۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۵:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۱۹۶۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۴ - ۱۶-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۱۹۶۷
انتشار: ۰۹:۲۴ - ۱۶-۱۰-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمتين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمتين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:آژان ها وجنگ نرم

«آژان ها وجنگ نرم»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- فردا 17 دي، سالروز اجراي طرح استعماري كشف حجاب به دست رضاخان در سال 1314 است. 75 سال پيش رضاخان قصد داشت با قلدري و زور چكمه و آژان چادر از سر هويت واقعي زن مسلمان و خداپرست بكشد، امروز هم در دنياي مدرن با شيوه هاي نوپديد تلاش مي كنند تا زن را دچار از خودباختگي كرده و نگاه ابزاري به زن را ترويج نمايند.

آن روز رضاخان با نام تجددگرايي، ارزش هاي ديني را به مسلخ برد تا به زعم باطل خود جامعه ايراني را دچار دگرگوني و نوسازي فرهنگي! نمايد. مخالفت عملي او با اسلام، فرهنگ و سنت هاي اسلامي، مردم متدين و علماي اعلام را مقابل اين شاه غاصب و جائر قرار داد. كشف حجاب يكي از حلقه هاي مبارزه رضاخان با اسلام و ديانت مردم بود.

11 آذر 1314 رضاشاه به محمود جم، رئيس الوزرا، مي گويد: «نزديك 2 سال است كه اين موضوع كشف حجاب سخت فكر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتي كه به تركيه رفتم و زنهاي آنها را ديدم كه «پيچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهايشان در كارهاي مملكت به آنها كمك مي كنند، ديگر از هرچه زن چادري است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقي و پيشرفت مردم است.»

بدين سان در 17 دي 1314 رضاشاه با همسر و دختران كشف حجاب كرده خود، در مراسم جشن فارغ التحصيلي دختران دانشسراي مقدماتي حضور يافت. همسران ساير مسئولان كشوري نيز كه در اين جشن دعوت شده بودند، طبق يك برنامه از قبل طراحي شده، بدون حجاب حاضر شدند. رضاخان در اين مجلس اظهار مي كند:« بايد خياطها و كلاه دوزها را تشويق كرد كه مدهاي قشنگ به بازار بياورند. ما ميله هاي زندان را شكستيم. حالا خود زنداني آزاد شده وظيفه دارد كه براي خودش به جاي قفس، خانه قشنگي بسازد»!

مجله زن روز در 17 دي 1356 به مناسبت سالروز كشف حجاب مصاحبه اي با اشرف پهلوي مي كند. اشرف در پاسخ سوال منصوره پيرنيا كه مي پرسد؛ شما آينده زن ايراني را چه طور پيش بيني مي كنيد؟ مي گويد: «كاري خواهيم كرد كه تا چند سال آينده در كتابخانه هاي ايران، وقتي كتاب لغتي برداشته شد در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه «چادر» و «حجاب» حذف شده باشد.» اين جمله اشرف پهلوي در روزنامه هاي آن روز تيتر شد!

كشف حجاب، آغاز مفاسد اخلاقي جامعه شد و خشم متدينين را برانگيخت. بسياري از زنان مومنه براي حفظ حرمت خود از منزل خارج نمي شدند و اگر مجبور به اين كار بودند، هر طور شده در كوچه ها و پس كوچه ها به دور از چشم عمال شاه، حجاب خود را حفظ مي كردند. پس از سقوط سلطنت رضاشاهي، ظاهراً قيد اجبار از كشف حجاب برداشته شد، اما اين نطفه نامشروع و نامبارك كاشته شده بود. مطبوعات وابسته به دربار همچنان در ستايش از اين اقدام ننگين قلم مي زدند و آن را مظهر تمدن و تجددخواهي مي خواندند.

مهمترين قيام مردم و علما عليه غائله كشف حجاب، تحصن در مسجد گوهرشاد بود كه با دستور رضاشاه به خاك و خون كشيده شد. تاريخ، شهداي اين واقعه را تا 5هزار نفر هم مي نويسد.

ابتدا مردم فارس و آذربايجان به مقابله برخاستند و سپس مردم مشهد در قيامي بي نظير پايه هاي به ظاهر مستحكم حكومت رضاخاني را آن چنان لرزاندند كه ديكتاتور مضطربانه هشدار داد: «اگر بيش از اين مسامحه كنيد، نه كلاه بر سر شما مي ماند و نه تاج بر سر من»!

حضرت امام راحل(ره) واقعه كشف حجاب را توطئه اي براي فاسد كردن جامعه اسلامي مي دانستند و مي فرمودند: «نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند، تبديل كنند به يك قشري كه فاسد كنند جامعه را و اين نقشه نه اختصاصي به شما بانوان داشت، بلكه جوانان مرد را هم همين طور، بكشانند به مراكز فساد و آن طور كه مي خواهند آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان به دست هر كس بيفتد، بي تفاوت باشند يا مؤيد.»

رضاخان قلدر و ايادي استكبار گمان مي كردند با قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد وجنگ رواني كه آن روزها به راه انداختند، مي توانند مقاومت مردم متدين، علماي بيدار و شيعه ظلم ستيز را درهم بشكنند. اما 4 دهه بعد از روز ننگين اعلام رسمي كشف حجاب، انقلاب خميني كبير(ره) با همراهي و همدلي مردم مؤمن و خداجوي ايران، طومار 2500 ساله سلطنت را درهم پيچيد و با ترويج اسلام ناب محمدي(ص) خوني تازه در كالبد عبوديت و بندگي مردم كشورمان جاري ساخت.

2- به «كشف حجاب» نبايد فقط به چشم يك «واقعه» تاريخي نگاه كرد. اين مسئله يك «جريان» است؛ جرياني كه از مدتها پيش از 17 دي 1314 آغاز شده و امروز هم اگرچه به زبوني افتاده اما هنوز مي كوشد دست و پايي بزند. روزگاري با زور و قنداق تفنگ و ديكتاتوري رضاشاهي و امروز در دنياي جديد با شيوه هاي نرمتر و مدرن تر.

دشمن با راه اندازي چندين شبكه فارسي زبان و صدها شبكه ماهواره اي غيرفارسي و سايت هاي اينترنتي سعي در استحاله ديني مردم مسلمان كشورمان دارد.

فشار چكمه هاي رضاخان قلدر تبديل شده به امواجي كه خيلي نرم و بي سر و صدا وارد خانه هاي ما مي شود و در سايه غفلت و گاه از خود بيگانگي، بسان موريانه ستون دين و تدين مردم را مي خورد.

در جريان فتنه كه ادامه مسير اصلاحات بود، برنامه ريزي گسترده اي شده بود تا حجاب از سر زنان برگيرد. سايت ها و شبكه هاي ماهواره اي حامي فتنه سبز، سال گذشته تلاش بسياري كردند تا در سالروز 17 دي (كشف حجاب) بار ديگر عوامل و ايادي خود را به خيابانها بكشانند و نشانه قاطع ديگري را بر وابستگي خود به دشمنان و استكبار به رخ بكشند.

مگر كساني كه خود را مدافع جنبش- بخوانيد فتنه- سبز معرفي مي كردند و سنگ فمنيسم را به سينه مي زدند و البته روزگاري در دايره اصلاح طلبان جايگاهي داشته و براي خود كيا و بيايي داشتند، در آن طرف مرزها و در دامان دشمن چادر و حجاب از سر برنداشتند و به رنگ و لعاب آنان درنيامدند؟

آن خانم نماينده اصلاحات در مجلس پنجم كه بعد از استعفايش به بهانه ادامه تحصيلات راهي خارج از كشور شد، طولي نكشيد كه ماهيت وابسته خود را به غرب و تفكرات سكولاري نشان داد و پاي ثابت برنامه هاي ضد ايراني آمريكا و انگليس شد. او كه اكنون زير نظر محسن كديور و عطاء الله مهاجراني در سايت ضد انقلابي «جرس » خدمت! مي كند، طي مصاحبه اي با صداي آمريكا درباره حجاب و عفت مي گويد: «آدم بايد دلش پاك باشد]![ اين تصور غلطي است كه برخي فكر مي كنند اگر زني حجاب نداشت از دايره عفت خارج شده است.»! وي همچنين ادعا كرده كه طرح «حجاب و عفاف» در راستاي مقابله با جنبش- فتنه- سبز اجرا مي شود، چرا كه زنان بدحجاب عنصر حياتي اين جنبش هستند! او در ادامه اظهاراتش نسخه لائيسيته مي پيچد و مي گويد: بهتر است در ايران يك حكومت غيرديني داشته باشيم. و البته خيلي زود دستمزدش را بابت اين اظهارنظرها مي گيرد و از يك مؤسسه آمريكايي صاحب جايزه نقدي چندهزار دلاري مي شود!

نمونه ديگر از اين جماعت خودفروخته، خبرنگار روزنامه هاي زنجيره اي و يكي از مشاوران دفتر مشاركت زنان اصلاح طلب است كه در روز محاكمه عبدالله نوري با دعوت از خبرنگاران اصلاح طلب مقابل دادگاه ويژه دست به تظاهرات مي زند. او پس از فرار و پيوستن به اپوزيسيون خارج از كشور در مصاحبه با يكي از شبكه هاي لس آنجلسي وقتي مجري به اصطلاح مچ گيري مي كند و مي پرسد؛ چرا شما فقط مقابل دوربين روسري مي پوشيد؟! پاسخ مي دهد؛ در ايران هم بنا به مصلحت حجاب داشتم ولي اعتقادي به آن ندارم. وقتي خبرنگار از او تقاضا مي كند روسري اش را بردارد، مقابل دوربين تلويزيون به راحتي كشف حجاب مي كند و جالب آنكه اين كار را اعتراض به وضع موجود در ايران مي خواند و از زنان ايراني مي خواهد كه تجربه او را تكرار كنند!

اينها چند نمونه از جماعتي هستند كه در روزگاري نه چندان دور، زير تابلوي «اصلاحات» مي خواستند آينده مردم را اصلاح كنند! غافل از آنكه همين روزگار، نقاب از چهره واقعي و ماهيت ضد ديني آنان كنار خواهد زد، كه زد و اين از بركات فتنه بود.

در كنار اين مناديان كشف حجاب، دشمن بيكار ننشسته و پاكدامني، عفت و حجاب زن ايراني را نشانه رفته است. برنامه ها و سريال هاي پخش شده از شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان به تنهايي گوياي اين واقعيت تلخ است.

دشمن سالهاست تلاش مي كند سوار بر امواج جنگ نرم به خانه هاي ما نفوذ كند، اما دلهاي ديندار مردم قوي تر از آن است كه با وسوسه هاي شيطاني آنان بلرزد. محرم امسال سند گوياي اين واقعيت بود.
 
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛در اين هفته گرچه ماه ماتم و عزاي حسيني به پايان آمد ولي از امروز ماه صفر از راه مي‌رسد و همچنان غم‌هاي جانكاه عاشورا بر دل‌هاي بيقرار سنگيني مي‌كند. در هفته جاري همچنين دومين هفته از فصل زمستان را پشت سر گذاشتيم بدون آنكه از مواهب طبيعي اين فصل و نزولات آسماني آن بهره‌مند شده باشيم.

ماههاست كه آسمان شهر تهران كثيف و غبار گرفته شده و حسرت يك هفته هواي پاكيزه را بر ريه‌هاي شهروندان تهراني گذاشته است. انگار همه تهراني‌ها بي كم و كاست گرفتار نوعي بلاي آسماني شده و بهره‌اي جز غبار و غفلت از اين شهرنشيني عايدشان نيست. هر چند اين آلودگي محيط با اين شدت و غلظت، مختص تهراني‌ها است ولي همه شهرها و نقاط ديگر كشور نيز ماههاست كه از نعمت الهي بارش برف و باران و مائده‌هاي آسماني كه حيات بشر در گروه آنست محروم گشته‌اند. بارندگي ديروز و ديشب البته اميدي ايجاد كرده ولي قطعا نيازمند تداوم آن هستيم.

همانگونه كه مدير عامل شركت مديريت منابع آب ايران اعلام كرد ابعاد بحران كم آبي در كشور كه به خاطر كاهش كم سابقه نزولات آسماني ايجاد شده بسيار تكان دهنده است و اگر وضعيت به همين منوال پيش برود و بارش زمستاني نيز وجود نداشته باشد بايد براي دست و پنجه نرم كردن با وضعيت دشوار خشكسالي در بخش كشاورزي، صنعتي و مصارف خانگي آماده بود. يقيناً پائيز و زمستان با چنين گرما و قحطي باران وبرف در 50 سال اخير در كشور ما بي سابقه بوده و يقيناً بازگشت به دوران تلخ خشكسالي، براي ملت ايران بسيار ناگوار خواهد بود. مبادا كه آسمان با ما قهر كرده باشد و گلخندهاي شبنم باران و بلورهاي سپيد برف را از ما دريغ بدارد. خدا چنين روزي را نياورد ولي بنظر مي‌رسد اين روزها بيش از هر روز ديگر نيازمند رحمت الهي و لبخند آشتي آسمان با گونه‌هاي خشك زمين هستيم، پس دستان نياز را به سوي آسمان دراز كنيم و از پروردگار كائنات، عاجزانه درخواست نزول رحمت خويش را داشته باشيم و بدانيم كه به صريح آيات و روايات، عمل به دستورات ديني در جلب نعمت‌هاي الهي موثر خواهد افتاد و باشد كه باقيمانده سال مورد لطف و رحمت خداوندگار عالم قرار گيريم.

از رويدادهاي داخلي هفته آنكه مردم ايران سه هفته‌‌ايست كه به تدريج با اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها خو گرفته و خود را براي زندگي در فضاي آزادسازي قيمت‌ها و مشكلات عملي حاصل از آن آماده مي‌كنند ولي آنچه كه در اين ميان راهگشا خواهد بود، اصلاح الگوي مصرف خانواده‌ها و تدبير صحيح در مديريت هزينه‌ها از يكسو و مديريت كلان و منطقي مسئولان اجرايي براي گذار كشور از اين دوران سخت رياضت اقتصادي از سوي ديگر است كه اميدواريم هردوي اين لوازم محقق شده و جراحي بزرگ اقتصاد كشور با كم‌ترين تبعات و حوادث پشت سر گذاشته شود.

در اين هفته همچنين مجلس دو مصوبه مهم براي دولت داشت. نخست آنكه با انتخاب شهرداران توسط دولت مخالفت كرد، ديگر آنكه براي پاسخگو بودن سازمان ورزش كشور و مسائل مربوط به جوانان كه از مهم‌ترين و تاثيرگذارترين اقشار جامعه هستند، با تاسيس وزارت ورزش و جوانان موافقت نمود. طبق قانون اساسي و براساس قانون شوراها، شهرداريها بايد مستقل بوده و شهرداران با راي مردم و توسط شوراها انتخاب شوند كه اگر بنا شود شهرداران توسط دولت انتخاب شوند، فلسفه وجود شوراها تضعيف خواهد شد و زمينه براي مغايرت با قانون اساسي و عدم اجراي يكي ديگر از قوانيني كه خونبهاي شهيدان و دستمايه نظام جمهوري اسلامي است، فراهم مي‌گردد.

اين هفته در نقاط مختلف جهان نيز شاهد تحولات متعددي بوديم. در مصر، انفجار بمب در مقابل يك كليسا به كشته شدن 24 نفر و زخمي گرديدن 79 نفر ديگر منجر شد كه بازتاب گسترده‌اي در اين كشور داشت. اين روزها، مصر صحنه بروز بحران‌هاي گوناگوني است كه اخبار اين كشور را به صدر عناوين رسانه‌ها كشانده است.

انتخابات نمايشي و توام با تقلب مجلس مصر، اعتراضات گسترده گروههاي سياسي و اقشار مختلف مردم اين كشور را برانگيخت. اين انتخابات آنچنان بي‌پايه و ساختگي بود كه ته مانده اعتبار رژيم مبارك را نيز برباد داد و تشنج سياسي در جامعه اين كشور را به اوج رساند. در چنين فضايي، وقوع انفجار در مقابل يك كليسا در شهر اسكندريه، ابعاد جديدي در بحران سياسي اين كشور به وجود آورده است. به دنبال اين حادثه، شهرهاي مختلف مصر طي روزهاي گذشته شاهد تظاهرات مسيحيان بود و تظاهر كنندگان با بي‌كفايت خواندن دولت در تامين امنيت شهروندان، خواستار كناره گيري وزير كشور مصر شده‌اند.

با اينحال تامل در حادثه اخير، اين ظن را تقويت مي‌كند كه دستهايي دست به كار شده‌اند تا يكبار ديگر توطئه رو در رو قرار دادن مسيحيان و مسلمانان را، اين بار در مصر به اجرا بگذارند و بيش از همه، صهيونيستها و عناصر رژيم صهيونيستي، در مظان اتهام قرار دارند. صهيونيستها، آنچنان كه در گذشته نيز بارها ثابت شده است، ابايي ندارند تا از هر طريق ممكن اهداف پليد خود را در منطقه محقق سازند و در اين طرح شيطاني، تفرقه ميان فرقه‌هاي مذهبي در جوامع اسلامي، يكي از ابزارهاي مهم دردست صهيونيستها مي‌باشد. اين، خطري است كه عقلاي سياسي و مذهبي منطقه روز به روز به ابعاد و اهميت آن پي مي‌برند و مردم را به اين خطر هشدار مي‌دهند. يكي از اين شخصيتها، شيخ الازهر است كه اين هفته نيز سخنان وحدت بخشي بر زبان آورد و تاكيد كرد كه برخلاف تبليغات مغرضين و دشمنان مسلمانان، افزايش جمعيت شيعه در خاورميانه خطر نيست بلكه خطر اصلي دخالت بيگانگان در كشورهاي اسلامي است كه نمونه آن را مي‌توان در عراق مشاهده كرد. وي پيشتر نيز، برخلاف رويه اسلاف خود، در جهت ايجاد وحدت در جهان اسلام، گفته بود كه تكفير شيعيان كاري مردود و غيرقابل پذيرش است. وي حتي تاكيد كرده است كه اگر به عراق برود حتماً به زيارت نجف اشرف نيز مشرف خواهد شد.

اين هفته، صحنه سياسي يمن نيز پس از اعلام طرح علي عبدالله صالح براي مادام العمر كردن حاكميتش بر اين كشور، متلاطم شد و گروههاي سياسي خواستار مقابله با اين تصميم وي شدند. اين گروهها با صدور بيانيه‌اي اعلام كردند كه حاكم يمن، رفتار مستبدانه و فاسدي را براي دائمي كردن سلطه خود بر اين كشور، با زير پا گذاشتن چارچوب قانون در پيش گرفته است و مردم بايد در مقابل آن بايستند. اين گروهها هشدار دادند كه در مقابل اين اقدام غيرقانوني تسليم نخواهند شد. بدون ترديد اقدام اخير علي عبدالله صالح بر بي ثباتي سياسي اين كشور خواهد افزود و اوضاع را، كه تاكنون نيز به دليل اختلافات دولت با شيعيان به اندازه كافي متشنج و ملتهب است، متشنج‌تر خواهد كرد.

علي عبدالله صالح بيش از دو دهه است كه بر يمن حكمراني مي‌كند و در اين مدت كارنامه قابل قبولي از خود ارائه نداده است. اين كشور هم اكنون درگير تفرقه‌هاي مذهبي، اختلافات با اقليت شيعه، وخامت اقتصادي و معضل تروريسم است. علي عبدالله صالح براي حفظ مسند قدرت، حتي حاضر شد دست نيروهاي خارجي، از جمله نيروهاي عربستان و آمريكا را، براي سركوب شيعيان در استان "صعده" باز بگذارد و در اين اقدام خيانت بار مشاركت كرد.

اين هفته كاروان امدادرساني موسوم به "سلام" توانست از مرز مصر عبور كرده و وارد غزه شود. به نظر مي‌رسد مسئولان مصري و رژيم صهيونيستي به دليل ترميم رسوايي‌هاي گذشته در كشتار امدادرسانان كشتي "آزادي"، به اين كاروان اجازه عبور داده‌اند. البته در اين مورد نيز آنها با جلوگيري از ورود امدادرسانان ايراني همراه كاروان، عمق خصومت و كينه‌ورزي خود را عليه جمهوري اسلامي به اثبات رساندند.

مردم غزه مدت پنج سال است كه در محاصره نظامي رژيم صهيونيستي قرار دارند و از دسترسي به ابتدايي‌ترين مايحتاج زندگي محروم مي‌باشند. با اينحال دولتهاي عربي هيچ اقدامي براي شكستن اين محاصره ظالمانه انجام نمي‌دهند و تنها نظاره‌گر مرگ تدريجي ساكنان غزه مي‌باشند. در اين ميان اعزام كاروان‌هاي امدادرساني ضمن اينكه مي‌تواند وسيله‌اي براي قوت قلب و دميدن روحيه مقاومت به ساكنان غزه باشد درعين حال رسواگر سكوت مجامع جهاني و بي تفاوتي حكام عرب و خيانت آنها نيز مي‌باشد.

اين هفته سودان در آستانه برگزاري همه پرسي مربوط به جنوب اين كشور حال و هواي ويژه‌اي داشت. يكشنبه آينده ساكنان جنوب سودان براي ماندن و يا جدا شدن از سودان پاي صندوق راي خواهند رفت. از تكاپو، تحرك و استقبال گسترده غربي‌ها چنين بر مي‌آيد كه پيش‌بيني آنها نتيجه اين همه پرسي باب ميل غربي‌ها خواهد بود.

آنچنانكه اعلام شده، ناظراني از اروپا، سازمان ملل و آمريكا مجاز شده‌اند كه بر اين همه پرسي نظارت كنند. حتي هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا نيز در آستانه برگزاري همه پرسي به جنوب سودان مي‌رود تا به ادعاي آمريكايي‌ها، بر ا ين همه‌پرسي نظارت كند.

با توجه به اكثريت بودن مسيحي‌ها در جنوب سودان، خوش‌بيني غربي‌ها نيز چندان بي ربط نيست و آنها اميدوارند اين همه پرسي به تجزيه سودان و جدايي جنوب منجر شود. هنوز اين يك معماست كه دولت خارطوم و شخص عمرالبشير با چه توجيهي زير بار اين طرح تحميلي و خيانت بار رفته است. آنچه مشخص است اين است كه دولت‌هاي غربي از سالها قبل دولت سودان را تحت فشارهاي مختلف براي تسليم شدن در برابر طرح‌هاي استعماريشان قرار داده‌اند. اين دولتها با اعمال نفوذ بر دادگاه لاهه، ترتيبات صدور حكم بازداشت عمرالبشير را فراهم نمودند.

دولت سودان بعيد است كه متوجه عواقب خطرناك اين طرح نباشد و اين واقعيت را درك نكند كه غربي‌ها هرگز در برخورد با سودان صداقت ندارند و تنها به فكر تحقق برنامه‌هاي سلطه جويانه شان مي‌باشند. شايد توجيه دولت خارطوم اين باشد كه مردم جنوب به جدايي از سودان راي منفي خواهند داد كه با توجه به واقعيات موجود و بافت جمعيتي منطقه، اين يك خودفريبي است. تنها دليلي كه به نظر مي‌رسد دولت سودان را راضي به اين طرح كرده است اميدواري عمرالبشير براي رهايي از فشارهاي شديد غربي‌ها عليه ادامه حكومتش مي‌باشد!
 
مردم سالاري:غرامت جنگي حق مسلم ماست

«غرامت جنگي حق مسلم ماست»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛روزگذشته علي اکبر صالحي سرپرست وزارت امور خارجه کشورمان در سفر به عراق با مقامات عالي رتبه اين کشور ديدار کرد تا در شرايطي که دولت جديد عراق به تازگي استقرار يافته، گامي براي توسعه و تعميق روابط دو کشور باشد. هرچند هنوز صالحي رسما به عنوان وزير امور خارجه پيشنهادي رئيس جمهور به مجلس معرفي نشده و البته مباحث مربوط به موازي کاري در وزارت خارجه به دليل حضور ملموس و نقش پررنگ مشاوران آقاي احمدي نژاد همچنان ادامه دارد، اما اهميت سفر مقام عالي رتبه حوزه ديپلماسي کشور به عراق در شرايط کنوني برکسي پوشيده نيست. اما آنچه در مذاکرات با مقامات عراقي همواره مغفول واقع مي شود موضوع دريافت غرامت جنگ تحميلي هشت ساله از عراق است.

براساس تخمين اوليه مجامع رسمي بين المللي پس از جنگ عراق عليه ايران، اين کشور بايد 1000  ميليارد دلا ر غرامت به ايران مي پرداخت اما حتي يک دلا ر از اين غرامت به ايران پرداخت نشده است.

نکته اي که بايد در اين زمينه مورد توجه قرار گيرد اين است که غرامت در مورد تمامي جنگ ها صدق مي کند و کشوري که در هرجنگ به عنوان مقصر شناخته مي شود بايد به کشور مقابل، غرامت پرداخت کند و اين اصلي بديهي و پذيرفته شده درعرصه بين الملل است. موضوع دريافت غرامت نه مشمول مرور زمان مي شود و نه ربطي به تغيير دولت ها دارد. در حوزه روابط بين الملل، مهم نيست در کشوري که موظف  به پرداخت  غرامت است کدام دولت بر سرکار است چرا  که دريافت  غرامت يک حق ملي است.

بارها از زبان مسوولا ن عراقي شنيده ايم که به بهانه شرايط کنوني عراق خواستار  بخشش غرامت از سوي ايران شده اند در حالي که پذيرش اين خواسته غير ممکن است. ما با «دولت» عراق دوست هستيم  اما پرداخت غرامت، از سوي «کشور» عراق، با تغيير دولت ها مشمول  مرور  زمان نمي شود. ضمن اين که هيچ مسوولي در ايران در هر مسندي  اجازه ندارد غرامت جنگي  را به عراق  ببخشد چرا که دريافت غرامت، حق ملت ايران است; حق خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان و ايثارگران و حق  تمامي مردمي است که هر يک به گونه اي از اين جنگ هشت ساله متضرر شده اند.

تاکنون کويت ميلياردها دلا ر غرامت جنگي از عراق  دريافت کرده، آن هم بابت  جنگي که پس از پايان جنگ ايران و عراق رخ داده اما کشور ما هنوز غرامتي  از عراق نگرفته است. البته انتظار ما اين نيست که همين امروز تمامي غرامت تعيين شده پرداخت شود بلکه بايد برنامه ريزي دقيقي صورت گيرد تا اين غرامت  به طور  اقساط، يا به شيوه اي مشابه  پرداخت  غرامت  به کويت  (ارسال  نفت به اين کشور) به کشور ايران پرداخت شود.

در اين حوزه، مجلس  شوراي اسلا مي  به ويژه  کميسيون  امنيت ملي  مجلس مي تواند نقش موثرتري  داشته باشد چرا که محذوريت هايي که دولت  در عرصه  بين الملل با آن  مواجه است، در مسير  حرکت مجلس در عرصه بين الملل خللي وارد نمي کند و بدين ترتيب مجلس مي تواند مسير دريافت  غرامت از عراق را هموارتر کند. اميد است اين نکته همواره مورد توجه مسوولا ن و دولتمردان قرار گيرد که دريافت  غرامت جنگي از عراق  هم، حق مسلم ماست.

تهران امروز:ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابكارانه

«ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابكارانه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم محمد عزيزي است كه در آن مي‌خوانيد؛فردا سالگرد شهادت دكتر علي‌محمدي و چهلم شهيد شهرياري است. به اين مناسبت ضروري است نگاهي مجدد داشته باشيم به چرايي ترور اين دو دانشمند و اهداف پيدا و پنهان آن. خرابكاري در شكل كلي آن اعم از جاسوسي هسته‌اي، ترور افراد كليدي دخيل در برنامه هسته‌اي، فروش قطعات آلوده و اخيرا پخش بدافزارها ازجمله راهكارهايي مي‌باشند كه آمريكا و در سه دهه گذشته رژيم صهيونيستي از آنها براي ضربه زدن، متوقف كردن يا تغيير مسير فعاليت‌هاي هسته‌اي كشورها استفاده كرده‌اند.

در دهه 1980 در ديداري كه بين وزير خارجه وقت آمريكا و مرحوم بي‌نظير بوتو صورت گرفت، مقام آمريكايي به اطلاع نخست‌وزير پاكستان رسانيد كه از فعاليت‌هاي هسته‌اي سري اين كشور خبر دارد اما جاسوسي هسته‌اي سابقه‌اي به اندازه پروژه منهتن دارد. در اين پروژه افرادي با مليت‌هاي غير آمريكايي حضور داشتند كه اسرار هسته‌اي را به شوروي و سپس فرانسه منتقل كردند اما آنچه در مورد جمهوري اسلامي ايران اتفاق افتاده، اين است كه رژيم صهيونيستي براساس انديشه بن گوريون معتقد است هسته‌اي شدن هر بازيگري غير از اسرائيل در خاورميانه به معناي افزايش احتمال نابودي اسرائيل مي‌باشد.

در اين راستا اسرائيل در 30سال گذشته از انواع روش‌ها براي جلوگيري از ظهور دومين بازيگر هسته‌اي در خاورميانه استفاده كرده است كه آخرين مورد آن حمله به سوريه به بهانه وجود نيروگاه هسته‌اي بود اما در رابطه با جمهوري اسلامي ايران، اسرائيل نمي‌تواند همانند مورد عراق و سوريه عمل كرده، دست به اقدام نظامي مستقيم بزند. گو اينكه آمريكا و غرب هم نگران پيامدهاي اين اقدام احتمالي مي‌باشند.

در نتيجه نوعي توافق ضمني صورت گرفته مبني بر اينكه خرابكاري در برنامه هسته‌اي ايران در دستور كار رژيم صهيونيستي قرار گيرد كه البته بدون حمايت و پشتيباني غرب امكان‌پذير نيست.

ترور سه دانشمند هسته‌اي نيز در همين راستا قابل تحليل است. هرچند در جريان حوادث داخلي سال گذشته ترور شهيد علي‌محمدي، محملي براي رقابت‌هاي داخلي قرار گرفت، ترور شهيد شهرياري و آقاي عباسي ترديدها را در مورد دست داشتن خارجي‌ها در اين امر و نظام‌مند بودن اين اقدامات تروريستي رفع كرد.

به همين دليل ضروري است اقدامات پيشگيرانه جمهوري اسلامي ايران نيز با همين پيش فرض باشد كه اقدام‌هاي مزبور مقطعي و گذرا نيست و هرچه پيشرفت‌هاي فني ـ سياسي جمهوري اسلامي ايران بيشتر شود، تمايل براي انجام اقدام‌هايي از اين دست افزايش خواهد يافت. ما در مقامي نيستيم كه بگوييم از نظر اطلاعاتي ـ امنيتي چكار بايد كرد. ليكن به عنوان يك رسانه و بازتاب‌دهنده افكار عمومي نكاتي به ذهن‌مان مي‌رسد كه در ادامه بدان‌ها اشاره مي‌كنيم.

1ـ يقين داريم نهادهاي مسئول امنيتي اقدامات قابل توجهي را در يك سال گذشته در مورد پيدا كردن عاملان ترور اين دو شهيد انجام داده‌اند و بخشي از آنها از نظر حفاظتي قابل طرح و آشكار كردن نيستند. با اين حال ضروري است افكار عمومي را متقاعد كرد نهادهاي مسئول در اين زمينه حساسيت لازم را داشته و پيگير موضوع مي‌باشند.

2 - نهادهاي مسئول ذي‌ربط بايد به شيوه‌اي مناسب، عموم مردم را در مورد حفاظت از جان دانشمندان و افراد نخبه آموزش دهند. اين فقط يك ايده است. مي‌توان هسته‌هاي مردم نهادي براي مقابله با اقدامات تروريستي تشكيل داد.

3 - بردن عكس مرحوم شهرياري به مذاكرات ژنو اقدام نمادين ارزشمندي بود كه تيم مذاكره انجام داد تا دوگانگي برخورد غربي‌ها در موضوع تروريسم را نشان دهد. به نظر مي‌رسد مي‌توان اين روند را ادامه داد و در عرصه بين‌المللي برخورد دوگانه غربي‌ها را در معرض نقد همگاني قرار داد. استفاده از رسانه‌ها، سازمان‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي در اين راستا مفيد است. حتي در سطح منطقه‌اي مي‌توان با همكاري برخي كشورها كه دغدغه مشتركي در اين مورد با ايران دارند، اقداماتي در اين زمينه انجام داد. اكنون كه غربي‌ها حاضر به همكاري در اين مورد نيستند، مي‌توان با كشورهاي منطقه سازوكارهاي مشتركي براي مبارزه با اقدامات تروريستي انجام داد.

ابتكار:چرا دکتر سه بار خداحافظي کرد!؟ 

«چرا دکتر سه بار خداحافظي کرد!؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم مهرداد ميرشريفي است كه در آن مي‌خوانيد؛تکيه ميان ده کن، خانه شاطر تقي (دايي کني)، جمع شدن فاميل، پاک کردن لپه، قرباني کردن گوسفند، گوني‌هاي برنج، آن همه سيب زميني که خانم‌ها در حال پوست کندن آن بودند، حاجيه خانم، زن دايي جان در حال رتق و فتق امور، لباس‌هاي سياه و لعن و نفرين بر يزيد، ذکر صلوات، حاجت ها، نذرها، اشک‌هايي که از گوشه لب پايين مي‌آمد يا با پشت دست و يواشکي پاک مي‌شد. آب خوردن با ذکر حسين، ديگ‌هاي بزرگ مسي، درست کردن اجاق و آوردن هيزم‌ها توسط مردان ... و همه و همه تک فريم‌هاي خاطرات ما بود از مراسم محرم که نقش بسزايي در آن نداشتيم.

مراسم عزاداري من کمي زودتر آغاز مي‌شود. چند روزي مانده به محرم، جنب و جوش خريد علم، بيرق سياه، طبل، زنجير و شرکت در دسته‌هاي عزاداري، من را به خانه مسعود مي‌کشاند. دسته‌هاي عزاداري ميدان خراسان و خيابان‌هاي جهان پناه، بسيار پرشور بود. بچه‌هاي ده، دوازده ساله، آخر دسته ها، زنجير و سينه مي‌زدند.

هيجان خريد زنجير و پرچم سياه، آنقدر زياد بود که با گذشت بيش از چهل سال، هنوز در من غوغا مي‌کند. تلاش در خريد زنجير بزرگتر بود با دانه‌هاي درشت تر، شايد به اين طريق، مي‌توانستيم به جلوي دسته نزديکتر شويم. مي‌خواستيم زود بزرگ شويم.گهگاه در حياط خانه سينه مي‌زديم، نوحه مي‌خوانديم، زنجير مي‌زديم و دور حوض آب مي‌گشتيم؛ حوض آب، فرات ما بود و صحن حياط، صحراي کربلا. يک دسته عزاداري دو نفره. هميشه علم مسعود بزرگتر بود. صداي زنجير در حياط مي‌پيچيد و فرياد «يا حسين، مظلوم حسين، واي واي حسين واي، حسين چه شد؟» و ... ذکر اين نوحه عزاداري دو نفره بود. نه! جدي بود. بزرگترها فکر مي‌کردند ما بازي مي‌کنيم، ولي ما عزاداران بزرگي بوديم که قامت کوچک داشتيم.
مرکز اصلي عزاداري و ديدن علم و خوردن پلوي امام حسين توي آن دوره‌هاي روحي چهار، پنج نفره توي تکيه کن بود. کوچه باغ‌هاي خاکي و باريک، دسته‌هاي سينه زني که به تکيه مي‌آمدند. مردم عزادار، پرچم‌هاي سبز و سياه، ناله ها، بارش اشک‌ها در مظلوميت امام حسين، شهيدان کربلا، فداکاري، آزادگي آزادگان در بند، دفاع از اسلام راستين، روضه خواني و همه و همه يادگار محرم‌هاي من و مسعود بود و هر چه بزرگتر مي‌شديم، عمق فهم موضوعات برايمان بيشتر مي‌شد.

از محرم سال 47 به محرم سال 88 رسيديم. مسعود سال هاست با علّم عِلم در خط اول دسته دفاع از امام حسين، انقلاب اسلامي و اسلام ناب محمدي به پيش مي‌رود. زنجيرهاي تعلق و تملق را وانهاده و پنجه در پنجه دشمنان اسلام و انقلاب انداخته است.

محرم 88، محرمي در زمستان است. تکيه کن، سياه پوش شده است. دکتر مسعود نيز سياه پوش و عزادار است. تاسوعا و عاشورا به سوگ مي‌نشيند. بر مظلوميت امام حسين (ع) و اهل بيتش مي‌گريد. غوغاي در شهر، محرم را غمبارتر کرده است.روزهاي محرم به کندي مي‌گذرد. دشمنان يزيديان زمان، ابوموسي اشعري ها، اميري و سرداري لشکران علم را برنمي تابند. در تاريکخانه‌هاي خود، نوري را نشانه مي‌گيرند، توطئه و دسيسه مي‌کنند و خفاش صفت در خفا کمين کرده اند.

بيست و ششمين روز محرم است. دکتر مسعود، مصمم تر و عاشق تر از هر زمان به ياري امام خود برخاسته است. بيست و دو روز از زمستان گذشته است. پيش از طلوع خورشيد براي نيايش با خدا به پا مي‌خيزد. صداي الله اکبر او در فضاي ساختمان مي‌پيچد. سايه قامت او در آغوش سجاده نمازش محو مي‌شود. او ساجد است. اطاقش مسجد و او در محراب عبادت ايستاده است. خدا را به بزرگي و غير خدا را کوچک مي‌شمارد. ستايش را مخصوص او مي‌داند، استعانت و ياري، هدايت و راه مستقيم را از او مي‌خواهد.

اين عزادار حسين، با خداي خود چه نجوا کرد که اينچنين پذيرفته شد؟! عرشيان نظاره گر آخرين نماز او هستند. فرشتگان مشغول آذين بندي حياط منزل اويند. سرزمين کربلا را بازآفريني مي‌کنند. گل‌هاي ياس را بر سنگ فرش حياط مي‌ريزند. برخي از آنان او را بدرقه مي‌کنند. او لحظاتي ديگر در کنار امام خود به سوگ محرم خواهد نشست.

مسعود از اهل بيت خود سه بار خداحافظي مي‌کند. اين آخرين وداع است. چرا سه بار؟ اين راز سر به مهري است که همسرش را شگفت زده مي‌کند. اين خداحافظي غيرعادي است؛ گويي، او مي‌داند به جبهه نبرد با دشمنان امام حسين (ع) مي‌رود. او چنين خداحافظي را نيز در سال 61 کرد؛ قصد قربت کرده و به جبهه جنگ آمده است.

چند روزي است که مي‌دانم به جبهه آمده اي. نمي‌دانم در کدام خط و کدام منطقه هستي! دلم مي‌خواست تو را ببينم. شايد اين آخرين ديدار من با تو باشد؛ اين جملات چندين بار در روز به ذهنم راه مي‌يافت.

