صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۹۴۰۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۴ - ۱۳ آبان ۱۳۸۸ - 04 November 2009

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.



ابتكار: ضرورت تاسيس جايگاه سخنگو در بيت رهبري 

«ضرورت تاسيس جايگاه سخنگو در بيت رهبري»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمد حسن حائري شيرازي است كه در آن مي‌خوانيد؛بحمد الله مسئله نقد رهبري توسط معظم له در ديدار دانشجويان طرح و مورد استقبال قرار گرفت. به زعم نگارنده چند نکته در اين ميان حائز اهميت مي باشد.

-رهبري يک نهاد برتر مديريتي در کشور است و نه يک فرد. امور محوله در قانون اساسي به اين نهاد، نه توسط شخص خاص که به واسطه منصوبين ايشان در بيت رهبري و با نظارت و مديريت عاليه شخص رهبر انجام مي شود. از اين رو هر گونه مصونيت از نقد و فرا پاسخگويي اولين لطمه را به همين بيت رفيع مي زند و موجب نوعي غفلت و دوري از جايگاه خلافت اسلامي به سوي سلطنت مي گردد که مقام رهبري به خوبي در يکي از خطبه هاي جمعه به تفاوت هاي اين دو و ضرورت هوشياري براي در نغلطيدن از آن به اين پرداختند. از همين روي است که علي (ع) به رغم مقام عصمت يکي از بزرگترين حقوقي که بين دو نفر وجود دارد را حقي مي دانند که خداوند بين حاکم و مردم مقرر داشته است. ايشان مي فرمايند حق مردم بر حاکم است که لغزشها و عيوب او را به او تذکر دهند و در قبال آنها حق حاکم بر مردم اطاعت و متابعت است.

-پيشينه حکومت هاي پادشاهي که يکي پس از ديگري جايگاه خلافت را در کشور ما اشغال نموده بودند موجب ايجاد فرهنگ خاص در روابط حاکم و شخص اول مملکت با مردم گرديده است و اين امر تا مراتب پائين تر حاکميتي در روابط خان و رعيت نيز ديده مي شد. طبعا سنت و آداب و رسومي که طي چند هزار سال شکل گرفته است و تنها در طول زمان قابل تغيير است (تغيير فرهنگ يک پروسه است نه پروژه) اما بايد ايده آل را شناخت و به سوي آن حرکت کرد.

-پس از انقلاب به واسطه نورانيت و عظمت امام راحل و رهبري کاريزماتيک ايشان غير از معدودي از نخبگان، به ندرت کسي به خود حق نقد رهبري جامعه را مي داد و هر گونه نقد به مثابه مخالفت و معاندت تلقي مي گرديد. به ياد داريم پس از نقد برخي موارد قانوني که در حال تصويب در مجلس شورا بود توسط مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني وطبعا پاسخ غيرمستقيم امام راحل، آنچه در آن زمان اتفاق افتاد شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه در نماز جمعه بود که به تذکر جناب آيت الله هاشمي رفسنجاني به شعاردهندگان انجاميد. حال چنانچه گذشت نه شخص رهبر که بيت رهبري و مجموعه اين دستگاه عريض و طويل و حتي منصوبين امام راحل از اين مصونيت خواسته يا نا خواسته از نقد برخوردار گرديده اند. درحالي که مصونيت از نقد لغزش و اشتباهات يک مدير را افزايش و زمينه اصلاح اورا با مشکل مواجه مي سازد. پس از امام راحل نيز جامعه با شدت و ضعف همين مصونيت را براي مقام معظم رهبري قائل بود و اين امر طبعا اين جايگاه را از نعمت نقد سازنده محروم ساخت. براي نمونه در سال هفتاد مقام رهبري به شيوه مالوف به حمايت از دولت سازندگي پرداختند. تغيير جريان مديريتي و مشاهده برخي ظواهر تجملي موجب نقد دستگاه رياست جمهوري توسط برخي عناصر چپ گرديد که با شعار مخالف رهبري دشمن پيغمبر است مواجه گرديدند.

-در يک نگاه کلي به نظر مي رسد دستگاه هايي که از شان و منزلتي که ايشان را از نقد مصون بدارد برخوردار نبوده اند مثل شهرداري ها و قوه مجريه در اين سي سال رشد و بالندگي بيشتري داشته اند و حداقل در تعامل با مردم موفق تر بوده و رضايت عمومي جامعه را بيشتر جلب نموده اند تا دستگاه هايي که به واسطه منصوب شدن از جانب رهبر انقلاب خود را در هاله اي از قداست و مصونيت از نقد دانسته اند نظير شوراي نگهبان - صدا و سيما - نيروي انتظامي - دستگاه قضا و بسيج.

-نهال جمهوري اسلامي با بهره گيري هوشمندانه امام راحل و نخبگان جامعه از سيره عقلا در حکمراني متولد و دوران رشد خود را سپري مي نمايد لذا بر نخبگان حوزه و دانشگاه است که براي به حداقل رساندن آسيب هاي ناشي از مصون ماندن بخش هايي از مديريت از پاسخگويي و همچنين پاسخ دادن به نياز و مطالبه درصد بالايي از اقشار تحصيل کرده که خواستار پاسخگويي جايگاه رهبري در قبال اختيارات تفويض شده به ايشان است به ارائه راهکار بيانديشد تا هم اين جايگاه که به مثابه بند تسبيح تمامي ارکان قدرت را در نظام جمهوري اسلامي به حول خود مي گرداند، شکسته نشده و به جاي نقد با تخريب مواجه نشود و هم از مزاياي نقد سازنده بهره مند گردد. به نظر نگارنده يکي از راه کار هاي مورد بررسي مي تواند تعبيه جايگاهي به نام سخنگوي بيت رهبري باشد تا از يک طرف رهبر در بسياري مسائل جزئي ضرورت به ورود نداشته و جايگاه رفيع ولي وفقيه محفوظ بماند و از طرف ديگر سخنگوي دستگاه رهبري طي جلسات منظمي ملزم به پاسخگويي به نمايندگان افکار عمومي يعني رسانه ها باشد و مستقيما نا رضايتي ها و انتقاد هاي مردم را شنيده و تااين دستگاه با سرعت بيشتري در صدد رفع نواقص بر آيد.انشاالله

سرمايه گذاري هوشمندانه بر روي اين جايگاه مي تواند ظرفيت جديدي در عرصه داخلي و خارجي براي اقتدار نظام به ارمغان آورد چنانچه همين امر با ملاحظه جايگاه سخنگوي برخي مقامات اول دول بزرگ دنيا قابل مشاهده است.

رسالت: آينده مناسبات ايران و آمريکا

«آينده مناسبات ايران و آمريکا» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛

چندي پيش کنگره آمريکا بودجه55 ميليون دلاري پنتاگون براي جنگ نرم عليه ايران را به تصويب رساند و باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا آن را در آستانه روز13 آبان، روز ملي مبارزه با استکبار جهاني به علامت ادامه خصومت با ملت و دولت ايران امضاء کرد.چندي قبل هم کنگره آمريکا يک بودجه77 ميليون دلاري در اختيار ضدانقلاب داخلي قرارداد تا به قول طراحان لايحه، هزينه سياستهاي ضد ايراني کاخ سفيد شود.

 چندي پيش کنگره آمريکا بودجه55  ميليون دلاري پنتاگون براي جنگ نرم عليه ايران را به تصويب رساند و باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا آن را در آستانه روز13  آبان، روز ملي مبارزه با استکبار جهاني به علامت ادامه خصومت با ملت و دولت ايران امضاء کرد.چندي قبل هم کنگره آمريکا يک بودجه77  ميليون دلاري در اختيار ضدانقلاب داخلي قرارداد تا به قول طراحان لايحه، هزينه سياستهاي ضد ايراني کاخ سفيد شود.

سوالي که مطرح است اين است که آيا هزينه هاي کاخ سفيد در مقابله با ملت ايران همين است؟ آمريکايي که در فلسطين اشغالي براي ادامه جنايت صهيونيست ها ميلياردها دلار خرج مي کند و در افغانستان و عراق ميلياردها دلار هزينه مي کند، براي مقابله با ايران همين بودجه اندک را در نظر گرفته است ؟ آيا نرخ وطن فروشي و خيانت به مردم و آرمان شهدا و آزادگان و جانبازان همين است که در کنگره آمريکا از آن سخن مي رود؟ دشمن شناسي ما طي100  سال گذشته و در جريان سه نهضت عظيم تاريخي يعني نهضت مشروطه، نهصت ملي نفت و انقلاب اسلامي به رهبري  امام خميني(ره) نشان مي دهد که نرخ دريافت و پرداختها در اين حوزه نجومي است و در اين اندازه نمي گنجد. نکته بعدي که مطرح مي شود اين است که انگليسي ها و فرانسوي ها هم مبالغ کلان در ايران هزينه مي کنند اما اعلام نمي نمايند، هزينه هاي انگليسي ها در بودجه هاي سري ام آي6  ديده مي شود و هرگز فاش نمي شود.

اما آمريکايي ها با کمال پررويي و بي شرمي با آنکه در قرارداد الجزاير متعهد شدند در امور داخلي ايران دخالت نکنند اما در کنگره و کاخ سفيد علنا مي گويند فلان مبلغ براي اخلال در امنيت ملي ايران و تغيير نظام جمهوري اسلامي سرمايه گذاري مي کنند.

به نظر مي رسد اين اعلام يک علامت نمادين براي اعلام ادامه خصومت با ملت و انقلاب اسلامي ايران است. حتي آنها اين سياست را در دوره اوباما که با زبان نرم مي خواهد با ما بجنگد کنار نمي گذارند.جالب اينجاست که وقتي دشمن بي پرده و علني اعلام دشمني مي کند يک عده غافل در داخل که برخي از آنها جزء دريافت کنندگان همان بودجه مصوب هستند، فرياد برمي آورند «دشمني آمريکا با ملت ايران يک توهم است!» هر چه ما مي گوييم و سند مي دهيم که اين يک واقعيت است آنها در جواب مي گويند ؛ «شما دچار توهم توطئه هستيد!»

30 سال است روابط ايران و آمريکا تيره شده است. در اين30  سال آمريکا هر چه خواسته و توانسته عليه ملت ايران از باب خصومت بي حد وحصر انجام داده است. از اختلاف افکني بين شيعه وسني گرفته تا کاشتن تخم نفاق و دشمني بين اقوام ايراني، از تحميل جنگ8  ساله گرفته تا راه اندازي جنگ داخلي و حمايت از تروريسم کور و شهادت هزاران نفر از مردم و برجستگان انقلاب همانند شهداي محراب، شهيد بهشتي شهيد، باهنر و رجايي و ...

از تحريم اقتصادي گرفته تا اغتشاش در دانشگاهها و مراکز علمي براي جلوگيري از پيشرف ملت ايران.
از کشتار بي گناهان در عراق و افغانستان گرفته تا حمايت از اشغال و کشتار فلسطيني ها را در کارنامه خود دارد.
آمريکا تمامي پلهاي ارتباطي با ملت ايران را پشت سر خود خراب کرده است. کاخ سفيد تنها با سرنگوني انقلاب اسلامي و تشکيل يک دولت دست نشانده در تهران مي تواند روابط خود را با ايران سامان دهد. براي همين30  سال است در انتظار چنين روزي است . آنها در رابطه با معادله روابط با ايران به چيزي جز رابطه گرگ و ميش فکر نمي کنند.

نخبگان و استراتژيست هاي سياست خارجي ايران، آنها که با نگاه واقع بينانه به روابط ايران و آمريکا مي انديشند مي دانند که هيچ افق روشني نه تنها براي روابط بلکه براي گفتگو هم وجود ندارد.

منطق آمريکايي ها براي گفتگو اين است . وقتي رودرروي گفتگو کننده مي نشينند دستهايشان را روي جيب خود مي گذارند و بعد مي گويند هر چه داريد روي ميز بگذاريد براي تقسيم! بعد موقع تقسيم هم آنچه را که خود پذيرفته اند سهم ماست، برمي دارند و مي روند! پيشنهاد آنها در مورد معاوضه ذخاير اورانيوم3/5  درصد ايران با اورانيوم20  درصد به همين معنا مي باشد.

اکنون که آمريکايي ها بودجه55  ميليون دلاري براي مداخله در امور داخلي ايران تصويب مي کنند و در تدارک پديداري نفاق جديد در برابر ملت ايران از هيچ کوششي فروگذار نمي کنند، ساده لوحانه است که فکر کنيم مذاکره نفعي براي ما دارد.

اميدواريم دولت دهم هوشمندي خود را در برابر ترفندهاي جديد واشنگتن حفظ کند و فريب لبخندهاي زهرآگين اوباما در تعريف مناسبات جديد ايران و آمريکا را نخورد.

اعتماد: جراحي بزرگ، تيم بزرگ

«جراحي بزرگ، تيم بزرگ»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم مرتضي شاملي است كه در آن مي‌خوانيد؛«مشترک گرامي، با توجه به تغيير شرايط ارائه خدمات تلفن بين الملل در کشور، تا اطلاع ثانوي نرخ هر دقيقه مکالمه با کليه مقاصد 24 تومان افزايش مي يابد. لطفاً تلفن خود را در حالت تن قرار داده و کد عبور خود را وارد نماييد.»حتماً اگر از آن دسته از هموطناني هستيد که از کارت هاي تلفن بين الملل يکي از اين شرکت هاي کارتي استفاده مي کنيد حدود سه چهار ماهي مي شود که در ابتداي هر تماسي اين پيام مودبانه اما عصباني کننده را که معني خودماني آن دو برابر شدن نرخ بعضي از مکالمات تلفني است، شنيده ايد.

خود من بار اول فکر کردم اشتباهي در کار است و اين توضيحات مربوط به تلفني که من مي خواهم بزنم، نيست. نگاهي به کارت تلفن کردم، ديدم نه، همان کارتي است که قبلاً هم بوده و استفاده کرده ام.فکر کردم؛ «پس اين طور؟، ضرر ميلياردي قطع پيامک ها و تلفن ها را من بايد بدهم،»به شماره تلفني که روي کارت بود زنگ زدم بلکه توضيحي بخواهم. از آن طرف خط صداي ضبط شده دخترخانمي گفت؛ «به سامانه تلفني شرکت هاي... و... خوش آمديد. لطفاً تلفن داخلي مورد نظر خود را وارد نماييد. در غير اين صورت براي تماس با بخش اينترنت و تلفن بين الملل کليد يک، بخش وب و خدمات هاستينگ کليد دو...» و همين طور گفت تا رسيد به کليد پنج.

بعد هم گفت که براي تماس با اپراتور کليد صفر را فشار دهيد. و من هم همين آخري، يعني کليد صفر را فشار دادم تا بلکه اپراتور به جاي مناسبي وصلم کند. اما نه، اين بار هم باز صداي ضبط شده دختر جوان ديگري بود که مي گفت؛ «شما در حال تماس با اولين اپراتور آزاد هستيد. لطفاً منتظر بمانيد. از شکيبايي شما متشکريم.» و يک موزيک ترکي استانبولي يا يوناني پخش شد و همين طور 20 ثانيه يي گذشت. باز همان صدا، همان حرف ها را به من يادآوري کرد که در حال تماس با اولين اپراتور آزاد هستم و منتظر بمانم و از شکيبايي من هم متشکر است. و اين جريان بارها تکرار شد تا اينکه خسته شدم و قطع کردم.اين، خلاصه و مدلي است کوچک و حقير از حال و هوايي که ما در آن به سر مي بريم. شايد چنين قياسي مسخره به نظر بيايد، ولي چه قبول کنيم يا نکنيم، واقعيت دارد. اتفاقي مي افتد، تو گيج مي شوي و درصدد برمي آيي که توضيح بخواهي، اما با ادب و نزاکت هر چه تمام تر خسته ات مي کنند و پاسخي درخور نمي دهند.

نتيجه اينکه از خير پيگيري قضيه هم مي گذري و به عبارتي، تسليم مي شوي. به همين سادگي، و حالا در چنين فضايي مه آلود دراندشت دارد اتفاقي واقعاً بزرگ مي افتد؛ اتفاقي که من منکر لزوم رسيدگي و ساماندهي به آن نيستم اما نگران نحوه کار و صلاحيت هايي هستم که براي انجام آن بايد باشد و متاسفانه هيچ تضميني نيست که باشد.

اتفاقي که از آن به عنوان «جراحي بزرگ اقتصاد کشور» ياد مي کنند. اين تيتر بزرگ و دهن پرکن «جراحي بزرگ» را براي لايحه يي به کار مي برند که هم اکنون در دستور کار مجلس است، يعني همان لايحه هدفمند کردن يارانه ها. بسيار خب، قبول.جراحي کنيد، تکه تکه کنيد، پاره کنيد، بدوزيد، هر کاري مي خواهيد روي اين اقتصاد مادرمرده، آن هم با جراحي بزرگ تان بکنيد، اما سواي شور و جسارت و قاطعيتي که در انجام اين کار داريد نگراني هايي هست که متاسفانه حضرات عنايتي به آنها نداريد و بهاي لازم را به آنها نمي دهيد.

هر جراحي بزرگي محتاج به يک تيم بزرگ و ورزيده است، آيا چنين تيمي هست؟ ظاهراً از تهور و شجاعتي که رئيس دولت در اجراي اين لايحه از خود نشان مي دهد و از حمايتي که نمايندگان همسو با دولت و طرفداران اين لايحه از آن مي کنند گويا برايشان محرز است که همه چيز بر وفق مراد است و چنين تيم مجربي براي جراحي اقتصاد بيمار ايران وجود دارد.

اما در هر جراحي، يک طرف قضيه هم بيمار و اطرافيان بيمار هستند که بايد قانع شوند و تن به اين جراحي بدهند. هنوز هيچ نشده، قيمت ها يا شروع به دويدن کرده اند يا مثل بليت هواپيما و موارد ديگري که احتياج به مجوز دارند دورخيز کرده اند که بيشتر بپرند و از بقيه عقب نمانند. اما درآمد مردم چي؟ آيا اين پرداخت ها و دهک ها که آقاي فرزين نماينده دولت در مجلس از آنها دم مي زند کفاف کارزار و سونامي بي رحمانه يي را که در راه است، مي دهد؟ مردم هنوز در کوران و کم و کيف قضيه نيستند.

از بحث هايي که اين طرف و آن طرف مي شود و از اعتراض و انتقادهايي که از لابه لاي همين مذاکرات مجلس به گوش مي رسد به وضوح مشهود است که قضيه سنگين تر و مهم تر از آن است که با قيام و قعود نمايندگان و آراي کم و حداقلي آنها به بعضي از بندهاي لايحه، کار به سرانجامي که خيريتي در آن باشد، برسد. همين دو روز پيش يکي از نمايندگان- آقاي عليرضا محجوب- صحبت از رفراندوم و همه پرسي کرد. مساله اين است که رفراندوم هم ساخت و کار خودش را مي خواهد و در هر شرايط و هر جامعه يي جواب نمي دهد.

رفراندوم تضارب آرا و عقايد مي خواهد، بحث و اقناع مي خواهد، وضوح و روشني مي خواهد و سرانجام تصميم گيري مستقل و بدون فشار آحاد ملت را مي خواهد. اگر مي توانيم اين مقدمات را فراهم کنيم، که البته در شرايط فعلي من شک دارم، بسم الله، در هر حال اينها را گفتم که بگويم و هشدار دهم که در هر جراحي خصوصاً اگر آن جراحي بزرگ هم باشد، احتمال مرگ نيز هست اما جامعه ما تحمل چنين مرگي را دارد؟ من فکر نمي کنم.

كيهان: امنيت اجتماعي و دشمنانش!

«امنيت اجتماعي و دشمنانش!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛مسئله «امنيت»، بويژه امنيت اجتماعي پايه و اساس بسياري از مباحث اجتماعي است كه تعيين كننده روند حركت يك كشور هستند.

بر اين مبنا، دستور اخير رئيس دستگاه قضا به دادستان كل كشور درباره تهيه طرح جامعي براي برخورد با عوامل اخلال در امنيت اجتماعي را بايد به فال نيك گرفت؛ چرا كه در صورت عملياتي شدن اين دستور و در نهايت تصويب قانوني جامع در اين زمينه، بسياري از عارضه ها و نواقص كنوني در حيطه امور امنيتي و اجتماعي به طور ريشه اي حل خواهد شد.
البته آيت الله لاريجاني تنها به اين دستور اكتفا نكرد و در جلسه مسئولان عالي قضايي خواستار اعمال قاطعيت، سرعت و دقت در رسيدگي به جرايم مخل امنيت اجتماعي از سوي قضات رسيدگي كننده به اين جرايم نيز شدند.

ماموريت دادستان كل كشور در تهيه طرح جامعي براي برخورد با عوامل اخلال در امنيت اجتماعي از سوي رئيس قوه قضائيه در حالي است كه نيروي انتظامي چند سالي است «طرح امنيت اجتماعي» را در فازهاي مختلف اجرا كرده و اين طرح خصوصاً در زمينه مبارزه با اراذل و اوباش، مورد استقبال وسيع مردم نيز قرار گرفته است.

برخورد با اراذل و اوباش و مجرمان سابقه دار و نشانه داري كه گستاخانه و بي محابا فلان گذر و محله را قرق مي كردند و با خيال راحت دست تعرض به جانب نواميس مردم دراز مي كردند تا مبارزه با جرايم سازمان يافته و خانه هاي فساد در سراسر كشور- رويكرد اخير نيروي انتظامي در طرح امنيت اجتماعي- ، خواسته ديرينه و به حق عموم مردم بوده و هست اگر چه اقدامات نيروي انتظامي، در اين ميان نگراني از اين كه مبادا اين برخوردها و اجراي طرح امنيت اجتماعي به يك مقطع زماني محدود شود را هنوز به طور كامل از بين نبرده است.

متأسفانه در چند سال گذشته هر چند نيروي انتظامي در اجراي طرح ارتقاي امنيت اجتماعي توانست توفيقاتي را كسب نمايد و از پشتيباني مردم در تداوم و استمرار اين طرح بهره ببرد و در عين حال در مقام «ضابط قضايي» فازهاي مختلف طرح امنيت اجتماعي را با نظارت كامل و تام دستگاه قضا و مقامات قضايي انجام بدهد اما هميشه در طي سال هاي اخير با فضاسازي هاي منفي يك جريان سياسي آنهم در پوشش مدعيان حقوق بشر! مواجه شده است و در بسياري از موارد با غلبه حاشيه ها بر متن موضوع استراتژيك «امنيت اجتماعي» آنچنان كه شايسته و بايسته است در مسير خود دنبال و پيگيري نشده است.

جاي شگفتي است كه برخي رسانه هاي غربي نيز هر بار كه بحث طرح امنيت اجتماعي در جامعه بالا گرفته با تمام پتانسيل و ظرفيت خود سناريوهاي مختلفي را طراحي كردند تا با تحريف و دروغ و نيرنگ حقايق و واقعيت هاي مربوط به آن را قلب نمايند و با نقاب «حقوق بشر»! وانمود كنند كه در ايران آزادي نيست!، خشونت و درگيري و كشتار مردم موج مي زند!، «حقوق مردم ضايع گشته است» و...

برخي ديگر از رسانه هاي خارجي و دنباله هاي داخلي آنها، هم دائماً بر اين مطلب ساختگي و دروغين مانور مي دادند كه پليس ايران با پسران و دختران جواني كه پوشش و ظاهري «غربزده» داشته باشند به شدت برخورد مي كند و آنها را بازداشت مي كند! (همچنانكه نيوزويك سال گذشته طي گزارشي درباره طرح امنيت اجتماعي به بزرگ نمايي اين مسئله در برخورد پليس با جوانان نسبت به مقوله پوشش ظاهري و مد پرداخت.) البته رسانه هاي غربي و جريان همسوي آنها در داخل كه با پرستيژ «حقوق بشر»، «قانون گرايي»، «جامعه مدني» و... ساز مخالفت با طرح امنيت اجتماعي كوك مي كردند در برابر اين سؤال اصلي و اساسي كه حق مردم در برابر عربده كش ها و قداره بندها كه «شرارت» طبيعت ثانويه آنها شده و تجاوز به نواميس را مباح مي دانند و در مقياسي گسترده در جامعه رعب و وحشت مي آفرينند چه مي شود؟ جوابي جز «سكوت» نداشتند و با فرافكني از اصل موضوع به حاشيه ها پناه مي بردند! كه مثلاً فلان مامور نيروي انتظامي در دستگيري فلان شرور يا مفسد نقض قانون كرده است و بعد هم اين بحث كليشه اي و تكراري به ميان مي آمد كه راه حل تنها توجه به كارهاي «فرهنگي» است و برخورد قضايي و قاطع با اخلال گران و آشوبگران چاره كار نيست.

بديهي است كه تنها بر طبل محاكمه و مجازات شديد اخلالگران كوبيدن يا تنها بر شعار «كارهاي فرهنگي» تاكيد ورزيدن، گرفتار شدن در مسير افراط يا تفريط است و مسير اعتدال همان توجه به مقوله فرهنگ و خشكانيدن ريشه هاي جرم است در عين حالي كه توأمان با اخلال گران و آشوبگران با شدت و قاطع و البته بر مبناي قانون برخورد شود.
درباره مقوله «امنيت اجتماعي» و برخورد با عواملي كه اخلال در آن را پيشه خود كرده اند گفتني هايي هست كه به طور موجز بيان مي گردد:
1- مهم ترين مطلب و نكته حائز اهميت در بحث امنيت اجتماعي «شناسايي منشأ ناامني است» تا در اين صورت به اقتضاي اوضاع و احوال الف) استراتژي مقابله با آن تعريف شود و ب) اقدامات مربوط به ايجاد امنيت به صورت «امنيت پايدار»- و نه فصلي و مقطعي- رهگيري و پيگيري شود.

2- نبود قانون جامع در خصوص «امنيت اجتماعي» مسير سوء استفاده را براي اخلال گران و آشوبگران هموار مي سازد و از سوي ديگر ابعاد پيچيده و تو در تو اين مقوله مهم و در عين حال حساس و ظريف مورد غفلت قرار خواهد گرفت. بنابراين نيروي انتظامي از طريق دولت مي بايست لايحه اي را به مجلس تقديم كند كه در آن همه ضعف ها و كاستي ها ديده شده باشد تا مقوله امنيت اجتماعي دستخوش آرا و نظرات تئوريك و بدون ضمانت اجرا كه بعضا با حاشيه هايي هم روبرو است نشود.

3-نقش دستگاه قضا در برخورد با عوامل اخلال در امنيت اجتماعي نقشي برجسته و ويژه است؛ چرا كه در نهايت نگاه و توجه مردم به عدليه و قوه قضاييه است كه در برخورد و مبارزه با ناامن كنندگان اجتماعي چگونه عمل مي كند.
و اگر خداي ناكرده دستگاه قضا در اين زمينه از قاطعيت و صلابت برخوردار نباشد و در اجراي مجازات آشوبگران و اخلال گران تزلزل از خود نشان بدهد آن وقت مهم ترين سرمايه نظام كه همانا اعتماد به مسئولان و بخصوص دستگاه قضا است مورد خدشه جدي قرار خواهد گرفت.

بي شك اطلاع رساني به موقع و به هنگام در برخورد با اراذل و اوباش و آشوبگران اجتماعي «احساس امنيت» را كه به مراتب از خود امنيت هم مهم تر است به جامعه و عموم مردم برمي گرداند.

4- و بالاخره با توجه به اينكه در حوادث پس از انتخابات همانطور كه رهبر معظم انقلاب فرمودند افراد و جريان هايي از مدت ها قبل در طرح ريزي اين فتنه بزرگ دست داشتند و بزرگترين جرم- يعني زير سؤال بردن اصل انتخابات با ادعاي واهي تقلب!- را مرتكب شده اند اكنون جاي اين سؤال باقي است كه چرا در چنگ قانون و محكمه عدل قضايي گرفتار نشده اند؟

اتهام بزرگ و بدون پايه و اساس تقلب در انتخابات- آنهم با مقياس 11ميليوني- و به دنبال آن تحريك افكار عمومي و فراهم آمدن بستري براي اغتشاشگران براي به آتش كشاندن اموال عمومي و خسارت به اتوبوس ها، بانك ها و... اخلال در امنيت اجتماعي آحاد شهروندان نيست؟

بالاترين اخلال در امنيت اجتماعي را آن دسته از «اوباش سياسي» مرتكب شده اند كه از مدت ها قبل طمع در براندازي نظام به شيوه نرم را پيشه خود ساخته اند تا بار ديگر پاي اجانب و بيگانگان را به كشور باز كنند و خود همچون گمارده اي دست به سينه! مجري فرمايشات و خرده فرمايشات آنان باشند.

از همين روي؛ دستگاه محترم قضا اولا بايد در تهيه طرح جامع در برخورد با عوامل اخلال در امنيت اجتماعي مقوله «براندازي نرم» را هم پيش بيني نمايد چرا كه تهديدات عليه نظام امروزه به سمت «الگوهاي نرم» ميل كرده است و از همين رهگذر غربي ها و متاسفانه برخي از عناصر داخلي كه در خوش بينانه ترين حالت در زمين آنها به بازي گرفته شده اند با بزرگ نمايي برخي مطالبات دانشجويي، قومي، كارگري و يا جنسيتي زمينه هاي ايجاد ناامني اجتماعي را نشانه رفته اند و يا در بزنگاه هاي حساسي مثل انتخابات به دنبال ناامن كردن شرايط اجتماعي و بروز شكاف در وحدت ملت هستند.

ثانيا دستگاه محترم قضايي قبل از آنكه به تدوين طرح جامعي در برخورد با عوامل اخلال در امنيت اجتماعي همت بگمارد مي بايست با توجه به شرايط حاكم بر كشور و حوادث تلخ پس از انتخابات، سران اصلي اين فتنه را كه به معناي واقعي در امنيت اجتماعي آحاد شهروندان اخلال وارد كردند به پاي ميز محاكمه بكشاند (و البته اين بدان معنا نيست كه قصور يا تقصير چند مامور انتظامي يا ضابط قضايي مورد مسامحه قرار بگيرد بلكه با آنها هم بايد برخورد شود و البته بايد مراقب بود تا حاشيه بر متن غلبه نكند) و آن وقت است كه اعتماد مردم به دستگاه قضا احيا گشته است و بي شك مي تواند پشتوانه محكمي براي مبارزه با ناامني اجتماعي باشد وگرنه صرف ماموريت يافتن براي تدوين طرحي در اين زمينه نه كارساز است و نه اعتماد مردم را نسبت به آن به دنبال خواهد داشت.

آفتاب يزد: اين همه خرج براي چه؟  

«اين همه خرج براي چه؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛آنچه ديروز در مجلس اتفاق افتاد را مي‌توان يكي از عجيب‌ترين حوادث در يك نظام پارلماني دانست. رئيس دولت بدون قرار قبلي به مجلس رفت تا به نمايندگان بگويد اگر آنچه كه مورد نظر دولت يا به عبارت بهتر مورد نظر رئيس دولت مي‌باشد به تصويب نرسد دولت از اجراي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها معذور است و اين لايحه را از مجلس پس خواهد گرفت!

اين سخنان پس از آن مطرح شد كه هزاران نفر ساعت كار در كميسيون‌هاي تخصصي و جلسه علني مجلس صرف شد و در واقع صدها ميليارد تومان هزينه بر ملت تحميل گرديد. ترديدي وجود ندارد كه حتي اگر طرح‌هاي اقتصادي دولت، تاكنون منجر به موفقيت‌هاي مشعشع شده و افزايش رضايتمندي عمومي را به دنبال داشت باز هم خواسته رئيس دولت از مجلس، فاقد توجيه منطقي بود و فاصله گرفتن روند اداره كشور از مباني مردم‌سالاري منطبق با قانون اساسي ايران را به نمايش مي‌گذاشت. اين در حالي است كه دلايل متعددي وجود دارد كه هزينه‌ساز بودن تصميمات يكطرفه دولت را اثبات مي‌كند. هنوز فريادهاي بسياري از نمايندگان مجلس هفتم در گوش ملت است كه گفتند «مي‌دانستيم قانون بودجه سال‌هاي 85 و 86، تورم زا و گراني‌ساز است اما آنها را تصويب كرديم تا به كارشكني در برابر دولت و رئيس‌جمهور متهم نشويم.» همچنين هنوز ‌ ‌ اعتراف رئيس دولت از ذهن مردم پاك نشده است كه تبليغات غيرعلمي و غيركارشناسي وزارت مسكن را عامل افزايش قيمت خريد و اجاره خانه دانست تا مشخص شود چگونه مي‌توان در حساس‌ترين موضوعات نيز با اصرار بر يك برنامه غلط دولتي، بر رنج‌هاي مردم افزود. بسياري از مردم به ياد دارند كه رئيس يكي از كميسيون‌هاي مجلس هفتم، تنها چند روز قبل از انتخاب به عنوان وزير رفاه، «محبوبيت طلبي بعضي از مسئولان و شعارهاي نسنجيده آنها» را از عوامل موثر بر گراني‌ها دانست. اين نمونه‌ها نشان مي‌دهد كه تصميم‌گيري‌هاي يكطرفه دولت كه خارج از نظارت مجلس اتخاذ مي‌شود تا چه حد بر زندگي روزمره مردم، تاثير منفي مي‌گذارد. لذا به خوبي مي‌توان حدس زد نتيجه تداوم انفعال مجلس در برابر دولت – كه ظاهرا خواسته بعضي‌ دولتي ‌ها مي‌باشد – در آينده چه هزينه‌هايي بر ملت و كشور تحميل خواهد كرد! اما حتي اگر فرض شود كه كارشناسان نخبه دولت، بر تمام علوم زميني و آسماني مسلط هستند و تصميمات آنها، تمام مشكلات داخلي و خارجي را حل مي‌كند باز هم خواسته ديروز احمدي‌نژاد را نمي‌توان قابل پذيرش دانست. اينكه رئيس دولت بدون قرار قبلي به مجلس برود و به نمايندگان بگويد «يا آنچه را كه ما خواسته‌ايم تصويب كنيد يا دولت، از اجراي قانون معذور است» در واقع برهم‌زدن نظم مشخصي است كه قانون اساسي براي اداره كشور تعيين كرده است. البته روش ويژه دولت فعلي در تعامل با ساير قواي رسمي كشور، در تمام چهار سال گذشته بي‌نظير بوده است. دو سال قبل، رئيس دولت خود را در جايگاه مجلس و شوراي نگهبان قرار داد و با اين ادعا كه مصوبه مجلس–كه به تاييد شوراي نگهبان رسيده بود– خلاف قانون اساسي است آن را در دفتر خود بايگاني نمود. تاخير مكرر در اجراي نظام هماهنگ كه تذكرات متعدد نمايندگاني از دو جناح را به دنبال داشت و بي‌توجهي به تقاضاهاي مكرر ميليون‌ها شاغل و بازنشسته در كشور، نمونه ديگري بود كه نشان داد دولت، حاكميت ديدگاه‌هاي خود را بر اجراي دقيق و به موقع قوانين ترجيح مي‌دهد. در سال‌هاي 87 و 88، نمايندگان مجلس بارها دولت را مورد اعتراض قرار دادند زيرا مدعي بودند در مورد واردات، قيمت گذاري و توزيع بنزين، به مصوبه مجلس بي‌اعتنايي شده است. در برخورد با قوه قضائيه نيز اظهار‌نظرهاي تريبوني رئيس و اعضاي دولت‌هاي نهم و دهم، نشان داد كه «ظاهرا همه قواي كشور بايد استفاده صددرصدي و حتي بيش از صد درصدي دولت از اختيارات خود – آن‌هم بر اساس تفسير دولت از اين اختيارات– را بپذيرند و در عين حال، بايستي اظهارنظرها و اقدامات دولت كه گاه از مرز دخالت عبور مي‌كند را تحمل نمايند.»

اظهارات ديروز احمدي‌نژاد در مجلس را مي‌توان جديدترين و البته آشكارترين حلقه در زنجيره «خود مختاري خواهي» دولت دانست كه متاسفانه عدم مقابله با آن، مي‌توانددر آينده، راه را براي حاكميت انفرادي در برابر روش‌هاي پارلماني و مردم‌سالاري باز كند.

اگر سران مجلس و قوه قضائيه و صاحب‌نفوذان در شوراي نگهبان، ادامه اين روند را براي كشور مفيد تلقي مي‌كنند بهتر است براي كاهش هزينه‌ها در كشور تدبيري بينديشند. اگر دولت تنها حاضر به اجراي قانوني است كه چند عضو سرشناس از حلقه مشاوران احمدي‌نژاد بر آن صحه مي‌گذارند چه ضرورتي به برگزاري انتخابات پرهزينه و تشكيل جلسات مجلس است كه به گفته بعضي از نمايندگان مجلس، هر ثانيه آن ميليون‌ها تومان هزينه بر مردم نه چندان ثروتمند ايران تحميل مي‌كند؟ اگر قرار است رئيس دولت در تريبون‌ها، مفسد اقتصادي و جاسوس هسته‌اي را معرفي و حتي حكم براي آنها صادر كند وجود تشكيلات قوه قضائيه به چه معناست؟ اگر تشخيص مغايرت مصوبات مجلس با قانون اساسي، به عهده رئيس دولت است چه ضرورتي دارد تعدادي از فقهاي سالخورده را به زحمت بيندازند و آنها را براي بررسي مصوبات مجلس، دور هم جمع كنند؟

البته به نظر مي‌رسد يك كاركرد مجلس، موجب رضايتمندي گروهي از حاميان دولت مي‌باشد. اين كاركرد، به كارگيري «نطق ميان دستور» براي فحاشي و هتاكي به رقبا و منتقدان دولت است و قاعدتا افراطيون حامي دولت، حاضر نيستند خود را از اين كاركرد مجلس، محروم سازند. آنها حق دارند! چون در ايام اخير بر آنها ثابت شد كه نه در دانشگاه‌ها به راحتي مي‌توانند هتاكي كنند نه علماي حوزه، فضايي در اختيار ايشان مي‌گذارند تا به تبليغ ديدگاه‌هاي خويش بپردازند و نه قدرت فراخوان مردمي براي خالي‌كردن دل خويش را دارند.

اما آيا واقعا لازم است كه مجلس با اين همه هزينه تشكيل شود تا ضمن بي اعتنايي به حق قانون‌گذاري و نظارت آن، تريبوني بي‌خطر براي گفتن آنچه در «دل تنگ» بعضي وجود دارد در اختيار ايشان قرار گيرد؟ 

جمهوري اسلامي: 13 آبان محور وحدت

«13 آبان محور وحدت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هر ساله سيزدهم آبانماه يادآور 3 خاطره بزرگ در حافظه تاريخي ملت ايران است . تبعيد امام خميني (ره ) به خاك و خون كشيده شدن دانشجويان توسط رژيم ستم شاهي و تسخير انقلابي لانه جاسوسي آمريكا اين روز را به يكي از ايام الله تاريخ معاصر كشور تبديل كرده است . اما آنچه بيشتر اهميت دارد اينست كه اكنون در سي امين سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا هستيم و اين روز بزرگ را تحت عنوان « روز ملي مبارزه با استكبار جهاني » گرامي مي داريم .

سيزدهم آبان از اين ديدگاه بعنوان نقطه عطفي در تاريخ مبارزات ملت ايران و ساير ملت ها شناخته شده است . چرا كه با 3 ويژگي برجسته در ميان ساير وقايع تاريخ معاصر كاملا شاخص و ممتاز است .

1 وارد ساختن ضربه حيثيتي به آمريكا و مقابله با سلطه جوئي هاي مستمرش عليه ايران و ساير كشورهاي اسلامي .
2 دادن اعتماد به نفس به مردم ايران در قلمرو مبارزه نفس گير با استكبار و تقويت روحيه آنها در تداوم راه انقلاب
3 ايجاد اميد در ساير ملتها و تقويت جبهه ضد استكباري و ايجاد روحيه اعتماد به نفس در آنها براي ايستادگي در برابر قدرتهاي شيطاني .

در اين زمينه سخن بسيار گفته شده و هنوز هم ناگفته هاي فراواني وجود دارد كه بايستي براي نسل امروز و نسل هاي آينده بيان شود تا آنها رمز عزت و عظمت امروز نظام جمهوري اسلامي را بهتر درك نمايند و براي اعتلاي پرچم پرافتخار آن تمامي استعدادهاي خود را در هر فرصتي به كار بگيرند.

اين افتخار بزرگ و منحصر به فرد براي امام خميني (ره ) براي هميشه در سينه تاريخ ثبت و ضبط شده است كه او رهبري انقلابي بود كه دين را زنده كرد و مردم را به صحنه آورد و براي نخستين بار مردم را به سرفصل اصلي سياستهاي خود مبدل نمود. كم نبوده اند نهضت ها و تحولات سياسي اجتماعي كه در طول تاريخ و در عرض جغرافيا توانسته اند ملتها را به صحنه بكشانند ولي تفاوت بنيادي ميان تمامي آنها با نهضت امام خميني در اين بود كه امام از يكطرف به ملت رهنمود مي داد ولي بطور همزمان از اين درياي خروشان ملت الهام مي گرفت و ارتباط صميمانه و تنگاتنگي با مردم داشت . امام راحل (ره ) در پرتو همين ارتباط صادقانه بود كه توانست اعتماد ملت را جلب كند و گفتار صميمي و ساده اش كه از دل برمي خاست لاجرم بردل مي نشست . كلام نافذ امام از همين ديدگاه بود كه توانست مردم را در اين مسير خدائي بسيج كند و از قطره هاي پراكنده دريائي عظيم به وجود آورد كه هر طوفانش در قلب پرتشويش دشمنان اسلام ايجاد رعب مي كرد و بطور همزمان با نواي دلنشين خود قلوب ملت را تسخير كرده بود. امام (ره ) با اين رفتار خاضعانه در برابر ملت و با صلابت موضع و كلام در برابر دشمن الگوي عملي براي آن رهنمود قرآني ارائه مي كرد كه پيامبر اكرم (ص ) و يارانش را به بناي استواري تشبيه مي كند كه با دشمنان با صلابت و با طيف عظيم نيروها در زير خيمه اسلام با رافت و رحمت مواجه مي شوند.

اكنون در سي امين سالگرد آن روزهاي پرشكوه و به يادماندني خوبست از خود بپرسيم كه امروزه در كجا هستيم و آيا هنوز هم در همان مسير و با همان انگيزه ها و آرمانها با همان شور و نشاط و اميد با همان وحدت و صلابت راه پرفراز و نشيب انقلاب را در مسير اسلام طي مي كنيم آيا از پيوستگي و وحدت ما به خاطر تنگ نظري ها كاسته نشده و قلبهامان از يكديگر كمابيش مكدر نيست.هدف اين كلام آن نيست كه باز هم جماعت زير خيمه انقلاب و نظام را به دلگيريهاي خود به اجزا ديگري تقسيم كنيم و بخش نامتجانس با سليقه ها افكار و انديشه هاي خود را طرد كنيم و حتي « بيگانه » و « بيگانه پرست » و « بيگانه پسند » معرفي نمائيم . بلكه برعكس لازم است در سي امين سالگرد آن حماسه پرشكوه كه اقتدار ملت را نشان داد به خود بيائيم و به اين جمع بندي برسيم كه نبايد نيروهاي مجتمع و زير خيمه انقلاب را به همين سادگي در رديف « دشمن » قلمداد كرده و آنها را به خارج از قلمرو انقلاب و نظام برانيم.

فراموش نكنيم كه اين وحدت و انسجام نعمت بزرگي است كه تصادفي و ارزان به دست نيامده است . چه بسيار عزيزان و پيشتازاني كه خون دلها خورده اند. چه بسيار خونهاي پاكي كه براي ايجاد و حفظ اين انقلاب و نظام بر زمين ريخته شد و چه بسيار سختي ها و مرارتهائي كه ملت در طول تاريخ نيم قرن اخير متحمل شده تا اين امانت عظيم الهي در دستان ما قرار بگيرد. ما بايد نشان دهيم كه لياقت حفاظت از اين امانت بزرگ را داريم و اگر قادر نيستيم بر عزت و عظمت اين نهضت الهي بيفرائيم لااقل از آن چيزي نكاهيم.

سي سال از روزهاي انفعال و درماندگي آمريكا و متحدانش مي گذرد زماني كه آنها به دنبال راه نفوذي مي گشتند و از آنها دريغ مي شد. ولي امروز عده اي با دست و دلبازي و صدالبته با بي درايتي سعي دارند طيف عظيم كساني كه هم فكر و هم سليقه با آنها نيستند را يكسره سرباز دشمن و متحد آمريكا و اسرائيل معرفي كنند! آيا واقعا آمريكا و اسرائيل در ميان جمع ما در زير خيمه انقلاب اينهمه نيرو دارند آيا عقل و منطق بر چنين رفتار سياسي تبليغاتي بدفرجامي صحه مي گذارد كه ما رقباي انتخاباتي خود را « پياده نظام دشمن » معرفي كنيم و قدرتي براي دشمن در صحنه سياسي كشور را به تصوير بكشيم آيا ما از اين پس فرصت خواهيم داشت چنين جماعتي را مجددا به جمع نيروهاي انقلاب جذب كنيم و اساسا اجازه و اختياري براي طرد نيروها از جمع نيروهاي انقلاب داريم اگر نگاهي گذرا به تيترها و محتواي مطالب برخي روزنامه ها در همين روزهاي اخير بيندازيم بهتر درك خواهيم كرد كه بغض و كينه عليه رقيبان بر اظهار خشم و نفرت ما عليه آمريكا مي چربد و اصولا قابل مقايسه نيست . قطعا آمريكا و صهيونيستها بسيار خشنود مي شوند كه برخي عناصر افراطي در هر جناحي كه باشند آب به آسياب آنها بريزند و آنها نيز خود را پرطرفدار جلوه دهند. ولي اين ما هستيم كه بايستي عقل و منطق را نيز در نظر بگيريم تا دريابيم در سي امين سالگرد حماسه 58 به مصلحت ما نيست كه آمريكا را برنده اين منازعه معرفي كنيم و انصافا تاريخ گواهي مي دهد كه هرگز اين چنين نبوده و نيست.

طرد نيروهاي خودي با هر « انگ » و انگيزه اي كه باشد ما را از مسير وحدت دورتر مي كند. اگر از سالگرد تسخير لانه جاسوسي دستكم اين درس بزرگ را فرا گيريم يقينا در عملكرد و افكار و انديشه هاي خود تجديدنظر خواهيم كرد و براي وحدت نيروها در زير خيمه انقلاب ارزش و اهميت بيشتري قائل خواهيم شد و به خاطر خواهيم آورد كه آن دستاوردهاي عظيم در سايه وحدت حاصل شد و تنها جايگزين محتمل تفرقه است كه حاصلي جز برباد رفتن آن دستاوردها و از ميان رفتن اينهمه نعمت ها نخواهد داشت و چنين مباد.

حيات نو: بيگانه ستيزى ذيل حمله به خودي

«بيگانه ستيزى ذيل حمله به خودي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حيات نو به قلم شهريار ايزدپناه است كه در آن مي‌خوانيد؛جاى بحث ندارد. گفت‌وگو هم نمى‌شود کرد. الا و لابد بايد قبول کرد چاره‌اى هم نيست. استدلال مخالفان هم بى‌ثمر است. رسانه‌هاى حامى دولت اصرار دارند که سران اصلاح‌طلب را تحت حمايت آمريکايى‌ها جلوه دهند. از بى‌ارتباطى اين ادعاها با واقعيت که بگذريم، اصرار شبيه به اجبار رسانه‌هاى حامى دولت در اين زمينه هم سوال‌برانگيز است.

در سال‌هاى مبارزه با رژيم شاه، بسيارى از فعالان سياسى از گروه‌ها و گرايش‌هاى مختلف سياسى به خاطر دارند که رژيم در برخورد با مخالفان و براندازان نخست تلاش فراوان مى‌کرد که به مخالفان بباوراند که آنچه آنها مى‌گويند با آنچه رژيم مى‌گويد تعارضى ندارد و به اين ترتيب شايد مخالف حکومت را از موضع مخالفت خارج کند. اين تلقينات در شرايطى اتفاق مى‌افتاد که مبارزان با رژيم نوعا در پايدارى بر مواضع سياسى و ابراز خصومت با پهلوى صراحت داشتند. اما اصرار عوامل رژيم اگر چه در نگاه نخست آب در هاون کوبيدن و رفتار ساده‌لوحانه به نظر مى‌آيد. اما کاشف از نکته‌اى مهم بود: آنها به اين طريق در تلاش بودند از بروز فاصله و شکاف بين حکومت و بخش‌هايى از جامعه (مخالفان سياسي) جلوگيرى کنند. بماند که معالجه درست و صحيحى براى رفع عارضه و بيمارى جامعه به کار نگرفتند و عاقبت کار آن شد که همه مى‌دانند.

