۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۳۳۴۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۶ - ۱۶-۱۲-۱۳۸۸
کد ۱۰۳۳۴۴
انتشار: ۱۵:۳۶ - ۱۶-۱۲-۱۳۸۸

يادي از سردار خيبر

شهيد حاج محمد ابراهيم همت سرانجام در عمليات خيبر در منطقه جزيره مجنون در روز 17 اسفند 1362 به آروزي ديرينه خود رسيد وشربت شهادت را نوشيد.
هر سال و در آستانه نوروز ياد و خاطره«شهيد محمد ابراهيم همت فرمانده جواني که به دليل اخلاص و شجاعت کم نظيرش در خاطر ملت ايران با عنوان "سردار خيبر"ماندگار شد زنده مي شود.

«خيبر» نخستين عمليات آبي-خاکي

با توجه به اينکه عراق در سالهاي سوم و چهارم جنگ تجارب زيادي در نبرد خشکي بدست آورده بود ايران بر آن شد تا تاکتيکهاي جديدي را در مقابله با دشمن به کار گيرد. بر همين اساس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در حين عمليات والفجر مقدماتي با تشکيل يک قرارگاه منطقه هور را انتخاب کرده و در پي آن و به منظور برهم زدن معادله نظامي جنگ به نفع جمهوري اسلامي عمليات خيبر را با توجه به موقعيت جغرافيايي از سمت شرق دجله و داخل هورالهويزه و از سمت شمال العزيزو از جنوب قرنه-طلائيه که از دو نوع طبيعت متفاوت خشکي و هور تشکيل شده است طراحي کرد.

عمليات خيبر در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز«يا رسول‌الله» آغاز شد. به دليل شرايط جنگ و تهديد و اقدامات وحشيانه ارتش عراق در جبهه ها و در پي بمباران شهرهاي دزفول، کرمانشاه ، ايلام، رامهرمز و... ، نيروهاي رزمنده که در غالب نيروهاي مردمي و بسيجي آمادگي حضور در جبهه را پيدا کرده بودند با وسعت و انسجام خاصي وارد عمليات خيبر شدند و همين وسعت نيروهاي عمل کننده باعث شکسته شدن خطوط دفاعي دشمن در جزاير مجنون و منطقه هورالهويزه شد.

«خيبر» غافلگيرکننده ترين عمليات ايران عليه رژيم بعث عراق

عمليات خيبر که از آن به عنوان غافلگيرکننده ترين عمليات عليه ارتش عراق ياد مي شود به آزادسازي منطقه‌اي به وسعت 1000 کيلومتر مربع در هور، 140 کيلومتر مربع در جزاير مجنون و 40 کيلومتر مربع در طلائيه انجاميد.

عراق به دليل نگراني از نتايج عمليات براي نخستين بار، نوعي از سلاحهاي شيميايي محصول کارخانه سامره به نام گاز خردل را با استفاده از هلي کوپترهاي ساخت شوروي و فرانسه به کار گرفت. پس از عمليات والفجر2 در منطقه حاج عمران عراق به صورت محدود از گاز شيميايي استفاده کرده بود ولي آنچه در عمليات خيبر صورت گرفت بسيار گسترده و فاجعه آميز بود، گاز خردل با ايجاد تاول هاي بزرگ روي پوست بدن و اختلال در دستگاه تنفسي آثار مخرب روحي و جسمي فراواني را به رزمندگان اسلام به صورت کوتاه مدت و بلند مدت وارد آورد.

شوراي امنيت سازمان ملل در واکنش به اين اقدام عراق در تاريخ 10/1/1363 با صدور بيانيه اي استفاده از گازهاي شيميايي را محکوم کرد اما مسئوليت استفاده از آن را متوجه هيچيک از طرفين جنگ نکرد. صدور بيانيه به جاي قطعنامه و آن هم بدون ذکر نام کشور متخاصم از سوي شوراي امنيت بار ديگر انگشت اتهام را به سوي اين نهاد نشانه رفت و نشان داد متولي ايجاد امنيت جهاني چقدر دست آويز کشورهاي غربي و مخصوصا امريکا است.

غافلگيري دشمن در عمليات خيبر و ناتواني او در عقب راندن نيروهاي خودي از جزاير مجنون، مجددا تواناييهاي دفاعي عراق را مورد ترديد قرار داد و متقابلا شگفتي ناظران را از قابليتهاي طرح ريزي عمليات تهاجمي دفاعي جمهوري اسلامي برانگيخت. پس از پيروزي در عمليات خيبر ديپلماتهاي غربي، عرب و آسيايي، تاکتيکهاي جديد ايران را مورد ستايش قرار دادند. ناظران بر اين عقيده بودند که نتيجه نبرد در جزاير مجنون هرچه باشد تاکتيک نظامي ايران از نظر جسارت و شهامت در تاريخ ماندگار خواهد شد و اين عمليات به مثابه اقدامي جسورانه از سوي ايران ارزيابي شد.

