اش باشد، قاعدتا جور دیگری با مفاهیم و آموزه‌های آن رشته کلنجار می‌رود و در دریای آن علم غور بیشتری می‌کند. در کنار استاد و کلاس، زمان نیز عامل مهمی برای کلنجار رفتن با مفاهیم علوم انسانی و درک بهتر و عمیق‌تر تئوری‌ها و آموزه‌های این علوم است.

ورود این افراد به مقطع کارشناسی رشته انسانی مورد نظرشان هم بهتر است از طریق آزمونی باشد که از سوی دانشگاهی که متقاضی تحصیل در آن هستند، برگزار می‌شود نه از طریق شرکت در کنکور سراسری؛ چراکه شرکت در کنکور سراسری آنها را مجبور به خواندن دروس عمومی‌ای می‌کند که قبلا آنها را چه در دوره‌ دبیرستان چه در مقطع لیسانس در رشته‌های ریاضی یا تجربی خوانده‌‌اند (درس‌هایی مثل ادبیات و معارف و ...). این ایده امکان‌پذیر است؛ بویژه اینکه احتمال حذف کنکور سراسری نیز بیش از پیش افزایش یافته است.

نهایتا باید گفت علوم انسانی، شهر بی‌دروازه نیست. در عرصۀ دانشگاه نیز دروازۀ ورود به رشته‌های علوم انسانی منطقا باید گذراندن دورۀ لیسانس این رشته‌ها باشد. کسانی هم که در شأن خودشان نمی‌دانند از این دروازه وارد این شهر پیچیده شوند، کاملا محق‌اند که آرمانشهر خودشان را، فارغ از متر و معیارهای آکادمیک، در خارج از دانشگاه بنا کنند.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۳۱
غیر قابل انتشار: ۰
محمد بختیاری
۲۳:۲۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
کمتر خزعبل بنویسید رقابت رقابته هرکی میخواد هر کنکوری میتونه شرکت کنه از خودتون درنیارید که کسی نمیتونه مهندسی ارشد کنکور بده، میتونه و این چرندیاتو نمیدونم از کجاتون در آوردید. ضمنا آقاجان اگه واقعا این کلاس و استادی که دارید میگید ازش بهره مند شدید براتون تاثیر داره خب یاعلی مدد بیاید تو یه آزمون برابر رقابت کنیم این همه سوختنتون چیه؟!
ناشناس
۱۸:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
کاملا درسته
اگر قراره آزاد باشه باید برای همه آزاد باشه و اگر قراره ممنوع باشه برای همه
نیلوفر
۱۷:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
عالی
استادیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد
۱۵:۰۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
متاسفانه در حال حاضر بالای 80درصد دانشجویان کارشناسی ارشد علوم سیاسی در دانشگاه آزاد از رشته های کاملا غیر مرتبط هستند و علیرغم این که حداقل واحدهای پیش نیاز می گذرانند باز هم بسیار ضعیف هستند .و بیشترشان وفکر می کنند چون،پول می دهند باید استاد به آن ها نمره دهد. در دانشگاه های دولتی نیز وضع دانشجویان ارشد سیاسی رشته های غیر مرتبط تعریفی ندارد. و از این رو ما با اکثریت زیاد دانشجویانی در این رشته روبرو هستیم که توان نوشتن یک مقاله علمی پژوهشی مصوب وزارت علوم ندارند.
ناشناس
۱۳:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
درود
متن طولانی و خسته کننده بود.
ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
کاملا موافقم، این محدودیت نیست بلکه موضوع را بر سر جای خود قرار دادن است. اگر فردی تغییر علاقه داده یعنی انتخاب قبلی وی با شناخت کافی همراه نبوده، برای اصلاح این اشتباه نیز باید هزینه واقعی که یادگیری مقدمات است را بپردازد. متاسفانه همچنان سیطره علوم فنی و تجربی بر ساحت زندگی ایرانیان مستدام است، عجیب اینکه هم در این علوم نسبت به جهان عقب تریم هم در علوم دیگر همچون انسانی که از هر طرف مورد عنایت است.