بعدازظهر گرم يک روز تابستان سال 61 وارد قرارگاه ما شد. آفتاب، صورتش را سوزانده بود. رنجور و بيمار بود. خسته و ناتوان. بيماري امانش را بريده بود. او هم دلتنگ من بود. کمي کنار هم بوديم. حالش را جويا شدم. به حد مقدورات از او پذيرايي کردم و از وي خواستم ساعتي استراحت کند. او خوابيد و من در کنارش نشستم.عمر آفتاب، کمتر از آن است که بتواند از سردي يک روز دي ماه بکاهد. در حياط را باز مي‌کند. نه! در حجله را باز مي‌کند. لباس شهادت بر تن دارد. فرشتگان آماده اند مهمان خود را به نزد خدا ببرند. گرگ صفتان جسمش را دريدند. عرشيان روحش را با خود بردند.
حياط خانه جان پناه است
«واي واي حسين واي، حسين چه شد، کشته شد»... ولي دسته زني من علمدار ندارد. علمدار در قتلگاه افتاده و خون صورتش را گلگون کرده است. در کنارش نشستم. بر پايش بوسه زدم. صداي ناله و نوحه همچون باران مي‌بارد. کم کم جمع مي‌شود. سيل مي‌شود و به راه مي‌افتد. يک امت بزرگ عزادار مي‌شود. پير و جوان، زن و مرد، دوست و آشنا، مسلمان و نامسلمان، داخلي و خارجي نمي‌شناسد. هر آن کس که فطرت او اسير شيطان نشده، غمگين است. هر کس به گونه اي از اين مصيبت مي‌نالد. خانه سياه پوش مي‌شود.

خانه دکتر مسعود، تکيه قيطريه شد. جمع شدن اقوام و دوستان، قرباني کردن گوسفند، مردان و زنان عزادار، لباس‌هاي سياه، لعن و نفرين بر يزيديان زمان، ذکر صلوات، اهداي نذورات توسط مردم، حاجت ها، اشک‌هاي ريزي که غل مي‌خورد گوشه لب، آب خوردن با ذکر سلام بر شهيد مظلوم، رفت و آمد غمبار دانشجويان دکتر، شمع‌هاي روشن در حياط، گل‌هاي پرپر شده در کنار قاب عکس شهيد، تلاوت قرآن، بغض‌هاي در گلو فشرده همرزمان شهيد، بهت و افسوس از دست دادن دکتر، حضور زينب وار همسر شهيد، سوز و گداز مادر بيمار دکتر، برپايي حجله، پيام‌هاي تسليت و همدردي، دوربين‌هاي کنجکاو، تحليل‌هاي گوناگون، برچسب‌هاي سياسي، مال خود کردن شهيد، عکس‌هاي يادگاري با خانواده شهيد! امامزاده علي اکبر چيذر و آن پرچم که نماد عزت يک کشور است، رداي خاک مزار او شد... همه و همه تک فريم‌هاي خاطرات من از مراسم محرم سال 88 است که دکتر مسعود علي محمدي، علمدار به خون خفته اين مراسم است.

آفرينش:معمّاي مهاجرت ايرانيان

«معمّاي مهاجرت ايرانيان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛در چنددهه اخير قصه مهاجرت ايرانيان بويژه قشر تحصيل کرده به خارج از کشور قصه اي مداوم بوده است قصه اي که به نظر مي‌رسد چند سالي است شروع شده و ميلي به پايان ندارد و آمارها و اخبارهاي متعدد حکايت از تداوم روندي مي‌کند که ايرانيان با وجود تمام مشکلات حاضر مي‌شوند ميهن خويش را رهاکرده و به کشورهاي ديگر روانه گردند در اين ميان هر از چند گاهي مي‌شنويم که ايرانيان در صدر برآوردهاي بين المللي فرار مغزها نشسته اند و يا اينکه ساليانه 150 تا 180هزار فارغ التحصيل ازايران خارج مي‌شوند و يا اينکه شمار زيادي نيز به فکر راه حل هايي همچون پناهندگي مي گردند در اين بين آنچه قابل تامل است سير پايان نداشتن اين قصه تلخ است قصه‌اي که با نشانه هاي زياد آن در داخل مي‌توان گفت همچنان بر مدار سابق استوار است در اين ميان کافي است که سري به آموزشگاه‌هاي زبان در کشو بزنيم و يا اينکه خيل مشتاقان گرفتن تافل و... را مشاهده کنيم و يا اينکه نگاهي به سفارت خانه هاي کشورهاي توسعه يافته و غربي در کشور بيندازيم و يا توجهي هم به فرهنگ در حال رشد اپلاي (درخواست) كردن و پذيرش گرفتن از خارج در ميان دانشجويان دانشگاه‌هاي معتبر بيندازيم تا از وسعت فاجعه اي به نام گريز از وطن آگاه تر شويم گريزي که با توجه به آمار هاي مختلف روي بازگشتي براي ان متصور نمي‌شود چنانچه ازهر10دانشجوي ايراني دانشگاه‌هاي خارج از کشور تنها چند نفر به ايران باز مي‌گردند، در حالي که اين رقم براي دانشجويان ژاپني به 9 نفر و براي نخبگان هندي مطلوب است و نخبگان چيني هم اينگونه اند.

آنچه مشخص است حتي اگر مهاجرت غير نخبه ها راه حلي هم براي جبران بيکاري کشور باشد، مهاجرت نخبگان در بلند مدت قطعا زوال و مشکلات بسياري براي کشور را به همراه خواهد داشت در اين راستا امروزه رشد اقتصادي به توانايي فکري و علمي نيروي انساني جوامع بستگي دارد چرا که ارزش افزوده منبع نيروي انساني با ارزش افزوده ساير منابع قابل مقايسه نيست يعني نفت ارزش افزوده زيادي ندارد، بلکه اين نيروي تحصيلکرده ايران است که با داشتن ارزش افزوده بسيار، در حال خروج از کشور است لذا لطمه‌اي که از اين روند به روند توسعه ايران وارد مي شود، قطعا غير قابل جبران است.

دراين ميان گذشته از طيفي که اصولا فرا مغزها را قبول نداشته و آن را غير واقعي مي‌دانند بايد گفت از نگاه بسياري اين روند خروج تحصيل کردگان و بويژه نخبگان خطري واقعي است و مسلما نيز بي تفاوتي کشور و دولت به مساله مهاجرت نخبگان امري است زيانبار در اين بين نيز بايد معلوم شود اولويت دولت درجلوگيري از فرار يا مهاجرت ارادي نخبگان است يا بهره‌گيري از نخبگان مقيم خارج از كشور و هر چند نمي‌توان بازور جلوي رفتن نخبگان و دانش اموختگان تحصيل کرده از کشور را گرفت اما به راستي نمي‌توان كاري براي جلوگيري از کاستن از اين روند و فرار مغزها انجام داد در اين حال به راستي آينده توسعه و رشد کشور با اين سيل بنيان فکن فرار و مهاجرت نخبگان و تحصيل کردگان به چه سمتي خواهد رفت ؟

حمايت:احساس طعم شيرين عدالت با قاطعيت قضائي

«احساس طعم شيرين عدالت با قاطعيت قضائي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛هفتاد روز پيش تهران لرزيد. خبر به سرعت در شهرپيچيد. تصاوير مرگ دراتوبوس ، تاکسي ، مدارس وخيلي از جاهاي عمومي شهر دست به دست بلوتوث شد. صفحات حوادث روزنامه ها تيتر زدند:ميدان کاج سعادت آباد رنگ خون گرفت .‏

گرچه درپايتخت روزانه قتلهاي متفاوتي اتفاق مي افتد اما نوع ارتکاب اين قتل و بي تفاوتي حاضران باعث خشم و ترس مردم شد. حالا همه چشمشان به شاهين عدالت بود .خيلي ها تصورشان اين بود که اين پرونده تا به نتيجه برسد حالا حالاها زمان مي برد .طوري مي شود که تلخي حادثه فراموش ميشود. اما اين بار حساب وکتابها درست از آب درنيامد و رئيس دستگاه قضا در جلسه مسئولان عالي قضايي با اشاره به حادثه ميدان کاج تهران گفت: "قوه قضائيه با سرعت و دقت به اين پرونده رسيدگي مي‌کند و مجرم در اسرع وقت به مجازات مي رسد تا موجب پيشگيري از موارد مشابه شود."‏

