۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۶۳۱۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۳ - ۲۵-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۶۳۱۴
انتشار: ۰۹:۲۳ - ۲۵-۱۱-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح كشور

برخي روزنامه‌هاي صبح امروز سرمقاله‌هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
* ابتكار

روزنامه ابتكار درسرمقاله خود با عنوان "رسانه‌ها و ديكتاتورها "به قلم فضل الله ياري آورده است:‏ از روزي كه "وائل غنيم " جوان مصري، در صفحه فيس بوك خود ، مردم مصر را به "ميدان تحرير " قاهره فرا خواند تا عليه كشته شدن جواني در شكنجه گاههاي پليس ديكتاتور، فرياد اعتراض سر دهند 18 روز بيشتر نگذشت كه خود ديكتاتور پله‌هاي كاخ استبدادش را يكي يكي پايين آمد و به سوي سرنوشت همه ديكتاتورهاي دير فهم و كند ذهن رهسپار شد.

در همه اين سه هفته اي كه مردم مصر، در ميدان تحرير جمع شده بودند و عليه ديكتاتوري سي ساله مبارك شعار مي‌دادند، ما هم ،صدها هزار كيلومتر دورتر از آن‌ها خود را در خيابان‌هاي قاهره ، سوئز و اسكندريه احساس مي‌كرديم .

فرياد " ارحل " آن‌ها را به زبان فارسي مي‌شنيديم .از سر كار كه به خانه مي‌رفتيم،به مدد رسانه‌ها گويي به ميدان تحرير قاهره قدم گذاشته بوديم . در كنار چادرهاي برپا شده در اين ميدان استراحت مي‌كرديم و گاه ،مانند آنان تا نيمه شب منتظر بوديم كه ببينيم "السيد الرئيس " با آن صورت تكيده و نگاهي كه ديگر برق قدرت نداشت ،فارغ از هياهوي سوت و كف هواداران، چشم در چشم دوربين‌ها بدوزد و مانند شيري كه نقاب اعتماد به نفس بر چهره مي‌زند اما از پاها مي‌لرزد، بگويد كه "مي‌مانم " و البته خودش هم چندان به گفته هايش اطمينان نداشته باشد.

بعد به مدد همين رسانه‌ها مردم ميدان را ببينم كه كفش هايشان را بر سر دست مي‌گيرند كه يعني "انتخابي ديگربراي ديكتاتور نيست و بايد برود " و چهارساعت بعد ببينم كه معاون همان رئيس جمهوري كه انتخاب شده بود تا از اعتراضات بكاهد از دريچه همان رسانه‌ها بگويد كه "رييس رفته است ".

وقتي تحليل گران انقلاب اسلامي ايران را در نبود اين همه وسيله ارتباطي و تنها به واسطه دست به دست شدن نوارهاي سخنراني رهبري آن " انقلاب كاست " مي‌نامند، طبيعي است كه در زمانه تكنولوژي ديجيتال و عصر اينترنت هيچ انقلاب و تغييري بدون حضور عنصر رسانه امكان پذير نباشد و اين نقطه آغاز دشمني متقابل ديكتاتوري و رسانه است .
همانكه در انقلاب مردم مصر به خوبي ديده شد. مردم مصر به دعوت اينترنتي جواني به خيابان آمدند و با استفاده از رسانه‌هاي ديگر به اين موضوع دامن زدند و در خيابان ماندند و برمطالبات خود اصرار كردند.
از آن سونيز دم و دستگاه ديكتاتور كه كليد زير ساخت‌هاي رسانه اي را در اختيار داشت در پي مقابله بر آمد و به جاي اصلاح خود و جلب اعتماد ملت ، اينترنت و سيستم تلفن همراه را قطع كرد و در مقابل معترضين به تقويت مواضع رسانه اي خود پرداختند. اواسط كار بود كه دستگاه ديكتاتوري فهميد كه در جبهه رسانه اي شكست خورده است و از در گفتگو درآمد اما مثل همه ديكتاتورها دير فهميده بود .ماشين جنگي رژيم در باتلاق رسانه‌ها از كار افتاد و عملا به سنگري براي معترضين تبديل شده بود.

داستان ديكتاتورها و رسانه‌ها از يك دشمني متقابل حكايت مي‌كند.ديكتاتوري مدت هاست ، فهميده رسانه "دشمن " نيست كه "انكار " اوست . به همين خاطر است در مواقع بحراني كمر به قتل آن مي‌بندد . از آن سو هم رسانه (به ويژه رسانه‌هاي امروزي)به دليل افسون زدايي از قدرت و شفاف سازي فضاي عمومي به دشمن شماره يك ديكتاتوري بدل شده است و كژدم وار بي آنكه كينه اي در وجودش باشد با طبيعت خود به جنگ اين اختاپوس هزاردستان مي‌رود.

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "بوق آمريكا در هزيمت از انقلاب هاي نرم خاورميانه‏ " به قلم صالح اسكندري آورده است:

مفهوم كنايي و طنزآلود "بوق در هزيمت زدن " به معناي حركت غير متعارف و مضحك شكست خوردگاني است كه در هنگام عقب نشيي و فرار بر شيپور جنگ مي دمند و به بيان قابوسنامه به جواني كردن در دوران عزلت و پيري مي ماند. چون بوق زدن باشد در وقت هزيمت/مردى كه جوانى كند اندرگه پيرى (قابوسنامه، تصحيح يوسفى، ص 59)‏
اين حكايت ضرب المثل فريب خوردگاني است كه قرار است بوق آمريكا و رژيم صهيونيستي در هزيمت از عرصه انقلاب هاي نرم خاورميانه شوند. آمريكا كه به خوبي مي داند در مصر از كجا ضربه خورده است مي كوشد با يك تحرك مذبوحانه در تهران بخشي از آلام رواني و سياسي خود را بكاهد. بيانيه اخير موسوي و كروبي و دعوت آنها براي اغتشاش در 25 بهمن كه كاملا ديكته شده از خارج مرزها بود به منظور تحت الشعاع قرار دادن حركت اسلامي و اصيل مردم مصر، تونس، يمن، اردن و ... نوشته شده و جاي هر گونه شك و ترديدي را درباره اينكه سران فتنه، مهره هاي آمريكا و اسرائيل هستند، از بين مي برد. هدف عمده اين حركت انحرافي و وطن فروشانه در مقطع حساس كنوني ايجاد يك فضاي تنفس براي آمريكا و رژيم صهيونيستي است. حمايت از مردم مصر بهانه اي است كه به اعتراف خود صهيونيست ها و آمريكايي ها براي نااميد كردن مصري ها و ساير مردم مسلمان منطقه از انقلاب اسلامي ايران صورت مي پذيرد. ‏

