۲۹ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۳۸۵۳
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۱ - ۲۱-۰۲-۱۳۸۹
کد ۱۱۳۸۵۳
انتشار: ۱۱:۱۱ - ۲۱-۰۲-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

وطن امروز: پاشنه‌هاي آشيل آمريکا!

«پاشنه‌هاي آشيل آمريکا!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ وطن امروز به قلم حسين ميزان است كه در آن مي‌خوانيد؛پيشرفت‌ سريع علم و تکنولوژي، بر تمام ابعاد زندگي انسان‌ها سايه انداخته و تاثيرات شگرفي بر جاي گذاشته است، تاثيراتي که هر روز نمود جديدي پيدا مي‌کند. کار به جايي رسيده که جنس تهديدات بشري هم تغيير پيدا کرده است. به عنوان نمونه موضوعات زيست محيطي در حال حاضر به عنوان يک تهديد بزرگ مطرح شده و يکي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي جامعه جهاني محسوب مي‌شود.

در بعد نظامي نيز تهديدات با سرعتي باورنکردني در حال تغيير هستند و آنان که بيشتر پيشرفت‌هاي تکنولوژيک را لمس کرده‌اند، بيشتر مخاطب اين تهديدات هستند. اگر در جنگ سرد موضوع حملات هسته‌اي ذهن 2 ابرقدرت را به خود مشغول کرده بود، اکنون قدرت‌هاي بزرگ با مخاطراتي از جنسي ديگر مواجه هستند.

در اين ميان ايالات‌متحده بيش از همه با اين تهديدات دست به گريبان است، چرا که به دليل پيشرفت‌هاي تکنولوژيک خود، آسيب پذيرتر از ساير قدرت‌ها در قبال اين دست تهديدات است. لذا به نظر مي‌رسد که آمريکا براي حل معماي امنيت خود نيازمند راهکارهاي جديدي است تا بتواند پاشنه‌هاي آشيلش را به نحوي ترميم کند.در اين ميان ديگر مشکلات ايالات‌متحده هم مزيد بر علت شده تا تئوريسين‌هاي نظامي اين کشور نتوانند بر نقاط ضعف خود آنچنانکه بايد و شايد تمرکز کنند. موضوع بحران اقتصادي غرب که کماکان هم ادامه دارد از مباحثي است که سبب شده آمريکا نتواند براي مقابله با اين تهديدات تمرکز کند.

همچنين درگيري نظامي درازمدت در افغانستان و عراق و اشغال اين 2 کشور هزينه‌هاي نظامي ايالات متحده را به حدي بالا برده که عملا امکان سرمايه‌گذاري جدي بر اين تهديدات را سلب کرده است. تهديدات مذکور به قدري جدي است که هر يک از آنها مي‌تواند به تنهايي ايالات متحده را از پاي درآورد.نخستين پاشنه آشيل ايالات‌متحده استفاده تروريستي از سلاح‌هاي NBC است. NBC، مخفف Nuclear، Biological و Chemical است. استفاده تروريستي از سلاح‌هاي هسته‌اي، شيميايي و بيولوژيک به کابوس ايالات متحده بدل شده است و وقوع آن مي‌تواند فاجعه‌اي بزرگ را براي اين کشور رقم بزند. جنگ‌افزارهاي NBC، داراي چند ويژگي بسيار مهم هستند.

نخستين ويژگي آنها، قابليت مرگبار بسيار زياد آنهاست، به حدي که هر يک از اين سلاح‌ها، قادر به کشتن صدها هزار نفر هستند. دومين ويژگي، قابل حمل بودن آنهاست، از اين رو به کارگيري آنها عليه غيرنظاميان و همچنين نيروهاي نظامي غيرآماده، آسان است و گروه‌هاي تروريستي هم مي‌توانند از آن استفاده کنند. ويژگي ديگر اين سلاح‌ها که تنها مختص 2 نوع شيميايي و بيولوژيک است، در دسترس بودن آنهاست.

بر خلاف سلاح هسته‌اي ساخت سلاح‌هاي شيميايي و بيولوژيک کار چندان دشواري نيست و حتي در يک کارگاه نه چندان بزرگ هم امکانپذير است. برعکس سلاح هسته‌اي که توليد آن به زير ساخت‌هاي عظيم و پيشرفته منوط است ساخت سلاح‌هاي شيميايي و بيولوژيک، نيازمند زيرساخت‌هاي چنداني نيست. افزون بر اين تشعشعات ناشي از ساخت سلاح‌هاي هسته‌اي سبب مي‌شود که نتوان محل ساختش را براحتي مخفي نگه داشت حال آنکه توليد 2 سلاح ديگر با چنين مشکلي مواجه نيست. البته سرقت يا خريد سلاح‌ هسته‌اي توسط يک گروه تروريستي نيز سناريوي محتملي است که نمي‌توان از آن چشم پوشي کرد.

به واقع وجود اين 3 ويژگي در جنگ‌افزارهاي NBC اين سلاح‌ها را به خطرناک‌ترين معضل امنيتي درازمدت براي کشورهاي پيشرفته‌اي نظير ايالات متحده بدل کرده است.چنانکه موضوع استفاده از سلاح‌ هسته‌اي توسط القاعده و عليه ايالات متحده مدت‌هاست فکر تئوريسين‌هاي نظامي آمريکا را به خود مشغول کرده است. ... به نظر مي‌رسد که گروه‌هاي تروريستي در شرايط کنوني به درستي دريافته‌اند که نمي‌توانند با استفاده از سلاح‌هاي متعارف با قدرت‌هايي نظير ايالات متحده رقابت کنند. از اين رو به سمت استفاده از سلاح‌هاي نامتعارف سوق پيدا کرده‌اند. وقوع احتمالي اين حملات تبعات جبران ناپذيري نظير تلفات جاني و مالي گسترده، ايجاد رعب و هراس عمومي، خسارت‌هاي سنگين اقتصادي و زيست محيطي و همچنين از ميان رفتن هژموني ايالات متحده را به دنبال خواهد داشت.

تهران امروز:عطا و لقاي العطيه!

«عطا و لقاي العطيه!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها مسئولان و سران كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس روي موجي از نادانستگي‌ها قرار گرفته و در گفتن سخنان ناسنجيده، نابخردانه و شاذ گوي سبقت را از يكديگر مي‌ربايند.

هنوز يكي دو هفته از اظهارات گستاخانه وزير خارجه امارات درباره ادعاي واهي پيرامون جزاير سه‌گانه نگذشته كه اين بار «عبدالرحمان بن حمد العطيه» دبيركل شوراي همكاري خليج‌فارس در اظهاراتي مضحك كه نشان‌دهنده سطح پايين معلومات اوست مدعي شده: «ادعاي ايران براي خليج‌فارس ناميدن اين دريا مسخره كردن تاريخ است زيرا حضور عرب‌ها در ساحل شرقي خليج‌ (فارس) همچنان ادامه دارد و اين حضور به صورت تاريخي بيش از سه هزار سال سابقه دارد در حالي كه حضور ايراني‌ها در اين منطقه تازگي دارد و حداكثر مربوط به دوران ايجاد دولت صفوي يعني پنج قرن گذشته است.»

تمسخر تاريخ آن است كه كشورهاي بند انگشتي حاشيه جنوبي خليج‌فارس اساسا ادعاي تاريخ بكنند. آيا العطيه مي‌تواند بگويد قبل از سال 1971 ميلادي – نه پنج قرن يا سه هزار سال پيش– و خروج نيروهاي انگليسي از خليج‌فارس و اعطاي استقلال به سرزمين‌هايي كه ادعاي كشور بودن مي‌كنند، خاك آن زمين چه نام داشته و كدام ملت – دولت در آنجا حضور داشته است؟ آيا غير از اين است كه آنچه امروز آنان كشور مي‌نامند رهاورد و دست‌پخت سياست بريتانياست و هيچ سابقه تمدني پيش از آن با هويت‌هاي كنوني در آن منطقه موجود نيست؟ سرزمين‌هاي جنوبي خليج‌ فارس يا جزو استان‌ها و سرزمين‌هاي دولت ايران بوده يا در اختيار امپراتوري عثماني و پس از فروپاشي امپراتوري عثماني نيز تحت قيمومت انگلستان بوده‌اند.

از دل چنين روندي كجا تمدني كه العطيه ادعا مي‌كند سر زده كه هيچ كتاب معتبر تاريخي سخني از آن نياورده است؟

دست‌اندازي به هويت تاريخي يا سرزميني ايران برآمده از يك عقده مطول تاريخي است كه از سوي اعراب سابقه‌ دارد. اينگونه رفتارهاي شيوخ عرب ناشي از فقر هويتي و تاريخي است كه اين كشورها به شدت بدان مبتلا هستند و نسل جوان آنها را با چالش‌هاي جدي مواجه ساخته است.

از ياد نبايد برد كه تهاجم صدام به ايران در بن مايه خود از همان سرچشمه‌اي نشات مي‌گرفت كه العطيه اكنون خود را از آن سيراب مي‌سازد. چرا كه او نيز ابتدا به هويت تاريخي ايران تعرض و سپس لشكرهايش را براي تحقق ايده‌هاي خام خود به سرزمين ما روانه ساخت، اما او (صدام) چشيد آنچه را كه سزاوارش بود ولي العطيه و ساير سران كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس نياموختند‌ آنچه را كه بايد از اين ماجرا مي‌آموختند.

ولي براي يادآوري العطيه و ساير شيوخ كشورهاي حاشيه جنوبي خليج‌فارس بايد يادآوري كرد كه ايرانيان براي دفاع از هويت ملي، مذهبي و ميهني خود از نثار جان و مال خويش هيچ دريغي ندارند و تا آخرين نفر در برابر هر گونه تعرض هويتي و تاريخي ايستادگي خواهند كرد.

تجربه تاريخي به ما آموخته آنچه امروز العطيه و دوستانش مي‌كارند فردا فرزندانشان درو خواهند كرد چنانكه صدام قبل از انقلاب كاشت تا پس از آن درو كند كه نتوانست، زيرا ايراني انقلابي مبتني بر ارزش‌هاي خويش راه را بر هر زياده‌خواهي مسدود كرد. روزگاري از اين پيش‌تر وقتي امارات ادعاهاي ارضي خويش درباره جزاير سه گانه را با قيل و قال بسيار مطرح كرد رئيس وقت دولت ايران در نمازجمعه به آنان يادآور شد كه براي رسيدن به اين خواسته نادرست «بايد از درياي خون عبور كنند»، اين پيشنهاد همچنان روي ميز است و حرف ايرانيان با هر خواسته و مرامي همچنان همان است.

