صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۸۶۶۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۰ - ۰۶ آبان ۱۳۸۸ - 28 October 2009

داستان آقای "الف" و آقای "ب" ؛ چه کسی رئیس می شود؟!

چرا پیش نمی رویم؟

عصرایران ؛ جعفر محمدی - "چرا پیش نمی رویم؟" عنوان کلی بحثی است که مدتها پیش در سایت آغاز کرده ایم و در آن به بررسی زوایای جدیدی از علل عدم پیشرفت مطلوب جامعه امروز ایران پرداختیم.

با این حال، "مدتی این مثنوی تاخیر شد" و چند گاهی بین بخش اخیر و قسمت های پیشین فاصله افتاد و اینک خداوندگار بنده نواز، فرصتی دیگر داده است تا این بحث مهم را با یکدیگر به پیش برویم.

"چرا پیش نمی رویم؟" تلاشی است برای یافتن پاسخ هایی برای این پرسش راهبردی که چرا آن گونه که باید و شاید پیش نمی رویم و چه باید کرد؟
ادامه این بحث با ارائه دیدگاه های کاربران فرهیخته عصرایران میسر خواهد بود.

***

قرار است اعضای هیات مدیره یک شرکت بزرگ که چندین کارخانه تولیدی عظیم دارد ، برای یکی از کارخانه های زیرمجموعه، مدیرعامل تعیین کنند.

آقای "الف" کاندیدای احراز پست مدیرعاملی یکی از این کارخانه هاست که قطعات رایانه تولید می کند.

او تحصیلاتش را در رشته سخت افزار به اتمام رسانده، 20 سال سابقه کاری در این خصوص دارد و از کارگری در خط تولید تا مدیریت پروژه و سایر سمت های اجرایی و مدیریتی مرتبط را تجربه کرده است.

او مدتی مدیر عامل شرکت مشابه دیگری نیز بوده و در طول مدت مدیریت اش، ارزش سهام آن شرکت در بورس رشد قابل توجهی داشته است ولی به علل شخصی از آنجا بیرون آمده است.

آقای "الف"، فردی است درونگرا و به شدت کاری؛ زیاد حرف نمی زند، سخنرانی اش افتضاح است و مدام تپق می زند و بلد نیست مدام قربان صدقه بالا دستی هایش برود. کار ، برای او مهم ترین چیز است و البته نتیجه ؛ همکارانش به او لقب "اکتیو سایلنت" داده اند!

رقیب او برای احراز مدیریت این کارخانه، فردی است به نام آقای "ب"؛ مردی خوش سخن که در همه مراسم ها، سعی می کند در ردیف اول بنشیند و هنگامی که رییس اش حرف می زند، طوری سرش را به نشان تایید تکان می دهد که  رییس حتماً متوجه شود.

او حتی مواقعی هم که رییس حضور ندارد، از او تعریف می کند زیرا معتقد است که دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد.

آقای "ب" مهندسی معدن خوانده و اخیرا نیز به دوستانش گفته است که در حال تحصیل دکترا در یک دانشگاه غیرحضوری خارجی است و به همین دلیل نامه هایش را با پیشوند "دکتر" امضا می کند.

او مدتی در واحد حقوقی یک کارخانه قند و شکر کار کرده، زمانی مشاور سیاسی استاندار بوده، چند سالی را عضو هیات مدیره یک باشگاه ورزشی بوده و مدتی است که امور مالی یک شرکت بزرگ لیزینگ رایانه را عهده دار است.

او از هر فرصتی برای ابراز علاقه به مدیرعامل شرکت و اعضای هیات مدیره استفاده می کند و آخرین بار، سه شنبه هفته گذشته بود که با یک دسته گل بزرگ به دفتر رییس هیات مدیره رفت و به منشی او گفت: آقای رئیس که تشریف آوردند، بفرمایید فلانی این برگ سبز را تقدیم کرد برای عرض تبریک روز تولد!