‏ "جو بايدن " معاون رئيس جمهور آمريكا در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد: "اگرچه در ظاهر، قرار است تظاهرات روز دوشنبه 14 فوريه به پشتيباني از مردم مصر و خيزش سياسي آنها برگزار شود ولي شما -خطاب به سناي آمريكا- مي دانيد كه هدف واقعي آن ابراز ناخرسندي از رژيم اسلامي ايران و اعتراض به حمايت اين رژيم از شورش هاي مصر و تونس است "!‏
منوشه امير، مدير راديو اسرائيل نيز طي مقاله اي در سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي به صراحت اعتراف كرد حركت 25 بهمن ريشه اسرائيلي دارد و تأكيد كرد كه موسوي و كروبي اگرچه ظاهراً براي حمايت از مردم مصر درخواست مجوز راهپيمايي كرده اند، اما قرار بود كه در صورت صدور مجوز، شعارها عليه رژيم اسلامي ايران باشد و حمايت اين رژيم از آشوب هاي مصرمحكوم شود! منوشه امير در اين يادداشت تصريح مي كند كه جمهوري اسلامي به هواداران موسوي و كروبي اجازه راهپيمايي بدهد، مردم مصر و تونس خواهند ديد كه رژيم اسلامي ايران هيچگونه دستاوردي براي مردم نداشته است كه بتواند الگوي ساير ملت هاي مسلمان در منطقه باشد!‏

ايالات متحده كه تا چند روز پيش خواستار سركوب مردم مصر و تونس به خاطر ماهيت ضدآمريكايي و ضد اسرائيلي حركت آنها بود و حكومت مبارك را با ثبات توصيف مي كرد به حمايت ازفتنه گران در ايران پرداخت. تام دانيلون مشاور امنيت ملي آمريكا با اشك تمساح ريختن براي ملت ايران از آنچه كه وي برخورد دوگانه ايران در عدم صدور راهپيمايي مخالفان ناميد انتقاد كرد.‏
البته آمريكايي ها و اسرائيلي ها فراموش كرده اند كه نواختن در شيپور وارونه نه تنها هيچ صدايي توليد نمي كند بلكه نفس آنها را مي گيرد.

جرياني كه تا سال گذشته شعار مي داد " نه غزه، نه لبنان " امروز چطور مي تواند مدعي حمايت از خيزش اسلامي جوانان مصر شود؟ جرياني كه به صراحت شعار مي داد اسلاميت بايد از جمهوريت (جمهوري ايراني) جدا شود! امروز چگونه مي تواند از حركتي در مصر و تونس حمايت كند كه از مساجد و نمازجمعه شروع شده است؟ دم خروس سران فتنه زماني بيشتر بيرون مي زند كه فرزند ديكتاتور سابق ايران كه مبارك دقيقا سرنوشتي مشابه وي داشت نيز از حركت صهيونيستي اغتشاشگران حمايت كرد. رضا پهلوي فرزند شاه مستبد و مخلوع ايران در پيامي ضمن ابراز خرسندي ظاهري و اجباري از پيروزي ملت مصر كه وي را به ياد خاطرات تلخ فرار پدرش از تهران اندخت از اغتشاش در 25 بهمن به هر اسم و عنواني حمايت كرد. بني صدر رئيس جمهور خائن ايران نيز در پيامي خارج از گود تاكيد كرد كه لنگش كنيد!وي با حمايت از بيانيه و درخواست مجوز موسوي و كروبي در حالي كه سعي داشت به تشويق و تهييج هواداران اين دو مهره سوخته سياسي بپردازد گفت: "برخيزيد و براي يك بار و هميشه حق حاكميت را از آن خود كنيد "!!‏

به نظر مي رسد سرمايه گذاري غرب بر جريان فتنه در داخل ايران كه يك سر خارجي دارد و يك سر آن به رسميت نشناختن راي ملت است در واقع نوعي "شرط بندي روي اسب بازنده " است. آمريكا و اسرائيل كه تمام داشته هاي خود را در منطقه در معرض خطر مي بييند چاره اي ندارند جز توسل به مهره هاي سوخته اي كه به تعبير اسرائيلي ها "بزرگترين سرمايه آنها " در درون خاك ايران هستند. انقلاب مصر و تونس يك تهديد جدي براي منافع حياتي و استراتژيك آمريكا و اسرائيل است. آنها براي اينكه دمينوي تحولات در منطقه را متوقف كنند و يا حداقل از سرعت آن بكاهند، نياز دارند با هدف گرفتن كانون اين انقلابات چهره جمهوري اسلامي ايران در منطقه را مشوه نشان دهند.‏
غافل از اينكه آمريكا هر وقت در جهت تضعيف جمهوري اسلامي گام برداشته در باتلاقي عميق گرفتار شده كه نتوانسته از آن خارج شود. آمريكا پنجه در پنجه انقلاب اسلامي در 32 سال گذشته زورآزمايي كرده اما هر روز ناتوان تر و شكننده تر از ديروز است. ‏

سخن آخر اما اينكه مردم انقلابي ايران اهل سماحت و مدارا با جريان منحرفي كه سر در آخور آمريكا و اسرائيل دارد، نيستند. بيانيه اخير موسوي و كروبي صراحتا خدمت به رژيم صهيونيستي و ايالات متحده و خيانت به آرمان مقدس ملت هاي منطقه است. فضايي كه امروز بر رهبري جريان فتنه حاكم است مملو از ناشي گري و حتي نوعي جنون است. چرتكه بازي اخير موسوي و كروبي در دست دشمن است.

و الا هر نوع عقلانيتي صحنه گردانان اخير را به محاسبات دقيق تري وا مي داشت. در هر بازي منابعي وجود دارد و منافعي. ورود به بازي و شناسايي منابع مسبوق به يك كاسه كردن منافع است. صحنه گردانان فتنه اخير در خارج از مرزها به منظور ملكوك كردن چهره انقلاب اسلامي ايران و ايجاد انشقاق و تفرقه مي دانند چه مي كنند و چه مي خواهند. هيچ وطن پرستي با وجود معجزات و نشانه هاي فراوان مبني بر الهام بخشي انقلاب اسلامي ايران و باروري آن در مقطع اخير حاضر نمي شود چنين خيانت آشكاري در قبال آرمان ملت و ميراث امام(ره) انجام دهد.

موسوي و كروبي متاسفانه تداركات چي آمريكا و اسرائيل در ايران شده اند. آنها همان نقشي را بازي مي كنند كه حسني مبارك در مصر ايفا مي كرد. سران فتنه در كنار حكام مستبد و غرب گراي منطقه پازل هاي خاورميانه آمريكايي و مستبد هستند. كه وقتي در و تخته جور شود روياي شوم غرب براي استعمار، چپاول و غارت كشورهاي مظلوم خاورميانه تعبير مي گردد. امروز نقشه راه خاورميانه براي غلبه بر استبداد داخلي و استعمار خارجي از مسير بيداري اسلامي مي گذرد. در اين مسير گرايشات ليبراليستي و سكولار مانند بذرهاي نفاق دستاوردهاي انقلاب را به باد مي دهند.‏

سران فتنه امروز در حال بازتوليد استبداد در داخل و زمزمه بازگشت استعمار در ايران هستند. مردم اين تهديد را خوب مي شناسند و با غنيمت شمردن فرصت 9 دي و 22 بهمن88 و 89 اين تهديد را دفع كردند.

* كيهان

روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "مصر، سه پله تا حكومت اسلامي " به قلم سعدالله زارعي آورده است: تحولات مصر چهره بخش وسيعي از جهان و بسياري از سياست ها را دگرگون كرده و آثار روحي و رواني آن به اندازه اي است كه همه كشورها را به تأمل واداشته است. از اين رو آمريكايي ها، اروپايي ها و صهيونيست ها كه خود را بازنده قطعي اين ميدان مي بينند با تمام وجود به صحنه آمده تا كار را در «نقطه كنوني» متوقف گردانند و در نهايت آن را به مهار خود درآورند. چرا كه تحولات كنوني ضمن آنكه از آينده اي روشن براي ملل منطقه و اسلام گرايي خبر مي دهد، صداي شكستن استخوان هاي رژيم خونريز و جعلي اسرائيل را نيز به صدا درآورده است. در اين نوشته به نمونه هايي از ترفندهاي موردنظر دشمن اشاره مي شود؛

1- حركت ارتش مصر در اين ميدان تا حدود زيادي حساب شده بود 4 روز پس از آغاز حركت مردم، فرمانده ارتش- ژنرال حسين طنطاوي- به واشنگتن رفت و در سفر يك روزه پس از ديدار با مقامات ارشد آمريكا و حضور در كميته اي مركب از رئيس جمهور، وزيرخارجه، وزير دفاع، رئيس ستاد مشترك ارتش، رئيس سازمان سيا، رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا و نماينده ويژه اوباما در امور مصر به كشورش بازگشت. بعد از بازگشت ارتش به خيابان آمد و برخلاف تصور با مردم درگير نشد و طنطاوي در مصاحبه رسمي اعلام كرد كه ارتش صرفاً براي برقراري نظم به صحنه آمده و بناي ممانعت از برگزاري تجمع و تظاهرات را ندارد بعد از آن رژيم مبارك وانمود كرد كه از عملكرد ارتش رضايت ندارد و كار را به پليس واگذار كرده است چند روز بعد فرماندهان ارتش اعلام كردند كه خواسته هاي مردم را به حق و قانوني مي دانند و با آن همراهند پس از اين موضعگيري، از سوي مبارك عمر سليمان بعنوان معاون منصوب و مأمور گفت وگو با مخالفان شد كه او در برابر مسئله «كناره گيري مبارك از قدرت» مقاومت كرد و گفت كه در اين مورد نمي تواند وعده اي بدهد بعد از اين مرحله بعضي از افسران ارتش به صفوف جمعيت پيوستند ولي بازهم فرماندهان ارشد ارتش واكنشي نشان ندادند.

يكي دو روز پس از پيوستن بعضي از افسران جزء، فرمانده ارتش اعلام كرد كه تا چند ساعت ديگر حسني مبارك اختيارات خود را واگذار مي كند اما شب آنچه از مبارك شنيده شد تأكيد بر باقي ماندن در قدرت طي شش ماه آينده بود اما يك روز بعد از سوي عمرموسي اعلام شد كه مبارك اختيارات خود را به «شوراي عالي نظامي مصر» تحت رياست ژنرال حسين طنطاوي واگذار كرده است يعني وانمود شد كه مبارك و سليمان- كه بركناري آنان دو خواسته محوري مردم بود- ديگر نقشي در قدرت ندارند و كارها به ارتش سپرده شده است. در اين فاصله، ارتش چهار اطلاعيه صادر كرد و در هر اطلاعيه سعي كرد به مردم اطمينان دهد كه از خواسته هاي آنان پشتيباني مي كند ولي در عين حال اعلام كرد كه براي جمع كردن آثار ناشي از حدود 20 روز اعتراض مردم وارد عمل مي شود. با اين وصف هيچ ترديدي وجود ندارد كه جداي از آنكه حضور مردم مصر در صحنه مبارك را سرنگون كرده و پروژه اسرائيلي رياست جمهوري عمرسليمان را نابوده كرده است كه اين پيروزي مهمي به حساب مي آيد اما آنچه از روز شنبه 9 بهمن ماه تا امروز از سوي ارتش به اجرا گذاشته شده يك سناريوي دقيق و پلكاني آمريكا بوده است. در واقع ارتش از آغاز مأموريت داشت تا فاصله اي نمايشي با مبارك، سليمان، پليس و نيروي امنيتي به تصوير بكشد و حساب ارتش را از حساب رژيم مبارك جدا نشان دهد تا در شرايطي كه امكان حفظ مبارك و نيز سليمان در قدرت نباشد كار به يك شوراي نظامي تحت رياست ظاهري حسين طنطاوي و مديريت واقعي عمرسليمان سپرده شود تا اساس نظام وابسته مصر بر جاي بماند و اگر نتوان همه اجزاي آن نظام را حفظ كرد شاكله آن را حفظ نمود.

در واقع در اين صحنه، ارتش مأموريت دارد تا انقلاب مردم را مصادره كرده و ابعاد واقعي آن كه استقلال، اسلاميت و غرب ستيزي است را عقيم نمايد. البته اين در صورتي محقق مي شود كه مردم مصر صحنه را خالي كرده و به حداقل ها و ظاهر كار بسنده كنند كه بعيد به نظر مي رسد.

2- به نظر مي رسد كه آمريكايي ها در ارتباط با بحران مصر شش فرضيه و يا مرحله را به صورت ستوني يعني ترجيحي در نظر گرفته بودند اين شش فرضيه يا شش گزينه عبارت بودند از: 1- حفظ مبارك 2- محوريت عمر سليمان 3- محوريت ارتش 4- محوريت دولتي سكولار غرب گرا و در عين حال منتخب 5- دولتي مذهبي و متعهد 6- دولتي مذهبي و مخالف غرب. آمريكايي ها تا اينجا از دو گزينه اول به ناچار عبور كرده اند و در حال بررسي وضعيت در پله سوم هستند بيانيه مسالمت جويانه ارتش و در عين حال توسل به خشونت عليه تجمع كنندگان در ميدان التحرير نشان مي دهد كه گزينه حاكميت ارتش هم در حال سپري شدن است و بايد انتظار داشت كه به زودي آمريكا يك گام ديگر عقب نشيني كند و به مرحله «دولت سكولار غرب گراي منتخب» برسد. مدتي آنان در زمين سكولارها خيمه مي زنند و احزاب را به ميدان مي آورند چون در اينجا منافع آمريكا و بعضي از احزاب سياسي مصر با هم گره مي خورد. اما آيا مردم مصر به اين موضوع رضايت خواهند داد ترديدي در اين نيست كه مردم با شعار «الله اكبر» و سربندهاي مذهبي و برگزاري نمازهاي باشكوه به استقبال دولتي سكولار نمي روند اما ترديدي هم نيست كه عبور از اين پله و رسيدن به پله «دولتي مذهبي و متعهد» به معناي برقراري دولتي باصطلاح ميانه رو يعني نه كاملا مذهبي و نه كاملا وابسته زمان بر خواهد بود كمااينكه مرحله ششم يعني انتقال از پله دولتي مذهبي و متعهد به دولتي مذهبي و مخالف غرب از اين مرحله هم زمان بيشتري خواهد برد. چند روز پيش محمد البرادعي گفت يك سال و نيم طول مي كشد تا زمان انتخابات آزاد فرا برسد. البته ما نمي گوئيم عبور از پله سوم به چهارم اين مقدار زمان مي خواهد ولي به هر حال براساس شواهد و قرائن زمان بر خواهد بود در واقع در مرحله ششم غرب بايد كاملا از مصر قطع اميد كند و از آنجا كه اين قطع اميد بايد توأم با پذيرش شرايط كاملا دگرگون در جهان اسلام و جهان عرب باشد طبعاً زماني را به خود اختصاص مي دهد اما با همه اين حرف ها اين به آن معنا نيست كه مردم مصر براي رسيدن به حكومت مطلوب خود نمي توانند راه را كوتاه كنند اين مشكلات بر سر راه مردم ايران هم بود و توانستند با وحدت و حضور در صحنه راه را كوتاه نمايند.

3- نظام آينده مصر به هر روي يك نظام جديد خواهد بود و انتخابات قطعاً يك ركن مهم آن است رژيم آينده تعريف تازه اي از روابط داخلي و خارجي ارائه خواهد كرد در اين تعريف با فرض اينكه مصر فعلا در پله چهارم متوقف شود و توطئه غرب به نتيجه برسد، رابطه مصر و رژيم صهيونيستي بحراني مي شود و مذهبي ها كه در دوره هاي ناصر تا مبارك بشدت تحت كنترل بودند آزاد مي شوند و اين مرحله انتقال به دولتي مذهبي و در عين حال برآمده از سيستم انتخاباتي را تسريع مي كند. در اين رخداد اين نكته كه: «مردم قدرت تغيير دارند» به اثبات رسيد و با اين وصف بايد گفت: دوره ملت ها و به تبع آن دوره حاكميت اسلام و ارزش هاي سياسي و فرهنگي آن فرا رسيده است.
در واقع به احتمال بسيار زياد حكومت آينده مصر تركيب معناداري از اسلام، انتخابات مردمي و دولتي منطقه محور خواهد بود يعني در مصر ما با مدلي از حكومت كه كاملاً همگرا با انقلاب اسلامي ايران است مواجه خواهيم بود. اين مدل روند نسبتاً آرام انتقال از غرب به منطقه اسلامي- عربي را دنبال مي كند و يك فرصت مهم براي كشورهاي منطقه محور به حساب مي آيد.

بنابراين همانطور كه رهبر معظم انقلاب در خطبه هاي 15 بهمن ماه خود فرمودند ممكن است كه انقلاب كبير اسلامي ايران در جاي ديگر قابل تكرار نباشد ولي آنچه در مصر و تونس و... مي گذرد تناسب روشني با انقلاب ما خواهد داشت. يعني همان اتفاقي كه در تركيه افتاد و يك رژيم نظامي غرب گرا را آرام آرام به رژيمي مردمي و اسلام گرا تبديل كرد و از هم پيمان آمريكا و اسرائيل به يك هم پيمان منطقه اي براي ايران و... تبديل كرد در مصر هم مي افتد و اين حداقل آن چيزي است كه اتفاق خواهد افتاد.