تاريخ هشت سال دفاع مقدس نشانگر اين موضوع است که دشمن با آنکه از حمايت بي حد و اندازه غرب در تمامي زمينه ها برخوردار بود اما هر گاه با مقاومت و پيروزيهاي سپاه اسلام مواجه مي شد از ابزارهاي نامتعارف مثل بمباران شيميايي استفاده مي کرد که چندين نمونه آن را در عملياتهاي خيبر و والفجر8 و... مي توان مشاهده کرد و در کنار آن از حربه فشار اقتصادي ايران توسط کشورهاي غربي بهره مي برد.

در کنار اقدامات کشورهاي اروپايي و آمريکا، عراق تلاش فزاينده اي را به منظور تحت الشعاع قرار دادن پيروزيهاي ملت ايران انجام داد. به همين منظور جنگ نفتکشها را در خليج فارس به راه انداخت تا با حربه نفتي بتواند بر اقتصاد ايران فشار وارد ساخته و بدين صورت بتواند مقدمات تأثيرگذاري ضعف اقتصادي بر صحنه جنگ را فراهم آورد و با توجه به تحريمهاي اقتصادي ايران از جانب غرب و موج تبليغاتي آنان عليه جمهوري اسلامي کفه ترازوي جنگ را به نفع عراق سنگين کند اما سرانجام اين ملت ايران بود که با هدايتهاي معنوي حضرت امام(ره) به پيروزي رسيد.

ضرورت تشکيل نيروي دريايي سپاه پس از عمليات خيبر

پيروزي در عمليات خيبر موجب افزايش عزم بين‌المللي در جهت کنترل ايران و جلوگيري از شکست عراق گرديد به گونه‌اي که از زمان آغاز عمليات خيبر تا تاريخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوي 54 کشور مختلف جهان ارائه شد. شوراي امنيت سازمان ملل نيز در تاريخ 11/3/1363 قطعنامه 552 خود را در خصوص پايان دادن به جنگ ايران و عراق تصويب نمود. اين در حالي بود که هيچ يک از قطعنامه و طرح‌هاي مذکور نظر ايران را تأمين ننمود.

همچنين در اين عمليات فرماندهان جنگ به اهميت تأثير تجهيزات دريايي و آبي- خاکي براي کسب نتايج مهم و حياتي پي بردند و سپاه نيز به يک ضرورت ايجاد تقويت و توسعه يگانهاي دريايي براي انجام عملياتهاي آبي - خاکي پي بر. اين رهيافت قابليت سپاه در انجام عمليات عبور از هور و رودخانه‌هاي بزرگ را توسعه داد و هسته اصلي عملياتهاي بدر، والفجر 8، کربلا 3، 4 و 5 و نيز زمينه‌اي براي تشکيل نيروي دريايي سپاه پاسداران گرديد. در اين عمليات سپاه اسلام تني چند از فرماندهان رشيد خود همچون حاج محمد ابراهيم همت، اکبر زجاجي فرمانده و جانشين لشگر 27 محمد رسول الله و حميد باکري جانشين لشگر 31 عاشورا و تعداد زيادي از بهترين و مخلصترين نيروهاي خود را از دست داد.

خيبرشکني به نام «همت»

محمد ابراهيم همت در 12 فرودين 1334 در شهر رضا اصفهان متولد شد. وي در سال 1352 پس از دريافت ديپلم در دانشسراي اصفهان به تحصيل ادامه داد. سپس به سربازي رفت و در آشپزخانه لشکر به عنوان مسئول آنجا انجام وظيفه کرد.

همت پس از پايان سربازي در روستاهاي اطراف زادگاه خود به شغل معلمي روي آورد . وي در اين مدت با چند روحاني متعهد آشنا شد و ارتباط نزديکي با جريانهاي انقلاب پيدا کرد به طوري که از سوي رژيم پهلوي بارها مورد اخطار قرار گرفت اما او به آنها هيچ اعتنايي نمي کرد.

با اوجگيري انقلاب به عنوان چهره اي شاخص به روشنگري جوانان و مبارزه عليه رژيم پرداخت. مبارزات وي بدانجا کشيد که از سوي عوامل ساواک مورد تعقيب قرار گرفت ولي به علت تيزهوشي به دست ساواک دستگير نشد.

