۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۳۸۳۷۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۳ - ۰۸-۰۷-۱۳۸۹
کد ۱۳۸۳۷۶
انتشار: ۰۹:۳۳ - ۰۸-۰۷-۱۳۸۹
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان: خيال خام

«خيال خام» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ در اين ترديدي نيست كه حوادث سال 88 مناسبات و مرزهاي جامعه سياسي ايران را به نحو اساسي دگرگون كرده است. «سياست داخلي» در ايران اكنون هيچ شباهتي به آنچه مثلا در اواخر سال 87 مي شد ديد، ندارد. چهره هايي از ميدان به در شده اند، چهره هاي جديدي ظهور كرده اند و برخي گروه ها و احزاب اگرچه همان موقع هم تلاش مي كردند نقش اپوزيسيون درون نظام را بازي كنند ولي حالا ديگر رسما به جرگه ضد انقلاب پيوسته اند و ولو به صد زبان ادعا كنند هنوز خود را بخشي از نظام مي دانند نظام به اندازه كافي حجت و بينه دارد كه اين ادعا را از آنها نپذيرد. مهم تر از همه اينها اما تحولات گفتماني است كه درون جامعه سياسي ايران رخ داده است. واضح است كه گفتمان سياسي در ايران هم تفاوت هايي اساسي با زمان آغاز مبارزات انتخاباتي سال 88 كرده است.

در اينجا منظور از گفتمان مجموعه مفاهيم (يعني اصطلاحات و كلماتي كه سياستمداران براي بيان مقاصد خود آنها را به كار مي گيرند)، گزاره ها (به معناي تركيب مفاهيم با يكديگر و توليد الگوهايي براي فعاليت سياسي) و شكل هاي استدلال (يعني شيوه اي كه گروه هاي سياسي از خود دفاع يا ديگران را با آن نقد مي كنند) در بر مي گيرد.

در سياست داخلي ايران، اكنون اصطلاحاتي به كار مي رود كه عمري طولاني ندارد اما چنان جا افتاده كه گويي سالها به كار برده مي شده است. مثلا اصطلاح فتنه را در نظر بگيريد. تا پيش از حوادث سال 88 اين اصطلاح، واژه اي با درونمايه ديني-تاريخي بود كه اغلب براي توصيف وضعيتي در گذشته يا وضعيت هايي محتمل در آينده -كه احتمال وقوعشان بسيار ضعيف است- به كار برده مي شد كه تشخيص حق از باطل در آن بسيار دشوار است. اكنون اما اصطلاح فتنه مستقيما توصيفي است از عمل واقعي و مستمر يك جريان سياسي خاص كه هر روز مصداق هايي جديد پيدا مي كند. اصلاح وحدت هم مورد جالبي است.

تا پيش از حوادث سال 88 وحدت يك ارزش اجتماعي و سياسي تلقي مي شد كه بايد براي وقوع آن تلاش كرد و تلقي رايج اين بود كه در هر حال امري پسنديده است. در حالي كه در اوضاع و احوال كنوني روشن است كه لااقل در ميان بخش هايي از جامعه سياسي، وحدت معنايي جز ناديده گرفتن جرائم و جنايات جماعتي خاص و باز كردن دوباره راه براي ورود آنها به ساخت سياسي كشور ندارد.

نمونه هايي از اين دست فراوان مي توان آورد (و در جاي خود بايد اين بحث را تدقيق كرد) اما نتيجه بحث مهم تر از محتواي آن است و آن نتيجه اين است كه اين روند آشفته سازي گفتماني فضاي سياسي، يك پروژه است نه يك پروسه؛ به اين معنا كه اين روند برنامه ريزي شده واز جانب محافل و جريان هاي خاصي هدايت مي شود و مخاطباني خاص را هم هدف گرفته است.

به دلايلي كه اين نوشته جاي بحث از آنها نيست، اصلي ترين جرياني كه محتمل است قرباني اين روند باشد يا به عبارت بهتر جرياني كه طراحان اين پروژه تلفات گرفتن از آن را هدف خود قرار داده، همان جرياني است كه اصولگرايي خوانده مي شود و در حدود 6 سال گذشته بيش از هر گروه و گفتمان سياسي ديگري مورد اقبال و محل رجوع مردم بوده است. در واقع كاملا بجا و دقيق است اگر بگوييم پروژه اي جديد براي ضربه زدن به هويت و پرچمي به نام اصولگرايي آغاز شده كه هر روز از روزني جديد و با شكل و ادبياتي خاص ظاهر مي شود اما اهداف آن در همه موارد يكسان است. اين نوشته تلاش مي كند اهداف كلان خفته در پس اين پروژه را كه ماه ها رصد شده اجمالا فهرست كند. دلايلي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي اتاق فكر خاص در داخل و خارج كشور تصميم گرفته اند با طراحي يك پروژه ويژه،- به زعم خود- ايجاد شكاف در ميان اصولگرايان را دنبال كنند. رئوس اين پروژه اجمالا چنين است.

اول- جنگ قدرت. اين پروژه بر آن استوار است كه افكار عمومي در يك بازه زماني طولاني -كه بتوان آن را نشان دهنده يك رويه دانست نه يك اتفاق- اين پيام را دريافت كند كه اصولگرايان براي به دست آوردن سهمي بيشتر از كيك قدرت حاضرند با يكديگر به مثابه دشمن برخورد كنند و از به كار بردن هيچ ابزار و روشي براي حذف يا ضربه زدن به هم ابا ندارند. يكي از روش هاي اجراي اين پروژه آن است كه كساني دوستان اصولگراي خود را به صرف يك يا چند خطا به خروج از دايره اصولگرايي متهم كنند.

دوم- محور دوم پروژه اي كه جريان اصولگرا را هدف خود قرار داده، ايجاد بحران ارزشي دراين جريان است. اصولگرايي تا امروز بر مباني استوار بوده كه همه حاضران در اين خيمه تصور مي كرده اند اجمالا درك روشني از آن دارند. اسلام، امام، انقلاب و رهبري رئوس آن مباني را تشكيل مي داده است. حال تصور كنيد موجي آغاز شود كه مي گويد اين ارزش ها از ابتدا درست فهميده نشده و بايد در فهمي كه عموما از آنها وجود دارد تجديد نظر كرد. اين تجديد نظرطلبي جديد از جمله مي تواند به اين منجر شود كه ارتباط گيري با خرده فرهنگ هاي خاص با اين استدلال كه آنها تا امروز بيهوده مورد بي مهري قرار گرفته اند و همه اصولگرا هستند مگر اينكه خلاف آن ثابت شود، جايگزين ارتباط با توده هاي مردم مومن و انقلابي شود. مرحله بعدي مي تواند اين باشد كه ادبيات لازم براي جذب اين خرده فرهنگ ها تبديل به ادبيات غالب شود و جاي ادبيات استاندارد اصولگرايي را بگيرد.

سوم- محور سوم اين پروژه كه مي توان ديد دشمن سعي مي كند اصولگرايان را به سمت آن سوق دهد، جايگزين كردن گفتمان و برنامه خدمت با گفتمان ها و برنامه هاي ديگر است. تا آنجا كه به توده هاي مردم مربوط مي شود مهم ترين عامل گرايش آنها به اصولگرايان و ايستادگي بر موضع خود درباره آنها اين بوده است كه اين جريان ثابت كرد دولت خادم مردم است. درگير شدن با ويژه خواران و مراعات نكردن آنها به هيچ قيمت و در مقابل قائل شدن اين حق براي مردم كه بر خادمان خود سخت بگيرند و از آنها انتظارات و توقعات بزرگ داشته باشند، فضايي است كه دولت اصولگرا در اين كشور به آن عينيت بخشيد. حال تصور كنيد اين گفتمان تبديل به گفتماني شود كه در آن خدمت به مردم به هدفي درجه 2 و 3 تبديل شده و جاي آن را نوعي پز روشنفكري گرفته كه نه اصل و نسبش معلوم است و نه اساسا جدي گرفته مي شود. آن وقت است كه مردم مومن احساس خواهند كرد برخي افراد كار به دست، براي نظام ارزشي آنها و توقع و تعريفي كه از«مسئول مطلوب» دارند احترامي قائل نيستند.

چهارم- محور بعدي آن است كه جريان اصولگرا ولو اندكي نسبت به اصلي ترين و مهم ترين عامل انسجام و قوت خود يعني تبعيت محض و بي چون چرا در تصميم و تحليل از رهبري، و مقدم داشتن امر ولي بر خواست و تشخيص خود كاهلي كند. يكي از مهم ترين درس هايي كه دشمن از فتنه 88 آموخته اين است كه اگر بتواند در اين فرايند يعني فرايند تبعيت از ولايت اختلال ايجاد كند خواهد توانست در صف متحد و يكپارچه ملت شكاف بيندازد.

مجموعه اهداف ياد شده را مي توان در تحرك آشكار و پنهان دشمن مشاهده كرد بنابراين بديهي است كه اصولگرايان مانند هميشه با دقت و بصيرت مي توانند نقشه شوم دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها را ناكام و عقيم بگذارند كه خوشبختانه شواهد موجود حكايت از اين بصيرت دارد.

سياست روز:صندوق بين‌المللي پول و هدفمندي يارانه‌ها

«صندوق بين‌المللي پول و هدفمندي يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛هدفمندي يارانه‌ها قرار است که در پايان مهرماه جاري عملياتي شود. ابتدا قرار بر اين است که يارانه‌هاي نقدي به حساب مردم واريز و سپس اصلاح قيمت اعلام و اجرا شود.

بر سر بررسي و اجراي اين طرح ملي چندين سال کار شده است. هم در دولت و هم در مجلس.

اتفاق نظر اکثريت نمايندگان مجلس و برخي کارشناسان اقتصادي بر اين است که اين طرح بايد اجرا شود. طرح خوبي است، باعث تحول در اقتصاد کشور خواهد شد. زندگي مردم را نيز متحول خواهد کرد.

اين مطالبي است که در رسانه‌ها بارها گفته شده است و مي‌توان آن را يک روي سکه طرح هدفمندي يارانه‌ها دانست.

اما برخي ديگر اعتقاد دارند که اجراي طرح هدفمند کردن يارانه‌ها با اين ساختار فعلي و با توجه به آماده نبودن زيرساخت‌هاي لازم براي اجراي آن، وضعيت اقتصادي از وضعيت کنوني وخيم‌تر خواهد شد. افزايش تورم خواهيم داشت. کارخانه‌ها و کارگاه‌ها تعطيل خواهند شد و قس‌علي هذا.

اما چند وقتي است که «صندوق بين‌المللي پول» اصرار عجيبي نسبت به اجراي اين طرح دارد.

اين صندوق در گذشته نيز بر اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها در ايران تاکيد داشت، اما اين صندوق بين‌المللي در تازه‌ترين اظهارنظر خود که توسط دو کارشناس ارشد اقتصادي در گفت‌وگويي انجام داده‌اند، مطالب جالب توجهي را مطرح کرده‌اند.

دو اقتصاد‌دان به نام‌هاي «دومينک گيلوم» و «رومان زيتک» پيش‌بيني کرده‌اند که هدفمندي يارانه‌ها اقتصاد ايران را متحول خواهد کرد و زمان کنوني بهترين زمان اجراست.

اين دو اقتصاد‌دان در پاسخ به پرسش‌هاي ديگري، مسائلي را مطرح کرده‌اند از جمله دلايل اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها، تصويري از شرايط اقتصادي ايران، چه چيز يارانه‌ها بسيار بد است و ... اما جداي از اين که اجراي هدفمندي يارانه‌ها نياز امروز کشور است که البته چگونگي اجراي آن نيز بسيار مهم است، تاکيد اين دو اقتصاد‌دان ارشد صندوق بين‌المللي پول بر زمان کنوني به عنوان بهترين زمان اجراست.

به نظر مي‌رسد بايد کمي به اينگونه اظهار نظرات کارشناسي از سوي اينگونه سازمان‌هاي اقتصادي دنيا شک کرد و اين شک را با بررسي و تحليل بيشتر بر روي طرحي که قرار است به زودي اجرا شود، انجام داد.

سال‌ها پيش از اين بسياري از کشورهاي جنوب شرق آسيا با اجراي طرح‌هاي اقتصادي صندوق بين المللي پول گرفتار بحران اقتصادي شديدي شدند. کشورهايي از جمله اندونزي، فيليپين، تايلند، سنگاپور و ...، تنها کشوري که از اين بحران اقتصادي جان سالم به در برد کشور مالزي بود. حتي اين بحران اقتصادي تا حدودي بر چين نيز تاثير گذاشت.

دامنه بحران اقتصادي به ايران نرسيد چون سياست‌هاي اقتصادي صندوق بين‌المللي پول و بانک جهاني را اجرا نمي‌کرد و همين امر باعث شد تا در آن سال تاثيرات منفي اين بحران به ايران نرسد.

در هر حال با اين توضيحات به نظر مي‌رسد بازنگري جدي و کارشناسي بر روي چگونگي و زمان اجراي طرح هدفمندي يارانه‌ها، اطمينان خاطر بيشتري را براي مسئولين و مردم فراهم خواهد کرد.

مردم سالاري:يکه تازي دلا ر و طلا

«يکه تازي دلا ر و طلا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم کوروش شرفشاهي است كه در آن مي‌خوانيد؛چند روزي است که به نظر مي رسد بازار طلا  و ارز کار خودش را مي کند و مسوولا ن هم کار خودشان  را انجام  مي دهند و گراني هاي سرسام آور اخير در اين بازار حکايت از آن دارد که بازار در جهت عکس سياست هاي ضد تورم دولت حرکت مي کند.

از آنجا که در اين روزهاي اخير قيمت سکه و ارز به دقيقه و شايد هم ثانيه تعيين مي شود  و در آخرين قيمت، سکه طرح قديم 385 هزار تومان و هر دلا ر آمريکا 1250 تومان بوده است.

البته بايد اين نکته مورد توجه قرار گيرد که چرا چنين رشد  که چه عرض کنيم، چنين تورمي را شاهد هستيم؟ بي شک تورم عوامل متعددي دارد که از آن جمله مي توان به عملکرد غلط برخي مسوولا ن در مديريت بر منابع مالي، تاثيرات جهاني، وجود نقدينگي  سرگردان در جامعه،  نبود برنامه مشخص و موارد ديگري که در حوصله بحث نمي گنجد. اما تجربه ثابت کرده که عامل اصلي تورم و گراني در 2  گزينه سو» مديريت و نقدينگي سرگردان بوده است.

بدين معنا که هر لحظه در کالا  يا خدماتي نمود کرده و متورم مي شود. با نگاهي به گذشته مي توان پي برد که در يک مقطع خاصي، قيمت مسکن چند برابر شده و در مقطعي ديگر تورم را در برنج، شکر و... شاهد بوده ايم. جالب اين که دولت هر گاه با چنين تورم هايي روبه رو شده از وجود باندهاي مافيايي خبر داده که عليه دولت دست به کار مي شوند تا مديريت را زير سوال  ببرند اما آيا واقعيت همين است؟

بايد بپذيريم که امروزه نقدينگي سرگردان در جامعه  بسيار بوده است و دليل اثبات اين ادعا در سپرده هاي کوتاه مدت و بلند مدت بانک هاست که از رشد قابل توجهي برخوردار بوده و دايم بانک ها تبليغ مي کنند که حاضرند سودبيشتري  به سپرده هاي مردم بدهند، البته سپرده هاي بانکي از سوي کساني اتفاق مي افتد که حاضر به ريسک و حضور در آشفته بازار اقتصاد  نيستند نمونه اين را اکنون در بحران طلا  و ارز شاهد هستيم. امروز همه به هم مي گويند که اگر پول داري طلا  يا دلا ر بخر و اگر کسي به اين سفارش اعتنا کرده و تنها چند روز قبل دلا ر مي خريد اکنون سود قابل توجه 25 درصدي را تجربه مي کرد. اما سوال اينجاست که چرا امروز از سوي مسوولا ن اقتصادي اعلا م مي شود  که سکه و دلا ر به بازار تزريق خواهند کرد و چرا همواره از پيش بيني ها عقب هستيم اما عواقب اين خواب زدگي ها چيست و تاوان آن را چه کساني مي دهند و سود را چه کساني مي برند؟ سوال جالبي است که به پاسخ نياز دارد.

البته اصل اين مشکل گاه در بي توجهي به اجراي کامل قوانين  است. هنگامي که براي کشور سند چشم انداز 20 ساله  مي نويسند و کارشناسان اعلا م مي کنند از اين سند عقب هستيم،  هنگامي که سند برنامه چهارم توسعه  نوشته مي شود و بر مبناي اعلا م برخي نمايندگان مردم در خانه ملت تنها 30 درصد اين برنامه اجرايي شده و 70 درصد آن رها شده است بايد هم يک شبه قيمت طلا  چنين بشود زيرا برنامه هاي اقتصادي که بايد چراغ راه مان باشد به صورت کامل اجرايي نشده است.

در اين شرايط نشانه هاي اقتصادي حکايت از آن دارد که تفکر دلا لي جايگزين تفکرات توليدي شد، و هر لحظه نقدينگي کشور در يک قسمت از بازار هجوم مي آورد.

رسالت:به وصيت شهيد باكري عمل كنيد!

«به وصيت شهيد باكري عمل كنيد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛شهيد حميد باكري در وصيت‌نامه خود خطاب به خانواده خود بويژه دو فرزند عزيزش احسان و آسيه نوشته است.

"يقين بدانيد تنها اعمال شما كه مورد رضايت خداوند متعال قرار خواهد گرفت، اعمالي است كه تحت ولايت الهي و رسولش و امامش باشد. بنابراين در هر زمان و هر موقعيت همت به اعمالي بگماريد كه مورد تائيد رهبري و امامت باشد."

وي همچنين در وصيت‌نامه خود نوشته است: "قدر اين انقلاب را بدانيد و مدام در جهت تحكيم مباني جمهوري اسلامي كوشا باشيد و زندگي خود را صرف تحكيم پايه‌هاي اين جمهوري قرار دهيد."

وي خطاب به همسر خود در اين وصيت‌نامه نوشته است: "توجيه و كنترل مواردي كه به احسان و آسيه وصيت نموده‌ام به عهده شماست." (1)

شهداي انقلاب و خانواده‌هاي آنها چشم و چراغ انقلاب هستند. تكريم و تعظيم و رعايت  حريم تقدس آنها بر هر كس واجب است. اين وجوب از كجا ناشي مي‌شود. از اين ناشي مي‌شود كه آنها جان خود را فداي انقلاب، اسلام و ولايت فقيه و امام كردند.

اين معنا و مفهوم در نوع وصيت‌نامه‌هاي آنها موج مي‌زند و وصيت‌نامه سردار بزرگ اسلام حميد باكري يك نمونه خوب، شنيدني و به ياد ماندني است. انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري با مشاركت 85 درصدي مردم با خيانت برخي نامزدها به جمهوريت نظام و همراهي آنها با آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي تبديل به يك فتنه شد. مردم با بصيرت، سران فتنه را شناسايي كردند و از آنها در 9 دي و 22 بهمن در يك تظاهرات سراسري كه به يك رفراندوم تمام عيار شبيه بود تبري جستند. سران فتنه در يك ائتلاف ننگين  با منافقين و سلطنت طلب‌ها و بني صدر خائن و نيز همكاري سرويس‌هاي جاسوسي دشمن در داخل تمامي ظرفيت خود را در مقابله با امام و نظام و انقلاب را به كار گرفتند تا شايد خشم و غضب خود را كه ناشي از ناكامي در انتخابات بود فرو بنشانند.

اهل فتنه در روز قدس، روز 13 آبان، روز 16 آذر و... شعارهاي انقلاب را تحريف كردند، عكس مبارك امام را پاره كردند، با سلاح سرد و گرم به مردم حمله‌ور شدند و مسجد به آتش كشيدند به طوري كه نتانياهو با افتخار از اين جريان حمايت كرد و گفت: "جريان سبز بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران است."

اوباما بارها حمايت خود را از اين جريان تبهكار اعلام و بوش آنها را پياده نظام آمريكا در ايران معرفي كرد.

اهل فتنه و سران آن با اسم رمز تقلب در انتخابات فجايعي در كشور به وجود آوردند كه واقعا روي منافقين و رو سياهان انقلاب را سفيد كردند.

رهبري مظلوم انقلاب خار در چشم و استخوان در گلو اين جريان را تحمل كردند و با بصيرت و مديريت بي‌نظير، مردم را به هوشياري و بصيرت براي حضور در نبرد نرم با آمريكا فراخواندند. مردم انصافا چشم فتنه را كور و دشمنان انقلاب را رسوا كردند.
چندي پيش نامه همسر شهيد حميد باكري به فرمانده سپاه را ديدم واقعا متاسف و متاثر شدم كه چرا با اين همه واقعيت‌هاي روشن و شفاف، علي‌رغم وصيت شهيد باكري وي همچنان از اهل فتنه و سران آن حمايت مي‌كند.

مصاحبه او با سايت ضد انقلابي روز آنلاين و روزنامه نگار فراري آن (فرشته قاضي) مرا متاسف‌تر كرد و از آن بالاتر اصرار وي براي ملاقات با سران فتنه و رفتن به سمت توليد پيام براي رسانه‌هاي رسواي دشمنان واقعي ملت، هر انسان دردمند و علاقه‌مند به خانواده شهدارا متاثر مي‌كند.

اگر نبود نص صريح وصيت‌نامه شهيد حميد باكري خطاب به همسر و دو فرزندش، شايد اين يادداشت را نمي‌نوشتم.
سئوالي كه مشفقانه از وي و دو فرزند گرامي‌اش دارم اين است كه؛ آيا اينكه در كنار يك نامزد مغلوب عليه اكثريت ملت موضع گرفته‌ايد - آن هم با هزينه‌هاي گزاف پشت كردن به انقلاب - عمل به وصيت شهيد حميد باكري مبني بر "تحكيم پايه‌هاي جمهوريت" نظام است؟

اهل فتنه با آشوب خود امنيت و اقتدار ملي را مورد تهديد قرار دادند.
اگر حميد باكري زنده بود در كنار مردم و رهبري قرار مي‌گرفت يا در كنار اهل فتنه و آشوب؟!

شهيد باكري وصيت كرد؛ "اعمال شما بايد تحت ولايت الهي و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان همت به اعمالي بگماريد كه مورد تائيد رهبر باشد."
سئوال از همسر مكرمه شهيد باكري اين است؛ آيا شما ولايت آمريكا را ولايت الهي مي‌دانيد آيا كروبي و موسوي به نيابت از آمريكا بر شما ولايت دارند كه داريد به وصيت آن بزرگ اين گونه عمل مي‌نماييد؟!

اگر عمل به وصيت شهيد حميد باكري را قبول نداريد، چرا خود را منتسب به آن سردار رشيد و پر افتخار اسلام مي‌كنيد؟ اگر قبول داريد - كه قطعا هم قبول داريد - پس چرا در برابر مردم و ولايت سينه سپر كرده و از اهل فتنه و سران شرور آن دفاع مي‌كنيد؟!  اينها سئوالاتي است كه در ذهن مردم و بويژه دوستداران شما هست بايد به نوعي به آن پاسخ داد.

نمي‌شود هم با انقلاب بود و هم با ضد انقلاب! نمي‌شود هم با اسلام بود و هم با مخالفان اسلام!
شهيد حميد باكري وصيت كرده؛ قدر اين انقلاب را بدانيد و در جهت تحكيم آن كوشا باشيد.
آيا حمايت از سران فتنه و تكرار دروغ تاريخي تقلب در انتخابات در جهت تحكيم انقلاب و نشانه آن است كه شما قدر انقلاب را مي‌دانيد؟

ميليون‌ها انسان شريف، ميليون‌ها انسان محروم و مستضعف در روستاها به احمدي‌نژاد راي دادند. برخي سرمايه‌داران و ثروتمندان شمال شهر تهران و نيز شهرهاي بزرگ در راس راي دهندگان به نامزد ناكام انتخابات دهم بودند. مردم، چه آنها كه به احمدي‌نژاد راي ‌دادند و چه آنها كه به ديگران، نتيجه راي‌گيري را با نظر شوراي نگهبان و تنفيذ رهبري گردن نهادند و با جان و دل پذيرفتند.

 اما ثروتمندان و سرمايه‌داران به همراه اهل فتنه اين راي را برنتافتند و در چند خيابان شمال شهر تهران آشوب راه انداختند. آيا شما بين محرومين و مستضعفين و فقرا كه در برابر ثروتمندان و سرمايه‌داران قرار داشتند بايد تمام قد در كنار سرمايه‌داران بايستيد؟ آيا اين حضور در منطق شهيد حميد باكري جايي دارد؟ واقعا در روز قيامت در محضر خداوند تبارك و تعالي و چه پاسخي براي آن شهيد و از آن بالاتر در برابر خدا و اين ملت مظلوم داريد؟

آيا اينكه در مصاحبه با رسانه‌هاي دشمن سفره دل بگشاييد و هر چه خواستيد بگوييد عمل به وصيت شهيد باكري است؟
بياييد از اين همراهي كه دين و دنياي شما را هدف قرار داده پرهيز كنيد و به وصيت‌نامه شهيد حميد باكري مو به مو و هر آنچه گفته عمل كنيد. مردم و رهبري خيرخواه شما هستند به اين خيرخواهي پشت نكنيد.
پي‌نوشت:
1- رسالت 7 مهر 89، صفحه 2

ابتكار:آن جا واقعا آفسايد است

«آن جا واقعا آفسايد است»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ابتكار به قلم حسن جعفري است كه در آن مي‌خوانيد؛ قهرمان فوتبال در حين فسق گرفتار شده بود! چندين سال از اين ماجرا گذشته است، او که اکنون مربي يکي از تيم‌هاي کشورمان است و بچه هايمان را ورزش کار تربيت مي‌کند، در آن زمان در مصاحبه‌اي مي‌گويد (نقل به مضمون) در کشورهاي خارج و عربي به من پول خوبي مي‌دهند. اگر زياد گير بدهند من به آنجا مي‌روم!
و... او به عنوان قهرمان ما سال‌ها در تيم ملي کشورمان بازي مي‌کند.

سال گذشته روزنامه‌ها خبر از دستگيري يکي از قهرمانان سرشناس فوتبال در يک محفل خاص در حين مصرف مواد مخدر مي‌دهند، گزارش مي‌شود که مسئولين باشگاه مانع از تنظيم پرونده براي وي شده¬اند!!؟ از جرائم يقه سفيدها و عدم پيگرد آنها خيلي خبرها شنيده بودم.

اما واقعا نمي‌دانستم بازيکن فوتبال هم جزو يقه سفيدها شده است!!؟ و حتي مواد مخدر هم ممکن است مصرف کند پس آنهمه شعار ورزش تن را سالم و....

يکي از افراد صاحب منصب در دولت کانديداي رياست يک سازمان ورزش در مورد فوتبال مي‌گردد. ساير مدعيان از اين امر آنقدر ناراحت مي‌شود که يک سازمان معمولي جهاني که فيفا ناميده مي‌شود را وارد معرکه مي‌کنند.تا در مقابله با کانديدا شدن فرد مذکور بر آيد. هدف فقط مقابله با کانديداشدن يک نفر است و اين جمع گرداننده و پشت پرده، بدون کوچکترين شرمي براي رسيدن به اهداف خود از بيگانگان نيز کمک مي‌گيرند و حتي حاضر مي‌شوند فوتبالي راکه دار وندارشان از آن است در معرض آسيب و خطر قرار دهند!

و در نهايت با تلاش بسيار و تله گذاري و حيله‌هاي مختلف کانديداي دولت را وادار به کنارکشيدن مي‌نمايند تا سکان از دست آنها خارج نشود.

نارنجکي در وسط بازي( تاکيد مي‌گردد) يک بازي!!! ورزشي منفجر مي‌گردد يک انسان، يک جوان سرباز! نه در دفاع از ميهن و نه در مقابل خصم بلکه در مراقبت از نظمي ساده در يک بازي فوتبال بين هموطن‌هاي خود، چشمان خود را از دست مي‌دهد

جمعي رنگ نارنجي، عده‌اي قرمز،ديگر گروه آبي و جمع ديگري سبز پوشيده اند! آنها تيم خود را تشويق مي‌کنند.

اما واقعا چه چيز تشويق مي‌گردد. رنگ لباس! يازده نفري که در وسط چمن‌ها بازي مي‌کنند! يا باشگاه! و يا مالک باشگاه! هيچ چيز معلوم نيست.

آيا اگر رنگ لباس‌ها عوض شود يا نام باشگاه و يا مالک آن عوض شود، وضع عوض خواهد شد؟

بازيکنان که هر چند سال تقريبا همه شان عوض مي‌شوند!!! واقعا آيا فکر کرده ايد که هواداري يک تيم به چه معني است؟

اين تخم جهالتي است که در ذهن مردمان ساده دل کاشته مي‌شود، آبياري مي‌گردد و از آن استفاده مي‌شود!!

او فقط راي مي‌خواهد به هر بهايي که آن را بفروشند! دوسري پوستر از او در ديوارها است! ما به او راي مي‌دهيم! با امضاي سرخپوشان و کمي آنطرف تر دوباره “ما به او راي مي‌دهيم “ باامضاي آبي پوشان! تا به حال سرخ و آبي روبروي هم بوده اند پس او چگونه از هر دو تيم است؟ و ديگر تيم‌ها هم که به او راي نمي‌دهند. انتخابات تمام شده است و او هم مثل هميشه از آخر نفر اول شده است!!!

صدا وسيما و روزنامه‌هاي زرد و نارنجي دم به دم برنامه‌ها و صفحات ورزشي خود را اضافه مي‌کنند؛ توليد سهل ترين کالا يعني گذاردن دوربين و ضبط يک مسابقه به جاي تعمق و تلاش براي توليد محصولي غني !

به نظر نمي‌رسد که افزايش تعداد صفحات ورزشي موجب افزايش فروش يا ناشي از درخواست مشتريان باشد، جامعه‌اي که به سمت کار مي‌رود و به سوي رشد تلاش مي‌کند بايد با روياي کاذب ورزشکار شدن و جادوگر ناميده شدن از تلاش و شعور مندي بماند؛ نهادهاي مسئول در امر رسانه به جاي ساختن فرهنگ؛ فرهنگ سخيف را اجازه مي‌دهند آنها را بسازد !

توليد کالا بر مبناي سليقه مشتري!!!! در حاليکه نمي‌دانند کالاي فرهنگي براي تغيير فرهنگ و رشد آن مسئوليت دارند!

همواره سعي شده است که ما در مقابل غريبه‌ها کوتاه بيائيم اين شايد ابتدا بواسطه مهمان نوازي ما بود، اما اين مهمان نوازي اکنون به يک فرهنگ کم آوردن در مقابل بيگانگان تبديل شده است.

بيگانه‌اي براي بردن تيم ملي فوتبال کشورمان به جام جهاني دعوت مي‌گردد او از ابتدا شرايط خود را ديکته مي‌کند. مربي پروازي خواهد بود، پول خوب خواهد گرفت و هيچ ضمانتي در مقابل کار خود نخواهد داد.

به معني واضح پول ميلياردي از ثروت نفتي مردمان اين سرزمين از طرف امانت داران به او داده مي‌شود اما او ضمانت نمي‌کند که نتيجه اين هزينه از جيب و بيت المال مردم ايران، موجب گردد که تيم آنها به جام برسد و يا رتبه‌اي خاص را کسب نمايد. پس اين چگونه قراردادي است؟!

سال هاست که ورزش کشورمان تحت تاثير فوتبال قرار دارد اما تاکنون هيچ پژوهشي در مورد تاثيرگذاري مثبت اين بازي در سرزنده نگه داشتن جامعه و تشويق جوانان به ورزش ارائه نشده است.

ميلياردها هزينه فوتبال شده است، بسياري از ورزش‌ها تحت تاثير فوتبال منزوي و بصورت ضعيف باقي مانده اند اما ثروت از شيرهاي باز جامعه همچنان به اين مسير در جريان است !

کارمندي در فدراسيون فوتبال در مقابل سوال مردم و صاحب نظران خود را در جايگاهي مي‌يابد که مي‌گويد “بعضي‌ها مي‌خواهند منافع ملي را به خطر بياندازند»
اکنون اين قرارداد در حال عقد با آن خارجي است که مي‌خواهند يک ميليون يورو حدود يک ميليارد و چهارصد ميليون تومان و حقوقي بيش از 40 ميليون تومان از ثروت جامعه را به او بدهند و او همچنان تمام شرايط خود را ديکته خواهد کرد، حتي ارزش‌هاي جامعه خود را نيز به ما تحميل خواهد کرد.

ضروري است که ارزش افزوده اين قراردادها و هزينه‌هاي جانبي آن براي مردم جامعه مشخص گردد. يک استاد دانشگاه، يک پزشک، يک مهندس و يا يک معلم بايد بدانند چرا ارزش کار آنها در جامعه کمتر از مربي فوتبال رقم زده مي‌شود.

کدام مسئول کشوري داراي حقوقي به اندازه يک مربي خارجي در کشور است، آيا مسئوليت آنان از اين مربي کمتر است!!؟

هر قرارداد ضمانت‌هاي لازم را براي حصول به نتيجه در پي دارد اگر براي پيروز شدن يک تيم يازده نفره و چند نفر ديگر اين همه هزينه گردد، بايد در مقابل عدم رسيدن به آن نيز مسئوليت افراد و امکان بازخواست از آنها نيز مشخص گردد.

ثروت جامعه ما از کارکردن واقعي نيست ما منابع طبيعي خود را مي‌فروشيم و آنرا هزينه مي‌کنيم و اين ثروت به غير از مردم و آيندگان مان به هيچ کس تعلق ندارد و نمي‌تواند در بحث ورزش بجز صرف در سلامتي و ايجاد فرهنگ سلامتي و شادابي واقعي مردم هزينه گردد. کدام قهرماني براي ملت ما شادي آورتر از بينا شدن چشم‌هاي سرباز ورزشگاه فوتبال خواهد بود.

اکنون به نظر مي‌رسد با توجه به بازي خوب مربي خارجي درمذاکرات خود و امتيازگيري‌هاي بسيارش و همچنين ضعف‌هاي بسيار مسئولين فوتبال در اداره کردن امور و فرافکني‌هاي آنان در نقاط ضعف خود، بايد دقتي مسئولانه به اين ورزش و نقش منفي آن در بسط ورزش و ايجاد فرهنگ خاص خود در جامعه بياندازيم. تعجب آور نيست که تاکنون کمتر خانواده‌اي حاضر شده است که فرزندان پاک و مودب خود چه رسد به دخترانشان را به اين ورزشگاه‌ها بفرستند چون آن جا واقعا آفسايد است!

تهران امروز:دفاع مقدس فرهنگ ماناي ماست

«دفاع مقدس فرهنگ ماناي ماست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سادات رضوي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديرزماني است كه دشمن درصدد بازآرايي نبرد نوين در قالب تحريم عليه ملت ايران است و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نمي‌كند. دشمن هر كاري كه بتواند مي‌كند تا به يك نتيجه برسد، «ملت ايران را در تنگنا قرار دهد» تا از خواسته بحق خود چشمپوشي كند.

براي مقابله با چنين حجم انبوهي از كينه‌توزي‌ها بود كه رهبر فرزانه انقلاب از ضرورت توجه به «اقتصاد مقاومتي» سخن گفتند و تاكيد كردند كه «ايران تحريم‌ها را دور خواهد زد.» دشمن اتو كشيده امروز كه قصد دارد بدون شليك يك گلوله به پيروزي برسد از جنايتي كه با اين كار عليه بشريت مرتكب مي‌شود ابايي ندارد زيرا از نظر آنان جان كودكان و فرزندان ايراني چندان محل نگراني نيست، چنانكه در زمان جنگ تحميلي نيز نبود.

