دیگه بهار واقعن اومد...همه جا سبزه و صبحها که خورشید می خواد بیدارمون کنه همه درختها و پرنده ها حال و حوصله زندگیشون زیاده...اگه ما هم بیدار باشیم می تونیم ازشون حال و حوصله زیادی واسه زندگی بگیریم..اونوقته که می شه نفس عمیییییییییق کشید و از یه اتفاق تکراری به نظر کوچولو یه شادی بزرگ شاخت...بهار رو دوست دارم.نه مثل فصل های دیگه.چون هر فصلی دوست داشتنیه اما مدلش فرق داره...
شاید واسه من که متولد بهارم این فصل یه جورایی دوست داشتنی تره..به هر حال عیده و تعطیلی خوش می گذره و اینکه هی کارهایی که باید انجام بدم رو توی ذهنم مرور میکنم و باز مثل هر سال عید، تاریخ روزها از دستم در میره و باید فکر کنم تا یادم بیاد امروز چندمه و چند شنبه است و این مدلی خیلی خوبه و من واتاق جدیدم که با نو شدن سال با هم دوست شدیم و هنوز یه کم با هم غریبه ایم و البته دوستیم ها! و کلی فکرهای جورواجور و البته اون حالتی که به قول پدرم آدم فقط به یه موضوع فکر می کنه و مخش راحته یه کم و خیلی چیزا که هرکی داره واسه خودش....
یه سال جدید..آخرین سال دهه هشتاده امسال! امیدوارم سال خوبی بشه برای هممون و هممون به اون تعریفی که از خوبی داریم دست پیدا کنیم....ممممم....!
منبع:
وبلاگ کوچولو پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر