عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 44 سال پیش و در چنین روزی در 31 خرداد 1360 خورشیدی و در هنگامۀ اختلافات داخلی و عزل اولین رییس جمهوری ایران یکی از مؤثرترین چهره های سیاسی با مهارت چریکی و دانش نظامی به شهادت رسید.
اگر آن اتفاق رخ نداده و به تهران بازگشته بود چه بسا امام خمینی او را که نماینده شان در شورای عالی دفاع و پیش تر وزیر دفاع و در آن زمان رییس ستادجنگ های نامنظم بود به عنوان فرمانده کل قوا یا جانشین فرمانده کل قوا منصوب می کرد و با این اعتبار اگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری می شد بی تردید دومین رییس جمهوری ایران بود اما رفت و نه فرمانده کل قوا شد نه رییس جمهوری.
فقدان چمران برای نهضت آزادی ایران هم گران افتاد و تنها حلقۀ وصل آنان با حاکمیت هم حذف شد و پس از آن حاکمیت یک سره در اختیار نیروهای خط امام قرار گرفت و از آنجا که سیاست در ایران همواره تقسیم بر دو می شود از دل حاکمیت یک دست شده هم دو جناح راست و چپ برکشید.
جای چمران در 31 خرداد 1404 از همه 31 خردادهای 43 سال گذشته خالی تر است چون او در ستیز با اسراییل کارآزموده شده بود و اگرچه امروز به قاعده 92 ساله بود اما بعید نبود زنده مانده و شاهد باشد.
چمران را بیشتر با سلاح میشناسیم اما روحیۀ شاعرانهای داشت و زن و فرزندان را در آمریکا گذاشت و به لبنان رفت و حس کرد بچههای شیعیان لبنان همه فرزندان او هستند اگرچه وقتی باخبر شد یکی از فرزندان او در آمریکا در استخر غرق شده شبها کفش های کوچک او را بر بالش میگذاشت و در سکوت و خلوت، سخت میگریست. همسر آمریکایی با پدر کتاب خوان خود فرزندان را بزرگ کرد و چمران اگر به دیدار آنها نمیرفت به خاطر آن بود که نمی خواست گرفتار تعارض فرهنگ دوگانه شوند و پدربزرگ نقش پدر را برای آنها ایفا میکرد و خود زندگی دیگری تشکیل داد که از موضوع این یادداشت خارج است.
چمران اگر بود شاید سرنوشت صادق قطبزاده هم آن گونه نمیشد نه که وساطت کند که پس از آن ماجراها کار از کار گذشته بود و از صادق طباطبایی برادر عروس امام که به دیدار او رفت هم کاری برنیامد بلکه بدان سبب که چمران نمیگذاشت به حاشیه رانده و به سوداهایی بیفتد.
با پیروزی انقلاب 57 مصطفی چمران نماد یک طیف بود و جلالالدین فارسی سوی دیگر. هر چه گروه اول دوستدار امام موسی صدر و پیگیر وضعیت او و مخالف معمر قذافی رهبر لیبی بودند، فارسی و محمد منتظری از قذافی حمایت میکردند و با امام موسی صدر میانهای نداشتند.
فقدان مصطفی چمران در 31 خرداد 1360 یک خسارت بزرگ بود و شاید اگر در میدان بزرگتر در تهران ایفای نقش میکرد تأثیری بیشتر داشت هر چند به لحاظ شخصی و با نگاه عارفانه اهل سیاست ورزیهای متعارف نبود و آن سرنوشت را شاید خود نیز بیشتر ترجیح میداد.
این روزها که اسراییل به ایران حمله کرده و دوست و هم رزم او – آیتالله خامنهای- فرماندهی کل قوا را برعهده دارد جای خالی چمران بیشتر احساس میشود که هم مرد رزم بود هم اهل صلح و گفتوگو و اگرچه از لبنان میگفت ولی با ایراندوستان همکاری میکرد.
44مین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران با تجاوز اسراییل به میهن همزمان شده است. نمیتوان گفت که او در آرزوی چنین تقابلی بود ( به خاطر خسارات متوجه ایران) ولی میتوان حدس زد اگر بود نه جسمی که در مقام مشاوره جانانهتر از جنگ با عراق در صحنه حاضر میشد و اتفاقا چون جنبههای فناورانه جنگ میچربد چه بسا به جای جنگهای نامنظم راهکاری دیگر ارایه میداد هرچند تنها مرد جنگ و سلاح نبود و اهل صلاح و سیاست هم بود. اگرچه کل من علیها فان و کتاب زندگی چمران هم اگر نه در 48 سالگی که جایی بسته میشد و اتفاقا مرگی آن گونه نامی ماندگار از او به جای گذاشت.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر