«راهي براي كاهش اختلافات» عنوان يادداشت روزنامه جام جم به قلم حسين نيكپور است كه در آن ميخوانيد؛رئيسجمهور ديروز پس از ماههاتلاش براي نرفتن زير بار مصوبه مجلس براي تشكيل وزارتخانه ورزش و جوانان، با اكراه، نامه معرفي وزير پيشنهادي خود براي اين وزارتخانه تازهتاسيس را به بهارستان فرستاد.
نوشتن نامه به رهبر معظم انقلاب از اولين اقدامات محمود احمدينژاد براي اظهار مخالفت با مصوبه مجلس بود، اما ظاهرا حاصل اين نامهنگاري خواسته او را محقق نكرد و بر همين اساس بود كه مدتي بعد اعلام شد رئيسجمهور در خصوص تشكيل وزارت ورزش و جوانان به رئيسمجلس نامه نوشته است. اما علي لاريجاني هم اعلام كرد مصوبه مجلس بايد اجرا شود و رئيسمجلس در اين زمينه نميتواند راسا ورود كند. پس از اين فعل و انفعالات رئيسجمهور در گفتوگويي تلويزيوني با بيان اينكه مصوبه مجلس براي تشكيل اين وزارتخانه ايراد و ابهامهاي فراواني دارد، اعلام كرد كميسيون مشتركي ميان مجلس و دولت تشكيل شده است تا به رفع اين ايرادها بپردازد اما نمايندگان مجلس از وجود اين كميته اظهار بياطلاعي كردند و بعد اعلام شد اين كميته غيررسمي بوده است. حال چه اين كميته تشكيل شده يا نشده بود، اما تلاشهاي احمدينژاد براي رفع آنچه كه ايراد و ابهام در خصوص مصوبه مجلس ميخواند ناكام ماند و به همين دليل در كنفرانس خبري سهشنبه هفته گذشته اعلام كرد ظاهرا چارهاي جز معرفي وزير وجود ندارد. اين جملهاي بود كه پس از يك هفته، ميتوان مجددا آن را در نامه ديروز احمدينژاد ملاحظه كرد كه در كنار ساير جملات انتقادي اين نامه حكايت از اين داشت كه عمل به قانون تشكيل وزارت ورزش و جوانان چقدر براي رئيسجمهور مشكل بوده است.
اگر بر ابهامهايي كه در 5 بند از سوي رئيسجمهور درنامه ديروز مطرح شده است نگاهي بيندازيم، اين اظهارات ديروز احمد توكلي درست به نظر ميرسد كه «رئيس جمهور بايد براي رفع اين ابهامات طبق قانون از مجلس تفسير ميخواست و ما هم ماده به ماده مصوبه را تفسير ميكرديم.»
احمدينژاد پيش از اين هم در چندين مورد نشان داده است در مواردي كه موضوعي به نظرش صحيح نيايد بهراحتي راضي به اجراي آن نخواهد شد، اما موضوع اخير از اين لحاظ متفاوت به نظر ميرسد زيرا رئيسجمهور در عين حال كه ناگزير به اجراي اين قانون شده، ولي از بيان انتقادات خود نيز صرفنظر نكرده است؛ انتقاداتي كه تنها به رسانهاي كردن اختلاف ميان دولت و مجلس بر سر يك قانون ميانجامد.
مسلما اگر «سكوت الهامبخش وحدت» كه از سوي رئيسجمهور در يك مورد خاص و درباره برخي منسوبين به وي اتخاذ شده است به چنين مواردي هم تسري مييافت، كمتر شاهد كشيده شدن اختلافات ميان مقامات و مسوولان به تريبونهاي عمومي و ميان مردم بوديم.
كيهان:علف هاي هرز !
«علف هاي هرز !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم بابك اسماعيلي است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها انتشار اخباري موثق درباره دست اندازي باند انحرافي به بيت المال باعث ايجاد برخي نگراني ها در سطح جامعه شده است. علت اصلي اين نگراني، آن است كه مردم، دكتر احمدي نژاد را با ويژگي هايي نظير پاك دستي، امانتداري بيت المال، مبارزه با مفاسد اقتصادي، كار و تلاش شبانه روزي و خدمت به مردم به ويژه طبقه محروم مي شناسند و انصافاً نيز بايد اذعان كرد كه رئيس جمهور در بسياري از اين زمينه ها و به ويژه در خدمت به مردم و ايستادگي در مقابل باج خواهي نظام سلطه، سنگ تمام گذاشته است كه در صحنه عمل دستاوردهاي ارزشمندي در پي داشته و به يادگار مانده است و مردم بيم آن دارند كه باند انحرافي به اين دستاوردها آسيب جدي برساند.
اين يادداشت اما، در پي آن نيست كه چرايي و چگونگي شكل گيري جريان ياد شده در كنار رياست محترم جمهوري را بازگو كند، چرا كه اين موضوع و شرح مفصل آن به نوشته جداگانه اي نياز دارد. آنچه در اين نوشتار دنبال مي شود، اشاره به نيمه پنهان يكي از اقداماتي است كه جريان منحرف ياد شده از سال ها پيش با چراغ خاموش در فضاي اقتصادي ايران دنبال كرده و مي كند و آن «بانك بازي» و اخذ مجوزهاي زنجيره اي براي تاسيس بانك هاي خصوصي با اهدافي پيدا و پنهان است كه همچنان ادامه دارد و در سايه انحرافات فكري جريان مورد اشاره از نظرها دور مانده است.
