۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۲۴۶۷۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۳ - ۱۶-۰۴-۱۳۸۹
کد ۱۲۴۶۷۱
انتشار: ۱۶:۲۳ - ۱۶-۰۴-۱۳۸۹
شعله‌ها ذره ذره علي را مي‌سوختند و علي جلوي چشم‌هاي ما داشت جان مي‌داد. علي داشت جان مي‌داد ولي جلوي دهانش را محكم گرفته بود.آتش كم كم سرد شد.
فارس: عمليات غرور‌آفرين كربلاي يك، برگ زريني است از دفتر افتخارات رزمندگان و شهداي جمهوري اسلامي ايران.

اين عمليات بزرگ در تاريخ 9 تيرماه سال 65 به قصد آزادسازي مهران از چنگال دشمن آغاز شد و رزمندگان پر افتخار لشكر اسلام طي آن توانستند شهر تصرف شده مهران را آزاد كنند.

6 لشكر حاضر در اين عمليات با هدايت قرارگاه نجف اشرف توانستند در روزهاي آغازين اين عمليات، خاك اشغال شده مهران را از چنگال متجاوزان عراقي آزاد كنند و پس از آن نيز با ادامه عمليات، بيش از 175 كيلومتر از خاك عزيز كشورمان توسط بسيجيان خميني كبير از چنگال دشمن رهايي يافت.

رزمندگان يكي از لشكرهاي حاضر در اين عمليات بزرگ در حين انجام اين عمليات، شاهد صحنه‌اي بودند كه هيچوقت از ذهن آنان و تمام اذهان ديگري كه اين خاطره برايشان نقل مي‌شود پاك نمي‌شود.

خاطره مذكور مربوط به لحظات شهادت بسيجي نوجواني است كه براي لو نرفتن بخشي از عمليات مهران و براي نجات جان همرزمان خود؛‌ دست به اقدام شجاعانه‌اي زد كه تا هميشه تاريخ نام او را در ميان شهداي جنگ و همرزمانش جاوادنه كرد.

*شهيد سرافراز؛ علي عرب

شهيد "علي عرب " متولد 1349 در روستاي روح‌آباد از توابع شهرستان زرند در استان كرمان است.

آنچه كه در ادامه مي‌خوانيد لحظه‌هاي شهادت اين بسيجي 16 ساله به روايت همرزمانش است.
"علي " در روز دوم آغاز عمليات كربلاي يك و تنها به اين دليل كه نيروهاي لشكر 41 ثارالله كرمان در كمين دشمن گرفتار نشوند؛ عاشقانه در ميان آتش شعله‌ور شد و به شهادت رسيد.

*لحظه شهادت "علي "...

(تقديم به پيشگاه باب الحوائج، امام موسي كاظم(ع))

كوله‌پشتي‌اش را محكم بسته بود. كوله سنگين بود. پر بود از خرج و موشك آر.پي.جي.
داشتيم پشت سر هم به ستون از داخل معبر رد مي‌شديم. سنگرهاي دشمن در 200 متري‌مان قرار داشتند. آرام‌آرام و بي هيچ صدايي جلو مي‌رفتيم.

اطرافمان ميدان مين بود. كوچكترين صدايي فاجعه به بار مي‌آورد...
ناگهان كوله‌پشتي علي گلوله خورد.

گلوله خورد و خرج‌ها ناگهان آتش گرفتند... وعلي شعله‌ور شد.

كوله‌پشتي علي محكم بسته شده بود و خرج‌ها هم خيلي سريع آتش گرفته بودند. امكان اينكه كوله‌پشتي علي را باز كنيم نبود.

همه بهت‌زده داشتند علي را نگاه مي‌كردند. شعله‌هاي آتش لحظه به لحظه بيشتر علي را در كام خودشان مي‌كشيدند و همه هر لحظه‌ منتظر بودند كه علي فرياد بزند و دشمن شروع كند.
علي همانطور كه داشت مي‌سوخت، نارنجك‌هايش را از خودش جدا كرد.
و يك كار ديگر هم كرد.

دستش را گرفت جلوي دهانش و مظلومانه روي زمين افتاد.فقط مي‌شد نگاه كرد.

شعله‌ها ذره ذره علي را مي‌سوختند و علي جلوي چشم‌هاي ما داشت جان مي‌داد. علي داشت جان مي‌داد ولي جلوي دهانش را محكم گرفته بود.آتش كم كم سرد شد.

علي كه هنوز ته‌رمقي برايش مانده بود با اشاره از يكي از بچه‌ها تقاضاي آب كرد.
رزمنده چفيه‌اش را خيس كرد و گذاشت روي لب‌هاي علي...

شايد اين حق علي بود كه لحظه‌ آخر در ميان اين همه آتش، طعم آب را بچشد. آبي كه براي علي حتماً مراد بود و نويد لحظه‌هايي از بهشت را به اين بسيجي 16 ساله مي‌داد.

چفيه خيس را كه گذاشتند روي لبهايش، نگاهش براي هميشه خيره ماند و شهيد شد. و شايد شهيد كه نه كه براي هميشه؛ "علي عرب "، بسيجي 16 ساله لشكر ثارالله كرمان، شمع محفل شهدا شد.

*مزار شهيد "علي عرب "، بسيجي 16 ساله كرماني، در روستاي روح‌آباد در شهرستان زرند است.
ارسال به دوستان
وبگردی