اين مثال تاريخى را در ذهن داشته باشيد تا دوباره بر رفتار مطبوعات تندرو حامى دولت فعلى با افرادى نظير ميرحسين موسوي، محمد خاتمى و مهدى کروبى را مرور کنيم. حقيقتا القاى شبانه‌روزى خبر کذب وابستگى اين اعضاى پرسابقه خانواده انقلاب به بيگانگان چه هدفى را دنبال مى‌کند. حکايتى شنيدنى است. طيف معروف به اصلاح‌طلب- مطابق آمار اعلام شده از سوى وزارت کشور- از نزديک به 15 ميليون حامى برخوردار است. به اين ترتيب آقايان با اصرار بر رواج نظريه ناصواب خود مصرند که بگويند از بين 40 ميليون شهروند ايرانى که در انتخابات شرکت کرده بيش از يک‌سوم دل به مهر بيگانه بسته‌اند.

همه اين اتفاقات در حالى رخ مى‌دهد که روش و کنش آقايان موسوي، خاتمى و کروبى در تاکيد ويژه بر حفظ استقلال کشور و پاسدارى از منافع ملى در رويارويى با دول بيگانه سرسوزنى جاى شک و ترديد باقى نمى‌گذارد. پس از اتهاماتى که پس از انتخابات 22 خرداد به اصلاح‌طلبان نسبت داده شد، مهندس موسوى و ديگران بارها و به تاکيدات روشن اعتقاد خود به چارچوب منافع ملى و گوهر ارزشمند استقلال را گوشزد کرده‌اند.

اما کجاست گوش منصف و شنوا از نگاه رسانه‌هاى حامى دولت. واقعيت همان است که آنها مى‌گويند جاى بحث و گفت‌وگو هم نيست. باز هم از منظرى ديگر مى‌توان ماجرا را ديد. مهندس موسوى و ديگر اصلاح‌طلبان با چه کسانى مقايسه شده و وابسته به آمريکا و غرب تشخيص داده شده‌اند؟ شايد آقايان در جواب بگويند اظهارات مقامات آمريکايى و غربى گوياست. آنها با لحنى ملايم‌تر نسبت به خاتمى و موسوى سخن مى‌گويند.

ولى به نظر شما اظهارات يک مقام آمريکايى تا کجا و چه اندازه از ديد روزنامه کيهان قابل استناد و صحيح است؟ آيا آنجا که آنها براى مثال درباره وضعيت حقوق بشر يا مسئله هسته‌اى يا آزادى بيان و... اظهارنظر مى‌کنند، سخنان و گفته‌هاى آنها براى آقايان حجيت ايجاد مى‌کند؟ روشن است که چنين نيست.

اگر هم آقايان عملکرد سياسى افراد را ملاک قضاوت قرار دهند اوضاع به شکل ويژه‌اى برخلاف ادعاى آنان خواهد بود. استقلال‌طلبى ميرحسين موسوى در دوره نخست‌وزيرى و برخوردهاى اصولى و حساب شده او با ابرقدرت‌هاى آن روز از خاطره‌ها دور نشده و محمد خاتمى نيز اگرچه لحنى آرام و منطقى و متين در سياست خارجى داشت اما هيچ‌گاه اصول اساسى را زير پا نگذاشت. آقايان از دولتى حمايت مى‌کنند که ليبرال‌ترين مواضع را در قابل آمريکا داشته و اگر نبود تشرهاى گاه و بيگاه مقام معظم رهبرى روشن نبود که امروز منافع ملى و استقلال کشور چگونه وضعيتى داشت. اما در مقابل گشاده دستانه روساى جمهور سابق که کارنامه‌اى به وضوح افتخارآميز در اين عرصه دارند را به وابستگى به آمريکا متهم مى‌کنند.

درباره مواضع عجيب و غريب و نامانوس برخى اعضاى دولت فعلى در باب اسرائيل و فلسطين و... هم نيازى به توضيح نيست. دفاع از اين دولت و حمله به آن افراد زير عنوان استقلال‌طلبى و مبارزه با بيگانه حکايتى شنيدنى است. الصاق ناصواب فرزندان انقلاب و قهرمانان حفظ استقلال ملى در روزهاى دشوار گذشته به غرب و آمريکا را با رفتارى که رژيم گذشته با مخالفان قسم خورده خود انجام مى‌داد مقايسه کنيد.

دنياي اقتصاد: وقتي ضريب اعتماد اندك است

«در حاشيه اختلاف مجلس و دولت در موضوع يارانه‌ها؛وقتي ضريب اعتماد اندك است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛اختلاف ديدگاه و آراي مجلس قانون‌گذاري و نهاد رياست جمهوري درباره هدفمند كردن يارانه‌ها،با وجود گفت‌وگو، چانه‌زني، مذاكره، تبادل‌نظر و نشست‌هاي مشترك چند ماهه، در صحن علني مجلس نمود بيشتري پيدا كرد و موجي از تعجب برانگيخت. مجادله روساي مجلس و دولت و تهديد ضمني دولت مبني بر احتمال بازپس‌گيري لايحه، نشان داد كه اختلاف ديدگاه‌ها ژرف‌تر از چيزي است كه پيش از اين تصور مي‌شد.

اين اختلاف آشكار شده در صحن علني مجلس درباره چگونگي اجراي لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها دلايل متعددي دارد. نخستين دليل، اهميت و ابهام در پيامدهاي آن است. در حالي كه دولت معتقد است اجراي لايحه، ريشه تورم را مي‌سوزاند، نمايندگان معتقدند اجراي اين لايحه منجر به تثبيت نرخ تورم در سطوح بالا در سال‌هاي آتي خواهد شد. يك دليل عمده ديگر اين است كه نمايندگان دولت و مجلس كه از طرف روساي خود براي مذاكره و چانه‌زني انتخاب شده بودند، نتوانستند طرف ديگر را متقاعد كنند يا اينكه طرفين وفا به عهد را فراموش كرده و در روزهاي اخير حرف‌هاي تازه‌اي مي‌زنند. مي‌توان يادآور شد كه ادامه اختلاف‌ها و رسيدن آن به صحن علني مجلس، شايد به دليل عدم كارشناسي دقيق از اجزاي لايحه توسط دو نهاد ياد شده است. تجربه نشان مي‌دهد كه اختلاف نهادها درباره يك موضوع اگر پايه‌هاي كارشناسي داشته باشد، سرانجام به نتيجه‌اي ختم خواهد شد.

موضوع بسيار مهم ديگر در اين باره را مي‌توان به درجه پايين اعتماد دو نهاد درباره اختيارات طرف ديگر دانست. حرف مجلس روشن است و نمايندگان مي‌گويند اگر قرار است ريالي توسط دولت از منابع عمومي هزينه شود، بايد مقصد و مسير آن كاملا مشخص باشد تا بتوان حساب‌كشي كرد. از طرف ديگر دولت نيز به نهاد مجلس و تصميم‌گيري‌هاي متغير آن اعتماد كافي ندارد و معتقد است كه تحولات در بودجه‌هاي سالانه، دست مجريان را مي‌بندد.

دقت در آنچه بر زبان رييس دولت و نمايندگان مجلس آمد، مصداق نيرومندي براي اثبات مفهوم ياد شده است. اين اختلاف ديدگاه‌ها چگونه برطرف مي‌شود و پايه‌هاي كارشناسي‌ حل اختلاف كجاست؟ هر دو نهاد نمي‌خواهند از حق خود عدول كرده و كاري كنند كه بعدها نتوانند پاسخ قانع‌كننده‌اي براي ناكامي احتمالي پيدا كنند. بايد منتظر ماند و ديد دو نهاد اصلي كشور كه هر دو خود را منتسب به يك جريان سياسي مي‌دانند، چگونه اعتمادسازي خواهند كرد و كدام يك حاضر است از حق خود عدول كند.
 
آفرينش: مسکن مهر يا  «مسکن»

«مسکن مهر يا  مسکن» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛رييس انجمن انبوه سازان استان تهران از ارائه بسته اي توسط انبوه سازان در بخش مسکن خبر مي دهد که به عقيده وي در صورت تصويب دولت طرح مسکن مهر با شتاب بيشتري پيش مي رود.

هرچند از جزئيات اين بسته که توسط انبوه سازان مسکن ارائه شده خبري در دسترس نيست اما ايرج رهبر يکي از بندهاي اين بسته پيشنهادي را افزايش وام مسکن مهر از 15 به 36 ميليون تومان عنوان کرده است.

ارائه بسته پيشنهادي مسکن توسط انبوه سازان را مي توان نقطه آغازي براي انبوه سازان در طرح مسکن مهر توصيف کرد آن هم به شرط تصويب توسط دولت، چراکه پيش از اين کارهاي اجرايي مسکن مهر برعهده وزارت تعاون بود و آنگاه که مسووليت ها طرح مسکن مهر به سازمان مسکن و شهرسازي واگذار شد  عملا وزرات تعاون کنار گذاشته شد، هرچند که وزير مسکن در آخرين  اظهارنظرهاي خود اين طور عنوان کرد "وزارت تعاون از طرح مسکن مهر کنار گذاشته نشده بلکه به دليل آنکه به وضعيت نزديک شده ايم ديگر پالايشي  براي مسکن مهر نداريم که وزارت تعاون انجام دهد".

اينکه دولت در راستاي افزايش ساخت و ساز و به ثمر رساندن اهداف طرح مسکن مهر پس از 2/5 سال به سراغ انبوه سازان مسکن رفته جاي سوال است هرچند که اين انتقاد متوجه وزارت تعاون است که متاسفانه پس از گذشت اين زمان طولاني هيچ مسکني را در قالب مسکن مهر به متقاضيان واگذار نکرده است!

هرچند دست به دست کردن طرح از وزارت تعاون به انبوه سازان پس از دونيم سال آنهم در شرايطي که سالانه بايد يک ميليون واحد مسکوني ساخته شود تا عرضه و تقاضا برابر شود و در نهايت قيمت مسکن افزايش نيابد، زماني بسياري طولاني است و به قولي چه کارهايي که نمي شد در طي اين مدت در بخش مسکن انجام داد اما در اين رهگذر بايد به پيشنهاد انبوه سازان در حوزه مسکن با ديدي خوشبينانه نگاه کنيم شايد که انبوه سازان بتوانند کاري کنند کارستان!
اما تغيير رويه دولت نهم و دهم در بخش مسکن مهر زماني شکل جدي بخود گرفت که رييس جمهور اوايل خردادماه 88 در همايش همياران مسکن از قول سعيدي کيا اينطور عنوان کرد  که "اگر طرح مسکن مهر را جاي پيچاندن در ادارات دولتي به صنف مشاوران املاک بدهند اين افراد 100 درجه بهتر از ما اجرا خواهند کرد".

با اين تصميم رييس جمهوري، مسکن مهر مي بايست اين بار در دستان صاحبان بنگاه هاي مسکن قرار مي گرفت اما نهايتا چنين نشد.

اين در حالي بود که سه ماه پيش از اظهارات رييس جمهور وزارت مسکن تصويب کرده بود که مسکن مهر به انبوه سازان واگذار شود تا آنها کار ساخت و ساز اين پروژه ملي را انجام دهند. بهرحال واگذاري مسکن مهر پس از 7، 8 ماه بار ديگر در دست انبوه سازان قرار گرفته تا آنها بتوانند طرحي را که 2/5 سال از عمر آن مي گذرد به سرانجام برسانند اما اين بار شکل جدي تري به خود گرفته است.

بنابراين شايسته است انبوه سازان در صورتي که دولت به آنها اجازه فعاليت در بخش مسکن مهر را داد با سرعت و شتاب بيشتري مسکن مهر را به سرانجام برسانند چراکه اخبار نگران کننده اي در بخش مسکن به گوش مي رسد. اول اينکه برخي صاحبنظران اوج تقاضاي مسکن را تا سال 91 پيش بيني کرده اند بنابراين بخشي از تقاضا در سال 89 شکوفا مي شود، دوم اين که به گفته خود انبوه سازان صدور پروانه هاي ساختماني يعني توليد مسکن کاهش يافته است، سوم اين که نقدينگي از مرز 200 هزار ميليارد تومان گذشته و آن تهديدي است براي بازار مسکن چهارم اينکه طرح هدفمند کردن يارانه ها از سال آينده اجرا مي شود و اينطور عنوان مي شود که تورم در جامعه به اظهار دولتمردان تا 16 درصد و به اظهار کارشناسان تا 60 درصد افزايش خواهد يافت که مستقيما بر روي مسکن تاثير مي گذارد بنابراين ناگزير سيمان،  آهن، ميلگرد و انواع مصالح ساختماني و همچنين دستمزد کارگران افزايش مي يابد پس مستقيما بر روي بهاي تمام شده مسکن تاثير مي گذارد.

