۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۱۲۵۶۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۹ - ۱۵-۰۲-۱۳۸۹
کد ۱۱۲۵۶۲
انتشار: ۰۸:۲۹ - ۱۵-۰۲-۱۳۸۹

مرگ 3 گروگانگير در درگيري با پليس

وقتي به آن ساختمان رفتيم، صداي زني را شنيدم كه به‌نظر مي‌رسيد صاحبخانه باشد. آدم‌ربايان با شنيدن صداي اين زن خيلي ترسيده بودند. براي همين مرا به پشت بام بردند و رويم چادر و پتو انداختند تا كسي مرا نبيند.

همشهري: ساعت 6:45 صبح دوشنبه 6 ارديبهشت امسال، محمدرضا، مثل هر روز خانه را ترك كرد

تا سوار بر سرويس راهي دبيرستان شود. هنوز خبري از سرويس مدرسه نشده بود كه يك خودروي پژو مقابل نوجوان 15 ساله پارك كرد و 2 مرد مسلح از آن پياده شدند. محمدرضا كه با ديدن آنها وحشت كرده بود به طرف در حياط دويد تا خود را به داخل خانه برساند اما در همين هنگام يكي از مردان مسلح با قنداق اسلحه به سرش كوبيد و او بيهوش شد. نوجوان 15 ساله وقتي چشمانش را باز كرد خود را داخل خودروي پژو ديد و فهميد كه در دام آدم‌ربايان مسلح گرفتار شده است.

گزارش گروگانگيري

فريادهاي گروگان نوجوان قبل از ربوده شدن باعث شد خانواده او و همسايه‌ها در جريان ماجرا قرار بگيرند و پليس را مطلع كنند. بلافاصله يك تيم از كارآگاهان دايره جنايي پليس آگاهي شيراز وارد عمل شد و تحقيقات تخصصي براي شناسايي آدم‌ربايان و آزادي پسر ربوده شده آغاز شد.

چند ساعت از اين ماجرا نگذشته بود كه آدم‌ربايان نخستين تماس خود را  با پدر محمدرضا برقرار كردند و به او گفتند اگر مي‌خواهد پسرش را زنده ببيند، بايد هر چه زودتر 500 ميليون تومان تهيه و به آنها پرداخت كند.

شناسايي آدم‌ربايان

تماس‌هاي تهديدآميز آدم‌ربايان در حالي ادامه داشت كه كارآگاهان با انجام كارهاي اطلاعاتي و استفاده از سرنخ‌هايي كه شاهدان در اختيارشان قرار داده بودند، توانستند هويت آنها را شناسايي كنند.

بررسي‌ها نشان مي‌داد متهمان 3 برادر جوان هستند كه با همدستي فرد ديگري كه نقش رابط را در اين آدم‌ربايي برعهده داشت نقشه اخاذي از پدر نوجوان ربوده شده را كه يكي از طلافروشان معروف شيراز بود، به اجرا گذاشته‌اند.

دستگيري نخستين متهم

چند روز بعد از ربوده شدن محمدرضا، پليس توانست همدست گروگانگيران را شناسايي و او را در يك عمليات ضربتي دستگير كند. درحالي‌كه آدم‌ربايان براي فرار از دست پليس مدام در حال تغيير مخفيگاه خود بودند، سرانجام ماموران موفق شدند با اطلاعاتي كه از متهم دستگير شده به‌دست آورده بودند، محل اختفاي آنها را شناسايي كنند. اين محل خانه‌اي در منطقه اكبرآباد بود كه ظهر 13 ارديبهشت به محاصره پليس درآمد و ماموران تمامي رفت‌وآمدها به آنجا را زيرنظر گرفتند.

درگيري مسلحانه

از آنجا كه خطر مرگ،  نوجوان ربوده شده را تهديد مي‌كرد، تك‌تيراندازهاي پليس نيز وارد عمل شدند. آنها با استقرار روي پشت‌بام خانه‌هايي كه مشرف به مخفيگاه آدم‌ربايان بود كوچك‌ترين حركت‌ها را زيرنظر گرفتند و به اين ترتيب همه‌چيز براي عمليات ضربتي پليس مهيا شد.