4- وضعيت رژيم صهيونيستي در اين تحولات بيش از همه بحراني است. در واقع اين رژيم با مشكلي مواجه شده كه حجم و اثر اين مشكل براي آن ها كمتر از انقلاب اسلامي ايران كه بگين آن را يك زلزله بزرگ با پس لرزه هاي طولاني تعبير كرده بود، نمي باشد. از اين رو گابي اشكنازي فرمانده ارتش رژيم صهيونيستي با اشاره به تحولات مصر گفت: «اين استثنايي ترين و غم انگيزترين دوره براي اسرائيل است» بن اليعازر نيز گفت: «ما با سخت ترين مراحل خود مواجه هستيم» بعضي از مسئولين اسرائيل طي روزهاي اخير در عين حال تلاش كردند تا وانمود كنند كه همه چيز تحت كنترل است و تحولات مصر آسيبي به روابط منطقه اي آنان نمي زند. البته آنان مي دانند كه تحولات اخير مصر كاملاً بي سابقه بوده و در عين برخورداري از سازماندهي منظم پيدايي آن براي رژيم صهيونيستي و غرب به يك معما تبديل شده است، آنان با بيم و اميد سخن مي گويند و اين نشان مي دهد هنوز نمي دانند دقيقاً چه بر سرشان آمده است.

* جمهوري اسلامي

روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "انقلاب مصر و موانع راه " آورده است: پيش بيني‌ها درباره تلاش آمريكا براي منحرف ساختن انقلاب مردم مصر، درست از آب درآمد و ارتش كه بعد از سقوط مبارك زمام امور را دردست گرفته قصد دارد حداقل تا شهريور ماه آينده در حاكميت بماند.
شوراي عالي نيروهاي مسلح مصر در بيانيه شماره 5 خود، در عين حال كه از انحلال مجلس ملي و شوراي اين كشور و قانون اساسي خبر داد، اين نكته را نيز اعلام كرد كه اداره امور كشور به مدت 6ماه برعهده اين شورا خواهد بود و در اين مدت، اقداماتي از قبيل برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري، تشكيل كميته اصلاح قانون اساسي و همه پرسي درباره اصلاحات قانون اساسي را انجام خواهد داد. قبل از اين نيز شوراي عالي نيروهاي مسلح در بيانيه شماره 4 خود اعلام كرده بود به توافقنامه‌هاي بين‌المللي و منطقه‌اي كشور پاي بند است.
اين دو بيانيه، داراي پيام‌هاي روشني براي آمريكا و رژيم صهيونيستي هستند كه نگراني دولتمردان اين دو كشور را نسبت به تحولات آينده مصر از بين مي‌برند. اولين پيام اينست كه شوراي عالي نيروهاي مسلح مصر به قرارداد "كمپ ديويد " احترام مي‌گذارد و به تمام تعهدات رژيم حسني مبارك نسبت به رژيم صهيونيستي پاي بند خواهد بود. پيام ديگر اينست كه نظاميان مصري قصد دارند مصر را به راهي ببرند كه در عين حال كه ديكتاتور ساقط شده، ديكتاتوري همچنان برقرار باشد. اين، يعني شعار اساسي مردم معترض كه در تظاهرات 18 روزه خود همواره فرياد بر مي‌آوردند "الشعب يريد اسقاط النظام " به نتيجه نهائي نرسد و قيام مردم ابتر بماند. رژيم صهيونيستي و آمريكا از نخستين روزهاي قيام مردم مصر كه سقوط حسني مبارك ديكتاتور اين كشور را قطعي مي‌نمود رژيم صهيونيستي به شدت از رويدادهاي اين كشور نگران بود زيرا هرگونه تغييري در مصر بيشترين زيان‌ها را متوجه اين رژيم مي‌كرد.

مصر نخستين كشور عربي بود كه با رژيم صهيونيستي سازش نمود و طي آن، توافقنامه صلح "كمپ ديويد " را امضا كرد. كمپ ديويد نام پيماني است كه به وسيله انورسادات، رئيس‌جمهور وقت مصر و مناخيم بگين، نخست‌وزير وقت رژيم صهيونيستي در تاريخ 26 شهريور 1357 به امضاء رسيد. اين پيمان پس از مذاكرات مخفي طولاني با ميانجيگري آمريكا در محلي به نام "كمپ ديويد " كه يكي از استراحتگاه‌هاي رئيس‌جمهور آمريكا است، نهايي شد و در 26 شهريور 1357 با حضور جيمي كارتر، رئيس‌جمهور وقت آمريكا در كاخ سفيد به امضاء رسيد. بدين ترتيب، مصر اولين گام را براي سازش با رژيم صهيونيستي برداشت و انورسادات اولين رئيس يك كشور عربي بود كه با صهيونيستها سازش كرد و رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت. خشم مردم مصر از اين خيانت انورسادات موجب شد خالد اسلامبولي افسر انقلابي ارتش مصر وي را اعدام انقلابي نمايد. حسني مبارك كه از مهره‌هاي آمريكا بود با كارسازي واشنگتن توانست جاي سادات را بگيرد و به راهي كه او براي نوكري رژيم صهيونيستي و آمريكا در پيش گرفته بود ادامه دهد. به همين جهت، سران رژيم صهيونيستي، دوران 30 ساله حكومت مبارك بر مصر را دوران طلائي براي اسرائيل ناميدند و سقوط حسني مبارك در 22 بهمن جاري به كابوسي براي رژيم صهيونيستي تبديل شد.

بيانيه اخير ارتش كه تأكيد مي‌كند قاهره به تمامي توافقنامه‌هاي بين‌المللي از جمله كمپ ديويد پايبند است سران رژيم صهيونيستي را از اين نگراني و كابوس رهاند بطوري كه بنيامين نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي در بيانيه‌اي از موضع ارتش مصر استقبال كرد. وي در اين بيانيه اعلام كرد: "معاهده صلح ميان مصر و اسرائيل به نفع دو كشور است و اين توافقنامه سنگ بناي صلح و ثبات در كل خاورميانه مي‌باشد ". علاوه بر اين، يووال اشتينيتز، وزير دارايي رژيم صهيونيستي نيز از بيانيه ارتش مصر استقبال و اعلام كرد: از بيانيه شوراي عالي نيروهاي مسلح مصر بسيار خرسند است. وي افزود: "تعهد مصر به پايبندي به تمامي توافقنامه‌هاي بين‌المللي فقط به نفع اسرائيل نيست بلكه براي مصر نيز سودمند است. " نكته مهمتر اينكه مقامات رژيم صهيونيستي بقدري نسبت به افق آينده روابط خود با مصر اميدوار شده‌اند كه اعلام كردند به احتمال بسيار زياد روز دوشنبه (امروز) سفارت خود را در قاهره بازگشايي خواهند كرد! مقامات دولت آمريكا نيز از مواضع نظاميان حاكم بر مصر استقبال كرده و آنرا نشانه خوبي براي بازگشت شرايط مطلوب و مورد نظر آمريكا دانسته‌اند.
اين رويدادها با خواست مردم مصر كه در تظاهرات ميليوني 18 روزه خود خواستار سقوط رژيم ديكتاتوري حسني مبارك شدند كاملاً در تضاد است. آنها شرايط امروز را پيش بيني مي‌كردند و مي‌دانستند كه بدون كنار رفتن همه‌ي اجزاء و اندام‌هاي رژيم حسني مبارك به خواسته‌هاي خود كه استقلال مصر و تأمين حقوق اساسي مردم و‌ آزادي‌هاي مشروع و قانوني است نخواهند رسيد. اينكه ميدان التحرير قاهره هنوز محل تجمع مردم است به دليل همين نگراني هاست.

متأسفانه احزاب مصر يا از بينش كافي براي درك شرايط حساس اين مرحله از تاريخ كشورشان برخوردار نيستند و يا در چنبره سازش‌هاي پشت پرده با آمريكا گرفتارند. حزب اخوان المسلمين مصر، ديروز در ميان شگفتي ناظران بين‌المللي اعلام كرد به توافق سازش با رژيم صهيونيستي پاي بند است! ائتلاف جوانان مصر نيز كه سازماندهي تظاهرات ضد ديكتاتوري ميدان التحرير قاهره را برعهده داشتند هنوز مخالفتي با مواضع سازشكارانه شوراي عالي نيروهاي مسلح مصر ابراز نكرده و فقط اين مواضع را ناكافي دانسته است.
بدين ترتيب، به نظر مي‌رسد كشور مصر روزهاي حساسي را پيش رو دارد، روزهائي كه تحولات آن سرنوشت اين كشور را رقم خواهد زد. اين تحولات اگر با هوشياري رهبران سياسي و ديني مصر هدايت شود مي‌تواند به ريشه كن شدن ديكتاتوري منجر گردد ولي اگر به درستي رهبري نشود چه بسا ديكتاتوري باقي بماند و آنچه تغيير مي‌كند فقط نام ديكتاتور باشد.

روزنامه جمهوري اسلامي هفته گذشته در سرمقاله‌اي تحت عنوان "آمريكا و انتقال آرام قدرت در مصر " اين احتمال را مطرح كرده بود كه تأخير در سقوط مبارك به اين دليل است كه مقامات آمريكائي درصدد ايجاد شرايطي براي حفظ منافع استعماري خود و رژيم صهيونيستي در مصر هستند. مواضع نظاميان حاكم بر مصر و اينكه آنها قصد دارند تا شهريور ماه آينده در قدرت باقي بمانند، صحت اين پيش بيني را به اثبات رسانده است. گرچه مواضع نظاميان موانعي را بر سر راه انقلاب مصر پديد آورده اما در عين حال، تحولات مصر و روحيه انقلابي مردم معترض كه هنوز صحنه را ترك نكرده‌اند سد بزرگي بر سر راه تحقق خواسته‌هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي است و شرايط انقلابي منطقه اجازه نخواهد داد مصر بار ديگر به شرايط زمان حسني مبارك برگردد.

* مردمسالاري

روزنامه مردمسالاري در سرمقاله روز خود با عنوان " فرصت هاي شغلي و چند پرسش اساسي "به قلم مهدي عباسي آورده است: «موضوع اشتغال را تا پايان دولت دهم حل مي كنيم». اين جمله اي است كه اخيرا محمود احمدي نژاد به آن اشاره كرده است و روز گذشته نيز محمدرضا رحيمي، معاون اول دولت در تازه ترين اظهار نظر دولتي درباره اشتغال، مطرح كرد كه دولت قصد دارد در سال آينده دو برابر امسال، فرصت شغلي ايجاد كند.

اصولا داشتن شغل، همواره يكي از مهمترين دغدغه هاي قشرجوان ايراني بوده است، به طوري كه همواره درصدر مشكلا ت كشور، بيكاري جاي دارد. برهمين اساس است كه درانتخا بات هاي مختلف نيز، وعده ريشه كن كردن بيكاري همواره در برنامه هاي كانديداها جاي مي گيرد.
اما اظهار نظر جديد محمدرضارحيمي به عنوان معاون اول دولت، مبني براينكه در سال آينده قرار است دو برابر امسال، فرصت شغلي ايجاد شود، با چند پرسش جدي روبرو است.
اول آنكه بهتر است دولت، حال كه 11 ماه از سال مي گذرد، ابتدا گزارشي از ميزان ايجاد فرصت هاي شغلي در سال جاري ارائه دهد تا مشخص شود آيا وعده امسال دولت محقق شده است؟

