۰۱ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۰۲:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد ۱۱۸۳۵۶

مديران " دولت گماشته "

در باب خريد هاي كلان در فوتبال ايران
عصر ايران ورزشي، اهورا جهانيان - فوتبال در ايران اگر چه پديده اي سرگرم كننده و مجذوب ساز است اما در وضعيتي سخت متناقض و مضحك به سر مي برد.

 دردهه 1360 مسئولان ورزش ايران، از جمله مديران فوتبال، بر طبل ارزشها مي كوبيدند و حتي اجازه نمي دادند كه باشگاههاي ايراني، تبليغ كالاي خاصي را بر روي پيراهن تيم فوتبال خود نصب كنند. آن دوران، دوران " ارزشها " بود و همه مي بايست در خدمت مستضعفين باشند ولو فوتباليست ها.

همه به ياد دارند كه مرحوم دهداري، عليرغم اينكه به عنوان چهره اي حزب اللهي هم شناخته نمي شد، با ستاره هاي دهه 60 فوتبال ايران مشكل پيدا كرده بود و كشمكش و تقابل آنها سرانجام به جدايي 14 بازيكن درجه اول فوتبال ايران از تيم ملي منجر شد.

جدايي آن بازيكنان البته در بلند مدت به تقويت تيم ملي ايران كمك كرد؛ چرا كه راه را براي حضور بازيكناني چون عابدزاده و پيوس و محرمي و زرين چه و نامجو مطلق و ... به تيم ملي باز كرد.

باري در آن زمانه و زمينه، ارزش هاي اسلامي حرف اول و آخر را مي زدند و همين امر مانع از تحقق ستاره سالاري در فوتبال ايران مي شد. اقتصاد اسلامي، اقتصادي غيرسرمايدارانه قلمداد مي شد و پول بي حساب خلق الله به جيب هاي گل و گشاد  فوتبالیستها واريز نمي شد.

 پول نفت يا راهي جبهه های نبرد حق عليه باطل مي شد يا اينكه در روستاها صرف ساخت و ساز و آبرساني و برق رساني و غيره مي گشت. فوتبال چيزي بود براي سرگرمي خلايق و در بهترين حالت، ابزاري بود براي اثبات برتري ايران اسلامي بر شيخ نشين هاي مرتجع خليج فارس.

اما امروز كار فوتبال ايران به جايي رسيده است كه مديرانش، كه زماني بر طبل مستضعف نوازي مي كوبيدند، با يكديگر سخت در رقابتند تا پول های کلان دولت آورده شان را به پاي بازيكناني متوسط  و نه چندان پرمايه و البته بسيار پرادعا بريزند.

چرا مديران اين جامعه هميشه يا از اين سوي بام مي افتند يا از آن سوي؟ چرا گاه تبليغ كالا را هم بر روي پيراهن يك تيم خلاف ارزشها مي دانند و گاه واريز شدن پول " يامفت " نفت به جيب مشتي بازيكن نافرهيخته را خلاف ارزشها نمي دانند؟

 فوتبال ايران الان از حيث ارقام پرداختي به بازيكنانش در بالاترين سطح باشگاهي، در وضعيتي كاملاً سرمايه دارانه ( البته از نوع دولتی اش ) به سر مي برد. رقم هاي دريافتي از سوي بازيكنان ايراني در بسياري از كشورهاي صاحب فوتبال نيز پرداخت نمي شود.

 تا اين جاي كار مشكلي نيست. دارندگي است و برازندگي. فلان باشگاه سرمايه كلاني دارد و مديران ارشدش مايلند كه سرمايه شان را بريزند به پاي بازيكني بريزند كه شخصيتش دو غازكاشي نمي ارزد و كيفيتش هم نه چنان است كه بايد باشد. اما وقتي كه مبلغ كلان تقديم شده به اين بازيكن، از سر " سفره ملت " برداشته مي شود، چه بايد گفت و چه كار بايد كرد؟

 در ليگ برتر  فوتبال ايران، 18 تيم حضور دارند كه منهاي چند تيم انگشت شمار، مابقي تيم ها مستقيم و غيرمستقيم از بودجه نهادها و سازمانهای هاي دولتي و عمومي ارتزاق مي كنند. در فوتبالي كه روزي قرار بود عاري از سرمايه داري باشد، بدترين نوع سرمايه داري يعني سرمايه داري دولتي  حاكم شده است و هيچ كس نيز تدبير تغيير اين وضعيت را در چنته ندارد.