بلافاصله اين پرونده به صورت ويژه و با سرعت رسيدگي شدتا مردم در سريعترين زمان ممکن طعم شيرين اجراي عدالت را بچشند . بالاخره ديروز صبح قاتل در محل جنايت به دار مجازات آويخته شد. مردم هم با فريادهاي (( قوه قضائيه، تشکر تشکر )) مزد اين قاطعيت قوه قضائيه را دادند .آنچه شيريني اين اجراي حکم الهي را دوچندان مي کرد چاشني سرعت د ررسيدگي به اين حادثه دلخراش بود. ابراز احساسات مردم خود گوياي آن بود که همگان مشتاق برخورد بدون اغماض با مجرمان و رسيدگي سريع به پرونده آنها هستند.رويکردي که در مدت تصدي آيت اله صادق آملي لاريجاني در اولويت کاري قوه قضائيه قرار گرفته است و اين قوه عزم خود را جزم کرده است تا عرصه را بر مجرمان تنگ کند وشهر را براي آنها نا امن کند. حال که دستگاه قضا به وظيفه خود عمل نمودحال نوبت روان‌شناسان وانديشمندان جامعه شناسي است تا علل وريشه هاي اين گونه جرايم را بررسي ونايج آن را درا ختيار مردم ومسوولان قرار دهد .اميد که هيچ گاه ديگر شاهد ‌وقوع چنين جرائمي نباشيم .‏

آرمان:ويکي ليکس و وظايف پيچيده ما

«ويکي ليکس و وظايف پيچيده ما»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم دکتر حسن بهشتي پور است كه در آن مي‌خوانيد؛موضوعى که به نظر من درباره انتشار اسناد ويکى ليکس مهم است اين است که چگونه با محتواى اين اسناد برخورد کنيم. آيا مواد منتشره را سند بدانيم يا گزارش؟ واقعيت اين است که سايت ويکى ليکس مسئول محتواى اطلاعات منتشر شده نيست.

ويکى ليکس فقط اين اطلاعات را - چه سند باشند و چه گزارش- منتشر کرده است؛ اما مسئوليت محتواى آن با اين سايت نيست و مسئوليت آن با آمريکايى‌هايى است که اين اسناد به آن‌ها مربوط مى‌شود.

محتواى اين اسناد هم سرى و به کلى سرى نيست، محرمانه و در برخى موارد هم خيلى محرمانه است. بنابر قوانين ايالات متحده آمريکا انتشار اين اسناد جرم محسوب نمى‌شود، اما آمريکايى‌ها معتقدند که چون انتشار اين اسناد مى‌تواند جان شهروندان اين کشور را به خطر اندازد و موجب تهديد منافع ايالات متحده آمريکا مى‌شود جرم محسوب مى‌شود.

 بنابراين در قوانين آمريکا پيش بينى نشده است که اگر کسى سندى را که جعلى نيست منتشر کند مجرم شناخته شود. ايالات متحده آمريکا افسر آمريکايى که درز دهنده اين اسناد بوده است را به اين دليل زندانى کرده است که از موقعيت خود سوء‌استفاده و اين اسناد را به بيرون منتقل کرده است وگرنه در صحت اين اسناد تشکيکى نکرده است.

آنچه  ما مى‌توانيم درباره آن بحث کنيم اين است که ويکى ليکس اين اسناد را چگونه به دست آورده، چگونه منتشر مى‌کند و انگيزه و اهداف اين سايت از انتشار چنين اسنادى چيست؟ و پشت صحنه چه کسانى حامى‌انتشار اين اسناد هستند؟ درباره محتواى اين اسناد بايد توجه داشته باشيم که محتواى اين اسناد اگر دروغ است، دروغش به گزارش نويس آمريکايى بر مى‌گردد.

نکته بعدى که حائز اهميت است، اين است که زمانى که ما مى‌خواهيم درباره اين اسناد قضاوت کنيم، در يک طرف منافع ملى کشور خود را مى‌بينيم. يعنى من به عنوان يک فرد ايرانى قضاوتى دارم که ممکن است با قضاوت کارشناس فرانسوى و کارشناس انگليسى متفاوت باشد. من معتقدم که ما از اين اسناد وقتى که عليه منافع ملى ايران صحبت مى‌کند، بايد از انگيزه و اهداف طرف مقابل تحليل درستى داشته باشيم. چون آمريکايى‌ها يا به دروغ اين گزارش‌ها را به مسئولين خود داده اند يا راست گفته اند، اگر دروغ گفته باشند که تکليف معلوم است، اما اگر راست هم گفته باشند ممکن است که تحليل و قضاوت آن‌ها درست نبوده باشد.

يعنى يک رفتار ايران يا يک کشور عربى را عليه ما تحليل کرده اند و به نتيجه‌اى رسيدند، ممکن است در قضاوت خود اشتباه کرده باشند. اما ما به عنوان يک ايرانى زمانى که دست به تحليل اين اسناد مى‌زنيم، اگر بگوييم کشورهاى عربى دشمن درجه يک ما هستند و تهديد امنيتى ايران هستند، خطا کرده ايم؛ چون هدف دشمن اين است که کشورهاى منطقه را به جان هم بيندازد و منطقه را بى ثبات کند. يعنى درگير شدن ايران با کشورهاى عربى در حال حاضر به نفع آمريکا و اسرائيل است و آن‌ها از اين مسئله بهره بردارى مى‌کنند. بايد به اين نکته توجه داشت که وقتى در افکار عمومى‌ موضوع اختلافات بين ايران و کشورهاى عربى و آن هم دولت‌هاى عربى را برجسته کنيم، اين به نفع ما نيست.

 اگر امروز عربستان سعودى يک قرارداد 60 ميليارد دلارى با آمريکا منعقد مى‌کند، و مردم خود را از 60 ميليارد دلار رفاه و امکانات محروم مى‌کند، براى شرکت‌هاى اسلحه سازى آمريکايى کار ايجاد مى‌کند و در مقابل رفاه مردم عربستان از بين مى‌رود چون اين اسلحه‌ها يا نابود مى‌شود يا اينکه در انبارها مى‌پوسند و وارد گردش اقتصادى نمى‌شود، در اين شرايط چرا عربستان تن به چنين قراردادى مى‌دهد؟ بنابراين بايد توجه داشته باشيم که در اين نوع مناسبات، نبايد وارد اين بازى شد که روز به روز تضاد بين  ايران و کشورهاى عربى بيشتر شود. اين به نفع مردم دو کشور نيست. ولو اينکه عرب‌ها نا مهربانى کنند و در خفا کار خلافى انجام دهند.

ما بايد در ديپلماسى اعمالى خود، اين مسائل را حل و فصل کنيم و اين مسائل را به ديپلماسى اعلانى تسرى ندهيم. در هر حال ويکى ليکس نقطه عطفى در تاريخ روابط بين الملل است. از اين جهت که بخش‌هاى ديپلماسى پنهان را آشکار کرده است و از اين به بعد هر کس با طرف‌هاى آمريکايى وارد مذاکره و گفت و گو مى‌شود، مواظب است که ممکن است حرف‌هايش به بيرون درز کند.

جهان صنعت:بازگشت به صورت مساله‌

«غرامت جنگي حق مسلم ماست»،«ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابكارانه»،«چرا دکتر سه بار خداحافظي کرد!؟»،«معمّاي مهاجرت ايرانيان»،«احساس طعم شيرين عدالت با قاطعيت قضائي»،«بازگشت به صورت مساله»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم رامين فروزنده‌ است كه در آن مي خوانيد؛ پس از آنکه مصوبه مجلس در خصوص حذف رييس‌جمهور از مجمع عمومي بانک مرکزي و حضور هفت اقتصاددان در اين نهاد از سوي شوراي محترم نگهبان رد شد، پيش‌بيني‌هاي متعددي در زمينه ترکيب آتي اين مجمع مطرح شد. نخست پيشنهاد حضور نمايندگاني از سه قوه از سوي کميسيون تلفيق مطرح و در نهايت در صحن علني رد شد. اما بعد از پيشنهادات برخي نمايندگان مقرر شد مجمع عمومي بانک مرکزي با حضور رييس‌جمهور، معاون برنامه‌ريزي، وزير اقتصاد و دو نفر ديگر از هيات وزيران تشکيل شود. همچنين رييس کل بانک مرکزي با پيشنهاد رييس‌جمهور تاييد مجمع عمومي و راي اکثريت مجلس تعيين مي‌شود.