اين فرصت هاي شغلي در چه حوزه ها و زمينه هايي بوده است؟و از همه مهمتر، اين فرصت هاي شغلي تا چه ميزان پايدار هستند؟لذا تصور مي شود كه ارائه گزارش عملكرد، بهتر از دادن وعده هاي جديد باشد. دوم آنكه حدود 9 ماه است كه هنوز به صورت رسمي آمار بيكاري در كشور اعلا م نشده است; آيا بهتر نيست دولت در ارائه اين آمار دقت و سرعت بيشتري به خرج دهد و اگر برنامه ريزي هم قرار است انجام شود طبق واقعيت موجود صورت گيرد؟ چرا كه برنامه ريزي بدون اطلا ع از شرايط موجود امري غيرعقلا يي است. سوم آنكه بهتر است دولت، اگر تلا ش مي كند تا فرصت هاي جديد اشتغال فراهم كند; توجه ويژه اي هم به بنگاه هاي اقتصادي كه به دليل مشكلا ت در حال تعطيلي هستند، داشته باشد.چرا كه با تعطيلي هربنگاه اقتصادي، به بيكاران كشور افزوده مي شود. در حال حاضر، بسياري از بنگاه هاي اقتصادي كشور، با مشكلا ت و دغدغه هاي فراواني روبرو هستند كه سبب شده يا فعاليت خود را تعطيل كنند يا با تعديل نيرو به دنبال كاهش هزينه ها باشند.لذا بهتر است دولت، دست به اقداماتي بزند تا شاهد افزايش نرخ بيكاري در كشور نباشيم. در پايان نيز، اي كاش معاون اول دولت، اعلا م مي كرد كه با چه برنامه ريزي و درچه حوزه ها و عرصه هايي قرار است در سال آينده، ايجاد فرصت هاي شغلي، دوبرابر سال جاري شود.

* جوان

روزنامه جوان در يادداشت امروز خود با عنوان "اگر انتظار داري، آثارش كو؟! " به قلم فريبرز كلانتري آورده است: بحث ظهور حضرت حجت از مباحثي است كه ساليان طولاني تمام تشنگان معارف اهل بيت را به خود مشغول كرده و هركس را به نوعي مشغول خود كرده است اما آنچه به حقيقت در معارف اصيل به جامانده از اهل بيت به آن تأكيد شده، انتظاري هوشمند است كه در برخي از مواقع واصلين به اين درگاه نكاتي را در اين خصوص ذكر كرده‌اند. ميرزا اسماعيل دولابي يكي از كشاورزان واصل است. الگويي بسيار خوب براي رهروان مسير تكامل و سلوك الي الله است.

ايشان با توجه به اينكه شغلشان كشاورزي بوده، به مقامي رسيدند كه برخي از علماي حوزه علميه قم براي رسيدن به مقام ايشان به حضرت ولي‌عصر(عج) توسل مي‌كردند.يكي از علماي بزرگ كه شاگرد ميرزا بودند مي‌گفت: «هفته‌اي نبود كه ميرزا خدمت حضرت صاحب الزمان نرسد». شخصيت‌هاي بزرگي چون شيخ جعفر آقا مجتهدي، شيخ عبدالقائم شوشتري و. . . از محضر اين بزرگ استفاده بردند.

نه انتظار ما طوري است كه آنها پهلوي ما بيايند و نه حركت ما جوري است كه به آن طرف برويم و آنها را ببينيم.

اگر به راستي منتظري، چرا لاغر و خانه‌نشين نشده‌اي؟!
به محض اينكه حقيقتاً منتظر بشوي او رسيده است. آيا خوب است آدم اين قدر بي‌رگ باشد؟ يك دوستت يك ساعت دير از سفر بيايد اين همه تقلا مي‌كني.

اگر انتظار داري، آثارش كو؟!

اگر انتظار داري بايد غم دنيا برود، حتي اگر خود امام هم آمد با او دعوا نكني و هي نگويي عجل. البته طلب تعجيل ظهور، براي افراد مبتدي خوب است، ولي بالاتر از آن هم هست. آن وقتي است كه از تقلاي خودت مأيوس شدي و در خانه‌ات نشستي و چشم و گوش به در ماندي. از آن بالاتر وقتي است كه منتظر در هم نيستي و از آن هم مأيوس شدي. چنين فردي خود حضرت وليعصر (عجل الله تعالي فرجه) پهلويش نشسته‌اند و همه ملائكه نگاهش مي‌كنند. كسي كه مي‌تواند خدمت حضرت برسد ولي معرفت حضرت چنان همه وجودش را پر كرده است كه مي‌تواند طاقت بياورد و خدمت ايشان نرود، چنين كسي به حضرت «عليه‌السلام» راه دارد. او مي‌بيند كه دلش كه تا ديروز غنچه بود، در خودش فرو رفته و بسته و گريان، ولي امروز باز و شكفته شده و عطر آن همه وجودش را گرفته است. از اينجا مي‌فهمد كه آقا تشريف آورده‌اند. ما مثل بچه‌اي هستيم كه پدرش دست او را گرفته است تا به جايي ببرد و در طول مسير از بازاري عبور مي‌كنند. بچه جلب ويترين مغازه‌ها مي‌شود و دست پدر را رها مي‌كند و در بازار گم مي‌شود و وقتي متوجه مي‌شود كه ديگر پدر را نمي‌بيند، گمان مي‌كند پدرش گم شده است، در حالي كه در واقع خودش گم شده است. انبيا و اوليا پدران خلقند و دست خلايق را مي‌گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند. غالب خلايق جلب متاعهاي دنيا شده‌اند و دست پدر را رها كرده و در بازار دنيا گم شده‌اند. امام زمان(ع) گم و غائب نشده است، ما گم و محجوب گشته‌ايم.

* قدس

روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان "ديپلماسي جديد در روابط تهران- آنكارا "به قلم غلامرضا قلندريان آورده است:‏ سفر رئيس جمهور تركيه به ايران، در جهت گسترش و تعميق روابط دو كشور ايران و تركيه اهميت بسزايي دارد، به نحوي كه آقاي عبدا... گل را هيأتي بلند پايه با حضور 135 مقام دولتي و 100 تاجر و 25 خبرنگار همراهي مي كنند. اهميت اين سفر براي هر دو كشور كه اينك با عنايت به تحولات منطقه در پي ارتقاي روابط و مناسبات في مابين مي باشند، در حالي به وقوع مي پيوندد كه كشورهاي غربي به رهبري آمريكا، تلاش مي كنند با اعمال تحريمهاي بيشتر، ايران را منزوي كنند.