سردار مويدي، رئيس پليس استان فارس، روز گذشته در تشريح عمليات آزادي گروگان در جمع خبرنگاران گفت: پليس براي اينكه بدون درگيري به ماجرا خاتمه دهد با شناسايي اعضاي خانواده آدم‌ربايان آنها را نيز به محل آورد تا شايد بتواند از طريق گفت‌وگو به ماجرا خاتمه دهد اما برادران گروگانگير كه حاضر نبودند خود را تسليم كنند، به روي ماموران آتش‌ گشودند.

وي ادامه: به‌دنبال اين ماجرا درگيري مسلحانه بين پليس و آدم‌ربايان شروع شد و بعد از گذشت 2 ساعت سرانجام تك‌تيراندازها توانستند هر سه برادر را هدف گلوله قرار دهند. سردار مويدي افزود: با كشته شدن هر سه برادر شرور، نوجوان 15 ساله آزاد شد اما متأسفانه در جريان اين درگيري استوار ياسر طهمورثي، يكي از ماموران شجاع پليس كه در صحنه درگيري حاضر بود بر اثر اصابت گلوله مجروح شد كه بعد از انتقال به بيمارستان به شهادت رسيد.

وي تاكيد كرد: بررسي‌ها نشان مي‌دهد متهمان براي اجراي نقشه گروگانگيري، در پوشش مسافر سوار يك خودروي پژو شده بودند اما در بين راه با تهديد اسلحه، دست و پاي راننده را بسته و او را در صندوق عقب زنداني كرده بودند، سپس با استفاده از اين خودرو، طعمه خود را ربوده و همان روز خودروي مسروقه را در محلي خلوت در شيراز رها كرده بودند.

گفت‌وگو با نوجوان ربوده شده

    * ماجراي روز حادثه را يادت هست؟

آن روز وقتي منتظر سرويس مدرسه بودم، 2 نفر كه اسلحه در دست داشتند از يك پژو پياده شدند و به طرفم آمدند. من يك ماه قبل از آن هم آنها را مقابل خانه‌مان ديده بودم و انگار از مدت‌ها قبل ما را زيرنظر داشتند.

    * بعد چه شد؟

با ديدن آنها ترسيدم. مي‌خواستم فرار كنم كه با ته اسلحه به سرم كوبيدند و بيهوش شدم. بعد مرا به داخل پژو بردند. يكي از آنها روي كمرم نشست و يكي ديگر سرم را زير صندلي كرده بود. نفر سوم هم پشت فرمان بود. چند دقيقه بعد آنها در يك محل خلوت توقف كردند و مرا به يك پيكان كه آنجا پارك بود بردند. يك ساعت بعد آنها مرا به يك ساختمان بردند كه مي‌گفتند آنجا را از قبل اجاره كرده‌اند.

    * در اين مدت آنها چند بار تغيير مكان دادند؟

وقتي به آن ساختمان رفتيم، صداي زني را شنيدم كه به‌نظر مي‌رسيد صاحبخانه باشد. آدم‌ربايان با شنيدن صداي اين زن خيلي ترسيده بودند. براي همين مرا به پشت بام بردند و رويم چادر و پتو انداختند تا كسي مرا نبيند.

بعد دوباره سوار ماشين كردند و اين بار به يك باغ بردند. وقتي به آنجا رسيديم به صاحب باغ گفتند كه من يكي از دوستانشان هستم كه از خانه فرار كرده‌ام. بعد همانجا چادر زدند و مرا داخل چادر زنداني كردند. 3روز داخل باغ بوديم اما آنها كه مي‌ترسيدند دستگير شوند اين‌بار مرا به خانه‌اي در اكبرآباد بردند و تا زمان آزادي‌ام در آنجا زنداني بودم.

    * در اين مدت رفتارشان با تو چطور بود؟

به من آسيب زيادي نرساندند. آنها از پدرم 500 ميليون تومان پول مي‌خواستند كه البته اين آخرها به 110 ميليون هم راضي شده بودند.

    * وقتي بين پليس و آدم‌رباها درگيري شد، كجا بودي؟

به‌محض اينكه تك‌تيراندازها يكي از آنها را كشتند، نفر ديگر پشت سر من قايم شد و مرا مثل سپر جلويش قرار داد. اما تك‌ تيراندازها حساب او را هم رسيدند و من توانستم فرار كنم.

ارسال به دوستان
وبگردی