«قاب زمین»
در رهگذر یار ، روی پل دیدار
وقتی که رسیدم ، چتری به زمین بود
برگان درختان ، در نم نم باران
وقتی که بدیدم ، هر یک به زمین بود
در خلوت بیشه ، سرشار ز ریشه
هر جا که دویدم ، ردی به زمین بود
کوه و دره و دشت ، همچو جاده رشت
هر چه که شنیدم ، سبزی زمین بود
اینها که بگفتم ، در جای بخفتم
عکس رخ یارم ، در قاب زمین بود
آری تو حمیمی ، صابر و حلیمی
شعری که سرودی ، بر روی زمین بود
شعر از: حسن سالاریه متخلص به «حمیم»