كيهان:با قاتل مذاكره نمي كنند!

«با قاتل مذاكره نمي كنند!»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي پيش وزير امور خارجه آمريكا اعلام كرد كه در اوايل ماه مه (اواسط ارديبهشت ماه) مذاكرات سازش به صورت غيرمستقيم ميان مقامات رژيم صهيونيستي و تشكيلات خودگردان از سر گرفته خواهد شد. سفر ابومازن به عربستان و چند كشور عربي و همچنين سفر جرج ميشل فرستاده ويژه آمريكا در امور خاورميانه به فلسطين اشغالي و ديدار با مقامات صهيونيستي و تشكيلات خودگردان نيز در همين راستا صورت گرفته است.

پيش از اين قرار بود اين مذاكرات در اوايل ماه مارس (اسفندماه) آغاز شود ولي به خاطر اعلام ساخت واحدهاي مسكوني جديد در بيت المقدس از سوي اسرائيلي ها، از سرگيري مذاكرات خود به خود لغو شد.

از سوي ديگر تلاش «ميشل» براي شروع مجدد مذاكرات و ادعاي نتانياهو درباره همكاري در اين مورد در حالي شكل مي گيرد كه چندي قبل اعلام ساخت 1600واحد مسكوني جديد در شرق بيت المقدس اعتراضات- هرچند به ظاهر- جهاني را در پي داشت.

بان كي مون، دبيركل سازمان ملل، كاترين اشتون، وزير خارجه اتحاديه اروپا و همچنين اتحاديه عرب ضمن محكوم كردن اين اقدام، آن را موجب شكست روند مذاكرات- به اصطلاح- صلح خاورميانه خواندند.

واقعيت آن است كه ائتلاف حاكم بر اسرائيل به رهبري نتانياهو آمادگي پذيرش قوانين بين المللي و قبول كمترين خواسته هاي فلسطيني ها را ندارد. عليرغم آنكه توقف شهرك سازي يكي از پيش شرط هاي طرف فلسطيني بود اما اوايل ماه جاري «نير باركات» شهردار بيت المقدس غصب شده از ساخت واحدهاي مسكوني بيشتر براي صهيونيست ها خبر داد.

چند روز پيش نيز شهرك نشينان صهيونيست در اقدامي تحريك آميز مسجدي را در روستاي «اللبن الشرقيه» در شمال كرانه باختري به آتش كشيدند كه بخشهاي زيادي از اين مسجد و چندين جلد كلام الله مجيد در آتش سوخت. شهرك نشينان در گذشته نيز به آتش زدن مساجد يا هتك حرمت آن در اين منطقه دست زده بودند. آنها در 14آوريل با يورش به داخل مسجدي در «حواره» و شكستن حريم مقدس آن، شعارهاي ضداسلامي بر ديوارهاي مسجد نوشتند. آنها همچنين مسجدي را در روستاي «يالوف» در ماه دسامبر به آتش كشيدند. سه شنبه هفته پيش نيز نظاميان صهيونيستي با پشتيباني تجهيزات زرهي به حومه شهر رفح در جنوب غزه حمله ور شده و يك باب مسجد را با خاك يكسان كردند.

گروههاي جهادي كه به دنبال آزادي فلسطين اند، اساسا اعتقادي به مذاكره سازش! آن هم با رژيم غاصب و اشغالگري كه بيش از 60 سال زندگي و حيات اين مردم را زير چكمه هاي ظالمانه خود لگدمال كرده، ندارند. اما شرايط موجود هم نشان مي دهد كه اين مذاكرات جز شكست نتيجه ديگري دربر نخواهد داشت.

حمله صهيونيست ها به مساجد فلسطين آن هم درست در شرايطي كه آمريكايي ها دنبال ميانجيگري براي احياي مذاكرات صلح خاورميانه اند، بسياري از بي تفاوت ها را نيز به شناخت ماهيت غيرقانوني و اشغالگر رژيم صهيونيستي نزديك كرده است.

اعراب به خاطر القائات آمريكايي ها و فشارهاي منطقه اي دنبال همواركردن مسير مذاكره اند، اما سركشي هاي صهيونيست ها ظاهرا تمامي ندارند. چندي قبل كميته پيگيري طرح صلح كشورهاي عربي تشكيل جلسه داد. شيخ حمد بن جاسم آل ثاني، نخست وزير قطر به عنوان رئيس اين نشست گفت؛ «مذاكرات بايد ظرف 24 ماه به تمامي مشكلات و مسايل مورد بحث پايان دهد». وي اين مدت را تمديدناپذير مي خواند و مي گويد «اگر اميدي به تمديد بود، بيش از اين تمديد مي شد چرا كه با گذشت 60 سال هنوز حل نشده است».

بسياري از تحليلگران اقدامات اخير رژيم صهيونيستي در حمله به مساجد فلسطين را پاسخ به تصميمات اين كميته و اظهارات نخست وزير قطر ارزيابي مي كنند. اين حملات به وضوح نشان مي دهد كه مسئله فلسطين راه حلي جز محو رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي منطقه ندارد.

از سوي ديگر حمله هاي مكرر و تحريك آميز به مساجد و اماكن مقدس مسلمانان فلسطيني توسط دولت نتانياهو، تلاشي براي ايجاد يك «جنگ ديني» است. آنان اين حملات را بهترين راه براي فرار از اعمال فشارهايي مي دانند كه آغاز مذاكرات صلح و تعليق شهرك سازي ها در كرانه باختري و قدس اشغالي با آن روبروست.

اسرائيلي ها از اين طريق مي خواهند درهاي بزرگتري به روي خود باز كنند. آنان خوب مي دانند آنچه كه بيش از هر چيز مسلمانان را به واكنش واداشته و تحريك مي كند توهين به مقدسات و شكستن حريم اماكن مقدس آنان است. حال اگر يكي از كنيسه هاي يهودي در يك كشور عربي يا اروپايي هدف قرار گيرد، رسانه هاي صهيونيستي و غربي تلاش خواهند كرد تا با شانتاژ خبري و تبليغاتي و زدن انگ تروريست به مسلمانان، تمام افكار عمومي جهان را به اين مساله معطوف كرده و وانمود نمايند كه ايجاد صلح با مسلمانان فلسطيني به خاطر نبود شريك حقيقي براي يك صلح واقعي! غيرممكن است.

صهيونيست ها براي تيره و تار كردن فضاي صلح- بخوانيد سازش- دست به هر كاري مي زنند. از نامگذاري خيابانهاي بيت المقدس به نامهاي عبري گرفته تا تصميم نژادپرستانه براي اخراج صدها هزار فلسطيني از كرانه باختري و حتي متهم كردن سوريه به انتقال موشك هاي اسكاد به حزب الله لبنان!

واقعيت آن است كه رژيم صهيونيستي كماكان در برابر ديدگان مردم جهان به اقدامات تجاوزكارانه خود ادامه مي دهد و اين در حالي است كه رژيم هاي سرسپرده عربي به از سرگيري مذاكرات سازش چراغ سبز نشان داده اند. ادامه روند اين مذاكرات بدون ترديد هموار كردن مسير دخالت هاي آمريكا در منطقه و تشديد خوي اشغالگري صهيونيست ها و ادامه شهرك سازي هاي آنان است.

از سرگيري مذاكرات صلح با رژيم صهيونيستي- چه مستقيم و چه غيرمستقيم- كاري عبث و بيهوده است. تصميم تشكيلات خودگردان براي اين كار نيز در شرايطي كه اين رژيم دست به يهودي سازي قدس شريف زده، هزاران فلسطيني را آواره كرده، دنبال تكميل ديوار حايل و توسعه شهرك سازي هاست و همچنان به محاصره غزه ادامه مي دهد، چيزي جز اتخاذ موضع منفعلانه و مذلت بار در برابر زورگويي هاي اسرائيل به دنبال ندارد.

راه آزادي فلسطين و نجات مردم اين سرزمين، نابودي اسرائيل غاصب و بازگشت فلسطين به صاحبان اصلي آن است. اين يك قاعده است؛ وقتي به گفت وگو تن مي دهي يعني موجوديت طرف مقابل را به هر حال پذيرفته اي!

ابومازن در عين حال كه اعتراف مي كند خود را موظف به همكاري با نتانياهو مي داند! هنوز نفهميده است كه احزاب افراطي اسرائيل اساسا هيچ حقي براي ملت فلسطين قائل نيستند و حتي معتقدند كه فلسطيني ها فقط مستحق مرگند! آيا اگر نفس مذاكره را بپذيريم- كه البته پذيرفتني نيست- مذاكره با كسي كه فقط مرگ تو را مي خواهد راه به جايي خواهد برد؟!
ائتلاف حاكم بر اسرائيل به رهبري نتانياهو كمترين خواسته هاي فلسطيني ها را قبول ندارد. او به صراحت اعلام كرده كه ايجاد پايتخت فلسطين در شرق بيت المقدس پذيرفتني نيست. بازگشت آوارگان فلسطيني به اين سرزمين عملي نخواهد شد. كنترل كامل مرزها توسط دولت فلسطين مردود است. شهرك هاي يهودي نشين را برنخواهد چيد. طبق مصوبه 2002 حزب ليكود تشكيل هر نوع دولت فلسطيني در غرب رود اردن مردود است و هنوز بر محاصره غزه اصرار دارد و...

آيا اين نشانه ها براي به بن بست كشاندن مذاكرات مستقيم و غيرمستقيم سازش! كافي نيست؟ آيا واقعا مي توان به تضمين هاي خيالي آمريكا تكيه كرد؟

تشكيلات خودگردان نبايد به اختلافات ظاهري آمريكا و اسرائيل بر سر مساله شهرك سازي دلخوش كند. اعتراضات كاخ سفيد چيزي جز يك نمايش براي فريب افكار عمومي دنيا نيست. رژيم صهيونيستي در دوره اوباما بر شدت شهرك سازي در كرانه باختري و قدس شرقي افزوده و دهها هزار فلسطيني را نيز از اين منطقه اخراج كرده است. مخالفت آمريكا فقط در حد حرف و براي راضي نگه داشتن اعراب و طرف فلسطيني مذاكرات سازش است.

امروز همه مي دانند كه رژيم صهيونيستي ستون فقرات سياست هاي امنيتي و خارجي آمريكاست و مواضع كاخ سفيد در قبال تحولاتي جهاني، تامين كننده امنيت اسرائيل است.

اواخر ماه مارس (اسفندماه گذشته) روابط ميان واشنگتن و تل آويو ظاهرا پس از اعلام ساخت هزاران واحد مسكوني ديگر در بيت المقدس اشغالي از سوي رژيم صهيونيستي دچار تنش شد. در همان روزهاي تنش زا! يك نظرسنجي توسط روزنامه صهيونيستي هاآرتص صورت گرفت كه طبق نتايج اعلام شده آن، ميزان محبوبيت باراك اوباما در بين صهيونيست ها افزايش يافته و ساكنان مناطق اشغالي فلسطين همچنان اوباما را فردي وفادار به رژيم صهيونيستي معرفي كردند. اوباما نيز تاكيد كرده كه شهرك سازي صهيونيستها در روابط دوستانه وي با تل آويو تاثيري ندارد!

يك طرف مذاكره، تشكيلات خودگردان- و البته خودفروخته- فلسطين به رهبري ابومازن بهايي الاصل است و طرف ديگر نتانياهو با افكار افراطي كه هيچ حق و موجوديتي براي فلسطيني ها قائل نيست و ميانه اين دو نيز آمريكا به ميانجيگري نشسته كه بيش از هر چيز ديگري منافع و امنيت اسرائيل برايش اهميت دارد. اين مذاكره- چه مستقيم باشد چه غيرمستقيم- حق واقعي ملت مظلوم و ستم كشيده فلسطين را كه حاكميت مطلق بر سرزمين مادري خود آنهاست به آنان بازنخواهد گرداند.

مردم سالاري:بازهم درباره افزايش جمعيت

«بازهم درباره افزايش جمعيت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم مهدي عباسي است كه در ان مي‌خوانيد؛احمدي نژاد در سال جديد، موضوع جديدي به نام «افزايش جمعيت» را در ليست موضوعاتي که در سخنراني هايش بايد به آنها اشاره کند قرار داده است، موضوعي که با واکنش  بسياري از کارشناسان روبرو شده است و تصور هم نمي شود که چندان در بين مردم با استقبال روبرو شده باشد.

مشکلا ت متعدد خانواده ها، بيکاري، تورم، و بسياري مسايل ديگر سبب شده که خانواده ها در کنترل جمعيت دقت بيشتري داشته باشند. اما، همه اين مسائل، گويا براي محمود احمدي نژاد، حل شده است و او اصرار فراوان دارد که نبايد کنترل جمعيت صورت گيرد و اين موضوع، يک امر ديکته شده غربي است.

اين در حالي است که رشد جمعيت فزاينده سال هاي 57 تا 68، سبب شد تا امروز با موج قابل توجهي از جواناني روبرو باشيم که  حتي با تحصيلا ت آکادميک، شب و روز براي يافتن شغلي مناسب، دست و پا مي زنند و از کم بودن فضاهاي ورزشي، فرهنگي و... گلا يه مندند. حال افزايش جمعيت، با نظر به اينکه هنوز نمي توانيم جمعيت کنوني را اداره کنيم و از تمام پتانسيل ها و فرصت هاي انساني کشور استفاده کنيم، چه توجيهي دارد؟ در اين ميان، صحبت هاي  تازه محمود احمد ي نژاد به عنوان بالا ترين مقام اجرايي کشور، در جمع مردم کاشان نيز جاي تامل بسيار دارد.

احمدي نژاد در برابر خواسته مردم اين منطقه در خصوص استان شدن کاشان، مي گويد: کاشان الحمدلله به لحاظ سابقه تاريخي، فرهنگي و اخلا قي و به لحاظ آداب و رسوم و نجابت و به لحاظ کار و تلا ش همه ويژگي هاي لا زم را دارد اما اين جا يک ايراد قانوني وجود دارد و آن بحث جمعيت است که البته سه راه وجود دارد; يک راه آن فقط دست شماست و راه ديگر آن دست مجلس است و راه ديگر آن نيز تلفيقي است.

همفکري کنيد و يک راه پيدا کنيد، يا بايد قانون را درست کنيم که قبول دارم مسير سخت و طولا ني است يا اين که شما خود فکري بکنيد يا يک راه تلفيقي به کار ببريد و ما با مجلس صحبت کنيم و مقداري سقف جمعيتي را بالا  بياوريم و خود شما نيز کمک کنيد. چه چيزي بهتر از اين که به جاي 300 هزار کاشاني انقلا بي و مومن، يک ميليون کاشاني نجيب داشته باشيم؟ چرا برخي حسادت مي کنند؟ اين سرمايه کشور است. سعي مي کنيم از دل قوانين موجود راهي را پيدا کنيم راهي جمع و جور کنيم و شما هم همراهي کنيد تا کار را به نحوي جلو ببريم.»

به هر حال افزايش جمعيت، نيازمند آن است که امکانات کشور نيز با همان سرعت افزايش يابد. اين در حالي است که امکانات کنوني کشور در مقايسه با شاخص هاي بين المللي، فاصله دارد و همه تلا ش هاي امروز، براي آن است که اين امکانات براي جمعيت کنوني افزايش يابد تا سرانه هر ايراني در حوزه هاي مختلف به حد استاندارد برسد.

مردم کاشان، نيز از آن جهت خواهان استان شدن شهرشان هستند، تا شايد بدين وسيله، بودجه هاي بيشتري براي حل مشکلا ت به اين منطقه اختصاص يابد، حال آيا افزايش سه برابري جمعيت، مي تواند راه حل مناسبي براي استان شدن اين منطقه باشد؟ آيا بهترنيست، امکانات شهري را افزايش دهيم، تا مردم مناطق مختلف براي حل مشکلا ت منطقه اي به دنبال بالا  رفتن سطح خويش در تقسيمات کشوري نباشند؟ درکنار اين موضوع، بايد به اين نکته نيز توجه کرد، مگر قرار است هر شهري به استان تبديل شود. چرا که شهرهاي بزرگ در سطح کشور بسيار است و علا قه مسوولا ن محلي آن است که شهرشان به استان ارتقا يابد. لذا بايد به خواسته هاي محلي، پاسخ کارشناسي شده ارائه کرد ، تا تلا ش اعضاي جامعه، هدفمندشود.

اي کاش سخنگويان دولت، حداقل هفته اي يک بار در برابر رسانه ها قرار مي گرفتند، تا توضيحات بيشتري مي دادند که رئيس دولت، بر اساس چه دلا يلي تا اين ميزان بر افزايش جمعيت اصرار دارد. درحالي که قطعا در خواست شغل براي  جوانان بيکار، در صدر خواسته هاي خانواده ها قرار دارد و در نامه هاي ميليوني مردم به دولت در سفرهاي استاني، به اطلا ع دولتمردان رسيده شده است.لذا افزايش امکانات، در اولويت بالا تري نسبت به افزايش جمعيت قرار دارد.
 
رسالت:مديريت تغييرات سياسي

«مديريت تغييرات سياسي»عنوان سرمقاله‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ساختارهاي سياسي همواره در معرض تغيير است. ثبات، ستيز و تغيير سيکل بي وقفه اي است که سپهر سياست را دستخوش دگرگوني هاي روبنايي و بعضا زيربنايي مي کند. تغييرات سياسي بر خلاف تحولات اجتماعي قابل رويت و ملموس است و در مدت زمان کوتاهي رخ مي دهد. در ايران جديد نيز با گذشت سه دهه از انقلاب و تجربه فرايندهاي مختلف در گزينش کارگزاران سياسي، شيوه هاي رقابت و نحوه تصريح و تاليف منافع عمومي به نظر مي رسد تغييرات گسترده اي در حال اتفاق است که نيازمند مديريت خردمندانه و هدايت دورانديشانه است.

نبض اين تغييرات سياسي نه در اردوگاه اصولگرايان مي تپد و نه در جبهه دوم خرداد. جريان عظيمي در کشور به راه افتاده است که از مجاري و مخازن مغفول در30  سال گذشته سرچشمه مي گيرد. اين کانون هاي جديد اگر چه در فرايندهاي جانمايي و جبهه بندي اغلب در راستاي گفتمان انقلاب ارزيابي مي شوند اما هنوز نتوانسته اند ارتباط منطقي با ساير متغيرهاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي پيدا کنند. به طور طبيعي بخشي از اين متغيرها فرصت و بخش ديگر تهديد تلقي مي شوند.

يکي از مهمترين متغيرهاي ايران جديد خصوصي سازي اقتصادي است. در فرايند خصوصي سازي بسياري از معادلات سياسي نيز دستخوش تغيير مي شوند. وقتي کشوري که بيش از80  درصد اقتصاد آن دولتي است به سوي خصوصي سازي حرکت مي کند بسياري از مطالبات، منافع و الگوهاي رفتاري سياسي در سطح مردم و نخبگان نيز تغيير مي کند. کانون هاي جديد بايد بتوانند تعريف دقيقي از نحوه تصريح منافع در وضعيت اقتصاد خصوصي پيدا کنند.

يکي ديگر از متغيرهاي ايران جديد افزايش سطح تحصيلات جوانان بخصوص در حوزه آموزش عالي است. با رشد شاخص سطح سواد در کشور ساير شاخص ها نيز ضرورتا بايد ارتقا پيدا کند. اين متغير باعث مي شود بخش عمده اي از مردم کشور به درجه بالايي از بينش و بصيرت سياسي برسند و در قبال سرنوشت خود و جامعه حساسيت لازم را نشان دهند.
يکي از مسائلي که کانون هاي جديد با آن روبرو هستند مسئله نحوه مواجهه با مراجع هادي است. اين کانون هاي جديد قدرت يا به عنوان يک مرجع جديد فکري و سياسي مطرح هستند و يا اينکه بايد از مراجع بزرگتري تبعيت کنند. تعيين تکليف با گروههاي قديمي و تنظيم رابطه با مراجع هادي يکي از الزامات کانونهاي جديد قدرت در ايران آينده است.

  هويت مستقل براي کانون هاي جديد قدرت يک الزام و ضرورت است. امروز اغلب اين جريانات بدون يک شناسنامه و هويت مشخص در فضاي رقابت هاي سياسي حضور دارند. پرچم ها را بايد رنگ کرد. يکي از مقدمات و لوازم نوسازي فرهنگ سياسي هويت بخشي به جناح بندي هاي جديد و هدفمند در فضاي عمومي کشور است. در واقع يکي از معيارهاي مهم در مهندسي نرم رقابت سياسي در ايران شناسايي هويتهاي سياسي مستقل در گردونه کورپوراتيسم هويتي است. يعني در عين اينکه بازيگران اصلي با گذار از تعارضات هويتي و بنيادين به يک اجماع نخبگي بر سر هويت نظام سياسي رسيده اند اما در دل اين توافق داراي يک هويت مشخص و مستقل هستند که اشخاص متغير آنها هستند و نه آنها متغير اشخاص.

مآلا با سپري شدن سه دهه از عمر انقلاب اسلامي و ضرورت دست به دست شدن قدرت بين نسل اول و نسل هاي بعدي انقلاب اين مهم، يعني مديريت تغييرات سياسي ايران در شرايط کنوني از حساسيت بيشتري برخوردار است. چنانچه اين مدل سازي در داخل کشور و در ميان خانواده انقلاب صورت نپذيرد کساني خارج از مرزها هستند که حتي يک لحظه در طراحي و القاي فرهنگ رقابت به ما ترديد نمي کنند.

ابتكار:مرگ با طعم «کريستال‌دي‌متامفتامين‌...»

«پاشنه‌هاي آشيل آمريکا!»،«عطا و لقاي العطيه!»،«با قاتل مذاكره نمي كنند!»،«بازهم درباره افزايش جمعيت»،«مرگ با طعم کريستال‌دي‌متامفتامين‌...»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار است كه در آن مي‌خوانيد؛روز يکشنبه رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر از “افزايش بي‌سابقه مصرف شيشه در کشور” خبر و نسبت به افزايش بي رويه توليد آن هشدارداد.

از اين گونه اظهارات و هشدارها مدت‌ها است که مطرح مي‌شود، مخصوصا اين که اين روزها “شيشه” يا همان “کريستال” ماده مخدري است که به دليل اقبال فراوان به آن‌ مورد توجه قرار گرفته است.

سير قيمت شيشه در ايران
سير قيمت در ماده مخدر شيشه در چند سال اخير روند جالبي داشته است شيشه، شيشه بيشترين تغيير قيمت را در ميان مواد مخدر داشتته است، قيمت شيشه در ابتداي افزايش مصرف آن کلويي 150 ميليون تومان بود.

پس از آن با گذشت مدت کوتاهي اين قيمت کاهش يافت و به 120 ميليون تومان رسيد اما با افزايش توليد اين ماده در کشور و فعاليت گسترده توليدکنندگان آن، شيشه به جرگه مخدرهاي ارزان قيمت پيوست.

رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر ايران درباره کاهش قيمت شيشه هشدار داد و گفت: «در سال گذشته قيمت هر کيلو شيشه در کشور 100 تا 125 ميليون تومان بود و اين رقم در سال جاري به 10 تا 15 ميليون تومان رسيده که اين امر موجب افزايش مصرف شيشه در کشور شده است.»

شيشه چيست؟
اما اين شيشه چه نوع ماده مخدري است؟ چه تفاوتي با مخدر سنتي دارد؟ چه مضراتي دارد؟
يکي از مسائلي که در مواد مخدر مختلف موجب ايجاد تمايل به اين مواد مي‌شود تجربيات لذت بخشي است که اين مواد به شخص منتقل مي‌کند.

شيشه هم از اين قاعده مستثني نيست، شيشه تجربيات لذت بخش دارد، توهم شيرين را تزريق مي‌کند و خيالپردازي را تقويت مي‌نمايد؛
قاچاقچيان مواد با اين شعار که شيشه حاوي مورفين نيست پس اعتياد آور نيست مصرف آن‌را تبليغ مي‌کنند و متاسفانه بسياري از افراد ناآگاه خواسته يا ناخواسته در دام اين ماده محرک گرفتار مي‌شوند. واقعيت اين‌است که شيشه يک ماده محرک بسيار اعتياد آور است بطوريکه در بسياري از مقالات پزشکي قدرت اعتياد زايي آنرا بيشتر از مواد محرکي مانند کوکائين مي‌دانند. عده‌اي حتي براي افزايش لذت ناشي از فعاليت جنسي به اين ماده مخدر رو مي‌آورند.

شيشه از جنس آمفتامين‌ها است، پودري کريستالي، بي بو تلخ مزه شبيه خرده‌هاي يخ و پارافين جامد که نام علمي آن “کريستال دي متامفتامين هيدروکلريد” است.

مت آمفتامين يک نوع ماده روان گردان است. مت‌آمفتامين گاهي اوقات توسط پزشکان براي بيماري‌هاي خاص تجويز مي‌شود که با تاثير مستقيم بر مکانيسم‌هاي مغز شادي و هيجان در فرد ايجاد مي‌کند.

متا مفتامين در خيابان غير از شيشه به اسامي ديگري نيز مشهور است، اسامي هم چون “مت”، “تينا” و “آيس” و بعضا در رنگ‌هاي مختلف هم يافت مي‌شود.

شيشه‌اي که در حال حاضر در بازار قاچاق مواد محرک ايران وجود دارد بيشتر بصورت کريستال‌هاي ريز (مانند شکر) است که در تکه‌هاي کوچک يک لوله پلاستيکي (ني نوشابه) جاسازي شده و سر و ته آن بسته مي‌شود. اين ماده به شکل‌هاي ديگري از جمله بلورهاي شفاف و تيز و.... نيز عرض مي‌گردد. آمفتامين‌ها به صورت قرص و کپسول هم توليد مي‌شوند.

اين ماده به چهار صورت کشيدني، استفاده از طريق بيني، خوردني يا تزريق ممکن است مورد سوء مصرف قرار گيرد. براي کشيدن آن از پايپي شيشه‌اي که مخصوص اين‌کار است، لامپ، چراغ خودرو و .... استفاده مي‌کنند. يک روش نادر هم وجود دارد و آن هم شياف مقعدي است که در مواقعي خاص از اين روش استفاده مي‌شود که در ايران رواج ندارد.

شيشه ماده اعتيادآوري است که به عنوان يک ماده محرک از حدود شش سال پيش به وسيله قاچاق وارد ايران شد، با گسترش توليد داخلي و اضافه کردن هروئين به ترکيبات اين ماده، علاوه بر افزايش مصرف در بين جوانان، تخريبات جسمي آن نيز در کنار آسيب‌هاي رواني مصرف، به شدت افزايش يافت، به گونه‌اي که اين ماده در حال حاضر با ترکيب «هروئين زياد و مت آمفتامين کم» و با ايجاد بيش از 90 درصد آسيب جسمي، اولين ماده مخدر مرگ آور در کشور و در تمام دنياست.

قاچاقچيان مواد با اين شعار که شيشه حاوي مورفين نيست پس اعتياد آور نيست مصرف آن‌را تبليغ مي‌کنند و متاسفانه بسياري از افراد ناآگاه خواسته يا ناخواسته در دام اين ماده محرک گرفتار مي‌شوند. واقعيت اين‌است که شيشه يک ماده محرک بسيار اعتياد آور است بطوريکه در بسياري از مقالات پزشکي قدرت اعتياد زايي آنرا بيشتر از مواد محرکي مانند کوکائين مي‌دانند.

يکي از مسائلي به علت ترشح زياد نوروترنسميتر‌ها، بعداز اندک زماني انتهاي اعصاب مغز تحليل رفته و مغز نمي‌تواند روند طبيعي خود را داشته باشد و مصرف کننده نه اينکه علايم خوبي تجربه نمي‌کند بلکه فقط بخاطر ترس از عوارض ترک شيشه که مربوط به کارکرد ضعيف مغز است اقدام به سوء مصرف آن مي‌نمايد. که شيشه را به ماده خطرناک تبديل کرده است سوءمصرف آن است، با استفاده بيش از حد اين ماده باعث مي‌شود که تجربه‌هاي لذت بخش با شدت بيشتري احساس شوند. حال تصور کنيد کسي که توهم تمرکز بالايي دارد و از هيچ چيز نمي‌ترسد در حين رانندگي ممکن است چه رفتار خطرناکي را از خود بروز دهد.

اين ماده صنعتي به شدت بي خوابي مي‌آورد، با مصرف زياد؛ تنفس و ضربان قلب افزايش يافته، طپش قلب ايجاد مي‌شود. فشار خون و دماي بدن بالا مي‌رود و فرد احساس گرما مي‌کند پس زياد آب مي‌خورد!

ابتلا به پارکينسون و انواع بيماري‌هاي مغزي و عفوني مهمترين مخاطرات مصرف اين مخدر است. فرد مصرف کننده به‌شدت تحريک‌پذير و پرخاشگر مي‌شوند و ممکن است دست به هر خشونتي بزنند. اضطراب، گيجي، لرزش اندامها، تشنج و در نهايت ايست قلبي و مرگ هم از ديگر عوارض سوء مصرف شيشه است.

يکي از عوارض مهم اين ماده مخدر اين است که مصرف کنندگان را در وضعيتي قرار مي‌دهد که تمايل به درمان ندارند.

به علت ترشح زياد نوروترنسميتر‌ها، بعداز اندک زماني انتهاي اعصاب مغز تحليل رفته و مغز نمي‌تواند روند طبيعي خود را داشته باشد و مصرف کننده نه اينکه علايم خوبي تجربه نمي‌کند بلکه فقط بخاطر ترس از عوارض ترک که مربوط به کارکرد ضعيف مغز است اقدام به سوء مصرف آن مي‌نمايد.

افزايش مصرف شيشه در ميان زنان در حالي که شيشه را به عنوان يک ماده مخدر خطرناک و مرگ اور معرفي مي‌کنند اما چندي است مصرف اين ماده مخدر در ميان زنان افزايش پيدا کرده است.

بر اساس تحقيقات انجام شده استفاده از مواد مخدر شيشه براي لاغري زنان در باشگاههاي بدنسازي و آرايشگاه‌ها افزايش پيدا کرده است.

فرهاد طارميان يکي از مهمترين دلايل گرايش زنان به مصرف ماده مخدر شيشه را تصور اشتباه آنها مبني بر لاغر شدن با مصرف اين ماده عنوان کرد.

اين کارشناس مواد مخدر افزود: «در سالهاي اخير يکي از باورهاي شايع و نادرستي که در ميان مردم به خصوص زنان شکل گرفته لاغر شدن بر اثر مصرف شيشه است.» وي ادامه داد: «اين باور نادرست موجب گرايش بسياري از زنان به مصرف مواد مخدر شده در حالي که وابستگي فوق العاده‌اي که اين ماده اعتياد آور ايجاد مي‌کند اثراتي به مراتب جبران ناپذير به دنبال دارد.»

جمهوري اسلامي:چرا تصميمات خلق‏الساعه؟

«چرا تصميمات خلق‏الساعه؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛شايد شما هم با شنيدن خبر تعطيلي روزهاي شنبه و يكشنبه هفته آينده تعجب كرده باشيد. يكشنبه شب اعلام شد بنابر تصميم هيات دولت، تهران روزهاي شنبه و يكشنبه هفته آينده تعطيل است و اين تعطيلات تمام ادارات و سازمانهاي دولتي نيز خواهد شد.