ماجرا درباره مجوزهايي طلايي است كه گاه يك شبه و به لطايف الحيل از سوي بانك مركزي صادر مي شود و به دليل حساسيت موضوع، حتي خبر تصويب تاسيس بانك در بانك مركزي و شوراي پول و اعتبار و ارسال پرونده به بورس جهت اعطاي مجوز پذيره نويسي تا آخرين لحظه از ديد همگان پنهان مي ماند و تنها چند روز مانده به آغاز فعاليت بانك، برخي اخبار مفاسد صورت گرفته در مسير اخذ مجوز و فعاليت از سوي رسانه ها كشف و رسانه اي مي شود.
ناگفته پيداست كه بانك مركزي در هر كشوري به دليل نقش برجسته اي كه در كنترل سيستم پولي دارد، از ركن هاي اصلي اقتصادي آن كشور به شمار مي رود. تاملي در ريشه ها و علت هاي ايجاد بحران اقتصاد جهاني طي سه سال گذشته و هم چنين بحران هاي ادوار گذشته در كشورهاي مختلف نشان مي دهد كه انحراف در نظام بانكي و ضعف نظارت بر عملكرد بانك هاي بزرگ، مهم ترين علت بروز و گسترش بدترين بحران هاي مالي در 70 سال اخير بوده است كه عليرغم گذشت بيش از سه سال و قرباني شدن چندين نظام سياسي و اقتصادي، همچنان بر بخش عمده اي از اروپا، آمريكا و آسيا سايه افكنده است. به همين دليل شاهد بوديم كه با اصلاح ساختار بانكداري در كشورها و وضع قوانين جديد، استانداردهاي بانكي در دنيا، از جمله مقررات «بازل2» (Basel II) و «سالونسي1» (Solvency I) به دليل برخي ناكارآمدي ها دستخوش تغييراتي بنيادين شد و مقررات جديدي براي جلوگيري از پيش آمد مشكلات آتي تدوين و وضع گرديد.
در چنين شرايطي، بر اثر غفلت هاي صورت گرفته و نفوذ جريان انحرافي در مراكز حساس سياسي، اقتصادي و مهم تر از همه نظارتي نظير بانك مركزي كشور، چندي است كه بازي جديد «بانك بازي» از سوي جريان ياد شده و آن هم در مقابل چشمان سه قوه به راه افتاده است. در اين بازي، حلقه هاي پيدا و پنهان گروه انحرافي در مركزيت سيستم پولي و مالي كشور با اعطاي مجوزهاي طلايي براي افراد وابسته به خود كه نگاهي به كارنامه فعاليت آن ها نشان مي دهد برخي از آنان در رديف بزرگترين بدهكاران به نظام بانكي كشور هستند، در جهت منافع شخصي و گروهي خود حركت مي كنند.
پس از آنكه بانك هاي خصوصي چون «تات»، «آريا» و «گردشگري» با چنين ماهيتي تاسيس و به لطف حمايت هاي بي حساب و كتاب ليدرهاي جريان انحرافي در كمترين زمان و با بيشترين رانت در عرصه اقتصادي كشور مشغول به فعاليت شدند، اين روزها خبر تأسيس بانك ديگر وابسته به اين گروه به گوش مي رسد. اين بار بانك «شرق»! بانكي كه مجوز آن با پيگيري ها و فشارهاي دو ليدر جريان انحرافي و برخي از حلقه هاي وابسته به اين باند در بانك مركزي نظير «ح.پ» و در حالي كه مجوز راه اندازي آن، به دليل آنكه يكي از عمده سهامدارانش، خود در رديف بدهكاران بزرگ به نظام بانكي است متوقف شده بود، به يكباره صادر مي شود و همانطور كه گفته شد خبر تصويب تأسيس و حتي ارسال پرونده بانك به بورس جهت اعطاي مجوز پذيره نويسي مخفي نگاه داشته مي شود.
نكته تأسف برانگيزتر آن كه پيشتر نيز فرد نامبرده در حالي كه تنها در يكي از شعبه هاي يك بانك دولتي حدود 175 ميليارد ريال بدهي معوق داشته است، با نزديك شدن به برخي افراد در دولت و اخذ وامي ويژه، مقدمات تأسيس بانك تات را فراهم مي آورد. اين در حالي است كه اين بساز و بفروش كه پس از پيوند با باند انحرافي، خود را سلطان بلامنازع صنعتي خاص معرفي مي كند، سابقه اي طولاني در مواردي از اين دست دارد و مواردي نظير احداث مجتمع تجاري بهاران 1 و 2 و همچنين خريد غيرقانوني زمين وقفي مدرسه حافظ در آبان 1383 و تخريب آن به بهانه ساختن يك مجتمع تجاري را در پرونده خود دارد.
همچنين 40 درصد از سهام اين بانك در شرف تأسيس، بدون برگزاري هيچگونه مناقصه اي به 4 شركت سرمايه گذاري خاص وابسته به طيف جريان انحرافي واگذار شده است و 48 درصد از سهام نيز در اختيار مناطق آزاد- كه در غفلت نهادهاي نظارتي به حياط خلوت فعاليت هاي اقتصادي جريان انحرافي تبديل شده- قرار گرفته است.
