۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۱۵۴۰۳۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۰۴-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۴۰۳۴
انتشار: ۰۹:۵۹ - ۰۴-۱۱-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم:ما در اين راه شهيد داده ايم

«ما در اين راه شهيد داده ايم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد؛موضوع هسته‌اي ايران به رغم طراحي و تمايل غرب به تبديل آن به موضوع اصلي كشور و تحت الشعاع قرار دادن همه مسائل كشور، با مديريت هوشمندانه مسوولان كشور به موضوعي در تراز موضوعات مهم ديگر قرار گرفت لذا مدت‌هاست فراز و فرودهاي آن كشور را متلاطم نمي‌كند.در چنين فضايي و در پي توافق ژنو 3 در 15 آذر ماه سال جاري، مذاكرات استانبول، اول و دوم بهمن در كاخ چراغان استانبول و در كنار تنگه بوسفور با حضور نمايندگان گروه 1+5 و هيأت ايراني انجام شد.

در اين مذاكرات اتفاقات مهمي افتاد از جمله اين‌كه جمهوري اسلامي ايران براي سه موضوع خلع سلاح، عدم اشاعه و همكاري‌هاي صلح آميز پيشنهادهاي مشخصي ارائه كرد كه طرف 1+5 نه انتظار آنها را داشت و نه آمادگي اظهارنظر درباره آنها را.

اتفاق مهم دوم، درخواست نماينده آمريكا براي مذاكره مستقيم با جليلي و عدم پذيرش اين درخواست از سوي مذاكره كننده ارشد هسته‌اي كشورمان بود. شايد در دنياي امروز هيچ نمونه ديگري سراغ نتوان گرفت كه آمريكا بخواهد با كشوري مذاكره كند و آن كشور نپذيرد هر چند عكس اين حالت نمونه‌هاي متعدد دارد و اين عزتي است كه به بركت تمسك به آموزه‌هاي اسلام ناب محمدي (ص) و انقلاب اسلامي برخاسته از آن، نصيب ايران شده است.

منطق هيأت ايراني براي عدم پذيرش درخواست نماينده آمريكا علاوه بر پيشينه روابط 2 كشور مي‌تواند مبتني بر دو چيز باشد: نخست اين‌كه نماينده 1+5 خانم اشتون بود و وقتي يك گروه مسوولي دارد معني ندارد فرد ديگري عضو آن گروه بخواهد تشخصي پيدا كند مگر آن‌كه رئيس گروه اذعان كند او كاره‌اي نيست!

البته موضوع برخي ملاقات ها كه در گذشته انجام شده مثل نماينده چين يا روسيه ماهيتاً متفاوت است.

دليل ديگر آن كه آمريكا عامل اصلي صدور قطعنامه‌هاي تحريم شوراي امنيت عليه ايران و علاوه بر آنها تحريم‌هاي يك‌جانبه عليه ايران در موضوع هسته‌اي است. كشوري كه در يك دستش اسلحه گرفته و دائم در حال شليك كردن است نمي‌تواند دست ديگرش را براي مذاكره دراز كند.

سومين اتفاق مهم، ابراز نااميدي خانم اشتون پس از اين مذاكرات بود. اين ابراز نااميدي نيازمند تحليل است. از مجموع اخبار اين نشست و نشست هاي قبلي بوضوح مي‌توان دريافت كه غرب به دنبال تضييع حقوق مسلم ملت ايران است و وقتي با منطق و استدلال مذاكره كننده ارشد هسته‌اي ايران مواجه مي‌شود كه همكاري قواعدي دارد و يك طرفه نيست و در نهايت وقتي در مي‌يابد در مذاكرات نمي‌تواند به نتيجه مطلوب خود برسد، ابراز نااميدي مي‌كند. معناي اين ابراز نااميدي پيروزي هيأت مذاكره كننده ايران در دفاع از حقوق هسته‌اي ايران است.

كلام آخر با خانم اشتون و چند كشوري كه مثل ايشان نااميد شده اند اين است كه، جمهوري اسلامي ايران طي حدود 8 سال مذاكره در موضوع هسته اي، شاهد انواع و اقسام ترفندها بوده است؛ از فشارهاي سياسي سنگين تا تهديدات پي در پي نظامي و از قطعنامه‌هاي رنگارنگ شوراي حكام و شوراي امنيت تا تحريم‌هاي گسترده كه از همه آنها تاكنون سربلند بيرون آمده است. اگر فقط همين موارد بود هم براي تداوم مقاومت و عدم عقب نشيني كفايت مي‌كرد اما مهمتر از همه اينها غرب متوجه باشد ما در اين راه شهيد داده ايم. شهيد عليمحمدي در سال گذشته و شهيد شهرياري در سال جاري. ملتي مثل ملت ايران وقتي در راهي ارزشمند و مقدس، شهيد تقديم مي‌كند يعني تا آخر ايستاده است و موضع ملت ايران در موضوع هسته‌اي چنين است.

كيهان:اين خون شسته نمي شود

«اين خون شسته نمي شود»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛«ياحسين، ياحسين، ياحسين»؛ اين فرياد پس از آن است كه پيرمرد به هوش آمده و تمام توانش را بسيج كرده تا نام حسين(ع) را بر زبان آورد... تنها نيست«عطيه بن سعدبن جناده كوفي» همراه اين پيرمرد نابيناست؛ پيرمردي كه هر چند از نعمت «بصر» محروم شده اما «بصيرت» در جان او ريشه دوانده و بي تاب و باشتاب عزم مزار حسين(ع) كرده است.

بيستم صفر المظفر 61 هجري است: «عطيه بن سعد» كه خود از بزرگان تابعين و از صحابه اميرالمومنين(ع) است مي گويد: با جابربن عبدالله انصاري به قصد زيارت حسين(ع) راهي كربلا شديم، وقتي به آنجا رسيدم، اين پيرمرد آهنگ فرات نمود و در شط فرات غسل كرد، قطيفه اي به كمر پيچيده و قطيفه ديگري بر دوش انداخت؛ گويي عازم طواف خانه خداست، گام برنمي داشت مگر با ذكر خدا و اينچنين روانه مزار حسين(ع) شديم، نزديك و نزديك تر مي شديم تا كه به مزار رسيديم، چشمانش سويي نداشت طلب كرد تا دستش را بر مزار امام بگذارم و چنين كردم و... اينجا بود كه «جابر» بي درنگ از هوش رفت... 1371 يكسال از فرياد «ياحسين، ياحسين، ياحسين» جابربن عبدالله انصاري صحابه بزرگ پيامبر اسلام در اولين اربعين سيدالشهدا مي گذرد و چرخه روزگار چرخيده و چرخيده و در اين بين حراميان و يزيديان علي الدوام اراده كرده و نقشه ها كشيده و فتنه ها تدارك ديده تا نام و ياد حسين(ع) بر زبان ها نرود و بر ذهن ها نقش برنبندد اما پژواك عاشورا در پهنه تاريخ غيرقابل انكار است.

امروز زيارت امام حسين(ع) در اربعين به عدد جابربن عبدالله و عطيه كه موسس اين سنت پرمعنا و پربركت بودند ختم نمي شود بلكه توده هاي ميليوني عاشقان سيدالشهدا از اقصي نقاط عالم هر ساله پيوسته و پي در پي با آمدن به كربلا برشكوه، شور و شعور اين حركت مي افزايند و نام و ياد حسين(ع) روز به روز در دنيا زنده تر گشته است.

اينجاست كه رمز و راز اربعين نمايان و عيان مي شود. رهبرمعظم انقلاب اسلامي پيرامون اهميت اربعين و تداوم اين واقعه جوشان بيان مي دارند:«اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز با تدبير الهي خاندان پيامبر(ص) ياد نهضت حسيني براي هميشه جاودانه شد و اين كار پايه گذاري گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلي در حوادث گوناگون- از قبيل شهادت حسين بن علي(ع) در عاشورا- به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسل هاي بعد از دستاورد شهادت استفاده زيادي نخواهند برد... اگر زينب كبري(س) و امام سجاد(ع) در طول آن روزهاي اسارت چه در همان عصر عاشورا در كربلا و چه در روزهاي بعد در راه شام و كوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زيارت كربلا و بعد عزيمت به مدينه و سپس در طول سال هاي متمادي كه اين بزرگواران زنده ماندند مجاهدت و تبيين و افشاگري نكرده بودند و حقيقت فلسفه عاشورا و هدف حسين بن علي و ظلم دشمن را بيان نمي كردند واقعه عاشورا تا امروز جوشان و زنده و مشتعل باقي نمي ماند.» (29/6/68)

بنابراين بايد پاي درس اربعين نشست تا «خط خون» شسته نشود. خط اسلام ناب محمدي كه اسلام سلطنتي، اسلام سرمايه داري، اسلام التقاط و دريك كلمه اسلام آمريكايي را به حاشيه راند، تداوم يابد.

