جام جم:چند سوال
«چند سوال»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم است كه در آن ميخوانيد؛اگر آمريكاييها ميخواستند انتقام حضور ميليوني مردم ايران در راهپيمايي 22 بهمن را بگيرند چه كاري بهتر از اعلام فراخوان براي نمايشي محدود و خياباني ميتوانستند تدارك ببينند.
براي درك بهتر وقايعي از اين دست بهتر است نگاهي بيندازيم به محركان و مشوقان اين آشوبها. آيا سينهچاكي شبكه آمريكايي VOA و BBC از چند روز قبل براي تدارك تجمعاتي كه بتواند راهپيمايي مردم در 22 بهمن و حتي پيروزي مردم مصر را تحتالشعاع قرار دهند كافي نيست تا برخي فريبخوردگان به خود آيند؟
آقايان اعلام كرده بودند براي حمايت از مردم مصر ميخواستند به خيابان بيايند، اگر هدف اين بود آيا در راهپيمايي 22 بهمن جايي براي حضور شما در كنار سيل خروشان مردم نبود؟ مگر22 بهمن روز حمايت ملت ايران از مردم مصر اعلام نشده بود، آن روز كجا بوديد؟ چرا صف خود را از مردم جدا ميكنيد؟
آيا بايد باور كنيم كساني كه معتقدند ملت و دولت ما هيچ وظيفهاي در حمايت از آزاديخواهان و مظلومان جهان ندارند امروز ميخواهند در حمايت از ملت مصر به خيابان بيايند؟
آيا مردم ما ميپذيرند كساني كه سال گذشته شعار نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران را سر دادند كه يك شعار كاملا آمريكايي و اسرائيلي است، حاضر باشند صادقانه از ملت مصر حمايت كنند؟
بديهي است ملتي كه حماسه 9 دي و 22 بهمن را آفريد در صورت لزوم بار ديگر پاسخي شايسته به جريان ضدانقلابي در داخل و خارج از كشور خواهد داد؛ پاسخي قاطع و مبهوت كننده.
كيهان:شكر بي آشغال وجود ندارد!
«شكر بي آشغال وجود ندارد !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛
1- «سركار مرادي» را تقريباً همه زندانيان سياسي رژيم شاه مي شناسند و يا، با نام او كه در همه بندها پيچيده بود، آشنا هستند. سركار مرادي، گروهبان پليس بود و هيكلي بسيار تنومند و غول آسا داشت. در اذيت و آزار بر و بچه هاي زنداني و بهانه جويي و گزك گيري از آنها اگرچه دست كمي از بقيه همكاران خود نداشت ولي آدم بد ذات و پليدي نبود. سركار مرادي بعد از قيام مردم تبريز به سمت انقلاب گرايش پيدا كرده بود و ظاهراً به همين علت از پست «وكيل بند»ي بركنار شده و به يك نگهبان ساده تنزل جايگاه پيدا كرده بود.
يكي از روزهاي پاييز سال 1356 بود. ملاقاتي ها مقدار قابل توجهي سيب آورده بودند. بند ما به «بند ابدي ها» معروف بود و در مقايسه با ساير بندها كه زندانياني با محكوميت هاي كمتر داشت، از برخي آزادي ها نظير در اختيار داشتن چراغ خوراك پزي نفتي و... برخوردار بود. آن روز تصميم گرفته شد سيب ها را تبديل به مربا كنيم- گفتني است كه معلوم نيست به چه علت، تهيه كمپوت آزاد ولي تبديل آن به مربا ممنوع بود! و جيره كتك داشت- آب را در ديگ بزرگي جوش آورديم و شكر را درون آن ريختيم، تابعد از آن كه به اصطلاح قوام آمد و غليظ شد، سيب ها را به آن اضافه كنيم و به شدت مراقب بوديم مبادا سركار مرادي كه آن روز وكيل بند بود سر برسد و متوجه ماجرا شود. نگارنده و برادر عزيزم آقاي دكتر خسرو صادقي آن روز نوبت كارگري بند داشتيم و مشغول كار بوديم.
وقتي شكر را درون آب جوش ريختيم متوجه ذرات ريز آشغال شديم كه روي آب آمده بود. هيچكدام تجربه مرباپزي نداشتيم و نمي دانستيم كه بايد با اين آشغال ها چه كنيم. در همين حال، سركار مرادي از راه رسيد و با نگاهي مشكوك به نگارنده و دكتر صادقي نگريست و پرسيد؛ داريد چيكار مي كنيد؟ گفتيم؛ داريم كمپوت درست مي كنيم. با ترديد گفت؛ مبادا مربا درست كنيد؟ پاسخ منفي بود. براي اطمينان نگاهي به درون ديگ انداخت و با تعجب گفت؛ چرا آشغال ها را جدا نمي كنيد؟ پرسيديم چه جوري؟ مگر مي شود با قاشق و ملاقه آشغال ها را بيرون آورد؟ خيلي طول مي كشد و زحمت زيادي هم دارد. سركار مرادي پوزخندي زد و بلند بلند گفت؛ اينارو باش! بلد نيستند چند تا آشغال رو از ديگ بيرون بندازند، اونوقت مي خواهند اعليحضرت همايوني رو از تخت پايين بكشند! از قياسش خنده مان گرفت! پرسيد تخم مرغ داريد؟ برايش آورديم، تخم مرغ را شكست، زرده آن را به دكتر صادقي داد و گفت؛ بده شريعتمداري بالا بكشه كه قوي بشه! و بعد سفيده تخم مرغ را درون ديگ آب جوش انداخت، سفيده بلافاصله منعقد شد و در حال انعقاد همه آشغال ها به آن چسبيدند. سفيده را همراه با آشغال ها بيرون آورده و درون سطل زباله انداخت و گفت؛ حالا ياد گرفتيد كه آشغال هاي شكر را چه جوري جدا مي كنند و دور مي ريزند؟ گفتيم بايد از شكري استفاده كنيم كه آشغال نداشته باشد و سركار مرادي در حالي كه بار ديگر ديگ را معاينه مي كرد كه مبادا به جاي كمپوت مشغول تهيه مربا باشيم، گفت؛ شكر بي آشغال وجود ندارد، هر جا شكر هست، آشغال هم هست. بايد راه جدا كردن آشغال را ياد بگيريد.
2- بعد از خيزش عظيم و ميليوني ملت هاي مسلمان در مصر، تونس، يمن و اردن عليه حاكميت هاي آمريكايي كشورشان، آمريكا و متحدانش كه با ناباوري شاهد رويش انقلاب اسلامي برخاسته از ايران عليه حاكمان دست نشانده خود در خاورميانه و آفريقا بودند، ابتدا همه توان خود را براي مهار اين خيزش ها به كار گرفتند و هنگامي كه مشاهده كردند كاري از دستشان برنمي آيد و به قول امام راحل ما(ره) «آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند» براي انحراف تغيير ماهيت اين خيزش ها از «اسلامي» به «ناسيوناليستي» دست به كار شدند- دقيقاً همان فرمولي كه در جريان انقلاب اسلامي به كار گرفته و مطابق اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي، در پي تغيير بستر انقلاب از رهبري اسلامي امام خميني(ره) به جبهه ملي و نهضت آزادي بودند- بعد از ناكامي اين ترفند و بروز و نمايش مقتدرانه دهها نشانه كه از اسلامي بودن انقلاب هاي مصر و تونس و اردن و يمن و... حكايت مي كرد و علاوه بر آمريكا و سران ديكتاتور عرب، جيغ بنفش اسرائيل را پرصداتر از هميشه به آسمان بلند كرده بود، همه نگاه ها متوجه كانون اصلي و موتور محركه اين خيزش ها، يعني جمهوري اسلامي ايران شد.
اعتراف مقامات رسمي آمريكا، اسرائيل، كشورهاي اروپايي و سران برخي از كشورهاي عربي به اين واقعيت كه خيزش ها و انقلاب هاي كنوني منطقه از ايران اسلامي الگو گرفته به اندازه اي فراوان است كه فهرست آنها نيز مثنوي هفتاد من كاغذ است. اين اخبار طي چند هفته گذشته در كيهان آمده است و در اين وجيزه به چند نمونه اخير آن اشاره مي كنيم؛
«روزنامه انگليسي تايمز: كابوس اوباما، تبديل مصر به ايران دوم بود كه در حال تحقق است»، «روزنامه آمريكايي واشنگتن تايمز: مصر از آمريكا جدا شده و به ايران مي پيوندد»، «هفته نامه آلماني اشپيگل: ملت ايران با راه اندازي انقلاب مصر، با حسني مبارك تسويه حساب كردند»، «منوشه امير در سايت وزارت خارجه اسرائيل: شعارهاي اسلامي مردم مصر خيلي خطرناك است. اين نگراني بسيار جدي است كه واقعيت تلخ(!!) 32 سال پيش ايران در مصر تكرار شود و اسلامگراها حاكميت اين كشور متحد اسرائيل را در دست بگيرند»، «جاناتان اسپاير كارشناس مركز مطالعات جهاني هرتزليا-اسرائيل- در واشنگتن پست: ايران هسته تحولات حساس خاورميانه است و پيوسته كشورهاي بيشتري به منظومه ايران مي پيوندند»، «روزنامه آلماني دي سايت: اسرائيل از تكرار انقلاب اسلامي در مصر وحشت دارد و هر روز تنهاتر و تنهاتر مي شود»، «نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در روزنامه هاآرتص: خميني[ره] از همه طرف اسرائيل را محاصره كرده است»، «جمع بندي نهايي كنفرانس هرتزليا در اسرائيل كه از سوي سرتيپ داني روچيد، رئيس كنفرانس اعلام شد: هواداران ايران در منطقه رو به افزايش و گسترش هستند و خاورميانه را به تسخير خود درآورده اند» و...
