صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۸۷۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۶ - ۳۰ شهريور ۱۳۸۸ - 21 September 2009

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جام جم: فرصت به دولت براي خدمت

«فرصت به دولت براي خدمت» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم دكتر علي دارابي است كه در آن مي‌خوانيد؛دولت دهم با آراي بي‌نظير ملت ايران و حمايت‌هاي بي‌دريغ رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين روزهاي كاري خود قرار دارد. اين دولت نيز چون دولت‌هاي گذشته داراي نقاط قوت و ضعف است. كارنامه دولت نهم در بيش از 60 سفر استاني به 30 استان و بيش از 360 سفر به شهرها و شهرستان‌ها و بيش از 10 هزار مصوبه در سفرهاي استاني در طول 4 سال در راستاي عمران و آباداني، محروميت‌زدايي و پيشرفت و سازندگي كشور را كمتر مي‌توان در ساير دولت‌هاي پس از انقلاب مشاهده كرد و اين رويكرد «خدمت» مشخصه و مزيت نسبي دولت احمدي‌نژاد است و بي‌شك يكي از اصلي‌ترين دلايل چرايي راي‌آوري بالاي او نيز در همين امر نهفته است.

اين‌كه دولت تلاش كند به دست خودش حاشيه درست نكند، يا خدايي ناكرده دچار غرور يا خطاي تحليل در علل پيروزي و موفقيت در انتخابات نشوند، كاملا بستگي به دولتمردان دارد؛ چرا كه تحليل درست از معناي راي به احمدي‌نژاد يك وظيفه بايسته مسوولان اجرايي است كه سهم عوامل پيروزي را به درستي بررسي كنند. اما مخاطب اصلي نگارنده در اين يادداشت دوستان عزيز اصولگرا، احزاب، تشكل‌هاي سياسي، شخصيت‌ها و نيز نهادهاي مهم كشور كه امروزه به نام اصولگرايان انجام وظيفه مي‌كنند، مي‌باشد. چرا كه بر اين باورم كه بايد براي دولت فرصت فراهم كرد تا با دغدغه‌هاي كمتري به انجام وظايف مهم اداره كشور بپردازد. كشور در شرايطي است كه با مطالبات فراوان و انباشت شده، انتظارات فزاينده و جديد روبه‌روست، تغيير شرايط محيطي در عرصه بين‌الملل و شكل‌گيري ائتلاف‌هاي جديد عليه ايران، ثبات و امنيت بيشتر براي كار و خدمت را ضروري مي‌سازد. اگر هر روز دولت را به بهانه‌هاي كوچك و بزرگ مشغول كنيم چگونه انتظار تحقق سند چشم‌انداز، اجراي برنامه پنج‌ساله پنجم، اجراي مفاد سوگند رياست جمهوري، عمل به شعارها و برنامه‌هاي ارائه شده در زمان تبليغات انتخاباتي و احراز جايگاه ويژه در عرصه بين‌الملل را داريم. اشتباه نشود، بيان اين سخن به معناي ناديده‌انگاشتن نقد مشفقانه و ناصحانه، پرسشگري نهادها و دستگاه‌هاي مسوول، امر به معروف و نهي از منكر عمومي نيست. سخن بر‌سر مچ‌گيري و مشغول كردن مستمر دولت است. در كجاي دنيا همه مسائل و مشكلات را از طريق تريبون‌هاي عمومي مطرح مي‌كنند؛ در حالي‌كه سازوكارهاي مسالمت‌آميز و قانوني براي ايفاي مسووليت‌هاي رسمي و نهادينه در قانون اساسي و ظرفيت‌هاي تعريف شده كشور وجود دارد.

از سوي ديگر، بواسطه پايبندي و ابراز وفاداري دولت دهم نسبت به ارزش‌هاي اسلامي و آرمان‌هاي امام و رهبري و اصرار بر تحقق عدالت و مبارزه با اشرافيگري، شاهد هجوم جريان‌هاي سياسي مخالف كه برخي از آنان، نه تنها غيرمنصفانه، بلكه كينه‌توزانه با دولت برخورد مي‌كنند، هستيم. استكبار و جريان‌هاي مورد حمايت آنها به خصوص رسانه‌هاي استكبار نيز نقش جدي در تخريب و سياه‌نمايي دولت براي خود تعريف كرده‌اند.

آيا شك داريم شكست و ناكامي دولت دهم موجب شكست جريان اصولگرايي در انتخابات‌هاي پيش‌رو خواهد بود؟ آيا ترديدي وجود دارد كه اگر مجلس هشتم نتواند با اقتدار به وظايف خود همت گمارد مجلس نهم در اختيار جريان مقابل قرار خواهد گرفت؟ پس اگر موفقيت جريان اصولگرايي را مدنظر داريم، اگر خواهان خدمت به جامعه هستيم، اگر مي‌خواهيم مجلس، دولت، شهرداري و شوراها نهاد كارآمدي و تابلوي خدمت صادقانه اصولگرايان در افكار عمومي جاويدان بماند، آرامش در جامعه، همگرايي و هماهنگي براي خدمت بيشتر، كاهش حاشيه‌ها و تنش‌ها و اصرار و ابرام به قانون‌گرايي و پرهيز از شخص‌محوري و استبداد راي را هدف قرار دهيم. نگارنده خود نقدهايي بر برخي مواضع، برنامه‌ها و انتصابات دولت دارم، اما اين را نيز مي‌دانم كه اگر همه بخواهيم موفق شويم راه آن از سربلندي و موفقيت دولت مي‌گذرد.

چرا كه به فرمايش رهبري «دولت در وسط معركه است» و بايد به او كمك كرد. راه‌هاي كمك و كارآمدي دولت را هموار كنيم. انتقاد ناصحانه نيز يكي از سازوكارهاي كمك به دولت است كه بي‌ترديد با استقبال دولت مواجه خواهد شد.

آفتاب يزد:نصيحت يا زمينه‌سازي!؟  

«در حاشيه نامه توكلي به موسوي و خاتمي نصيحت يا زمينه‌سازي!؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛روز گذشته بعضي سايت‌هاي حامي دولت به صورت هماهنگ، نامه احمد توكلي خطاببه سيدمحمد خاتمي و ميرحسين موسوي را منتشر نمودند. در ميان منتشركنندگان نامه، نام بعضي سايت‌هاي خبري به چشم مي‌خورد كه تا چندي قبل كوچكترين انتقادهاي توكلي از احمدي نژاد را با درشت گويي پاسخ مي‌دادند و حتي به دنبال اثبات «جعلي بودن مدرك دكتراي توكلي» مي‌رفتند. البته اشكالي بر اين رويه نيست زيرا مدتهاست كه مردم ايران شاهد پايبندي عملي عده‌اي به شعار «هدف وسيله را توجيه مي‌كند» بوده‌اند. پس هر كس كه نيشي به سران جبهه اصلاحات بزند، سخن او تا مدتها زينت‌بخش سردر دكان بعضي افراد خواهد بود. اما بدون توجه به اين نكته حاشيه‌اي، متن نامه توكلي نيز حاوي نكاتي است كه اشاره به برخي از آنها، خالي از لطف نيست.

1- ‌احمد توكلي بعضي شعارهاي مطرح شده در جريان راهپيمايي روز قدس را نشانه عدم پايبندي حاميان جنبش سبز به مباني انقلاب دانسته و خواستار اعلام برائت موسوي و خاتمي از حاملاناين شعارها شده است. مهمترين شعارهايي كه موجب اعتراض توكلي گرديده، يكي تاكيد عده‌اي از شعار دهندگان بر عبارت «جمهوري ايراني» بوده و ديگري شعار «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران.» مشخص نيست توكلي با كلام منطق، مسئوليت اين شعارها را مستقيماً متوجه دو رهبر اصلاح طلب مي‌داند؟ كساني كه مسئوليت شعار چند جوان حامي خاتمي و موسوي را به حساب اين دو مي‌گذارند آيا حاضرند مسئوليت حمله به خاتمي با سلاح سرد و اهانت به موسوي را هم متوجه كساني بدانند كه در روزهاي اخير، زمينه هتاكي و حمله فيزيكي به موسوي و خاتمي را فراهم نمودند؟

2‌– توكلي، شعار «جمهوري ايراني» را مغاير ديدگاه رهبر فقيد انقلاب دانسته كه در زمان برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي، بر «جمهوري اسلامي» نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد تأكيد كرده بودند. قبل از شعار چند جوان – كه مشخص نيست نيروهاي نفوذي آنطرفي بوده‌اند يا طرفداران خاتمي و موسوي – بسياري از بزرگان جناح مورد حمايت‌آقاي توكلي، اصرار خود بر استفاده از عنوان «حكومت اسلامي» به جاي عبارت «جمهوري اسلامي» را به نمايش گذاشتند. حتي بعضي از آنها مدعي شدند تأكيد امام بر لفظ «جمهوري اسلامي» براي فريب غربي‌ها بوده است! چرا احمد توكلي آن روز، نامه ننوشت و از تضعيف مباني «جمهوري اسلامي» احساس خطر نكرد؟

3‌– توكلي به سران اصلاحات هشدار داده است كه سكوت آنها مي‌تواند «سلاح كساني را تيز كند كه اعتقاد چنداني به مدارا با مردم و مردم سالاري ديني ندارند.» آيا توكلي نگران نيست كه بعضي از هشدارهاي يكطرفه او و دوستانش، مي‌تواند سلاح كساني را تيز كند كه عدم اعتقاد خود به مردم سالاري ديني را در عمل به اثبات رسانده‌اند و هرگاه توانسته‌اند، براي محدودسازي نشانه‌هاي اين مردم سالاري يعني آزادي بيان و آزادي حق انتخاب مردم، فضاسازي رسانه‌اي كرده‌اند؟

4‌– توكلي در نامه خويش به «خودرا‌يي‌ها، ندانم كاري‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرست دولت» هم اشاره كرده است اما برخي اقدامات منسوب يا مرتبط با موسوي و خاتمي را خطرناكتر مي‌داند. اما اي كاش توكلي به تقدم و تأخر حوادث هم اشاره‌اي مي‌كرد. زيرا به نظر مي‌رسد ا~نچه موجب برخي اعتراضات راديكال در كشور شده و فضا را براي بعضي شعارها آماده ساخته، همان ندانم‌كاري‌ها، خودرا‌‌يي‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرست دولت بوده است.

توكلي تلاش نموده شعارهاي تند اخير را به نحوي با جنبش مورد نظر موسوي و خاتمي مرتبط سازد. اما ظاهراً او فراموش كرده كه چه كساني در جريان انتخابات هر نوع يارگيري را مجاز مي شمردند و براي حفظ وحدت جناح خود، رسماً بر ناديده گرفتن خود را‌‌يي ها، قانون شكني‌ها و ضعف‌هاي دولت تأكيد مي كردند.شايد نصيحت آن افراد به خاتمي و موسوي براي شفاف كردن همه مواضع خويش مصداق بارز «منع رطب توسط رطب خورده» باشد. البته نگارنده موافق است كه خاتمي و موسوي، به صورت دقيق مواضع خويش را اعلام نمايند و در كنار آن، بر اين نكته تأكيد كنند كه در ميان معترضان انتخاباتي، حضور كساني هم كه احساس فداكاري نسبت به غزه و لبنان ندارند بلامانع است همانطور كه جريان آن طرف، نظريه‌پرداز دوستي با مردم اسرائيل را در ميان خود محترم مي‌شمارد و زمينه‌اي فراهم كرده است كه چهره او، به صورت مستمر از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شود.

5‌–توكلي تلاش كرده همه جريان‌ سبز را در كساني محدود كند كه شعارهاي آنها از نظر توكلي – و بسياري از نيروهاي انقلابي – نامطلوب تلقي مي‌گردد.

در حالي كه او به خوبي مي‌داند بدنه جريان سبز، همان‌ها هستند كه روز 25 خرداد، مدني‌ترين و آرام‌ترين اعتراض را به نمايش گذاشتند. آيا در آن روز، حتي يك كلمه از شعارهايي كه اعتراض اخير توكلي را به دنبال داشت، شنيده شد؟ حتي اگر فرض نفوذي‌ بودن بعضي شعاردهندگان ناديده گرفته شود بايستي به اين حقيقت اذعان كرد كه مسئوليت تند شدن فضا به عهده كساني است كه از صدور مجوز براي راهپيمايي‌هاي قانوني جلوگيري مي‌كنند و اجازه نمي‌دهند اعتراضات همانند 25 خرداد بيان شود. 6‌– توكلي از موسوي و خاتمي خواسته است كه «با اقدامات و اظهارات خود، اميد و مشاركت مردم در سرنوشت خويش را بالا ببرند.» اما گويا او فراموش كرده كه حضور موثر خاتمي، موسوي و كروبي در فرآيند انتخابات، يكي از دلايل اصلي رسيدنمشاركت مردم به مرز 85 درصد بود. آيا پس از انتخابات، اين نقش‌ا~فريني مورد توجه قرار گرفت يا عده‌اي تلاش كردند تمام اين حضور را به نفع عملكرد دولت مصادره كنند؛ همان دولتي كه توكلي به وجود ندانم‌كاري‌ها، خود‌را‌يي‌ها و جهت‌گيري‌هاي نادرست آن، اذعان دارد؟ البته توكلي حق دارد براساس ديدگاه‌هاي جناحي خويش، كسي را محكوم كند يا از يك جريان، حمايت تاكتيكي يا راهبردي به عمل آورد. اما قاعدتاً نبايد توقع داشته باشد كه هشدارها و اندرزهاي او و دوستانش، تماماً از سر دلسوزي تلقي شود، زيرا بعضي ادعاهاي سابق درخصوص اصلاح طلبان بيش از آنكه ناشي از دلسوزي براي راه امام و مباني انقلاب باشد، با هدف زمينه‌سازي براي حذف يك رقيب قدرتمند – جناح اصلاح طلب – صورت مي‌گرفت. اگر توكلي مي‌خواهد از اين اتهام مبرا باشد بهتر است به صراحت اعلام كند بعضي رفتارهاي انتخاباتي و برخي خودرا‌يي‌ها و ندانم‌كاري‌هاي دولت را تا چه حد در تند شدن فضا و رخنه شعارهاي راديكالي – و بعضاً ناپسند – در تجمعات سبزپوشان موثر مي‌داند؟ البته شايد توكلي همانگونه كه تلويحاً در نامه خود نوشته است، آماده شدن فضا براي برخوردهاي تند با معترضان را اجتناب‌ناپذير مي‌داند و «نصيحت‌‌‌‌‌‌نامه» او در واقع همراهي با كساني است كه وظيفه بسترسازي براي برخوردهاي تند را به عهده گرفته‌اند!‌

كيهان: مورچه يك چشم!