شهيد ابراهيم همت پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايجاد نظم و امنيت و تشکيل کميته انقلاب و سپاه پاسداران شهررضا نقش اساسي ايفا کرد. وي در خرداد 1359 براي مقابله با ضد انقلاب به کردستان اعزام شد و در آنجا براي رفع مشکلات فرهنگي و مادي مردم محروم از هيچ کوششي فروگذار نکرد. وي مدتي به عنوان مسئول روابط عمومي سپاه پاوه خدمت کرد و سپس به فرماندهي برگزيده شد. در آن زمان حاج احمد متوسليان فرمانده سپاه مريوان بود و سپاه پاوه با فرماندهي مدبرانه شهيد همت از مهر 59 تا 60 در جهت پاکسازي منطقه از عناصر ضد انقلاب فعاليت شاياني داشت.

پس از اينکه حاج همت به دستور فرمانده کل سپاه مامور تشکيل تيپ محمد رسول الله (ص) شد حاج احمد متوسليان به عنوان فرمانده تيپ و شهيد همت به عنوان مسئول ستاد تيپ شد. پس از اسارت حاج احمد متوسليان در لبنان، شهيد همت در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ معرفي شد و در عملياتهاي مسلم بن عقيل، محرم به عنوان فرمانده قرارگاه ظفر و نيز در عمليات والفجر مقدماتي به عنوان مسئول سپاه 11 قدر انجام وظيفه نمود. او در مدت فرماندهي تيپ محمد رسول الله (ص) که بعدها به لشکر تبديل شد در چندين عمليات به صورت خط شکن وارد شده و حماسه ها آفريد.

شهيد حاج محمد ابراهيم همت سرانجام در عمليات خيبر در منطقه جزيره مجنون در روز 17 اسفند 1362 به آروزي ديرينه خود رسيد وشربت شهادت را نوشيد.

فرمانده‌اي به همتِ همت

*از شناسايي آمده بود. منطقه مثل موم تو دستش بود. با رگ و خون حسش مي کرد. دل مي بست و بعد مي شناختش. اصلا به خاطر همين بود که حتي وقتي تو عمليات بين بچه ها نبود، از پشت بي سيم جوري هدايتشان مي کرد که انگار هست. انگار داشت آنجا را مي ديد. عشق حاجي به زمينها بود که لوشان مي داد، لخت و عور مي شدند جلو حاجي. دفترچه يادداشتش را باز مي کرد. هر چي تو شناسايي بهش مي رسيد تو دفترچه اش مي نوشت، ريز به ريز. حالا داشت براي بقيه هم مي گفت. اين کار شب تا صبحش بود. صبح هم که ساعت چهار، هنوز آفتاب نزده، مي رفتيم شناسايي تا نه شب. از نه شب به بعد تازه جلساتش شروع مي شد. بعضي وقتها صداي بچه ها در مي آمد. همه که مثل حاجي اينقدر مقاوم نبودند.

*بگين کي سيگار مي کشه؟ با نگاهش همه را دور زد:" از سيگاريها کدومتون مي تونه ثابت کنه که سيگار براي بدن ضرر نداره؟" حاجي و اين حرفها! تازگيها حاجي را کمتر مي ديدم. ولي قبلا بارها سيگار را لاي انگشتانش ديده بودم. حالا همين حاجي آمده بود براي بچه ها صغري کبري مي چيد که امام گفته چيزي که براي بدن ضرر دارد حرام است، پس سيگار هم... مي گفتند شب عقدشان خانمش گفته مجاهد في سبيل الله سيگار نمي کشد. حاجي از همان جا که سيگارش را تو جاسيگاري خاموش کرده بود ديگر لب به سيگار نزد.

*وقتي مي آمد خانه من ديگر حق نداشتم کار کنم. بچه را عوض مي کرد. شير براش درست مي کرد. سفره را مي انداخت و جمع مي کرد. پا به پاي من مي نشست لباسها را مي شست، پهن مي کرد، خشک مي کرد و جمع مي کرد. آنقدر محبت به پاي زندگي مي ريخت که هميشه بهش مي گفتم:" درسته کم مي آي خونه، ولي من تا محبتهاي تو رو جمع کنم براي يکماه ديگه وقت دارم." نگاهم مي کرد و مي گفت:" تو بيشتر از اينا به گردن من حق داري." يکبار هم گفت:" من زودتر از جنگ تموم مي شم. وگرنه بعد از جنگ به تو نشون مي دادم تموم اين روزها رو چطور جبران مي کنم."

*براي سرکشي به بچه ها آمد تو سنگر. مي دانستيم چند روز است چيزي نخورده. آنقدر ضعيف شده بود که وقتي کنار سنگر مي ايستاد، پاهاش مي لرزيد. وقتي داشت مي رفت گفتم" حاجي جون، بيا يه چيزي بخور." بي اعتنا نگاهم کرد و گفت" خدا رزق دنيا  رو روي من بسته. من ديگه از دنيا سهم غذا ندارم." و از سنگر رفت بيرون.

مهر-خاطرات؛ برگرفته از کتاب «يادگاران؛کتاب همت»


ارسال به دوستان
وبگردی