دکتر عماد آبشناس
بر اساس تحلیلهای موجود در محافل سیاسی، پذیرش آتشبس غیررسمی میان ایران و اسرائیل بدون وجود یک قطعنامه رسمی از سوی شورای امنیت سازمان ملل یا توافق مکتوب، موجب برقراری شرایطی موسوم به «نه جنگ نه صلح» شده است. این وضعیت بحثبرانگیز، پیامدهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی متفاوتی برای دو طرف در پی داشته که به باور برخی تحلیلگران، بیشتر به نفع اسرائیل و به ضرر جمهوری اسلامی ایران است.
در شرایط نه جنگ نه صلح، طرف اسرائیلی نوعی اطمینان خاطر یافته است که ایران، آغازگر هیچ درگیری جدیدی نخواهد بود و سابقه درگیریهای گذشته نیز مؤید این امر است که رژیم صهیونیستی همواره شروعکننده بوده است. این آسودگی خاطر به اسرائیلیها فرصت داده تا بر بازسازی داخلی و ترمیم اوضاع خود تمرکز کنند.
در مقابل، فضای اقتصاد ایران همچنان تحت تأثیر دلواپسیهای ناشی از احتمال وقوع جنگ جدید قرار دارد. این عدم قطعیت و ریسک بالای ژئوپلیتیک، سرمایهگذاران داخلی و خارجی را از ورود به بازار ایران منصرف کرده و بالطبع، تأثیر منفی عمیقی بر پویایی اقتصاد ایران و فعالیتهای تجاری میگذارد که نشانههای آن امروزه کاملاً مشهود است.
با این حال، گروه دیگری از تحلیلگران باور دارند که اسرائیل به تنهایی فاقد توانایی لازم برای حمله موفقیتآمیز به خاک ایران است. علیرغم توانمندیهای نظامی بالای اسرائیل، این رژیم در برابر قدرت دفاعی و تهاجمی ایران به مراتب آسیبپذیرتر است.
ایران به عنوان کشوری پهناور با عمق استراتژیک بالا و جغرافیای کوهستانی، مقاومتپذیری بیشتری در برابر حملات گسترده دارد. برای مثال، ایران دارای دهها بندر تجاری است و آسیب دیدن محدود چند مورد، تجارت کلی کشور را فلج نمیکند. در مقابل، اسرائیل تنها دو بندر کلیدی دارد که در صورت هدف قرار گرفتن، اقتصاد و مسیرهای تجاری این رژیم کاملاً متوقف خواهد شد.
همچنین، آسیبپذیری اسرائیل از منظر جغرافیایی نیز حائز اهمیت است؛ سرزمین مسطح اسرائیل اهداف آسانی برای حملات دقیق ایرانی فراهم میکند، در حالی که ماهیت کوهستانی ایران، هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی را برای دشمن بسیار دشوار میسازد. تجربه جنگهای اخیر نیز نشان داده است که با افزایش حملات، وضعیت اسرائیل به شکل فاجعهباری بحرانی میشود.
بر اساس گزارشهای موثق، دلیل اصلی پذیرش آتشبس از سوی ایران، جلوگیری از ورود ایالات متحده به درگیری بود. شواهد نشان میدهد پس از چند روز اول غافلگیری، ایران توانست کنترل عملیات جنگی را به دست گیرد و آسمان اسرائیل عملاً در اختیار ایران قرار گرفت. سخنان رسمی افرادی چون دونالد ترامپ نیز تأییدکننده آسیبهای “فاجعهبار” حملات ایران به اهداف اسرائیلی بود.
ورود آمریکا به جنگ، همان سناریویی بود که رهبران اسرائیل به دنبال آن بودند. در واقع، بسیاری از فشارهای سیاسی و رسانهای، نظیر انتشار پروندههای حساس، با هدف وادار کردن رئیسجمهور وقت آمریکا به مداخله مستقیم در جنگ با ایران طراحی شده بودند.
امروز، در حالی که آمریکا اصرار دارد برنامه هستهای ایران دیگر در اولویت نیست (تا شاید الزامی برای ورود به درگیری نداشته باشد)، اسرائیل تلاش میکند تا روایت را به سمت تهدید موشکهای دقیق ایرانی سوق دهد.
با این وجود، واقعیت ژئوپلیتیک این است که اسرائیل بدون حمایت کامل و همهجانبه ایالات متحده، شانسی برای ورود به رویارویی جدید با ایران ندارد. ایران طی ماههای اخیر با درک این موازنه، به سرعت توانمندیهای دفاعی و تهاجمی خود را تقویت کرده است تا در صورت لزوم، بیشترین آسیب را به نقاط حیاتی اسرائیل وارد سازد.