او سعی می کند تا از علایق سیاسی، مذهبی و حتی ورزشی روسایش سر در بیاورد و خود را در این زمینه ها، همسان با بالادستی هایش نشان دهد.

اکنون، پرونده این دو نفر بر روی میز هیات مدیره شرکت است و در جلسه روز دوشنبه آینده ، یکی از آنها به سمت ریاست کارخانه تولید قطعات رایانه ای منصوب خواهند شد.

به نظر شما چه کسی بازی را می برد؟
آقای "الف" چون کارآمد است؟
یا آقای "ب" که ابراز وفاداری می کند؟

در یک جامعه رو به رشد یا توسعه یافته، حتما آقای "الف" رییس کارخانه می شود. در آنجا، کاری به عقاید فردی و ویژگی های شخصی افراد ندارند، مدیران ارشد نیز چون بر اساس لیاقت و شایستگی عهده دار سمت های ارشد شده اند، نیازی به تملق و ابراز وفاداری پایین دستی ها ندارند، بنابراین از مدیران زیرمجموعه های خود، کارآمدی و نتیجه مطلوب می خواهند . اینکه فلانی در خط سیاسی من است یا هر جا که می نشیند از من دفاع می کند یا وقتی مرا می بیند، فورا دست به سینه می شود و هر چه گفتم را بی چون و چرا اجرا می کند، در چنین جوامعی، موضوعیت ندارد.

اما در جهان سوم، تردید نکنید که قرعه فال به نام آقای "ب" می افتد چون اگر آقای "الف" که کارآمد و متخصص است سر کار بیاید، برای هیات مدیره - که خودشان نیز بر اساس شایسته سالاری منصوب نشده اند و در کار خود کم دانش هستند- دردسرساز می شود و اطاعت پذیر نخواهد بود.

متاسفانه و به صراحت باید گفت که یکی از مهم ترین علل عدم رشد مطلوب جامعه ما نیز این است که در آن برای احراز مدیریت های جامعه ، در اغلب مواقع نیازی نیست کارآمدی تان را ثابت کنید بلکه کافی است وفاداری خود را به اثبات برسانید، آن وقت بقیه مسایل خود بخود حل می شود!

از آنجا که انسان های فرهیخته، با به پشتوانه مقام علمی و شخصیت والای فردی شان، اساساً نیازی به تملق و ریاکاری ندارند، وارد عرصه چاپلوسی و عرض ارادت به این و آن نمی شوند و در نتیجه مدیریت امور را نیز به آنها نمی سپارند، اما کسانی که از فقدان دانش و فضیلت در خود رنج می برند، ناگزیر، این نقیصه را با زبان بازی و ابراز وفاداری و ریاکاری جبران می کنند و ره صدساله را یک شبه می روند و عهده دار مدیریت ها می شوند و نتیجه نیز جز فساد و عقب ماندگی و نخبه کشی در جامعه نیست و تا زمانی که وفاداری و ریاکاری جای کارآمدی و تخصص را در تقسیم مناصب و مدیریت ها اشغال کرده است، اوضاع رو به سامان نخواهد بود.

داستان آقای الف و آقای ب ، حکایت مکرر جامعه امروز ماست و هر گاه نسل "ب" ها رو به انقراض گذارد ، بدانید که "حرکت" در حال آغاز شدن است.