 تصميم اخير سازمان ليگ ( تعيين سقف دستمزد 400 ميليون تومان براي هر بازيكن ) هم به جايي نخواهد رسيد. براي دور زدن مصوبه سازمان ليگ، هزار راه وجود دارد كه مديران باشگاهها مي توانند اين راهها را بپيمايند و قطعاً نيز خواهند پيمود.

اين تنها مديران باشگاهها هستند كه مي توانند با عنايت به ملاحظات اقتصادي و فرهنگي، درحركتي هماهنگ، بر سر رقمي خاص به عنوان سقف دستمزد بازيكنانشان به توافق رسند و بر پايداري بر توافق خود در هر شرايطي، توافق كنند.

اين قبيل مديران به هر حال مديران " دولت گماشته " هستند و در صورت قهرمان نشدن تيمشان درليگ برتر، شايد نامشان از سر زبانها بيفتد ولي نانشان آجر نمي شود.

باشگاهاي بزرگ فوتبال ايران مي توانند همانند G 14  ( گروه متشكل از باشگاههاي بزرگ اروپايي )، با اتخاذ سياستهايي هماهنگ، مانع از آن شوند كه مشتي دلال حرفه اي با هدف وسعت بخشيدن به رزق و روزي خود، فوتبال ايران را به مسيري هدايت كنند كه نرفته پيداست كه پيمودنش شرط عقل نيست.

 اما ظاهراً يكي از عوامل اصلي متوقف نشدن سير صعودي دستمزد بازيكنان فوتبال در ايران، موافقت مديران باشگاهها با خريد هاي كلان و سرسام آور است. آنها فقط به پيروزي تيم خود مي انديشند و در رقابت با يكديگر، بازار فوتبال را به عرصه مزايده تبديل كرده اند.

به پسوند فرهنگي گنجانده شده در نام اين باشگاهها نگاه نكنيد. مديران اين باشگاهها دغدغه فرهنگ را ندارند. بسياري از آنها سياسيوني هستند كه تيمهاي بزرگ را به عنوان ابزار ترقي خود مي نگرند.

براي آنها مهم نيست كه پول هاي دولت بخشيده شان را چگونه خرج مي كنند و آيا اين ارقام نجومي بهاي بازيكنان متوسط فوتبال ايران است يا نه؟ آنها به كسب محبوبيت از طريق فوتبال مي انديشند و بس؛ محبوبيتي كه نردبان ترقي آنها در عرصه سياست و مديريت خواهد شد.  


ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمود
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۱ - ۱۳۸۹/۰۳/۱۲
0
0
باید اول از همه این مدیران نالایق را بر کنار کرد که جز هزینه از بیت المال دستاورد دیگری ندارند به قول آقای صدر در مقاله "بادکنکی که دیر یا زود می ترکد" این مدیران نالایق احساس مدیر عامل بودنی همچون مدیرعامل رئال مادرید دارند در صورتیکه هزینه خرید 100 میلیون یورویی رونالدو از منچستر از طریق بلیط فروشی، تبلیغات و حق پخش های تلویزیونی بسیار زود بر می گردد در صورتیکه در این مملکت این مدیران نالایق تنها هنرشان بریز و به پاش از بیت المال است و در صورتیکه در خزانه بیت المال بسته شود کاسه چکنم چکنم و گدایی به دست می گیرند. و تازه همگی هم ادعای ارزش گرا بودن دارند اما توان جلوگیری از هرزه بازیبازیکنانشان را ندارند نمونه آن درگیری حراست فرودگاه با ... بازیکن سپاهان بر سر ایجاد مزاحمت برای ناموس دیگران که به راحتی و با نفوذ مدیرعاملشان قضیه مسکوت ماند و حالا همین بازیکن ادعای دستمزد میلیاردی می کنه و یکی هم مثل علی دائی که تنها چیزی که بلد نیست فوتبال و مربی گری است به این قضیه دامن می زند. به امید روزی که ریشه این گیاهان هرز از سر فوتبال ایران کنده شود.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۵ - ۱۳۸۹/۰۳/۱۲
0
0
به نظر من باید تو این زمینه یه فکر اساسی بشه. این جملتون هم واقعاً درست بود: "اما امروز كار فوتبال ايران به جايي رسيده است كه مديرانش، كه زماني بر طبل مستضعف نوازي مي كوبيدند، با يكديگر سخت در رقابتند تا پول های کلان دولت آورده شان را به پاي بازيكناني متوسط و نه چندان پرمايه و البته بسيار پرادعا بريزند"