از همين روي، رهبربصير انقلاب اين نكته را گوشزد مي كنند: «درسي كه اربعين به ما مي دهد اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگه داشت.»

طوفان تبليغات دشمن آنچنان است كه در كمتر از 50 سال از رحلت پيامبراعظم(ص) جامعه اسلامي در اسارت اسلام وارونه اموي گرفتار مي شود و سست عنصري چون شريح قاضي در مقام- به اصطلاح- قضاوت، حسين(ع) را به خروج از دين خدا متهم كرده و با صدور حكم ارتداد آن حضرت خونش را مباح اعلام مي كند!!! تا جايي كه عمربن سعد در صبح عاشوراي 61 هجري خطاب به لشگريانش فرمان مي راند كه: «اي سپاهيان خدا بر اسب هايتان سوار شويد و با كشتن حسين بن علي به بهشت برويد.»

مقارن با اين سيطره «اسلام وارونه» است كه حسين(ع) به مسلخگاه عاشورا مي رود تا پرچم تشخيص «حق» از «باطل» و تميز «هدايت» از «ضلالت» براي رهپويان حق و حقيقت در گستره تاريخ بشريت افراشته شود.

اما به تعبير رهبر انقلاب، «شهادت بدون خاطره، بدون ياد، بدون جوشش خون شهيد، اثر خودش را نمي بخشد و اربعين آن روزي است كه برافراشته شدن پرچم پيام شهادت كربلا در آن روز آغاز شد و...».

آنچه جاي تأمل دارد و نبايد از آن سطحي عبور كرد اين است كه امروز پس از قرن ها از عاشورا و اربعين، يزيديان زمان دريافته اند كه انقلاب اسلامي با اتكاء بر عاشوراي حسيني قوام و عينيت يافته است.

براي همين است كه چندي پيش دانشگاه آريزونا در تحقيقي راهكار مقابله با جمهوري اسلامي ايران را تحريف عاشورا دانسته و تصريح مي كند كه براندازي جمهوري اسلامي در گرو اين مطلب است.

آنچه امروز دشمنان اسلام ناب در پي آن هستند جلوگيري از پيشرفت ايران اسلامي در تمامي ابعاد است. اينجاست كه علت بهانه هاي قدرت هاي غربي عليه جمهوري اسلامي در زمينه برنامه هسته اي و حقوق بشر و مسايلي از اين دست بخوبي برملا مي شود.

جمهوري اسلامي امروز ترجمان اسلام اصيل و مصداق بارز پيام عاشورا و اربعين در صحنه اجتماع و سياست است.

در روزگاري كه حقوق بشر اسم مستعاري براي چپاولگري ها، افزون خواهي ها و غارتگري ها شده جمهوري اسلامي پيشقراول نهضت بيداري اسلامي است تا نقاب دروغين حقوق بشر را از سيماي رتوش شده جنايتكاران بين المللي به زير بكشاند.

در عصري كه مدعيان گفت وگو و منطق به شيوه قرون وسطايي در پي باج خواهي هستند جمهوري اسلامي «قدرت منطق» را در برابر «منطق قدرت» و زورگويي آنان به رخ كشاند و همين دو روز پيش بود كه در مذاكرات اسلامبول تركيه، ايران اسلامي به 1+5 باج نداد و صلابت و قوت خود را به دنيا ثابت كرد. مشكل اصلي و كليدي دشمنان اسلام و جمهوري اسلامي اين است كه در برابر «خط خون» به «خطاي خونريزي» متوسل شده اند. و اينجاست كه در همين دهه گذشته پس از لشكركشي به افغانستان در 2001 و قشون كشي به عراق در 2003 و راه انداختن جنگ 33 روزه لبنان در 2006 و جنگ 22 روزه غزه در 2008 هنوز نفهميده اند- و نخواهند فهميد- كه نمي توان با ابزار فيزيكي و تكنولوژيك «اسلام و حقيقت» را ترور نمود و از صحنه خارج كرد.

مخيله تنگ و تاريك آنها كماكان مقولات متافيزيكي و ايدئولوژيك را درك نمي كند و خطاي تحليل شان همين است.

امروز دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي در طي سه دهه گذشته علي رغم تمامي تحركات، كارشكني ها و ترفندهايي كه انجام دادند از اينكه مراسم عاشورا، امسال در تركيه با فرياد يا حسين برگزار مي شود سردرگم هستند.

آنها از اينكه تشكلي با الهام گيري انقلاب اسلامي با نام «حزب الله» در لبنان تشكيل مي شود عصباني هستند. اما جا ندارد از اين عصبانيت بميرند هنگامي كه در پي وقوع انتفاضه اسلامي در تونس طي روزهاي گذشته، گروه هايي از دانشجويان و جوانان پرشور مسلمان اين كشور درصدد برآمده اند تا تشكلي به نام «حزب الله» را در ميهن شان ساماندهي نمايند.

فردا اربعين حسين(ع) است و بار ديگر كربلا صحنه حضور ميليون ها زائري خواهد بود كه آمده اند با قلب و جانشان فرياد برآورند كه «اربعين پژواك عاشورا در پهنه تاريخ است» و «نام حسين(ع) بر تارك تاريخ ماندني است».

جمهوري اسلامي:اربعين و شرط تداوم نهضت

«اربعين و شرط تداوم نهضت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هيچ انقلاب و نهضتي بدون پشتوانه مردمي و معنوي نمي‌تواند ماندگار شود. تداوم انقلاب‌ها و جاري شدن اصول و آرمان‌هاي نهضت‌ها در رگهاي جامعه فقط درصورتي ميسر است كه تضميني براي يادآوري آن اصول و آرمان‌ها و حفاظت و حراست از آنها وجود داشته باشد، در غير اينصورت هر انقلاب و نهضتي محكوم به زوال و نابودي است.

اربعين حسيني، اين درس بزرگ را با خود دارد كه نهضت عاشورا با زبان گوياي امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب سلام الله عليها از كربلا تا كوفه و از كوفه تا شام در فاصله عاشورا تا اربعين همواره بازگو شد و اصول انقلاب كربلا و آرمان‌هاي شهداي عاشورا براي مردمي كه فريب تبليغات بني‌اميه را خورده بودند تشريح گرديد. مردم كوفه و شام، بعد از شهادت فرزند پيامبر و اسارت اهل بيت، ناگهان در برابر چشمان خود واقعيت‌هائي را يافتند كه تا آن زمان نديده و نشنيده بودند و هرگز پيش بيني آنرا هم نمي‌كردند. اينكه فقط نيم قرن بعد از رحلت پيامبر اسلام، كار به جائي برسد كه فرزند زاده پيامبر به دست مدعيان پيروي از آن حضرت با چنان قساوت و ددمنشي به شهادت برسد براي هيچكس قابل تصور نبود. اين جنايت هولناك مي‌توانست به منزله نقطه پايان بر دين و آئين محمدي باشد و از آن پس ديگر نام و نشاني از پيامبر اسلام و تعاليم قرآن باقي نماند. اما نه تنها چنين نشد، بلكه خون شهداي كربلا نام پيامبر را جاودانه كرد و اسلام را سرزنده و با نشاط در عراق وشام و حتي سرزمين‌هاي دور مطرح نمود و گسترش داد و اين فرموده پيامبر اكرم تفسير شد كه: "حسين مني و انا من حسين"

خون شهداي كربلا را فداكاري‌هاي امام سجاد و حضرت زينب زنده نگهداشت. اگر امام سجاد در شام و در حضور مردم خطبه نمي‌خواند و كاخ يزيد را به لرزه در نميآورد، خون شهداي كربلا فراموش مي‌شد. اگر حضرت زينب در پاسخ به گستاخي‌هاي سركرده قاتلان امام حسين نمي‌فرمود "مارأيت الاجميلا" و در جمع مردم كوفه كه به تماشاي اسراي كربلا آمده بودند خود را و شهداي كربلا را با زيباترين بيان معرفي نكرده بود، نهضت عاشورا استمرار نمي‌يافت. روزهاي قبل از اربعين حسيني و آنچه در روز اربعين گذشت و اقداماتي كه بازماندگان نهضت عاشورا در مدينه انجام دادند و همه‌ي تلاش‌هائي كه بعد از عاشورا در جهت تبليغ قيام حسيني صورت گرفت، عوامل تداوم انقلاب كربلا بودند و ماندگاري نهضت عاشورا و مكتب ظلم ستيزي اهل البيت را تضمين كردند.

روشي كه امام سجاد عليه السلام در شرايط اختناق دوران حاكميت امويان و مروانيان در پيش گرفتند و از طريق دعا به بيان معارف اسلام پرداختند و مردم را با اخلاق اسلامي و معارف ديني آشنا كردند و زمينه را براي نهضت علمي دوران امام باقر و امام صادق عليهما السلام فراهم ساختند، همچنين اقامه عزاداري براي شهداي كربلا در سرزمين منا به دستور امام صادق عليه السلام همزمان با تربيت هزاران فقيه و متكلم و مبلغ دين توسط آنحضرت همگي اقدامات حساب شده و دقيقي بودند كه راه را براي ادامه نهضت عاشورا و گسترش شعاع انقلاب كربلا هموار ساختند و آنرا جاودانه نمودند. اگر در طول قرون متمادي همواره ياد و نام امام حسين عليه السلام و شهداي كربلا برانگيزاننده مردم در برابر حكام ظالم بود و شعله‌هاي ظلم ستيزي را در جان و دل پيروان اهل البيت روشن و گرمابخش نگهداشت، اينها همه از آثار و بركات اقداماتي است كه بعد از نهضت عاشورا براي تداوم آن نهضت بعمل آمد. شعاع نهضت عاشورا با همان شعله‌هاي گرم و روشنائي بخش تا بدانجا امتداد يافت كه در ظلماني‌ترين دوران‌هاي تاريخ و هنگامي كه شاهان خودكامه و فاسد پهلوي آشكارا بر احكام دين و قرآن تاختند و بيگانگان را بر ايران مسلط كرده و نفس‌ها را در سينه‌ها حبس نموده بودند، با كلام بلند و حركت آفرين امام خميني كه با يادآوري نهضت حسيني خطاب به مردم ايران فرمود: "محرم ماه پيروزي خون بر شمشير است" اين ملت با تمام توان قيام كرد و سرزمين خود را از چنگ بيگانگان و عمال آنها نجات داد و با سرنگون ساختن رژيم منحط شاهنشاهي، نظام مقدس جمهوري اسلامي را تأسيس كرد.

اكنون 33 سال از آن روزهاي پرخاطره و شكوهمند مي‌گذرد و اين ما هستيم كه بايد براي تداوم انقلاب و پايداري و ماندگاري نظام جمهوري اسلامي به وظايف مهمي كه برعهده داريم عمل نمائيم. براي اين انجام وظيفه فقط يك راه وجود دارد و آن پاي بندي همگان به اصول و آرمان هاست. اصول و آرمان‌هاي انقلاب را بدون التزام به اخلاق و تلاش براي حفظ وحدت نمي‌توان حفظ كرد. اينكه هر روز عده‌اي را از جمع خود مي‌رانيم و حرمت‌ها را زير پا مي‌گذاريم و حريم‌ها را در مي‌نورديم، نه تنها با چنين كارهائي قادر به حفظ اصول و آرمان‌ها نخواهيم بود، بلكه در كوتاه‌ترين زمان همه‌ي آنها را به فراموشي سپرده و به راهي غير از راه اسلام و جمهوري اسلامي خواهيم رفت.

متأسفانه در داوري هايمان نسبت به اشخاص به ويژه بزرگان دچار شتاب زدگي و افراط و تفريط مي‌شويم، شجاعت را در شكستن حرمت‌ها و ناديده گرفتن حريم‌ها جستجو مي‌كنيم، انقلابي بودن را عبور از خط قرمزهائي كه قانون و شرع مشخص كرده‌اند تفسير مي‌كنيم، براي معيارهاي اخلاقي اهميتي قائل نميشويم، غيبت و تهمت و افترا و دروغ را در زبان و قلم مباح مي‌دانيم، خودي بودن و بيگانه بودن و بي گناه بودن و گناهكار بودن را با خط كش‌هائي كه خودمان اختراع كرده‌ايم و منافع خودمان را با آن‌ها اندازه گيري مي‌كنيم تعريف مي‌كنيم و روح آزادگي را در خودمان كشته ايم. اينها با كلام عرشي سرور آزادگان حضرت امام حسين عليه السلام كه خطاب به لشكريان يزيد فرمود: "ان لم يكن لكم دين و كنتم لاتخاقون المعاد فكونوا احراراً في ديناكم" هيچ تناسبي ندارد.

اگر پيرو امام حسين هستيم و مي‌خواهيم با نهضت عاشورا به راهي كه انقلاب اسلامي پيش پايمان قرار داده است برويم، بايد به اخلاق حسيني ملتزم باشيم. اگر تمام نهضت حسيني را در اين يك جمله خلاصه كنيم كه "امام حسين عليه‌السلام براي حاكم ساختن اخلاق ديني بر جامعه مسلمانان به شهادت رسيد" سخن گزافي نگفته ايم. اربعين حسيني بايد يادآور روش و منش اخلاقي شهداي كربلا و پيام رسانان نهضت عاشورا باشد و ما امروز به فرا گرفتن اين روش و منش از هر چيز ديگري نيازمندتر هستيم. برخورداري از اين روش و منش اخلاقي، شرط تداوم نهضت است.

رسالت:استانبول؛ خروج از پرونده هسته‌اي

«استانبول؛ خروج از پرونده هسته‌اي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت‌الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛موضع گيري‌هاي متفاوت طرف‌هاي ميز مذاكره «استانبول» نشان داد كه اختلافات، بسيار جدي‌تر از آن چيزي است كه در تعارفات ديپلماتيك ناگفته مانده بود. بويژه آنكه طرف1+5 زماني كه ورود به موارد اشتراكي را به معناي شناسايي واقعيت قدرت ايران دانست سعي كرد برخي مسائل اختلافي را نيز بيان كند. بنابراين تلاش طرف ايراني براي تحميل خود به بازيگران امروز دنيا به عنوان عامل تاثير گذار، حداقل در تحولات منطقه‌اي از يك سو و تلاش قدرت‌هاي امروز براي مديريت يكي از معدود بازيگران تباني ناپذير باقيمانده از دوران جنگ سرد از سوي ديگر، بنياد جبهه‌بندي تازه را تشكيل مي‌دهد.

پيش از شروع مذاكرات استانبول، طرفين تاكيد مي‌كردند كه بر روي مسائل مشترك و غير اختلافي مذاكره خواهند كرد. معناي اين سخن، دغدغه دو طرف براي حفظ شرايط مذاكره بود. آنها نمي‌خواهند مذاكرات به فترت دو سال قبل آن گرفتار شود.

اما در خصوص محتواي مذاكرات، تلاش آمريكا و انگليس براي حفظ شرايط ديپلماسي فشار، قابل پنهان كردن نيست. آنها هنوز سياست تهي كردن ايران از كيك زرد توليد شده در داخل را دنبال مي‌كنند. اقدامي كه حتي حاضر نيستند در قبال آن نسبت به تامين سوخت هسته‌اي كشور و تضمين حقوق هسته‌اي ايران تعهدي را بپذيرند. آنها به ميزاني كه برگشت ناپذيرشدن فناوري هسته‌اي و پايبندي كشورمان به مقررات آژانس را به عنوان واقعيات موجود درك مي‌كنند، براي طرح پرونده‌ها و بازي‌هاي تازه برنامه‌ريزي مي‌كنند.

در عين حال در جمع 1+5 به عنوان پر سرو صداترين پديده «ديپلماسي قدرت» درچند سال گذشته برخي اعضا از احساس ناكارآمدي جمع خود نگران هستند. آمريكايي‌ها در تلاشند تا 31 سال انسداد در روابط خارجي خود با ايران را به رابطه ديگر قدرت‌هاي امروز دنيا با كشورمان تحميل نمايند. اما اين خواست با عمل گرايي امروزين روابط بين‌الملل، بويژه در رابطه توام با رقابت اعضاي1+5 با يكديگر نمي‌تواند به يك اصل با دوام تبديل شود. بويژه آنكه با شكست‌هاي آمريكا در عراق و افغانستان و خط مقدم جنگ با رژيم صهيونيستي و شكست كاريزمايي باراك اوباما بعد از انتخابات كنگره و فرمانداران ايالات متحده، سياستمدار اول غرب نيز به يك شخصيت سياسي منفعل تبديل شده است.

در طرف ديگر، جمهوري اسلامي ايران دوران پر تلاطم و سنگين تحريم و فشار را پشت سر گذاشته است. حدود هفت سال پيش گروه «تروئيكا» - وزراي خارجه آلمان، فرانسه و انگليس- حتي امكان در اختيار داشتن 20 دستگاه سانتريفيوژ تحقيقاتي براي ايران را رد مي‌كردند و تعليق جداي از محروميت‌هاي فني آن به عنوان عاملي براي تحقير اراده سياسي ايرانيان به رخ كشيده مي‌شد.

ولي اكنون برنامه هسته‌اي ايران با همه ظرايف و امكانات لازمه، به مرحله‌اي برگشت ناپذير رسيده شده و علم و فناوري آن در دانشگاه‌ها و اقصي نقاط كشور پراكنده شده است. آنها ديگر حتي با تاسيسات «اويميراك» عراق 1980 مواجه نيستند كه در اثر يك حمله هوايي رژيم صهيونيستي ريشه كن شد.

بر اساس معادلات و مقررات فني و حقوقي، اعضاي باشگاه هسته‌اي چاره‌اي جز پذيرش ايران هسته‌اي ندارند، فقط تعصب سياسي و تابوهاي ابرقدرتي اين اجازه را به آنها نمي‌دهد.

البته دعوت جمهوري اسلامي از نمايندگان 120 كشور دنيا براي بازديد از تاسيسات هسته‌اي كشور استفاده‌اي دو گانه داشت. اول اثبات پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران، كه اگر به هر يك از120 كشور دعوت شده تعلق داشت، قابل گذشت نبود و دوم اثبات پايبندي اين برنامه به مفاد ان.پي.تي و اساسنامه آژانس هسته‌اي. دستاورد اول، موضع ايران را در مذاكرات سياسي مرتبط تقويت مي‌كند و دستاورد دوم، در خصوص سياست «ايران هراسي» بهانه‌زدايي مي‌نمايد. لذا دليلي وجود ندارد كه بيش از اين پرونده جمهوري اسلامي ذيل فصل هفتم منشور ملل متحد بماند و بر اساس آن به عنوان تهديد عليه صلح و امنيت بين‌المللي هدف قطعنامه‌هاي سياسي قرار گيرد. قطعنامه‌هايي كه فقط با هدف ضربه زدن به روند توسعه علمي، اقتصادي و صنعتي ايران صادر مي‌گردد.

در استانبول علاوه بر تاكيد هيئت ايراني مبني بر مذاكره ناپذير بودن حقوق هسته‌اي ملت ايران، موضوعي كه خشم بازيگران افراطي1+5 را بر انگيخت، ارائه پيشنهادهاي جمهوري اسلامي مبني بر مشاركت در حوزه‌هاي سياست و بحران امروز دنيا بود. آنها ايران استانبول را بسيار متفاوت از ايراني مي‌دانستند كه مي‌بايست به عنوان يك «متهم» در جايگاه اتهامي قرار گيرد.

نتيجه آنكه آمريكا و انگليس به عنوان افراطيون 1+5، نمي‌توانند استدلال لازم را جهت حفظ شرايط منفي عليه برنامه‌هاي هسته‌اي ايران ارائه دهند و اگر هدف ديپلماسي 1+5 رسيدن به توافق و حل موضوع باشد، زمان به سود آنها سپري نمي‌شود. مگر اينكه آنها فقط به دنبال ديپلماسي مبني بر فشار باشند. سياستي كه شاخص‌هاي رفتاري امروز، مويد آن است ولي احساس ناكارآمدي ديگر اعضاي 1+5 ناهمخواني كشورهاي غير متعهد دنيا (همچون عدم اقبال از قطعنامه 1929) و بويژه همبستگي تاريخي ملت ايران در مقابل دشمني‌هاي بي‌منطق‌ و ناحق خارجي، براي آن سياست آمريكا و انگليس نقش كاهنده را بازي مي‌كند.
اقدامي كه در آينده متصور است، تلاش دشمنان جمهوري اسلامي براي يارگيري و «مسئله‌سازي» خارج از موضوع صرف هسته‌اي است.

آنها حتي به قيمت ناآرام سازي بخش‌هايي از خاورميانه، اين سياست را دنبال خواهند كرد. هر چند كه طبق تجربيات گذشته ابرام بر اين اشتباه به معناي فرو رفتن در گرداب بلاتكليفي است. در استانبول خروج رسمي از پرونده هسته‌اي توسط ايران اعلام شد. در آينده اين موضوع حداكثر مي‌تواند حاشيه‌اي بر مذاكرات باشد و يا اينكه به كميته‌هاي فني و حقوقي يا به دستور كار آژانس هسته‌اي سپرده خواهد شد.

آنها با پديده تازه‌اي به نام ايران مواجه شده‌اند كه ادعاي «همتايي» دارد. پذيرش اين موضوع حتي براي چين و روسيه نيز سخت است. آنها تاكنون به دنبال الگوي
«كره شمالي» براي ايران بوده‌اند. يعني بازيگري كه بدون مشورت با دو قدرت شرقي تصميمي نمي‌گيرد. به طور معمول از چنين شرايطي به عنوان «نهايي شدن موضوعات ديپلماتيك» نام مي‌برند. مرحله‌اي كه مذاكرات مربوط به آن بسيار جدي‌تر از گذشته بوده و مسائل اختلافي فارغ از تعارفات ديپلماتيك مطرح خواهد شد.
 
مردم سالاري:از دخالت هاي دولت تا شکست هاي فوتبال

«از دخالت هاي دولت تا شکست هاي فوتبال»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛عادت کرده ايم مشکلا ت را به پاي دولت بنويسيم و به گردن دولتمردان بيندازيم. به همين خاطرهم اگر بگوييم يکي از علل اصلي شکست تيم ملي فوتبال ايران در جام ملت هاي آسيا، دولت است، شايد عده اي تصور کنند در مخالفت با دولت، سياه نمايي مي کنيم و به همان عادت مالوف، مي خواهيم دولت را مقصر جلوه دهيم. اما من اصرار دارم که دولت نهم و دهم، نقش اساسي در شکست هاي متوالي فوتبال ايران دارد; شکست هايي که عمرشان اکنون از مرز پنج سال و نيم هم سپري شده است.

شکست تيم ملي فوتبال ايران در جام جهاني2006 آلمان، چندان غير منتظره نبود. بهترين ستارگان فوتبال ايران با مربيگيري برانکوايوانکوويچ که براي نخستين بار تيم ايران را بدون اما و اگر و موکول شدن سرنوشت صعود به بازي آخر، به جام جهاني برده بودند، آنقدر درگير اختلا فات سازمان تربيت بدني و فدراسيون فوتبال شدند که ديگر فرصتي براي تفکر در مورد فوتبال نماند.

محمد علي آبادي، رئيس وقت سازمان تربيت بدني و معاون رئيس جمهور، در مقابل فدراسيون فوتبال بازمانده از دولت اصلا حات به رياست محمد دادکان- که اتفاقا اصلا ح طلب هم نبود- قرار گرفت و کار را به جايي رساند که همه فهميدند اگر تيم ملي در جام جهاني موفق شود، موفقيت ها به نام سازمان ثبت مي شود و اگر شکست خورد، عامل اصلي دادکان است.

پس از جام جهاني، دادکان استعفا نداد، اما آن زمان مثل الا ن نبود که فدراسيون فوتبال، شکست هاي متوالي را تجربه کند و جاي آقاي کفاشيان، روي صندلي رياست فدراسيون، محکم تر از قبل باشد. دادکان بايد مي رفت و اگر هم استعفا نمي داد- که ابتدا نداد- بايد برکنار  مي شد. علي آبادي، او را برکنار کرد و دخالتدولت در فوتبال که طبق منشور فيفا ممنوع است، فوتبال ايران را به حال تعليق برد.

مدت ها طول کشيد تا محسن صفايي فراهاني، رئيس اسبق فدراسيون فوتبال ايران، با تکيه بر نفوذش در کنفدراسيون فوتبال آسيا، سايه تعليق را از فوتبال ايران برداشت. اما اين تعليق که مدتها فوتبال ايران را عقب انداخت، براي دولتمردان درس نشد.

حذف ايران از رقابت هاي مقدماتي جام جهاني فوتبال، حاصل همان تعليق و سردرگمي هاي ناشي از آن بود که باعث شد پس از آغاز مسابقات فوتبال مقدماتي جام جهاني در مرحله اول، هنوز تيم ملي، سرمربي نداشته باشد و منصور ابراهيم زاده، مربي موقت بود.

بعد هم قرار شد افشين قطبي سرمربي شود که ناگهان علي دايي سرمربي شد و بعد هم که... ماجرا را مي دانيد: حذف در مسابقات مقدماتي جام جهاني. در دولت دهم هم اوضاع تفاوتي نداشت. دولتمردان، تمايل زيادي به پيگيري فوتبال داشتند و علي سعيدلو، معاون مالي- اداري شهرداري تهران در دوره احمدي نژاد هم درهمان مسيري قدم گذاشت که محمد علي آبادي، معاون فني و عمراني اسبق شهرداري تهران قدم گذاشته بود. ياران نزديک رئيس جمهور در دوران حضور در شهرداري تهران، در ورزش بيشتر به فوتبال علا قه داشتند اما اين علا قه نه تنها فايده اي به حال فوتبال نداشت، بلکه ضرر هم داشت.

همانطور که عليآبادي در کنفدراسيون فوتبال آسيا جايگاهي پيدا نکرد، سعيد لو هم در AFC به جايي نرسيد با اين تفاوت که سعيدلو، منصبي را که 11 سال در کنفدراسيون فوتبال آسيا در اختيار ايران بود به نپال واگذار کرد تا ايران هيچ سهمي در کنفدراسيون نداشته باشد.

عطش عليآبادي و سعيدلوبراي کسب منصب و مسووليت در کنفدراسيون فوتبال آسيا که بي گمان به دليل اذعان آنان به محبوبيت فوتبال در بين مردم بود، نه تنها نتيجه اي مثبت براي ما نداشت، بلکه به لطف وجود فردي همچون علي کفاشيان در راس فدراسيون فوتبال که ميدان را براي مقام مافوق، خالي گذاشت، در نهايت به ضرر  ما تمام شد. سردرگمي ها در فوتبال که حاصل رياست فردي همچون کفاشيان بود که دست سازمان ورزش براي دخالت در فوتبال را بازگذاشته بود، به جايي رسيد که در فوتبال ايران کسي نمي دانست افشين قطبي تا چه زماني سرمربي تيم ملي است؟ يکي در فدراسيون مي گفت قطبي تا پايان جام ملت ها سرمربي است و ديگري در همان فدراسيون قطبي را سرمربي تيم ملي تا جام جهاني مي دانست. کار به جايي رسيد که قطبي يک بار هم استعفا کرد. در چنين فدراسيوني، کسب مقام براي تيم ملي در جام ملت هاي آسيا، يک روياي خام و کودکانه است.

ما نه تنها پست خود در کنفدراسيون فوتبال آسيا را از دست داديم بلکه رتبه سي ام خود در رده بندي فيفا را در دوران رياست محمد  دادکان به رتبه اي بدتر از شصتم تنزل داديم و اين فقط در پنج سال فعاليت دويار نزديک رئيس جمهور در راس سازمان تربيت بدني علا قه مند به فوتبال و در سايه اطا عت فدراسيوني با حضور کفاشيان رخ داد.

اين ناکامي ها و سردرگمي ها بود که نمايندگان مجلس را به چاره انديشي براي نظارت پذير کردن ورزش در قالب ايجاد وزارت ورزش و جوانان واداشت; اما يک نکته بيش از پيش آشکار شده است. دولتمردان در دولت هاي نهم و دهم، مديران مطيع را به ديگر مديران ترجيح مي دهند. اينگونه است که مديري همچون محمد دادکان کنار مي رود تا فردي همچون کفاشيان در راس فدراسيون فوتبال قرار بگيرد. دولت دهم هم مانند دولت نهم، دولت حمايت از مديران مطيع است.

اينگونه است که کفاشيان پس از هرشکست، جدي تر از گذشته به ماندن فکر مي کند و نه خود را ملزم به استعفا مي داند و نه مقام مافوقي او را برکنار مي کند. دوباره فهرست مديران برکنار شده در دولت هاي نهم و دهم در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ورزشي را مرور کنيد تا اين نکته را روشن تر دريابيد. براي يافتن دليل شکست تيم ملي در جام ملت هاي آسيا بايد  به همان نقطه اي بازگرديم که دخالت دولت در فوتبال آغاز شد.

تهران امروز:ايران و امنيت دانش بنيان

«ايران و امنيت دانش بنيان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز است كه در آن مي‌خوانيد؛ايران بزرگ‌ترين قرباني تروريسم چه در منطقه و چه در جهان است. از سپيده‌دم پيروزي انقلاب اسلامي در ايران يكي از ابزارهاي اساسي دشمنان براي مقابله با انقلاب حذف رهبران و مديران ارشد جمهوري اسلامي بوده است. مروري بر حوادث و رخدادهاي پس از پيروزي انقلاب گواه روشن اين مدعاست، از ترور شهيد مطهري در ارديبهشت 58 تا انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي و شهادت دكتر بهشتي و 72 تن از يارانش تا انفجار دفتر نخست‌وزيري در شهريور سال 60 خط ترور مرموزي بود كه دشمنان انقلاب اسلامي براي مهار گفتمان آزادي‌خواهي، استقلال‌طلبي و غرب‌ستيزي ايران انقلابي به راه انداختند. اما شاهكار انقلاب امام خميني(ره) آن بود كه با حذف چهره‌هاي برجسته اگرچه آسيبي سخت بر انقلاب وارد مي‌شد ولي هرگز قطار انقلابي كه آرمانش «استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي» بود، متوقف نشد.

همه اين شهادت‌ها ، رويش‌هاي جديدي را دامن زد تا انقلاب قوي‌تر از قبل راه خود را با صلابت و جديت بپيمايد.

اكنون با گذشت سي سال از آن واقعه‌ها و رخدادها، دشمنان طرح تازه‌اي براي مهار انقلاب تدارك ديده‌اند. اين بار اما گويا متوجه شده‌اند كه با حذف مسئولين و مديران راه به جايي نخواهند برد لذا رويكرد خود را تغيير داده‌اند و در يك تغيير و تبديل راهبردي به دانشمندان، دانش پژوهان و اساتيد دانشگاه هجوم آورده‌اند، مخصوصا كساني كه توانسته‌اند زمينه‌هاي انقلاب علمي و استقلال پژوهشي را براي خيل دانشجويان فراهم سازند.

ترورهاي اخير اساتيد دانشگاه، شهيد شهرياري و علي محمدي در اين چارچوب قابل ارزيابي است. آنها متوجه شده‌اند كه ايران اسلامي آنگاه كه شعار استقلال‌خواهي سر داد در يك فرآيند تاريخي و علمي توانسته به دانش‌هاي بنيادين دست يابد و كليد حل بسياري از مسائل علمي و تحقيقاتي را به چنگ آورد تا از پس آن عملا و نظرا به استقلال برسد.

درك اين موضوع و پيشرفت ايران همانطور كه باعث تعالي كشور شد و ضريب امنيت ملي كشور را افزايش داد باعث هراس و خوف دشمنان مخصوصا اسرائيل و آمريكا نيز شد چرا كه آنان دريافتند ايران در مسير بي‌بازگشت پيشرفت همراه با بي‌نيازي از ديگر كشورها قرار گرفته و در هر حيطه اي كه اراده كند مي‌تواند غرب و همپيمانانش را به چالش بكشد. موضوع و مسئله دانش هسته‌اي يكي از اين موارد است كه ايران توانسته به‌رغم همه فشارها و مخالفت‌هاي بين‌المللي و با همه اجحافات قانوني درعرصه جهاني و تنها با اتكا به نيروهاي علمي خود كه تخصص و تعهد را توامان دارا بودند، به دانش پايه اي آن دست يابد كه تنها در اختيار معدودي از كشورهاي جهان بود.

ورود دانشمندان ايراني به اين حيطه گويي ورود به ميدان ممنوعه دانش بود چرا كه بلافاصله با واكنش منفي جهاني مواجه شد. اما آنها چطور مي‌توانستند با رويكرد دانش‌محور پروژه‌هاي علمي كشور برخورد كنند؟ هيچ، به جز آنكه با طراحي يك نظام رسانه‌اي و بمباران مداوم خبري به‌گونه‌اي القاي كنند كه ايران به دنبال «دانش هسته‌اي» نيست بلكه در جست‌وجوي «بمب هسته‌اي» است. براي انحراف افكار عمومي جهان تفاوت «بمب» و «دانش» را به گونه‌اي كتمان كردند تا كسي به اهداف واقعي آنها شك نكند و علت خوف و ناراحتي‌شان را جويا نشود.

در اين مدت كه پرونده هسته‌اي ايران مطرح شده، انواع فشارها و مشكلات را در مسير دستيابي دانشمندان به دانش صلح‌آميز هسته‌اي قرار دادند و از اعمال هيچ فشاري فروگذار نكردند. از صدور قطعنامه‌هاي مختلف شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران تا منع تحصيل دانشجويان ايراني در رشته‌هاي مرتبط با هسته‌اي بخشي از اين پروسه اعمال فشار بر جمهوري اسلامي بوده است. فشارهايي كه تاكنون هيچ‌يك نتوانست به اهداف مطروحه خود دست يابد و شكست خورده است.

بن‌بست فشارها و ناتواني در توقف قطار پيشرفت ايران باعث شد كه قرارگاه ترور و وحشت در اجماع شيطاني دشمنان ايران دستور به ترور دانشمندان و متخصصان ايراني دهد تا بلكه بتوانند هم غم شكست خود را برطرف كنند و هم شايد كمكي به توقف اين جريان رو به رشد نمايند. سبك و روش ترورها، وسايل به كار رفته، نوع و شيوه برخورد، همه نشانه‌هاي اسرائيلي، آمريكايي با خود دارند كه جاي انكاري براي دشمنان نگذاشته است. نشانه هايي كه روشن مي سازد در پس چهره آنها چه هويت خوفناكي نهان است.

ترور دانشمندان هسته‌اي و علمي ايران تاكنون آخرين حربه دشمناني بوده كه مدعي حقوق بشر و دموكراسي اند تا بلكه بتوانند از ظهور قدرت روزافزون جمهوري اسلامي جلوگيري كنند اما آنها غافلند كه امنيت ملي ايران، امنيت دانش بنيان است و درست به همين دليل است كه دانشمندان به مثابه تضمين‌كنندگان امنيت ملي تلقي مي‌شوند و تقدير از آنها، تجليل از تقويت امنيت كشور محسوب مي‌شود. تجليل و تقدير رهبر فرزانه انقلاب از خانواده شهيدان علي محمدي و شهرياري و گراميداشت ياد و خاطره آنها تقدير از همه كساني است كه با جهاد علمي خود ضريب امنيتي كشور را افزايش دادند و آسايش و آسودگي را براي فرزندان ايران اسلامي به ارمغان آورده‌اند.

ابتكار:راحت باشيد آقايان! لبخند بزنيد!

«راحت باشيد آقايان! لبخند بزنيد!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛لبخند علي کفاشيان استهزاء افکار عمومي است و افکار عمومي هم نظرات ملتي است که سي سال است که حماسه‌هاي انتخاباتي مي‌آفرينند، تا تابلويي باشد که دولتمردان به رخ مدعيان دمکراسي و مردمسالاري بکشند.

سالهاست که افکار عمومي در کشور ما جز با نتايج انتخابات استخراج نمي‌شود . گويي همين يک ترازو براي سنجش وزن خواسته‌هاي ملت اختراع شده است و تا انتخابات برگزار نشود و آراي صندوق‌ها اعلام نشود نمي‌توان به خواسته‌ها و گرايشات مردم پي برد. مثل همين فوتبال که تا ايران و کره جنوبي بازي نکنند و با تک گل مهاجم کره اي آرزوهاي ملت ما بر باد نرود نمي‌توان به وضعيت اسف بار اين بخش از مديريت کشور پي برد . تا آن زمان همه چيز پشت لبخندهاي چسبيده بر صورت مديريت بي حساب و کتاب، پنهان مي‌ماند . مثل لبخند‌هاي لاينقطع علي کفاشيان که مانند بخشنامه اي از طرف مديران بالا دست به مردم ابلاغ مي‌شود . فرق هم نمي‌کند که اين لبخند پس از بردن امارات باشد يا باختن با کره جنوبي .اين لبخندها به مردم مي‌گويد که شما اشتباه مي‌کنيد ما نباخته ايم،سندش هم موجود است:"همين لبخندهاي خودم".

هيچ تفاوتي ميان سخنان عجيب وغريب وزير راه، پس از سقوط هواپيماي تحت مديريت اش ولبخندهاي علي کفاشيان پس ازهمه ناکامي‌هاي چند سال اخير فوتبال ايران ديده نمي‌شود. الا اينکه درپس زمينه سخنان وزير جسدهاي بيجان زنان ومرداني افتاده است که تنها گناه شان اعتماد به ناوگان هوايي کشوراست و در مقابل لبخندهاي رئيس فدراسيون فوتبال جسد متلاشي شده غرور ملتي بزرگ افتاده است.

داستان مديريت ايراني"يكي داستان است پرآب چشم" كه رستم‌هاي خود بزرگ بين ،چشم برعلايم ونشانه‌هاي"سهراب كشي" فرصت‌ها، امكانات و حرمت‌ها بسته اندو گوش بر هشدار‌ها و انذار‌هاي منتقدين و دلسوزان. بر زين اين اسب خسته نشسته اند و شلاق بر گرده اش مي‌زنند و بانگ"به هوش باش"دره‌ها و پرتگاه‌ها و سنگلاخ‌ها را به مسخره مي‌گيرند. چرا كه فراموش كرده اند اين اسب عاريتي از آن ديگراني است كه فعلا فرصت ركاب به آنان داده است.

برگرديم به لبخند‌هاي علي كفاشيان .رييس فدراسيون فوتبال در سرمستي برد‌هاي قبل از بازي با كره جنوبي گفته بود"در صورت باخت هم استعفا نمي‌دهم" وپس از پايان پرافسوس بازي خيره در چشم اشك آلود ملت اطمينان مي‌دهد كه :"گفته بودم كه استعفا نمي‌دهم".

چرا؟پاسخ روشن است او منصب را از دست اين مردم نگرفته است كه اندوه و نااميدي آنان تغييري در داستان ايجاد كند.او در سياست بازي‌هاي لانه كرده در خانه ورزش اين مردم به مقامي دست يافته است كه بيشتر به پستي حزبي مي‌ماند و چشم بر دهان رييس دوخته است كه:"حكم آن چه تو انديشي ،لطف آنچه تو فرمايي".

مسولين فدراسيون فوتبال و كل ورزش ايران و يا وزير راه ومسئوليني كه اين مسايل در حوزه مديريت شان رخ مي‌دهد بدون ترديد روزي هزار بارخدارا شكر مي‌گويند كه در جايي ديگر از اين كره خاكي مسوول نيستند چراكه خود خوب مي‌دانند فرجام اين اتفاقات در کشورهاي ديگر لبخندهاي مليح و سخنان عجيب و غريب در برابرچشم دوربين‌ها نيست. آنجا چشم‌هايي بر عملکردشان نظارت مي‌کند که نماينده تمام چشم‌هاي نگران افکارعمومي است. همان که خاطيان را به ضرب استعفا، برکناري و حتي خودکشي وادار به عذر خواهي مي‌کند .
راحت باشيد آقايان! لبخند بزنيد! نور فلاش دوربين‌ها اذيت تان نکند! اينجا ايران است.

حمايت:تکرار مواضع غلط 1+5 ‏در استانبول

«تکرار مواضع غلط 1+5 ‏در استانبول»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت به قلم خديجه روزبهاني است كه در آن مي‌خوانيد؛مذاکرات روزهاي گذشته بين نماينده ايران با گروه 1+5 در حالي به پايان رسيد که طرف غربي پاسخ قانع کننده اي به پيشنهادهاي مطرح شده به نماينده ايران نداشت و در نتيجه همانند مذاکرات گذشته به حرف هاي کليشه اي و طرح موضعاتي فراتر از دستور کار گفت و گوها اکتفا کرد.‏

در مقابل به گفته کارشناسان نشست استانبول را از آن جهت مي توان موفقيتي قابل توجه براي كشورمان به شمار آورد که جمهوري اسلامي ايران براي تثبيت حقوق خود و با رويكرد همكاري وارد اين گفت و گوها شد‎.‎

با ياد آوري مذاکرات گذشته شاهد ارايه پيش شرط هايي از سوي طرف هاي غربي بوديم اما اکنون و به اذعان بيشتر کارشناسان جمهوري اسلامي ايران در شرايطي قرار دارد كه براي آنها شرط تعيين مي كند‎.‎

براي اثبات اين مدعا همان بس که در مذاكرت ژنو 2 بسته به روز شده ايران ارايه شد و طرف مقابل ضمن عقب نشيني تمركز خود را از تعليق به محدود شدن فعاليت هاي هسته اي ايران معطوف كرد‎.‎و همچنين درژنو 3 طرف مذاکره کننده از ايران خواست كه درباره موضوع هسته اي صحبت شوداما با تدابير اتخاذ شده از سوي تيم مذاکره کننده جمهوري اسلامي ايران عملا راهبرد فشار و گفت وگو تهي و تبديل به راهبرد گفت وگو و همكاري شد‎.‎

در نشست استانبول نيز ايران اعلام كرد كه حاضر به همكاري حتي در موضوع تبادل است به شرط آنكه اين موضوع در چارچوب همكاري باشد و نه تقابل‎.‎
در حالي که غربي ها كه سعي داشتند در مذاكرات استانبول بدون پرداختن به مسائل تكراري و كهنه، بيشتر توجه خود را بر روي موضوع مبادله اورانيوم كم غني شده ايران با سوخت 20 درصدي مورد نياز رآكتور تحقيقاتي تهران معطوف كنند اما از دبير شوراي عالي امنيت ملي كشورمان تنها پاسخ تبادل سوخت فقط به عنوان يك نقطه مشترك همكاي مي تواند مطرح باشدرا شنيدند.‏

شرايط طرف ايراني امروز و بعد از گذشت بيش از يك سال از پيشنهاد مبادله سوخت، بسيار متفاوت از شرايط آن در سال گذشته است. در حالي كه در جريان مذاكرات ژنو يك و دو، ايران حتي يك گرم اورانيوم غني شده 20 درصدي در اختيار نداشت، امروز بيش از 35 كيلوگرم اورانيوم 20 درصدي در اختيار دارد و بنا بر گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي توانايي توليد ماهانه 3 تا 5 كيلوگرم اورانيوم 20 درصدي را دارد‎.‎

اين بدان معناست كه ايران نزديك به يك سوم از اورانيوم 20 درصدي مورد نياز در رآكتور تهران را توليد كرده و تا سال آينده نيز مي تواند 80 كيلو گرم ديگر را توليد و تبديل به صفحه سوخت كند‎.‎