3- وقتي آمريكا و متحدان اسرائيلي و اروپايي و عرب آن نه فقط به صراحت اعتراف مي كنند، بلكه به وضوح مي بينند كه خيزش ها و انقلاب هاي اخير در منطقه از ايران اسلامي ريشه گرفته بسيار بديهي است كه چاره كار و نقطه رهايي از اين كابوس وحشتناك را در ايران اسلامي جستجو كنند. اما، چگونه؟ طي 32 سال گذشته براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران، همه ترفندها و راه كارهايي كه در چنته داشته اند را به ميدان آورده و نه فقط نتيجه اي نگرفته اند، بلكه در جريان به كارگيري هر يك از اين ترفندها بر قدرت و اقتدار ايران اسلامي افزوده اند، و به قول امام راحلمان(ره):«آمريكا براي مقابله با جمهوري اسلامي ايران هر كاري كه از دستش برمي آمده انجام داده است و اگر كاري مانده باشد كه انجام نداده باشد به خاطر آن است كه توان آن را نداشته است» غائله آفريني در مناطق مرزي، بهره گيري از گروههاي تروريست، طرح چند كودتا، جنگ تحميلي 8 ساله، بمباران شهرها و مناطق مسكوني، تحريم هاي اقتصادي، جنگ نفتكش ها، صدور قطعنامه ها از سوي شوراي امنيت سازمان ملل، مقابله با برنامه هسته اي و آخرين نمونه از اين دست، فتنه 88 و در همه اين ميدان ها معلوم شده است كه به قول حضرت امام(ره) آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. حالا شما بفرمائيد كه چه بايد بكند؟! تنها راه آن است كه مهره هاي سوخته خود را بار ديگر به كار بگيرد و به هر قيمتي كه شده و با هر تعدادي كه ممكن است، يك تجمع به راه بيندازد و با تهيه فيلم و عكس و سپس بزرگنمايي بي نهايت كوچك ها و درشت نمايي بي نهايت ريزها از طريق رسانه هاي خود به ملت هاي مسلمان منطقه بگويد؛ «اگر ايران اسلامي الگوي انقلاب شماست، مردم - يعني همان چند نفر- در ايران از نظام اسلامي خود راضي نيستند»!
خب! اين مأموريت را چه كساني بايد برعهده بگيرند؟ هنوز چند روزي بيشتر از حماسه عظيم 22 بهمن 89 نگذشته است، و فرياد دهها ميليوني مردم در حمايت از انقلاب مصر و تونس و اردن و يمن هنوز در فضا طنين انداز است و شعارهاي پرصلابت مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل آنها نيز.
حالا فتنه 88 را به ياد آوريد، حمايت آشكار و بي پرده مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس از موسوي، خاتمي و كروبي و ائتلاف تمامي جريانات و گروه هاي ضدانقلاب، نظير بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها، تروريست هاي ريگي و كومه له و دموكرات و... همه در جريان فتنه 88 سوختند و دود شدند و به هوا رفتند، نرفتند؟! ولي به قول «زئيف شف» استراتژيست معروف اسرائيلي، «ذغال حاصل از چوب سوخته هم قابل سوزاندن است» و اينگونه بود كه بار ديگر به سراغ مهره هاي سوخته رفتند. همان ها كه نتانياهو با افتخار درباره آنها مي گفت؛ «اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند» و شيمون پرز در جريان فتنه انكار نمي كرد كه «اصلاح طلبان در ايران به نمايندگي از اسرائيل با جمهوري اسلامي مي جنگند» و...
4- چند روز پيش موسوي و كروبي كه در جريان فتنه 88 همراه با خاتمي و ساير عوامل فتنه، آشكارا به ساز آمريكا و انگليس رقصيده بودند و فرمول ديكته شده مثلث آمريكا، انگليس و اسرائيل را بي كم و كاست به اجرا گذاشته بودند، علناً به نفع اسرائيل و آمريكا شعار داده بودند و در مناظره هاي تلويزيوني زمان انتخابات به صراحت گفته بودند ماجراي فلسطين به ما ربطي ندارد و... اعلام كردند كه قصد دارند روز 25 بهمن براي حمايت از مردم مصر راهپيمايي كنند! و براي اين راهپيمايي درخواست مجوز كردند! آنها به خوبي مي دانستند كه در هيچ كشوري به ستون پنجم افشا شده دشمن اجازه حضور در عرصه را نمي دهند. و از سوي ديگر، حمايت از مردم مصر و تونس كه عليه اسرائيل و آمريكا، يعني كارفرمايان موسوي و كروبي و خاتمي خروش برداشته اند، به گروه خون اين مهره هاي سوخته نمي خورد. ولي ماجرا چيز ديگري بود. آنها اين بار هم از سوي همان كارفرمايان قبلي مأموريت داشتند... به دو نمونه زير كه فقط اندكي از بسيارهاست توجه كنيد. منوشه امير، اسرائيلي ايراني تبار - منوچهر ساچمه چي تهراني- و مدير چند ده ساله راديو اسرائيل طي مقاله اي در سايت وزارت خارجه رژيم صهيونيستي تأكيد مي كند كه «اگرچه موسوي و كروبي براي حمايت از مردم مصر درخواست مجوز راهپيمايي كرده اند ولي قرار است در صورت صدور مجوز، شعارها عليه رژيم اسلامي ايران باشد و حمايت اين رژيم از آشوب هاي مصر- يعني همان خروش يكپارچه مسلمانان مصر عليه آمريكا و انگليس- را محكوم كنند.» منوشه امير در همين يادداشت پيش بيني مي كند كه جمهوري اسلامي ايران به موسوي و كروبي مجوز نمي دهد و مي افزايد؛ «اگر اين مجوز صادر شود، مردم مصر و تونس خواهند ديد كه رژيم اسلامي ايران هيچگونه دستاوردي براي مردم نداشته است كه بتواند الگوي ساير ملت ها باشد.»! از سوي ديگر؛ «جو بايدن» معاون رئيس جمهور آمريكا در پاسخ به پرسش نمايندگان «سنا» چند نمونه از اقدامات آمريكا براي مقابله با انقلاب مصر را برمي شمارد و از جمله با اشاره به درخواست مجوز راهپيمايي از سوي موسوي و خاتمي مي گويد «تظاهرات روز 14 فوريه- 25 بهمن- در ايران، هر چند كه در ظاهر قرار است براي پشتيباني از مردم مصر باشد ولي هدف اصلي آن ابراز ناخرسندي از رژيم ايران است كه اعتراض به حمايت رژيم تهران از شورش هاي مصر و تونس را نشان مي دهد».
5- در پي اعلام راهپيمايي- بخوانيد كاريكاتوري- روز 25 بهمن، تمامي رسانه هاي آمريكايي، اروپايي، صهيونيستي به گونه اي حيرت انگيز به صف شدند و سايت هاي اينترنتي وابسته به آنها نيز براي حمايت و پوشش اين به اصطلاح راهپيمايي!! اعلام آمادگي كردند. بي بي سي برنامه ديروز خود را 2 ساعت زودتر آغاز كرد، سايت وزارت خارجه اسرائيل براي حمايت از آن، صفحه ويژه باز كرد، تلويزيون العربيه- عربستان- برنامه هاي عادي خود را متوقف كرد و...
و سرانجام ديروز «كوه» موش زائيد و اگرچه تعداد اندكي از اراذل و اوباش اجاره اي كوشيدند در چند نقطه تهران ابراز وجودي چند دقيقه اي كنند ولي با حقارتي مثال زدني روبرو شده و جمع شدند... شبكه تلويزيوني CNN با نااميدي اعلام كرد؛ «عدم حضور معترضان در خيابان ها در 14 فوريه- 25 بهمن- نشان داد كه جنبش سبز واقعا مرده است». شبكه تلويزيوني بي بي سي با ذوق زدگي اعلام كرد، يك گزارش زنده از تهران دارد و گزارشگر اين شبكه موبايل خود را براي پخش صداي- به قول بي بي سي معترضان- به ميان جمعيت برد و اين شعار از شبكه بي بي سي كه غافلگير شده بود، پخش شد؛ «بي بي سي حيا كن مملكت رو رها كن ، مرگ بر انگليس، مرگ بر اسرائيل» سايت يوتيوب YOU TUBE و سايت هاي «فيس بوك»، «بالاترين» و توئيتر، تصاويري از آشوب هاي خردادماه 88 را به عنوان تظاهرات روز 25 بهمن ماه جا زدند كه خيلي زود با اعتراض كاربران روبرو شد كه «كدام احمقي در هواي سرد و زير صفر درجه زمستان تهران، با تي شرت به خيابان مي آيد و كدام ديوانه اي در اين هواي سرد با روزنامه تا شده خودش را باد مي زند»؟!
