۱۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۲
فیلم بیشتر »»

غزل شماره 130 حافظ

سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد

من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

گر از سلطان طمع کردم خطا بود
ور از دلبر وفا جستم جفا کرد

خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد

نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد

به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد

بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد ریا کرد

وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد

تفسیر :

اعتماد بیش از اندازه به فردی باعث شده دچار خسران شده و آسیب ببینید. ظاهربینی شما دلیل این مسئله است و پشیمانی سودی نخواهد داشت. از دروغ و فریب دیگران حذر کنید که راه به جایی نخواهید برد.

اگر باطن خود را جلا دهید خداوند نیز دست شما را گرفته و مشکلات برطرف خواهد شد. قناعت پیشه کنید و دوستان صدیق را از دشمنان دورو بشناسید. سر عهدی که با خداوند می بندید بمانید تا به مقام و شوکت برسید.