صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۱۴۰۹۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۸ - ۰۹ آبان ۱۴۰۲ - 31 October 2023

یک مشت اسکناس

محمد باقر مشهدی عبادی ،در طلاییه، جنگ سختی کرد و در غربتی سهمگین همراه با سه گردان دیگر محاصره شدند. تا آخرین نفس جنگید و زیر بار اسارت نرفت. آخرین پیامش به مهدی باکری در بیسیم این بود که «همانطور که قول دادیم حسین وار جنگیدیم».

محمد باقر مشهدی عبادی، فرمانده یکی از گردان‌های مهدی باکری در لشکر عاشورا بود، ماموریتی که برای او پیش‌بینی شده بود سخت بود که قبل از عملیات با یارانش اتمام حجت کرد: «هر كس هر نگرانی دارد و دل نبريده، بی‌هيچ مانع و خجالتی بازگردد،‌ من به صراحت می‌گويم كه ماموريت ما مأموريت شهادت است. ما تا آخرين نفس خواهيم ماند».

در طلاییه، جنگ سختی کرد و در غربتی سهمگین همراه با سه گردان دیگر محاصره شدند. تا آخرین نفس جنگید و زیر بار اسارت نرفت. آخرین پیامش به مهدی باکری در بیسیم این بود که «همانطور که قول دادیم حسین وار جنگیدیم».

 

پس از آن با اصابت آرپی‌جی به سمت راست بدنش به شهادت رسيد. پيكر متلاشی شده باقر همراه همرزمانش در منطقه عملياتی باقی ماند.

گويی خداوند خواسته او را در وصيتنامه‌اش پذيرفته بود كه: «خوش دارم وقتی که شهید شدم جسد من را پیدا نکنند تا دیگر یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نكنم.»

در خیبر وقتی قرار بود با هلی‌کوپتر به جزیره برود، همان ماموریت شهادت، دست در جیبش کرد و مشتی اسکناس در آورد و هلیکوپتر بلند نشده پرتاب کرد بیرون و فریاد زد: «از مال دنیا همین سی تومان را دارم». سبکبال و سبکبار رفت .

منبع:جنگ نوشته ها

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200