۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۶۶۷۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۲۸-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۶۶۷۸
انتشار: ۰۹:۲۵ - ۲۸-۱۱-۱۳۸۹

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


جام جم:سبز مثل مبارك

سبز مثل مبارك»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ پس از فتنه سال 88، درخواست محاكمه فوري سران فتنه در بخشي از اقشار جامعه شكل گرفت اما اين اتفاق تا امروز رخ نداده است.

به نظر نويسنده، مصلحتي كه مي‌تواند از اجراي قانون مهم‌تر باشد و دليل تأخير در محاكمه سران فتنه را بايد در همين نكته جستجو كرد اين است كه شرايط بايد به‌گونه‌اي شود كه آحاد جامعه و خصوصا خواص اين افراد را درست بشناسند و خودشان آنها را مجازات كنند. به عبارت ديگر سران فتنه قبل از محاكمه و مجازات توسط دستگاه قضايي بايد در وجدان عمومي جامعه محاكمه و مجازات شوند. فرصت داده شده به اين افراد مي‌توانست نتيجه‌اي غير از اين هم داشته باشد و با بازگشت به دامن نظام نه آن‌كه خيانتشان را جبران بلكه حداقل از تشديد آن جلوگيري كنند اما تداوم مسير فتنه اين گزينه را منتفي ساخته و مسير بصيرت را هموارتر كرده است و روز به روز شاهد نزديك شدن به نقطه هدف هستيم. حركت ديروز نمايندگان مردم و موج روزافزون درخواست محاكمه سران فتنه از سوي مردم دليل اين مدعاست.

آخرين پرده تداوم راه گمراهي را در وقايع روز بيست و پنجم شاهد بوديم. عده‌اي به مراتب كمتر از كساني كه در جريان فتنه سال 88 و همزمان با روز قدس مطابق ميل سران استكبار و خصوصاً رژيم صهيونيستي شعار نه غزه نه لبنان سر دادند باز هم مطابق ميل همان‌ها به بهانه حمايت از مردم مصر! ايجاد اخلال كردند.

در پايان اين نوشتار سران فتنه و فريب‌خوردگان همراه آنها اين پرسش را پاسخ دهند كه وجه اشتراك آنها با حسني مبارك نامبارك چيست؟ راستي چرا دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي و ديگر همپيمانان آنها 30 سال خلاف ميل مردم شجاع و آزاديخواه مصر از مبارك حمايت كردند و همان‌ها امروز از جريان سبز در ايران حمايت مي‌كنند.

چرا دشمنان ملت مصر، امروز همچنان در برابر خواست مردم مصر و تونس مقاومت مي‌كنند و تلاش دارند كودتاي نرمشان در مصر را محقق سازند و همان‌ها در برابر نظام مردمي ايران و اكثريت قريب به اتفاق ملت بزرگ ايران ايستاده‌اند و مي‌كوشند جريان اندك همپيمان خود را در كودتاي نرم حمايت كنند؟ پاسخ اين پرسش‌ها دشوار نيست، در مصر مبارك تحقق بخش منويات غرب و رژيم صهيونيستي بود و در ايران جريان موسوم به سبز. در مصر، مبارك مطابق ميل غرب و رژيم صهيونيستي عمل مي‌كرد و در مقابل خواست اكثريت جامعه خود مي‌ايستاد و در ايران جريان سبز نيز مطابق ميل غرب، رژيم صهيونيستي، بازماندگان رژيم منحوس پهلوي، منافقين و... عمل مي‌كند و در مقابل خواست اكثريت ايستاده است. بيخود نبود كه مبارك نامبارك در سال گذشته از فتنه سبز حمايت كرد. اين است كه بايد بگوييم سبز مثل مبارك!

كيهان:رژه مورچه ها

«رژه مورچه ها»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛پديده شناسي دقيق اتفاقات 25 بهمن 1389 مستلزم اتخاذ منظري راهبردي است. مهم ترين ويژگي اين منظر بايد آن باشد كه تلاش كند مجموعه متغيرهاي داخلي و خارجي سازنده اين حادثه را تركيب كرده و آن را از دريچه تحولات كلان استراتژيك منطقه تحليل كند. بويژه مهم است كه بتوانيم از منظر طرف خارجي به موضوع نگاه كنيم و ببينيم آنها در پي چه بودند و آنچه را كه رخ داد چگونه تحليل كردند.

اول- نخستين نكته اين است كه دقت كنيم در 25 بهمن در واقع چيزي كه بتوان نام آن را يك رخداد با اهميت گذاشت اساسا رخ نداده است. چند ساعت، در چند خيابان هميشه شلوغ تهران، چند صد نفر به اوباش گري پرداختند و بعد بلافاصله، بعد از اينكه نيروهاي انتظامي و مهم تر از آنها مردم را در مقابل خود ديدند، از صحنه غيب شدند. همين. در يك شهر 10 ميليون نفري، در شهري كه ميرحسين موسوي چيزي قريب به دو ميليون رأي داشته است و در يك كشور 70 ميليوني، بعد از هفته ها تبليغات بي امان، گسيل انواع و اقسام گروه هاي تروريستي از گوشه و كنار به تهران و به كار گرفتن همه انواع شيوه هاي عمليات رواني و دروغ گويي، سرجمع، چند صد نفر اوباش گرد هم آمدند. آيا اين پديده اي است كه لازم باشد به لحاظ امنيت ملي و استراتژيك آن را جدي بگيريم؟ قطعا چنين نيست. در اين شهر بزرگ، حتما اين تعداد اراذل پيدا مي شود و براي تشخيص اينكه اينها «مردم» نيستند فقط دو چشم لازم است كه البته در مواردي يا نيست يا اگر باشد گشوده نمي شود. اين نكته اي است كه غربي ها هم دريافته اند. از هيلاري كلينتون، باراك اوباما و شيمون پرز كه خاورميانه را بر سر خود ويران شده مي بينند و طبعا حال و روز درست و حسابي ندارند اگر بگذريم، حتي يك تحليلگر نام و نشان دار غربي نگفته است كه آنچه روز 25 بهمن در تهران رخ داد ارزش جدي گرفته شدن دارد. اين گام اول است. يك گام بسيار مهم كه تاكيد مي كند آنچه روز 25 بهمن در تهران گذشت در قياس با امواج عظيمي كه در حال درنورديدن منافع حياتي آمريكا در خاورميانه است، به راستي هيچ نيست و همه اميد آمريكايي ها هم اين است كه با توسل به ماشين پروپاگاندا اين «هيچ» را امري درخور اعتنا جلوه بدهند و خلأ واقعيت را با رسانه پر كنند. در اين دام نبايد افتاد.

دوم- آمريكا در پي چيست؟ در اين ترديدي نيست كه برنامه ريزي و اجراي حادثه 25 بهمن با آمريكا و اسراييل بوده است. اينجا جاي بحث تفصيلي در اين باره نيست اما اجمالا اين مقدار را بايد گفت كه آمريكايي ها با واسطه MI6 موسوي و كروبي را به انتشار بيانيه تجمع در اين روز ترغيب كردند (مستندات شفاف آن موجود است)،شبكه هاي نفاق را براي خونين كردن تجمع به تهران فرستادند (دستگيري ها اين موضوع را ثابت كرده است)و تمامي شبكه هاي ماهواره اي، اينترنتي و پيامكي در اختيار خود را براي ايجاد آشوب در اين روز با همه ظرفيت فعال كردند (مستندات اين موضوع آشكار است). اگر اينطور باشد -كه قطعا هست- سوال اين است كه هدف چه بوده است؟ اين سوال 4 پاسخ مهم دارد. اول اينكه مهم ترين هدف آمريكايي ها - كه كدهاي فراواني براي اثبات آن وجود دارد- انتقال بحران از منطقه به داخل ايران و سبك كردن بار خود است. آمريكايي ها تصور مي كنند براي كنترل تحولات منطقه بايد ايران را به خود مشغول كنند. دوم اينكه طرف هاي غربي تصور مي كنند اگر داخل ايران بحراني شود، تحركات انقلابي در منطقه كه همه از الگوي استوار ايران تاثير پذيرفته رو به خاموشي خواهد رفت. سوم، تحليل آمريكايي ها اين است كه اگر داخل ايران بحراني شود اعتماد به نفس ايران كم مي شود و نمي تواند از تحولات منطقه براي خود در آينده فرصت سازي و ظرفيت سازي كند و نهايتا چهارمين هدف اين است كه آمريكايي ها فكر مي كنند آشوب آفريني داخل ايران باعث مي شود به لحاظ تبليغاتي از انفعال 3 هفته گذشته خارج شوند و بتوانند ادعا كنند تحولات منطقه از ايران تاثير نپذيرفته و ضد آمريكايي نيست.

سوم- آيا 25 بهمن آمريكا را به اين هدف خود رساند؟ در وهله اول ثابت شد كه آشوبگران در خيابان تهران «مردم» نيستند بلكه جمعي اوباش و ترويستند كه فقط مي توانند ظاهر و غايب شوند و بيشتر از شيشه شكستن كاري از آنها برنمي آيد. علنا نه، اما در خفا حتما هستند كساني در سيا و موساد، كه بنشينند و با خود فكر كنند روي كدام ديوار در حال يادگاري نوشتن هستند و با وجود خيزش عظيمي شبيه آنچه در 22 بهمن رخ داد توقع ايجاد حركت سياسي از جانب فتنه سبز مثل آن است كه از اموات توقع شركت در مسابقه بيس بال و بعد هم برنده شدن داشته باشند! نكته بعدي اين است كه آمريكايي ها ظاهرا حواسشان نيست كه با كشاندن موسوي و كروبي به ورطه اقدام تروريستي تنها كاري كه كرده اند تبديل كردن آنها به يك مسعود رجوي ديگر بوده كه اين بار نه در مخفي گاه هاي پاريس و لندن، بلكه وسط تهران و در دسترس مردمند و طبعا در زماني كوتاه هم توجيه و هم اراده كافي و فراگير براي برخورد با آنها بوجود خواهد آمد. مبارزه سياسي يك چيز است، محاربه و تروريسم و آدم كشي چيز ديگر. اولي را تحمل مي كنند اما دومي را به قبرستان مسلمين هم راه نخواهند داد. مسئله بعدي بسيج خواص بعضا ساكت عليه سران فتنه است كه حقيقتا بايد آن را دستاورد سياسي مهمي به حساب آورد كه اگرچه ديرهنگام است اما در هر حال همين جاي خوشوقتي دارد و يكي از هدف گذاري هاي مهم نظام در عمليات بصيرت افزايي بوده كه اكنون به لطف بي خردي آمريكايي ها محقق شده است. حالا مقايسه كنيد: مقداري ناآرامي ايجاد شده و خسارتي مختصر به شهر خورده اما در مقابل مطالبه برخورد بسيار سنگين با سران فتنه در ميان توده مردم فراگير شده و خواص ساكت به مردم پيوسته اند. چه كسي برنده است؟

چهارم- در اينجا فرصتي براي فهرست كردن شكست هاي آمريكا نيست. آمريكايي ها مدت ها تصور مي كردند اگر مسئله ايران را حل كنند مسئله خاورميانه را حل كرده اند. حالا كم كم در حال متوجه شدن اين نكته هستند كه قدرت نرم ايران در منطقه مدت هاست پايه دژهاي به ظاهر مستحكم آنها را ويران كرده اما آنها زماني متوجه اين موضوع شده اندكه بناي آن دژها يكي پس از ديگري در حال فرو ريختن است و فرصتي براي مرمت نيست. براي متوقف كردن ايران مدتهاست دير شده است. آمريكايي ها در منطقه مردم را رها كردند و ديكتاتورها را چسبيدند اما نظام ايران هرگز حاضر نشد ميان خواست مردم خود و خرده فرمايشات آمريكا دومي را انتخاب كند. آمريكا مي خواهد قدرت نرم ايران در قاهره، منامه، امان و رياض را با عمليات نيمه سخت در تهران مهار كند يا پاسخ بدهد اما اين هدف گذاري مسخره تر از آن است كه دست يافتني باشد. آمريكايي ها اكنون در ميانه پارادوكسي عميق گرفتار شده اند. در اظهارات ديروز اوباما كه مثلا براي قوت قلب بخشيدن به موسوي و كروبي و اوباش حامي آنها بيان شده بود هيچ اشاره اي به يمن، بحرين، عربستان، كويت و اردن نشد در حالي كه سيل خروشان مردم در آن كشورها كه همگي متحدان استراتژيك آمريكا محسوب مي شوند هفته هاست در خيابان جاري است و برخلاف اوباش حامي موسوي و كروبي در تهران كه همه هنرشان حمله به نوجوانان بي دفاع است، دستاوردهاي سياسي مهمي همچون ساقط كردن چند دولت داشته است. آمريكايي ها چند صد نفر ازاذل را در تهران مردم مي دانند اما ميليون ها مرد و زن معترض در كشورهاي زير بليط خود را نايده مي گيرند و همين اعتبار اخلاقي لازم براي توليد قدرت نرم در منطقه را از آنها گرفته است.

پنجم- پاسخ انقلاب را با هرج و مرج نمي توان داد. در هيچ كجاي تاريخ اوباش حريف مردم نشده اند. حقيقتي را كه پيش چشم همه است تحريف مي توان كرد -آن هم براي زماني كوتاه- اما تغيير نمي توان داد. انقلاب ضد آمريكايي خاورميانه با رژه مورچگان درتهران متوقف نخواهد شد و بلكه برعكس جان خواهد گرفت چرا كه همه ملت هاي خاورميانه اكنون مي بينند ايران به مثابه يگانه الگوي انتفاضه آنها كشوري بانشاط و استوار و برخوردار از حمايت بي دريغ مردم است كه روزانه چند بار پيچيده ترين توطئه هاي كينه توزترين دشمنان خود را با موفقيت خنثي مي كند و خم به ابرو نمي آورد. ضربه اي كه آمريكا در منطقه خورده بسيار سنگين است اما ضربه اي كه تلاش مي كند به ايران وارد كند از حد بازيچه اي كودكانه فراتر نمي رود. پروژه تهران كه شكست خورد، آمريكايي ها بايد منتظر پاسخ آن در پايتخت هاي ديكتاتوري هاي منطقه باشند.

جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته

«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته جاري با سالروز شهادت يازدهمين امام و هدايتگر جامعه بشري حضرت عسگري عليه السلام همراه بود. هر چند شهادت آن امام جوان توسط خلفاي عباسي، واقعه‌اي جانگداز است ولي آغاز امامت فرزند برومند ايشان كه جهان در انتظار تحقق عدالت جانبخشش ثانيه شماري مي‌كند، جانها را به تكاپو و حركت وا مي‌دارد و چشم انداز آينده‌اي روشن و بدور از ظلم و بي عدالتي را به روي بشريت مي‌گشايد. همچنين در طليعه هفته آينده به خاطر نزول بزرگترين هديه الهي و فضل بي انتهاي سبحاني به ابناي بشريت يعني ميلاد خجسته فخر كائنات، اشرف موجودات و عصاره خلقت حضرت محمد مصطفي(ص) و صادق آل محمد(ص) از جلوه و عظمت خاصي برخوردار است.

در سومين روز از هفته جاري،‌ تهران و بعضي شهرها شاهد تجمعاتي بودند كه شعارهاي مطرح شده در آنها و درگيري‌هائي كه رخ داد، بهيچوجه به صلاح كشور و نظام جمهوري اسلامي نبود. سوءاستفاده‌اي كه دشمنان اسلام و دشمنان ملت‌هاي مسلمان از اين واقعه كردند نشان مي‌دهد كه همه بايد از وقوع اين قبيل حوادث جلوگيري نمايند و زمينه‌هاي آنرا از ميان ببرند. بوق‌هاي تبليغاتي آمريكا، انگليس، رژيم صهيونيستي و ايادي دست آموز آنها تلاش كردند با پوشش دادن تفصيلي اخبار 25 بهمن ايران، قيام‌هاي مردمي در مصر، الجزاير، يمن، اردن و ساير كشورهاي عربي را تحت‌الشعاع قرار دهند و كاري كنند كه مردم آن كشورها از ادامه قيام منصرف شوند غافل از آنكه با اين ترفندها نمي‌توانند جلوي خيزش‌هاي مردمي را بگيرند و در ايران نيز پيوند مردم با نظام جمهوري اسلامي چنان محكم است كه با اين قبيل حوادث خدشه‌اي به اين نظام كه خود مردم مؤسس آن بوده و آنرا حفاظت مي‌كنند وارد نخواهد شد.

سفر رئيس‌جمهور تركيه به تهران در رأس يك هيات بلندپايه سياسي و اقتصادي از رويدادهاي هفته در عرصه داخلي بود. در اين سفر كه با ملاقاتها و توافقات گسترده‌اي در جهت توسعه روابط عميق و پايدار دو كشور مسلمان همراه بود، طرفين از افزايش مبادلات اقتصادي تا مرز 30 ميليارد دلار و بكارگيري واحد پولي دو كشور يعني "ريال" و "لير" در مبادلات تجاري خبر دادند. آقاي "عبدالله گل" رئيس‌جمهور تركيه همچنين با رهبر معظم انقلاب ديدار كرد. در اين ملاقات حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، جمهوري اسلامي ايران و تركيه را دو كشور اسلامي، دوست و برادر خوانده و تأكيد كردند: روابط كنوني ايران و تركيه در ابعاد سياسي و اقتصادي، و در مقايسه با ساليان متمادي گذشته، كم نظير است و بايد از اين فرصت تاريخي براي به فعليت رساندن همه ظرفيت‌هاي فراوان دو كشور استفاده شود. ايشان با اشاره به هدف گذاري دو كشور براي سه برابر كردن حجم مبادلات افزودند: ما معتقديم كشورهاي نزديك به يكديگر مي‌توانند همكاريهاي سياسي و اقتصادي خود را به صورت يك واحد ادامه دهند تا تأثيرگذاري آن بسيار بالا باشد.

رهبر معظم انقلاب جايگاه فعلي تركيه در دنياي اسلام را بسيار متفاوت از سالهاي قبل ارزيابي و خاطرنشان كردند: استقلال در مقابل غرب، فاصله گذاري با رژيم صهيونيستي و حمايت از مردم فلسطين، از جمله مسائل مهمي هستند كه موجب نزديك شدن تركيه به امت اسلامي شده است. ايشان تأكيد كردند: اين سياست، سياست صحيحي است و تركيه هرچه به دنياي بزرگ اسلام نزديك‌تر شود، به نفع خود و همچنين به نفع دنياي اسلام است.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با اشاره به نزديكي ديدگاههاي ايران و تركيه در مسائل منطقه‌اي بويژه مسائل افغانستان، عراق، لبنان و فلسطين افزودند: تحولات اخير مصر نيز قضاياي بسيار مهمي است كه مي‌توان در جهت خير مردم مصر و منطقه فعاليت كرد،‌ ولي امريكاييها به دنبال مصادره حركت عظيم مردم مصر هستند و جمهوري اسلامي ايران با دخالت طرفهاي خارجي در مصر مخالف، و معتقد است مردم بايد تصميم گيري اصلي باشند.

ايشان مهمترين موضوع در دنياي اسلام را حفظ و تقويت وحدت امت اسلامي و پرهيز از افتادن در دام بيگانگان بمنظور ايجاد اختلاف و تفرقه دانستند و تأكيد كردند: اگر دنياي اسلام تواناييها و ظرفيتهاي بالاي خود را بشناسد، شرايط بسيار متفاوت خواهد شد و دنياي اسلام مي‌تواند به عنوان يك قدرت تأثيرگذار در تحولات بين‌المللي نقش ايفا كند.

از مناسبت‌هاي تاريخ انقلاب در اين هفته بايد به قيام مردم تبريز به مناسبت چهلم شهداي قم در 29 سال 1356 اشاره كرد كه باعث تداوم نهضت اسلامي ملت ايران و پيروزي آن شد. در آستانه چنين روزي هزاران نفر از مردم آذربايجان، ديروز با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. در اين حضور پرشور، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با تجليل از ايمان، اخلاص و پايمردي مثال زدني مردم آذربايجان در طول تاريخ بويژه در مقاطع مختلف انقلاب اسلامي ايران فرمودند: مهمترين ويژگي حركت مردم تبريز در 29 بهمن سال 56، الگو شدن آن براي حركتهاي بعدي ملت ايران بود و اگر اين قيام روي نمي‌داد، قيام 19دي مردم قم به فراموشي سپرده و روند حركت ملت ايران در مسير نهضت اسلامي متوقف مي‌شد. ايشان همچنين مهمترين ويژگي انقلاب را نيز الگو شدن آن براي ملتها دانسته و خاطرنشان كردند: علت اصلي فشارهاي گوناگون به جمهوري اسلامي ايران از ابتدا تاكنون، جلوگيري از الگو شدن حركت عظيم ملت ايران بوده است.

در اين هفته همچنين خاطره توطئه غرب عليه اسلام كه بيست و سه سال پيش در قالب انتشار كتابي تحت عنوان "آيات شيطاني" به قلم مزدوري مسلمان نما به نام "سلمان رشدي" براي مقابله با مقدسات مسلمانان و به سخره گرفتن اعتقادات بيش از 5/1 ميليارد نفر از جمعيت جهان كليد خورده بود، در اذهان زنده شد؛ توطئه‌اي شيطاني كه با حكم رحماني امام خميني به سنگ خورد و اين مزدور و حاميانش را مأيوس كرد. امام خميني كه بخوبي متوجه ابعاد وسيع اين فتنه و شبكه وسيع حاميان پشت پرده آن شده بودند، در تاريخ 25 بهمن 1367 با صدور حكم الهي و تاريخي، مجازات شرعي نويسنده و ناشران اين كتاب را بيان كرده و سد استواري در برابر سيل مخربي كه دشمنان اسلام درصدد راه انداختن آن بودند ايجاد كردند. ايشان در آن حكم كوتاه با بيان عمق اين فتنه، از مسلمانان غيور خواستند تا در هر نقطه از جهان كه سلمان رشدي مرتد را يافتند سريعاً اعدام كنند تا ديگر كسي جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايند. صدور اين حكم در سال 1367 باعث شد كه از همان تاريخ، جنازه متحركي به نام سلمان رشدي روي دست آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي باقي بماند و ضمن اختفاي او، سالانه ميليونها دلار براي محافظت اين جرثومه فساد هزينه كنند. اين حكم تاريخي كه سايه آن تا آخرين لحظات حيات ننگين سلمان رشدي مرتد بر او سنگيني مي‌كند و زندگي را بر او سياه كرده، به فرموده رهبر معظم انقلاب همچون تيري است كه از چله كمان رها شده و تا رسيدن به هدف هيچكس توان سد كردن راه اين تير را ندارد.