در اين ميان انتظار مي رود دولت با همکاري دست اندرکاران مسکن ابتدا در زمينه افزايش توليد مسکن اقدامات عاجلي را صورت دهد و با همفکري صاحبنظران مسکن و همچنين انبوه سازان اثرات تورمي هدفمند کردن يارانه ها در بخش مسکن را  به حداقل برساند.

مردم سالاري: شعار مردم درباره بت شکني امام خميني (ره) در 13 آبان

«شعار مردم درباره بت شکني امام خميني (ره) در 13 آبان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم روزان آصف نخعي است كه در آن مي‌خوانيد؛در 13 آبان 1343 امام خميني (ره) توسط ماموران حکومت شاه بازداشت و پس از انتقال از قم به تهران، به ترکيه تبعيد شدند. اين تبعيد در پي اعتراض امام به سياست هاي حکومت پهلوي و از جمله تصويب لا يحه کاپيتولا سيون به وقوع پيوست. در پي تبعيد امام خميني علي رغم فضاي خفقان، موجي از اعتراض ها به صورت  تظاهرات در بازار تهران، تعطيلي طولا ني دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاي بين المللي و مراجع تقليد جلوه گر شد. کسي در آن زمان فکر نمي کرد چه چيزي در انتظار حرکت مردم ايران است. ولي با تحليل شعارهاي انقلا ب اسلا مي 1357 تا اندازه زيادي مي توان به عمق نوآوري مردم ايران پي برد.

در يک نهضت يا جنبش اجتماعي، زماني يک شعار از محوريت برخوردار مي شود که با مساله اصلي مردم و مشکل اساسي آنها گره خورده باشد. شعار، درد يک جامعه است، مردم با شعارهايشان، به هيچ کسي دهن کجي نمي کنند. تنها اگر چشم بينا و گوش شنوايي وجود داشته باشد، با فرياد آن گره زندگي خود را به حاکمان گوشزد مي کنند. دراين ميان برخي شعارها از ابعادي راهبردي و برخي نيز به صورت درازمدت با مباني اعتقادي از يک سو و مشکل زماني و مکاني که مردم درگير آن هستند سروکاردارد. به عنوان نمونه شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي، در تظاهرات منجر به انقلاب اسلامي  1357 به عنوان يک شعار محوري ومبنايي که خواستار ايجاد حکومتي دمکراتيک بود، در برابر مباني سياسي گذشته  به چشم مي خورد. اما به صورت راهبردي همواره به همه کساني که قرار بود آينده جمهوري اسلامي  ايران را از نظر شکل حکومت رقم بزنند يک شعار خود را برفراز همه شعارهاي ديگر مطرح مي  کرد. اين شعار کمتر مطرح  مي  شود. بدون استثنا در همه ملاقاتهاي مردمي  رهبرفقيد انقلاب اسلامي  امام خميني (ره ) اين شعار مطرح شده است: "روح مني خميني بت شکني خميني". مردم با تکيه بر همين شعار احساس کردند امام خميني(ره) بت شکن بزرگي است که با آمريکا و استکبارمقابله مي کند.

 اين شعار به صورت راهبردي تاکيد داشت که جريان نهضت اجتماعي مردم، درقالب نظام، متوقف نخواهد شد و همواره اشکال نظام حقوقي حاکميت آينده را به معيارها و موازين خود صيقل داده وهماهنگ خواهد کرد. از منظر جامعه شناختي، مردم در شعار "روح مني خميني، بت شکني خميني" رهبري حقيقي نهضت اسلامي  را به خود منتسب مي  کردند به اين معنا که  حتي اگر در هر حادثه  اي رهبري نهضت نيز بر اثر توطئهها حذف فيزيکي شود، مردم خود براساس روحيه تاريخي خود، جريان نهضت را به سوي تحقق اهداف مندرج درشعارهاي کلان خود مانند استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي   پيگيري خواهند کرد. اين مهمترين خواستي بود که پيامبر اکرم(ص) در نهضت خود دنبال مي  کردند. درجنگ احد که سپاه اسلام دچار شکست سختي شد و نااميدي و فرار از جبهه برعده اي مستولي شده بود خداوند مي فرمايد  که حتي اگر پيامبر (ص) درجنگ کشته شود آيا  شما به دوران جاهليت برمي گرديد؟

از زاويه اي ديگر شعار مذکور حاکي از آن است که برگشت به پاکي و سبز زيستن، اراده تاريخي ملت ايران بوده از اين رو اين اراده تاريخي را به هرکسي که نماينده اين اراده تاريخي باشد به وکالت تفويض مي کنند. براين اساس بود که درکلام امام خميني(ره)، راي مردم، ملاک اصلي براي تعيين همه مسايل سرنوشت ساز کشور بود. اين اراده تاريخي، که منزلت،  قدرت و ثروت را يکسره از آن ملت مي داند، هيچ گروهي را شايسته نمايندگي دائمي از سوي راي مردم نمي داند و گردش قدرت را براي اداره کشور تنها تضمين قدرت راي خود در تبلور تاريخي اش مي داند.

 اما شعار مذکور داراي يک بعد اساسي ديگر يعني ايجاد يک بناي جديد تمدني و طرحي نو است. اين طرح نو از تلاقي سه حوزه تمدني قبل از اسلام، اسلام و دوره مشروطيت و مواجهه با غرب برخاسته است.  براساس يک اصل مدرن، انسان  مايل است خود راننده خود باشد. خود تصميم بگيرد و مسووليت تصميم خود و پيامدهاي آن را به دوش بکشد. تغيير، حرکت و قانون از ذات چنين اراده اي متبلور است.  اين شعار گوياي آن است که ملت ايران تصميم گرفته است دنياي خودش را خود بسازد و در کنار آن، تغيير، آن هم به صورت تدريجي را براي تکامل خود رقم بزند.

يکي ديگر از مباني اتخاذ چنين شعاري از سوي ملت ايران، برگرداندن نگاه انتقادي به درون براي اصلاح به عنوان مبنا و توجه به جهان بيرون به عنوان شرط تحولات است. اين نگاه به صورت تاريخي از تحليلهاي اصالت دادن به دشمن خارجي عبورکرده  و هر نوع ناتواني براي اداره اموررا براساس اصالت کارآمدي مدعيان داخلي در درجه اول و سپس مشکلاتي که براساس آن نيروهاي خارجي مي توانند استفاده کنند تحليل مي  کند.

مهمترين خصوصيت اين شعار، استقرار موتور تحولات درملت و مشروط شدن تاثير تحولات خارجي است. شعار "روح مني خميني   بت شکني خميني" با معيار "ميزان راي ملت است"، به طور طبيعي تحولات را ابتدا گسترش داد، به آن، ابعاد عام واخلاقي بخشيد  و جنبشهاي آينده را در بستر خود بارور ساخت. جنبش دوم خرداد 1376 و جنبش سبز، همگي در استمرار اين تحول اساسي قابل تفسير هستند.

قدس:13 آبان ؛ آزمون استکبارستيزي

«13آبان ؛ آزمون استکبارستيزي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛
مقام معظم رهبري در سخنان ديروز خود در آستانه 13 آبان در جمع دانشجويان و دانش آموزان با تشريح چهره واقعي استکبار و در رأس آنها آمريکا، با تشبيه رابطه آمريکا با ايران به رابطه گرگ و ميش، لبخند ظاهري مقامهاي آمريکايي را تصنعي و خنجري بران برشمردند که بايد از آن برحذر بود.

اين واقعيت نمايي و روشنگري رهبر انقلاب در آستانه 13 آبان، روز ملي استکبار ستيزي، از جهاتي مختلف و در شرايط کنوني منطقه اي و جهاني، داراي اهميتي بسيار و نيازمند توجهي جدي است، چنانکه شعاع روشني بخش آن بايد تمامي گروه ها و احزاب سياسي را دربر بگيرد.

آنچه قابل تأمل مي نمايد، ميزان پايبندي احزاب و گروه هاي مختلف سياسي به آرمانها و انديشه هاي امام راحل (ره) است و از اين رو بايد 13 آبان را مصداق راستين تبعيت و تجديد بيعت سليقه هاي سياسي مختلف با گفتمان امام (ره) تفسير و تعبير نمود.

«استکبارستيزي» آموزه بنيانگذار انقلاب اسلامي است که با هوشمندي و تدابير داهيانه رهبري، آينده هويت زياده طلبان را به درستي تبيين نموده است.

جاسوسي در ايران در پوشش ديپلماتيک در همان آغازين سالهاي انقلاب، ترديد را در دل برخي افراد که با خوش باوري و سطحي نگري نمي توانستند اقدامهاي ناشايست آمريکا را بپذيرند، ايجاد نمود. با اشغال لانه جاسوسي، ابهامهاي آنها نيز برطرف گرديد و مطمئن شدند شيطنتهاي واشنگتن توهم نيست، بلکه توطئه هايي از پيش طراحي شده است که با نيت ضربه و آسيب به نظام اسلامي و براندازي آن، شکل مي گيرد.

ايالات متحده آمريکا در مناسبات جهاني در حوزه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي بدون اهتمام به حقوق دولتها و ملتها و صرفاً با افزون طلبي خود، الگويي را ترسيم نموده که خروجي آن همواره آمريکا را فايق ارتباطات قرار داده است.

از سوي ديگر اين نظام سياسي در تبيين جايگاه ملتها در روابط بين الملل، با نگاهي تحقيرآميز منافع و امنيت ملي کشورها را به عنوان متغيري از راهبردهاي کلان داخلي و فراملي خود تعريف نموده است.

مردم ايران به رهبري امام خميني(ره) با تفسيري متفاوت از الگوها و متدهاي تعاملات معمول، بازي هرمي آمريکايي ها را دچار تحول مفهومي نمودند و سوژه ملتها را که در ذيل ديدگاه هاي راهبردي مقامهاي کاخ سفيد قرار داشت، با خود باوري و مقاومت، در صدر پروسه هاي تأثيرگذار جهاني قرار دادند.

ناکامي تلاشها در عرصه سخت افزاري، اقدامهاي نرم افزارانه را به عنوان مکانيسم متناسب با شرايط ايران در دستور کار قرار داد، به گونه اي که اخيراً خانم هيلاري کلينتون از رويکرد جديد آمريکا با عنوان «قدرت هوشمند» پرده برداشت تا ثابت کند آنها در اتخاذ مشي تهديدهاي خود عليه ايران مصمم هستند و از هيچ کوششي فرو گذار نمي کنند.

برگزاري انتخابات رياست جمهوري در سال جاري و نقش جبهه استکبار در دامن زدن به اختلافها و طولاني شدن آن، از مصداقهاي بارز روح استکباري مقامهاي واشنگتن است که با مداخله آشکار و پنهان نتوانستند خرسندي خود را پنهان کنند و تلاش کردند با ساماندهي رسانه هاي بيگانه، الگوي موفق دموکراسي و مديريت اسلامي را با چالشهاي عديده مواجه کنند که با هوشياري و نظارت دقيق ولايت فقيه و پيروي مردم، اين توفيق از آنها سلب گرديد.

«جنگ نرم» مقوله اي است که آمريکا با سرمايه گذاري در اين عرصه، با تعريف بستر متفاوت نبرد، رويارويي جديدي را رقم زده است. گذار جنگ سخت و فيزيکي به فضاهاي الکترونيکي و سايبري راهبرد نوين آمريکا در شرايط کنوني است تا از اين رهگذر با بهره گيري از فناوري نوين، قدرت تأثيرگذاري اش را به رخ جهانيان بکشد که تاکنون جمهوري اسلامي با مؤلفه «مقاومت نامتقارن و روشنگري» عمق فتنه آنها و تصميماتشان را خنثي نموده است.