رئيس‌جمهور آمريكا رسما و علنا از آن سخن مي‌گويد كه بايد ملت ايران را تحت فشار قرار داد و از اين گفته خويش نيز هيچ پروايي ندارد. اين البته خود بي‌رياترين پيام‌آور درماندگي است و نشانه كاملي است از عجز و استيصال سياستمداران و سياستگذاران آمريكايي كه نتوانسته‌اند در جبهه سياسي به نتيجه برسند و از هر سو تير كينه را به سمت ملت نشانه رفته‌اند.

همان‌ها كه امروزه به تحريك صهيونيست‌ها دوره افتاده‌اند كه بتوانند فشار بيشتري بر ايران وارد سازند تا ايران ايستادگي نكند و از مقاومت اسلامي و بيداري ملت‌ها دست بشويد. آنان البته از يك نكته غافلند و آن اينكه ايران معاصر تجربه‌هايي بس گران‌بها در مواجهه و مقابله با بحران‌ها داشته است. تجربه‌اي بي‌نظير كه ملتي را در برابر جهاني به پيروزي رساند و خود زمينه‌ساز ظهور و بروز نسلي از جوانان پرانرژي، خلاق و توانمند براي كشور شد.

آن هم چيزي نيست جز تجربه هشت سال دفاع پرافتخار ملتي كه در مقابل دنيايي ايستاد. از اين نظر دفاع مقدس تنها يك «يادبود» نيست كه در هفته‌اي آغاز و به اتمام برسد،‌بلكه دفاع مقدس يك فرهنگ پويا، مانا و زاينده است كه از دل ايمان راسخ به خداوند و باور به وعده‌اش نشو و نمو يافته و در مسير حق امتداد مي‌يابد.

فرهنگ زاينده دفاع مقدس به اين ملت آموخته كه براي عزت و شرف خويش ايستادگي را بياموزد و از وعده الهي نااميد نشود. همان دست پنهان و يار مددكار ملت در مواجهه با كفر كه در جبهه‌ها خاكريز به خاكريز دشمن را عقب راند و سرود فتح و ظفر خواند، اكنون نيز مي‌تواند ملتي را دوباره يار و ياور باشد و چنين نيز هست به شرط آنكه كسي نتواند بين صفوف ملت خدشه‌اي وارد سازد و بذر اختلاف بكارد و خرمن تفرقه بچيند.

فشاري كه آمريكا به ناحق بر جامعه جهاني روا داشته تا اضافه بر حد و حدود تحريم‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل قدم بردارند و ايران را در مضيقه قرار دهند، نشانه‌اي است از كينه‌توزي و عنادپيشگي دشمنان قسم‌خورده ملت كه به انتهاي ناتواني رسيده‌اند. اما بايد به نيكي دانست كه انتهاي ناتواني آنها آغاز دوباره توانمندي‌هاي ماست چرا كه برآمدن از ايستادگي يعني گردن به عزت برافراشتن و دشمن خويش را خار ساختن. روزي كه هيچ دور نيست و وعده الهي نزديك و قطعي است.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته جاري با ياد شهدا و يادواره دفاع مقدس رنگ و بوي ويژه‌اي به خود گرفت. اين روزها سي‌امين سالروز تهاجم استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جنايتكار و عامليت صدام متجاوز و ايستادگي شجاعانه و يكپارچه ملت ايران را پشت سر گذاشتيم، از اين رو مردم ايران حق دارند افتخارات دفاع مقدس را براي هميشه گرامي بدارند و به رشادتهاي فرزندان شجاع اين آب و خاك كه از استقلال ميهن اسلامي دفاع كردند، ببالند.

هر چند همه ساله در هفته اول مهرماه، حماسه‌هاي ملت در دفاع مقدس گرامي داشته مي‌شود ولي لازم است در اين مناسبت ابعاد جديدتري از اين حماسه تشريح شود و واقعيات بيشتري از آن زمان و رشادت‌هايي كه رزمندگان در جنگ نابرابر 8 ساله آفريديدند، بيان گردد. واقعيت اينست كه در اين جنگ، همه قدرتهاي استكباري شرقي و غربي و ارتجاع عرب با پولها و زرادخانه‌هايشان از صدام و حزب بعث حمايت كردند و ملت ايران عليرغم همه تحريم‌ها و تنگناهاي بين‌المللي در برابر اين تهاجم ايستاد و به پيروزي رسيد. علاوه بر اين،‌ در جنگ تحميلي هشت ساله، استعدادهاي جوانان ايراني شكوفا شد و آنها قدرت ابتكار خود را در صنايع دفاعي نيز نشان دادند و كشور را به نقطه‌اي از خودكفايي رساندند كه امروز دشمنان انقلاب جرات تجاوز به خاك كشورمان را ندارند هر چند همچنان به توطئه‌هاي اقتصادي و تحريم‌هاي بين‌المللي ادامه مي‌دهند كه بايد از اين جنگ سرد نيز با تدبير و شجاعت به سلامت عبور كرد.

هفته‌‌اي كه در آن بسر مي‌بريم از آن جهت كه ايام شهادت رئيس مذهب تشيع، شيخ الائمه، حضرت امام صادق عليه السلام نزديك مي‌شويم، براي علما، خطبا و وعاظ به جهت بهره‌وري و استفاده از زمان و حضور مردم در مساجد و مراسم سوگواري حائز اهميت است تا بتوانند مروج عملي مكتب اهل بيت عصمت و طهارت باشند.

در اين هفته ائمه جمعه سراسر كشور كه در تهران گردهم آمده بودند به ديدار رهبر معظم انقلاب رفتند. در اين ملاقات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با تبيين جايگاه بسيار مهم و تاثير گذار نماز جمعه در ابعاد مختلف فردي، اجتماعي، سياسيِ، ديني و بين‌المللي تاكيد كردند مهمترين وظايف ائمه جمعه، توجه بيش از پيش به اين جايگاه والا، آگاهي از واقعيت‌هاي روز جامعه، غافل نشدن از طراحي‌هاي دشمن، ارتباط نزديك و صميمي با جوانان و استفاده از ابتكار و توانايي‌هاي آنان است. ايشان در بيان جايگاه والاي نماز جمعه، به ويژگي‌هاي منحصر به فرد نماز جمعه از جمله تكرار هفتگي آن اشاره كرده و افزودند: نماز جمعه همچون نشانه‌هاي راهنما است كه هر جمعه در مقابل ديدگان آحاد مردم قرار مي‌گيرد و به آنان مسير صحيح حركت را نشان مي‌دهد. در چنين جايگاهي، قطعا حركات، سخنان، اشارات و حتي سكوت امام جمعه مي‌تواند الهام بخش باشد، بنابراين از جمله وظايف مهم ائمه جمعه، حفاظت از اين جايگاه و مراقبت مضاعف از خود است.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، آگاهي از مسائل روز و واقعيت جامعه و هوشياري را از ديگر وظايف ائمه جمعه برشمرده و تاكيد كردند: در طول سي سال گذشته لغزش‌ها، خطاها، انحراف‌ها و از مسير خارج شدن برخي افراد به دليل بي‌اطلاعي از واقعيت‌ها بوده است. ايشان توجه به طراحي و توطئه دشمن را از جمله وظايف مهم ائمه جمعه دانسته و افزودند: جوانان كه اكثريت جمعيت كشور را تشكيل مي‌دهند اصلي‌ترين هدف دشمن هستند، زيرا جوان موتور پيش برنده كشور است. از اين رو دشمن از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي براي ضربه زدن به اين سرمايه گرانبها برنامه‌ريزي كرده لذا بايد جوانان را از آسيب خطرهاي دشمن حفظ كرد كه يكي از راه‌هاي آن، ارتباط مستمر و هدايتگر ائمه جمعه با جوانان است. براي اين كار بايد با جوانان رفيق بود و حرف و سخن آنان را شنيد و راه را براي حضور آنان در عرصه‌هاي مختلف باز كرد. حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با اشاره به اهميت نقش جوانان، ائمه جمعه را به شنيدن و برطرف كردن شبهات ديني، اجتماعي و سياسي جوانان توصيه كردند.

سخنان جنجالي و تنش آفرين رئيس‌جمهور مبني بر اينكه "مجلس در رأس امور نيست"، اين هفته نيز با واكنش‌هاي جدي مواجه بود. هفته جاري نمايندگان مجلس پس از بازگشت از تعطيلات تابستاني و تشكيل جلسات كاري طي تذكري به رئيس جمهور، وي را از بيان مطالب تحريك كننده و بي‌ثمر در خصوص مجلس برحذر داشته و خواستار توجه به نقش واقعي قوه مقننه شدند. يكصد و هفتاد تن از نمايندگان مجلس در تذكر كتبي خود خواهان پرهيز رئيس‌جمهور از اظهارات مناقشه آميز و مغاير با قانون و بيانات امام و رهبري شده و تاكيد كردند: "ايجاد خدشه بر جايگاه مجلس موجب نگراني ملت ايران و تضعيف مردم سالاري ديني و نقض وحدت بين مسئولان كشور است و مي‌تواند دولت و قواي ديگر را از خدمت رساني به مردم و پيگيري خواسته‌هاي اصلي و پرداختن به رفع مشكلات مردم باز دارد."

نمايندگان مجلس تصريح نمودند "مردم از رئيس‌جمهور و ساير مسئولان انتظار دارند كه به مسايل اساسي كشور مانند اشتغال، جوانان، جلوگيري از گراني بعضي از كالاهاي اساسي، جلوگيري از قاچاق بي‌رويه كالاها و حمايت از توليدات داخلي و مبارزه با فساد اقتصادي و مبارزه با مفاسد اجتماعي در سطح كشور بپردازد و لازم است دولت به جاي دخالت در امور قواي ديگر و نفي جايگاه مجلس كه نماد اصلي مردم سالاري ديني است، به وظايف خود عمل كند."

به هر حال بي توجهي و بي‌اعتنايي رئيس جمهور به اين واكنش‌ها، و عدم تصحيح اظهارات مغاير قانون اساسي، خود موضوعي است كه بيش از پيش به نگراني‌هاي موجود در ميان مردم بر سر نحوه نگرش شخص رئيس‌جمهور به جايگاه مجلس دامن زده و بر اين نكته صحه مي‌گذارد كه اين شيوه‌هاي جنجالي، به نفع كشور نيست.

در صحنه خارجي،‌ اين هفته نيز مسائل عراق، فلسطين و افغانستان در صدر ساير تحولات بين‌المللي قرار داشتند. در عراق رايزني‌هاي فشرده ميان گروههاي سياسي براي معرفي نخست‌وزير درحالي ادامه يافت كه اين كشور، حدود هفت ماه است براي تشكيل دولت جديد در بلاتكليفي به سر مي‌برد. هرازگاه محافل خبري و منابع حكومتي عراق از توافق قريب الوقوع براي تشكيل دولت خبر مي‌دهند ولي اين كشور عملاً تاكنون نتيجه‌اي را شاهد نبوده است.

در تازه‌ترين تحول، روز گذشته اعلام شد گروه العراقيه وابسته به جناح اياد علاوي و مجلس اعلاي اسلامي عراق متعلق به گروه حكيم براي تشكيل دولت به توافق رسيده‌اند. يك مسئول العراقيه با اعلام اين خبر، خاطرنشان كرد كه اين توافق با هماهنگي ائتلاف كردستان صورت گرفته است. نامزد معرفي شده مجلس اعلا، عادل عبدالمهدي مي‌باشد كه طي روزهاي گذشته مذاكرات فشرده‌اي را با ديگر گروهها برگزار كرد تا نظر مساعد آنها را به نخست وزيري خود جلب كند.

ضرب الاجل پنج روزه‌اي كه حزب "اتحاد ملي" متشكل از دو حزب شيعي "دولت قانون" به رهبري مالكي و "ائتلاف ملي" به رياست سيد عمار حكيم براي معرفي نخست‌وزير تعيين كرده بود روز گذشته پايان يافت و به دليل عدم حصول نتيجه، مقرر شد ضرب الاجل، پنج روز ديگر تمديد شود. تا پيش از اين، منابع خبري عراق از اجماع گروههاي سياسي برروي نوري مالكي خبر داده بودند كه به اين ترتيب با تحولات جديد، گزينه نامزدي مالكي كمرنگ شده است.

تاخير و تعلل در تشكيل دولت عراق اثرات سوء‌و تبعات انكارناپذيري دارد كه شخصيت‌هاي سياسي و مرجعيت شيعه عراق نيز در طول هفت ماه گذشته بارها نسبت به آن هشدار داده‌اند ولي عليرغم اين هشدارها، گروههاي سياسي به اصرار بر مواضع جناحي ادامه مي‌دهند. جري‌تر شدن تروريستهاي بعثي و تكفيري در تشديد جنايات عليه مردم عراق و گستاخ‌تر شدن اشغالگران در اعمال نفوذ و گسترش مداخله در امور داخلي عراق، از تبعات انكارناپذير تاخير در تشكيل دولت عراق مي‌باشد كه قطعاً مسئوليت آن به عهده گروههايي است كه به ادامه اختلافات سياسي دامن مي‌زنند.

مردم عراق در مقطع كنوني دو نياز اساسي دارند كه دستيابي به امنيت و خلاص شدن از حضور شرورانه اشغالگران مي‌باشد درحاليكه گروههاي سياسي عراق به اهداف جناحي و دستيابي به مناسب بيشتر مي‌انديشند كه با خواست و نياز ملت عراق در تناقض است.

اين هفته در فلسطين اشغالي شاهد از سرگيري شهرك سازي صهيونيستها بوديم. رژيم صهيونيستي براي كشاندن اعراب به پاي ميز مذاكره مدعي شده بود شهرك سازي را موقتاً متوقف كرده درحالي كه به تاييد منابع فلسطيني عملاً متوقف نكرده بود. هفته جاري صهيونيستها احداث شهرك‌هاي يهودي نشين را رسماً از سر گرفته و همين مسئله براي جناح محمود عباس جهت ادامه حضور در مذاكرات سازش مسئله ساز شده است. محمود عباس پيش از اين در چند مورد گفته بود اگر اسرائيل احداث شهرك سازي را از سر بگيرد از مذاكرات خارج خواهد شد. اعلام از سرگيري شهرك سازي يك دهن كجي آشكار از سوي صهيونيستها به اعراب بود و اين واقعيت را بار ديگر مورد تاكيد قرار داد كه صهيونيستها در هيچ شرايطي حاضر نيستند از توسعه طلبي و طرح‌هاي اشغالگرانه دست بردارند.

جناح سازش طلب "ساف" اكنون در شرايط دشواري قرار گرفته است و اگرچه متمايل به ادامه مذاكرات است ولي نمي‌تواند نسبت به تبعات امتيازدهي‌هاي پي در پي و پذيرش تحقير و ذلت، بي تفاوت باشد. هفته جاري جبهه خلق براي آزادي فلسطين، يكي از شركاي اصلي فتح در "ساف" در اعتراض به سازشكاري تشكيلات خودگردان از ساف خارج شد و اين ضربه‌اي بود كه محمود عباس را دچار شوك كرد. ادامه سياستهاي سازش طلبانه عباس مي‌تواند ساف را در آستانه فروپاشي كامل قرار دهد.

سران رژيم صهيونيستي با وقاحت و گستاخي تمام، از محمود عباس مي‌خواهند كه بدون توجه به رخدادهاي جاري و از سرگيري شهرك سازي در فلسطين اشغالي به مذاكرات ادامه دهد. در اين ميان، گروههاي فلسطيني اين هفته نيز از تشكيلات خودگردان خواستند با خروج از مذاكرات بي نتيجه سازش به مسير صحيح آرمان آزادي فلسطين باز گردد.

اين هفته در افغانستان گزارش‌هايي منتشر شد داير بر اينكه طالبان به درخواست دولت افغانستان و آمريكا براي مشاركت در روند صلح پاسخ مثبت داده است. در اين باره ژنرال پترائوس فرمانده نظاميان آمريكايي در افغانستان مدعي شد سران طالبان با دولت افغانستان تماس گرفته و آمادگي خود را براي مذاكره اعلام كرده‌اند. در پي اين ادعا، دو تن از سركردگان طالبان يعني وزير خارجه حكومت وقت طالبان و سفير اين حكومت در پاكستان كه در كابل سكونت دارند اين ادعا را تكذيب نموده و هرگونه مصالحه با دولت را رد كرده‌اند. واقعيت اين است كه آمريكائيها بسيار تلاش مي‌كنند طالبان را به شركت در دولت ترغيب نمايند و حتي گزارش‌هايي منتشر شده است كه پيشنهاد پست‌هاي با ارزش در دولت را نيز به طالبان داده‌اند. آمريكا و شركايش در ناتو اكنون در افغانستان مستاصل مانده‌اند و تمامي تدابير آنها براي غلبه بر بحران افغانستان و توفيق در اين كشور به شكست منجر شده است.

پيشنهاد مذاكره به طالبان و معامله با اين گروه شورشي كه تا پيش از اين، از سوي آمريكا تروريست قلمداد مي‌شد اعتراف و تاييدي آشكار بر شكست آمريكا در افغانستان دارد و ضمن اينكه اين موضوع را نيز مورد تاكيد قرار مي‌دهد كه مقوله تروريسم و مبارزه با آن، صرفاً ابزاري دردست آمريكا براي پيشبرد اهدافش مي‌باشد و همين تروريستها، در صورت اقتضا و نياز، مي‌توانند از اين قاموس خارج شده و طرف مذاكره مورد قبولي براي آمريكا باشند.

در همين رابطه، سازمان ملل نيز در جهت هماهنگي با سياستها و خواست آمريكا، اخيراً اعلام كرد اسامي شماري از اعضاي طالبان را از فهرست تروريسم خارج ساخته است كه اين امر نيز دليل ديگري بر تبعيت سازمان ملل از ديكته‌هاي آمريكا مي‌باشد.

آفرينش: نبرد بي رحمانه ارز و زر

«نبرد بي رحمانه ارز و زر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم مهدي اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛اواخر هفته گذشته و هفته جاري در حالي که طلا در بازارهاي جهاني رکورد خود را ارتقا مي بخشيد، بازارهاي داخلي تحت تاثير نرخ جهاني طلا و ارزش دلار نوسانات شديدتري را تجربه کردند. روز گذشته هر اونس طلا مرز 1313 دلار را گذراند و در حالي که دلار در بازارهاي جهاني روند کاهشي را تجربه مي کرد در بازارهاي داخلي به يکباره ناياب شد و از سوي ديگر چالش ميان طلافروشان و سازمان امور مالياتي برسر ماليات بر ارزش افزوده نيز مزيد بر علت شد تا دلار در بازار نيمه تعطيل طلا خود را از ديوار 1200 تا 1250 تومان بالا بکشد و رکورد افزايش قيمت در بازار داخل را به نام خود ثبت کند.

اگرچه نمي توان به ضرس قاطع گفت که قيمت هاي فعلي سکه و طلا و همچنين نرخ دلار در کشور واقعي است، اما پيش بيني اينکه در صورت مرتفع شدن اختلافات سازمان امور مالياتي و طلافروشان نرخ  دلار و همچنين سکه و طلا به قيمت هاي قبل بازگردد کمي سخت به نظر مي رسد. اين يک واقعيت است; در حالي که معاملات بازار سکه و طلا و همچنين ارز به حداقل کاهش يافته است، قيمت هاي کاذب بر اين بازار حاکم شود اما آيا تضميني وجود دارد که قيمت دلار با توجه به اين که در بازارهاي جهاني ارزش خود را در مقابل يورو از دست مي دهد، در بازار داخل نيز به قيمت  هاي قبلي بازگردد.

براساس محاسبات اگر قيمت جهاني طلا را 1310 دلار در نظر بگيريم و قيمت دلار را با نرخ قبلي 1060 تومان آنگاه قيمت هر گرم طلاي 18 عيار حول و حوش 34000 تومان در نوسان خواهد بود. حال اگر قيمت جهاني طلا را 1310 دلار در نظر بگيريم و قيمت دلار را مطابق با آنچه که در بازارهاي غيررسمي (1250 تومان) خريد و فروش مي شود در نظر بگيريم قيمت هر گرم طلاي 18 عيار  5000 تومان گران تر از قيمت فعلي آن خواهد بود.

حال اين سوال مطرح است که چرا  قيمت دلار از هفته گذشته تاکنون در بازارهاي غيررسمي حدود 200 تومان گران شده است تا به مجرد آن قيمت طلا و سکه نيز رشد چشمگيري را تجربه کند! اين در حالي است که قيمت ساير ارزها ازجمله دلار کانادا، يورو و پوند نيز روند روبه رشدي داشته است و قيمت سکه نيز هر روز افزايش مي يابد.

بنابراين ضروري است که بانک مرکزي با مديريت بازار طلا و ارز که البته وعده آن را داده از رشد حبابي قيمت ها در اين بازار جلوگيري کند تا مردم در آشفته  بازار فعلي متضرر نشوند. حال در اين بين کساني هستند که بنابه ضرورت به بازار طلا و ارز مراجعه مي کنند اما با قيمت هايي مواجه مي شوند که نرخ آن را بازار تعيين نمي کند و  بالاجبار از اين بازار خريد مي کنند و متحمل ضررهايي مي شوند.

بي ترديد اجراي قانون ماليات بر ارزش افزوده در صنف طلا و جواهر يک ضرورت است و اصناف ديگر نيز از آن تبعيت مي کنند; اما اين نگراني وجود دارد که در صورت توافق مالياتي با طلافروشان، قيمت فعلي طلا و ارز جنبه واقعي به خود بگيرد، آنگاه حقوق مصرف کنندگان به هيچ انگاشته نخواهد شد. اين فرضيه را نيز در نظر بگيريد که واردات سهم بسزايي در تراز تجاري کشور دارد آنگاه واردات کالاها با قيمت دلار 1250 تومان چقدر کالاها را گران مي کند؟
  
آرمان:موانع و انگيزه‌هاي چين و روسيه براي اتحاد عليه ايران

«موانع و انگيزه‌هاي چين و روسيه براي اتحاد عليه ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم مهدي سنايي است كه در آن مي‌خوانيد؛ طبيعتا سفر مدودف به چين حکايت از راهبردي بودن روابط ميان روسيه و چين دارد و اين دو کشور که زماني در دوران جنگ سرد رقيب جدي يکديگر به حساب مي‌آمدند، در چند دهه اخير به عنوان دو همکار در عرصه بين المللي ظاهر شده‌اند. اهميت روابط دو کشور در سه سطح قابل بررسي است. در سطح دوجانبه طي چند ساله اخير شاهد افزايش بسيار چشمگير حجم مبادلات بوديم. اين مبادلات در چند سال اخير سالانه سي درصد افزايش داشته

و روسيه به صراحت از چين با عنوان شريک راهبردي خود نام مي‌برد و حجم مبادلات دو کشور هم به نزديک 120 ميليارد دلار رسيده که اين حجم قابل توجهي است.

در سفر اخير هم در حوزه انرژي گام‌هاي بلندي برداشته شده است. هم بحث خطوط انتقال نفت روسيه به چين تکميل شده و هم قراردادي براي ايجاد يک پالايشگاه مشترک در چين امضا شده است و هم توافقي انجام شده مبني بر اينکه 150 ميليارد بشکه نفت در سالهاي آينده از روسيه به چين فروخته شود. با توجه به اين که روسيه بزرگترين توليد کننده نفت و چين بزرگترين مصرف کننده انرژي در منطقه هستند، اين قراردادها در حوزه نفت و انرژي قابل توجه هستند. پيشنهادهايي هم در مورد انتقال گاز روسيه به چين مطرح شده است. اين توافقات مي‌تواند تحولاتي بنيادين در حوزه انرژي در منطقه هم به شمار آيد.

يعني وابستگي روسيه را از صادرات نفت به اروپا و وابستگي چين را از واردات نفت از ايران به شکل واضح کاهش مي‌دهد. اين توافقات در حوزه انرژي مي‌تواند تحولات بنياديني در عرصه انرژي در منطقه ايجاد کند. در بحث منطقه‌اي هم همکاري‌هاي روسيه و چين حائز اهميت است و به نظر مي‌رسد که هم به لحاظ وجود سازمان همکاري‌هاي اقتصادي شانگهاي و هم به لحاظ همکاري‌هايي که روسيه و چين با کشورهاي منطقه دارند، و در مسائل مختلف در زمينه توافقات مرزي و امنيتي و مسائل مختلف در زمينه همکاري‌هاي دفاعي در منطقه آسياي مرکزي و اوراسيا اشتراکاتي ميان دو کشور وجود دارد.

در عرصه بين الملل هم با توجه به اين که از سازمان همکاري‌هاي شانگهاي به ناتوي شرقي تعبير مي‌شود، بدون ترديد وقتي گرايش ناتو به شرق شدت مي‌گيرد، اين سازمان هم وجهه امنيتي بيشتري به خود مي‌گيرد و نوعي توافق پنهان ميان چين و روسيه براي مبارزه با جهان تک قطبي و يک‌جانبه‌گرايي امريکا وجود دارد. اما در هر سه عرصه ياد شده چالش‌هايي هم وجود دارد.

در بحث روابط دوجانبه عليرغم اشاره مدودف به اين که روابط روسيه و چين با خون آبياري شده زماني که در جنگ جهاني دوم در رابطه با ژاپن با هم مقابله کردند و دفاع کردند و اشاره کرده به استراتژيک بودن اين روابط، در عين حال يک بدبيني تاريخي در روسيه نسبت به چين وجود دارد به خصوص در شرق روسيه. مرزهاي شرقي روسيه که خالي از سکنه است، به طور جدي مورد تهديد مهاجرت و جمعيت چين است. در بعد منطقه‌اي هم رقابت بر سر انرژي و منابع آن در آسياي مرکزي و همين طور رقابت در خليج فارس بر سر منابع انرژي و همکاري‌ها در مورد آن از چالش‌هاي مطرح ميان دو کشور است. بنابر اين شاهد نوعي مسابقه بين روسيه و چين در منطقه هستيم و اين دو کشور به عنوان رقيب تلقي مي‌شوند.

به خصوص اين که روسيه منطقه آسياي مرکزي و قفقاز را حياط خلوت خود مي‌داند و اختلافات مرزي که بين چين و تاجيکستان و قرقيزستان ولو اين که تا حد زيادي حل شده وجود دارد، همه اين عوامل باعث مي‌شود که چالش‌هايي در اين منطقه شکل بگيرد.

در بعد بين المللي در رويکرد روسيه نسبت به غرب با رويکرد چين نسبت به غرب تفاوت‌هايي وجود دارد و تنها در صورت تهديد مشترک هست که اين دو کشور تا حدي به هم نزديک مي‌شوند و در غير اين صورت نگاه‌ها درباره همکاري با کشورهاي اروپايي و امريکا در دو کشور تا قدري متفاوت است.

اما در مورد ايران بايد گفت که همکاري‌هاي دوجانبه روسيه و چين مي‌تواند به طور جدي در بحث انرژي، ايران را تحت تاثير قرار دهد چون چين خريدار انرژي ايران است و روسيه رقيب ايران در صادرات انرژي. اگر چه ما معتقد هستيم که در روابط بين الملل بازي با حاصل جمع جبري صفر صورت نمي‌گيرد و کشورها مي‌توانند منافع مختلفي را کسب کنند و همه برنده بازي باشند اما اين اقتضا مي‌کند که دستگاه سياست خارجي ما هم به طور جدي اين تغييرات را رصد کند و اقدامات لازم را صورت دهد.

در بحث منطقه‌اي هم پويايي ايران در حضور سازمان‌هاي منطقه‌اي و پويايي در تنظيم روابط با روسيه و چين مي‌تواند بسيار در عقب نماندن ايران از سير همکاري‌هاي منطقه‌اي تاثير داشته باشد.

در روند پرونده هسته‌اي هم طبيعتا روسيه و چين تا به حال نوعي مقاومت نشان دادند و سعي کردند که فشارها بر ايران را کاهش دهند اما در چند ماهه اخير شاهد بوديم که مواضع اين دو کشور تاحدي با يکديگر متفاوت است و البته در گذشته روسيه همکاري بيشتري در حوزه‌هاي استراتژيک با ايران داشته،  در حالي که همکاري‌هاي چين بيشتر جنبه‌هاي تجاري و اقتصادي داشته است. همکاري‌هاي روسيه بيشتر نظامي ‌و استراتژيک بوده و طبيعتا فشار بر روسيه هم بيشتر است.

ضمن اين که در روسيه هم تغيير رويکرد نسبي در سياست خارجي روي داده در حالي که سياست خارجي چين تداوم داشته است. بنابر اين احتمال هرگونه تعامل ميان روسيه و چين در مورد پرونده هسته‌اي ايران محتمل و ممکن است و جمهوري اسلامي‌ ايران بايد تلاش کند که اين تعامل در بخش مشترک و مقابله با تحريم‌ها و فشارها باشد و بايد يک ديپلماسي فعال و پويا در زمينه همکاري‌هاي جديد با چين و روسيه و همين طور فرصت سازي بيشتر در عرصه سياست خارجي در پيش گرفته شود. طبيعتا چين و روسيه دو حوزه همکاري با هم دارند. يکي کاهش تحريم‌ها و مقابله با حضور بيشتر غرب در منطقه که تضعيف ايران در اين چارچوب به نفع چين و روسيه نيست.

اما از طرفي هم از ايران هسته‌اي هراس نسبي دارند و روسيه هم تعاملاتي با غرب دارد که ممکن است تلاش شود که در اين حوزه چين را هم به خود نزديک کند و دو کشور موضع مشترکي در قبال ايران داشته باشند. هر چند اين موضع مشترک در اين بخش به راحتي به دست نخواهد آمد چون چين منافع متنوع تري در ايران دارد و منافع تجاري و اقتصادي گسترده‌تري را در ايران دارد.

دنياي اقتصاد:سهم ما از جام جهاني مشابه برداشت از پارس جنوبي

«سهم ما از جام جهاني مشابه برداشت از پارس جنوبي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛حدودا تا دو ماه آينده فيفا ميزبان نهايي جام‌هاي جهاني 2018 و 2022 را معرفي خواهد كرد. در اين ميان كشور قطر يكي از گزينه‌هاي اصلي براي تصاحب ميزباني جام‌جهاني 2022 به شمار مي‌رود.

اما سوال اينجا است كه كشوري با جمعيت كمتر از يك ميليون نفر و مساحتي كمتر از استان كهكيلويه خودمان و قدمتي كمتر از باشگاه پرسپوليس و استقلال چطور مي‌تواند هزينه‌هاي هنگفت پديده‌اي چون جام جهاني را تامين كند؟ پاسخ ساده است: از طريق منابع مالي هنگفت ناشي از ميدان مشترك گازي پارس‌جنوبي!

درباره وضعيت پارس‌جنوبي رييس محترم كميسيون انرژي مجلس اخيرا گفته ‌است «با گذشت حدود 20 سال از كشف اين حوزه گازي، از نظر پروژه و سرمايه و نيز بهره‌برداري از آن از قطر بسيار عقب هستيم و در حالي كه تاسيس پالايشگاه‌ها و حفاري توسط قطر به اتمام رسيده، ايران هنوز در اين زمينه به نصف هم نرسيده است و لذا در اين مورد ضرر مي‌دهيم، زيرا هر كس بيشتر برداشت كند موفق‌تر است.»
البته در اين ميان تلاش‌هاي ارزنده‌اي از سوي مسوولان كشورمان در حال انجام است و خبرهاي اميدواركننده‌اي نيز منتشر شده ‌است، از جمله اين كه قرار است تا پايان سال آينده با افزايش ظرفيت توليدي ايران، برداشت ايران و قطر مساوي شود. هرچند كه در مصاحبه اخير رييس محترم كميسيون انرژي مجلس با خبرگزاري ايلنا ترديدهاي جدي در مورد زمانبندي تحقق پيش‌بيني‌ها و ترديدهاي فني در اين خصوص ابراز شده‌ است.

در همين حال نكته آزار دهنده اين است كه در برخي نقل قول‌ها عنوان شده است که در حال حاضر قطر گاز اين ميدان را در برخي از مواقع با قيمت‌هايي پايين‌تر از هزينه توليد به فروش مي‌رساند و همين امر باعث کاهش ذخاير اين ميدان و عدم سوددهي به دو کشور مي‌شود. به هرحال پارس جنوبي كيسه‌اي است كه همسايه كوچولوي ما در حال بذل و بخشش و دست و دل‌بازي از آن است. البته ناگفته نماند مسوولان فيفا هم به كوچك و كم جمعيت بودن اين كشور براي جام‌جهاني ايراد گرفته‌اند.

براي حل اين مشكل مي‌توان به كشور دوست و برادر، قطر پيشنهاد داد تعدادي بليت بازي‌هاي جام جهاني براي مردم ما ارسال كند تا هم مردم به بخشي از حق‌السهم خود از پارس جنوبي برسند و هم ورزشگاه‌هاي اين كشور خالي از تماشاگر نماند! پيشنهاد ديگر اين است كه مشابه جام جهاني 2002 كره-ژاپن اين جام هم با نام ايران- قطر برگزار شود تا معلوم شود كه ما هم در تامين هزينه‌ها سهيم بوديم. البته اين پيشنهاد بعيد است مورد قبول مسوولان ورزش كشور ما واقع شود؛ چون مواضع و سياست‌هاي كشور قطر (با وجود دوست و برادر بودن) چندان با كشور ما همراستا نيست!

جهان صنعت:هزينه سنگين تنظيم بازار از خزانه بانک مرکزي‌

«هزينه سنگين تنظيم بازار از خزانه بانک مرکزي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مريم باستاني‌ است كه در آن مي‌خوانيد؛ سکوت دولت نسبت به افزايش افسارگسيخته قيمت ارز سرانجام شکست و با اعلام اينکه از امروز عرضه ارز و طلا براي تنظيم بازار صورت مي‌گيرد به متقاضيان اطمينان داده شد که به اندازه کافي ارز در دولت وجود دارد و نياز بازار تامين مي‌شود.

با اين حال معاون اول رييس‌جمهور و مسوولان بانک مرکزي  نگفتند که براي پايين آوردن قيمت دلار يک هزار و 220 توماني چه ميزان ارز به بازار تزريق مي‌شود تا قيمت ارز به يک‌هزار و 50 تومان برسد.

دخالت ديرهنگام دولت در تنظيم بازار ارز سبب شده تا خريداران اوراق مشارکت و سرمايه‌هاي سرگردان از بانک‌ها روگردان شده و به سوي بازار ارز و سکه هجوم بياورند. اين گريز سرمايه‌ها بي‌ترديد چراغ قرمزي براي دولت است، چه آنکه به روشني نشان مي‌دهد سيستم‌هاي کنترلي دولت جوابگو نيست و بايد منتظر آوار سنگيني از نقدينگي به بخشي از اقتصاد باشيم که اين بار به سوي بازار ارز هجوم آورده است.

کارشناسان هشدار مي‌دهند خرج منابع ارزي کشور در بازار ارز به زيان دولت و ذخاير ارزي بانک مرکزي است و هزينه سوداگري مي‌شود. بي‌ترديد براي بازگرداندن نرخ ارز به يک‌هزار و 50 تومان با عرضه 20 ميليارد دلار هم سامان نمي‌يابد.

معلوم نيست نقش بانک مرکزي در اين آشفته بازار چيست که نه‌تنها قادر به کنترل بازار ارز نيست بلکه هر روز يک بحران از گوشه و کنار حوزه پولي بيرون مي‌زند.

ارسال به دوستان
وبگردی