«مورچه يك چشم !»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كيهان است كه در آن مي خوانيد؛آدم كاسه ليسي را حكايت كرده اند كه به هواي ريزه خواري از ته مانده سفره يكي از خوانين با او همسفر شده بود. خان در ميانه راه رو به كاسه ليس كرد و پرسيد؛ آن مورچه اي را كه بالاي قله كوه روبرو در حال حركت است مي بيني؟ و كاسه ليس با تعجب گفت؛ قربانت گردم! از فاصله چند كيلومتري چگونه مي توانم حركت يك مورچه را ببينم؟! مگر حضرت والا مي بيند! خان بدون آن كه خود را از تك و تا بيندازد پرسيد؛ چطور نمي بيني! همان مورچه را مي گويم كه شلوار جين آبي رنگ پوشيده است! و كاسه ليس كه مي دانست اگر چون و چرا كند از ته مانده سفره خان خبري نيست، چشمانش را ريز كرد و در حالي كه به قله كوه خيره شده بود گفت؛ آهان! حق با حضرت والاست، حالا دارم مي بينم، همان مورچه اي را مي فرمائيد كه يك چشمش هم كور است؟!... و خان با خرسندي گفت؛ آفرين بر تو كه مي داني، ته مانده سفره ما نصيب كساني است كه آنچه ما اراده مي فرمائيم را مي بينند!!

اين روزها در حالي كه توده هاي ميليوني مردم با حضور گسترده و خروش مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل خود در روز جهاني قدس، حماسه اي كم نظير آفريده و به قول حضرت امام(ره) تحليل هاي آمريكا و اسرائيل را زيرگام هاي استوار خويش لگدمال كرده اند و اين رخداد به اندازه اي آشكار است كه بسياري از رسانه هاي بيگانه نيز براي حفظ حيثيت خبري و رسانه اي خود چاره اي جز اعتراف به آن نداشته اند، سايت هاي وابسته به گروههاي سلطنت طلب، منافقين، بهائيان، مدعيان اصلاحات و چند سايت وابسته به رژيم صهيونيستي، از جمله سايت وزارت خارجه اسرائيل از «موج سبز»! در راهپيمايي عظيم روزقدس خبر مي سازند و با حالتي ناشيانه و آميخته به سرخوردگي ترحم برانگيز مي كوشند حضور توده هاي ميليوني مردم در راهپيمايي حماسي اين روز را به حساب حمايت از كودتاچيان مخملي بنويسند! خنده دارترين نمونه از اين دست، گزارش سايت وزارت خارجه اسرائيل است كه با افتخار! مي نويسد؛ مردم ايران در تظاهرات روز قدس امسال، شعارهاي مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريكا را كنار گذاشته و شعار «نه لبنان، نه غزه، جانم فداي ايران» را سر دادند! سايت وزارت خارجه اسرائيل اشاره نمي كند كه اين شعار توصيه صهيونيست ها به هواداران موسوي و خاتمي بود كه دو روز قبل از برپايي تظاهرات روزقدس از سوي اين سايت به آنها پيشنهاد شده بود و بلافاصله پس از آن كه توسط جماعتي اندك سر داده شد با فرياد مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل مردم در گلوي مزدوران-رسمي يا فريب خورده و غيررسمي- رژيم صهيونيستي و اوباش اجاره اي خفه شد، در اين ميان رخداد در خور توجه ديگري اتفاق افتاد كه از درك و شعور مثال زدني مردم مومن و خداجوي ايران اسلامي حكايت دارد و آن، اين كه وقتي جماعت اندك مورد اشاره، شعار اسرائيلي «نه لبنان، نه غزه، جانم فداي ايران»! را سر دادند، جمعيت انبوه حاضر در آن نقطه با شعار «هم لبنان، هم غزه، جانم فداي اسلام» به آنان پاسخ دادند.

«جيمز مگوي» روزنامه نگار معروف آمريكايي- دهه 60 تا 80 ميلادي- در سرزنش برخي از همكاران رسانه اي خود كه تلاش مي كردند مردم ويتنام را خسته از جنگ و حامي آمريكا جلوه دهند، مي نويسد؛رسانه هاي آمريكايي به جاي آن كه از واقعيات جنگ ويتنام گزارش تهيه كنند، آرزوهاي بر باد رفته ژنرال ها و سياستمداران آمريكايي را به «خبر» تبديل كرده و به افكارعمومي تزريق مي كنند.

در همان سال ها هربرت ماركوزه از اصحاب مكتب فرانكفورت ضمن تائيد نظر انتقادي جيمز مگوي مي گفت؛ با پيشرفت تكنولوژي رسانه اي، جاده خبري آمريكا از حالت يكطرفه خارج شده و به جاده اي دو طرفه تبديل مي شود كه در آن فريب افكارعمومي با بهره گيري از پمپاژ يك سويه اخبار و اطلاعات تحريف شده امكان پذير نخواهد بود. اين اتفاق امروزه رخ داده است و تلاش مشترك گروههايي نظير منافقين، سلطنت طلب ها و برخي از سايت هاي وابسته به مدعيان اصلاحات در كتمان اين واقعيت و نمايش خيالي «موج سبز»! به ادعاي آن كاسه ليسي شبيه است كه براي ادامه ريزه خواري از سفره «خان» مجبور بود نه فقط ديدن حركت مورچه بر روي قله بلندكوه از فاصله چند كيلومتري را تائيد كند بلكه به منظور اثبات وفاداري خود به خان! و اين كه خيلي دقيق ديده است! يك چشم بودن آن مورچه را هم به مشاهدات خويش بيفزايد!
«اطلاع رساني به روش اسرائيل- ISRAELITE MEDIA METHOD» واژه اي است كه طي دو دهه اخير به فرهنگ رسانه اي جهان وارد شده است. اين واژه مخصوصاً بعد از جنگ 33روزه در ميان اهالي رسانه و مجامع آكادميك خبري رواج گسترده تري يافته است.

در اين روش كه ترجمان ديگري از «انگاره سازي IMAGE MAKING» است، حيثيت حرفه اي رسانه از مديريت اطلاع رساني حذف مي شود و مديران اينگونه رسانه ها با وجود آن كه از بي اعتباري آنچه مخابره مي كنند و بي اعتمادي مخاطبان به آنچه مخابره مي شود آگاهي كامل دارند، به خبرسازي و جعل واقعيات روي مي آورند. به عنوان مثال اسرائيل در جنگ هاي 33 روزه لبنان و 22روزه غزه، دهها هزار تن بمب بر سر مردم بي پناه مي ريزد، خانه و مدرسه و كودكستان را به خاك و خون مي كشد و در همان حال رسانه هاي رژيم صهيونيستي از مظلوميت اسرائيل! سخن مي گويند و نماينده اين رژيم كودك كش در سازمان ملل متحد در كميته جهاني حمايت از كودكان بي سرپرست شركت كرده و راديو تلويزيون اسرائيل اظهارات وي درباره ضرورت رسيدگي به كودكان بي سرپرست را با آب و تاب پوشش مي دهند! و اين همه در حالي است كه در سراسر دنيا- از جمله آمريكا و اروپا- مردم در اعتراض به جنايات وحشيانه رژيم صهيونيستي دست به تظاهرات پي درپي زده اند. گفتني است كه در فرهنگ اسلامي از ديرباز واژه «اسرائيليات» رايج بوده و به احاديثي اطلاق مي شده و مي شود كه يهوديان معاند در صدر اسلام و يا بعدها و در طول تاريخ جعل كرده و با لطايف الحيل در ميان احاديث و روايات جاي داده اند.

و اما، فقط نيم نگاهي به اخبار و گزارش هايي كه رسانه هاي صهيونيستي و سايت هاي وابسته به گروههاي سلطنت طلب، منافقين، بهائيان و سايت هاي طرفدار موسوي و خاتمي درباره رخدادهاي اخير و مخصوصاً تظاهرات عظيم روز قدس منتشر كرده اند به وضوح نشان مي دهد كه تقريباً در تمامي اين موارد از «اطلاع رساني به روش اسرائيل» استفاده شده است. آقايان مدعي اصلاحات عصباني نشوند و به جاي پاسخگويي منطقي و مستدل، زبان به فحاشي و قلم به ناسزاگويي-مانند هميشه-نچرخانند. ادعاي «جنبش سبز»! در حالي از سوي اين سايت ها مطرح شده است كه از يكسو حضور توده هاي ميليوني مردم در حمايت از مردم فلسطين و شعارهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل آنها در روز قدس سراسر فضاي كشور و مخصوصاً تهران را آكنده بود و از سوي ديگر، شمار اندك هواداران موسوي و خاتمي كه بعد از اثبات دروغگويي هاي سران فتنه و اعترافات مستند بازداشت شدگان به شدت كاهش يافته بود، فقط براي مدتي كوتاه در حاشيه تظاهرات حضور يافته و پس از آن كه شعار آنان در حمايت از اسرائيل با خشم مردم روبرو شد، با برنامه قبلي و با سوءاستفاده از حضور مردم در راهپيمايي روز قدس، خود را به خيابان هاي خلوت اطراف رسانيده و به آتش زدن چند موتورسيكلت روي آوردند.

گفتني است كه موسوي و خاتمي و كروبي نيز كه پيشاپيش از خشم مردم مومن و متعهد و پيروان راستين امام راحل(ره) نسبت به خود باخبر بودند، تنها براي مدتي كوتاه و در حلقه حفاظتي پليس-كه از قبل درخواست كرده بودند- به ميان جمعيت آمدند و پس از مشاهده شعارهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل توده هاي ميليوني مردم كه به طورطبيعي و منطقي با مواضع اعلام شده آنها ناهمخوان بود، صحنه را ترك كردند. نكته درخور توجه اين كه، ظاهراً محل حضور آقايان موسوي و خاتمي و كروبي از قبل با خبرنگاران خارجي هماهنگ شده بود، چرا كه خبرنگاران رسانه هاي خارجي پيشاپيش در محل هاي ياد شده حاضر بودند و فيلم چند دقيقه اي حاكي از حضور آنها را به عنوان شركت پيوسته آقايان در رسانه هاي خود منعكس كردند. اين نكته نيز گفتني است كه سايت هاي وابسته به موسوي و خاتمي، بازگشت سريع و از قبل طراحي شده آنها از صحنه تظاهرات را به حساب حمله «گروه فشار»! نوشتند! و توضيح ندادند كه اولا؛ اگر ادعاي آنان قابل قبول باشد كه توده هاي عظيم مردم در روز قدس«جنبش سبز» به راه انداخته بودند! چگونه يك گروه چند نفره و به قول آقايان گروه فشار مي تواند متعرض آنها شود، جز آن كه جنبش سبز مورد ادعا را «مجازي»! و «ساخته خيالات» آنان تلقي كنيم و ثانياً؛ مگر آنان از حلقه حفاظتي پليس كه به درخواست خود آقايان حفاظت آنها را برعهده داشتند، براي لحظه اي خارج شده بودند كه به آنها حمله شود؟! و صدالبته، از كساني كه طي چندماه اخير در سايت ها و روزنامه هاي زنجيره اي و در مصاحبه هاي خود با رسانه هاي بيگانه، دهها نفر را كشته قلمداد كرده و سپس با رسوايي مجبور به تكذيب شده اند، اينگونه دروغ بافي ها براي توجيه علت اصلي ترك محل تظاهرات روزقدس يعني همان ناهمخواني با توده هاي ميليوني مردم، دور از انتظار نبوده و نيست.

«شاه» كار! ديگر آقايان كه آن نيز با توصيه هاي بيگانگان همخواني كامل داشت، شعار «مرگ بر روسيه» به جاي شعارهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل بود. اين شعار كه آشكارا براي رضايت! آمريكا و اسرائيل انتخاب شده بود در حالي است كه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بر حفظ استقلال و تعامل با كشورهاي ديگر به تناسب برخورد آنها با ايران اسلامي است و دقيقاً به همين علت، آمريكا و اسرائيل را دشمنان اصلي مي داند و در برخورد با ساير كشورها از جمله «روسيه»، ميزان احترام آنها به خط قرمز هاي ايران اسلامي را ملاك تلقي مي كند. اما درباره شعار مرگ بر روسيه جماعت اندك ياد شده، اشاره به كلام حكيمانه حضرت امام(ره) و نكته سنجي آن بزرگوار كه انگار براي امروز بيان شده است، گوياي ماهيت واقعي فتنه انگيزان است. امام راحل(ره) مي فرمايند:
«ما در جنگ با آمريكا و تفاله هاي آمريكا هستيم... هر يك از اينها را شناسايي كنيد و به دادگاه معرفي كنيد، ننشينيد كه باز جايي را آتش بزنند... خط اين بود كه اصلاً آمريكا منسي-فراموش- شود، يك دسته مرگ بر شوروي را مطرح كردند تا آمريكا منسي بشود.» - صحيفه امام(ره) ، ج15، صفحه29
 
رسالت: کار مشترک دولت و مجلس

«کار مشترک دولت و مجلس»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ قسمت اول اولين کار مشترک دولت و مجلس که ربط مستقيم با زندگي مردم و مطالبات اقتصادي آنها دارد، لايحه هدفمند کردن يارانه ها به عنوان بخشي از طرح تحولات اقتصادي دولت است.

