صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۹۴۵۴۹
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۲ - ۳۰ تير ۱۴۰۰ - 21 July 2021
قصۀ پر غصۀ آب و خوزستان - بخش اول

از کارون و مارون و بهمن‌شیر، شرم باید کرد!

بخشی از مشکل را باید در تلقی نادرست از عدالت به جای تن‌دادن به واقعیت کم‌آبی جُست و این تصور که می‌شود به شیوۀ معمر قذافی در لیبی آب را منتقل کرد...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در پی سال‌ها سخنان انتزاعی و آرمانی و بعضا آمیخته با توهم، حالا همه جا صحبت از واقعیت‌هاست: چندی پیش برق و اکنون نوبت به یک امر واقعی دیگر رسیده: «آب». همان که خوزستان را که به برخورداری از رودخانه‌های پرآب شهرت داشت (و تا حرف از این سامان به میان می‌آمد واژۀ «جلگه» را به ذهن متبادر می‌کرد) به کانون بحران بدل ساخته و اعتراض و خشم مردم را برانگیخته و چون موضوعی ملموس است صِرف تبلیغات رسمی سازگار نیست تا مثلا آقای حسینی‌بای شال و کلاه و برای صدا و سیما گزارش تهیه کند.

  چرا که تبلیغات برای مردم، آب نمی‌شود و اگرچه دستانی در پی آن‌اند که در غیاب آبِ شُرب از آب گل‌آلود ماهی بگیرند اما اصل ماجرا همان است که هم‌میهنانی به سبب محرومیت از بدیهی‌ترین نیازهای حیات، به ستوه آمده‌اند و این رخداد را بیش از ان که طبیعی و خا اقلیم بدانند ناشی از سیاست‌هایی قلمداد می‌کنند که نسبتی با جامعه و زندگی ندارد و به تعبیر محمد درویش حاصل «تفکر سازه‌ای» است یعنی سازه را برای توسعه کافی می‌داند و از انسان و به تعبیر مصطفی ملکیان، انسان گوشت و خون‌دار غافل است.

  در خوزستانی که کارون، مارون، دز، کرخه، زهره و بهمن شیر را دارد و دست کم از اینها باید شرم کرد.

  در این که ایران سرزمینی کم آب است و از شدت بی‌آبی گاه دست به دعا برمی‌داشته اند و نماز باران می‌خوانده‌اند تردیدی نیست اما این یک روی سکه است. وجه دیگر این است که در همین یزد و کرمان و اصفهان کم آب و تشنه، تمدن ساخته شده و قرن‌ها و بلکه هزاره‌هاست زندگی کرده‌اند و یزد را سرزمین «قنات و قنوت و قناعت» لقب داده بودند چرا که مردمان آن با حفر قنات، آب را منتقل می‌کرده و پاس می‌داشته‌اند و اهل زهد و تعبد و البته رضایت و زیاده نخواستن بوده‌اند.

  پس چنین نبوده که در هزاره‌های گذشته پرآب بوده باشند و ناگاه تشنه شده باشند. شاید گفته شود بحث نه دربارۀ یزد و کرمان و اصفهان و قم و سمنان که پیرامون خوزستان است که پُرآب بوده و نویسنده خود 45 سال پیش را به خاطر دارد که در کارون خروشان بر کشتی نشسته است.

  حالا اما چه شده و چه اتفاقی افتاده که خوزستان که به تعبیر رییس جمهوری پیشین در پیام اخیر «قلب اقتصاد، سیاست، فرهنگ و مدنیّت ایران» و «دارای نقش بزرگ در دفاع از تمامیت ارضی میهن و ایستادگی شگفت‌انگیز در برابر تجاوزگران در دوران جنگ هشت‌ساله و تحمل هزینۀ سنگین در آن دوران» بوده امروز «با مشکلات بزرگ در زمینۀ زیست محیطی و دست رسی به امکانات اولیۀ زندگی رو به رو شود، در حالی که بزرگ‌ترین رودخانه‌های پُربرکت از درون این استان می‌گذرد»؟

  در دو سه قسمت این حکایت را روایت می‌کنیم:

  1.انتقال؛ متهم ردیف اول/ این باور غالب است که متهم ردیف اول در قضایای اخیر بحث انتقال آب است. به این معنی که خوزستان، آب دارد اما این آب به استان‌های دیگر انتقال یافته یا صرف صنایع آب‌بر شده است یا ساخت سد ها صنایعی را به طمع انداخته و هدف اولیه را به حاشیه برده است. 

  توضیح یا توجیه یا پاسخ مقامات مسؤول در قبال این اتهام یا ادعا یا واقعیت حول سه محور بوده است:

  نخست این که تقسیم بندی‌های آبی مثل تقسیمات کشوری نیست. همان گونه که فی‌المثل در تهران، شهرداری تهران شهر را به 22 منطقه تقسیم کرده که شامل دو شهرستان ری و شمیرانات (مناطق 20 و 1) هم می‌شود در حالی که آموزش و پرورش تقسیم‌بندی دیگری دارد. با این نگاه آب به 31 منطقه مانند 31 استان تقسیم نشده و بر اساس سرشاخه‌ها و حوزۀ آبریز ممکن است دو یا سه استان را دربربگیرد.