6- و بالاخره، اگرچه گفتني در اين باره فراوان است ولي به همين اندازه بسنده مي كنيم كه آيا تجمع نهايتا 400-300 نفر از جمعيت 75 ميليوني ايران و يا از جمعيت 12 ميليوني تهران براي مخالفت و ضديت با انقلاب و نظام، نشانه پايگاه مردمي عظيم و گسترده جمهوري اسلامي ايران نيست؟ يك كيلو شكر هم خيلي بيشتر از اين آشغال دارد. ندارد؟!
نمي دانم «سركار مرادي» كجاست؟ زنده است؟ فوت كرده؟ و... هركجا هست يادش به خير كه مي گفت؛ شكر بي آشغال وجود ندارد... و آشغال ها را چه آسان مي توان جمع كرد و دور ريخت.
جمهوري اسلامي:امام خميني، انقلابي اول
«امام خميني، انقلابي اول»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛رويدادهاي مهم تاريخ بيست ساله اخير، استواري و عمق فكر سياسي امام خميني را هر روز بيش از روز گذشته به اثبات رساندهاند. پيش بينيهاي امام خميني درباره قدرتهاي سلطهگر شرق و غرب و سرنوشت ديكتاتورهاي منطقه، يكي پس از ديگري به وقوع پيوست و تحولات منطقه در شرايط كنوني نشان ميدهد كه نگاه نافذ بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي بسيار دقيق و منطبق برواقع بوده است.
فروپاشي شوروي، پيشبيني دقيقي بود كه امام خميني در نامه تاريخي به گورباچف، آخرين صدر هيأت رئيسه اتحاديه جماهير شوروي، به آن تصريح كردند و نوشتند: "براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد... رهبر چين اولين ضربه را به كمونيسم زد و شما دومين و علي الظاهر آخرين ضربه را بر پيكر آن نواختيد. امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم ولي از شما جداً ميخواهم در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد.
اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزدائيد. امروز ديگر دولتهاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميطپد، هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم - كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است - مصرف كنند."
گرفتاريهاي بيحد و حصر بلوك غرب كه امروز كاملاً مشهود است را نيز امام خميني در همان نامه پيشبيني كرد و خطاب به گورباچف نوشت: "شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش دوا نكرده ايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند. چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بن بست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل البته به شكل ديگري و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است."
درباره كشورهاي عربي و حكومتهاي ديكتاتوري منطقه، آنچه در كلام امام خميني آمده چيزي شبيه معجزه است. همه پيش بينيهاي اين پير روشن بين درباره اين ديكتاتورها تحقق يافت و با بيداري ملتهاي منطقه مسير تاريخ خاورميانه تغيير كرد. صدام با ذلت بارترين وضع سرنگون و به دست مردم عراق اعدام شد. ذلت و خفت بزرگي در جريان حمله ارتش عراق نصيب حاكمان كويت شد كه بعضي از آنها فرار را برقرار ترجيح دادند و بعضي ديگر در پستوهاي كاخهاي خود سكته كردند و جان دادند و تعدادي نيز خودكشي كردند. ديكتاتور تونس به عربستان پناهنده شد، حسني مبارك با گريه كاخ رياست جمهوري را ترك كرد و مخفيانه از قاهره گريخت و اكنون موجهاي تكان دهنده انقلاب به كاخهاي ديكتاتورهاي يمن و اردن و الجزاير و مراكش رسيده و پادشاه بحرين نيز براي در امان ماندن از قهر مردم اين شيخ نشين به آنان پول نقد پرداخت ميكند!
امام خميني در سال 1360 بعد از اعدام انقلابي انورسادات، رئيسجمهور خائن مصر، توسط خالد اسلامبولي با اشاره به توطئههاي آمريكا و رژيم صهيونيستي براي مهره چيني در حكومت مصر با صراحت اعلام كردند: "ملت مصر بايد اين مطلب را بداند كه اگر قيام كند برخلاف اين توطئهها همانطوري كه ايران قيام كرد، پيروز خواهد شد." (صحيفه امام جلد 15صفحه 285).
نويد پيروزي به ملت مصر سرانجام با قيام اين ملت تحقق يافت و حسني مبارك نيز به فرعونها پيوست و بيداري ملتهاي مسلمان منطقه راه را براي تحقيق ساير پيش بينيهاي امام خميني از جمله آزادي فلسطين باز كرده است. امروز شعار ملتهاي بيدار و بپاخاسته و آزاديخواه عرب اينست كه مردم خواهان آزادي فلسطين هستند "الشعب يريد تحرير فلسطين".
زوال رژيم غاصب و اشغالگر صهيونيستي و آزادي فلسطين، از آرمانهاي اصلي امام خميني بود كه بارها در قالب عباراتي با اين مضامين كه اگر مسلمانان با هم متحد شوند و هر يك از آنان يك سطل آب به روي اسرائيل بريزند اين رژيم در دريا غرق خواهد شد و اينكه غده سرطاني اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود، آنرا به گوش مسلمانان رساندند و آزادي قدس را به عنوان آرمان مهم اسلامي در كل جهان اسلام مطرح كردند. امروز، با تحولاتي كه در جهان عرب رخ داده و درحال گسترش است، رژيم اشغالگر قدس در سختترين شرايط بسر ميبرد و چنان زلزلهاي در اركان آن پديد آمده كه سردمداران اين رژيم با صراحت اعلام ميكنند دچار پيچيدهترين بحران تاريخ خود شدهاند.
آنچه امام خميني را به اين قله رفيع از بينش سياسي رساند كه بتواند حوادث دهها سال بعد از خود را پيشبيني كند، ايمان قوي اين مرد خدا به وعدههاي الهي و باور عميق وي به پوشالي بودن قدرتهاي شيطاني و غيرالهي بود. امام خميني حتي براي يك لحظه نيز در اين باورهاي خود دچار ترديد نشد. او تا آخر به نصرت الهي ايمان داشت و بر آن تأكيد ميكرد و آشتي ناپذيري و عدم سازش با ديكتاتورها، كه آلت فعل قدرتهاي شيطاني هستند، را يك سياست غيرقابل تغيير ميدانست. او ملامتها، شماتتها و وسوسههاي اين و آن را به هيچ ميگرفت و بر خط عدم سازش با مستكبران و نوكران آنها تأكيد ميكرد و خود نيز در عمل به اين خط پاي بندي نشان ميداد. همين صلابت بود كه امام خميني را در رهبري انقلاب اسلامي به پيروزي رساند و در مراحل مختلف بعد از پيروزي انقلاب نيز ملت ايران به رهبري امام توانست با قدرت و صلابت در برابر توطئههاي داخلي و خارجي بايستد و اهداف نظام جمهوري اسلامي را تحقق بخشد.
اكنون كه بيداري ناشي از نفوذ افكار امام خميني در خارج از مرزهاي ايران موجب بيداري ملتها شده و به سقوط پياپي ديكتاتورها انجاميده، جا دارد يكبار ديگر افكار بلند امام خميني بازخواني شود و مهمتر آنكه كليه دست اندركاران و مسئولان با مطالعه عميق مواضع امام و دقت در آنها، افكار و عملكردهاي خود را با خط امام تطبيق دهند. در ماجراي مصر، در طول 20 سال گذشته بسياري از مسئولان ايراني در سطوح مختلف تلاش كردند با رژيم حسني مبارك رابطه برقرار نمايند. اولين بار حدود 20 سال قبل اين نغمه ناموزون از وزارت خارجه آن زمان شروع شد و تا همين يكماه قبل اين تحرك ادامه داشت. در سالهاي گذشته كار به جائي رسيد كه تعدادي از مسئولان ايراني براي سفر به مصر و ديدار با مبارك و اعضاي رژيم او در صف ميايستادند و با هم مسابقه ميدادند، سخن از حذف نام شهيد خالد اسلامبولي از يكي از خيابانهاي تهران به ميان آوردند و حتي اعلام كردند كه اگر دولت مصر آمادگي داشته باشد تا آخر وقت اداري همين امروز آماده بازگشائي سفارتها در قاهره و تهران هستيم! طرفداران برقراري رابطه با رژيم مبارك، حتي روزنامهاي را كه در برابر اين تفكر انحرافي ميايستاد سرزنش ميكردند و به تحجر و دگمانديشي متهم مينمودند.