اين هفته، نيز همچون چند هفته گذشته صحنه بين‌المللي شاهد حوادث و رخدادهاي مهم و تازه‌اي بود. در مصر، كناره گيري حسني مبارك ديكتاتوري كه 32 سال بر مقدرات مصري‌ها چنگ انداخته بود، حادثه‌اي بسيار مهم بود كه مي‌توان آنرا به عنوان نقطه عطفي در تحولات سياسي معاصر منطقه به حساب آورد. سقوط مبارك را نبايد سقوط يك شخص يا يك رژيم تلقي كرد بلكه اين رخداد مفهوم گسترده‌اي دارد و قطعاً پيامد آن نيز مدتها منطقه و حتي جهان را تحت تاثير قرار خواهد داد.

سقوط مبارك، منطقه را وارد مرحله و شكل تازه‌اي از تحولات سياسي كرده است و مي‌بايست انتظار تحولات دامنه‌دارترو غيرقابل پيش بيني را داشت كه بدون شك اين حوادث، سير تحولات را به نفع ملتهاي منطقه و به ضرر قدرت‌هاي مداخله گر بين‌المللي به خصوص آمريكا به پيش خواهد برد. ملت مصر كه از مدتها قبل، از رژيم ديكتاتوري مبارك به ستوه آمده بود با روحيه گرفتن از قيام مردم تونس، به صورت ميليوني به خيابانها ريخت و در مدت كمتر از 20 روز توانست بساط بيش از سه دهه حكومت غيرمردمي و ظالمانه مبارك را برچيند و ضمن اينكه آزادي و دمكراسي را براي خود به ارمغان آورد، منشأ انقلاب‌هاي رهايي بخش نيز در منطقه گردد.

هم اكنون در بسياري از كشورهاي عرب منطقه از الجزاير و سودان گرفته تا بحرين، يمن، اردن، ليبي و عربستان مردم متاثر از قيام ملت‌هاي تونس و مصر به حركت و جنب و جوش آمده و بر عليه حكومت‌هاي خودكامه حاكم بر كشورهاي خود، شورش كرده‌اند. بسياري از حاكمان كشورهاي منطقه كه به دليل شباهت حكومت هايشان به مبارك شديداً به وحشت افتاده اند، تلاش مي‌كنند با تهديد و تطميع ملت‌هاي خود، راه سرايت قيام مصر و تونس را سد نمايند. در يمن، علي عبدالله صالح ديكتاتوري كه همچون مبارك بيش از سه دهه است در اين كشور بر اريكه قدرت تكيه زده، با وحشت زدگي به تكاپو افتاده است تا از تكرار حوادث مصر در اين كشور جلوگيري كند. علي عبدالله صالح در اين راستا، چندي قبل اعلام كرد كه نه خود و نه پسرش در انتخابات آتي حضور نخواهند داشت. در اردن، عبدالله دوم، در پي اوجگيري اعتراضات، دولت را منحل كرده و دولت جديدي بر سر كار آورد كه با ادامه تظاهرات به نظر مي‌رسد در قانع كردن مردم توفيقي نداشته است. در بحرين، طي چند روز گذشته مردم به خيابانها ريخته و حقوق زايل شده خود و آزادي‌هاي سياسي را مطالبه مي‌كنند.

حكومت بحرين در انحصار اقليت سني است و اين اقليت سالهاست بر اين كشور حكم مي‌راند بدون اينكه حقوق اكثريت شيعه را تضمين نمايد. حكومت بحرين نيز همچون ديگر همتايان عربش در اقدامي براي ساكت كردن مردم اعلام كرد به هر خانواده بحريني 3 هزار دلار پاداش مي‌دهد. مشابه اين اقدام نيز چندي قبل از سوي حكومت كويت صورت گرفت. برخي ديگر از كشورهاي منطقه از جمله عربستان‌،‌ اردن، سوريه و ليبي نيز طي هفته‌هاي اخير اقدام به افزايش حقوق كارمندان خود كرده‌اند بر اين اميد كه قيام‌هاي عمومي در كشورهايشان رخ ندهد.
واقعيت امر اين است كه منطقه درحال يك تحول و دگرديسي است كه به طور كلي ماهيت و ساختار خاورميانه را متاثر خواهد ساخت و در ساختار آينده اين منطقه، اين خواست و اراده ملت هاست كه حرف نهايي را خواهد زد؛ امري كه قطعاً موافق نظر و خواست ابرقدرتهاي سلطه طلب و همچنين رژيم صهيونيستي نمي‌باشد. از اينرو طبيعي است كه اين دولتها براي حفظ منافع نامشروع خود به دست و پا بيفتند. براي نمونه در مصر، آمريكائيها تلاش مي‌كنند اكنون كه متحد وفادار و ديرينه خود، مبارك را از دست داده‌اند، با حمايت‌هاي آشكار و پنهان از ارتش، همچنان ابتكار عمل را در اين كشور دردست داشته باشند. اعلام پايبندي شوراي نظامي حاكم بر مصر بر پيمان‌هاي بين‌المللي، كه رژيم مبارك امضا كرده بود، به خصوص پيمان كمپ ديويد، نشاندهنده اعمال نفوذ آمريكا در اين شوراست و با خواست و اراده ملت مسلمان مصر مغايرت دارد. در همين راستا، مردم مصر اعلام كرده‌اند روز جمعه (فردا) براي پيگيري خواست‌هاي خود بار ديگر تظاهرات ميليوني به راه خواهند انداخت.

اين هفته، در رخدادي ديگر، نتايج همه پرسي جنوب سودان رسماً اعلام شد كه برطبق آن حدود 99درصد از افراد شركت كننده در همه پرسي به جدايي اين منطقه راي داده‌اند. همچنين قرار است اوايل هفته آينده عمليات علامت گذاري در مرز جنوب سودان كه اكنون به منطقه‌اي مستقل تبديل شده است، با شمال سودان انجام شود.

جدايي جنوب سودان از پيكره سودان اتفاق مهمي بود كه متاسفانه در سايه تحولات اخير منطقه در غفلت قرار گرفت و آنطور كه بايد به آن توجه نشد. تجزيه جنوب سودان نتيجه توطئه‌اي غربي - صهيونيستي بود كه از يك دهه قبل بر روي آن كار شده بود و غربيها توانستند با اعمال فشار طاقت فرسا به حكومت عمرالبشير، دو ماه قبل آنرا اجرايي كنند. دولت عمر البشير، با پذيرش اين طرح ديكته شده و خفت بار، پرونده عملكرد دو دهه خود را سياه نمود. طبق اذعان مقامات سوداني تجزيه سودان به جنوب اين كشور محدود نخواهد ماند و غربي‌ها خواب‌هاي خطرناكتري براي اين كشور ديده‌اند به گونه‌اي كه اين كشور حتي ممكن است به چهار تيكه تقسيم شود.