قسمت اول
 اولين کار مشترک دولت و مجلس که ربط مستقيم با زندگي مردم و مطالبات اقتصادي آنها دارد، لايحه هدفمند کردن يارانه ها به عنوان بخشي از طرح تحولات اقتصادي دولت است.

روز شنبه مورخ88/6/3  يک فوريت لايحه هدفمند کردن يارانه ها در دستور کار مجلس قرار داشت. به دليل همزماني آن با انتخاب وزرا و نيز اولويت هاي ديگر، بررسي آن يک ماه به تاخير افتاد. قاعدتا اين لايحه بايد پس از تعطيلات مجلس در دستور قرار گيرد.

نگارنده پيش از اين هم نقدهايي به لايحه مذکور قبل از اصلاحات آن و قبل از بررسي هاي آن در مجلس ارائه کردم. اينک در تکميل نقدهاي پيش گفته مطالبي را معروض مي دارم.

لايحه هدفمند کردن يارانه ها از جمله لوايح کليدي در “ماليه عمومي کشور” است که از تاريخ87/10/10  که يک فوريت آن در سال گذشته به تصويب رسيد تاکنون به سرانجام نرسيده و به دلايل زير بدون مهندسي ساختار آن در بودجه کل هم به سرانجام نخواهد رسيد. مجموعه پيشنهاداتي که از سوي نمايندگان که عمدتا با ادبياتي غير مالي و محاسباتي قرار است به منطوق و مفهوم مواد قانوني آن اضافه شود متن لايحه را از يک پديده مالي محاسباتي ساده دور مي کند به طوري که براي مجري و ناظر آنچنان مبهم مي شود که ممکن است درآينده مجلس را با انواع و اقسام “استفساريه” ها روبرو کند.
اما آنچه که به صورت ساده و همه فهم به عنوان نقد مي توان عنوان کرد به شرح زير است.

1- در مقدمه توجيهي لايحه دولت مصوب87/8/5  هيئت وزيران و مصوب يک فوريت87/10/10  مجلس شوراي اسلامي شان نزول لايحه را تحقق عدالت مستند به آيه25  سوره حديد قرآن کريم و در ادامه آن را مستند به اصل48  قانون اساسي دانسته است. به نظر مي رسد يک کم دقتي و يا بي دقتي در اين امر صورت گرفته است. لايحه مذکور به لحاظ موضوعي اگر بخواهيم شان نزولي براي آن پيدا کنيم مربوط به آيه اول سوره انفال و نيز اصل45  قانون اساسي است.

30 سال از نظام اسلامي ما مي گذارد. “انفال” يکي از پايه هاي اساسي ماليه عمومي در حکومت اسلامي است. در قرآن يک سوره به اين نام داريم. در قانون اساسي هم يک اصل به همين نام از تدوين کنندگان قانون اساسي به يادگار مانده است. اما دريغ از يک اشاره در برنامه هاي پنجساله و نيز بودجه ساليانه کشور که دولت به مجلس مي دهد و يا مجلس به تصويب مي رساند. متاسفانه شوراي نگهبان همه ساله درمورد نقض اين اصل قانون اساسي در بودجه هاي ساليانه ساکت است!   نفت خام، گاز طبيعي و آب از مصاديق انفال است و تصميم گيري درباره آن بايد با عنايت به بار حقوقي و مالي و محاسباتي مفهوم “انفال” صورت گيرد. اين عدم انطباق مصداق لايحه با موضوع، در بند “ج” تکرار شده و با اشاره به اصل44  موجب ايجاد زاويه لايحه از اصل45  قانون اساسي شده است.2 - در بند “ب” منظور از لايحه، تخصيص بهينه منابع ذکر شده است، در حالي که با رجوع به مواد جايگاه پيش بيني منابع حاصل، در کنار ديگر منابع چيدمان شده در قسمت سوم بودجه کل کشور تعيين نشده است.

3- در بند “د”، منظور از لايحه جلوگيري از اسراف و تبذير منابع ذکر شده است. اين جلوگيري بدون تعيين جايگاه منابع حاصل در قالب ادبيات بودجه اي مشتمل بر بخش، بند و جزء که سامانه بودجه و تفريغ آن، قادر به شناسايي باشد احصاء نشده است.
 
ابتكار:موقعيت روسيه درمذاکرات ايران و 1+5

«موقعيت روسيه درمذاکرات ايران و 1+5»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم بهرام امير احمديان است كه در آن مي‌خوانيد؛دميتري مدودف، رئيس جمهور روسيه، اعلام کرد که امکان اعمال تحريم هاي تازه عليه ايران بر سر برنامه هسته اي اين کشور از دستور کار خارج نشده است. به اعتقاد وي در مجموع تحريم ها خيلي موثر نيست اما گاهي اوقات کشورها مجبور به دست زدن به اين اقدام مي شوند.رئيس جمهور روسيه در حقيقت با اين اظهارات نظر کشورش در مورد ايران را ابراز مي کند. در ديپلماسي گاهي مواقع سخناني اعلام مي شود که چندان شفاف نيست اما موضع اصلي يک کشور از زبان رئيس جمهور آن بيان مي شود. مسکو بارها اعلام کرده که يک ايران هسته اي در جنوب روسيه قابل پذيرش نيست در عين حال هيچ گاه راي منفي به قطع نامه هاي صادره از سوي شوراي امنيت عليه ايران نداده است. بنابراين انتظار اين که مسکو منافع هسته اي ايران را در نظر گرفته و اقدامي در اين راستا انجام دهد، بعيد است.اعلام موضع آقاي مدودف مبني بر اين که روسيه در حل و فصل موضوع هسته اي ايران صريح و مسئولانه عمل خواهد کرد، نشان از آن دارد که اين کشور با در نظر گرفتن فضاي سياسي جهان و منافع خود آن چه را که احساس کند درست است اعمال خواهد کرد.بنابراين علي رغم اين که اعلام مي شود روسيه در پرونده هسته اي ايران همسو با تهران است بايد ديدگاه ايراني در برابر روسيه محتاطانه باشد چراکه مواضع مسکو در برابر مساله هسته اي ايران همواره دوپهلو بوده است.

مذاکرات اول اکتبر و مواضع روسيه
پيش بيني مواضع مسکو در مذکرات پيش رو ميان تهران و 1+5 دشوار است. کرملين از يک سو معتقد است که بسته پيشنهادي دوم ايران بايد به دقت مورد بررسي قرار گيرد و از سوي ديگر تاکيد دارد که اعلام نظر در مورد اين بسته را زود مي داند. به نظر مي رسد که روسيه تلاش دارد در چارچوب مذاکرات اول اکتبر با ديگر اعضاي گروه 1+5 ديدگاه اين کشورها در مورد محتواي بسته را ارزيابي کرده و پس از نتيجه گيري، رسما اعلام موضع کند.هدف نهايي گروه 1+5 البته به استثناي چين و روسيه که تا حدودي با افزايش تحريم ها مخالفند. تعليق غني سازي اورانيوم در ايران است و امريکا بر خلاف دفعات قبل که براي ادامه مذاکرات پيش شرط تعليق را مطرح مي ساخت. اکنون براي نشستن پشت ميز مذاکره بدون پيش شرط آماده است، در واقع تحولاتي در روند مذاکرات هسته اي رخ داده اما همچنان طرف هاي مقابل ايران خواستار شفافيت ايران هستند.در مقابل ايران اعتقاد دارد که ديگر مساله تعليق غني سازي اورانيوم و مذاکره در مورد فعاليت هاي هسته اي ايران خاتمه يافته و اکنون تهران با زباني ديگر و با ارائه بسته جديد قصد دارد پيرامون مسائل جهاني به مذاکره بنشيند.