اينها نشان دهنده فاصله گرفتن اين افراد از انقلاب و خط امام بود. خدا را شكر كه طرفداران برقراري رابطه با رژيم مبارك موفق به چنين كاري نشدند و فرمان امام كه موجب قطع رابطه با آن رژيم كمپ ديويدي شد همچنان محترم باقي ماند. اين تجربه بايد براي همه مسئولان جمهوري اسلامي درس آموز باشد و همه اعتراف نمائيم كه امام خميني، انقلابي اول در جهان معاصر بود و نظام جمهوري اسلامي فقط هنگامي با موفقيت به راه خود ادامه خواهد داد كه در خط امام حركت كند و مواضع آن يگانه دوران را خط مشي هميشگي خود بداند و به آن پايبندي نشان دهد.
رسالت:معماي ادامه مشارکت
«معماي ادامه مشارکت»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دكترحامد حاج حيدرييک سؤال تحريک کننده، ولي واقعي؛22 بهمن، شلوغ بود؛ اما در آينده نيز شلوغ خواهد بود؟
مردم بسياري آمده بودند، و سپس، در سرما، و زير نم نم برف، نماز جمعه شکوهمندي را هم پشت سر امامي که مراعات حال اضعف مأمومين را نميکرد و در آن سرما، در خطبهاي طولاني، تحليل و بيان بديعي نيز به مأمومين نميداد، رقم زدند.
احساس من از اين مراسم و نماز جمعههاي مقام معظم رهبري پس از انتخابات 88 که پس از انقلاب، بيسابقه بودهاند، اين است که اين مردم به رهبر خود افتخار ميکنند. او را درک ميکنند.
آنها از اندک ملل امروز دنيا هستند که ميتوانند به رهبر خود افتخار کنند.
و وزن اين مشارکت بر دوش رهبري است.
کم و بيش، از آغاز انقلاب چنين بوده است.
از آغاز انقلاب، آن بخش از بدنه حکومت، که بخوبي با مردم سخن گفته، و مردم توانستهاند رفتار او را درک کنند، رهبري بوده است.
و در مقابل،...
از آغاز انقلاب، با افت و خيز، ذيل حکومت، نقش نسبتاً اندکي در مشارکت مردم داشته است، چرا که بواقع، «درکناپذير» بوده است.
و سطح «درکناپذير»ي ذيل حکومت، طي اين سالها بيشتر و بيشتر شده است.
اکنون
که با شما سخن ميگويم، مردمي که به راهپيمايي 22 بهمن آمدند، هر چه به
خود زحمت بدهند، برخي از رفتارهاي ذيل حکومت را درک نميکنند، و اين درک
نکردن، به مشارکت آينده آنها آسيب خواهد زد.
ببينيد؛ خودتان را جاي
والدين دانشجوي جواني بگذاريد که فرزند آنها به دليل فعاليت در اغتشاشات
پارسال، به پنج سال حبس محکوم شده است. در سوي ديگر، ببينيد که فائزه هاشمي
بهرماني رفسنجاني که او هم در اغتشاشات پارسال «اقلاً» سهم داشته، راست
راست راه ميرود و کسي به او کاري ندارد.
اين، يعني «درکناپذير».
از سويي، رئيسجمهور، از 1300 ميليارد تومان اختلاس
بانکي به عنوان يکي از جرايم دانه درشت اسم ميبرد، در حالي که حجم
جنجاليترين پرونده مفاسد اقتصادي، شهرام جزايري عرب، بيش از 100 ميليارد
تومان نيست.
اين، يعني «درکناپذير».
اين دولت، از آغاز و در جريان مبارزات انتخاباتي، يکي از استراتژيهاي پايدار خود را «حرکت با چراغ خاموش»، يا به تعبير ديگر، «درکناپذيري» قرار داده است. امروز نيز با پر و بال دادن به يک پديده جالب و قابل مطالعه به نام «اسفنديار رحيم مشايي»، در حالي که همه حواسها به اوست، به حرکت با چراغ خاموش ادامه ميدهد.
شايد «سياست حرکت با چراغ خاموش»، از منظر Real Politic قابل دفاع باشد، ولي از منظر Ideal Politic، قطعا غلط است، و حتي از منظر همان Real Politic هم دير يا زود، ما را به سوي مشارکت کمتر مردم رهسپار ميکند.
مجلس را هم که نگوييد؛ گاه خجالت ميکشي که ميبيني بچههاي مدرسهاي به صحن علني مجلس ميروند تا با روند قانونگذاري در کشور خود آشنا شوند، و از نمايندگان خود حرکاتي ميبينند که...
برخي از آنها، موقعي که بايد گوش کنند، فرياد
ميزنند، و موقعي که بايد رأي دهند، قدم ميزنند، به طعنه «احسنت»
ميگويند، و مشغول شوخيهاي نامناسب با هم هستند.اين، يعني «درکناپذير».
و مشارکت در ذيل دستگاه حاکمهاي که «درکناپذير» مينمايد، خطرناک و نخبهکش است.
آن فعال سياسي که تصميم به مشارکت در مسائل اين جامعه ميگيرد، و سپس، به اسم بيخبري از «مصالح»، به عقب رانده ميشود، يا ميفهمد که در نبود اطلاعات، به خطا رفته، بزودي تصميم خواهد گرفت که سر خويش گيرد و به کار خويش برود. من از اين جوانها بسيار ديدهام.
مردم چگونه بايد بفهمند که چه مصلحتي مانع برخورد دستگاه قضائي با فائزه هاشمي بهرماني رفسنجاني ميشود، در حالي که عدالت، دانشجويي را در سن 23 سالگي براي سپري نمودن پنج سال حبس تا سن 28 سالگي، به سوي آب خنک روانه ميکند؟ فعالان سياسي در بين مردم، چگونه بايد درک کنند که چه مصلحتي در پس دفاع از حرکات اسفنديار رحيم مشايي هست؟ و مردم چگونه بايد از حکمت «احسنت» مجلس به مردم و دستگاه دولتي و دستگاه قضائي سر در آورند.
سياست اين کشور، انباشته از مصلحتها و ضدمصلحتهاي «درکناپذير» شده است.و اين، ضد مشارکت است.
امام علي عليه السلام در باب حقوق متقابل ميان مردم و حکومت، امر به معروف و نهي از منکر حاکم را از تکاليف مردم شمرده است، و اين کلام، مآلاً گوياي وظيفهاي بر حاکمان است که با «درکناپذير» نـبودن، قابل امر به معروف و نهي از منکر شوند. هدف از مشارکت سياسي در نگاه اميرالمؤمنين امر به معروف و نهي از منکر است، و وقتي مردان سياست دائماً مشغول پيچش مسائل در پس پرده مصلحت يا شعار چراغ خاموش هستند، امر به معروف و نهي از منکر ميسر نيست.
مردم سالاري:زين به پشت!
«زين به پشت!»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد؛کمتر از يک ماه پيش با کبريتي که يک جوان تونسي روشن کرد; آتشي شعله ور شد که هيچ گمانه زني و حدسي نمي توانست آن را پيش بيني کند، اما معادله آنچنان هم سخت نبود.
ساليان سال ملت هاي عرب زير چکمه هاي ديکتاتوري له شدند و اموال ملي آنها به تاراج رفت تا آتش کينه در جوامع خاورميانه شکل گيرد. غرب به دليل حمايت هاي چشم بسته خود مردم خاورميانه را فداي رژيم صهيونيستي و استعمار منابع طبيعي اين کشورها کرد اما از يک قانون نانوشته غافل بود.
اگر چه مي توان خشم مردم را با خشونت کنترل يا سرکوب کرد اما اين موضوع همچون زخمي چرکين سرباز خواهد کرد و تمام جامعه را در برمي گيرد و آن روز است که هيچ دارويي درمان گر آن نيست.
در اصل نظام هاي دکتاتوري هميشه از سمت و سويي ضربه مي خورند که در محاسبات خود آن را لحاظ نکردند; در انقلا ب اسلا مي سال 1357 اثبات شد که سيستم پادشاهي ايران نداي استقلا ل طلبي و درخواست اجراي شريعت شيعه را در بزرگترين کشور شيعه در نظر نمي گرفت; روزي صداي مردم را شنيد که ديگر جايي در ايران اسلا مي نداشت.
ايالا ت متحده و غرب طي نيم قرن گذشته هيچ گونه فشاري براي اصلا ح سيستم حکومتي ديکتاتور هاي عربي وارد نکرد تا آرام، آرام پتانسيل انقلا بي فراهم شود که بن علي با ديکتاتوري بلند مدت ساقط شود و فرعون مصر با آن همه قدرت و اهرام باشکوه در طول هجده روز در رود خروشان خشم ملت نيست شود. بزرگترين نقطه منفي براي کاخ سفيد کمک 1/3 ميليارد دلا ري براي حسني مبارک است که به مردم خود اهميت نمي داد و هر صداي مخالفي را خفه مي کرد.
فقر در جوامع عربي در روزهايي که خاندان هاي حکومتي ارقام نجومي را اختلا س مي کردند نقطه نفرت انگيز از جامعه جهاني ثبت شده است. گرچه جهان همواره با فسادهايي از اين دست مواجه بوده است اما سياست هاي غربي باعث تشديد فاصله طبقاتي شد. خصوصي سازي هدف دار براي سرمايه دار شدن طرفداران حاکمان به اعتراضات قاهره واسکندريه در سال 91 ميلا دي منجر شد.