دولتهاي مسلمان و مراكز اسلامي مي‌بايست به اين توطئه توجه و حساسيت نشان دهند و از كنار آن به سادگي عبور ننمائيد چرا كه در آنصورت بايست منتظر اجراي اين سناريوي خطرناك در ساير كشورهاي اسلامي نيز بود.

رسالت:روز خشم ملي عليه فتنه

«روز خشم ملي عليه فتنه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛روز گذشته مراسم تشييع شهيد "صانع ژاله " که در فتنه اسرائيلي 25 بهمن به ضرب گلوله منافقين شهيد شد به نحو با شکوهي در دانشکده هنر دانشگاه تهران و خيابان هاي اطراف برگزار شد. انبوهي از دانشجويان و اقشار مختلف مردم با حضور در اين مراسم شعارهاي صريحي عليه سران فتنه دادند. جمعيت گسترده در خيابان هاي اطراف دانشگاه تهران با شعارهايي نظير "مرگ بر موسوي "، "مرگ بر كروبي "، "مرگ بر خاتمي " و...خشم مقدس خود را از خيانتکاران و مهره‌هاي اسرائيل و آمريکا به نمايش گذاشتند.‏

تحليل گفتمان شعارهايي که ديروز در تشييع پيکر پاک شهيد ژاله سر داده شد حکايت از تجانس گفتماني اين شعارها با مطالبات فوري مردم در نهم دي 1388 دارد. يعني همانند حوادث تلخ عاشوراي 88 که باعث خروشيدن غيرقابل مهار مردم شد، خدمت آشکار و صريح سران فتنه به اسرائيل و آمريکا و خيانت روشن آنها به آرمانهاي امام(ره) و انقلاب اسلامي  باعث شده مطالبه اصلي و خواست عمومي مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب محاکمه فوري و مجازات سران فتنه و کساني باشد که با آنها همکاري دارند.

عدم تعقيب حقوقي فتنه گران براي مردمي که خون پاک فرزندانشان را روي سنگفرشهاي خيابان و زير چکمه خيانت اذناب اسرائيلي و آمريکايي مي بينند قابل توجيه نيست و نوعي پيله موهوم مصونيت را به دور سران فتنه مي پيچاند.‏
اما امروز که نظام به هر دليلي در محاکمه و مجازات فتنه گران تعلل مي کند وظيفه مردمي که در خط ولايت هستند، چيست؟ تاوان اين جسارت ها و خيانت ها را چه کسي بايد پرداخت کند؟ وقتي سنگ ها را بسته اند و ... را باز کرده اند چگونه مي توان مقابل اين بي حرمتي ها ايستاد؟

مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب از ابتداي فتنه همواره بر اين باور بوده اند که چشم فتنه را بايد کور کرد و آن را بايد از ريشه خشکاند. موسوي و کروبي دو مهره سياسي سوخته و بي ارزش اند که فعلا محملي براي آتش بياري ضد انقلاب شده اند. به تعبير رهبر معظم انقلاب:" کساني را که مردم به آنها سران فتنه مي گويند، در واقع بازيچه طراحان اصلي بودند."

در جريان اغتشاش اسرائيلي 25 بهمن از اين واقعيت مورد تاکيد معظم له پرده برداشته شد. تنها يک خائن، وطن فروش و عامل بيگانه مي توانست چنين اقدام خائنانه و فريبکارانه اي در مقطعي حساس انجام دهد که چشم جهان اسلام به ايران دوخته شده است.

طراحي اصلي ضد انقلاب در فتنه 88 که پيش از انتخابات شروع شد، اين بود که جمهوري اسلامي و حقيقت شعار دين از جامعه ايران برچيده شود و قاعده حکومت و دولت را به شکل مطلوب خود تشکيل دهند.

اما سناريوي دوم پيش روي صحنه گردانان اصلي در صورت شکست گزينه اول اين بود که کشور را به آشوب بکشانند و با تقليد کاريکاتوري و مغلوط از انقلاب اسلامي به اهداف خود برسند. که البته در هر دو سناريو به واسطه عنايت حضرت حجت بن الحسن (عج)، رهبري داهيانه حضرت آيت الله خامنه اي و بصيرت عمومي ملت شکست خوردند.

25 بهمن احياء و ترميم اين پروژه کاريکاتوري به بهانه حمايت از مردم مصر اما در ابعاد محدود منطقه اي بود.

آمريکايي ها در 25 بهمن دست به يک ريسک سياسي مخاطره انگيز زدند و از بقاياي رو به زوال جريان سبز در ايران براي پاسخگويي به مبدا تحولات خاورميانه در کانون آن استفاده کردند. غافل از اينکه عدم استقبال از اين تحرک مذبوحانه آخرين ميخ ها را بر تابوت جريان فتنه در ايران خواهد زد.‏

امروز جريان فتنه در زندان نفرت عمومي دست و پا مي زند. امروز روز خشم ملي عليه فتنه است. تا زماني که بارقه هاي اين خشم مقدس چشمان دشمنان ملت را مي آزارد مطمئنا هيچ فتنه و فتنه گري نمي تواند انقلاب را به چالش بکشاند. امروز شعار مرگ بر فتنه گر يک شعار ملي است.‏

تقويت جنبش هاي اجتماعي عليه فتنه، دشمن و صحنه گردانان اصلي را به محاق مي برد. اين جنبش هاي اجتماعي مي توانند موجب تقويت گفتمان انقلاب اسلامي و پيشبرد اهداف کلان نظام در عرصه هاي مختلف گردند. بخش مهمي از انسجام و همکاري ملي در خصوص اجراي طرح بزرگ هدفمندي يارانه ها متاثر از احساس مسئوليت و خطر در مقابل فتنه اي بود که سال گذشته شکل گرفت.

امروز که دستگاه قضائي تعلل مي کند مردم  مي توانند خلاقانه و همراه با بصيرت بيشترين فرصت ها را از اين فتنه کور به دست آورند. موفقيت مردمي در اين امتحان بزرگ و پيچيده زمينه ساز پررنگ ترشدن خط دين و انقلاب در کشور و اقتدار و عزت روزافزون نظام اسلامي در فضاي داخلي، منطقه اي و بين المللي است همان اتفاقي که امروز به در کشور جريان دارد.‏

مردم سالاري:اصلا حات زنده است

«اصلا حات زنده است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم حميد رضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛اگر چه اغلب دولتمردان به نفي احزاب مي پردازند و اعتقاد دارند که نيازي به وجود احزاب در کشور نيست و حتي عدم پيوستگي خود را با احزاب، يک افتخار مي دانند و اگرچه احزاب اصلاح طلب هم در سکوت به سر مي برند و بعضا ناگزير، نظاره گر رويدادها وتحولا ت سياسي کشور هستند، اما حزب مردم سالا ري، همچون سال هاي گذشته کنگره سالا نه خود را امروز برگزار مي کند تا چراغ اصلا حات، عليرغم ميل برخي مخالفان، همچنان روشن بماند  و آنهابدانند که اصلا حات هنوز زنده است.

شرايط سياسي کشور به گونه اي است که برخي مخالفان اصلا حات تصور مي کنند جايي براي حضور و فعاليت احزاب در جامعه  نيست و آن اصولگراياني هم که به فعاليت احزاب اعتقاد دارند، فکر مي کنند  که دوره اصلا حات تمام شده و ديگر نوبت آن است که گروه هاي اصولگرا با هم رقابت کنند تا فصل تازه اي از رقابت هاي سياسي و انتخاباتي آغاز شود.

اما برگزاري نهمين کنگره حزب مردم سالا ري در چنين شرايط پيچيده اي نشان دهنده آن است که عليرغم برخي محدوديت هاي احزاب اصلا ح طلب، هنوز مجالي براي فعاليت سياسي اصلا ح طلبان وجود دارد; مجالي که در قالب کنگره حزب مردم سالا ري و با شعار «صيانت از قانون اساسي با اصلا حات مردمي» فراهم شده است.

زماني که اصلا ح طلبان در قدرت حضور داشتند و حتي زماني که از عرصه قدرت کنار رفتند، همواره بر اصلا حات برخاسته از متن توده هاي مردم و به دور از قهرمان پروري و چهره سازي تاکيدداشتند چرا که اعتقاد بر اين است، اصلا حات - در معناي عام- زماني به نتيجه مي رسد که برخاسته از توده مردم باشد و همه ارکان و قواي کشور همانگونه که حضرت امام خميني (ره) فرموده اند که ميزان، راي ملت است، از راي عموم مردم  شکل گرفته باشد. صيانت از قانون اساسي به عنوان ميثاق ملي نيز صرفا با حمايت عامه مردم و اجراي بدون کم و کاست اصول قانون اساسي و بدون برداشت گزينشي از اين اصول امکانپذير خواهد بود.

کنگره حزب مردم سالاري امروز برگزار مي شود تا نه تنها چراغ اصلاحات را روشن نگه دارد و نشان دهد  اصلاحات زنده است، بلکه آغازي براي حرکت جديد اصلاح طلبان در جهت جلوگيري از سو» استفاده قدرت هاي بيگانه از وضعيت اصلا حات ودست اندازي آنان به منافع ملي، و همچنين پژواکي از مطالبات اصلاح طلبانه مردمي در چارچوب قانون اساسي باشد.

تهران امروز:نامحرمان انقلاب در سنگر مقابله با نظام

«نامحرمان انقلاب در سنگر مقابله با نظام»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم دكترمحمدباقر قاليباف است كه در آن مي‌خوانيد؛ملت عزيز ايران در بيست و دوم بهمن ماه امسال نشان داد كه ريشه‌هاي عميق «معنويت و ارزشها» كه در بهمن 57،احيا شده بود،همچون گذشته در پرتو «كلمه توحيد و توحيد كلمه» زنده و پيشروانه است و رمز و حكمت ويژه آن در آميختگي «پايايي عقلاني» و «پويايي اسلامي» مي‌باشد و تنها اين رمز ويژه است كه مي‌تواند جمهوريت توام با اسلاميت را حفظ و صيانت نمايد؛ از اين‌رو،بار ديگر با حضور پرشكوه خود در يوم الله بيست و دوم بهمن، جلال و جمال آرمان‌هاي انقلاب اسلامي كه منبعث از سنت نبوي،حكومت علوي،حماسه حسيني،فقه جعفري و انتظار مهدوي است را فرياد كرده و مطالبه گر شدند و غبار غم و يأس را بر چهره دشمنان افشاندند.

اما آنچه در 25 بهمن، توسط عوامل و سربازان تحجر و نفاق اتفاق افتاد بيانگر و گواه اين حقيقت بود كه در صحنه‌ كنوني انقلاب همچون تاريخ اسلام، صف‌آرايي حق و باطل اين بار ميان جاهلان و مدعيان منفعت طلب با مخلصان عاشورايي است كه مي‌طلبد داعيه داران انقلابي زيستن و انقلابي بودن با الهام از عبرت‌هاي عاشورا،در اين رويارويي، نگذارند چنين تحركات كور و منفعلانه‌اي، كوچك‌ترين خدشه‌اي به ساحت نظام ولايت فقيه به‌عنوان مادر ارزشهاي انقلاب و ميراث جاويدان امام عزيزمان وارد آيد؛اين بزرگ‌ترين بايسته امروز زيست مومنانه و شعورگراي همگان مي‌باشد.

فتنه‌جويي روز دوشنبه اين هفته كه مصادف بود با صدور فتواي امام عزيزمان درخصوص سلمان رشدي، با هدف انحراف افكار جهاني از تغيير و تحول از كشورهاي عربي و همچنين كم‌رنگ ساختن حضور درخشان ملت ايران در بيست و دوم بهمن، اتفاق افتاد و اثبات كرد كه مسببان اين اتفاقات و علي الخصوص سران فتنه نه بلوغ سياسي دارند نه دين دارند و نه عقل؛ و از منظر ملت شريف ايران، گناه عملكرد آنان مشابه و مترادف كساني است كه هم اكنون ما آنها را به نام منافقين مي‌شناسيم. فتنه‌گران كه ديري است نان انقلاب را خورده و فربه شده‌اند، اكنون بسان نامحرمان انقلاب، در برابر اسلام و خون‌هاي شهدا و رهبري معظم در دو جبهه تحجر و انفعال صف‌آرايي كردند؛بايد بدانند كه مجاهدان عرصه دفاع مقدس و سربازان ولايت فقيه آموخته‌اند كه عرصه كنوني انقلاب،عرصه تحقق گفتمان كل يوم عاشورا است و با تعبد و تعقل سياسي ذيل التزام عملي شعورگرا به ولايت فقيه، اجازه نخواهند داد كه آنان و ابواب جمعي‌شان، ارزش‌هاي انقلاب اسلامي را به مسلخ بد اخلاقي‌هاي سياسي و منيت‌گرايي حماقت‌زده خويش بكشانند؛ حسن ختام را به دعاي روح بخش مولاي متقيان(ع) آذين مي‌بندم كه فرمود: «خدايا مرا جزو كساني قرار ده كه جان خود را به تو مي‌فروشند...خدايا پس عاقبت و نهايت كار مرا شهادت در راه خود قرار ده و عمر مرا در اين راه به پايان ببر و با كشته شدنم در راه تو رضايت خود را شامل حالم كن و گناهانم را ببخش و مرا جزو كساني قرار بده كه در راه تو و در زير پرچم هدايت تو و براي نصرت دين تو به دست بدترين بندگان نافرمانت كشته مي‌شوند و مرا جزو كساني قرار ده كه نزد تو زنده‌اند و نزد تو روزي مي‌خورند.»

آفرينش:بي توجهي و تخريب پل باستاني شوشتر

«بي توجهي و تخريب پل باستاني شوشتر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد؛ بخشي ازميراث جهاني «پل گرگر» شوشتر فرو ريخت .اين خبري بودکه در روزهاي گذشته بارديگر بسياري از کارشناسان و دوستداران ميراث فرهنگي کشور را آزرد بويژه اينکه اين اثر جزو ميراث جهاني نيز به شمار مي رفت و به همراه سازه‌هاي آبي شوشتر 26 ژوئن 2009 (5 تيرماه 1388) در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده بود . دراين حال اينک که بخشي از پل تاريخي فرو ريخته است مسئولان، ستاد بحران با هدف جلوگيري از تخريب کامل پل گرگر تشکيل داده اند.