آنچه بدان اشاره شد، تنها نمونه اي از تخلفات كشف شده از باندي است كه با نفوذ در گلوگاه پولي كشور، حركت دامنه دار و خزنده اي را در اين خصوص از سال ها پيش آغاز كرده است. متاسفانه طي دو سال گذشته، مشكلات بخش نظارت بر عملكرد نظام بانكداري كشور كه مي توان آثار آن را به آساني در سيستم بانكي ديد، بر اثر سوء مديريت برخي افراد نفوذ داده شده در سيستم بانك مركزي فزوني يافته است. ورود افراد باند انحرافي در گلوگاه پولي نظام، اگرچه تاكنون تمامي ابعاد خطرآفرين خود را نشان نداده است، اما از بسياري جهات ديگر، با اثرگذاري بر نظام پولي و مالي كشور، بخش قابل توجهي از اصول اقتصادي حاكم بر كشور را دستخوش تغييراتي تأسف برانگيز كرده است. ناتواني در مديريت عالمانه بازار طلا و ارز كشور و ايجاد نابساماني در آن، تنها يكي از ضعف هاي بانك مركزي طي ماههاي اخير بوده است. اما آنچه از نگاه بسياري پنهان مانده، تصميمات افراد نفوذي جريان منحرف و به ويژه «ح.پ» به عنوان يكي از حلقه هاي اصلي مالي جريان ياد شده و در اختيار گرفتن يكي از مهمترين پست هاي كليدي در بانك مركزي بوده است كه نتيجه آن برخوردهاي ضعيف و منفعلانه با برخي تخلفات در بانك هاي خصوصي كشور و مخفي نگاه داشتن برخي اشكالات مهم به ويژه تخلفات عديده مهره هاي وابسته به گروه انحرافي بوده است.
به عنوان نمونه و تنها يك نمونه از اين اقدامات، چندي پيش به دستور رئيس كل بانك مركزي به مدير كل نظارت بر بانك ها و مؤسسات اعتباري قرار بود 350 بازرس از سوي اين بانك، فعاليت هاي برخي بانك ها و موسسات مالي را بررسي و گزارش كنند، اما با كارشكني هايي كه از سوي فرد ياد شده در بانك مركزي صورت گرفت، اين موضوع منتفي و طرح بازرسي كه از يكي از بانك هاي خصوصي آغاز شده بود، به دليل به خطر افتادن منافع باند انحرافي و آشكار شدن احتمالي بسياري از تخلفات در بانك هاي منتسب به اين گروه متوقف شد.
بديهي است كه ادامه اين رويه از يك سو و شرايط ويژه كشور و مشكلات و محدوديت هاي منابع و ذخاير ارزي از سوي ديگر، موجب بروز تهديدي جدي در سيستم پولي و اقتصادي كشور شده كه در اين ميان صدور مجوزهاي طلايي براي افراد خاص و عمليات سوداگرانه و سودجويانه بانك هاي جديدالورود در بازارهايي همانند ارز و مسكن كه بي ثباتي در نرخ ارز و گراني قيمت مسكن و به دنبال آن، افزايش هزينه هاي دولت را در پي داشته است، تا چه اندازه حيات سيستم پولي و مالي كشور را به خطر انداخته است.
سخنان رئيس جمهور در بخشي از فيلم تبليغاتي دهمين
دوره انتخابات رياست جمهوري نكته اي كليدي داشت كه بازخواني آن در اين مقطع
از عمر دولت دهم مي تواند مفيد باشد. رئيس جمهور در اين فيلم در حالي كه
در حياط خانه اش مشغول چيدن سبزي بود مي گويد: «علف هرز خيلي وقت ها خودش
را شبيه سبزي واقعي مي كند! اين علف هرز خودش را شكل واقعي نشان مي دهد و
به سرعت رشد مي كند. رنگ و رويش را مثل ديگر سبزي ها در مي آورد و خيلي
شبيه به ريحون است، ولي ريحون نيست!»
واقعيت آن است كه باند نفوذي و
انحرافي كه بسياري هنوز تصور مي كنند تنها در حوزه سياسي، فرهنگي دچار
انحراف است، از سال ها پيش در كنار فعاليت در حوزه هاي سياسي و فرهنگي و
پمپاژ - به گفته كيهان- عمدي عقايد انحرافي، فعاليت خزنده و گاه پنهان
اقتصادي خود را نيز به شكلي ناسالم آغاز كرده و براساس اسناد و قرائن
موجود، هم اكنون به شدت در مفاسد اقتصادي غرق شده است كه هنوز بسياري از
ابعاد آن ناشناخته باقي مانده است. ادامه اين روند مي تواند نظام بانكي و
به تبع آن، اقتصاد كشور را با آسيب هاي جدي روبرو كند و اميد آن است كه
رئيس جمهور محترم اعضاي اين باند انحرافي را نيز مانند همان علف هاي هرز كه
به آن اشاره كرده بودند، از «باغچه دولت» كنده و بيرون افكند.
خراسان:چقدر به علي (ع) شباهت داريم؟
«چقدر به علي (ع) شباهت داريم؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛بعيد مي دانم در هيچ کجاي دنيا مردماني همچون ايرانيان مدعي ارادتمندي، شيفتگي و پيروي مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب باشند و اگر چه مي توان مدعي بود که عشق به مولا در اعماق دل هاي مرد و زن و پير و برناي اين سامان موج مي زند، اما حداقل مي توان گفت آن چه در گفتار و رفتار بسياري از ما ديده مي شود، نه تنها شباهتي به مشي و مرام و سلوک مولاي عارفان ندارد بلکه گاه آن چه از ما سر مي زند در تخالف و تضادي آشکار با سيره مولا قرار دارد.
بناي آن ندارم که علم، معرفت، تقوا، زهد، عرفان، خشيت، عبوديت و پارسايي مولا در پيشگاه حق تعالي را با ميزان دانش، آگاهي، معرفت، خداشناسي، خداباوري و ... خودمان مقايسه کنم که او شاگرد بلافصل و مريد و پرورده دامن عقل کل، انسان کامل، حبيب خداوند، پيامبر اعظم، سرور کائنات حضرت محمدمصطفي(ص) است، پس ما کجا و حضرتش کجا؟ که علي(ع) يگانه «مولود کعبه» و اولين اقتدا کننده به رسول است و پسرعم و داماد و جانشين برحق حضرت ختمي مرتبت که منصوب حضرت حق است به صريح آيه بلغ ... واليوم اکملت لکم دينکم ... و به صريح فرمايش آقا رسول ا... در جريان بيان حديث «دار» و حديث «منزلت» و از همه مهم تر در حجة الوداع و در غديرخم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه».