امروز اگر جامعه اعراب از خواب برخاسته حاکي از احساس هويت مشترک عربي از يک سو و نااميدي از نظام هاي سياسي ناکارآمد و اقتصادهاي شکست خورده است. گرچه برخي، شبکه هاي اجتماعي را آغازگر و گسترش دهنده اعتراضات عربي مي دانند اما چگونه مي شود در کشوري که فقر در آن بيداد مي کند شبکه اجتماعي يک خيزش تاريخي را ايجاد کند؟
مقام معظم رهبري درتشريح آنچه که در خاورميانه وشمال آفريقا مي گذرد مي گويند:«در آفريقا، در آسيا و در خاورميانه، چقدر کشورهاي اسلا مي وجود دارد که در آنها نظام هايي رفت و نظام هايي ديگر آمد; اما در همه جا مسلمانان در انزوا و عزلت بودند.»
در نگاه رهبري حکومت هايي که يک به يک جانشين يکديگر شدند هيچ يک اجازه ندادند مسلمانان به قدرت برسند و ديکتاتورهاي دست نشانده، قدرت را قبضه کردند. به طور مثال در همه انقلا ب هاي مصر «همواره عناصر اسلا مي موثر بوده اند، اما به مجرد اين که حکومت تشکيل شد، کنارشان زدند. بعضي را به زندان افکندند، بعضي را کشتند و بعضي را از صحنه خارج کردند. اينجا هم اسلا م حضوري نداشت.»
تاريخ گواهي مي دهد که حکومت ها جملگي ناپايدارند و عمر آنها زودگذر که يک به يک سقوط کردند و سقوط خواهند کرد اما علت اين نابودي ها بي دليل نبوده است. از ديدگاه قرآن کريم شکوه و سقوط حکومت ها دلا يل روشني دارد. قرآن براي عبرت گرفتن انسان ها از حوادث تاريخي تاکيد کرده است و از سرنوشت پيشينيان آينه اي در مقابل ديدگان انسان ها قرار داده تا درس زندگي آموزند و قرآن روايت مي کند در داستان هاي فرعون ها و ستمگران چگونه طغيان کردند و استکبار پيشه گرفتند اما سرنوشتي يکسان پيدا کردند.
حاکمان برخي کشورهاي مسلمان که خود را پيرو قرآن مي دانند کمتر به تابلوي روشني که ارائه شده توجه کردند تا رهسپار سرنوشت فرعون شوند.
حاکمان اين کشورهاي مسلمان فراموش کردند جباران تمام سرمايه قدرت و مقام خود را نهادند و رفتند به عنوان مجرمين سرافکنده تاريخ تا در امواج خروشان نيل هلا ک شوند و رهسپار دوزخ شوند.
خداوند در سوره دخان با صراحت از اين گروه از انسان ها سخن مي گويد و در سرنوشت آنها مي گويد نه آسمان برآنها گريست و نه زمين و به آنان مهلت داده نشد و مستضعفان آن زمان را از عذاب ذلت بار نجات داديم، از چنگال فرعون که سربه طغيان گذاشته بود. برخي از حاکمان و ستمگران گمان مي برند که با گذشت قرن ها برخي سخنان رنگ نخوت مي گيرد ولي همه آنها غافل اند از اين که سنت هاي پروردگار در جهان و سرنوشت آدمي به برهه خاص اختصاص ندارد همانا «لن تجدلسنت الله تبديلا ».
فرعون نمونه کوچکي از يک مستکبر دربرابر خداوند است و امروز حاکمان عرب خاورميانه و شمال آفريقا که دست نشانده غرب هستند تمام اين نشانه ها را دچار شده اند.
ستمگراني که يک به يک از زين به زير کشيده مي شوند
گمان مي کردند همواره بر مرکب قدرت سوارخواهند بود غافل از آن که زين به
پشت نيز خواهند شد. آنها وعده الهي را براي پيروزي حق (نصرمن الله و فتح
القريب) به سخره گرفته تا امروز مبارک، بن علي و امثالهم با حقارت
ازکشورشان اخراج شوند.
تهران امروز:از طنز فراخوان راهپيمايي تا دستپاچگي رسانههاي بيگانه
«از طنز فراخوان راهپيمايي تا دستپاچگي رسانههاي بيگانه»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكترمحمدرضا جمالي است كه در آن ميخوانيد؛حكايت سران فتنه در كشور ما جالب و عبرتآموز است. جالب از اين منظر كه آنها گرفتار بيماري توهم شدهاند و عبرتآموز از اين منظر كه چگونه انسانها در گذر زمان گرفتار استحاله شده و بعد از مدتي ديگر همه آن چيزي كه سالها براي آن كوشيدهاند تا بدان دست يابند با يك حركت اشتباه و گرفتار شدن در اوهام و خيالات و دل بستن به فريبها و مطامع دنيوي و آمال زودگذر همه را به يك باره از دست ميدهند و با لجاجتها و عنادورزيها در زميني بازي ميكنند كه دشمنان ملت و بيگانگان آن را گستردهاند.
حكايت طنزآميز فراخوان حضور در 25 بهمن براي حمايت از مردم تونس و مصر از جانب سران فتنه نيز از دسته توهم بافيهايي بود كه داغ داغ بود اما نه در خيابانها بلكه در سايتهاي بيبيسي، راديو زمانه، دويچه وله و بالاترين و تلويزيونهاي ماهوارهاي ضد انقلاب كه به دروغ خبر حضور مردم را در خيابانها ميدادند و جالب اينكه اين دروغپردازي رسانههاي زنجيرهاي بيگانگان به سرعت بعد از چند ساعتي فروكش كرد.
سوال اصلي هر حقيقتخواهي اين است چرا سران فتنه مسير خود را از مردم جدا كردهاند و چرا بايد روزي كه به عنوان مليترين روز در تاريخ ايران اسلامي نام گرفته است و آن 22 بهمن است، جاي خود را با روز ديگري از منظر آنها عوض كند؟ در مشي و مرام فتنهگران چه اتفاقي افتاده است كه چنين دچار فقر در تحليل و اوهامبافي شدهاند كه بيبيسي فارسي به گمان اينكه خبري است و ميتواند از نمد ناآرامي در ايران كلاه تزويري براي خود ببافد، سراسيمه پخش برنامههاي خود را 2 ساعت زودتر از موعد آغاز ميكند؟
نگارنده يقينا اعتقاد دارد آقاياني كه در راس فتنهگران در زمين بيگانگان مشغول بازي هستند خوب مردم ايران را ميشناسند و ميدانند مردم هيچگاه روي خوش به بيگانگان نشان ندادهاند و اساسا هرجا كه بوي مداخله و نفوذ ميآيد به صراحت موضع ميگيرند و استكبارستيزي و همدردي آنها با ملتهاي مظلوم و محروم شهره عام و خاص است و حضور ميليوني آنها در 22 بهمن نشان از تداوم خط روشن و استكبارستيزي ايرانيان داشت.
اين اعلام حضور حماسي در 22 بهمن هرگز تفرقه و چنددستگي را نميپذيرد و بياعتنايي مردم به فراخوان 25 بهمن ديروز نشان داد كه حناي بيگانگان براي آشوب در ايران رنگي ندارد و طنز فراخوان سران فتنه و از قضا دستپاچگي رسانههاي بيگانه عجب حكايت شنيدني و ديدنياي شده است و انگاري اوهام سران فتنه و خواب خرگوشي بيگانگان تمامي ندارد.
ابتكار: گل يا خون؟ کدام را انتخاب بايد کرد؟
«گل يا خون؟ کدام را انتخاب بايد کرد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم غلامرضا کمالي پناه است كه در آن ميخوانيد؛فرانسوا کوپر، نويسندهي مشهور فرانسوي، نوشته که تيمور لنگ وقتي به توس رسيد، دستور داد سرقبر فردوسي را بردارند؛ با شگفتي ديد که «قبر شاعر غرق در گُل است». وي براي پيبردن به سرانجام کشورگشاياني مانند خويش، به سمت مقبرهي چنگيز مغول شتافت و دستور داد تا قبرش را باز کنند؛ تيمور ناگهان بر خود لرزيد؛ زيرا «گور ستمگري غرق در خون بود».
حسنين هيکل، روزنامهنگار مصري، در توصيف دو گروه در کشور خويش، عباراتي را بهکار برده است که شباهت زيادي به قضاوت نويسندهي مزبور فرانسوي، درباره عاقبت فردوسي و چنگيز دارد. يک دسته جوانان شجاع و صادق مصري هستند که در سقوط ديکتاتور زمان، رهبري قيام اکثريت مردم کشورشان را به دست گرفتند. به گفتهي اين روزنامهنگار نامي، آنها «نمايانگر تحقق روياهاي مصر» و «پاکترين و زيباترين فرزندان اين سرزمين» و « به صدا درآورندهي نماد بزرگي مصر براي حقيقت و تاريخ» هستند.