روسيه و اجبار براي تحريم
مقصود روسيه از اجبار در گزينش تحريم ها اين است که اگر مجامع بين المللي از جمله آژانس بين المللي انرژي اتمي و شوراي امنيت سازمان ملل روسيه را مجبور به افزايش فشارها بر ايران کنند. اين کشور نيز از اين فرايند تبعيت خواهد کرد، موضع مثبت مسکو در اين ارتباط تاکيد بر ناکارآمدي تحريم در برابر ايران و اثربخشي ابزارهاي ديپلماتيک است.روسيه خواهان ادامه روابط مثبت دوجانبه با ايران است و به خوبي از قدرت ايران در منطقه آگاهي دارد، اين کشور نمي خواهد با همصدا شدن با ديگر اعضاي 1+5 روابط خود با تهران را خدشه دار کند. حداکثر تلاش مسکو ادامه روابط با تهران بدور از هرگونه تنش است.

جمهوري اسلامي: چرا كردستان

«چرا كردستان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ترور دو قاضي و به شهادت رساندن دو روحاني در دهه آخر ماه مبارك رمضان توسط دشمنان اسلام و ايران در كردستان قبل از هر چيز به مفهوم نشانه رفتن استان كردستان است . هدف از اين اقدام وحشيانه چيست و چرا كردستان براي اين اقدام انتخاب شده است
نفس تكرار ترورها ظرف چند روز نشان دهنده اينست كه طراحان اين جنايت ها درصدد ناامن جلوه دادن كردستان و از اين طريق ناامن جلوه دادن ايران هستند. ترور دو مسئول قضائي شيعه كه مجروح شده اند و به شهادت رساندن دو روحاني اهل سنت كه يكي از آنها امام جمعه موقت سنندج و ديگري ماموستا شيخ الاسلامي عالم سرشناس و نماينده مردم استان كردستان در مجلس خبرگان رهبري بود نشان مي دهد علاوه بر مساله امنيت ضربه زدن به وحدت شيعه و سني نيز از اهداف طراحان اين جنايت ها بوده است .

بدون ترديد اين هر دو هدف ريشه ها و زمينه هائي دارند كه بايد به آنها توجه شود. قطعا اين عارضه را به آساني مي توان مهار كرد البته بشرط آنكه بطور اصولي با ريشه ها و زمينه هاي آنها مقابله شود.

وجود اختلاف در پاره اي مسائل سياسي در مركز كه بعد از انتخابات رياست جمهوري پديد آمده دشمنان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را به طمع انداخته است . آنها تصور مي كنند مي توانند با استفاده از اين فرصت نقاط مختلف ايران را ناامن كنند و با ضعيف جلوه دادن نظام جمهوري اسلامي به اهداف شوم خود كه نابودي اين نظام و ضربه زدن به نهضت جهاني اسلام است برسند. به همين دليل بايد منتظر ادامه اين تحركات خائنانه در ساير نقاط كشور نيز باشيم و البته اين واقعيت را نيز از نظر دور نداريم كه اقتدار نظام جمهوري اسلامي بيش از آنست كه اين قبيل تحركات مذبوحانه بتواند مجالي را براي رسيدن دشمنان به اهداف شومشان فراهم سازد.

روشن است كه براي ناكام ساختن دشمنان اسلام و ايران كه اكنون تلاش مذبوحانه خود را از كردستان آغاز كرده اند بايد به اختلافات در مركز پايان داد و با پيمودن راهي منطقي و عاقلانه روزنه اميدي را كه دشمنان به آن چشم دوخته اند بايد بست . راه پايان دادن به اين اختلافات دميدن به آتش اختلافات و پراكندن نقطه نظرات و شايعات يكسويه آنگونه كه يك جريان سياسي تند رو با همه ي امكاناتي كه در اختيار دارد عمل مي كند نيست . نقش عناصر تندرو از دو طرف را در بالا گرفتن شعله هاي اين آتش نمي توان ناديده گرفت آنهم درحالي كه عقلاي قوم مي توانند با اندك ملايمت و ملاطفت و برخورد واقع بينانه براين آتش آب بپاشند و به اين ماجراي تلخ خاتمه دهند.

آنچه اميد دشمن را نااميد مي كند و آنها را در رسيدن به اهدافشان ناكام مينمايد ريشه كن شدن اختلافات سياسي در مركز است . توجه داشته باشيم كه زير خاكستر رفتن آتش اختلافات هيچ مشكلي را حل نخواهد كرد. اين اختلافات بايد ريشه كن شوند و ريشه كن كردن با زير خاكستر كردن تفاوت زيادي دارد. ترديد نداشته باشيم كه ريشه كن كردن اين اختلافات امكان پذير است البته فقط با برخوردهاي واقع بينانه و منطقي .

اما اينكه چرا كردستان براي آغاز اين توطئه انتخاب شده است دو دليل روشن وجود دارد. اول آنكه كردستان در آستانه انتخابات رياست جمهوري و در ارديبهشت همين امسال با سفر رهبر معظم انقلاب به عرصه تجلي وحدت شيعه و سني تبديل شد و روشن است كه چنين پديده اي خوشايند دشمنان اسلام و ايران نيست . آنها از همان زمان كمر به مقابله با اين پديده زيبا بستند و البته حوادث اخير را نيز زمينه مناسبي براي عملي ساختن اهداف شوم خود يافتند.

دوم آنكه وجود زمينه هائي در كردستان عراق به عقبه دشمنان اسلام و ايران عملي شدن توطئه هاي ضدانقلابي و ضدايراني رادر مناطق غرب كشور تسهيل مي كند. چنين اقداماتي را نبايد به معناي قدرتمند بودن ضد انقلاب در اين مناطق دانست . ترور افراد اصولا نمي تواند نشانه قدرت باشد و اگر عوامل پشت پرده ترور به اين قبيل اقدامات براي ناامن جلوه دادن كشور دل خوش مي كنند براي آنست كه ميخواهند جنگ رواني به راه بياندازند. با وضعيتي كه كردستان عراق دارد بايد به وجود دست هاي كثيف صهيونيست ها و قدرت هاي استكباري در پشت اين ترورها اطمينان داشت.

با اينحال تاكيد بر اين نكته را لازم ميدانيم كه دشمن به كردستان اكتفا نخواهد كرد و راه جلوگيري از ادامه اين توطئه كثيف ريشه كن ساختن اختلافات سياسي داخلي و ايجاد وحدت واقعي در مديريت كشور است .