و چون علي(ع) پس از حضرت مصطفي آن حبيب خدا، بي همتاست در همه صفات در ميان همه مردمان و اصحاب ، اوليا ، اوصيا و حتي انبيا نمي توانم و بناي آن ندارم که صفات خودمان را با صفات بي مثال حضرتش مقايسه کنم، اما قصد آن دارم که بگويم و بنويسم که اگرچه مولا و صفات و کرامات و مقام و منزلتش براي ما دست نيافتني است، اما ما به عنوان دوستدار و ارادتمند و شيعه علي آيا وظيفه نداريم لااقل در چند يا دستکم يک صفت گفتاري و رفتاري خود را به مولا نزديک و يا شبيه حضرتش کنيم؟
آيا حضرت حق جل و اعلي، علي را فراروي بشريت قرار داده تا مردمان فقط ذکر زباني او را بر لب داشته باشند و نامش را در قاب هاي زيبا بگيرند و گاه به تماشاي آن بنشينند، يا يگانه هستي بخش مهربان، علي را پس از حضرت رسول آينه تمام نماي جلوه هاي ناب خود قرار داده تا عارفان حقش و سالکان طريقش تجلي ذات و صفات جمال و کمال حضرت احديت را در سيره و مشي و مرام مولا آن عبد خالص و خاشع خداوند نه تنها به تماشا بنشينند، بلکه شيعه و پيرو باشند.
حال اگر هر يک از ما حتي لختي از سر انصاف با خود و خداي خود خلوت کنيم، چقدر شباهت و نزديکي بين گفتار و رفتار خود با حضرت مولا پيدا خواهيم کرد؟
آيا تاکنون در خود و رفتار خود جسته ايم؟ حتي يک مشي و مرام و صفت مولا را در رفتار سياسي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و حتي رفتار خانوادگي خود؟
کدامين از ما مي توانيم مدعي باشيم که همچون علي(ع) از حق مسلم خود که خدا و رسول بر آن تصريح کرده به خاطر مصلحت و مانايي دين و آيين محمدي و امت اسلام چشم پوشي کرده باشيم؟ نيازي به فحص و جست و جوي عميق در اعصار و قرون ماضي و کتاب هاي تاريخي نيست، کافي است نيم نگاهي منصفانه به همين حوادث چند سال انقلاب خصوصا سال هاي اخير داشته باشيم تا ببينيم چقدر فاصله است بين ما و علي(ع)!
اين ها بماند، اي کاش ما مدعيان و خصوصا رجال سياسي و مسئول و دست اندرکار و برنامه ريز و مجري و موثران و گروه هاي مرجع و آدم هاي اثرگذار و متوهمان و متوقعان و صاحبان تريبون و قلم و ... لااقل به ظاهر کمي به اخلاق و ادب و سيره مولا در رفتار با دوست و دشمن، موافق و مخالف و حتي معاند تاسي مي کرديم و لااقل کمي از سيره مولا در تولي و تبري و در دوستي و دشمني و رفق و مدارا و در رعايت انصاف پيروي مي کرديم.
از آن گستره بيکرانه درياي رافت و رحمت مولا در مقابل دوستان و ياوران خدا و دين خدا و آن خشم و غضب مقدس مولا در مقابل دشمنان دين خدا، هر يک از ما چه نصيبي برده ايم؟
ما و برخي از مسئولان و مدعيان و متوقعان جامعه ما و مردم کوچه و بازار از آن بيکران درياي عزت و غيرت و جوانمردي حضرت مولا چقدر بهره برده ايم که به صداي بلند مي فرمود که اگر «مرد» به خاطر شنيدن خبر ربودن خلخال از پاي زن يهودي در حکومت اسلامي دق کند، حق دارد و حالا مي بينيم که برخي از مسئولان و حتي برخي مردم ما در قبال فجايعي مانند آنچه سال گذشته در ميدان سعادت آباد تهران و جنايتي که اخيرا در حومه اصفهان رخ داد دق که نمي کنند، هيچ، بلکه به فکر انديشيدن چاره اي اساسي وهمه جانبه براي پيشگيري چنين فجايعي نمي افتند، باز هم لااقل گلي به گوشه جمال جناب آملي لاريجاني که طي يکي دو سال مسئوليت خود لااقل تاکنون بناي برخورد جدي با چنين فجايعي را در دستور کار خود قرار داده و شخصا براي پي گيري هرچه سريع تر چنين پرونده هايي دستوراتي صادر مي کند، گرچه از ايشان و قوه قضاييه انتظار عمل دقيق به وظيفه ديگر اين قوه يعني تلاش هرچه بيشتر براي پيشگيري از وقوع جرم مورد انتظار مردم است.
و صد البته که در جريان وقوع چنين اتفاقاتي نمي توان و نبايد مجموعه عوامل اجتماعي، فرهنگي، تربيتي و خانوادگي را از نظر دور داشت.
کلام را به شاخه اصلي آن بازمي گردانم و براي خلاصه کردن اين مقال اين را اول از خود و سپس از همه مدعيان پيروي مولا باز مي پرسم که ما از بي کرانه فضائل و صفات مولا چه در توشه داريم و براي دنيا و آخرت خود چه اندوخته ايم؟
نظر از ستيغ بلند فضائل مولا در علم و تقوا و خلوص و عبوديت و پارسايي، فصاحت و بلاغت و جوانمردي و فتوت برمي گيريم و به فضيلت و صفت از خودگذشتگي و فداکاري و خصوصا صبر و گذشت مولا در رفتار اجتماعي و خانوادگي ايشان نظري بيفکنيم و باز خود را لااقل در همين يک صفت با مولا مقايسه کنيم شايد در آستانه سالروز ولادت اميرمومنان انگيزه اي باشد براي نزديک کردن خود لااقل به يکي از صفات حضرت مرتضي.