   دوم این که به آب مانند نفت نگاه می‌کنند و می‌گویند همان‌گونه که نفت خوزستان تنها متعلق به این استان نیست و گاز عسلویه هم تنها مربوط به بوشهر نیست و کل ایران از آن منتفع می‌شوند و وقتی جنکی درمی گیرد اصفهانی‌ها و آذربایجانی‌ها به یاری خوزستانی‌ها می‌شتابند، آب را نیز نمی توان منحصر و محدود به یک منطقه دانست و متقابلا امکانات از جاهای دیگر برای آن خطه می‌آید.

  سوم این که از رهگذر این انتقال، توسعه به دست می‌آید و مردم محلی منتفع می‌شوند.



  این دیدگاه البته مخالفان جدی دارد که معتقدند انتقال ها حاصل تصمیمات کارشناسی و تخصصی نبوده و بیشتر از نگاه سیاسی ناشی شده و این که مقامات ارشد جمهوری اسلامی بیش از آن که اهل مناطق پرآب و حاصل‌خیز باشند برآمده از نقاط کویری‌اند و به طور مشخص هر چهار رییس جمهوری در 32 سال گذشته از سه استان کم آب کرمان، یزد و سمنان برخاسته‌اند و تمام تلاش این بوده که به نحوی آب را به جاهای دیگر برسانند و البته این اشتباه یا انحراف در رژیم گذشته و با افتتاح کارخانۀ آب‌بر ذوب آهن در اصفهان کم آب کلید خورد در حالی که اصفهان قطب گردشگری است و در منطقۀ توریستی کم آب، کارخانۀ ذوب آهن تأسیس نمی‌کنند.

  توهم غالب بر ذهنیت‌ها اینجا هم کار دست ما داده است. این تصور که آب هست ولی به درستی تقسیم و توزیع نشده است!

 تلقی نادرست از عدالت به جای تن‌دادن به واقعیت کم‌آبی و این تصور که می‌شود به شیوۀ معمر قذافی در لیبی آب را  منتقل    کرد حال آن که لیبی تنها دو شهر اصلی دارد و پول هنگفتی صرف این پروژه شد و انتقال آب شور دریا و شیرین کردن بخشی از آن یک بحث است و انتقال آب شیرین رودخانه‌های چند هزار ساله بحثی دیگر. با رود که از این شوخی‌ها نمی‌کنند. مصر است و نیل. خوزستان است و کارون. چنان که سئول است و رود هان و دست درازی به رودخانه به هر نحو کاری زشت و نابخشودنی است


  2. استخراج نفت؛ متهم ردیف دوم/ انقلابیون در سال‌های مبارزه با رژیم پهلوی از واژۀ «استعمار» با معنی منفی استفاده می‌کردند و از استعمار در کنار استبداد و استثمار یاد می‌شد و اختلاف بر سر اولویت آنها بود. استعمار درلغت با «عمران» و «آبادی» نسبت دارد اما در نگاه انقلابی مردود بود چون اولا آبادانی ظاهری کافی نیست و توسعه باید همه جانبه باشد. ثانیا نظرمردم محلی رعایت نشده بود و ثالثا منافع آن عمران و آبادی به جیب مردم منطقه و فی‌المثل هند یا آفریقا نمی‌رفت. در مثل، مناقشه نیست ولی در نگاه برخی از مردم محلی استخراج نفت در مناطقی از خوزستان به شیوۀ شرکت‌های غربی بدون لحاظ کردن منافع مردم و گاه به بهای خشک کردن تالاب‌ها صورت پذیرفت و نتیجۀ آن را در پدیدۀ ریزگردها بیش از بی‌آبی دیدیم. خشک شدن تالاب‌ها هوای منطقه را ازاعتدال انداخت و حیوانات محلی را تشنه کرد و به معیشت مردم آسیب وارد ساخت.

  3. خودکفایی به هر قیمت؛ متهم ردیف سوم/ سال‌هاست که عیسی کلانتری چه در مقام وزیر کشاورزی در گذشته و چه به عنوان رییس سازمان حفاظت محیط زیست هشدار می دهد که اولویت ما حفظ منابع آبی است و نمی توانیم در همۀ محصولات و فرآورده های کشاورزی خودکفا شویم و کاشت محصولی چون هندوانه به بهای از بین رفتن منابع آبی تمام می شود و عقلانی نیست یا در جنوب نباید برنج کاشت و اگر بحث محصول استراتژیک است گندم کفایت می‌کند. نگاهی اما در پی خودکفایی به هر قیمت بوده که ظاهرا بی‌تأثیر از کره‌شمالی نیست. ایدئولوژی حاکم بر کرۀ شمالی آمیزه‌ای است از اومانیسم و سوسیالیسم و کمونیسم از نوع استالینی با عنوان «جوچه» که در فارسی شاید بتوان آن را به «خود اتکایی» ترجمه کرد.

