عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنجشنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیواننوازی.
نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر میرسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتونخوابهای شهر است" گذشتند اما به گربهای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعههای گوشت مرغ شد!"
از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد میزند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمیبرد و سوزنش گیر کرده است روی گربههای بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشدهاند و مردم را در حال غذا دادن به آنها نمیبیند.
حیوانستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسانها را هم میگیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر میرسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!
سستی استدلالها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربهها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان میتوان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.
یکم. کسانی که به گربهها و سایر حیوانات شهر غذا میدهند یا آنها را در صورت بیماری و آسیبدیدگی به بیمارستان میبرند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمیتواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!
خوشبختانه غذا دادن به گربههای گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمیخورند، هنوز جرمانگاری نشده. تعداد حامیان گربهها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.
بنابراین این افراد هم میتوانند مثل حامیان گربهها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بیعمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربهها شوند، دردی از آدمهای گرسنه دوا نمیشود.
در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربهها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.
آدمهای بیعمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربههای شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بیخانمان و کارتنخواب و ... باب شود، عدهای آدم بیعمل به همین کار هم ایراد میگیرند. مثلا میگویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کردهاند که کارشان به بیخانمانی و کارتنخوابی کشیده، عادت میدهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیبجو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا میکند.
دوم. آقای مالمیر نوشته است:
«تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بیرویۀ گربهها و سگهای خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابانکشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است میتواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدودهای که امروز شهر تهران محسوب میشود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگها و گربهها در واقع داشتند در طبیعت زندگی میکردند ولی ما به تدریج "طبیعت آنها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.
پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربهای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهرهمند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.
از نظر میلیونها مالمیری که در این کشور زندگی میکنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربهها و سگها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدمها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".
اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقیتر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربهها و سگها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهرهمند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.
عقیم کردن گربهها و ساختن پناهگاههای متعدد برای آنها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی میکنند که ساختۀ ما آدمها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدمها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کردهایم که نمیتوانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.
از نشانههای این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها میتواند صحنههای دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصلهای سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»
یعنی تصادف گربهها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که نویسنده نمیتواند فراتر از "منافع انسانها" به "مصائب زندگی گربهها" بنگرد و بیندیشد.
او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل میکند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفتخواهی گربهها را در روزهای کمشماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسان گرایانه اش، آیا انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل نمیدهد؟
در محیطی که گربهها زندگی میکنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازهوارد، گرفتن قلمرو زیستی از گربههای نگونبخت است. برای دستۀ سگها یا گرگها، حق حیات گربهها اهمیتی ندارد.
البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آنها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل میکنند. ولی انسان موجودی است که میتواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمیداد (یا انجام میداد).
اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی میکرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعتاند. شکلگیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.
خلاصه اینکه، ما انسانها نباید در برابر سگها و گربهها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژهای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.
اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیتزدایی از انسان است.
دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدنتر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسانها بر حیوانات تحمیل کردهایم میکاهد.
جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبتکشیده، نوشته است:
«وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا میشد.»
سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسانها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.
فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.
کاش اینقدر درست کار کرده بودیم که نه حق حیوونی رو ضایع میکردیم و نه حق انسانی رو...
خوبه که دلمون هم برای انسان بسوزه و هم حیوون.
اگر همزمان که به گربه و سگ غذا میدهید، تعهد میدهید که از مارمولک ها و پرندگان و خرس و روباه و .... حفاظت کنید، بفرمایید.
غذا دادن به گربه و سگ، حمایت و دوستی با حیوانات نیست.
تنها حمایت از سگ و گربه و دشمنی با دیگر حیوانات است
حمایت از حیوانات نباید به شکل ادا و اطوار و تقلید ناقص از یک فرهنگ درست در آید
اول اینکه آن حیوان فاصله ای را که قبلا خودش حفظ می کرده حالا احساس می کند می تواند کم کرده و به انسان ها نزدیک شود. فردی هم که غذا داده در روز های بعد در محل نیست و در واقع حیوان بیچاره تبدیل به حیوان دست آموز و خانگی شده بدون اینکه صاحبی داشته باشد. در این حالت با ژست حیوان دوستی در واقع به حیوان ظلم شده است . از طرف دیگر سایر افراد هم شاید تمایلی به حضور این در اطراف خود نداشته باشند اما به علت از بین رفتن فاصله گرفتن غریزی حیوان از انسانها حالا نمی توانند آن را دور کنند. مثالش پارک لاله در تهران است اگر لحظه ای در پارک بنشینید و خدای ناکرده خوراکی هم همراه داشته باشید دیگر از دست گربه ها و کلاغ ها آسایش نخواهید داشت.
پیامد دوم هم این است که آن حیوان به جا خوردن غذای طبیعمنتظر این است که انسانها به آن غذا بدهند و در واقع زندگی طبیعی اش مختل می شود مثل حیوانات باغ وحش. مثالش در تهران تعداد بالای موش ها در شهر است که گربه ها به دنبالشان نمی روند اما دور آدم ها برای می چرخند.
