الف: هشت ماه پس از انتخابات پرحاشیه 22 خرداد 88، خیابانهای تهران در سالروز پیروزی انقلاب، شاهد شکلگیری یک صفآرایی تازه برای قدرت ملی بود. قدرتی که میخواست خود را به رخ بکشد تا فراتر از آشوب داخلی، چشمان دشمن خارجی را خیره کند و آبی باشد بر آتش و مرهمی بر تنش.
اول: اگر چه سخنران راهپیمایی 22 بهمن، به سیاق 30 سال گذشته رئیسجمهوری بود، اما درست بهمانند راهپیمایی حماسی 9 دی، تصاویر یا جملات بسیار محدودی از رئیسجمهوری در دستان راهپیمایان قرار داشت و تقریبا هیچ شعاری در حمایت از دولت سر داده نمیشد. این نکته بهمعنای نفی حمایت از دولت نیست، بلکه نشانهای است از آنکه مساله مردم، دولت نیست و آنها به درستی تشخیص دادهاند که جدال فرسایشی 8 ماهه گذشته بر سر موضوعاتی فراتر از آرای ریختهشده به صندوقهاست. هر دولتی به طور طبیعی دارای هواداران و مخالفانی در سطح سیاسیون و مردم است (و دولت فعلی بهطرز بیسابقهای فاقد حمایتهای گروه نخبگان) و طبعا نمیتواند گرانیگاه وحدت و همدلی عمومی باشد، از این رو مردم تلاش کردهاند تا همان محورهای وحدتبخش قدیمی (امام، رهبری، اسلام و انقلاب) را بازیابی کنند و بر این اساس تجمعات اخیر حال و هوایی کاملا غیردولتی داشته و دارند.
دوم: رسانههای غربی در انتشار خبرهای راهپیمایی روز پنجشنبه، سانسور خبری بیسابقهای را اعمال کردند؛ آنچه در گزارشهای اولیه آنها بیش از هر چیز دیگری جلوه داشت، تاکید بر برخوردهایی پراکنده در نقاطی نامعلوم بود؛ بیهیچ اشارهای به هیمنه حضور میلیونی مردم در مسیر اصلی راهپیمایی. این گرایش خبری بهناگزیر فضای تحلیلی نارسی را شکل داده و موجب ایجاد نوعی نگاه غیرواقعبینانه به شرایط حاکم بر ایران میشود و با این ذهنیت، فضای عمومی ایران به تمامی دستخوش اغتشاش و ناآرامی تصویر شده و بر این مبنا برنامهریزیهای سیاسی و اطلاعرسانی نظم مییابد؛ درست بهمانند برخی وبسایتهای خبری متوهم که در ظهر روز راهپیمایی گزارش میدادند که در میدان انقلاب (همزمان با پخش زنده تلویزیونی) مسلسلها در حال شلیکاند و گاز اشکآور در فضا پخش شده است. مساله حائز اهمیت نه اصل انتشار این خبرها، بلکه بازنشر آنها از سوی دیگران است که نشاندهنده تسلط نگرشهای سطحی و سادهانگار بوده و اینکه اطلاعنماها، جایگزین اطلاعات شدهاند. بهبیانی دیگر این اطلاعات بدانجا میانجامد که برخی در دنباله تحلیل کلی خود (ملت دو پاره شده) گمانههایشان را رصد کرده و در پی اثباتشان بر میآیند.
سوم: این پرسش پیش از این در ذهن بسیاری وجود داشته است که آیا راهپیمایی عظیم 22 بهمن پایانبخش فضای شکننده 8 ماهه گذشته خواهد بود (بهطور طبیعی، بازندگان روز پنجشنبه در پی آن هستند که با کم رنگ نشان دادن اهمیت حضور چند میلیونی تهرانیها، بر خلاف رویه 8 ماهه گذشته خود، اصل راهپیمایی را مخدوش کنند و اساسا اجازه بهره برداری از آن را ندهند). اگر راهپیمایی 22 بهمن به اغتشاش کشیده میشد و جریان ساختارشکن میتوانست تواناییای از خود بهنمایش بگذارد، وضع حالتی دیگرگونه مییافت، اما اکنون این راهپیمایی (با گذر از فراز توقع معترضان و براندازان) امکانی بزرگ پدیدار آورده تا بخشی از تهدیدهای نگرانکننده ماههای گذشته پایان یافته تلقی شود؛ اگر چه نباید با تزریق خوشبینی افراطی به این باور رسید که اکنون همه مشکلات حل شده و ماجراها رو به انتهاست، اما نباید نسبت به فرصتهای پدیدآمده بیتفاوت بود و بدانها در حد شعار و تبلیغات پرداخت: مردم با وجود همه سختیها و ابهامات، یک بار دیگر آمدند و فارغ از مرزبندیهای رایج خواهان آرامش و عدالت شدند؛ آن هم در چارچوب جمهوری اسلامی. این تجدید میثاق چندباره، چراغ راه آینده است برای عبور از دوران بحران.
هشت ماهی که میان 2 بیست و دوم گذشت، قطعهای فراموشنشدنی در تاریخ انقلاب بود و آرامش روانی ایجادشده از ناحیه حضور مردم در 22 بهمن میتواند دستیابی به یک آرایش جدید در نحوه تنظیم برخوردهای امنیتی و فرهنگی با فضای عمومی را (که مقدمه آن جایگزین کردن اقدامات ایجابی به جای رفتارهای سلبی است) تسهیل کند؛ عبور بحران از مرزهای سیاسی و امنیتی (و کشیده شدن آن به حوزههای فرهنگی) آسیبی نگرانکننده بود و حالا باید با اقداماتی متناسب با شرایط تازه، روند تنشزدایی را تشدید کرد. مردم همدلانه خواهان جمهوری اسلامیاند و این را هم در انتخابات 22 خرداد و هم در راهپیمایی 22 بهمن ابراز کردهاند؛ حالا نوبت دیگران است.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر