مولوي در داستاني حکايت شکارچياي را بازگو ميکند که در پي شکار مرغ هوا به سايه آن تيراندازي ميکند. علاوه بر نتيجهگيري عرفاني مولوي از اين داستان، نتيجهاي مديريتي نيز بر آن مترتب است.
به گزارش ايسنا، در وبلاگ "مديريت فرهنگي و زندگي روزانه" به نشاني http://haghparast.blogfa.com با نقل اين داستان در ادامه آمده است: پيتر دراکر در اعمال مديريت بر دو مطلب تاکيد ميکند: "انجام کار درست" و "انجام درست کارها".
گاهي از اوقات ما "کارها را درست" انجام ميدهيم ولي "کار درست" را انجام نميدهيم. اگر براي انجام کاري بايد به سمت جنوب برويم، ولي به جاي آن مسير شمال را در پيش بگيريم، ممکن است در مسير بسيار خوب رانندگي کنيم و از مناظر زيباي بين راه نيز لذت ببريم اما مطمئنا به مقصد نخواهيم رسيد.
استفان کاوي در تمثيلي زيبا چنين حالتي را به بالا رفتن از نردباني که بر ديواري اشتباه نهاده شده است تعبير ميکند. شکارچي داستان مولوي نيز ممکن است تيراندازي قابل باشد و تير را به درستي بر هدفي که گرفته جاي دهد اما از اين تبحر و قابليت بهرهاي نميبرد و تنها عمر و امکانات خود را ضايع ميکند.
وظيفه اصلي مديران عالي سازمان تمييز بين مرغ و سايه آن ميباشد. مديرعالي سازماني که بيشتر وقتش را صرف نظارت بر انجام درست کارها کند، در نهايت سازمان را دچار بحران ميکند. معمولا مديراني که تمايل شديد به کنترل جزئيات دارند، دچار اين مشکل هستند و در نهايت کنترل خود را بر همه امور سازمان از دست ميدهند.