عصر ایران؛ حسین چناری (مشاور امور آموزشی) - در دهههای اخیر، اصطلاح «صنعت آموزش» بهطور فزایندهای در ادبیات سیاستگذاری، رسانهای و حتی دانشگاهی ایران رواج یافته است. این مقاله با رویکردی آسیبشناسانه و انتقادی، نشان می دهد که بهکارگیری این اصطلاح، صرفاً یک انتخاب زبانی خنثی نیست، بلکه بازتاب و بازتولید نوعی نگاه اقتصادی به آموزش است که می تواند به تحریف ماهیت، اهداف و کارکردهای بنیادین آن بینجامد.
مقاله استدلال می کند که تعمیم منطق صنعت به آموزش، موجب کالاییسازی دانش، تضعیف نقش تربیتی معلم، فروکاست یادگیری به محصول قابل فروش و تعمیق نابرابریهای آموزشی می شود.
در پایان، اصطلاحات جایگزینی همچون «نظام آموزشی»، «اکوسیستم یادگیری» و «آموزش بهمثابه حق عمومی» معرفی می گردد که بدون تحمیل منطق صنعتی، تحلیل علمی را ممکن ساخته و ارزشهای انسانی را حفظ می کند.
زبان، صرفاً ابزاری برای نامگذاری پدیدهها نیست؛ بلکه چارچوب اندیشیدن، سیاستگذاری و عمل اجتماعی را شکل می دهد. هر واژه، حامل شبکهای از معناها، ارزشها و پیشفرضهاست. هنگامی که واژهای مانند «صنعت» به حوزه آموزش وارد می شود، تنها یک استعاره به کار نرفته، بلکه منطق خاصی از تولید، مصرف و سودآوری نیز به آموزش تزریق شده است. از اینرو، نقد اصطلاح «صنعت آموزش» در اصل نقد نوعی نگاه مسلط به آموزش است، نه صرفاً حساسیت زبانی.
در ادبیات اقتصادی و مدیریتی، «صنعت» معمولاً دارای این ویژگیهای است: تولید انبوه و مقیاسپذیر؛ استانداردسازی فرآیندها و خروجیها؛ اولویت کارایی، سرعت و سودآوری؛ رقابت بازار و منطق عرضه و تقاضا؛ امکان سنجش کمی و مقایسهپذیر محصول.
این ویژگیها در حوزه تولید کالا یا خدمات تجاری نهتنها طبیعی، بلکه ضروریاند؛ اما مسئله از جایی آغاز می شود که همین منطق، بدون تعدیل و نقد، به حوزه آموزش تعمیم داده می شود.
آموزش، بهویژه در معنای تربیتی و عمومی آن، ماهیتی متفاوت با صنعت دارد: یادگیری فرآیندی انسانی، تعاملی و زمینهمند است؛ نتایج آموزش لزوماً قابل پیشبینی و یکسان نیست؛ آموزش با معنا، هویت، اخلاق و مسئولیت اجتماعی پیوند خورده است؛ و رابطه معلم و متعلم، رابطهای صرفاً خدماتی نیست. در سنتهای فلسفه تعلیموتربیت، آموزش نه «محصول»، بلکه «فرآیند شکلگیری انسان» تلقی میشود. اطلاق واژه صنعت به چنین فرآیندی، بهطور اجتنابناپذیر آن را تقلیل می دهد.
رواج این اصطلاح در ایران را میتوان حاصل همزمانی چند روند دانست: گسترش آموزش خصوصی و کنکور محور؛ رشد بازار کلاسهای تستزنی و دورههای مهارتی کوتاهمدت؛ توسعه پلتفرمهای فروش محتوای آموزشی؛ فشار بازار کار بر نظام آموزشی برای تولید نیروی «سریعالاستفاده»؛ عقبنشینی تدریجی دولت از مسئولیت آموزش عمومی باکیفیت.
در چنین بستری، آموزش از «حق عمومی» به «فرصت اقتصادی» بازتعریف میشود و واژه «صنعت» این بازتعریف را صحیح جلوه می دهد.
با صنعتیشدن گفتمان آموزش، دانش به کالا، یادگیرنده به مشتری و معلم به ارائهدهنده خدمات تبدیل می شود. در این چارچوب، ارزش آموزش نه بر اساس عمق یادگیری، بلکه بر اساس قابلیت فروش و بازگشت سرمایه سنجیده می شود.
غایت آموزش از رشد فکری و تربیت انسان، به کسب مدرک، قبولی در آزمون و افزایش درآمد تقلیل می یابد و آنچه اهمیت دارد «نتیجه سریع» است، نه فهم پایدار.
این آسیبها عبارتند از: تضعیف نقش معلم بهعنوان مربی و الگو؛ استانداردسازی افراطی و بیتوجهی به تفاوتهای فردی؛ رواج یادگیری سطحی و حافظهمحور؛ کاهش تفکر انتقادی و خلاقیت
در منطق صنعتی، آنچه قابل اندازهگیری نیست، بهتدریج حذف میشود؛ در حالیکه مهمترین دستاوردهای تربیتی، دقیقاً از جنس امور غیرقابلسنجشاند.
بهکارگیری منطق صنعت در آموزش، به تعمیق نابرابری منجر میشود. آموزش باکیفیت به کالایی گرانقیمت بدل میشود که تنها گروهی خاص توان خرید آن را دارند. در نتیجه، آموزش بهجای ابزار عدالت اجتماعی، به عامل بازتولید نابرابری تبدیل می شود.
مدافعان اصطلاح «صنعت آموزش» معمولاً به کارآمدی، اشتغالزایی و پاسخگویی به نیاز بازار کار استناد می کنند. این مقاله خاطرنشان می کند که کارآمدی اقتصادی، تنها معیار ارزیابی آموزش نیست؛ اشتغالپذیری بدون تربیت انسانی، ناپایدار است؛ و بازار کار متغیر است، اما تربیت انسان باید پایدار باشد.
بهجای «صنعت آموزش» میتوان از اصطلاحاتی دقیقتر استفاده کرد، از جمله: نظام آموزش و یادگیری؛ اکوسیستم آموزشی؛ خدمات آموزشی (در معنای محدود و مشخص)؛ آموزش بهمثابه حق عمومی، چرا که این اصطلاحات بدون تحمیل منطق صنعتی امکان تحلیل و سیاستگذاری را فراهم می کنند.
اصطلاح «صنعت آموزش» بیش از آنکه توصیفگر واقعیت آموزش باشد بازتاب نوعی نگاه تقلیلگرایانه و اقتصادی به آن است. تداوم استفاده از این واژه بهتدریج نگاه ما به آموزش، نقش معلم، جایگاه دانشآموز و مسئولیت اجتماعی دولت را دگرگون می کند.
نقد این اصطلاح گامی ضروری برای بازاندیشی در باب ماهیت آموزش و بازگرداندن آن به جایگاه انسانی و اجتماعی خویش است. بیشک «نظام آموزشی»، «اکوسیستم یادگیری» و «آموزش بهمثابه حق عمومی» اصطلاحاتی هستند که به نظر میرسد بیشتر حق مطلب را ادا کنند و آموزش را به مسیر صحیح هدایت نمایند.