اگر اين مصوبه را به تنهايي ملاک عمل در نظر بگيريم به نظر مي‌رسد مصوبه مجلس نسبت به وضعيت پيشين موجب ثبات بيشتر رياست بانک مرکزي شده است. اما نگاهي به روند کلي تغييرات ساختاري رياست بانک مرکزي، نتيجه‌اي کاملا متفاوت را نشان مي‌دهد. مصوبه پيشين مجلس با وجود ايرادات موجود در آن (که در سرمقاله 11 دي‌ماه جهان‌صنعت به آن پرداخته شد) داراي هدفي به نام استقلال بانک مرکزي بود. هدف يادشده براساس روش‌هاي روشن و پذيرفته شده اقتصاد در جهان است که در آن سياست‌هاي پولي مستقل از قوه مجريه تعيين مي‌شود. بنابراين به نظر مي‌رسد هدف يادشده به کلي به فراموشي سپرده شده يا اصولا از ابتدا مطرح نبوده چراکه مصوبه اخير صرفا موجب ثبات در رياست بانک مرکزي شده است.

مساله ديگر گزاره‌هاي مطرح شده در دفاع از بازگشت به ترکيب فعلي بانک مرکزي است. يکي از نمايندگان مجلس در اين خصوص گفته است: دولت براي اينکه بتواند سياست‌هاي پولي خود را اعمال کند، نياز دارد که بانک مرکزي را به عنوان بازويي در اختيار داشته باشد. به نظر مي‌رسد اظهارنظر يادشده اصول پذيرفته شده در سراسر دنيا را تا حدودي ناديده گرفته است. سياست‌هاي پولي بالذات از وظايف بانک مرکزي به شمار مي‌روند و اصلي‌ترين منطق در دفاع از استقلال بانک مرکزي همين مساله لزوم اتخاذ سياست‌هاي پولي مستقل از دولت است. بنابراين نمي‌توان با تکيه بر فرضي نادرست به نتيجه‌گيري پرداخت.

دفاع از عدم استقلال بانک مرکزي با تکيه بر لزوم مستقل نبودن سياست‌هاي پولي از دولت، مساله‌اي است که پس از سال‌ها دفاع از استقلال بانک مرکزي تا حدودي عجيب مي‌کند. جالب آنکه مرکز پژوهش‌ها (که تحت رياست نماينده مذکور فعاليت مي‌کند) در گزارش استقلال بانک مرکزي آورده است: دولت‌ها در صورتي که بر سياست‌هاي بانک مرکزي نفوذ داشته باشند به طمع مي‌افتند تا از سياست‌پولي جهت نيل به اهداف کوتاه‌مدت استفاده کنند. اين فارغ از آن است که براساس ماده14 قانون پولي و بانکي کشور بانک مرکزي مي‌تواند در امور پولي و بانکي دخالت و نظارت‌هايي داشته باشد و اين اختيارات بر عهده دولت نيست.

مساله مهم ديگر آن است در حالي که حضور منتخب تمامي افراد جامعه (يعني رييس‌جمهور) در ترکيب مجمع عمومي بانک مرکزي از ديد برخي کارشناسان پذيرفته شده نيست، آيا مي‌توان از دخالت تصميم‌سازان منطقه‌اي و بخشي در سياست‌گذاري پولي کشور سخن گفت؟ بنابراين بهتر است اين تاييد به دست نهادي مستقل‌تر و با تمرکز بيشتر بر سياست‌هاي کلان کشور سپرده شود زيرا تعدد نهادهاي موثر بر رياست بانک مرکزي (سه نهاد شامل رييس‌جمهور، مجمع عمومي و مجلس) از قدرت عمل بانک مرکزي مي‌کاهد. ضمن آنکه حضور همزمان دولت و مجلس در اين زمينه در حالي که اين دو نهاد عملا سياست‌هاي مالي را نيز بر عهده دارند، موجب تمرکز اين دو سياست‌گذاري در يک محدوده خواهد شد.

استقلال بانک مرکزي از دولت، نه به معناي حذف رييس‌جمهور در صورت پيشين و نه به معناي افزودن اعضاي غيرمرتبط همچون نماينده بخش خصوصي است. فلسفه استقلال بانک مرکزي در اولين گام، اصلي عقلي و پذيرفته شده (يعني جدا بودن قوه اجرايي از نظارت) است که در اعمال سياست‌هاي پولي به کار گرفته شده است. اهميت اين مساله به حدي است که از اصلي‌ترين شاخص‌هاي ارزيابي بانک‌هاي مرکزي به شمار مي‌رود. نمايندگان مجلس مدتي پيش با عنايت به اين مساله سمت و سوي استقلال اين نهاد را در پيش گرفتند. با تصميم اخير به نظر مي‌رسد اصولا مساله اصلي فراموش شده و بايد مجددا سوال را طرح کرد.

دنياي اقتصاد:درسي از بحران جهاني

«درسي از بحران جهاني»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دكتر سيداحمد ميرمطهري است كه در آن مي‌خوانيد؛به دنبال گسترش بحران مالي جهاني، صندوق بين‌المللي پول چند ماه قبل بهبود در اوضاع اقتصاد بين‌المللي را سريع‌تر از آنچه كه انتظار مي‌رفت و شايد با كمي دستپاچگي اعلام كرد.

چراكه در همان موقع، بسياري از اقتصاددانان، دستاوردها را شكننده و آسيب‌پذير مي‌دانستند. شايد هم حق داشتند، چون نمونه بارز آن ورشكستگي يك بانك بزرگ ايرلندي در ماه‌هاي اخير بود.

واقعيت اين است كه جهان با مجموعه‌اي از مشكلات اقتصادي نظير نرخ بيكاري بالا، سطح تقاضاي ضعيف بخش خصوصي، بدهي‌هاي سنگين دولت‌ها و ريسك حباب در قيمت دارايي‌ها در كشورهاي مختلف جهان روبه‌رو است. اين واقعيت بيانگر آن است كه بسياري از كشورها به اصلاح بخش مالي خود اعم از بازار پول و بازار سرمايه به طور جدي نياز دارند. اصلاحاتي كه بايد دربرگيرنده قواعدي براي كنترل و مهار نقدينگي و هدايت سرمايه‌ها به سوي فعاليت‌هاي مولد و افزايش توانايي‌ها براي شناسايي مخاطره‌هايي كه بر كل سيستم مالي اثر مي‌گذارد، باشد.

اقتصاد ايران نيز بخشي از اقتصاد جهاني است، هم تاثيرپذير است و هم تاثيرگذار و بخش مالي ايران اعم از بازار پول و بازار سرمايه بي‌نياز از اصلاح و نظارت نيست. هم‌اكنون حجم نقدينگي به حدود 300هزار ميليارد تومان رسيده است و روند پرشتاب افزايش تعداد بانك‌هاي خصوصي در كنار بانك‌هاي دولتي و بزرگ شدن سيستم بانكي در دو سال اخير همراه با توسعه فعاليت موسسات مالي و اعتباري رسمي و غيررسمي موجود ادامه دارد.

تعداد شعب بانك‌ها به روايتي به حدود 20هزار شعبه در سراسر كشور بالغ شده كه در كنار رسيدن ارزش جاري بورس به حد 90 ميليارد دلار از ابعاد وسيع وظايف نظارتي بانك‌مركزي خبر مي‌دهد.

به خاطر داشته باشيم كه منبع اوليه بحران مالي جهاني، ناشي از اقدامات فعالان بازارهاي پول و سرمايه بود و بسياري از بانك‌هاي بزرگ و شركت‌هاي واسطه‌گري مالي با مديريت ريسك ضعيف و سرمايه‌هاي ناكافي و غيراستاندارد، زمينه‌ساز بحران شدند تا جايي كه فقط در آمريكا 180 بانك ورشكسته شدند.
بانك مركزي ايران اگر مسوول حفظ ارزش پول ملي و كاهش نرخ تورم است بايد بداند وظايف نظارتي بر بازار مالي كشور را نيز بر عهده دارد و براي توسعه و تثبيت بازارهاي مالي كشور نياز به سياست و برنامه و استراتژي دارد و حتي در ساختار تشكيلاتي خود كه در 30 سال اخير تغيير چشمگيري نداده است، با توجه به ابعاد فعلي اقتصاد ملي بايد تجديدنظر كند.


ارسال به دوستان
وبگردی