اين خبر هر چند 24 ساعت بعد تعديل و تعطيلي ادارات لغو گرديد لكن بر اساس تصميم اوليه با تعطيلي روز دوشنبه كه سالروز شهادت حضرت زهرا(س) است و تعطيلات روز پنجشنبه و جمعه ادارات، عملا فعاليتهاي آموزشي، اداري، اقتصادي، توليد و خدماتي پنج روز متوقف مي‏شد و علاوه بر اينكه مردم در چرخه تلاش و پويايي و انجام خدمات‏رساني با مشكلاتي مواجه مي‏شدند، اين وقفه طولاني خود به خود براي كشور تعطيلات خيز ايران و بخصوص در سالي كه به توصيه رهبر معظم انقلاب، سال همت و كار مضاعف اعلام شده، قطعا زيانبار و نافي اهداف ترسيم شده از سوي رهبري بود. زيان اين تعطيلي در بخش آموزش يعني مدارس و دانشگاه‏ها نه تنها كمتر از ساير بخش‏ها نيست، بلكه بيشتر است. با توجه به اين واقعيت و اهميت موضوع، لازم است چند نكته را يادآور شويم.

1ـ اگر تقويم‏ها و سررسيدهاي خودتان را ورق بزنيد، خواهيد ديد كه تقويم ما ايراني‏ها از تقويم رسمي ساير كشورهاي جهان قرمزتر است، يعني تعطيلات آن بيشتر است! بنابر آمار، تعداد روزهاي تعطيل رسمي در كشورهاي صنعتي اروپا 8 روز است و مجموع روزهايي هم كه نيروهاي كار مي‏توانند مرخصي داشته باشند 21 روز است در حاليكه در كشور ما مطابق تقويم به طور متوسط 30 روز تعطيل رسمي داريم كه به بركت سنت سيئه‏اي كه تحت عنوان بين‏التعطيلين گذاشته شده و توقعي كه در ميان مردم دامن زده شده، روزهاي تعطيل از اين هم كه هست بيشتر مي‏شود و با 30 روز مرخصي استحقاقي و 30 روز تعطيلات رسمي، نيروي كار ايراني حق دارد 60 روز كار را تعطيل كند. طبعا اگر رقم زياد تعطيلات در كشور در كنار بازده پائين كار در كشور قرار دهيم كه بر اساس گزارش يك كارشناس مديريت و برنامه‏ريزي كه در يك روزنامه دولتي منتشر شده بر اساس آمار جامعه جهاني كار، زمان كار مفيد كاركنان در دستگاههاي دولتي ايران فقط 22 دقيقه است در حاليكه اين زمان در آلمان 7 ساعت و 20 دقيقه و در ژاپن حدود 8 ساعت است، به واقعيتهاي تلخي مي‏رسيم كه بايد همه ما را به تكاپو براي چاره‏انديشي وادار كند.

بنابر اين، اصلا شايسته نيست كه بجاي اتخاذ تدابيري براي كاهش تعطيلات در كشور كه از ابتداي انقلاب تاكنون در حوزه شعار باقي مانده، با سليقه‏گرايي و تصميمات غيركارشناسانه بر تعطيلات كشور بيفزائيم و ظرفيت‏هاي كار و منابع و مصالح ملي را برباد بدهيم. از اين رو از اساسي‏ترين اقدامات دولت و مجلس، تنظيم مجدد جدول تعطيلات كشور و تلاش براي كاهش آن به منظور افزايش كارآيي و ارتقاء توليد است. با اين نگاه كه يقين داشته باشيم كاهش تعطيلات باعث كارآمدي نظام اقتصادي، آموزشي و اداري كشور مي‏شود، متاسفانه مديريت تعطيلات در ايران، تعطيل شده و فقط هر چند صباحي يكبار از خواب بيدار مي‏شود و پس از اندكي شعارزدگي، دوباره به خواب مي‏رود.

2ـ موضوع مهم ديگر پس از تعداد زياد روزهاي تعطيل در كشور، نحوه استفاده از آنها و موضوع اوقات فراغت است كه مع‏الاسف در تجديد نيرو و بازدهي افراد و در پي آن اقتصاد كشور نقش درستي ايفا نمي‏كند. بنابر اين، سئوال اصلي اينست كه آيا با وجود تعطيلات فراوان در تقويم كشور، اين تعطيلات باعث رفع خستگي و آرامش روحي و رواني در نيروهاي كار مي‏شود يا خير؟

بررسي‏ها نشان مي‏دهند به رغم وجود تعطيلات فراوان در ايران، بار كيفي و بهره‏وري اين ايام براي مردم چندان مناسب نيست.

متاسفانه مديريت تعطيلات، كه يكي از تعيين كننده‏ترين عناصر پيشرفت جوامع است در اين زمينه نيز نتوانسته انگيزه، فضا و سازماندهي مناسبي براي استفاده از تعطيلات را ايجاد كرده و شادابي لازم را به روح مردم تزريق نمايد. به عبارت ديگر، فقط اقتصاد و توليد كشور نيست كه از اين تعطيلات غيركارشناسانه دچار اختلال مي‏شود بلكه فرهنگ كار و انگيزه براي توليد و روحيه مديريت اوقات فراغت نيز لطمه مي‏بيند.

در يك نگاه آسيب‏شناسانه بايد اعتراف كرد كه روحيه كار و از آن مهمتر كارآفريني و خلاقيت در كشور بر اثر كثرت تعطيلات به ظاهر عامه‏پسند و با اعلام تعطيلي‏هاي بي‏رويه و غيركارشناسانه لطمه ديده و بهره‏وري كار و برنامه‏هاي توسعه‏اي با مشكلات جدي مواجه شده است. از اين رو ساماندهي وضعيت تعطيلات كشور بايد از جنبه‏هاي اقتصادي، توسعه‏اي، آموزشي، فرهنگي، اعتقادي، سياسي و... مورد بازنگري قرار گيرد و به دغدغه مديران كشور در بخش‏هاي مختلف در سالي كه بايد با كار و همت مضاعف اسباب پيشرفت و توسعه ايران را فراهم نمود، توجه جدي شود.

3ـ هر چند تعطيلي اخير در صورت عملي شدن علي‏الظاهر مختص تهران و تهراني‏ها بود، اما ناگفته پيداست كه با توجه به محوري بودن تهران و مركزيت اين كلان شهر در مديريت و تصميم‏گيريهاي كشوري در زمينه‏هاي اقتصادي و اجتماعي، اين تصميم به معناي تعطيلي عملي فعاليتهاي استاني و شهرستاني است و منجر به تسري آن به ساير مراكز مي‏شود. بنابر اين تصميم‏گيري براي تهران به طور ناخواسته مشكلاتي را براي فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي شهرستانيها ايجاد خواهد كرد.

4ـ دولت در تصميم اوليه خود براي تعطيل كردن روزهاي شنبه و يكشنبه و پيوند آن به تعطيلات قبل و بعد از آن، نه تنها به لحاظ اقتصادي و مالي و روند توليد كشور بي‏توجهي كرد بلكه عجيب‏تر آنكه هيچ دليل موجهي براي اين تعطيلات اعلام نكرده و اكثر توجيهات ارائه شده تنها حدس و گمانه‏زني سايتها و خبرگزاريها بوده و مواردي همچون برگزاري اجلاس سران گروه 15 در تهران نمي‏تواند دليل مناسبي براي اين تصميم و اعلام موقعيت اضطراري در تهران و تعطيلي طولاني مركز كشور گردد.

با كمال تأسف اين تصميم اينگونه مورد تفسير رسانه‏هاي خارجي قرار گرفته كه دستگاههاي انتظامي و امنيتي كشور از توان لازم براي برقراري امنيت در برگزاري اين اجلاس كوچك برخوردار نبوده و بايستي از دو روز قبل كشور را به تعطيلي بكشانند كه اين فقط خوراك تبليغاتي مناسبي براي بوقهاي تبليغاتي و رسانه‏هاي استكباري است.

5ـ فراموش نكرده‏ايم كه رهبر معظم انقلاب بارها بر اين نكته تأكيد داشته‏اند كه بايد نسبت به فراواني تعطيلات كشور چاره‏انديشي شود. علاوه بر اين درست در آغاز سال جديد و در پي فراخوان رهبري به همت مضاعف و كار مضاعف، توقع اين بود كه دولت در اقدامي شايسته طرحي براي كاهش تعطيلات رسمي كشور تهيه و به مجلس ارائه نمايد و از اين طريق بر فعاليت‏هاي اجتماعي و تكاپوي اقتصادي بيفزايد و زمينه را براي خروج از وضعيت دشوار اقتصادي و رسيدن به مرزهاي توسعه‏يافتگي فراهم كند نه اينكه با افزايش تعطيلات ناگهاني و تصميمات خلق‏الساعه، به ساختار اقتصادي كشور لطمه وارد كرده و روند كارهاي عادي و جاري را نيز دستخوش تأخير نمايد و به جاي عملي ساختن رهنمود همت و كار مضاعف درصدد ايجاد تعطيلات مضاعف باشد!

با اينكه بعدازظهر ديروز اخبار پراكنده‏اي در تكذيب خبر تعطيلي ادارات در روزهاي شنبه و يكشنبه هفته آينده و انحصار آن در مدارس و دانشگاه‏ها منتشر شد، ولي حتي همين خبر با توجه به ضدونقيض‏گوئي‏هائي كه در منابع آنها وجود دارد و اينكه اين تعطيلي براي مدارس و دانشگاه‏ها نيز زيانبار است، نشان دهنده عدم تدبير در تصميم‏گيري است. اگر اصل خبر درست نبوده، لازم بود سخنگوي دولت بلافاصله آنرا تكذيب مي‏كرد. با اينحال عدول از يك تصميم نسنجيده نيز اقدامي مثبت تلقي مي‏شود و انتظار اينست كه از اين پس همواره همه تصميم‏هاي دولت بر اساس كارشناسي باشد.