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
مخالفم. شما آزمون ورودی ارشد رو اصلاح کن نه که دو سه سال از عمر مفید افراد صرف گذراندن دروس لیسانس بشه. ۴ تا استاد باسواد مثال زدی ۴۰ تا بی سواد وقت تلف کن یا کم کار یا نمره نده هم مثال میزدی
از اون گذشته علوم انسانی آمیخته با زندگی ادماست همه همیشه راجع بهش بحث میکنن کتاب میخونن باهاش درگیرن مطالعه اینترنتی دارن بحثهای تلویزیون رو در مورد مطتلب علوم انسانی دنبال میکنن به طور عملی باهاش درگیرن
ولی کدوم افراد معمولی رو دیدی راجع به یه انتگرال بحث کنن
گاهی یه کاسب درک بیشتری از اجتماع و افراد داره تا یه روانشناس فارغ التحصیل یا جامعه شناس
الان که همه ماشالله باسواد فارغ التحصیل میشن:((((
محمد
۱۳:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
مقاله‌ی خوبی بود. من هم در حالت آرمانی با مصوبه‌ی شورای سنجش و آموزش موافق می‌بودم ولی الان که همه چیز خراب اندر خراب است واقعا نمی‌دانم خوب چیست و بد چیست. ولی در حالت آرمانی، من با این مصوبه موافق هستم چراکه مرتبط نبودن رشته‌های کارشناسی و ارشد، از پیش به معنای آنست که قرار نیست در این رشته‌ها متخصص تربیت کنیم و سپس از طریق تخصص آن‌ها بر ثروت و قدرت کشور بیفزاییم. درست‌ترین نکته‌ی مقاله به نظر من آن بود که خیلی از (شاید نه همه‌ی) کسانی که از رشته‌های دیگر به علوم انسانی آمده‌اند، با وجود شهرتی که دارند، از ضعف تحلیل در رنج هستند. تجربی‌ها و ریاضی‌ها باید قبول کنند همان‌طور که منِ انسانی‌خوانده نمی‌توانم مهندس یا پزشک خوبی شوم آن‌ها هم نمی‌توانند سیاست‌شناس یا فلسفه‌شناس خوبی شوند. البته آن‌ها مجازند به علوم سیاسی بیایند چون مثل مهندس احمدی‌نژاد، خرابکاری‌شان بعد از ۸ سال نمایان می‌شود ولی من اگر پل ناجوری بسازم، گند کار پس از دو روز در می‌آید.
البته خود دانید!
سما
۱۳:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
مملکتی که علوم انسانی را خوار و ذلیل کند به زودی زمین خواهد خورد. فعلا که شرایط جوری شده که رشته های ریاضی و مهندسی نیازمند یک مدرک از رشته های انسانی برای پیدا کردن کار هستند. مجبور نیستید از اول رشته های ریاضی و تجربی بخونید بعد که کار پیدا نکزدید بخاطر شرکت توی یه ازمون استخدامی از یه دانشگاه پولی داغون یه مدرک ارشد روانشناسی بگیرید. شما اصلا لیاقت تحصیل توی رشته انسانی را نداشته اید حالا اوندید و حق فارع التحصیلای این رشته را خوردید و شغلای این رشته ها را میخاید بردارید.... چطور علوم پزشکی اجازه چنین کاری را برای ازمون ارشد نمیده؟ وای بر وزارت علوم...
حامد
۱۲:۵۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
در این مطلب شما یک مسئله رو لحاظ نکردید. در علوم انسانی دروس کارگاهی و آزمایشگاهی وجود نداره و یک نفر میتونه با مطالعات شخصی دروس مورد نظر رو یاد بگیره. ولی در رشته های مهندسی و پزشکی تعداد قابل توجهی از دروس عملی هستند و اگه دانشجو در کلاس حضور پیدا نکنه اونها رو یاد نمیگیره. این ممنوعیت ورود دانشجویان کارشناسی علوم انسانی به کارشناسی ارشد ریاضی و تجربی لزوما به معنی پذیرش برتری این رشته ها نیست بلکه ذات این رشته ها طوریه که باید در کلاس های دوره کارشناسیشون شرکت کرد.
علی
۱۲:۴۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
در تایید مطالب نویسنده ی محترم ، من با رشته ی غیر مرتبط در مقطع کارشناسی ارشد رشته ی فیزیولوژی ورزش رو انتخاب کردم، 12 واحد جبرانی از درسای کارشناسی تربیت بدنی بهم بدادن. با معدل الف فارغ التحصیل شدم و پایان نامه م رو که کار آزمایشگاهی داشت زودتر از اکثر دانشجویان همدوره که رشته ی کارشناسی شون تربیت بدنی بود با نمره عالی دفاع کردم ولی بازم احساس میکنم اگه کارشناشی م تربیت بدنی بود الان بار علمی بیشتری داشتم، حضور در کلاس و درس گرفتن از استاد کاملا تفاوت داره با مطالعه ی منابع و قبولی در کنکور ورودی ارشد.