سرمايه: افزايش هزينه خانوار و کاهش پس انداز و سرمايه گذاري

«افزايش هزينه خانوار و کاهش پس انداز و سرمايه گذاري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رمايه به قلم عبدالحسين ساسان است كه در آن مي‌خوانيد؛ مرکز آمار ايران در آخرين نتايج آماري خود اعلام کرد هر خانوار شهري در سال 87 حدود 50 هزار تومان بيش از درآمد خود هزينه کرده است، به عبارتي ديگر هر خانوار شهري در سال 87 به طور متوسط 735 هزار تومان درآمد داشته و در مقابل 785 هزار تومان هزينه کرده است. حال اين سوال وجود دارد که هر خانوار مازاد هزينه را از کجا و از چه منبعي تامين کرده است؟ بايد گفت مهم ترين و اصلي ترين منبع تامين اين کسري ها کاهش پس اندازها و فروش دارايي هاست که استهلاک دارايي را افزايش مي دهد.

به اين ترتيب هر خانوار براي هزينه هاي آينده و نوسازي لوازم و وسايل خود که نياز به تعمير و بازسازي دارد پس انداز مي کند و زماني که افراد نتوانند هزينه هاي روزانه زندگي خود را تامين کنند به راحتي از هزينه هاي آينده که بايد آن را پيش بيني کنند صرف نظر مي کنند. به اين ترتيب افراد براي هزينه و نگهداري و استهلاک کالاها و منابع و دارايي هاي خود ذخيره اي کنار نخواهد گذاشت و پس اندازها و سرمايه گذاري ها کاهش مي يابد و همچنين بخشي از هزينه هاي خانوار از طريق کمک هاي دولتي تامين مي شود.

از طرف ديگر و در سطح کلان اگر خانوارها براي آينده برنامه اي نداشته و براي آن ذخيره سازي نکنند در مجموع در کشور سرمايه اي براي ايجاد و کار تشکيل نخواهد شد بنابراين نه تنها پس انداز کنوني خانوارها منفي مي شود بلکه نرخ تشکيل سرمايه و پس انداز براي آينده هم کاهش مي يابد در نتيجه پس از اينکه نرخ تشکيل سرمايه منفي مي شود بيکاري زياد و ايجاد شغل نيز کمتر مي شود.

با کاهش تشکيل سرمايه بيکاري افزايش مي يابد ضمن اينکه بيکاري و کاهش تشکيل سرمايه را در سطح کلان در کسري تراز پرداخت ها و در سطح خرد در گسترش فقر مي توان مشاهده کرد. هرچه تشکيل سرمايه کاهش و بيکاري افزايش يابد توليد نيز کاهش يافته و نياز به واردات براي کمبود کسري کالاها بيشتر احساس مي شود. از طرف ديگر با توجه به افزايش بيکاري، فقر نيز در جامعه گسترش يافته و چهره هاي جديدتري از فقر و مشکلات معيشتي با جلوه هاي خشن تر مشاهده مي شود.

دنياي اقتصاد: درباره حذف سه صفر پول ملي

«درباره حذف سه صفر پول ملي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمانزاده است كه در آن مي‌خوانيد؛دوباره بحث ديرين حذف چند صفر از واحد پول ملي ايران در دستور کار قرار گرفت.

رييس بانک مرکزي اعلام کرده است که «در ستاد ويژه‌اي که با هدف بررسي حذف سه صفر از واحد پول ملي تشکيل شده بود، در مورد اين کار به نتيجه قطعي رسيده‌ايم و اين کار را مفيد مي دانيم، اما در شرايط فعلي اجراي آن را به تاخير انداخته‌ايم.» سوال اساسي که پيش روي کارشناسان اقتصادي قرار دارد، اين است که تصميم قطعي مبني بر حذف سه صفر از پول ملي، مبتني بر تحليل هزينه – فايده اقتصادي است، يا مبتني بر مصلحت‌انديشي سياسي؟

اگر از منظر هزينه – فايده اقتصادي تحليل نماييم، به اين نتيجه خواهيم رسيد که حذف سه صفر از واحد پول ملي، تصميمي اقتصادي نيست؛ چراکه خرج آن به دخل آن نمي‌خورد! هزينه‌هاي حذف سه صفر از پول ملي، بسيار فراتر از منافعي است که عايد اقتصاد ملي ايران مي‌نمايد. بهتر است بيشتر در اين مورد تامل كنيم. منافع اقتصادي واقعي حاصل از حذف سه صفر از پول ملي چيست؟ مهم‌ترين اثر همان برداشته شدن سه صفر از روي اسکناس‌ها، حساب و کتاب راحت تر در معاملات براي مردم و اندکي سهولت در امور حسابداري است؛ علاوه‌بر اين، تلفظ ارقام اسکناس‌ها نيز براي مردم ساده تر خواهد شد، چرا که مثلا از آن به بعد به جاي اسکناس دويست توماني، اسکناس 2‌ريالي داريم و به جاي 500 توماني، 5‌ريالي و احيانا اگر قرار بر انتشار اسکناس يک‌ميليون‌ريالي باشد، اسکناس‌هزار‌ريالي منتشر خواهد شد! يک فايده مهم ديگر که پيش از اين يکي از اعضاي کارگروه اصلاح ساختار بانکي کشور به آن اشاره کرد، «اشغال فضاي كمتر آمار و اطلاعات مالي در حافظه و‌هارد رايانه‌ها» است!

البته جاي تعجب اين جاست که بعضي از کارشناسان و مسوولين امر، در مورد اجراي حذف سه‌صفر، از منافع اقتصادي‌اي صحبت مي‌کنند که هرگز مبنايي در واقعيت اقتصادي ندارد. يکي از مواردي که به کرات به عنوان منافع حذف سه صفر مطرح شده است، کاهش آثار رواني تورم است.

اين ادعا تنها نشان‌گر اين امر است که ريشه‌هاي تورم و انتظارات تورمي به لحاظ اقتصادي توسط مدعيان به درستي درک نشده است. در واقع، تورم بيانگر تغييرات درصدي در سطح عمومي قيمت‌ها است و هيچ ارتباطي به قيمت‌هاي پايه ندارد؛ براي مثال، چه تفاوتي مي‌کند که قيمت يک سبد کالايي از 10‌هزار‌ريال به 11‌هزار‌ريال افزايش يابد (10‌درصد تورم) يا اينکه با حذف سه صفر، از 10‌ريال به 11‌ريال افزايش يابد (باز هم همان10‌درصد تورم). عامل اصلي تورم، خلق بي‌رويه پول و تزريق آن به سيستم اقتصادي است و اين عامل با تغيير واحد پولي از ميان نخواهد رفت؛ و البته روشن است که تا خلق پول و تورم در اقتصاد ايران باقي است، آثار رواني تورم نيز باقي است و تغيير واحد پول ملي، هيچ اثر واقعي بر آثار رواني تورم نخواهد داشت.

ادعاي عجيب ديگر، تقويت پول ملي در برابر ارزهاي خارجي از جمله دلار آمريکا، بر اثر حذف سه صفر از واحد پولي است. بله، درست است که با حذف سه صفر از واحد پول ملي، هردلار آمريکا به جاي مثلا ده هزار ريال، ده‌ريال ارزش‌گذاري خواهد شد؛ اما کاملا روشن است که اين تغيير صرفا يک تغيير اسمي است و هيچ تغيير واقعي در قدرت پول ملي ايجاد نخواهد شد. واقعيت اين است که حذف سه صفر از پول ملي، نه عامل کاهش نقدينگي و تورم، نه عامل کاهش آثار رواني تورم، نه عامل تقويت پول ملي، نه عامل افزايش اعتماد به پول ملي، نه عامل افزايش پس‌انداز و نه عامل افزايش سرمايه‌گذاري است.