آفرينش:انگلستان، پارلمان معلق و دولت نامعلوم

«انگلستان، پارلمان معلق و دولت نامعلوم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش است كه در آن مي‌خوانيد؛افزايش توجه راي دهندگان انگليسي به حزب ليبرال دموکرات بدست آوردن 23 درصدي آرا در مقايسه با احزاب محافظه کار و کارگر باعث شده است تا با وارد شدن نقش ضلع سرنوشت ساز حزب ليبرال دموکرات در تشکيل دولت جديد، آينده تشکيل دولت توسط حزب محافظه کار و يا حزب کارگر را با چالش هاي فراملي روبرو سازد در واقع تشکيل کابينه معلق در نتيجه انتخابات اخير پارلماني در انگلستان به واسطه بدست نياوردن اکثريت کرسي هاي پارلماني توسط يک حزب اکنون باعث شده است تا بار ديگر در 36 سال اخير انگلستان با شرايط ويژه اي روبرو شود شرايطي که از آنجا که اکثريت پارلماني از آن يک حزب نيست بايد مذاکرات ميان احزاب اکثريت و اقليت براي دستيابي به توافق و دستيابي به اکثريت پارلماني ادامه يابد وگر نه حزب دارنده بيشترين کرسي پارلماني که اکنون حزب محافظه کار به رهبري ديويد کامرون است مجبور خواهد بود دست به تشکيل دولت اقليت زند دولتي که در واقع با توجه به نياز به بررسي موردي راي پارلمان در نهايت دولت زودگذري خواهد بود که مجبور به برگزاري انتخابات زود هنگام مي شود.

در واقع نتيجه انتخابات انگلستان تحولي جديد در اين کشور است افزايش شمار راي دهندگان حزب ليبرال دموکرات (23 درصد) در کنار حزب محافظه کار (36 درصد) و حزب کارگر (29 درصد) سه ضلع مثلثي انتخاباتي در اين کشور را تشکيل دادند که با توجه به نظام انتخاباتي اکثريت ساده که برآمده از قانون اساسي نانوشته اين کشور است احزاب سهمي نابرابر در پارلمان بدست آوردند يعني با وجود سهم 23 درصدي حزب ليبرال دموکرات در ميزان آراي راي دهندگان اکنون تنها 56 کرسي در پارلمان (9 درصد کرسي ها) را از آن خود کرده است. و در مقابل آرا» حزب محافظه کار و کارگر در پارلمان به نسبت ميزان راي شان افزايش زيادي داشته است. در حقيقت اين چالش و تبعيض آشکار هم اينک در روزهاي گذشته مورد توجه شهروندان انگليسي و سازمان ها مردم نهاد و حزب ليبرال دموکرات بوده است.

در اين راستا راه اندازي جنبش بنفش و برقراري راهپيمايي هايي درجهت اصلاح ساختار انتخاباتي اين کشور مورد توجه شهروندان از يک سو و حزب ليبرال دموکرات قرار گرفته است به طوري که حزب ليبرال دموکرات به رهبري نيک کلگ اکنون با توجه به نيازمندي حزب محافظه کار به شرکت در دولت ائتلافي اصلاح ساختار انتخاباتي را از شروط اصلي خود براي ائتلاف قرار داده است در عين حال از آنجا که حزب محافظه کار به رهبري براون مخالف سرسخت تغيير نظام انتخاباتي است آينده تشکيل کابينه جديد در بريتانيا در هاله اي از ابهام قرار گرفته است چه اينکه در صورت شکست مذاکرات تشکيل دولت توسط محافظه کاران و ليبرال دموکرات ها، حزب کارگر نيز مذاکراتي را با ليبرال دموکرات ها آغاز خواهد کرد و سرانجام نوع بازي و امتياز دهي اقليت حزب ليبرال دموکرات با حزب اکثريت و تشکيل دهنده دولت ائتلافي نقش مهمي در تعيين کابينه جديد خواهد داشت آنچه مشخص است تداوم پارلمان معلق و دولت معلق و عدم دستيابي سران احزاب عمده به دولت جديد در کنار فشار افکار عمومي براي اصلاح ساختار انتخاباتي پيامدهاي منفي زيادي بر اقتصاد اين کشور خواهد گذاشت در کنار اين تداوم اين وضعيت و نظام کنوني انتخاباتي باعث کاهش مشارکت شهروندان در انتخابات آينده خواهد شد.

قدس: آمريکا و ايران ستيزي در کابل

«آمريکا و ايران ستيزي در کابل»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛در روزهاي اخير موجي از خبرها مبني بر برخورد جمهوري اسلامي با شهروندان افغاني در برخي رسانه ها به عنوان يک سوژه خبري گسترده منتشر و بنگاه هاي خبري ضد ايراني با تحليلهاي جهت دار تلاش کردند تا تنور اتهامها عليه ايران را همچنان داغ نگه دارند.

در اين شرايط بنگاه خبرپراکني بي.بي.سي -که در دامن زدن به تفرقه از شهرت مثال زدني برخوردار است- در اقدامي رسانه اي تلاش نموده است با طرح پرسشهايي با ماهيت ضد ايراني، تظاهرات مقابل سفارت ايران در کابل را به اتهامهاي واهي چند روز قبل عليه ايران پيوند دهد و در اين پرسشها همدردي با تظاهرات کنندگان و بد رفتاري ايران با مهاجران افغان را به مخاطب خود القا کند.اين در حالي است که مقامهاي دو کشور ايران و افغانستان موضوع اعدام افاغنه را تکذيب نموده اند.

پر واضح است، دو ملت ايران و افغانستان با پيشينه فرهنگي و تاريخي و اشتراکات فراوان توانسته اند رعايت حسن همجواري را براساس اصول ديپلماتيک در دستور کار قرار دهند.
کمکهاي ايران به مجاهدان افغاني در گرماگرم مبارزه آنان با ارتش متجاوز شوروي سابق، بر کسي پوشيده نيست. بسياري از کشورها هنگام بروز بحران در کشور همسايه مرزهاي خود را مسدود مي کنند و حتي اجازه ورود قانوني را به کسي نمي دهند، در حالي که جمهوري اسلامي ايران در زمان اشغال اين کشور توسط شوروي، با آغوش باز مهاجران افغان را پذيرفت.

بي گمان ملت افغان حمايتهاي انسان دوستانه جمهوري اسلامي را در سالهاي آوارگي از ياد نبرده اند؛ زماني که جنگ خانمانسوز عليه مردم بي پناه افغان بيش از 5 ميليون نفر را آواره و راهي کشورهاي ديگر نمود که بنا به برخي آمارها جمهوري اسلامي پذيراي 2 ميليون آواره افغاني بود.

هم اکنون هزاران دانشجوي افغاني در مراکز آموزشي ايران مشغول تحصيل هستند و بنا به پيشنهاد سفارت ايران در کابل و موافقت ايران، سال گذشته 70 هزار دانش آموز فاقد مدارک اقامتي، فرصت تحصيل در ايران را به دست آوردند.

با وجود اين، بايد وضعيت افرادي را که به شکل غيرقانوني وارد کشور شده و يا در داخل کشور مرتکب جرمي شده اند، از ديگر افراد جدا نمود.
عده اي افراد فريب خورده در همسويي با انگاره هاي سياسي بيگانگان، بويژه اشغالگران کابل، اقليت تظاهرات کننده را به عنوان يک جريان ضد ايراني معرفي مي کنند، در حالي که قراين و شواهد نشان مي دهد آنان افرادي فريب خورده هستند که با تحريک بيگانگان نقش بازي مي کنند. اما از اين افراد بايد پرسيد، اکنون که دغدغه حمايت از شهروندان افغان را دارند، چرا در برابر قتل عام آمريکا در اين کشور به شکل گسترده تظاهرات نمي کنند تا براي استيفاي حقوق ملت افغان گامي مثبت و در خور تحسين برداشته باشند؟

رسانه ها همچنان صحنه بمباران نيروهاي آمريکايي در مناطق مختلف اين کشور را پوشش تصويري مي دهند. با اين همه، آيا رفتار گروه ياد شده در مقابل نيروهاي بيگانه قابل دفاع است؟ در حالي که افراد بي گناه با اتهامهاي جعلي و گاه بدون تفهيم اتهام روانه زندان بگرام مي گردند تا با شرايط گوانتانامو آشنا شوند، آيا آنان اقدام مناسبي را انجام داده اند؟

بدون شک، مردم فهيم افغان که با توطئه دولتمردان آمريکا آشنايي دارند، نيک مي دانند اکنون پس از ناکاميهاي آمريکا در افغانستان بويژه از سال 2001 و کشته شدن هزاران سرباز آمريکايي در اين کشور، سرنوشت شوروي در حال تکرار شدن است. آمريکايي ها پس از به قدرت رسيدن اوباما با ارائه طرحهايي نظير افزايش نيروي ناتو - که از سوي همپيمانان آنها مورد استقبال واقع نگرديد- انزواي خويش را محرز مي بينند، لذا ناگزيرند براي فرار از اين شکست، با فرافکني، سرپوشي بر ناکاميهايشان در کابل بگذارند.

بر کسي پوشيده نيست که دولتمردان آمريکايي از ارتقاي روابط دو کشور ايران و افغانستان رنج مي برند، بنابراين تلاش مي کنند با تفرقه بين همسايگان، هزينه هاي مادي و معنوي خود را قابل دفاع جلوه دهند.

بنابراين، آنچه اکنون با عنوان تظاهرات برخي شهروندان افغاني عليه سياستهاي جمهوري اسلامي در کابل مطرح مي گردد، موضوعي انحرافي است، زيرا برخي خبرها از نقش دلارهاي آمريکايي براي دامن زدن به فضاي به وجود آمده حکايت دارد تا از اين رهگذر واشنگتن هدفهاي منطقه اي و جهاني خود را - که يکي پس از ديگري با شکست مواجه مي شود- جبران نمايد.

به هر حال، آنچه مسلم است اينکه روابط ايران و افغانستان روز به روز در حال گسترش است و با توجه به اينکه توطئه هاي دشمنان نيز براي بر هم زدن مناسبات دو کشور ادامه دارد، حسن نيت و تفاهم دو جانبه و متقابل خواهد توانست اين توطئه ها را خنثي کند. برقراري روابط نيک و حسنه بين ايران و افغانستان، نه تنها بر اوضاع سياسي و امنيتي، اقتصادي و فرهنگي دو کشور تأثير مثبت خواهد گذاشت، بلکه باعث شکوفايي منطقه در ابعاد مختلف مي شود.

آرمان:ضرورت مذاکره مستقيم با غرب

«ضرورت مذاکره مستقيم با غرب»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم بهرام امير احمديان است كه در آن مي‌خوانيد؛ سياست خارجي ترکيه به‌دنبال نقش فعال‌تر اين کشور در منطقه و ايجاد ارتباط ميان اروپا و ديگر مناطق از جمله کشورهاي آسيايي چون ايران است. از اين منظر تلاش‌هاي ترکيه براي ايفاي نقش در موضوع هسته‌اي ايران را بايد مثبت ارزيابي کرد.