جمهوري اسلامي ايران در حالي پاي به مذاكرات استانبول گذاشت كه پيش از آن نمايندگان بيش از 130 كشور جهان از تاسيسات هسته اي كشورمان -نيروگاه آب سنگين اراك و مجتمع غني سازي نيمه صنعتي اورانيوم در نطنز- بازديد كرده بودند‎.‎

همچنين پيش از مذاكرات ژنو-3 از اولين كيك زرد توليد معدن گچين بندرعباس در مجموعه‎ UCF ‎اصفهان بهره برداري شده بود و تهران اعلام كرد به زودي صفحه هاي سوخت بيست درصدي مورد نياز رآكتور تحقيقاتي تهران را نيز توليد خواهد كرد‎.‎

پس ديگر ايران 'نياز' به مبادله سوخت ندارد زيرا توانايي عملي براي تامين اين نياز خود را دارد و تنها به موضوع مبادله به عنوان 'يك نقطه مشترك همكاري' مي نگرد‎.‎

اين يعني، ايران تواناتر از طرف مقابل در موضوع مبادله سوخت بود ولي طرف مقابل هيچ پيشنهاد مشخص و روشني در رابطه با اين موضوع نداشت. مبادله اي كه ايران بارها خواهان انجام آن بر اساس بيانيه سه جانبه تهران شد اما طرف مقابل با عدم درك صحيح از توانايي ايران از انجام آن طفره رفت‎.‎

سعيد جليلي بارها در جريان كنفرانس خبري اش در استانبول پس از پايان مذاكرات بر دو موضوع 'احترام به حقوق ملت ها' و 'اجتناب از مسير فشار' تاكيد كرد و اين مساله را نه به عنوان پيش شرط هاي گفت وگو بلكه آن را 'لازمه هر مذاكره منطقي' خواند‎.‎

كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپايي و مذاكره كننده اصلي گروه 1+5 با ايران نيز پس از پايان مذاكرات در كنفرانس خبري اش گفت نتايج اين مذاكرات نتايجي نبود كه ما انتظار آن را داشتيم و اين مذاكرات ما را مايوس كرد. ترجمه اين اظهارنظر مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپايي براي مخاطب ايراني آن است كه ما از ايران باج مي خواستيم اما طرف ايراني كوتاه نيامد زيرا اگر كوتاه آمده بود ما به نتايج مورد نظرمان دست يافته بوديم‎.‎

شايد اظهارات توني بلر نخست وزير سابق و جنگ طلب انگليس در كميته تحقيق چيلكات در مورد جنگ عراق در آن جايي كه گفته است جاي پاي نفوذ ايران را در تمامي نقاط خاورميانه حس مي كند به خوبي بيانگر ناتواني گروه 1+5 در مذاكرات روز گذشته باشد‎.‎

در همين رابطه رويترز از استانبول گزارش داد قدرت هاي بزرگ نتوانستند در خلال دو روز مذاكره بر سر برنامه هسته اي ايران، تغييري در موضع تهران ايجاد كنند‎.‎

خبرگزاري رويترز از استانبول محل برگزاري نشست هسته اي ايران با گروه 5+1 گزارش داد كه چيزي نصيب قدرت هاي بزرگ نشد و اتحاديه اروپا و ايالات متحده اعلام كردند كه برنامه اي براي نشست هاي بيشتر ندارند‎.‎
كاترين اشتون رييس سياست خارجي اتحاديه اروپا روز شنبه در پايان مذاكرات گفت: 'اين آن نتيجه اي نبود كه اميد آن را داشتم‎.'‎

رويترز افزود:يك مقام ارشد آمريكايي هم همين را تكرار كرد اما گفت كه اين مذاكرات 'بسيار جدي اما مشكل بود‎.'‎

اما در عين حال طرف اروپايي همچنان اميدواريهاي خود را حفظ کرده و سعي در رسيدن به نقطه مشترک دارد .و درهمين ارتباط وزير امور خارجه آلمان با تاکيد بر حل ديپلماتيک موضوع هسته اي ايران از آمادگي گروه 1+5 براي ادامه مذاکرات با کشورمان درباره برنامه هسته اي خبر داد‎.‎

گوئيدو وستروله در عين حال در اظهاراتي متناقض گفت : از اينکه مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي 1+5 در استانبول شکست خورد، نااميد شدم‎.‎
وزير امور خارجه آلمان تاکيد کرد: درباره برنامه هسته اي ايران با ديگر اعضاي 1+5 بسيار مشورت خواهيم کرد و همچنان آماده انجام اين گفتگوها هستيم و اميدوارم که ايران آماده باشد تا دست جامعه بين الملل را بگيرد.‏

آفرينش:افزايش بي رويه بانک‌هاي خصوصي

«افزايش بي رويه بانک‌هاي خصوصي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛امروزه ورود بخش خصوصي در عرصه هاي مختلف خدمات رساني در کشورهاي در حال توسعه يکي از مؤلفه هاي آغاز رشد و توسعه اقتصادي مي باشد. يکي از نهادهايي که از گردش مالي فراوان برخوردار است و به قولي قلب تپنده شريان هاي اقتصادي کشورها است بانک ها مي باشند.اما درکشورهاي در حال توسعه مثل کشور ما افزايش بي رويه بانک هاي خصوصي نشان از عدم پيشرفت نظام بانکي را مي رساند در حال حاضر در جامعه شاهد هستيم که هر چند مدت يک بانک خصوصي اعلام موجوديت مي کند .

در فروردين سال 79 آيين‌نامه تاسيس بانک‌هاي خصوصي در مجلس تصويب شد و در سال 80 اولين بانک خصوصي با پايه عمليات پولي و بانکي، موفق به کسب مجوز فعاليت از بانک مرکزي شد. در حال حاضر 12 بانک خصوصي در کشور تاسيس شده است. درمجموع 18000 شعبه‌اي که در کشور راه‌اندازي شده‌است، 1230 شعبه متعلق به بانک‌هاي خصوصي است. اين ميزان حدود 7 درصد از شعب فعال در کشور را نشان مي‌دهد. البته امروزه آنچه برتري رقابتي يک بانک را نسبت به رقبا تضمين مي‌کند، نه ماشين‌آلات و تجهيزات سخت‌افزاري مورد استفاده، بلکه ايده و انگيزه کارکنان در ايفاي بهتر نقش واسطه‌گري مالي است.

از مجموع حدود 200 هزار نفر پرسنل نظام بانکي کشور حدود 14600 نفر را کارکنان بانک‌هاي خصوصي تشکيل مي‌دهند که حدود هفت درصد از پرسنل شاغل در نظام بانکي کشور هستند بانك‌هايي كه از سال 84 به اين طرف رشد فزاينده اي داشته و حال به نقطه اي رسيده كه به روند افزايشي تعداد موسسات پولي نيز انجاميده است. در ايران اکثر عمليات بانک در شعب آن انجام مي‌شود. به‌همين دليل به‌تبع افزايش عمليات بانکي تعداد شعب بانک نيز افزايش مي‌يابد. لذا نمي توان گسترش و وسعت شعب بانک را عامل رشد آن تلقي کرد.

هدف اصلي از انجام اين فعاليت بانکداري تجهيز پس‌اندازهاي اندک توده مردم و تجميع آنها و اعطاي تسهيلات است. درباره رشد تعداد مجوزهاي تشكيل اين بانك ها بدون توجه به ضوابط خاص اين كاربايد اشاره کرد که طي سال‌هاي اخير موسساتي با مجوز از بخش تعاون وارد حوزه پولي ـ اعتباري كشور شده‌اند و متاسفانه در بخش نظارت بر روند فعاليت اين مراكز، دستگاه‌هاي ذي‌ربط عملكرد ضعيفي داشته و اين امر باعث رشد غيرقابل توجيه موسسات پولي ـ اعتباري شده است. موسساتي که با عنوان هاي صندوق قرض الحسنه و يا موسسه مالي و اعتباري تشکيل شده اند و علت و عامل اقتصادي تشکيل اين موسسات مشخص نيست.

باادامه اين روند در صورتي كه اين رشد باعث افزايش سطح رقابت نشود، معضلي براي نظام پولي و اعتباري كشوري محسوب خواهد شد. بهبود اين وضع مستلزم تصميم‌گيري‌ها و اجراي طرح‌هاي عملي و پيشگيرانه توسط شوراي پول و اعتبار كشور است.اما انگيزه اي که اين مؤسسات را وامي دارد تا خود را بانک معرفي کنند استفاده از موقعيت هاي مالي مي باشد که در غالب بانک نصيب آنها مي شود .

يکي از منابع درآمد اين بانک ها دادن وام هاي کلان و خرد به متقاضيان مي باشد به نحوي که در زمان سررسيد وام درصد قابل توجهي را به عنوان سود به اصل مبلغ وام اضافه مي کنند که اين از نمونه هاي پول شويي مي باشد و از نشانه هاي عدم پيشرفت نظام مالي و بانکي کشور است .