در آخر به نظر بنده فقط در حالتی باید حیوان را دست آموز و مانوس با انسانها کرد که صاحبی داشته باشد که در واقع مسئولیت حیوان را بر عهده بگیرد.
آنچه برای خود می پسندیم، برای دیگران هم بپسندیم.
آنچه برای خود نمی پسندیم، برای دیگران هم نپسندیم.
دیگران شامل حیوانات و گیاهان و جن ها و فرشته ها و حشرات و غیره می باشد.
مثلا اگر دوست نداریم کسی همه ی آب های شرب را برای خودش نگهدارد، پس ما هم چنین نکنیم. یعنی ما انسان ها هم تمام روان آب های شرب را در شبکه ی آب رسانی، محصور نکنیم ؛ تا حیوانات هم از طبیعت (آب طبیعت) بتوانند استفاده کنند.
حالا که همه ی آب ها را محصور و لوله کشی کردیم، پس برای حیوانات محدودیت و محرومیت ایجاد کردیم. آیا این کار درست است؟ آیا خدا پسندانه است؟ آیا مطابق انسنیت انسان است؟ آیا دینی است؟ هرگز نه.
اگر جای حیوانات را تنگ کردیم، یعنی به حق آنها تجاوز کرردیم. پس باید عقب نشینی کرده و حریم طبیعت را از تصرف نا عادلانه و تخریبگر، حفظ کنیم. حال که نمی کنیم، لااقل به جبران این ظلم، کمی غذا و آب به همسایگان نازنین و تمیز و دوست داشتنی مان یعنی گربه ها و یاکریم ها (قمری ها) و گنجشک ها و کبوتر ها و دم جنبانک ها و و و بدهیم که این کار وظیفه ی ماست.
پناه بر خدا از نادانی و خودخواهی بیش از حد
کسی که مخالف غذارسانی انسان به حیوان باشد الزاما حیوان ستیز نیست ولی افرادی که با غذارسانی بی دلیل ، شهر را پر از مدفوع سگ و گربه می کنند احتمالا در حال نقض حقوق بعضی از انسانهای دیگر هستند .
فكر نمي كنيد موضوعات مهم تري هم براي نوشتن هست؟
بارها شاهد بودم كساني به آدم هاي به ظاهر بي خانمان غذا دادند و اونها غذا رو وسط خيابون پرتاب كردند! بيشتر اين آدم ها فقط پول نقد مي خواهند تا خرج مواد بكنند...
گربه باید بره شکار کنه باید بره کلاغ های پیر رو بگیره یا موش ها رو. تو طبیعت هم قانون همینه هر کی ضعیف تر باشه و نتونه شکار کنه زودتر میمیره
مخصوصا بخشی که گفتن غذادهی موجب زادوولد بیرویه حیوانات میشودو.......
همین افراد فقیر، اگر به دلیل مشکلات مالی، مجبور به دزدی شوند، به نظر شما، انتخاب می کنند که مثلا از من دزدی کنند یا از شما! از هر کس بتوانند دزدی می کنند!!
من نمی گویم به حیوانات اصلا غذا ندهید تا بمیرند! بلکه می گویم غذای خوب برای انسان های گرسنه این شهر است!
متاسفانه جریان چپ فکری در ایران بعد از ارائه انواع نظریه های ناموفق، این روزها دیواری کوتاه تر از دیوار گربه های شهری پیدا نکرده و دنبال این است که کوچک ترین توجهی که از سمت اقلیت حیوان دوستان به گربه ها می شود را هم با حرفهای پوپولیستی و غیردقیق و غیرعلمی و غیراخلاقی از آنها دریغ کند.
کاملا موافقم
ما مخاطبین عصرایران چطوری میتونیم مقاله ای در این زمینه نوشته و برای انتشار در سایت ارسال کنیم؟
اتفاقا گفته بود چرا بعضیها مثل اون زوج جوان اولویتشون حیوان هستش
و....
جسارتا شما با سوگیری جواب دادی
این گربه ها و سگ ها طبیعی نیستند و در طبیعت هم زندگی نمی کردند.
ضمنا سری به آزمایشگاه های پزشکی بزنید تا متوجه رشد بیماری های خطرناکی مثل کیست هیداتیک بشوید. اون خانوم و آقا هزینه این مشکلات را نمی دهند.
اگر تهران طبیعت وحشی ماده بود یک صدم این حیوانات هم در آن نمی توانستند باقی بمانند.
مشکل شماها این است که عدد نمی فهمید.
ها و سگ های ولگردم....بزودی پولدار حسابی خاهم شد
و براشون اقامتگاه دور از این ملت جاهل و بی تمدن میسازم و عقیمشون میکنم تا زندگی راحتتری داشته باشن....?????
نوشتم، هر چند می دانم عصر ایران بسان نوشته های پیشین وقعی نمی نهد