بر کسي پوشيده نيست، برگزاري انتخابات در هر کشور دموکراتيک، نماد غلبه روح جمهوريت بر ديگرگونه هاي نظامهاي سياسي است، ولي اين پرسش مطرح مي شود که لشکرکشي رسانه اي به ايران پس از انتخابات، با کدام هدف قابل توجيه و چگونه با مقوله عدم مداخله قابل تطبيق است.

دريافت گزارشها و رخدادهاي پس از انتخابات با فاصله چند دقيقه اي و هزينه هاي گزاف براي پوشش خبري و تهيه برنامه هاي گسترده خبري تحليلي جهت دار و القاي غيردموکراتيک بودن و ايجاد شبهه تقلب پيش از برگزاري انتخابات، در راستاي حرفه اطلاع رساني بنگاه هاي خبري قابل تبيين نيست.

اکنون در ادامه مسير، برخي چهره هاي داخلي و به تعبير رهبر معظم انقلاب؛ «انقلابيون فرسوده و پشيمان از مبارزه» با تغيير هويت فکري بر اساس مباني جديدشان، هزينه اقدامهاي مقامهاي کاخ سفيد را در جمهوري اسلامي بر عهده گرفته و با طرح شعارهاي آنها، جامعه ايران را دو قطبي و دچار انشقاق نموده اند.

اما بدون ترديد حضور مقتدرانه اراده هاي خلل ناپذير 13 آبان که حماسه اي قابل تقدير خلق نمودند، همچنان در صحنه هاي گوناگون حامي نظام بوده و با همان روحيه، در هر صحنه اي که احساس نياز کنند آماده جانفشاني هستند و به فرموده حضرت آية ا... خامنه اي؛ «اگر امروز حادثه اي همچون جنگ تحميلي در کشور اتفاق افتد، هجوم داوطلبانه جوانان براي مقابله با دشمن به مراتب بيشتر از سالهاي 59 و 60 خواهد بود.»

جوانان ايران از بدو پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون با حضور در تمامي صحنه ها با روحيه ولايت محوري و ايثارگري، بحرانهاي داخلي و منطقه اي عليه ايران به رهبري کاخ سفيد را با هوشياري مديريت نموده اند. همان گونه که مقام معظم رهبري در سخنان اخير خود در اجتماع دانش آموزان و دانشجويان فرمودند: «پيروزي انقلاب اسلامي، پايگاه اصلي آمريکا را در قلب خاورميانه که منطقه نفت خيز دنياست، از سيطره آن خارج کرد و ايران، با شعار مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق ملتها، به مهمترين پايگاه مقابله با سلطه گري آمريکا تبديل شد.»

پر واضح است، دشمن تلاش مي کند با سؤاستفاده از چالشهاي پس از انتخابات، اراده هاي مصمم را دچار ترديد نمايد و اين ظرفيت سمبليک مبارزه جويي عليه آمريکا را بي اثر سازد. بر کسي پوشيده نيست، هيچ جنبش و تشکل دانشجويي که دل در گرو آرمانهاي امام(ره) و انقلاب اسلامي دارد، نمي پذيرد که شعارهاي مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل حذف و يا کم رنگ گردد.

اميد مي رود امروز در يوم ا... 13 آبان، بار ديگر جوانان ايران اسلامي منسجم و يکپارچه مشي استکبارستيزي خود را با پيروي از فرامين امام جامعه اسلامي، حضرت آيةا... خامنه اي به منصه ظهور رسانده و با اجتناب از هر گونه حاشيه سازي، منافع ملي را بر مطالبات حزبي و جناحي ترجيح دهند و با وحدت و يکپارچگي مبارزه با استکبار جهاني را فرياد بزنند.

ايران: رنج و گنج اقتصاد ايران

«رنج و گنج اقتصاد ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ايران است كه در آن مي‌خوانيد؛تمام حرف علم اقتصاد تعادل‌ها و يا عدم تعادل‌ها است. به عبارت ديگر علم اقتصاد با توجه به متغيرهاي حاكم در هر اقتصاد ملي نشان مي‌دهد اين اقتصاد در تعادل قرار دارد يا نه و اگر اقتصادي با عدم تعادل مواجه است راهكارهاي دستيابي به تعادل چيست.

با اين مقدمه اگر بخواهيم نگاه مختصري به وضعيت فعلي اقتصاد ايران داشته باشيم بايد گفت، بيماري اقتصاد ايران در حال حاضر عدم تعادل‌ها است. اين عدم تعادل‌ها در بازار كار به صورت افزايش نرخ بيكاري، در بخش كالا و خدمات به صورت تورم و در بخش عمومي و حيطه اختيارات دولت به صورت يارانه‌هاي غيرهدفمند خودنمايي مي‌كنند و با توجه به اين وضعيت است كه دولت نهم در لايحه‌اي خواستار اصلاح ساختاري در اقتصاد ايران شد.

نگاهي به دو دهه برنامه‌ريزي اقتصادي در كشور نشان مي‌دهد يارانه‌ها همواره از موضوعات اصلي برنامه‌ريزان بوده است. اما به دليل برخي سهل‌انگاري‌ها و يا اولويت‌بندي‌هاي نامناسب كشور از رسيدن به وضع مطلوب در بخش يارانه‌‌ها محروم ماند.

با اين سابقه تاريخي در اقتصاد ايران بايد گفت 12 آبان 1388 روزي است كه اگر اقدام فوري براي اصلاح تصميمي كه در اين روز اتخاذ شده گرفته نشود مسلماً در سال‌ها و دهه‌هاي آينده از اين روز مي‌توان به روز بد اقتصاد ايران نام برد. دولت و برنامه‌ريزان آن، مجلس و نمايندگان آن و بالاخره بدنه كارشناسي كشور سال‌ها است كه تلاش كردند لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها به سرانجام برسد و دقيقاً روزي كه بايد اين تلاش به ثمر مي‌رسيد به دليل برخي دخالت‌ها متأسفانه شاهد ناكامي لايحه‌اي بوديم كه قرار است بخشي از دردهاي اقتصاد بيمار كشورمان را درمان باشد. درخصوص اتفاقات روز گذشته در بهارستان مي‌توان به اين نكته اشاره كرد كه واقعاً حدود و اختيارات نمايندگان كجاست. به عبارت بهتر اگر دولت لايحه‌اي به حساسيت لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها را در اختيار پارلمان قرار مي‌دهد، نمايندگان تا چه حد مي‌توانند چارچوب‌هاي كلي لايحه را تغيير و تحول دهند. آيا مي‌توان پايه‌هاي اصلي لايحه‌اي را تغيير داد و قوه مجريه را مجبور كرد تا آن را عملياتي كند، اگر جواب مثبت است آنگاه بايد پرسيد چه ضمانتي وجود دارد كه دولتمردان پاسخگوي عملكرد خود باشند. با اين شرايط است كه مي‌توان از برخي نمايندگان محترم خواست كمي تأمل كنند و به اين پرسش پاسخ دهند، با اقدامي كه در تاريخ 12 آبان 1388 صورت گرفت وضعيت اقتصاد ايران در تاريخ 12 آبان 1398 چگونه خواهد شد.

جواب اين پرسش را فقط درخصوص مسئله «نفت» مي‌توان به راحتي داد. در آن تاريخ ايران كشوري است با حدود 84 ميليون نفر جمعيت كه با وجود دارا بودن حدود 100 ميليارد بشكه ذخاير نفت خام از جمله واردكنندگان نفت است، مسلماً اين سرنوشت محتوم اقتصاد ايران در 10 سال آينده است. سرنوشتي كه كمي تفكر درباره آثار و تبعات آن مي‌تواند نظام تصميم‌گيري كشور را درخصوص آنچه كه در روز گذشته به وقوع پيوست به مسير درست برگرداند.

با توجه به اين سرنوشتي كه ترسيم شد، مي‌توان گفت هدفمند كردن يارانه‌ها دستاوردهايي دارد كه در صورت اجراي صحيح آن ايرانيان حداقل در دهه آينده از ثروت نفت محروم نخواهند شد.

جوان: هنوز در جنگيم 

«هنوز در جنگيم»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جوان به قلم حسن رشوند است كه در آن مي‌خوانيد؛در طول عمر پربرکت 30 ساله انقلاب اسلامي هيچ مناسبتي را نمي‌توان سراغ گرفت که همچون 13 آبان نماد آشکاري از استکبار ستيزي ملت ايران باشد. 13 آبان نقطه آغاز حرکتي بود که رهبر کبير انقلاب اسلامي براي تسليم نشدن در مقابل خواسته‌هاي نامشروع مستکبرين، جلاي وطن نمود و خالق حماسه‌اي جاودانه گشت که از ثمرات آن، قيام آگاهانه دانش‌آموزان در 13 آبان 57 و اوج آن بينش و بصيرت در حرکت دانشجويان در تسخير لانه جاسوسي و منزلگاه پوشالي شيطان بود. 13 آبان يادآور همت جواناني بود که با شعارهاي انقلابي و همسو با خط امام (ره) و برائت از آمريکا، مبارزه با دشمني را کليد زد که در آن شرايط، مقتدرترين نظام سياسي دنيا به حساب مي‌آمد.

13 آبان آغاز شکست دولتي پوشالي بود که تلاش داشت با ژست‌هاي بين‌المللي، فضاي رعب و وحشت را بر جهان مستولي نمايد. اگر 13 آبان 57 فاقد ويژگي ظلم‌ستيزي با ستم‌پيشگان بود، قطعاً امام روشن‌ضمير ما چنين رخداد تاريخي را انقلاب دوم نام نمي‌نهادند.

ديروز که سخنان گهربار رهبر فرزانه انقلاب در تبيين اين روز تاريخي و رسالت نسل جوان در روشنگري فضاي پيراموني آن را شنيديم برخود فرض کرديم که زمان متوقف شده و همچون 30 سال پيش بايد با همان انرژي و شناخت به مصاف دشمني رفت که با دستکش مخملي و دستاني چدني به جنگ با آرمان‌هاي انقلاب آمده است و بهترين سلاح در اين عرصه داشتن بصيرت است.

حوادث روزهاي گذشته و موضوعات طرح شده از سوي کساني که با انحراف در شعارهاي 13 آبان، به دنبال به حاشيه راندن مطالبات اساسي ملت ايران از آمريکا هستند، يادآور روزهايي است که عده‌اي از عناصر ليبرال و برانداز نظام در مقابل امام و ملت ايستادند و با طرح همين شعارهاي انحرافي، قصد تطهير چهره زشت استکبار را داشتند که اگر چنين نبود، امام راحل در هشدار به اين عناصر نفوذي آمريکا نمي‌فرمودند: «نبايد ما فراموش کنيم که در جنگ با هستيم. ما در جنگ با آمريکا و تفاله‌هاي آمريکا هستيم. بايد هر يک از اينها را شناسايي کنيد و به دادگاه‌ها معرفي کنيد... يک دسته شوروي را طرح مي‌کردند تا آمريکا منسي بشود، يک دسته الله اکبر را کنار مي‌گذاشتند، سوت و کف مي‌زدند.

... ننشينيد که باز يک جايي را آتش بزنند. اينها مي‌خواهند خرابي کنند و کار ندارند به اينکه کي کشته بشود.»
با توجه به اين فراز از فرمايشات حضرت امام(ره)، جرياني که خويش راجنبش سبز مي‌نامد با جايگزين کردن شعار مرگ بر روسيه، به دنبال انحراف در مطالبه اصلي انقلاب از آمريکا به عنوان سمبل استکبار، پاسخي مي‌تواند داشته باشد.

کجاي تفکر جريان منتسب به موسوي، خاتمي و کروبي با انديشه‌هاي حضرت امام(ره) سازگاري دارد؟همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب در جمع دانشجويان و دانش‌آموزان فرمودند، در بحث مراسم 13 آبان چند نکته را بايد مورد توجه قرار داد.

1- فصل مشترک همه مناسبت‌هاي 13 آبان، اسکتبارستيزي است و نمي‌توانيم با برجسته کردن يکي از مناسبت‌هاي اين روز، روح کلي و اعتراض ملت ايران را که در مبارزه با زياده‌خواهي آمريکا تبلور يافته است به فراموشي سپرد. کيست که نداند تبعيد امام(ره) در روز 13 آبان با دستور و هدايت آمريکا صورت نگرفته است؟ کدام انسان با خردي است که نداند کشته شدن دانش‌آموزان در 13 آبان 57 به دستور آمريکا انجام نشده است؟ آنچه در 13 آبان 58 رخ داد،‌خشم به غليان آمده دانشجوياني بود که بيش از 30 سال شاهد بدترين رفتارهاي استکباري دولتي بودند که با ظلم و تعدي، ملتي را از حقوق خويش محروم کرده بود. امروز نيز مگر مي‌توان شاهد تصويب بودجه‌هاي 55 ميليون دلاري آمريکا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي بود و خوي استکباري و ددمنشي آمريکاي جهانخوار را ديد و شعار «مرگ بر آمريکا» را به سمتي سوق داد که ملت ايران در روزگار نه چندان دور شاهد اضمحلال هيمنه آن در شرق بوده است.