در واقع وضعيت پل گرگر شوشتر از سال 84 بحراني شده بود وسه سال است كه دوستداران ميراث فرهنگي و کارشناسان به سازمان ميراث در اين زمينه و تخريب اين اثر باستاني در شوشتر هشدار مي‌دهند و به نگاه بسياري از کارشناسان کشوري و بومي از حدود دو سال است كه علائم فروريختن پل گرگر در شهرستان شوشتر مشخص شده است و با وجود اينكه از راه‌هاي مختلفي توسط کارشناسان و ودوستداران ميراث فرهنگي کشور و حتي برخي مسئولان موضوع پيگيري مي شد اما متأسفانه آنچه که در عمل به اجرا در آمد عدم توجه جدي ولازم و انجام برخي کارهاي حداقلي در اين زمينه بود . در اين راستا با عدم توجه لازم به اين مساله و حتي عبور خودروهاي سنگين از پل اينک هر چند مسئولان، بارش‌هاي شديد باران را علل تخريب پل مي دانند اما درواقع عوامل و علل مهم ديگري در اين بين نهفته است عللي که بيش از هر چيزي در بي توجهي به ميراث تاريخي کشور است.

در اين ميان به راستي چه کسي مسئول اين نابساماني ها ست و چه کسي پاسخگو خواهد بود و آيا تداوم تخريب کامل اين پل جهاني پيامد هاي کشوري و جهاني خوبي براي کشور به همراه دارد ؟آنچه مشخص است حکايت تخريب پل گرگر به عنوان نمونه اي از خروار کم توجهي به ميراث تاريخي کشور به شمار ميرود، ميراثي که نه تنها مايه افتخار ايرانيان به شمار ميرفته و ميرود بلکه جهانيان نيز به آن احترام مي گذارند.

در اين حال اينکه در سايه بي تو جهي ما اين آثار با تخريب ها و فرسايش هاي عمده و گاه نابودي کامل مواجه است امري که بايد به آن نگاهي ديگر داشت .در اين ميان به راستي و در مورد پل گرگر چرا در سالهاي گذشته و با وجود تاکيد چند باره بسياري از کارشناسان توجهي جدي به خطر فرو پاشي آن نشد و اينک که بخشي از پل فرو ريخته است آه از نهاد بسياري بلند شده و به راستي علاج فاجعه قبل از وقوع نيست؟ اينک که در واقع بخشي از اين بناي تاريخي کشور فرو ريخته است اميد ميرود اين امر دستمايه اي باشد براي توجه جدي تر به آثاري از اين گونه و در معرض تخريب.

در اين حال اگر به واقع ما خواستار تداوم اين گونه از آثار در کشور مي باشيم و همچنين خواستار توجه جهاني به اين آثار در کشور مان بايد نگاه خود را به حفظ اين آثار تغيير دهيم ،در اين ميان نيز بايد گفت که در واقع گذشته از تاثيرات انعكاس منفي تخريب هايي همانند پل گرگر در يونسکو و ... آيا اين گونه نگاه حداقلي به حفاظت از ميرات فرهنگي و تاريخي کشور عملا مواجه کردن آنها با تخريب هاي عمده بيشتر نيست؟

آرمان:آينده تحولات درمصر

«آينده تحولات درمصر»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم محمدعلي سبحاني است كه در آن مي‌خوانيد؛در تونس و مصر، علاوه بر نظام سياسي خودکامه، سيستم اقتصادي بورژوازي كمپرادور است كه فسادزا است. بدين معنا كه شركت‌هايي در خارج از كشور، با بخش‌هايي مروبط به راس نظام اين كشورها، رابطه برقرار كرده‌اند که در نتيجه يك سيستم خودكامه كه قوانين را رعايت نمي‌كنند، گمرك را پرداخت نمي‌كنند و امتيازات خاصي را در اختيار دارند، ايجاد شده و اين حق ويژه ايجاد رانت و در نهايت فساد مي‌كند.

بر اين اساس، مردم اين کشورها به دنبال سيستم‌هاي عرفي هستند که براساس واقعيت‌هاي موجود سيستم را به گونه‌اي «اصلاح» كنند كه وضع زندگي‌شان را بهبود ببخشند و نيازشان را تامين كند. لذا ”عرفي گرايي" ويژگي‌ اصلي اين جنبش هاست. بسياري كشورهاي ديگر هم اين وضعيت را دارند، اما دست به اصلاحات اقتصادي زده‌اند، مانند کويت که پول نفت و جمعيت پايين توزيع درآمد نفت بين مردم باعث شده است، اين اتفاقات نيفتد و حتي مقرر شد 1000 دينار (معادل 3000 دلار) پول نفت به مردم داده شود و بحرين هم از اين مدل پيروي کرد. لذا در اين گروه از کشورها با وضع موجود کنار مي‌ايند و اعتراضات حال گسترده به خود نمي‌گيرد. مصري‌ها خواهان اين هستند كه زندگي اسلامي داشته باشند. اما اتفاقات اخير ريشه در واقعيات ديگري دارد و عامل اصلي حركات نارضايتي مردم از وضع موجود ناراضي هستند كه در بخش اقتصاد اين امر بيشتر بروز كرده است.

در تونس يك نفر خود را آتش زد و جنبش آغاز شد، در مصر هم 6 نفر اين كار را كردند كه مردم حركت را آغاز كردند. لذا عوامل خارجي اگر چه تا حدي موثر است اما در حدي نيست كه بتواند اين حركات را شكل دهد. در كشورهاي عربي نكته ديگري كه وجود دارد، سوءاستفاده از حضور اسرائيل براي سركوب مردم و عدم حركت در راستاي توسعه است. آنها بر اين اساس و به بهانه خطر اسرائيل براي خود اين حق را قائل شدند كه جلوي حاكميت ملت بر سرنوشت خود را بگيرند و راه‌هاي سالم توسعه را ببندند.

حال بايدديد چه ترکيبي بر اين اساس آينده مصر را رقم خواهد زد. اما آنچه مسلم است اينکه مصري‌ها بدنبال کرامت و انسانيت هستند و کرامت آنها اينگونه محقق خواهد. بنابراين با توجه به شعارهاي جنبش مصري‌ها اهداف و آينده مصر رقم خواهد خورد. البته صحيح است که آغاز كننده اين حرکت اخير، جنبش اينترنتي جوانان 6 آوريل است اما هيچ كس باور نمي‌ كرد تا اين حد گسترش يابد و جرقه يک حادثه مهم را سبب شود. هر حكومتي كه در مصر بيايد، مقداري روابط با ايران در آن بهبود مي‌يابد.

يعني اينگونه نخواهد بود که براي تغييرات، وضعيت دشوارتري داشته باشيم. زيرا مشكلاتي كه با مصر در گذشته داشتيم، تا حدود زيادي رفع شده است و فقط سدهاي رواني وجود داشت و احتمال مي‌دهم در دولت بعدي آن سد هم بشكند و فكر نمي‌كنم مشكلي باشد. بنابراين فكر مي‌كنم اگر مشكل جديدي پيش نيايد ،رابطه با دولت آينده مصر خيلي سريع‌تر از آنچه فكر كنيم برقرار شود.    

جهان صنعت:تمام فرصت‌ها غنيمت است‌

«تمام فرصت‌ها غنيمت است‌»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم روژيا يکتا است كه در آن مي‌خوانيد؛ آقاي رييس‌جمهورکه سه‌شنبه شب دوباره به تلويزيون آمد که در خصوص قانون هدفمند کردن يارانه‌ها و کارهايي که در اين رابطه تا به امروز انجام شده  سخن بگويد ، اين بار در لابه لاي سخنانش نکات جديدي مطرح شد.