در تازه‌ترين تحول تهران براي مذاکره دبير شوراي عالي امنيت ملي کشور با کاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا اعلام آمادگي کرده است. حال در شرايطي که ايران براي مبادله سوخت با برزيل اعلام آمادگي کرده به نظر نمي‌رسد که وارد کردن بازيگران ديگر به بحث تبادل سوخت منطبق با مذاکرات تفاهم شده در ژنو باشد.

در مذاکرات ژنو طرف‌هاي ايران در بحث تبادل سوخت مشخص شده بود و مقرر شد اورانيوم ايران به روسيه منتقل شود و از آنجا به فرانسه رفته و به ميله‌هاي سوخت تبديل شده و مجددا به ايران بازگردد.  اين که ايران نسبت به طرف‌هاي اروپايي و اعضاي گروه 1+5 بي اعتماد است، قابل درک و درست است اما وارد کردن بازيگران ثالث به بحث مبادله سوخت يا بهره‌گيري از کشورهاي واسطه مانند ترکيه نمي‌تواند براي ايران کارساز باشد.

مخالفت غرب با ايران مخالفتي اساسي و در اين ميان ايفاي نقش کشورهايي چون ترکيه و برزيل بعيد است که موثر واقع شود؛ راهکار اصلي آن است که تهران مستقيما با غرب وارد مذاکره شود. مذاکره آقاي جليلي با مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپايي بي‌ترديد فرصت مناسبي است تا ميان طرفين اعتمادسازي شود. اعتمادسازي نيازمند تعاول دوسويه است. افزودن بازيگران ديگر به ميدان مذاکرات هسته‌اي ايران مناسب نيست و بهتر است تهران با اعضاي گروه 1+5 که روندي طولاني را در اين موضوع طي کرده است مستقيم وارد گفت و گو شود.

ترکيه و برزيل در موضوع هسته‌اي ايران منافع خود را مي‌جويند، ايران نيز با لحاظ منافع ملي بايد مذاکرات مستقيم را در دستور کار قرار دهد. توافق براي مذاکره ايران با مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا به نمايندگي از سوي گروه 1+5 مثبت است چراکه مذاکرات را از بن‌بست خارج مي‌کند.

امروز مي‌توان گفت که ديپلماسي ايران فعال‌تر شده است و حضور آقاي احمدي نژاد در اجلاس بازنگري ان پي تي و کنفرانس مطبوعاتي وي پس از اين اجلاس گام‌هاي مثبتي است که تهران در مسير تعامل با جهان غرب بر داشته است. در اين ميان ترکيه تلاش دارد ايفاي نقش کند؛ اين کشور بازيگري چند وجهي است و منفعت خود را دنبال مي‌کند. نگراني ترک‌ها اين است که تبعات منفي پرونده هسته‌اي ايران، ترکيه را متاثر کند. همان طور که در صورت حصول موفقيت در پرونده هسته‌اي ايران، مزاياي مختلفي شامل ترکيه به عنوان کشور همسايه ايران خواهد شد.

با اين نگاه، ترکيه و روسيه دو کشوري هستند که هم در شرايط تحريم ايران و هم در زمان تعامل ايران و غرب برنده خواهند بود و قادر به حفظ ارتباط خود با ايران هستند، مهم اين است که ايران هوشيارانه‌تر ديپلماسي خود را به پيش ببرد.

دنياي اقتصاد:هدفمندسازي يارانه‌ها و ريشه کني فقر

«هدفمندسازي يارانه‌ها و ريشه کني فقر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم حميد زمان‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛دولت ريشه کني فقر را به عنوان يکي از پيامدهاي مهم اجراي قانون يارانه‌ها عنوان كرده است.

مقاله حاضر به بررسي اين موضوع مي‌پردازد که آيا اجراي قانون يارانه‌ها مي‌تواند به رفع فقر کمک نمايد؟ يک نکته روشن است: اجراي قانون يارانه‌ها، اثرات مستقيمي ‌بر توزيع درآمد برجاي خواهد گذاشت و اين بازتوزيع درآمد محتملا به نفع دهک‌هاي پايين درآمدي و به زيان دهک‌هاي بالاي درآمدي خواهد بود.

در واقع، انتظار مي‌رود در اثر اجراي اين قانون، بخشي از درآمد از اقشار بالاي درآمدي به اقشار پايين درآمدي منتقل گردد. اين بازتوزيع درآمد چگونه اتفاق خواهد افتاد؟ براساس آمار موجود، سهم دهک‌هاي بالاي درآمدي از مصرف کالاهاي يارانه‌اي (به‌طور مشخص انرژي) بسيار بيشتر از سهم دهک‌هاي پايين درآمدي است.

بنابراين، افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي و بازتوزيع درآمد حاصل از آن، موجب انتقال درآمد از خانوارهاي پر مصرف (دهک‌هاي بالاي درآمدي) به خانوارهاي کم مصرف (دهک‌هاي پايين درآمدي) مي‌شود. البته هرچه سهم دهک‌هاي پايين درآمدي از يارانه‌هاي نقدي بيشتر باشد، اين بازتوزيع درآمد بيشتر به نفع آنان خواهد بود. اين امر به اين معنا است که اجراي قانون يارانه‌ها، رفاه نسبي اقشار کم درآمد را نسبت به اقشار پردرآمد بهبود خواهد بخشيد.

اما سوال مهم اين است که آيا بهبود رفاه نسبي اقشار کم‌درآمد، به معناي بهبود رفاه مطلق آنان و در نتيجه کاهش فقر خواهد بود؟ براي پاسخ به اين سوال بايد اثرات تورمي ‌اجراي قانون را مد نظر قرار داد. آنچه روشن است، اينکه اجراي قانون يارانه‌ها، افزايش تورم را درپي خواهد داشت. البته ميزان اثرات تورمي ‌اين قانون چندان روشن نيست و ديدگاه‌هاي متفاوتي در مورد آن وجود دارد.

روشن است که افزايش تورم به معناي افزايش مخارج خانوارها يا به عبارت ديگر، کاهش قدرت خريد آنها است. بنابراين، خانوارها بايد علاوه بر اينکه بخشي از يارانه نقدي خود را صرف پرداخت هزينه آب، برق، سوخت و غيره که قيمت آنها افزايش مي‌يابد نمايند، بخشي ديگر را نيز بايد به دليل افزايش مخارج خود (ناشي از افزايش تورم)، صرف كنند. روشن است که اگر يارانه نقدي خانوارهاي کم‌درآمد بيش از افزايش اين هزينه‌ها باشد، نه تنها رفاه نسبي، بلکه رفاه آنان به صورت مطلق نيز بهبود خواهد يافت و از ميزان فقر آنان خواهد کاست.

اکنون سوال اين است که آيا يارانه نقدي اقشار کم درآمد، کفاف افزايش هزينه‌ها را خواهد داد؟ پاسخ به اين سوال البته آنقدرها که دولت‌مردان مدعي هستند، روشن نيست. چند نکته را بايد مدنظر قرار داد: اول اينکه تنها قرار است نيمي‌ از يارانه‌ها به صورت نقدي به خانوارها تعلق گيرد. دوم اينکه بايد توجه داشت که افزايش تورم عموما به اقشار کم درآمد، بيش از اقشار پردرآمد زيان خواهد رساند. سوم اينکه هرچه اثرات تورمي ‌اجراي قانون يارانه‌ها بيشتر باشد، دادن پاسخ مثبت به اين سوال که آيا يارانه‌ها کفاف افزايش مخارج را خواهد داد، سخت‌تر مي‌گردد.

در واقع نه تنها ممکن، بلکه محتمل است که تورم آنقدر افزايش يابد که افزايش هزينه‌هاي خانوارهاي کم‌درآمد از يارانه نقدي آنان پيشي بگيرد و در نتيجه وضعيت رفاهي آنان را به صورت مطلق نه تنها بهبود نبخشد، بلکه بدتر نيز نمايد.

 دولت‌مردان بايد در نظر داشته باشند که اجراي قانون يارانه‌ها، خواهي‌نخواهي به عنوان يک شوک اقتصادي منفي عمل خواهد کرد که اقتصاد کشور بايد خود را با آن تطبيق دهد. اجراي اين قانون با وجود اثرات مثبت آن در بلندمدت، در کوتاه‌مدت علاوه‌بر افزايش تورم، احتمالا کاهش رشد توليد و افزايش بيکاري را نيز در پي خواهد داشت. در واقع، اجراي اين قانون بيش از آنکه در راستاي افزايش رفاه اقتصادي باشد، حداقل در کوتاه‌مدت يک طرح رياضت اقتصادي، براي بهبود عملکرد اقتصاد ايران در آينده است.

اين امکان وجود دارد که در اثر اجراي قانون يارانه‌ها، فقر نه تنها ريشه‌کن نگردد، بلکه به دليل افزايش تورم، افزايش بيکاري و کاهش توليد، افزايش نيز يابد. بنابراين، بهتر اين است که دولت‌مردان به جاي طرح چشم‌اندازهاي غيرواقع‌بينانه از پيامدهاي اين طرح و دامن زدن به انتظارات مردم، در پي اتخاذ سياست‌هاي مناسب براي کنترل تبعات منفي آن برآيند.

جهان صنعت:شجاعي ميانه ميدانم آرزوست ...

«شجاعي ميانه ميدانم آرزوست ...»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت است كه در آن مي‌خوانيد؛حدود سه سال پيش بود که دانش‌جعفري در مراسم توديع از وزارت اقتصاد بغض ترکاند و با عقده‌گشايي ، از نداشتن اختيار در کابينه احمدي‌نژاد خبر داد تا اين شائبه پديد آيد که احتمال عدم استقلال برخي وزراي ديگر نيز صحت دارد و دخالت‌هاي پس پرده هميشه هست.

حال در سال 89 نگاهي دقيق به روند يکساله وزارت راه‌وترابري  ما را به ياد وزارت اقتصاد و دانش‌جعفري انداخته ولي تنها فرقي که وجود دارد اين است که  حميد بهبهاني همچون وي نيست که مشکلاتش را بازگو کند و با صراحت لهجه از حاشيه‌ها بگويد و حاضر به ترک مسند خود شود.

وزير راه‌وترابري مدت‌هاست که در قبال خطاي معاونان خود واکنشي نشان نمي‌دهد و با وجود جوسازي‌هايي که بر ضد او مي‌شود حتي نمي‌تواند مديري را برکنار يا توبيخ کند. کار به جايي رسيده است که حتي از خارج ساختمان وزارتخانه و درون وزارتخانه موج‌هايي سهمگين عليه وي ايجاد و بحث استيضاح و... بلند مي‌شود که معاون وي بر جاي خود بماند و او چيزي نگويد که باعث مشوش شدن ذهن مردم شود!