مهدی
۱۲:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
به نظر من افرادی که از رشته های دیگر هستند باید آزمون دو مرحله ای پشت سر بگذارند.یک آزمون تشریحی از مباحث پایه ای تر و اگر آن را قبول شدند در کنار دانشجویان تخصصی آن رشته آزمون بدهند
ناشناس
۱۲:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
منظور نویسنده همون شهر هرت هستش
مهندس عمران
۱۲:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
حضرت آقای دوراندیش
خیلی جدی گرفتی نظام آموشی ما رو...
انگار اروپا بزرگ شدی؟ هیچ زمانی رو پای صحبت اساتید درجه یک تلف نکردی؟ یا هیچ نمیدانی که «اساتید تراز اول» اگر کار بلد بودند در اتاق‌های تو در توی دانشگاه سنگر نمی‌گرفتند و حداقل به اندازه یک کارگاه زیرپله‌ای، پای عمل، علوم شون رو به رخ دانشجویان محتاج مدرک می‌کشیدند. انگار اصلا از بازار دوطرفه مدرک گرایی خبر نداری و یکسره خودت رو غرق در قید‌های «قاعدأ، اصولأ، منطقا و ...» هر علمی پیشنیازی دارد، کرده‌ای.
فرض رو بر غلط بودن انگاره های من بگذارید
اما
اگر واقعا دلسوز هستید و نه عقده‌ای که چرا مهندسی فلان است و پزشکی بهمان، هر روز این نظام آموزشی رو پیچیده تر نکنید.
ناشناس
۱۲:۱۱ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
مطلب بسیار خوبی بود. من علوم انسانی (لیسانس روانشناسی و ارشد مشاوره) خوندم. در دوره ارشد همکلاسی‌هایی از رشته‌های دیگر داشتم که غالب آنها به واسطه درصد بالای زبان انگلیسی در آزمون ورودی رتبه خوبی گرفته بودند. یعنی فرد می‌تونه وارد دوره‌ی ارشد بشه در حالیکه دروس پایه رو هم چندان بلد نیست و تنها مزیتی مثل بلد بودن زبان انگلیسی داره و خب این رو هم در نظر بگیرید که چه کسانی معمولا زبان انگلیسی قوی‌تری دارند؟ ساکنین تهران و شهرهای بزرگ. بله همین قدر راحت و به خاطر تسلط کم بر زبان انگلیسی میتونند گروهی (غالبا ساکنین مناطق محروم‌تر که در سالهای قبل‌تر انگلیسی رو تمرین نکردند) از گردونه رقابت برای ورود به دوره ارشد در رشته‌ای مثل مشاوره حذف بشن و به جاش فارغ‌التحصیلان زبان انگلیسی وارد بشن (در دوره‌ای که من بودم دو تا از همکلاسی‌هام همین ویژگی رو داشتند). اتفاقی که در تجربه من روی داده، البته که تجربه من محدوده اما فکر نکنم حرفم خیلی هم استثنا باشه
ناشناس
۱۱:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
کاملا موافقم نظر درست همینه هر کاری یک زیربنایی باید داشته باشه
قانون همه چیزو داریم بهم میزنیم با این کارهای نسنجیده
مجید
۱۱:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
مطلبتون بسیار عالی بود
در مورد روانشناسی فقط عرض کنم که، کسانی که با رشته غیرمرتبط وارد کارشناسی ارشد روانشناسی میشند، نمیتونند پروانه فعالیت از نظام روانشناسی بگیرند و دفتر مشاوره باز کنند، شرط پروانه فعالیت به عنوان روانشناس و مشاور داشتن دو مقطع تحصیلی پشت سر هم روانشناسی و مشاوره است، یا باید کارشناسی و کارشناسی ارشد باشه یا کارشناسی ارشد و دکترا باید مثل هم باشه
برای کسانی که قبل از سال 93 کارشناسی و کارشناسی ارشد خوندن و مقاطع تحصیلیشون مرتبط نیست، ازمون حرفه ای گرفته میشه که برای قبولی حداقل باید 70 درصد نمره رو شرکت کننده ها بیارن
میلاد
۱۱:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