آن هم درست هنگامي که  سوالي در رابطه با مسايل روز  پرسيده شد او در پاسخ به اين سوال، گله‌هايي از مجلس مطرح کرد که نکته اصلي اين بحث است.از آنجا که اين روزها شاهد هستيم تعدادي از اصولگرايان مجلس انتقادات تندي عليه بعضي از اعضاي دولت بر زبان مي‌آورند و حتي قوه‌قضاييه هم در اين رابطه اظهار‌نظراتي کرده است ظاهرا آقاي  احمدي‌نژاد مصاحبه تلويزيوني سه‌شنبه شب خود را فرصتي دانست که بگويد  اين موضوعات کاملا نادرست است و اعضاي مورد اعتراض مجلس از افراد برتر کابينه هستند.

 وقتي حميد بهبهاني، وزير راه‌وترابري بدون دفاع استيضاح شد، عده‌اي گفتند که رييس‌جمهور هم به اين کار تمايل داشت  در حالي که  بايد گفت اين مصاحبه‌نشان داد  که رييس دولت هيچ فرصتي را از دست نمي‌دهد تا از کابينه خود دفاع کند.

در واقع او تنها جايي کنار مي‌کشد که مي‌داند قادر نيست به نتيجه مورد نظر برسد  همان‌طور که اين اتفاق درباره علي کردان، وزير سابق کشور هم افتاد.
حال سوال اينجاست  آيا بهتر نبود آقاي رييس‌‌جمهور در شب مصاحبه به جاي طرح گله از نمايندگان و به چالش کشاندن سخنان آنان‌ اجازه دهد قانون بگويد اين ادعاها درست‌ است يا غلط.

دنياي اقتصاد:تاملي بر اشتغال ملي

«تاملي بر اشتغال ملي»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي دنيا‌ي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن مي‌خوانيد؛توجه خاص مسوولان طي ماه‌هاي اخير بر موضوع اشتغال مي‌تواند محور مهمي براي سياست‌گذاري‌هاي كلان و خرد در جهت توسعه اقتصادي و حل مشكل بيكاري باشد.

در طرح مشكلات همگان اتفاق نظر دارند؛ حتي در بيان اهداف نيز اشتراك وجود دارد، آنچه باعث عدم دسترسي كامل به اهداف مي‌شود اتخاذ روش‌هايي است كه مي‌تواند مورد سوال قرار گيرد. دستيابي به يك اقتصاد باثبات و پويا و توسعه اشتغال كشور نيازمند اقدامات ساختاري زير است.

1- بهبود فضاي كسب و كار: خداوند متعال در قرآن مجيد زيرساخت توسعه و رفاه را داشتن نعمت آرامش و امنيت در جامعه بيان مي‌فرمايد. آرامش و امنيت در فضاي كسب و كار نيازمند تدوين قوانين لازمه در اين جهت است؛ به اين مفهوم كه سرمايه و سرمايه‌گذار از هر جهت و در برخورد با هر موضوعي تكليف خويش را بداند و به اصطلاح با قوانين قابل پيش‌بيني طرف باشد. حرمت و كرامت كارآفرين بايد در قالب مقررات و قوانين تعريف شود و احدي خارج از قانون حق تعرض نداشته باشد. خوشبختانه قانون بهبود فضاي كسب‌وكار در مجلس محترم و در شور اول به تصويب رسيده است. اين قانون زيرساخت توسعه اقتصادي كشور مي‌تواند باشد. اميد است با اخذ نظرات تشكل‌هاي اقتصادي و نخبگان كشور، قانون مذكور متناسب با توسعه كشور تدوين و تصويب گردد. هدف بايستي مشخص شدن همه ابهامات و بها دادن به انسان‌هايي باشد كه هدفشان خدمت عاشقانه به ميهن اسلامي است. آنگاه كه حفظ حرمت كارآفرينان هم به لحاظ قانوني و هم به لحاظ عرفي و اخلاقي مورد توجه قرار گرفت، ترديد نداشته باشيم سيل سرمايه‌گذاري به كشور از داخل و خارج رونق مي‌ِيابد و مي‌تواند كشور را از نظر اقتصادي همچون سياسي در منطقه در مقام شامخ خود قرار دهد.

2- توليد محوري: هر جامعه‌اي بايد اهداف خود را توضيح دهد. آنگاه كه توسط نهادهاي قانوني اهداف روشن گرديد، بايد همه برنامه‌ريزي‌ها بر مبناي اهداف ذكر شده جهت‌گيري يابد. سند چشم‌انداز و قانون برنامه چهارم و پنجم اهداف كمي و كيفي را معين نموده است. اگر فاصله‌اي با اهداف ذكر شده در پاره‌اي موارد به چشم مي‌خورد، بايد دلايل انحراف را بررسي و چاره‌انديشي نمود. رسيدن به جايگاه اول اقتصادي منطقه جز با توليد محوري راهي ندارد. توليد به مفهوم هر كاري است كه مي‌تواند در رشد اقتصادي، توسعه كشور و اشتغال موثر باشد.
پرچم توليد بايد در دستان دولت و خصوصا رياست محترم جمهوري قرار گيرد؛ زيرا نيازمند تعاملات بين بخشي است.

هماهنگي بين نهادهاي مالي، صنعتي و... نياز به همت بالايي دارد. در اجراي طرح تحول اقتصادي آنگاه كه مسوول اول اجرايي كشور ميدان‌دار شد، مشكلات به حداقل خود رسيد؛ اين نمونه مي‌تواند در توسعه اشتغال كشور نيز كارگشا باشد.
3. نهادهاي مالي: بخش عمده‌اي از شيب اقتصادي يك كشور مرهون هزينه‌هاي مالي واحدهاي سرمايه‌گذار است.

 در كشور چين كه رشد اقتصادي دو رقمي را براي سال‌ها تجربه نموده است، هزينه‌هاي سرمايه‌گذاري در قالب تورم و به تبع آن نرخ‌هاي بهره صفر تا پنج درصد مورد توجه قرار مي‌گيرد. وظيفه نهادهاي مالي كشور، جمع‌آوري سرمايه‌هاي خرد و قرار دادن آن در مسير توسعه اقتصادي كشور به منظور افزايش رفاه و توسعه اشتغال است. با توجه به پرداخت وام‌هاي سرمايه‌گذاري و سرمايه‌ در گردش با نرخ بهره 18 تا 30 درصد كشور، بايد فعاليتي را پيدا كرد كه حداقل 25 تا 40 درصد در سال سود داشته باشد تا بتواند چنين بهره‌اي بازپرداخت شود. با توجه به عرف دنيا شرايط نسبتا ركودي چنين امري غيرمحتمل است.

علت معوقات بانكي كشور و عدم رغبت سرمايه‌گذاران در استفاده از وام‌هاي بانكي به همين دلايل بسيار ساده و روشن است.مضاف بر اين، با توجه به اجراي طرح تحول و آزادسازي انرژي براي واحدهاي توليدي، استفاده اين واحدها از وام‌هايي كه 400 تا 500 درصد گران‌تر از وام‌هاي متعارف در منطقه خليج فارس و جهاني است، قدرت رقابتي واحدهاي صنعتي را كاهش مي‌دهد.

بنابراين اگر هدف، توسعه اشتغال و رفع بيكاري است، بايد تعادلي بين تورم و به تبع آن بهره‌هاي بانكي در داخل و خارج ايجاد نمود. بر همين اساس، با توجه به اولويت مساله اشتغال براي مقامات ارشد كشور، چنانچه جهت‌گيري ساير نهادهاي پشتيبان همچون نظامات مالي، حقوقي نيز در مسير توليد و اشتغال قرار گيرد، مي‌توان اميدوار بود كه رشد اقتصادي و صنعتي كشور باعث سرافرازي ايران و ايرانيان گردد.


ارسال به دوستان
وبگردی