يکي ديگر از عوامل رشد بي رويه اين بانک ها ضعف بانک هاي دولتي است . بانک هاي دولتي به علت داشتن گردش مالي بالا به گونه اي اشباع شده اند و ميل و رغبتي به رقابت با يکديگر را ندارند چون حمايت کننده بزرگي همچون دولت را کنار خود مي بينند .لذا بانک هاي خصوصي با ارائه کوچکترين تسهيلات به مشتريان مي توانند آنها را به سمت خود بکشانند.

البته اين عامل به ظاهر عملکرد مثبتي جلوه مي کند اما آنچه که باعث خدشه دار شدن عملکرد آنها مي شود اين است که در واقع پشت پرده بانک هاي خصوصي نيز دولت قرار دارد. در حال حاضر در کشور تمامي نهادهاي نظامي ، شهرداري، بيمه و ساير سازمان هايي که به طور مستقل بودجه دريافت مي کنند اقدام به تاسيس بانک نموده اند.

اين نهادها به علت استفاده از سود ناشي از گردش مالي ديگر حاضر نيستند تا دارايي هاي خود را نزد بانک هاي دولتي بگذارند لذا خود اقدام به تاسيس بانک هاي به اصطلاح خصوصي نموده اند تا ضمن اينکه دارايي هايشان دردست خودشان باشد چنين اقدامي مي کنند و لذا افزايش نقدينگي آنها تاثيري بر روند اقتصادي جامعه و زندگي مردم ندارد .  بانک هاي خصوصي زماني باعث رشد و پيشرفت مي شوند که به عنوان مثال چند شرکت خصوصي و يا چند تاجر و سرمايه دار اقدام به تاسيس بانک نمايند و باعث تزريق يک سرمايه کلان به اقتصاد کشور شوند.

مهمترين عامل تاثير گذاري بانک‌هاي خصوصي در کشور داشتن سهامداران حقيقي مي باشد که با ورود سرمايه باعث افزايش نقدينگي کشور گردد. ما در غرب که به رشد سرمايه داري رسيده اند هرگز نمي بينيم که به اين تعداد بانک هاي خصوصي وجود داشته باشد چون نهادها و سازمان هاي دولتي هرگز اقدام به چنين عملي نمي کنند و بانک هايي هم که وجود دارند به معناي واقعي خصوصي هستند و نه شبه خصوصي!

جهان صنعت:استمرار موج‌ تونسي‌

«استمرار موج‌ تونسي‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم حميد رضا آريان پور است كه در آن مي‌خوانيد؛انقلاب تونس اگرچه با نيرومندتر شدن جنبش‌هاي مردمي، ايده‌آل‌هاي دموکراسي‌خواهانه را هم به خود ديد اما آغازگر تظاهرات خياباني دغدغه‌هاي اقتصادي بود چنان که انقلاب نان نام گرفت.

آنچه در شعارهاي مردم ناراضي بيش از هر چيز نمود داشت دو مورد بيکاري و تورم بود.

تورم در بهاي مواد غذايي نه تنها خشم تونسي‌ها را به همراه داشت که در بسياري از کشورها سران دولت‌ها را از واکنش مردم بيمناک کرد.

مهم‌ترين دولتي که با ترس از اعتراضات مردمي هر آنچه در توان دارد، مي‌کند تا بحران‌هاي تورمي را رفع کند، دولت کمونيست چين است که پيش از اين هم شورش‌هايي عليه تورم را تجربه کرده بود.مرور فهرست کشورهايي که بيشترين نرخ‌هاي تورم غذايي را به خود مي‌بينند جالب است؛ بنگلادش، مراکش، الجزاير، نيجريه، لبنان، سريلانکا، سودان، آذربايجان، آنگولا، روماني، فيليپين، کنيا،  پاکستان، ليبي، جمهوري دومينيکن، تونس، بلغارستان، اوکراين، چين، لاتويا، ويتنام و ونزوئلا.

اين فهرست شامل کشورهايي است که پيش از اين دچار تنش بوده‌اند يا آينده پرتنشي براي آنان پيش‌بيني مي‌شود.انقلاب تونس که اين روزها به کشورهاي عربي ديگر و حتي به آلباني اروپا هم راه پيدا کرده است، تظاهراتي را در اين کشورها زاييده است که در آنها هم دغدغه‌هاي اقتصادي پررنگ در کنار خواسته‌هاي سياسي بيان مي‌شود.

اين گذشته و آينده داستان‌هاي تورمي هشداري است براي همه کشورهاي پيرامون تونس به ويژه عرب و حتي  ديگر کشورها که مساله نان مساله شوخي‌برداري نيست.    

دنياي اقتصاد:آيا بورس يكه‌تاز مي‌ماند؟

«آيا بورس يكه‌تاز مي‌ماند؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛بورس تهران در پايان هفته گذشته برخلاف انتظار اكثر كارشناسان توانست مرز 20 هزار واحد را پشت سربگذارد.

رشد شاخص كل مترادف با افزايش سطح عمومي قيمت سهام و در نهايت رشد ارزش بازار شركت‌هاي بورسي است. هر چند پيش از اجراي قانون هدفمندسازي يارانه‌ها تصور مي‌شد بورس به عنوان بازاري كه عمدتا شركت‌هاي مصرف‌كننده انرژي در آن قرار گرفته از يك سو به دليل افت سودآوري شركت‌ها و از سوي ديگر به واسطه افزايش بازده انتظاري سرمايه‌گذاران، بيش از ساير بازارها دچار افت شود؛ اما برخلاف اين انتظار، شاخص بورس پس از هدفمندي يارانه‌ها، با رشد دوهزار واحدي از سطح 18 هزار به 20 واحد افزايش پيدا كرد و ارزش بورس نيز در فاصله سه هفته گذشته، بيش از 6 هزار ميليارد تومان رشد را تجربه كرد.

در اين ميان، اصلي‌ترين دليل اين جهش خيره‌كننده بورس از ديد كارشناسان، عملكرد فراتر از انتظار شركت‌هاي بورسي در دوره 9 ماهه عنوان مي‌شود؛ دليلي كه تنها مي‌تواند توجيهي براي منطقي نشان دادن رشد شاخص باشد؛ چرا كه اين عملكرد پيش از اين از سوي تحليل‌گران و فعالان بورس رصد شده بود و در نتيجه اين عامل نمي‌تواند علت اصلي جهش شاخص بورس طي هفته‌هاي اخير باشد.

اما دليل واقعي يكه‌تازي و جهش بدون رقيب بورس نسبت به ساير بازارها طي سال‌جاري و هفته‌هاي اخير، ركود اعمال شده بر بازارهاي ديگر به دلايل مختلف است. اعمال سياست‌هاي ركودي در بازار مسكن از طريق ايجاد محدوديت در ارائه تسهيلات خريد مسكن، كاهش نرخ سود سپرده‌هاي بانكي و اوراق مشاركت و فرو بردن بازار پول در ركود در كنار حضور قدرتمندانه دولت در بازارهاي طلا و ارز به واسطه دارا بودن ذخاير در جهت كنترل اين بازارها، در عمل تنها گزينه بورس را پيش روي سرمايه‌گذاران قرار داده است. گزينه‌اي كه به دليل محدوديت‌هاي حاكم بر آن، پايين بودن سهام شناور آزاد و عدم تمايل سرمايه‌گذاران حقوقي و عمده به فروش سهام به‌رغم گذر قيمت‌ها از ارزش واقعي، امكان حركت سريع آن به سمت حبابي شدن را گوشزد مي‌كند. در اين ميان، حركت خزنده و آرام برخي از اين بازارها براي خروج از سيطره دولت طي هفته‌هاي گذشته، مي‌تواند زنگ خطري براي بورس محسوب شود.

افزايش نرخ سود اوراق مشاركت و سپرده‌هاي بانكي حتي به صورت غيررسمي، افزايش نامحسوس قيمت‌ها در بازار مسكن و فاصله گرفتن قيمت سكه طلا از ارزش واقعي آن (با توجه به قيمت جهاني طلا و نرخ ارز) كه در بطن خود انتظار افزايش نرخ ارز از سوي فعالان اقتصادي را گوشزد مي‌كند، جملگي نشانه‌هايي از عرض‌اندام رقباي فراموش شده بورس براي جذب نقدينگي سرگردان هستند. در اين ميان، بايد توجه داشت به دليل عمق كم بورس تهران و پايين بودن درصد سهام شناور آزاد، جلوگيري از سقوط يكباره بورس از طريق تزريق نقدينگي توسط نهادهاي بزرگ و بعضا شبه دولتي كار چندان دشواري نيست؛ هر چند تجربه نشان داده است، قيمت سهام در درازمدت حتي با تزريق نقدينگي به سمت ارزش واقعي حركت مي‌كند.


ارسال به دوستان
وبگردی