در مقابل اين گروه عظيم، دستهي حقيري بودند که با اسب و شتر و الاغ به مردان حمله کردند و سعي نمودند شعلههاي آتش خشم ستمسوز جوانان را با خون فرونشانند. به گفتهي هيکل « اين بدترين افراد سعي کردند، پاکترين اشخاص را بکشند» و با قاطعيت ميگويد «آنها مردماني هستند که با چهارپايان مورد استفاده هيچ تفاوتي ندارند». بيگمان اين الاغسواران، اجيرشدگان قدرتمندان جنايتپيشه و رياکاري هستند که «تنها چيزي که دارند، پرداخت پول براي بهخدمتگرفتن خنجرها و خريدن اسلحه و بهکارگيري اوباش است».
نکتهي جالب، در سخنان اين روزنامهنگار عربتبار اين است که شيوههاي وحشتآفرين و غارت اموال عمومي و يکهتازي اوباش را در جهان عرب، غيرمنتظره نميداند؛ بلکه آنرا شيوهي معمول حاکمان عرب بهشمار ميآورد.
جالبتر اينکه ميان آنچه در ميدان تحرير، بر سر معترضان آمد، با «وقايعي از سرنگوني دکتر محمد مصدق، در ايران و دورهي حکومت سالوادورآلنده در شيلي» همسانسازي ميکند؛ زيرا در اين موارد، قدرتمندان اوباش بزنبهادر را براي سركوب مردمان حقطلب بهخدمت گرفتند.
واقعيت اين است كه تاريخ از اين نمونههاي مشابه كم ندارد. حسنك وزير را به تهمت «قرمطي و بدديني» به پاي چوبهي دار بردند. سلطان مسعود از بزرگي و جاه و بياعتنايي حسنك در خشم بود و منتظر بهانهاي براي انتقام. اتفاقاً شخص چاپلوس و شروري به نام بوسهل سوزني، در ميان نزديكان و هواداران سلطان بود. اين فرد حقير و بدخو از حسنك كينه به دل داشت. در و تخته جور شد؛ بهانهاي فراهم آوردند. در آن زمان، هركسي را كه ميخواستند، نزد مردم و افكار عمومي خراب كنند و خونش را مباح نمايند، كافي بود او را «قرمطي» بنامند.
براي تنفر مردم عامي، اين برچسب ناچسب را بر حسنك زدند. او را به پاي دار آوردند. مردمان بسياري براي تماشا آمده بودند. نيروهاي حكومت از جمعيت تماشاگر خواستند كه حسنك را سنگ زنند؛ اما وجدان مردم حاضر نميشد. پس، بهگفتهي بيهقي «مشتي رند» (اوباش) را اجير كردند تا او را سنگسار كنند.
باز پردهي ديگري از تاريخ را كنار بزنيم و صحنهي بهدارآويختن حلاج را تماشا كنيم. اصلاً چرا حلاج را بهدار آويختند؟ «جرمش اين بود كه اسرار هويدا ميكرد.» حكومتيانِ زمان، حقيقتِ منصور حلاج را نزد عوام، باطل و باطلِ خويش را حق جلوه دادند. امروز كه قرنها از آن جنايت ميگذرد، كمتر كسي است كه تماشاگران و سنگاندازان آن صحنه دلخراش را سرزنش نكند؛ حتي عمل شخص آگاهي، مثل «شبلي» عارفِ زمانه كه براي همراهي با مردم، گِلي به سمت حلاج پرتاب كرد، بخشودني نيست.
اصلاً چرا حكومت امام علي (ع) مظهر راستين عدالت و حقطلبي دوام نياورد؟ معاويه اذهان ملت را عليه امام دچار تشويش كرده بود. تاجاييكه وقتي امام(ع) در مسجد ضربت خوردند، براي بسياري از عوامالناس جاي سؤال بود كه علي در مسجد، چه كرده است؟ مگر علي هم، نماز ميخواند؟ يزيديان با همين ترفندهاي واهي و بهكارگيري اوباش، حسين را به شهادت رساندند. در سايه غفلت و بيعملي مسلمانان، اوباش كوفه براي كسب غنايم و تصاحب قدرت و مقام و ثروت، جنايتي را در كربلا رقم زدند كه سراسر تاريخ را لرزاند.
بيترديد، همه سياستمداران و نامداران از درازناي دالان تاريخ گذر خواهند كرد. آيا با دستهي گل به استقبال آنان خواهند رفت يا از چهرهي نفور و دستهاي خونآلودشان خواهند رميد؟
بيگمان، گلهايي كه هماكنون در مسير آزادي ملتهاي مسلمان روييده و در حال رويش است، ارمغان انديشه و عمل پيشتاز عزتآفريني بهسوي آزادي ملل اسلامي از قيود متكبران و مستبدان است. آري، امام خميني و انقلاب اسلامي وي، گل سرسبد انقلابهاي رهاييبخش عصر حاضر است.
آفرينش:رويه هاي تاخير و بودجه سال90
«رويه هاي تاخير و بودجه سال90»عنواتن سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛چندي پيش معاون پارلماني رييس جمهوري اظهار کرد که با اتمام بازنگري و بررسي لايحه بودجه سال 90 ، اين لايحه تا پايان هفته جاري به مجلس شوراي اسلامي ارايه مي شود. در اين راستا به نظر ميرسد سرانجام دولت پس از حدود دو ماه تاخير از مهلت قانوني ارائه بودجه سال اينده به مجلس اين لايحه را در نيمه دوم بهمن ماه به مجلس ارائه کند . در واقع مطابق قانون و بنابر نظر مجلس، دولت بايد بودجه را در پانزدهم آذر به مجلس ارايه ميکرد اما اكنون بيش از 2 ماه از آن تاريخ گذشته در اين حال نيز تا پايان سال جاري و آغاز سال 1390 نيز فاصله اي باقي نمانده است.
در اين راستا اکنون اين نگراني در بين کارشناسان و نمايند گان مجلس به وجود آمده است که با توجه به فرصت کوتاه باقي مانده و تاخير طولاني در ارايه لايحه بودجه مجلس نتواند در فرصت باقي مانده، به اين لايحه رسيدگي كند چرا که بنا به مقررات، نمايندگان نياز به فرصت دارند تا پيشنهادات خود را ارائه کنند و كميسيونهاي تخصصي هم نياز به زماني دارند تا گزارش خود را براي كميسيون تلفيق ارايه كنند تا اين كميسيون هم در 15 روز جمعبندي نظرات لايحه را براي ارايه در صحن علني مجلس آماده كند پس از آن نيز تصويب اين لايحه معمولا چند روز طول ميكشد. لذا در مجموع براي تصويب بودجه سالانه به 45 روز وقت نياز است که با توجه به وقت کنوني مجلس اين امر براي نمايندگان مشکل عمده اي گرديده است .
در واقع اين تاخير دولت در ارائه بودجه در واقع حکايت تداوم رويه اي تاخيري است که دولت در سالهاي گذشته نيز انجام داده بود چنانچه برنامه پنج ساله پنجم نيز همانند بودجه، سال قبل با تاخير از سوي دولت روبرو شد در اين حال اينک با تداوم اين رويه در سال کنوني هر چند دولت استدلال ميکند که دليل تاخير در ارايه لايحه بودجه سال 90 به مجلس، بررسي مجدد اين لايحه بر اساس برنامه پنجم توسعه بوده است اما مخالفان و برخي از نمايند گان نيز اين استدلال را قبول نداشته اند چه اينکه اگر دولت ميخواست ميتوانست لايحه بودجه سال آينده را زودتر تنظيم و تدوين كند چراكه مدت زمان زيادي است كه تكليف قسمت اعظم برنامه پنجم روشن شده است.
در اين راستا اکنون و با توجه به وقت کم براي بررسي بودجه سال آينده از هم اکنون اين نگراني و جود دارد که مجلس مجبور به تصويب دودوازدهم بودجه براي سال آينده شود که خود نيز عواقب سياسي و اقتصادي منفي را به دنبال خواهد داشت و عملا کشور پس از سالها بار ديگر اين روش را مورد استفاده قرار مي دهد .
آنچه مشخص است بانگاهي به تاخير هاي مداوم دولت در سالهاي اخير بايد گفت که در کشور حتي در زمان جنگ تحميلي نيز هيچگاه لايحه بودجه سالانه بعد از دهم بهمن به مجلس ارايه نشده است و تاخير هاي کنوني و مداوم دولت مي تواند تبديل به رويه اي مشكلساز در کشور گردد در اين راستا اين تاخير ها مي تواند پيامدهايي هم چون کاهش زمان و وقت براي کارشناسان توجه و بررسي آسيب شناسانه بودجه، تصويب دودوازدهم بودجه براي سال آينده، افزايش دامنه اختلافات دولت و مجلس و ...را جدا از ساير تبعات منفي سياسي و اقتصادي در پي داشته باشد که مسلما به نفع کشور نخواهد بود .