بر كسي پوشيده نيست، تركيه قبل از به قدرت رسيدن اسلامگراها، به دليل هژموني انديشه كماليسم و سيستم سياسي لائيسيته، نمي توانست با جمهوري اسلامي نسبت و قرابتي داشته باشد. به همين دليل، نيز مناسبات دو كشور با وجود برخورداري دو دولت، از ديگر مؤلفه هاي همگرايي در سطح غيرقابل قبولي بود. اما با حضور جريان اسلامگرايي در مصدر قدرت، انگيزه دو طرف براي تقويت مناسبات سياسي از جايگاه قابل اعتنايي برخوردار گرديد. با روي كارآمدن دولت اسلامگرا، حاكميت سكولار بدون خونريزي و استفاده از هر وسيله سخت افزاري به محاق رفته است و هم اكنون در تركيه سني نشين، شيعيان نيز مي توانند مراسم مذهبي خود را به بهترين شكل ممكن اجرا كنند.

برگزاري آيين باشكوه عاشوراي امسال، با حضور عبدا... گل و علي اكبر ولايتي، مشاور مقام معظم رهبري در امور بين الملل، بيانگر اهتمام دولتمردان تركيه به سطح مناسبات فرهنگي و سياسي دو كشور است. نكته جالب توجه اينكه رئيس جمهور تركيه در اين مراسم از چاپ چند ميليوني نامه حضرت علي(ع) به مالك اشتر به عنوان منشور اداري اين كشور خبر داده بود. سرانجام آن كه رجب طيب اردوغان كه خود يك سني است و دولتي اسلامي و محافظه كار را رهبري مي كند، در حركتي كاملاً معنادار، در مراسم عاشورا كه ويژه شيعيان برگزار شد، شركت كرد.

مقامهاي دو كشور، دو سال قبل توسعه روابط تا سطح بيست ميليارد دلار را در برنامه خود قرار دادند. به عقيده كارشناسان، با توجه به روابط دوستانه سياسي ايران و تركيه و توانمندي بالقوه دو كشور، افزايش سطح همكاريهاي اقتصادي دو كشور تا سطح 30 ميليارد دلار در كوتاه مدت دور از انتظار نيست. گفتني است، ايران يكي از مهمترين صادركنندگان گاز طبيعي به تركيه به شمار مي رود.

ورود آنكارا به حوزه هاي جهان اسلام، از جمله موضوع فلسطين و حمايت دولت و مردم تركيه از فلسطين، نقطه عطفي در مناسبات جهان اسلام ارزيابي مي شود. در حالي كه اكثر كشورهاي عربي و اسلامي با برقراري روابط گسترده با واشنگتن و همپيمانان آنها، از قافله حمايت مردم فلسطين باز مانده اند، تركيه با اتخاذ مشي اسلامگرايانه توانست همسو با جمهوري اسلامي، در كنار مردم ستمديده و مظلوم فلسطين باشد. مناقشه لفظي آقاي اردوغان در حاشيه نشست اقتصادي داووس با شيمون پرز و متعاقب آن ترك جلسه، عيادت نخست وزير اين كشور از مجروحان در بيمارستانهاي تركيه و ديگر تلاشهاي دولتمردان آنكارا در حوزه همگرايي جهان اسلام، بيانگر ديپلماسي فعال اين كشور در همسويي با جهان اسلام، بويژه ايران است.

اين كشور در بحث هسته اي ايران با رعايت حسن همجواري و داشتن مواضع اعتدال توأم با انصاف در شوراي امنيت رأي منفي داد و با حمايت مقتدرانه از منافع ملي ايران در راستاي برخورداري ايران از انرژي صلح آميز هسته اي، بار ديگر اين پيام را به كشورهاي غربي بويژه تيم 1 + 5 ارسال كرد كه نمي توان بر خلاف اصول و حقوق بين المللي، با دولتهاي مستقل برخورد نمود و آنچه در مورد ايران مطرح مي شود، قبل از آنكه وجاهت قانوني داشته باشد، با زمينه سياسي تعقيب مي‌گردد كه استمرار اين وضعيت در آينده دامن ديگر كشورهاي مستقل را نيز خواهد گرفت.

وجود مشتركات ديني، تاريخي و فرهنگي و مشاركت در پيمانهاي منطقه اي نظير سازمان كنفرانس اسلامي و جنبش غيرمتعهدها (نم) سبب پيوند روابط و مناسبات دوستانه و عميق دو كشور همسايه و مسلمان ايران و تركيه شده است؛ روابطي كه از آن به عنوان روابط دو برادر ياد مي شود و بر اين مبنا روابط ايران و تركيه را برادرانه مي دانند.

عمده ترين مسأله امنيتي ميان دو كشور را مي توان در فعاليتهاي پژاك مورد ملاحظه قرار داد كه در اين مسأله با هم همكاريهايي را نيز انجام داده اند. به واقع نداشتن پايگاه مشخص اپوزيسيون دو كشور در خاك ديگري، سبب ارتقاي همكاريهاي امنيتي دو طرف شده است. همچنين، اتفاق نظر دو كشور در مسأله اكراد (همراه با سوريه) را نيز مي توان در اين چارچوب مورد توجه قرار داد.
از مسؤولان ترك انتظار مي رود، در راستاي محدود سازي و در صورت امكان خشكاندن ريشه ايده هاي پان تركيسم در محافل روشنفكري و آكادميك تركيه، اهتمام جدي به خرج دهند تا سوژه ياد شده به عنوان يكي از مؤلفه هاي واگرايي در مناسبات دو دولت مسلمان كه بالاترين سطح رابطه را تجربه مي كنند، مطرح نگردد.

آنچه مسلم است، تهران و آنكارا ظرفيتهاي مناسبي براي بسط روابط در عرصه هاي گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي دارند كه مي توانند از اين رهگذر با توجه به قواعد بازي منطقه اي، مديريت رخدادهاي جهان اسلام را - با عنايت به وقوع حوادث كنوني در خاورميانه - با رويكرد بومي و اسلامي در دست بگيرند.

منبع: فارس
ارسال به دوستان
وبگردی