هر چند دکتر بهبهاني با بي‌تفاوتي تمام از شايعات و حواشي مطرح شده هيچ نمي‌گويد و سکوت مي‌کند اما نمي‌تواند خالي بودن برخي ميز‌ها را در چند طبقه پايين‌تر از اتاقش و مشاهدات عيني خبرنگاران از وضعيت شرکت ساخت و توسعه زيربناهاي کل کشور در اين روزها و سازمان هواپيمايي کشوري در ماه‌هاي گذشته را انکار کند.او مدت‌هاست که نمي‌تواند بگويد اوضاع عادي و همه چيز آرام است چون وي نمي‌تواند نتيجه قائله سيلي زدن معاون تحميلي‌اش به يک مدير ايرلاين را که باعث تحت فشار گذاشتن آن شرکت خصوصي توسط همان معاون مربوطه شد را نفي کند و بگويد کاهش تعداد ناوگان هوايي کشور بي‌ربط به دعواي رييس سازمان هواپيمايي کشوري با يک مدير ديگر است.در سوي ديگر هم وضع پروژه‌هاي عمراني دچار بلاتکليفي‌هاي مديريتي و درگيري‌هاي پشت‌پرده است و بسياري نمي‌دانند آخر اين ماجرا چيست.

به هر حال چند کلام با وزير بايد گفت؛ شايد خبر اعلام نشده درگيري‌هاي لفظي ميان کارکنان طيفي وزارت راه (روز گذشته در ساختمان دادمان) را بتوان انکار کرد اما حقيقت ماجرا که همان دخالت‌هاي گسترده و باندبازي در مجموعه است را نمي‌توان به سادگي انکار کرد و گفت نتيجه شايعات تکذيب نشده براي وزارت راه‌وترابري و نفع ملي مفيد بوده است.

شايد وزير محترم از جايگاه خود هراس دارد که با مديران غيرهماهنگ سازگاري پيدا کرده و فکر مي‌کند اين‌گونه وضع آرام مي‌شود اما به صورت حتم در نظر ندارد که نتيجه اين سردرگمي‌ها به استقلال وزارتي وي خدشه وارد ساخته و کشور را متضرر مي‌کند.شايد وقت آن است که يا باندبازي برخي جريان‌ها در اين وزارتخانه افشا شود يا استعفايي شجاعانه را ببينيم تا تصميم نهايي را کسي بگيرد که از وي مقابل نمايندگان مردم،حمايت کرده است.

پول:مشکلات پهن پيکر

«مشکلات پهن پيکر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌‌ي پول به قلم شيرزاد عبداللهي است كه در آن مي‌خوانيد؛نيروهاي شاغل آموزش و پرورش به دو دسته تقسيم مي‌شوند. 1- نيروي رسمي که شمار آن بين 900 هزار تا يک ميليون نفر است. 2- نيروهاي غير رسمي که شامل معلمان حق‌التدريس، مربيان نهضت سوادآموزي، نيروهاي شاغل شرکتي شامل : قرارداد کار معين، قرارداد حجمي، قرارداد خدماتي، قرارداد با انجمن اوليا و مربيان، قرارداد با هيات امناي مدارس هيات امنايي، کارورز معرفي شده از سوي بنياد شهيد براي اشتغال در آموزش و پرورش، همکار في‌سبيل‌الله و جهادي، معلمان و کارکنان شاغل مدارس غير انتفاعي و غير دولتي است. در سال 87 وزير وقت آموزش و پرورش با ارسال نامه‌اي به رييس جمهور تعداد اين نيروها را 520 هزار نفر اعلام کرد.

علي احمدي وزير آموزش و پرورش در دولت نهم معتقد بود که استخدام رسمي 520 هزار نفري که با آموزش و پرورش همکاري مي‌کنند و خواهان ورود به اين وزارتخانه هستند، آموزش و پرورش را منهدم مي‌کند. وي استخدام افراد جديد را عامل افت کيفيت آموزشي و تحميل هزينه هاي سنگين بر وزارتخانه مي‌دانست.

با رفتن علي احمدي، سياست‌ها و آمارهاي او هم بايگاني شد.آموزش و پرورش دنياي شگفت‌انگيز واقعيت‌هاي متضاد است. بر اساس گزارش‌هاي رسمي وزارتخانه حدود 95 درصد بودجه جاري صرف پرداخت حقوق و مزاياي کارکنان مي‌شود، در عين حال کارکنان اين وزارتخانه به کمي حقوق و تنگناهاي معيشتي خود به شدت معترضند. در حالي که يکي از مشکلات آموزش و پرورش وجود ده‌ها هزار نيروي مازاد بر نياز است، اين وزارتخانه از کمبود نيروي انساني رنج مي‌برد و براي رفع اين مشکل از نيروهاي حق التدريس به صورت تمام وقت و پاره وقت استفاده مي‌کند.

در حالي که وزير قبلي تا هشت ماه پيش هر گونه استخدام جديد را عامل انهدام آموزش و پرورش مي‌دانست و براي کاستن از نيروهاي موجود طرح بازنشستگي پيش از موعد کارکنان را بدون محدوديت اجرا مي‌کرد، وزير جديد در حرکتي معکوس قرار است در سال جاري علاوه بر استخدام 40 هزار نفر از طريق آزمون، 26 هزار نيروي حق‌التدريس را استخدام رسمي کند و قانون بازنشستگي پيش از موعد هم، جز در موارد خاص، ديگر اجرا نمي‌شود.

آموزش و پرورش وزارتخانه‌اي است که بيش از هرجا بانگ تغيير و تحول آنهم از نوع بنيادين و اساسي از آن به گوش مي‌رسد، اما در عمل ايستا و ساکن است و در مقابل تغييرات مقاومت مي‌کند. مهم ترين نمود تحول اساسي، تغييرات جزئي و کم اهميتي مانند تغيير ساختار مقاطع تحصيلي دانش آموزان است. تغييرات چه جزئي و چه اساسي به دليل اينکه همکاري و همفکري کادر مدرسه را در برندارد با بي‌تفاوتي و مقاومت معلمان روبه‌رو مي‌شود و به صورت طرح‌هايي روي کاغذ بعد از مدتي بايگاني مي‌شوند. مهم‌ترين عامل استخدام‌هاي جديد فشاري است که از ناحيه فارغ التحصيلان بيکار بر دولت وارد مي‌شود.

بين تعداد فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌ها و نيازهاي بازار کار تناسبي وجود ندارد‌. بر اساس برخي آمارها حدود 60‌درصد فارغ التحصيلان رشته‌هاي علوم انساني به جز علوم تربيتي و کشاورزي و معدن بيکارند. اقبال 750 هزار نفر به آزمون استخدام معلم نشانه مقبوليت شغل معلمي نيست، بلکه علامت وجود بحران بيکاري در ميان اقشار تحصيلکرده است.

به گمان من آموزش و پرورش از سه مشکل مرتبط به هم رنج مي‌برد: اول آشفتگي و تورم نيروي انساني است. نيروي انساني اين وزارتخانه نياز به ساماندهي دارد و مهم‌ترين کار، آموزش ضمن خدمت کارکنان و اجراي يک سيستم ارزشيابي دقيق و علمي است. آموزش و پرورش نياز به حدود 750 هزار نيروي با انگيزه، حرفه‌اي و برخوردار از حقوق و مزاياي کافي دارد. استخدام‌هاي بي هدف و سليقه‌اي مشکل نيروي انساني را تشديد مي‌کند.

دومين مشکل اين وزارتخانه مديريت غير تخصصي و بي‌ثبات با گرايش سياسي است. بايد به سمت مديريت تخصصي در سطوح مختلف از مدرسه تا وزارت حرکت کنيم. در پنج سال گذشته سه وزير و دو سرپرست سکان اجرايي وزارتخانه را در دست داشته اند و نکته جالب اينکه در زمينه جذب و نگهداشت نيروي انساني سه سياست کاملا متفاوت را اجرا کرده‌اند که نشانه ارجح بودن سليقه وزرا بر برنامه و نظرات کارشناسي است.

سومين و شايد اصلي‌ترين مشکل، تحميل وظايف غير‌مرتبط به آموزش و پرورش و مدرسه است که باعث ناتواني در انجام وظايف ذاتي و حرفه‌اي از سوي اين دستگاه پهن پيکر شده است. آموزش و پرورش بخش‌هايي از وظايف حدود 15 وزارتخانه، نهاد دولتي‌، سازمان دولتي و عمومي‌، موسسه عمومي را انجام مي‌دهد. برداشتن بار وظايف غير مرتبط از دوش آموزش و پرورش، باعث سبکبار شدن اين دستگاه مي‌شود. هر گونه طرحي که به اين سه موضوع توجه نداشته باشد نمي‌تواند موجد تحول مثبتي در آموزش و پرورش شود و احتمالا مشکلات را پيچيده‌تر مي‌کند.

ارسال به دوستان
انتشار کتاب «نگاهی به تمدن شکوهمند ایرانی» در اتریش راز قتل مهندس یزدی فاش شد/ توطئه مرگبار همسر برای تصاحب طلافروشی مطالعه‌ای جدید در سوئد: خوردن پنیر و خامه پر‌چرب خطر زوال عقل را کاهش می‌دهد نانوفیلترهای ایرانی در مسیر کاهش آلودگی هوا آفلاین‌ترین کشورهای دنیا (+اینفوگرافیک) سیستم ایمنی بدن چگونه از تعادل خارج می‌شود؟ بازار ارزهای دیجیتال پرنوسان شد / رشد بیت‌کوین در کنار افت آلت‌کوین‌ها بیعانه، دام جدید کلاهبرداران/ هشدار پلیس فتا به خریداران خودرو مقصدی ایده‌آل برای زندگی پس از بازنشستگی در آسیا قیمت خودرو امروز ۲۹ آذر/ داخلی و مونتاژی‌ها در مدار گرانی ترمیناتور بازمی‌گردد؛ این بار بدون آرنولد استایل زمستانی «نفیسه روشن» با کلاه نیویورک یانکیز و اکسسوری‌های لوکس (عکس) لوکانو ال7 با تغییرات بدنه اسپرت (تصاویر) خرید و فروش یا نگهداری مشروبات الکلی چه مجازاتی دارد؟ نسخه مرگبار FA-50 به خدمت درآمد؛ قدرت‌نمایی تازه کره‌جنوبی
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