  کره شمالی اما سرزمینی حاصل‌خیز است و نسبت آن با کرۀ جنوبی مثل شمال و جنوب خود ماست. ضمن این که خیلی هم خوداتکا نیستند و رفقای چینی به دادشان می رسند و در سال‌هایی که رفقای بزرگ‌تر یاری‌شان نکردند و در دوران کیم دوم، پدر کیم کنونی و پسر کیم پدربزرگ تا مرز قحطی و گرسنگی هم رفتند و جوچه بازی و بمب‌ها برای شان آب و نان نشد و دسته دسته مردند. از صد سال پیش حرف نمی‌زنیم که هنوز چنین حکومتی شکل نگرفته بود. صحبت از همین بیست و سه چهار سال قبل است.

  در میان مقامات ارشد جمهوری اسلامی طی دهه های گذشته تنها عیسی کلانتری جرأت کرده با صدای بلند شعار خودکفایی و خوداتکایی را به چالش بکشد نه به خاطر این که چون عنصر وابسته‌ای بوده یا بلد نیست درست و مرتب جلوی خبرنگاران بنشیند. به این دلیل که گفته تولید برخی محصولات در قبال آبی که صرف آنها می‌شود، نمی‌صرفد و نمی‌ارزد. نه که اقتصادی نیست. اخلاقی هم نیست.

  حافظ می گوید: شُکوهِ تاجِ سلطانی که بیم جان در او درج است/ کلاهی دل‌کش است اما به تَرکِ سر نمی‌ارزد. یعنی هر قدر هم تخت سلطنت، با‌شکوه و فریبنده باشد به این نمی‌ارزد که به خاطر آن جان بدهی چون «سر»ی باید باشد که تاج و افسری بر آن بنهی. وقتی «سر»ت را ازدست بدهی «تاج» به چه کار آید؟

  حالا حکایت آب است و خودکفایی در محصولات کشاورزی. آب، همان تاج است و خودکفایی در محصولات، ترک سر و معلوم است که نمی‌ارزد. خودکفایی در تولید برنج و هندوانه به بهای از دست دان منابع آبی، آب شیرین، این گوهر کم یابِ کم یابِ کم یاب، خوداتکایی نیست. نابودی است. خود ویران گری است. زایل و ضایع کردن سرمایۀ اجتماعی و تهدیدی برای امنیت ملی است.

   حالا چرا دیگران جرأت نکردند و عیسی کلانتری که آن طور جلوی خبرنگاران می‌نشیند، تکرار می‌کند؟ چون آن‌قدر در تریبون های رسمی گفته شده که انگار خودکفایی وحی مُنزَل است و با آن مخالفت کنی مزدور آمریکایی. مثل وقتی که روی دیوار خانه ها می نوشتند «داشتن ویدیو در خانه‌ها آوردن فاحشه‌ها به خانه و عین بی غیرتی است»، با خودکفایی یا خود اتکایی به بهای اتلاف منابع کم یاب آب هم بی غیرتی و بی عفتی و بی شرفی تلقی می‌شد خصوصا این که یادآور سخنی از امیر عباس هویدا باشد که در مجلس شورای ملی گفته بود تولید برخی از محصولات کشاورزی نمی‌صرفد و وارد کنیم بهتر از آن است که آب را هدر دهیم. خداوند همۀ نعمت‌ها را به همه نداده. به ما نفت داده به جایی دیگر آب و هوای مناسب و امکانات طبیعی برای پرورش دام داده. نفت می‌فروشیم و گوشت وارد می‌کنیم. ما برنج و خرما داریم. آمریکای لاتین هم موز دارد. نه لازم است آنها خرما تولید کنند و نه ما موز. آنها از ما خرما می‌خرند و ما از آنها موز!

  آقای کلانتری البته به هویداییِ هویدا با خودکفایی مخالفت نکرده اما اهمیت «آب» را یادآور شده مثل ضرب‌المثلی که در اهمیت «وقت» می‌گوید «وقت، طلاست». هر چند که طلا را می‌توان خرید و وقت را نه و اگرچه این روزها طلا را هم نمی‌توان خرید!

  به  علل و عوامل دیگر در یادداشت یا یادداشت‌های بعدی می‌پردازیم...

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۷۲
غیر قابل انتشار: ۰
علی
۰۰:۴۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
دمت گرم مهرداد خان خدیر ،واقعا زیبا نوشتی و حق مطلب رو ادا کردی،من نمیدونم چه اصراری مثلا به کاشت هندوانه هست که محصول آب بری هست
فلاحی
۰۰:۳۳ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
سلام. خودکفایی با خوداتکایی فرق دارد.
خودکفایی یعنی هر چه نیاز داریم تولید کنیم که مناسب ایران نیست.

خوداتکایی یعنی محصول استراتژیک و محصول با مزیت نسبی تولید و حتی صادر کنیم و محصولات دیگر وارد کنیم. اما در محصولات وارداتی نیز دانش فنی تولید را داشته باشیم

این مناسب ایران است
ناشناس
۰۰:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۳۰
همین بلا رو سر استان کردستان هم دارن میارند اب سیروانمون و بردند به بهانه سد سازی نیمی از زمینها و خونه ها زیر اب رفت سیروان خروشان ما رو دزدیدند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200