از جان برکفي مولا براي حضرت مصطفي در «ليلة المبيت» و هميشه و همه جا در غزوات سپر و فدايي حبيب خدا بودن بگذريم که اين تنها شان و مقام کسي چون علي (ع) است از سکوت ۲۵ساله اش به خاطر مصلحت مکتب و امت محمدي نيز بگذريم که اين نيز جز از علي از کسي بر نمي آيد،از بخشش انگشتري به سائل به هنگام رکوع نماز و بخشش سه شب پي در پي افطاري روزه خود و خانواده اش بگذريم که اينها نيز شان علي (ع) و همسرش زهرا و حسنين است که حضرت حق در کلام و قرآنش آنها را بدين سبب نيز مي ستايد و بزرگ مي شمارد، از يتيم نوازي بي مثال حضرتش نيز بگذريم و به رفتار علي(ع) با جامعه، همسايگان، خانواده و فرزندانش نظري بيفکنيم و ببينيم مولا در اين حوزه نيز در اوج قرار دارد، رفتار محبت آميز، مودبانه، صميمانه، وفادارانه مولا با همسرش فاطمه آن دردانه هستي را ببينيم.
آيا جز علي کسي يارا و توانايي پاسداشت حرمت اين «در گرانمايه هستي» بي بي دوعالم حضرت صديقه طاهره را داشت، و چه امانتدار و حافظ و انيس و مونس شايسته اي بود علي براي فاطمه(س) که هستي مانندش را به خود نديده و نخواهد ديد.
علي در اوج مسئوليت هاي امامت و رهبري امت اسلام، در خانه همسري شايسته، مردي رئوف ، رحيم و خانواده دوست، همسري مهربان و همدمي به غايت شايسته براي فاطمه و حتي کمک حال او در کارهاي خانه بود و همزمان شايسته ترين پدر براي تربيت حسنين و زينبين که او و همسر و فرزندانشان به عشق خدا به هم عشق مي ورزيدند و به قول آن بزرگ خانه کوچکشان که از همه تاريخ بزرگتر بود هنوز و تا دنيا دنيا است بهترين و امن ترين و مومنانه ترين خانه و خانواده است و خانه اميد همه آنان که اهل خانواده هستند و با همسر و فرزندان خود به عشق خدا، عاشقي مي کنند و مهرباني و همدلي.
کوتاه سخن اين که هريک از ما در رفق و مدارا با لااقل همسر و فرزندان خود، در نهادينه کردن فداکاري و گذشت و پرهيز از خودي ها و منيت ها به نفع کانون خانواده چقدر به مولا شبيه هستيم و خانه هريک از ما چقدر به خانه علي شبيه است روح خانه هاي ما چقدر به روح خانه علي که روح خدا در آن جاري بود، شبيه است ، و ...
آيا نمي خواهيم و آيا به درگاه خدا استغاثه نمي
کنيم که لااقل از اين به بعد سالروز ولادت مولا را بهانه کنيم براي اين که
هرسال حداقل براي نزديک کردن خود به يکي از فضائل و صفات مولا تلاش کنيم،
آيا شيعه علي بودن جز با پيروي و شبيه شدن به علي محقق شدني و باورکردني
است؟
پس يا علي مدد
جمهوري اسلامي:معيارهاي حكومت علوي
«معيارهاي حكومت علوي»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه 13 رجب، سالروز ميلاد مسعود مولاي متقيان حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام، يادآوري رفتار آن حضرت با كسي كه همه ميدانستند قصد به شهادت رساندن مولا را دارد هر چند انتقال از لحظات شادي به لحظات غم و اندوه است ولي از آنجا كه سيره عملي آن حضرت در حكومتداري را مجسم ميكند، براي ما و مسئولان نظام حكومتي ما مفيد و درس آموز است.
حضرت علي عليه السلام در جواب كساني كه از ايشان تقاضاي برخورد با عبدالرحمن بن ملجم مرادي را ميكردند و استدلالشان اين بود كه او قصد دارد شما را به قتل برساند و براي جلوگيري از اين جنايت بايد كاري كرد، ميفرمودند عمل به پيشنهاد شما "قصاص قبل از جنايت" است و اسلام چنين چيزي را جايز نميداند.
عبدالرحمن بن ملجم مرادي، از خوارج بود و گروه خوارج، همان كساني بودند كه براي مخالفت با حضرت علي عليهالسلام ميگفتند "لاحكم الالله" و يا "لاامره الالله" و جمله معروف اميرالمؤمنين عليه السلام كه فرمودند "كلمه حق يراد بها الباطل..." پاسخ كوبندهاي به همين جماعت است. حضرت، با اين بيان روشن و قوي، بنيان فكري خوارج را درهم كوبيدند و توضيح دادند كه هيچ جامعهاي بدون حكومت و حاكم نميتواند دوام داشته باشد و براي آنكه مردم دچار سرگرداني نشوند و جامعه به هرج و مرج مبتلا نشود تشكيل حكومت و تعيين زمامدار ضرورت دارد...
