تنها 1460 روز«شما چهار سال، یعنی حدود 1460 روز وقت دارید. هر روز كه میگذرد، یكی از این عددها برداشته میشود و مجموعه به صفر نزدیك میشود. هر یك روزتان غنیمت است!»
او میگفت و من مینوشتم. شهریور 1384 و ماه رجب بود. مینوشتم و میدانستم كه چهارسال خواهد گذشت، اما نمیدانستم كه این گذار چنین پرشتاب خواهد بود. اكنون كه فرصت تأملی دست داده، قدری از رمز و راز آنچه را كه در فرصتهای كوتاه دیدار میگفت، میفهمم؛ هنوز هم قدری را، نه همه را.
***نمایشگاه دستاوردهای تحقیقاتی نخبگان كشور بود و سید فرزانهی ما ساعتهایی را به بازدید از این دستاوردها اختصاص داده بود. در غرفهی سازمان انرژی اتمی گزارش تولید رادیوایزوتوپهای تشخیصی و رادیوداروها را عرض میكردم. گفتم: چند ماه پیش كه تحریمها جدی شد، فروش این مواد به ما را ممنوع كردند. در آن موقع برخی كشورها پیشنهاد فروش با قیمیت حدود پنجبرابر را به ما دادند. خدای متعال كمك كرد و با قیمتی ارزان توانستیم از دیگر منابع، نیاز فوری خود را تأمین كنیم. آن كشورها دنبال این بودند كه مسیرهای فرعی تأمین را بر ما ببندند.
دو ماه بعد كه فهمیدند ما خودمان میتوانیم این مواد را تولید كنیم، همان كشورها پیشنهادهای زیر قیمت را آوردند تا بلكه انگیزهی ما را در تولید این مواد از بین ببرند و كاری كنند كه تولید این مواد دیگر برای ما صرفهی اقتصادی نداشته باشد.
رهبر انقلاب فرمود: «ما هیچ وقت از تحریمها ضرر نكردهایم. اگر این خوراك آماده را از ما بگیرند، آن وقت ذهن ما به جوشش درمیآید و كارهای بزرگ به ثمر میرسد.»
***دانش و پژوهش، كلید پیشرفتدر بازدید از پژوهشگاه رویان، ایشان همچون یك محقق باتجربه، از زیر و بم كارها و از روند پروژوهها میپرسیدند. بعضی از محققان را به نام میشناختند: «آقای ...! آن طرحی كه سه سال پیش میگفتید، الان در چه مرحلهای است؟» «آقای ...! مشكل شما برای تولید آن مولكول حل شد؟»
شرمنده میشدیم كه ایشان با این همه مسئولیت سنگین كه بر عهده دارد و این همه مسائل خرد و كلان كه دنبال میكند، جور ما و امثال ما را حتی در پیگیری امور اجرایی تحقیقات و ایجاد انگیزه در بین محققان متحمل میشود تا فرصتها نگذرند.
ایشان در جمعبندی این بازدید چندساعته فرمودند: «كشور ما بدون حركت در جادهی گسترش دانش و گسترش پژوهش، امكان ندارد بتواند به نقطهی مطلوب خودش دست پیدا كند. مخصوص كشور ما هم نیست. كلید، دانش و پژوهش است.» همچنین هشدار دادند كه: «اصرارم بر این است كه هر وقت ما برای پیشرفت علم كار میكنیم، این را فراموش نكنیم كه علم و دین توأمانند.»
***ناگهان گریستمدر دانشگاه شیراز كه به تعبیر ایشان «دارالعلمی است در داراالعلم»، وقتی سخن حمایت از نخبگان به میان آمد، فرمودند: «حمایت از نخبگان را نباید در بند دیوانسالاری اداری گرفتار كرد.» ایشان همزمان بر ضرورت استحكام و قوام اقدامات تأكید كردند و اینكه سرعت، در همهی كارها چیز مطلوبی نیست.
جوان نخبهای كه اختراعی درخور توجه داشت، در حضور ایشان از عدم رسیدگیها و فقدان حمایتها گلایه میكرد. او به وجد آمده بود و ناخودآگاه میگریست. بعداً گفت: از اینكه میبینم شخص اول مملكت بیتكلف ایستاده و حرفهایم را میشنود، دست مهربانی بر دوشم میكشد، اشكهایم را پاك میكند و شخصاً پیگیر امور میشود، ناخودآگاه به گریه آمدهام.
استاد پرمدعایی هم آمده بود تا به قول خودش مطالبی را به رهبری برساند. قدری متكبرانه شروع به سخن كرد و فحوای كلامش اثبات این موضوع بود كه ما باید راه پیمودهی دیگران را برای ارتقای علمی كشور با همان سبك و سیاق و همان نظام و روش برویم. كلامش كه تمام شد، نگاهش برق میزد. خیال میكرد خیلی عالمانه سخن گفته. آقا كه شروع به سخن كردند، در چند دقیقه مبنای نظری بحث را خیلی بهتر از خود او بیان فرمودند. سپس نقد روش متدوال در پیشرفت و ارتقای علمی را بیان كردند و آنگاه اشاره كردند كه حتی تحولات جهشی غرب هم خارج از این مسیری كه به ما معرفی میكنند، صورت پذیرفته و تحولات چشمگیری كه در عرصهی علم و فناوری رخ داده، جهشی بوده و با شكست ساختارهای مرسوم امكان وقوع یافته است.
بار دیگر به آن آقای مدعی نگاه كردم؛ بهت و شرمندگی را میشد بهوضوح در چهرهاش دید. آمده بود نكتهای برساند، حالا خودش خیلی چیزها را برای اولین بار میشنید.
***زمانی كه عصبانیت رهبر را دیدم!تنها زمانی كه عصبانیت رهبر انقلاب را دیدم، وقتی بود كه برای شركت در مراسم افطار اساتید از پشت حسینیه میآمدیم. در طول مسیر، دو نفر از مسئولان هر كدام گلایهای از دیگری را گفتند. ایشان برآشفت و فرمود: «شما كه برای كار خودتان مسئولیت نگرفتهاید. باید همتتان رفع مشكل كشور و خدمت به مردم باشد. این دعواها را دور بریزید. به جای آن بروید كار كنید. مبنای كارتان هم قانون باشد، نه سلایق شخصی خودتان.»
اهل سالوس هم گاهی نزد ایشان میآمدند، اما ایشان بافراست میدید و راه را روشن میكرد. فردی آمده بود تا با حضورش در این افطاری، خود را تطهیر كند. خود را به صندلی ایشان پای سفره افطار چسبانده بود. آقا پرسید: «آقای فلانی، جریان چیست؟» آقای فلانی! دستپاچه شد و با لكنت و در عین حال اصرار، انكار میكرد جریانی را كه آقا حتی به آن اشاره هم نكرده بود!
***گفتمانسازی ایشان به نظرم بینظیر است. در دانشگاه سمنان از تحول و الزامات آن سخن گفتند؛ موضوعی كه بعدها نماد سیاسیون بینالمللی گردید. دههی چهارم انقلاب را دههی پیشرفت و عدالت خواندند؛ عنوانی كه هنوز سالها باید بكوشیم تا تبیین و تحلیلش كنیم. پانزده سال پیش جنبش نرمافزاری را به ما معرفی كردند؛ موضوعی كه اكنون گفتوگوی رایج محافل علمی كشور ماست. خوب كه نگاه میكنیم، ارتقای مدار حركت انقلاب در این دو دهه، همیشه مرهون گفتمانسازی ایشان بوده است.
***ای كاش...دوست پزشكی دارم كه استادی با شهرت جهانی در رشتهی تخصصی خود است. به من میگفت: «من یك آرزو دارم و آن دیدار چهره به چهره با ایشان است. نگاه نورانی ایشان حتی از پشت صفحهی تلویزیون مرا عاشق خود كرده است.» او هنوز هم با ایمیل پیگیر وعدهی دیدار است و من باید دنبال كنم!
در اندونزی، یك دانشجوی رشتهی پزشكی دانشگاه جاكارتا میگفت: «شما قدر این سید را نمیدانید. مثل ماهی در آب هستید. نمیفهمید چه نعمتی دارید.» راست میگفت.
در هامبورگ استاد دانشگاهی در حاشیهی نشستی علمی به من گفت: «گمان نكنید ایران را كار و تدبیر شماها حفظ كرده است؛ وجود این مرد را كه سكاندار كشتی انقلاب شماست و هوشمندانه این كشتی را در اقیانوسهای پرتلاطم هدایت میكند، دست كم نگیرید!»
در آكرا، پایتخت غنا، عالمی دینی میگفت: «اگر ما مثل این مرد را داشتیم، كارهایی میكردیم كارستان!»