آرمان:قانون را معيار بدانيم
«قانون را معيار بدانيم»عنوان سرمقالهي روزنامهي آرمان به قلم سيدحسين موسوي تبريزي است كه د آن ميخوانيد؛هيچ کس از بينظمي و بيقانوني، خيري نميببيند. در زمان حيات حضرت امام(ره) بدون آنكه كسي تقاضايي داشته باشد، ايشان دستور داد قانون اساسي بنويسد، مجلس تشكيل و نيز رئيسجمهور انتخاب شود؛ گرچه اگر اين كار را هم انجام نميدادند، مردم كوچكترين خواستهاي در اين زمينه از ايشان نداشتند، اما قدرت امام(ره) اين بود كه دو ماه پس از پيروزي انقلاب بينظميها را خاتمه دهد،
نظم را برقرار كند و پس از گذشت يكسال - يعني اواخر سال 1358- از انقلاب هم قانون اساسي داشتيم، رئيسجمهور، مجلس و شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي - البته همه در قالب انتخابات - شكل گرفتند. نظم امور و قانون در ايجاد يك نظام اسلامي خوب و مطلوب موثر است، درعين حال لزومي ندارد كه قانون در هر زماني ايدهآل باشد، بلكه ممكن است امروز ايدهآل به نظر برسد و پس از مدتي نياز به تغيير داشته باشد.
لذاديگر كسي نميتواند بينظمي كند، همه بايد
براساس نظم حركت كنيم، قانون را معيار بدانيم؛ چراكه در چارچوب قانون است
كه حق مشخص ميشود. بينظمي در عملكردها و هم در گفتارها بايد از بين برود
يعني از تهمتزدنها، دفع حداكثري و جذب حداقلي پرهيز شود. درجامعهاي كه
قانون رعايت نشود، جامعه به سوي تباهي سوق داده ميشود، رعايت نكردن قوانين
و مقررات حق و حقوق مردم نيز همين آثار را به دنبال دارد چراكه جامعه زود
آسيبپذير ميشود.
حمايت:هفته وحدت و الزامات حقوقي آن
«هفته وحدت و الزامات حقوقي آن»عنوان سرمقالهي روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛همانگونه که همگان مطلع هستند درتقويم جمهوري اسلامي ايران 12 ربيع الاول برابر با 27 بهمن ماه حسب روايت اهل سنت ،ميلاد حضرت رسول اکرم (ص) مي باشد و 17 ربيع الاول برابر با دوم اسفند ماه حسب اعتقاد شيعيان ميلاد با سعادت آن رسول همام محسوب مي شود. امام خميني (ره) با درک اهميت همبستگي شيعه و سني در سراسر جهان و در جهت جلوگيري از تفرقه افکني هاي مختلف، ايام بين دو تاريخ ياد شده را هفته وحدت ناميده اند و بر همين اساس هر ساله در سراسر کشور در اين ايام برنامه هاي مختلفي به اجرادر مي آيد و کنفرانس هاي بين المللي ساليانه نيز از سوي برخي نهادهاي ذيربط جمهوري اسلامي ايران برگزار مي شود. اين مناسبت ،فرصت فرخنده اي است تا ضمن گراميداشت آن و عرض ادب و احترام به پيشگاه آن يگانه بي همتاي نظام هستي، از منظر حقوقي چند نکته در اين زمينه مطرح کرد. با تاکيد بر اينکه در اين خصوص بررسي هاي عميقي بايد انجام شود تا حق مطلب ادا گردد ، بشرح زير مطالبي مختصر و مفيد بيان مي شود.
1- جهان اسلام با جمعيتي معادل 6/1 ميليارد مسلمان در سراسر مناطق جهان گسترده است. از دورترين مناطق آفرين گرفته تا شبه قاره هند و تا اقيانوسيه در جنوبي ترين مناطق کره زمين . پنجاه وپنج کشور در ميان بيش از 190 کشورجهان به طور رسمي عضو سازماني هستند با عنوان سازمان کنفرانس اسلامي و بدين ترتيب متعهد شده اند که سياست ها و برنامه هاي مشترکي را در چارچوب اين سازمان به اجرا در آوردند . در بسياري از کشورهاي جهان از جمله حوزه اروپا يا آمريکا امروزه اقليت جمعيتي مسلمان يک اقليت شناخته شده و تاثير گذار است.همه اين انسان ها با اعتقاد به وحدانيّت الهي وپيامبري خاتم الانبيا محمد مصطفي(ص) قبله مشترکي دارند ودر شبانه روز چندين بار به نماز مي ايستند،يک ماه روزه مي گيرند،اعياد مذهبي از جمله همين ولادت پيامبر را جشن مي گيرند،در بسياري از احکام فردي واجتماعي منطبق با ديدگاه علماي اسلامي عمل مي کنند ونقض موازين اسلامي را امري قبيح مي دانند، به روز معاد وقيامت باور دارند،مکررا قرآن مجيد را مي خوانند و به فراخور فهم ودرک خود از آن بهره مند مي شوند ودهها اشتراک ديگر که حتي به حوزه خوردني ها وپوشيدني ها وامثالهم نيز توسعه مي يابد.اين همه اشتراکات اعتقادي در کنار دغدغه ها ودردهاي مشترک و يا چالشهائي که فراروي همه آنهاست از جمله اينکه همه از برخي تبيعض ها وظلم هاي قدرتها عليه اسلام ومسلمين به ستوه آمده اند،همه از جنايات رژيم صهيونيستي در سرزمين هاي اشغالي رنج مي برندو...دست به دست هم داده ومي دهد تا هويت مشترک مسلمانان حقيقتي غير قابل انکار تلقي شود.
اين هويت مشترک، برخوردار از نظام حقوقي خاص خود است که در کنار ساير نظام هاي حقوقي، قرن هاست سابقه دارد ودر موضوعات مختلف، ديدگاه ويژه خود را براي بهبود امور جهان و وضعيت فردي واجتماعي انسان دارد. شناخت ابعاد نظام حقوقي اسلام وکاربردي کردن آن يکي از وظايفي است که نبايد از آن غافل ماند. به عبارت ديگر، بايد ديدگاه هاي نظام حقوقي اسلام در ريزترين موضوعات شناسايي و مطرح شوند تا در هماوردي انديشه هاي مختلف، بشر معاصر براحتي بتواند راه منطبق با فطرت خود را برگزيند وبدين طريق مسير اجراي عدالت واخلاق ومعنويت هموارتر شود.
2- يکي از نکات مهم ديگر، روند توسعه جذب به اسلام در سراسر جهان است به نحوي که پيش بيني ميشود تا سال 2030 جمعيت جهان به بيش از 8.3 ميليارد نفر برسد که نزديک به 26 درصد آن را مسلمانان تشکيل خواهند داد. در سال 2010 جمعيت جهان نزديک به 9/6 ميليارد نفر بود که مسلمانان 23 درصد از آن را به خوداختصاص داده بودند. برابر پيش بيني ها، جمعيت 6/1 ميلياردي مسلمانان در سال 2010 به 2/2 ميلياردنفردرسال 2030 خواهد رسيد که نشان از رشد 35 درصدي دارد.20 سال پيش جمعيت مسلمانان جهان 1/1 ميليارد نفر بود، اما تا 20 سال آينده پيروان اين دين دو برابر شده و به 2.2 ميليارد نفر ميرسد.
همچنين برابر آمارها در بسياري از کشورهاي اروپايي از جمله انگليس رشد گرويدن به اسلام بسيار چشمگير است.اين وضعيت وظيفه عالمان اسلامي وسپس عموم مسلمانان را بيشتر مي کند که هم در عرصه نظري وهم در عرصه عملي تصوير درستي از اسلام را ارايه کنند که مبادا اين روند آسيب ببيند بلکه روز به روز رشد بيشتري پيدا کند.
3- يکي از آسيب هاي فعلي در جهان اسلام وجود رويکردهاي متحجرانه از يکسو و يا رويکردهاي بدعت آميز بنام مدرن نگري وامثالهم است.اين گونه رويکردهاي فکري انحرافي هر يک آثار عملي ويرانگري در پي دارند که نمي توان از آن غافل شد.اقداماتي که طالبان والقاعده و از اين قبيل گروهها بنام اسلام انجام مي دهند نتيجه انديشه متحجرانه وانحرافي از اسلام است وآناني که تمام احکام اسلام را کنار گذاشته ومربوط به گذشته تلقي مي کنند وامروزه جيره خواري از مکاتب الحادي را پيشرفت مي دانند ودر عين حال ادعاي مسلماني مي کنند حاصل همان رويکرهاي فکري بدعت آميز هستند.با توجه به همين واقعات است که بايد گفت : لازم است مسير فکري متعادل ودرست ومنطبق با اصول اسلامي را در سراسر جهان تقويت کرد و دائما خانواده اسلامي ضمن بازشناخت آسيب هاي دروني خود پالايش لازم را به عمل آورند.
4- مسلمانان در سراسر جهان چه آنان که در کشورهاي اسلامي بسر مي برند وچه آنان که در کشورهاي غير اسلامي زندگي مي کنند، بيش از هر زمان خواهان رفع تبعيض ها وبي عدالتي ها و احقاق حقوق فردي واجتماعي خود هستند .اين بيداري را بايد پاس داشت وآنرا در خدمت توسعه وپيشرفت جهان اسلام قرار داد.در اين زمينه وظيفه دولت هاي اسلامي بيش از ديگران است که پيشرو تلاش براي پاسخ دهي به مطالبات مسلمانان شوند ودر درجه اول درون کشورهاي خود اشکالات موجود را مرتفع کنند تا ملتهاي مسلمان با روحيه وطراوت خاص در قبال دست درازي هاي قدرتهاي بيروني بايستند و به مسلماني خود افتخار کنند.