برخورد اميرالمؤمنين با خوارج تا همينجا بود و تا زماني كه آنها دست به سلاح نبردند و عليه حضرت اعلام جنگ نكردند متعرض آنها نشدند و پاسخگوئي به بهانه جوئيها و رفع ابهامات و شبهه افكنيهاي آنها را كافي ميدانستند. اين، روشي بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در مواجهه با ساير گروههاي منحرف يا معاند و اشخاص معارض نيز داشتند و هرگز از اين مسير خارج نشدند. مباحثات حضرت امام صادق عليه السلام با ابن ابي العوجاء و مباحثات و مناظرههاي حضرت امام رضا عليه السلام با سران و رهبران اديان و مذاهب و مناظرات ساير ائمه عليهم السلام با مخالفان نيز، هر چند در دوران حاكميت اين امامان معصوم نبود ولي به قرينه آنچه از رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام دردست ميباشد، همين سيره را مورد تأكيد قرار ميدهد.
آنچه از اين روش پسنديده به روشني فهميده ميشود اينست كه امامان معصوم، دوام و بقاء اسلام را - چه از نظر حاكميتي و چه از نظر اعتقادي - مرهون تكيه بر منطق و استدلال و روشنگري اذهان ميدانستند نه برخورد و سركوب و توپ و تشر و ترساندن و نفسها را در سينهها حبس كردن. مهمتر آنكه از ميان برداشتن دشمن و يا حتي برخورد با او قبل از آنكه درصدد توطئه برآمده باشد و مرتكب جرمي شده باشد بهيچوجه در قاموس اسلام نيست و اين پرهيز و خودداري به اين دليل است كه پيشوايان معصوم ميدانستند دين يا حكومت و يا حاكمي كه بخواهد بقاء خود را با "قصاص قبل از جنايت" تضمين كند به جاي آنكه به چنين هدفي برسد سقوط خود را تسريع مينمايد.
اين تفكر صحيح و دقيق، فلسفه روشني هم دارد. دين و حكومت ديني با قلبها سروكار دارند و آنچه ماندني و با دوام است، حكومت بر قلب هاست نه حكومتي كه بر زور و قلدري و سلاح تكيه كند و مردم را بدون آنكه قلباً بخواهند وادار به تمكين نمايد. حتي حكومتهاي غيرديني نيز همين وضعيت را دارند، زيرا تكيه گاه اصلي هر حكومتي مردم هستند و اگر مردم خواهان آن حكومت نباشند بهيچوجه امكان بقاء و دوام ندارد. آنچه در روزها و هفتهها و ماههاي اخير در منطقه شمال آفريقا و خاورميانه عربي رخ داده و شاهد سقوط ديكتاتورهائي با سوابق 30 ساله و 40 ساله هستيم به همين دليل است. آنها به جاي آنكه با قلب و مغز مردم رابطه برقرار كنند بر قلبها و مغزها فشار وارد كردند و زور و قلدري و گلوله و توپ و تانك را واسطه ميان خود و مردم قرار دادند. مردم نيز هر چند تا مدتي كوتاه آمدند اما بعد از آنكه طاقتشان تمام و كاسه صبرشان لبريز شد در مقابل ديكتاتورها قيام كردند و تا سرنگوني آنها به مقاومت ادامه دادند و البته موفق هم شدند.
اكنون علاوه بر تونس و مصر و يمن، قيامهاي مردمي در ليبي و بحرين و اردن و مراكش و عربستان سعودي و تعدادي ديگر از كشورهاي عربي به مرحله مهمي رسيده و همه چيز حكايت از پيدايش تغييرات مهمي در معادلات سياسي منطقه دارد. اين قيامها با كسي تعارف ندارند و براساس معيار خود به پيش ميروند. معيار اينست كه هر حكومتي كه از پشتوانه مردمي برخوردار باشد و حاكمان آن با مغزها و قلبهاي مردم رابطه داشته باشند ميماند و هر حكومتي كه از پشتوانه مردمي محروم باشد و به جاي آنكه با قلبها و مغزها رابطه برقرار كند بر زور و قلدري و توپ و تانك و تفنگ تكيه نمايد محكوم به سقوط و فناست. قبل از اين نيز ملتهاي منطقه، شاهد سقوط شاه ايران و صدام ديكتاتور عراق بودند و در سه دهه اخير تاكنون 5 ديكتاتور در منطقه سقوط كردهاند و ديكتاتورهاي ديگري نيز در ساير مناطق جهان به همين سرنوشت مبتلا شدهاند و حتي حكومتهاي بزرگ و ابرقدرتي كه سرزمينهاي وسيعي را در اختيار داشتند يا فروپاشيدند و يا بشدت ضعيف شدند و در سراشيبي سقوط قرار گرفتند.
اين، يك سنت الهي است كه هيچكس و هيچ جمعي را از آن گريزي نيست مگر آنكه در چارچوب مقررات خلقت و آنچه خدا براي سعادت بشر در نظر گرفته است حركت كند. خدا به انسانها مهلت ميدهد اما بعد از آنكه آزمايشها انجام شد و نتوانستند سربلند از آزمايشها خارج شوند آنها را در معرض سنت تبديل قرار خواهد داد و البته ديگراني را كه به جاي آنها قرار ميدهد نيز آزمايش ميكند و همين سنت را در مورد آنان نيز جاري مينمايد: "ثم جعلناكم خلائف فيالأرض لننظر كيف تعملون" (يونس - 14).
درود خدا بر روح ملكوتي اميرالمؤمنين كه بيشترين مظلوميتها را تحمل كرد ولي براي آنكه دين خدا بر قلبها حكومت كند، براي حفظ حكومت چند روزه دنيا حاضر نشد احكام خدا را زير پا بگذارد و با اين سيره درخشان كه از خود برجا گذاشت، روش حكومتداري اسلامي را به عنوان پرافتخارترين روش حكومتداري جاودانه كرد.