2- کساني که به تعبير مقام معظم رهبري با هر انگيزه‌اي چه انگيزه‌هاي «خباثت‌آميز» يا «ساده‌لوحانه» به دنبال تطهير خيانت‌هاي نيم قرن آمريکا مي‌باشند و در پي پهن کردن فرش قرمز براي آمريکا هستند، اولاً بايد بدانند برخلاف ادعايي که دارند هيچ‌گاه در خط و مسير امام حرکت نمي‌کنند و ثانياً بوي تعفن تطهير آمريکا آنقدر مشمئزکننده است که تمسک به اين شيوه نمي‌تواند براي آنها اعتباري عاريتي حاصل نمايد. تفاوت نمي‌کند چه اين اعتبار با تغيير «شعار مرگ بر آمريکا» به «مرگ بر روسيه» باشد يا التهاب‌آفريني در فضاي عمومي جامعه ايران و خوش‌رقصي براي آمريکا جهت تمجيد از حرکت‌هاي افراطي آنان، قطعاً مردم حساب اندک انقلابيون فرسوده را از کساني که هنوز بر راه و منش امام وفادار مانده‌اند، جدا خواهند کرد.

3- امروز همه دانشجويان، دانش‌آموزان و جوانان روشن‌ضمير و آگاه که همواره پيشتاز مبارزه با استکبار بوده‌اند و در کوران حوادث، فريب لبخندهاي ظاهري مستکبرين و ايادي داخلي آنها را نمي‌خوردند، با بصيرت در راهپيمايي 13 آبان حضوري ميليوني خواهند داشت تا ثابت کنند بر همان آرماني که امام راحل براي آنها به ارمغان آورده است و امروز نيز از زبان رهبر معظم انقلاب انعکاس مي‌يابد، پايبند هستند.

حمايت:ب فرمائيد کامتان را شيرين کنيد

«بفرمائيد کامتان را شيرين کنيد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي حمايت به قلم ندا طلايي است كه در آن مي‌خوانيد؛"بفرمائيد کامتان را شيرين کنيد ، مهريه را کي داده ، کي گرفته ". بله بايد بگويم خيلي ها اين را گفتند و اکنون پشت ميله هاي زندان بسرمي برند .کم نيستند مرداني که امروز به حق يا ناحق به دليل عدم پرداخت مهريه در زندان ها بسر مي‏برند. مرداني که در آغاز زندگي مشترک بدون انديشيدن به آينده اي که در انتظارشان است، نسبت به قبول مهريه اي سنگين حالا بهترين روزهاي زندگيشان را  پشت ميله‌هاي ‌زندان بسرمي برند.

 اين روزها سريال داغ " دلنوازان " پربيننده ترين مخاطب را به خود اختصاص داده است ، قسمتهايي از اين سريال به موضوع عشق پسرجوان به دخترمورد علاقه اش مي پردازد و با پيشنهاد ازدواج به دخترمورد علاقه اش سعي دارد خانواده اش را راضي نمايد که با اين ازدواج موافقت کنند حتي با مبلغ بالايي از مهريه و اما بقيه ماجرا .

هرازگاهي رسانه هاي ملي سعي در حل مشکلات اجتماع دارند ، به خصوص تلويزيون ، که با پخش يک سريال سعي دارد مشکلات مردم را به تصوير بکشد و تا چند قدمي حل يک مشکل مي رود اما مشکلات حل نمي شود و فقط سرپوشي بروي مشکل گذاشته مي شود  ، بالاخره اين سريال چند قسمتي هم تمام مي شود و مشکلات اجتماع همچنان لاينحل باقي مي ماند.
موضوع مهريه اگرچه  يک سنت حسنه اسلامي است اما متاسفانه طي سالهاي اخير به شدت از سوي خانواده‌هاي ‌ايراني دچار تغيير و تحول اساسي شده است، به گونه اي که در مجلس بله بران يک زوج جوان ، مهريه با مبالغ بالا داد و ستد مي شود .

هزار سکه بهار آزادي تقريبا قديمي شده است ، الان بورس ،سر جمع روز و ماه و سال تاريخ تولد دخترخانم ها ،مهريه را توافق مي کنند .

آمار زندان ها حاكي از آن است كه بخش قابل توجه از جمعيت زندان را محکومان مهريه ونفقه تشکيل مي دهند ، که اگر از آنها سوال کني که چرا اين تعداد سکه را انتخاب کردي ؟ مي گويند، خامي ، جواني ، عشق و علاقه و.... ، جالب است برخي آنان زندان را به مهريه ترجيح مي دهند و حاضر نيستند حتي يک نصفه سکه هم به همسرمورد علاقه شان پرداخت نمايند!

 مسئولان قضايي همواره سعي برآن دارند که جمعيت ورودي زندان را کاهش دهند و به دنبال کاهش جمعيت کيفري هستند اما تلاش مسئولان از يکسو و تصويب  قانوني  هدفمند از سوي ديگر مي تواند مسئولان قضايي را در کاهش جمعيت ورودي زندان کمک نمايد .

و اما کلام آخر...

چندي است كه لايحه حمايت از خانواده كه بخشي از آن به مهريه اختصاص دارد  منتظر تصويب است . همچنين از طرف ديگر اصلاح قانون نحوه اجراي محكوميت هاي مالي نيز در تكميل اين سياست موثر خواهد بود.

آيا وقت آن نيست که چاره اي بيانديشيم و قانوني جامع و مانع را تصويب نماييم که از ورود محکومان مالي به زندان جلوگيري کنيم ؟

گسترش: شعاري که اين روزها پر‌رنگ‌تر مي‌شود

«شعاري که اين روزها پر‌رنگ‌تر مي‌شود»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي گسترش به قلم غلامحسين اسلامي فرد است كه در آن مي‌خوانيد؛شعارها اگر به گذر زمان دچار شوند، ابتدا از روي ديوارها و سپس در اذهان جامعه کمرنگ‌تر مي‌شوند، اما 30 سال پيش شعاري در ذهن مردم نقش بست که با گذر زمان پررنگ‌تر شده است. در ميان مناسبت‌هاي انقلاب اسلامي پيام‌هاي يوم‌الله 13آبان ‌داراي‌ ابعادي‌ متنوع‌تر‌، عميق‌تر و بنياني‌تر است‌‌.

يكي از ابعاد پيام‌هاي اين روز تاريخي ظلم‌ستيزي ‌انقلاب اسلامي و اعلام پايداري‌، ايستادگي و مقاومت در برابر استكبار و استحمار است كه نماد همه‌جانبه آن در دوره حاضر، آمريكاي جهانخوار مي‌باشد. از اين‌رو نه فقط شعار، كه مبارزه و مقابله همه‌جانبه با استکبار براي ايران اسلامي يک مساله اساسي محسوب مي‌شود و «بديهي است تا ذهن مردم از شعار مرگ بر آمريكا پر است تسلط دوباره آمريکا بر اين کشور ممکن نيست.»

يوم‌الله 13 آبان‌ و به تعبير امام‌راحل(ره) ‌انقلاب دوم، روز تجلي‌ آزادگي‌، شجاعت‌ و غيرت‌ انقلابي‌ ملت‌ ايران و روز پاسخگويي و واكنش به تحقيري است كه استكبار درصدد تحميل آن بر اين ملت ريشه‌دار و باايمان بود و در مسير اين مبارزه پرافتخار جوانان مانند هميشه پيشاهنگ‌ و پيشروبودند. ‌فتح كانون توطئه‌، لانه‌‌ جاسوسي‌ آمريكا در تهران، در تعبير زيبايي كه رهبري معظم انقلاب از اين حركت انقلابي داشتند:«جهادي‌ ابتدايي‌ عليه‌ استكبار و علامتي‌ از فرارسيدن‌ نوبت‌ سر بركشيدن ‌جبهه‌‌ حق‌ و به‌ هم‌ خوردن‌ موازنه‌هاي‌ استعماري‌ و در هم‌ شكستن‌ صولت‌ آمريكا و بطلان‌ تلقينات‌ ده‌ها ساله‌‌ آنان‌ براي‌ مرعوب‌ كردن‌ ملت‌ها بود.» مبارزه با استكبار جزو اصلي و ذاتي انقلاب اسلامي است كه امروز هم همچنان مظهر آن رژيم آمريكاست.

در طول 30 سال حيات جاويد انقلاب اسلامي به كرات ديده‌ايم كه هرگاه دشمن احساس كرد در صفوف متحد و منسجم ملت شكافي احتمالا به‌وجود آمده است، درحالي‌كه همچنان رياكاري‌هايش را تبليغ مي‌كرد، اما به‌سرعت سعي در نفوذ از منفذ خيالي داشت. مقاومت قهرمانه ملت ايران در برابر توطئه‌هاي استكبار نشان داد كه «هرگاه‌ جبهه‌ ‌حق‌، استقامت‌ و فداكاري‌ كند، جبهه‌‌ باطل‌ هركه‌ و هرچه‌ و با هر حجم‌ كه باشد، در برابر آن‌ تاب‌ نخواهد آورد و مجبور به‌ عقب‌نشيني‌ خواهد شد.»

ملت بزرگ ايران به بركت اين ايستادگي، امروز از سعادت اساسي استقلال و زندگي مستقل برخوردار است. اساس سعادت در يك جامعه عبارت است از اين‌كه آن جامعه بتواند مستقل زندگى كند، بينديشد، سازندگى كند، راه خود را برود و هدف خود را انتخاب كند و اين اساس حركت مهم اسلامى و انقلابي‌اي بود كه در يوم‌الله 13 آبان سال 1358 رقم خورد.

ملت ايران، نقطه اميد يگانه ملت‌هاي زير ستم بحمداللّه امروز همه در صحنه‌اند. هم ملت و هم مسوولان مي‌دانند قدرت بزرگى كه اين ملت در انقلاب عظيم اسلامى نشان داد و توانست استكبار جهانى را مات و مبهوت كند، همچنان در اين ملت به قوت خود باقى است و «اگر عزتى هست، اگر رفاهى هست، اگر آزادى و استقلالى هست، در سايه ايستادگى مقابل استكبار جهانى است.»

جوان ايراني امروز به‌خوبي مي‌داند و در تحليل‌هاي خود به آن رسيده است كه «آن نسلى كه از مبدا و آغاز انقلاب فاصله گرفته است، اگر بخواهد ايران را به عزت برساند و بسازد و عظمت ببخشد و الگوى زنده‏اى در مقابل ملت‌هاى ديگر قرار دهد و بينى استكبار را به خاك بمالد، بايد يك نسل انقلابى و اسلامى و متدين باشد.» و «خدا را شكر مي‌گوييم‌ كه‌ ملت‌ ايران‌ با گوش‌ حق‌نيوش‌ و چشم‌ حق‌بين‌، درس‌هاي‌ بزرگ‌ زندگي‌ را از انقلاب‌ بزرگ‌ و رهبر حكيم‌ خود آموخت‌ و روز‌به‌روز با تحقق‌ وعده‌هاي‌ الهي،‌ ايمانش‌ به‌ حقانيت‌ اين‌ راه‌ عميق‌تر شد.»

براساس آنچه گفته شد اين نتيجه حاصل مي‌شود كه: اگر كسي‌ با عمل‌ و گفتار خود به‌ دشمن‌ ميدان‌ مانور مي‌دهد، روز 13 آبان‌ يعني‌ روز اعلام‌ پايداري‌ ملت‌ در برابر آمريكا را به‌ روز ذلت‌ تبديل‌ مي‌كند و ملت قهرمان ايران قطعا چنين اجازه‌اي را به آن نخواهد داد. تاكيدهاي اين مطلب تماما از رهنمودهاي مقام معظم رهبري به مناسبت يوم‌الله 13آبان در سال‌هاي مختلف است.
 
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200