سخن آخر:
فرارسيدن هفته وحدت بر يکايک شيعيان
واهل سنت در سراسر جهان مبارک باد. اين ايام فرخنده را بايد فرصت مغتنمي
دانست تا بار ديگر اشتراکات همديگر را تکرار کنيم وبا همفکري وهمدلي موانع
موجود سر راه تحقق ارزشهاي اسلامي را برداريم. بايد دغدغه هاي مشترک را به
بحث مشترک بين خود بگذاريم وباور داشته باشيم که با همفکري مي توانيم راحل
هاي بهتري در جهت پيشبرد وضعيت خود وجامعه بشري اتخاذ نماييم.در اين عرصه
حقوقدانان وعالمان ديني البته وظيفه سنگيني در ابعاد مختلف بر عهده
دارند.اميد است ما مسلمانان بتوانيم در رفتار خود رشحاتي از سيره وسلوک
پيامبر خاتم را منعکس کنيم، همان پيامبري که اسوه اخلاق ومهرباني بود وچقدر
بشر امروز به مهرباني واخلاق نياز دارد.
جهان صنعت:در جستوجوي راههاي کاهش نرخ سود
«در جستوجوي راههاي کاهش نرخ سود»عنوان سرمقالهِ روزنامهي جهان صنعت به قلم پويا نعمت اللهي است كه در آن ميخوانيد؛برخي کارشناسان بر اين باورند که کاهش نرخ سود تسهيلات بانکي از طريق کم کردن شکاف سود بانکي و بدون کاستن از سود سپردههاي بانکي امري کاملا عملي و قابل اجراست که به نوبه خود تشويق سرمايهگذاري در بخش خصوصي، تقويت بازار بورس اوراق بهادار، آزاد شدن بيشتر منابع مالي تکليفي دولتي جهت استفاده از طرحهاي عمران زيرساختي (براي فراهم شدن زمينه براي سودآوري سرمايهگذاري بخش خصوصي) را به دنبال دارد.
اما بايد توجه داشت که کم شدن فاصله نرخ سود بانکي کشور با کشورهاي رقيب در امر صادرات غيرنفتي و تقويت صادرکنندگان داخلي و بالطبع پايين آمدن هزينه توليد و قيمت تمام شده کالاها و خدمات داخلي و تقويت قدرت خريد مصرفکنندگان و هزينههاي جاري دولتي قادر نخواهد بود که به تنهايي گرهي از مشکلات را باز کند.
بلکه بايد ضمن اجبار نظام بانکي به افزايش کارايي و استفاده گسترده از شيوههاي نوين بانکداري الکترونيکي اقداماتي در راستاي جذب سپردههاي بيشتر توسط نظام بانکي و تضعيف بازار غيرمتشکل پولي در کشور را هم در زمره برنامهها قرار داد.
برخيمعتقدند مجموعه تدابير و سياستهاي اقتصادي مانند آزادسازي، خصوصيسازي، حاکميت مکانيزم عرضه و تقاضا، شناورسازي نرخ ارز، کاهش و منطقي کردن يارانهها، ايجاد شفافيت در قوانين بازار کالا و پول و سرمايه لازمه سياستهاي تعديل و اصلاحات اقتصادي است.
دقت داريم که توسعه و ترويج اعطاي تسهيلات بانکي به عنوان يک عامل مهم در رشد و گسترش دامنه تورم در تمامي ارکان اقتصادي يک کشور مطرح است (از آنجا که بانکها در خلق پول، نوعا نقشي اساسيتر از سياستهاي مالي انبساطي و بالطبع گسترش تورم دارند) اما در هر حال برخي از اقتصاددانان تا قبل از رسيدن به نقطه بيکاري طبيعي در اقتصاد معتقد به سياستهاي انبساطي جهت افزايش توليد و کاهش نرخ بيکاري در مقابل تورم هستند.
از ياد نبريم که کاهش پساندازها و افزايش تقاضا براي دريافت تسهيلات ميتواند تعادل سيستم بانکي را در ايران بر هم زده و بانکها را در تامين منابع مالي با مشکل مواجه کند.
دنياي اقتصاد:ايران و تركيه؛ رفاقت و رقابت
«ايران و تركيه؛ رفاقت و رقابت»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛ايران و تركيه دوستان ديرينهاند؛ اما اين دوستي همواره آميخته با رقابت و حتي گاه خصومت پنهان بوده است.
هنر ديپلماسي دو كشور از سال 1303 كه «پيمان دوستي» امضا كردند تاكنون اين بوده كه نگذاشتهاند تزاحم منافع آنان، به تخاصم آشكار منجر شود.
روابط ايران و تركيه تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي سال 1357 بر همكاريهاي امنيتي در برابر اتحاد شوروي پيشين استوار بود. دو كشور از سال 1334 به همراه عراق، پاكستان، آمريكا و انگلستان، سازمان پيمان مركزي (سنتو) را تشكيل دادند و حدود سه دهه در قالب اين سازمان كه هدف اصلي آن مهار كمونيسم بود، همكاري امنيتي كردند. با انحلال سنتو پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شكل و ماهيت رابطه ايران و تركيه عوض شد. مهمترين عنصر ماهوي اين رابطه كه تغيير اساسي كرد، اين بود كه تركيه همچنان متحد غرب باقي ماند و ايران از اين اتحاد خارج شد. فروپاشي اتحاد شوروي كه 12 سال پس از انقلاب ايران رخ داد، رابطه ايران و تركيه را پيچيده كرد. زيرا با تجزيه اتحاد شوروي و شكلگيري جمهوريهاي آسياي مركزي و قفقاز لايه تازهاي بر رقابتهاي منطقهاي تهران و آنكارا اضافه شد. تركيه علاوه بر رقابت تجاري و اقتصادي با ايران در آسياي مركزي، عضوي از محور امنيتي آنكارا- تلآويو- باكو شد كه خواهناخواه بر امنيت ايران اثر سوء ميگذاشت. اما طرفين كوشيدند با تاكيد بيشتر بر مشتركات، اينگونه تزاحمها را كم اثر كنند. همكاري در زمينه مسائل منطقهاي به ويژه عراق و آسياي مركزي از جمله اين ابتكارهاي صلحساز و زايلكننده سوءتفاهمها بود.
تقويت روابط تجاري به ويژه در حوزه انرژي، اقدام
ديگري بود كه منافع دو كشور را به هم گره زد. اين بخش اخير همكاري، در
ايران منتقداني جدي دارد كه معتقدند، ايران در تجارت گاز به سهم شايستهاي
دست نيافته است؛ اما دولتهاي ايران و تركيه ميكوشند اين مساله را با
مذاكره و همكاري حلوفصل كنند.
ايران و تركيه در قالب سازمان منطقهاي
اكو و تشكيلات «توسعه -8» كه پهنه جغرافيايي گستردهتري دارد نيز همكاري
ميكنند؛ اما اين دو اتحاديه تاكنون به هدفهاي تعريف شده خود نرسيدهاند.
علاوه بر اين تحولات و كنشها كه همواره جزو ذات روابط تهران و آنكارا بوده است در يك دهه اخير كه حزب اسلامگراي عدالت و توسعه بر تركيه حكم ميراند، عنصر تازهاي به روابط دو كشور اضافه شده است. ايران به اقتضاي نظام سياسي و ماهيت ايدئولوژيك خود، مدافع جنبشهاي اسلامي و از جمله مقاومت مردم فلسطين است.
تركيه نيز به اعتبار تقيد رهبران جديد خود به اسلام، خود را ناگزير به حمايت از مسلمانان ميبيند؛ اما اين خواسته تركيه با روابط استراتژيك اين كشور با غرب به ويژه برنامه تركيه براي ورود به اتحاديه اروپا تضاد بنياني دارد. به همين علت تركيه ميكوشد ضمن حفظ روابط با غرب، به وظيفه مسلماني خود نيز عمل كند.
اجراي توامان اين دو برنامه در پارهاي موارد با برنامهها، مواضع و منافع ايران تعارض پيدا ميكند. تازهترين موضعگيري تركيه در اين زمينه در تحولات اخير مصر بود كه با خواستههاي تنازلگرايانه غرب در باب حفظ نظام سياسي مصر بدون حسني مبارك بيشتر همخواني داشت تا انتظار جمهورياسلامي در باب تغيير رژيم در مصر. روابط حسنه تركيه با غرب موجب شد كه رسانههاي غرب موضع تنازلگرايانه رهبران آنكارا را به عنوان موضع غالب جهان اسلام نشان دهند.
با وجود اين، ايران و تركيه همچنان ميكوشند، نيمه پرليوان روابط را ببينند و كاستيها را موضوعات قابل مذاكره و حلشدني تلقي كنند. هنر ديپلماسي نيز همين است.