رسالت:اختلافات ما و دغدغههاي مردم
«اختلافات ما و دغدغههاي مردم»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد؛قيمتها به صورت محسوس در حال افزايش است، تورم به گونهاي خزنده خود را نشان ميدهد و نرخ بيكاري به رغم وعدهها كاهش نيافته است. اما در سوي ديگر اختلافات ميان مجلس و دولت، بوي لجاجت به خود گرفته است. از تشكيل كميتههاي مشترك حل اختلاف خبري نيست و گويي مسئولان ميخواهند اختلافات كارشناسي خود را نه در ميز مذاكره بلكه بر صفحه سايتها و روزنامهها دنبال نمايند.
اما مردم فارغ از محتواي اختلافات از اصل "اختلاف" بيزارند. مسئولان حق ندارند تا حدي به اختلاف بپردازند كه نتيجه آن ركود در جامعه باشد. منافع ملي، خط قرمز اختلافات حزبي و جناحي است.
در نظامهاي سياسي- مديريتي موفق دنيا، دو حوزه عمومي و مديريتي از يكديگر جدا هستند.
حوزه عمومي، حوزه مناظره، مقابله و بعضا چالشهاي سياسي است و حوزه مديريتي حوزه اداره مملكت به شمار ميرود كه از حل مسائل روزمره مردم تا پايبندي به اصول بلند مدت توسعه كشور را شامل ميشود. هر گونه تلاش براي كشاندن دعادي حوزه اول به حوزه دوم، جرم و خلاف منافع و امنيت ملي كشور ميباشد.
بنابراين در سال جاري كه برنامههاي بزرگي از سوي كشور شروع شده و دشمنان ما ميخواهند نقاط قوت كشور را به نقطه ضعف آن تبديل كنند، بايد چهار موضوع مربوط به حوزه مديريتي را از درون اختلافات جناحي بيرون كشيد اين چهار موضوع عبارتند از:
1- سياست خارجي، 2- هدفمندسازي يارانهها، 3- اشتغال، 4- مسكن.
در
موضوع سياست خارجي، تحولات مردمي امروز خاورميانه و شمال آفريقا تباني
سنتي برخي قدرتهاي غربي و ارتجاع عربي را با نوسان جدي مواجه ساخته است.
آنها در تلاشاند با جهت بخشي به تحولات به سمت مناطقي كه عمق استراتژيك
جمهوري اسلامي به شمار ميروند، تهديد را به فرصت تبديل كنند ولي آن سياست و
ديگر سياستهاي تحريمي و تهديدي آنها در مقابل وحدت ايرانيان و رفع مشكلات
جامعه، نتيجه بخش نخواهد بود. در عين حال ماجراي شركت ايران در اوپك و
بهانه سازي براي رقباي سنتي و خاصه فراموشي توطئههاي خارجي در دعواهاي
داخلي، در شرايط كنوني قابل توجيه نيست.
موضوع هدفمند سازي يارانهها نيز، فرصتي است كه نبايد به تهديد تبديل شود. مردم پس از تحمل رياضتهاي اقتصادي، منتظر ابعاد مثبت و مولفههاي اقتصادي پايدار اين قانون هستند. بخش عمدهاي از روند اجرايي اين قانون مبتني بر فضاي ذهني جامعه است. دولت بايد بيش از همه نسبت به حفظ شرايط آرام ذهني در جامعه حساس باشد. متاسفانه بخشي از شواهد نشان ميدهد عدهاي كه در برنامهريزي خود براي كسب 150 صندلي مجلس نهم و پيشبرد امور طبق صلاح خويش ناكام ماندهاند، به دنبال تحميل بيتفاوتي به دولت در اين زمينه خاص هستند.
اگر اين سياست را با سياست اعلامي سال گذشته سفارت انگليس در تهران تطبيق دهيم، نتايج نگران كنندهاي شكل ميگيرد. سفير وقت انگليس انتظار داشت از شرايط اقتصادي به عنوان عاملي در پيوند با اهداف منفي سياسي استفاده كند. بيشك هر چه شاخصهاي اقتصادي مملكت بهبود يابد، فضا براي توطئه سياسي آن قدرتها نيز تنگتر خواهد شد.
اشتغال موضوع ديگر است كه انتظار بر حق جوانان ايراني به حساب مي آيد. يكي از دلايل اصلي همراهي مجلس با دولت در اجراي قانون هدفمند كردن يارانهها، وجود امكان ايجاد مشاغل پايدار از طريق اين قانون بود. از محل اجراي قانون فوق مي توان، حداقل ساليانه بيست هزار ميليارد تومان تسهيلات جديد را به بخشهاي صنعت و كشاورزي تزريق نمود.
به گونهاي كه در طول قانون برنامه پنجم توسعه ميتوان اميدوار بود در ازاي هر خانواده حداقل يك شغل پايدار ايجاد شود و امكان رسيدن به نرخ هفت درصد در بيكاري تحقق يابد.
انتظار ميرود دولت در نخستين ماههاي سال جاري با تزريق منابع مالي جديد به بانكها و صنايع، دغدغه آنها را كاهش دهد. اشتغال بهترين راه تبديل نظام اعانهاي توزيع بودجه به نظام سالم و مطمئن اقتصادي آن است.
موضوع آخر، موضوع مسكن است. مجلس شوراي اسلامي حدود يك ماه از وقت قانونگذاري خود را به تصويب لايحه مسكن دولت اختصاص داد. در اين لايحه در زمينههاي استفاده از امكانات، منابع، تسهيلات و معافيتهاي مختلف، حداكثر اختيارات به دولت اعطا شد، تا مشكل مسكن را حل نمايد. به ياد دارم كه بعد از نهايي شدن قانون، آقاي سعيدي كيا وزير وقت مسكن براي قدرداني از نمايندگان به جايگاه سخنراني رفت و گفت: ما با اين قانون قول ميدهيم كه در اسرع وقت مشكل مسكن كشور را حل نماييم.