در نقطه مقابل، اجراي طرح حذف سه صفر از پول ملي، با هزينه‌هاي بسيار سنگين جهت جايگزيني پول جديد با پول کنوني مواجه است. اين هزينه‌ها شامل هزينه‌هاي بسيار بالاي تعويض کليه اسکناس‌ها و سکه‌هاي کنوني با اسکناس‌ها و سکه‌هاي جديد، هزينه‌هاي تطبيق قيمت‌هاي فعلي با قيمت‌هاي جديد و هزينه‌هاي ناشي از اتلاف وقت مردم و ايجاد سردرگمي ميان مردم است. نکته مهم اين جا است که هزينه‌هاي حذف صفر، چه دو صفر، چه سه صفر و چه ده صفر ثابت است؛ اما منافع ناشي از آن به تعداد صفرهايي که قرار است حذف شود، بستگي دارد.

در شرايط فعلي اقتصاد ايران، منافع واقعي حاصل از حذف سه صفر از پول ملي به وضوح اندک است؛ چرا که با وجود يک دوران تورمي، هنوز‌ريال ايران ارزش قابل توجهي دارد و مثلا در مقايسه با لير ترکيه پيش از حذف 6 صفر يا دلار زيمبابوه پيش از حذف 10 صفر، از ارزش بسيار بالايي برخوردار است. اگر حذف 6 صفر از لير ترکيه به لحاظ اقتصادي به صرفه بوده است، هرگز دليلي بر اين نيست که حذف سه صفر از‌ريال ايران نيز به لحاظ اقتصادي مقرون به صرفه است.

مساله ديگر اينکه حتي اگر بخواهيم تعداد صفرهايي را از واحد پول ملي حذف نماييم، شرط اصلي آن اين است که ابتدا بايد تورم مزمن و پايدار را در کشور مهار كنيم؛ چرا که در غير اين صورت، صفرها دوباره و به مرور باز خواهند گشت. بنابراين با توجه به همه مباحث فوق، روشن است که حذف سه صفر از پول ملي در شرايط کنوني، به لحاظ اقتصادي مقرون به صرفه نيست و عمل به اين تصميم، احتمالا بيش و پيش از آنکه مبتني بر هزينه – فايده اقتصادي باشد، مبتني بر يک مصلحت‌انديشي سياسي است.

در شرايط فعلي، شايد بهتر است اجراي تصميم حذف سه صفر از واحد پول ملي را بيش از اين به تاخير بياندازيم، تا با توجه به پيش‌بيني تداوم شرايط تورمي در اقتصاد کشور به دليل تداوم کسري‌هاي بزرگ بودجه و تداوم خلق پول، چند سال ديگر حذف 6 صفر از واحد پول ملي کشور به صرفه شود! احتمالا اين تصميم بهتري است تا اينکه بخواهيم دو بار و هر بار، سه صفر را از واحد پول ملي حذف کنيم!. فعلا بهتر است براي کاهش هزينه‌هاي معاملاتي، انتشار اسکناس‌هاي درشت‌تر و تداوم انتشار چک‌پول‌ها، در دستور کار قرار گيرد و البته جاي تاکيد نيست که تصميم بهتر از همه اينها، تلاش براي رفع تداوم کسري‌هاي مزمن بودجه و اتکا به درآمدهاي نفتي، حفظ سياست مهار پولي و در نتيجه مهار تورم در اقتصاد ايران است.

مردم سالاري: کرملين، رفيق منفعت طلب

«کرملين، رفيق منفعت طلب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري است كه در آن مي‌خوانيد؛ صرف نظر کردن ايالات متحده آمريکا از استقرار سامانه دفاعي موشکي در کشورهاي اروپاي شرقي و تغيير لحن ضمني روسيه در واکنش به سخنان احمدي نژاد و محکوميت سخنان وي در مورد هولوکاست از سوي کرملين، نگاه ها را به ابعاد پنهان اين تصميم کاخ سفيد معطوف کرد.

پيشتر کارشناسان به مسوولين هشدار داده بودند که روسيه يک شريک منفعت طلب است و  در روزهاي سخت، ايران را همچون پيشينيانش تنها خواهد گذاشت و حمايت هاي ديروز آن به لطف منافع اقتصادي و کسب امتياز در مقابل آمريکا است. اما دولت به اين هشدارها توجه نشان نداد. در نوع رفتار اين همسايه شمالي ايران اثبات شده است که هرگاه مساله اي به امنيت و منافع روسيه بر مي گردد، اين کشور، گذشت و معامله اي با آمريکا نخواهد داشت در حالي که اگر منافعش اقتضا کند بر سر منافع ديگران با آمريکا معامله مي کند. همانطور که در موضوع کوزوو و منافع صرب ها اين نزديک ترين متحد خود را در شرق اروپا ناديده گرفت.

معامله پنهاني هالبروک و چرنوميردين در فنلاند در سال 1999 تنها يک نمونه تاريخي است که روس ها يک عقب نشيني ناگهاني کردند و صرب ها نيروهاي خود را از کوزوو خارج کردند.

در موردعراق، افغانستان و ديگر مناطق هم نمونه هاي ديگري وجود دارد که نشان مي دهد مسکو به راحتي خوردن آب منافع ديگران را وجه المصالحه خود با ديگران قرار مي دهد. کرملين اين نکته را به خوبي در ديدار مدودف و اوباما بروز داد; اوباما تلاش کرد براي آن که نشان دهد پيرو سياست هاي سلف خود نيست، در محل آکادمي علوم نظامي مسکو در تير ماه 1388 مطرح کرد.

او به روسها اعلام کرد اگر در مورد پرونده هسته اي ايران همکاري مي کنند; ايالا ت متحده از طرح سپر دفاعي ضد موشکي چشم پوشي خواهد کرد.

آن روز مسوولين ديپلماسي ايران به حمايت هاي ظاهري روسيه دل  خوش کردند و حال امروز نوبت به وجه المصالحه قرار گرفتن منافع  ايران است.

انتقاد روسيه از سخنان همپيمان خود آقاي احمدي نژاد نشان از ابعاد گسترده اي از معاملا ت پشت پرده دارد.

به زودي بايد منتظر آن بود که روس ها درجريان مذاکرات اتمي ايران را تنها بگذارند. موضوع زماني دردناک مي شود که باگذشت بيش  از يک دهه از تعهد روس ها درمورد راه اندازي نيروگاه اتمي بوشهر و صرف هزينه هاي کلا ن از منابع ملي ايران هنوز روس ها به تعهدات خود عمل نکرده اند.

از طرف ديگر روس ها نشان دادند براي کسب منافع بيشتر در درياي خزرحاضرند دست به  هر کاري بزنند.
 
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200