 
ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۸:۳۷ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۷
هرگاه حاميان نسل ب روبانقراض گذارند جامعه مااصلاح خواهد شد.والا امثال نسل ب هميشه ودرهرجامعه ايي وجود دارند
ناشناس
۰۸:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۷
تمام این پارتی بازها و فامیل بازی ها از زمان ریاست جمهوری هاشمی ایجاد شد.آنجائی که افرادی مثل محمد هاشمی و حسین مرعشی و فائزه و محسن و یاسر هاشمی شروع به خوردن خون ملت کردند.
ناشناس
۰۰:۲۲ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۷
این مطلب منو یاد یه شعری قدیمی ، اما به روز شده انداخت:
آنکس که بداند وبداند که بداند
باید برود غاز ، به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بهتر برود خویش، به گوی بچپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند
با پارتی و پول ، خر خویش براند
وانکس که نداند و نداند که نداند
بر پست ریاست ، ابدالدهر بماند.
ناشناس
۲۳:۲۶ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
تو رو به خدا این حالت از چه زمانی شروع شد از زمان آقای هاشمی که بعدش در زمان آقای خاتمی ادامه پیدا کرد و الان به دست آقای احمدی نژاد رسید. اشکال از کجاست چرا ما الان اینجا هستیم نه اینکه همانهایی که شما برایشان در این سایت قلم فرسایی می کنید عاملین آشکار و پنهان این امور در این کشور بودند.
جهت درج ننوشتم جهت شیرفهم شدن نوشتم لطفا درج نفرمایید
ناشناس
۲۱:۵۳ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
با سلام
درست پاشنه آشيل جامعه امروز رو نشانه گرفته ايد .اي والله .اينها رو هم اضاف كنيد .
1- تا وقتيكه تعهد اخلاقي به مافوق بجاي تعهد به اخلاق انساني معيار سنجش هاست هيچ پيشرفتي نخواهيم كرد .
2- تا وقتيكه تعهد كاري در حاشيه است ؛چيزي جز جنگولك بازي را شاهد نخواهيم بود .
3- هيچ انسان كار بلد و با معلومات و زحمت كشيده اي به آساني سر تعظيم مقابل احدي بجز خالقش فرو نخواهد آورد .
4- هيچ آدم كاري؛ وقت اين رو نداره به اميال و خواسته هاي شخصي مافوقش فكر كنه چون دائماً به فكر راهي براي بهبود امور است ولاغير .
5- اين رو قبول كنيم كه تفاوت سلايق و روشها در اجراي امور و اختلافات ناشي از آن بسيار عادي و عامل پيشرفت است اما لحاظ نمودن مشكلات و اختلافات شخصي در تصميم گيريها چيزي جز زوال بدنبال ندارد . پس مثل مرد بايد جنگيد و از سايرين كينه به دل نگرفت .
ناشناس
۱۷:۳۹ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
هيچوقت نسل الف و ب منقرض نخواهد شد.منتخبها بايد الف ها را انتخاب كنند.انتقاد به هيئت مديره و يا كساني كه هيئت مديره را انتخاب مي كنند وارد است.
ناشناس
۱۷:۱۷ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
در همايش هفته گذشته بررسي عملكرد شش ماهه يكي از بانك هاي بزرگ كشور اقاي مدير عامل باصراحت اعلام كردند اگر كسي متوسل به توصيه براي احراز مشاغل مديريتي شود يك امتياز منفي كه ممكن است انتصاب ويرا چند سال به تعويق بيندازد در پرونده پرسنلي اش درج ميكنم وبه شدت با او برخورد مي كنم اما بعداز جلسه همه حاضرين در همايش به اتفاق مي گفتند برعكس مطالب گفته شده اقاي مدير فقط براساس سفارش انتصابات را انجام مي دهند . با اين اوصاف نه تنها اقاي "ب" ها كم نمي شوند كه روز به روز بيشتر هم مي شوند . تا بوده چنين بوده و انتظار بهبود شرايط را بيش از اين نبايد داشت.
ناشناس
۱۷:۱۳ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
احسنت واقعا همینطور هست
ناشناس
۱۷:۰۴ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
عالي بود
من 13 سال .... ولش كن ح.صله ندارم
ناشناس