متاسفم برای نویسنده که فقط به دنبال توجیهات خنده دار و مضحک بود. شما در چند دانشگاه دیدی که یک مثلا لیسانس زمین شناسی که اومده ارشد علوم سیاسی، ضعیفتر از بقیه بوده؟ برادر عزیز الان تموم دنیا به سمت و سوی علوم میان رشته ای در حرکته و شما به دنبال محدود کردن افرادین چون یک وقت جایگاهتون به خطر میفته و رقیب علمی پیدا می کنین؟ خارج از دانشگاه تولید محتوای روانشناسی برای یک لیسانس زیست شناسی اصلا کاربردی هم خواهد داشت؟ طرف اومده زیست شناسی که آینده کاریش رو بنا کنه نه مدرک بگیره! بسیاری از افرادی که تغییر رشته میدن از روی اجبار خانواده، فرار از سربازی و هزار مورد دیگه رشته ای رو خوندن که چه بسا ازش متنفر بودن و در دوره ارشد رفتن سراغ علاقشون و از همون هایی هم که لیسانس مرتبط داشتن هم از نظر علمی و هم کاری موفق تر شدن. منطقیه این افرادی که بخاطر اجبار وارد شدن برگردن و سه چهار سال دوباره لیسانس بخونن؟ نویسنده اگر نمونه میخواد به ایمیل بنده یک پیام بده تا براش بفرستم و بعدش هم وقتی نمونه علوم سیاسیش رو که از لیسانس نامرتبط اومده ارشدش و الان هم با اختلاف از تموم همکلاسی های لیسانس مرتبطش بالاتره (دانشگاه دولتی) لطفا کلا حوزه خبرنگاری رو ببوسه و بزاره کنار. شما اجازه ندارید به کسی بگید آرمانشهرش رو کجا بنا کنه یا نکنه، این یعنی دیکتاتوری خالص و محض
ناشناس
۱۱:۱۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
من در رشته مهندسی لیسانس دارم برای رشته مدیریت که خواستم فوق بدهم شاید حدود 40 واحد از لیسانس مدیریت را خودم مطالعه کردم در ارشد هم 20 واحد پیشنیاز پاس کردم و پولش را هم به عوان دانشجوی روزانه دادم
لذا کسی که ارشد رو میتونه بخونه و قبول بشه ینعی درسهای لیسانس اون رشته را مطالعه کرده و پبیشنیازهاش را هم گذرانده ولی کسی که انسانی خوانده نمی تواند دروس مهندسی را خودش بخواند و شانس قبولی ندارد و نمی تواند در امتحان ارشد با بچه های مهندسی رقابت کند
عبدالله
۱۱:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
در رشته غیرمرتبط میتوان مدرک گرفت ولی نمیتوان متخصص شد کسی که کلیات یک رشته را بلد نیست چگونه میتواند از جزئیات سر درآورد. فرقی هم نمیکنه ریاض و تجربی و انسانی و ... باشد.
عارف کاظمی
۱۱:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
واقعا منطقی و درست هست . الان مد شده طرف فوق لیسانس برق داره بعد دنبال دکتری مدیریت استراتژیک! هست .عملا کنکور دکتری دیگه درکار نیست خصوصا دانشگاه آزاد کافیه شرکت کنید تا قبول بشید. با هر رشته ای توی هر رشته ای. دانشگاه واقعا تبدیل شده به یه نهاد بی درو پیکر اون از جریان سهمیه ها اینم جریان تغییر رشته کلا شده محله برو بیا
ناشناس
۱۰:۵۹ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
این اساتید طراز اول که تکرار می شود دقیقا کجا هستند؟ آیا شما همه اساتید دوره کارشناسی را طراز اول می دانید؟
برخلاف نویسنده استفاده از رشته های دیگر در علوم انسانی موجب غنای بیشتر آن می شود
برای رفع دغدغه نویستده در مورد دروس پایه استفاده از کلاسهای مجازی توصیه می شود آن هم با استفاده از اساتید طراز اول!
ناشناس
۱۰:۴۴ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۴
اصولا کسانی که توان قبولی در ارشد رشته ای غیر مرتبط را در رقابت با فارغ‌التحصیلان همان رشته دارند چرا باید از ادامه تحصیل منع شوند؟!!!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200