۱۷:۰۴ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
درود بر شما كه عدم شايسته سالاري درجامعه را به خوبي بيان كرده ايد
ناشناس
۱۶:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
متاسفانه 2 چيز است كه در جامعه ما مارا هميشه عقب نگه داشته يكي نداشتن نظارت درست و مستمر به انجام امور است حتي تو كارتون هاي ژاپني از همان بچگي مي فهمند كه يك ميتي كومان وجود دارد كه درست و از نادرست و حق را ازناحق به گوش مسولان دلسوز برساند و يكي نسنجيدن توان فكري و قدرت خلاقيت و تدبير آدم ها ست كه اصلا درنظر گرفته نميشود و فقط الفاظ و القاب و مدرك گراياني كه پله هاي ترقي را نه به دليل لياقت بلكه بدليل فاكتورهاي غلطي كه براي تشخيص آدمهاي لايق بكارگرفته شده انتخاب و انتصاب ميشوند ما دچار تحصيل كردگان كم سواديم كه اينها از بي سوادان به جامعه بيشتر لطمه ميزنند
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
با صلام
من یک دکطر حصطم که بد از خاندن این نوشطه شما متمعن شدم که شما آمریکایی حستین و الا چرا حمه چیز را ظیر صوال می برید ؟ اسر ایران باید فیلتر شود.
این بود انشای من
ناشناس
۱۶:۱۲ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
برادر من تنها قربان صدقه رفتن و چاپلوسی در جامعه ما نیست که شرایط احراز مدیریت را بالا می برد کمی به دور و بر خودمان بنگریم بیشتر متوجه عوامل کاملا غیر استاندارد در جذب یک مدیر می شویم که جای بحث نیست . این مسئله در سازمانهای دولتی بیداد می کند . فقط خدا بداد این ملت برسد .
ناشناس
۱۵:۲۳ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
آنچه نوشتید ، نه یک داستان تخیلی که واقعیتی تلخ است . از اندیشه تان ممنونم
ناشناس
۱۴:۲۰ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
يك نتيجه ديگر هم مي شود گرفت. با كمي آموزش توانايي هاي ارتباط جمعي و مديريتي مي توان از آقاي "الف" فردي ساخت كه علاوه بر دارا بودن شايستگي هاي كاري بتواند به راحتي سخنراني كند و اينگونه ايرادات را برطرف سازد. اليته مسلما هيچ توصيه اي براي آموختن شيوه هاي پاچه خواري نيست بلكه مهارتهاي فردي بايد گسترش يابد. شايد تنها ايرادي كه به مندس موسوي وارد بود "چيز چيز" كردن او باشد، ايرادي كه به سادگي با آموزش و ممارست قابل رفع است.
ناشناس
۱۴:۰۴ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
درود بر اقاي الف والفهاي شرافتمند و اگر زماني اقاي (ب) در كابينه حضور يافت نبايد تعجب كرد
ناشناس
۱۳:۵۴ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
تاباد همين بادا
ناشناس
۱۳:۵۲ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
وقتی رئیس کشور مدارک دانشگاهی را کاغذ پاره مینامد چه انتظاری میشود داشت؟ چرا باید چندین سال دانش آموختن یک متخصص را کاغذپاره نامید؟ آیا فراموش کرده اند که ما درباره کاغذ حرف نمیزنیم بلکه درباره حضور در کلاس درس و انجام پروژه های تحقیقاتی حرف میزنیم؟
ناشناس
۱۳:۴۱ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
به سلام
به نظر ميرسد اين فرهنگي حاكم بر سازمانهاي ماست و اساسا زمان زيادي مر برد تا ريشه كن شود، البته بايد فرهنگ شايسته گماري در پست مديريتي را اصلاح نمود ، اما اين هم خود حاميت محكم مي خواهد، به نظر" شايد وقتي ديگر" بتوان به اين مقوله پرداخت، فعلا بعيد به نظر ميرسد بتوان اين معضل را حل و اجرا نمود.
اميدوارم اين نظر به انظار بينندگان هم برسد.
ناشناس
۱۳:۳۹ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
سريال هاي آقاي مهران مديري هم خيلي گويا و رسا مطلب شما را به زبان طنز ارائه كرد.
ناشناس
۱۳:۲۵ - ۱۳۸۸/۰۸/۰۶
حقا که گل گفتێ.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200