مسكن از كارهاي خوب دولت است. هيچ مانعي نبايد در برنامه دولت براي خانهدار كردن تمام ايرانيان تا پايان سال 1391 وقفه ايجاد نمايد. حل دغدغه مردم در قبال مهمترين هزينه سبد خانوار يعني منزل مسكوني اقدامي اساسي است كه بايد فارغ از هرگونه اختلاف نظر سياسي - مديريتي مورد حمايت قرار گيرد.
و سرانجام اينكه نامگذاري سال 90 به نام سال جهاد
اقتصادي يعني اينكه همه سياستها و موضعگيريها بايد بر اساس مقتضيات
اقتصادي جامعه سامان يابد. در بخشهايي از اهداف چشمانداز بيست ساله عقب
ماندگي وجود دارد. علت اصلي آن عدم تحقق برخي از مفاد و احكام قانون برنامه
چهارم توسعه است كه نبايد در قانون برنامه پنجم تكرار شود و حتي به
گونهاي جهادي بايد در قانون برنامه پنجم اين ضعفها و
عقب ماندگيها جبران شود.
سياست روز:دو راهي دشوار مجلس
«دو راهي دشوار مجلس»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛پس از گذشت 5 ماه از مصوبه مجلس براي تشکيل وزارت ورزش و جوانان که با ادغام سازمان تربيت بدني و سازمان ملي جوانان درست ميشود، رئيسجمهور روز گذشته نامه معرفي حميد سجادي را به عنوان وزير پيشنهادي خود براي وزارت ورزش و جوانان به مجلس ارائه داد.
اين نامه که شامل نکاتي درباره وجود ابهام در مصوبه مجلس و شوراي نگهبان است، 5 ابهام را به مصوبه مجلس که مورد تاييد شوراي نگهبان هم قرار گرفته، وارد کرده که در نامه رئيسجمهور موجود است و اگر اين ابهامات نيازمند بررسي و بازنگري است حقوقدانان و کارشناسان امر قانون ميتوانند نسبت به آن اظهارنظر و يا توصيه به اصلاح آنها بکنند و اگرنه که هيچ.
اما اين که رئيسجمهور پس از گذشت 5 ماه از تاريخ تصويب و ابلاغ مصوبه مجلس، اقدام به طرح اين ابهامات ميکند، جاي سوال است.
رئيسجمهور ميتوانست در همان زمان اين ابهامات را با ارسال نامه وگفتوگو و رايزني با مجلس و شوراي نگهبان حل و فصل کند اما پس از گذشت 5 ماه و با وجود بلاتکليفي در سازمان تربيت بدني و سازمان ملي جوانان اين کار را کرده است.
اما نکته مهم و اساسي متن نامه در اين است که رئيسجمهور با اين نوع معرفي وزير پيشنهادي، حساسيت نمايندگان را نسبت به آن برانگيخته و باعث ايجاد چالش تازهاي در عرصه سياسي کشور شده است.
اکنون نمايندگان مجلس با اين نامه رئيسجمهور بر سر دو راهي راي اعتماد يا عدم اعتماد قرار گرفتهاند.
اگر راي اعتماد بدهند، به گونهاي بازنده اين بازي شطرنج هستند، اگر راي اعتماد هم ندهند به گونهاي ديگر، در واقع شرايط براي مجلس «آمپاس» گونه است. هر حرکتي که از سوي مجلس صورت گيرد پيروز اين ميدان رئيسجمهور است.
برخي معتقدند که مفهوم نامه رئيسجمهور اين است که مجلس دربرابر اين اقدام مقاومت نشان داده و به سجادي راي اعتماد ندهد. برخي ديگر هم معتقدند که اتفاقا رئيسجمهور اين کار را انجام داد تا مجلس به سجادي راي اعتماد بدهد تا تکليف وزارت ورزش و جوانان روشن شود و کار به سه ماه آينده نکشد.
واکنشهاي روز گذشته نمايندگان مجلس به اين اقدام رئيسجمهور نشان ميدهد که آنها از اين اقدام عصباني هستند.
علي لاريجاني رئيس مجلس پس از مواجه شدن با نامه
رئيسجمهور گفته است؛ «متن نامه آقاي احمدينژاد، توجيه يک تخلف قانوني در
اجراي مصوبه مجلس است.»
لاريجاني حتي گفته است؛ «اعتبار مجلس با اين نامهنگاريها به وجود نيامده است که با آن پايين بيايد.»
احمد توکلي نيز در موضعگيري تندي نسبت به نامه رئيسجمهور گفته است؛ «در شرايطي که تحريمها در حال اضافه شدن است، کشور محتاج همدلي و هماهنگي مسئولين است، اما وقتي التهاب سياسي در کشور ايجاد ميشود به منافع ملت و کشور ضربه ميزند. به رئيسجمهور توصيه ميکنم به جاي التهابآفريني به داد مشکلات مردم برسد و فشار مشکلات آنها را کم کند.»
نمايندگان ديگري هم بودند که موضع تندي گرفتند و حتي خواستار بازپس دادن نامه رئيسجمهور شدند، اما به نظر ميرسد با توجه به همان دليلي که آقاي توکلي به آن اشاره کرده است، براي پايان اين چالش بهتر است، مجلس مقابله به مثل نکند و موضع تقابلي به خود نگيرد.
هر چند زمينه رايآوري سجادي براي وزارت ورزش و جوانان نامساعد شده است اما چه تضميني وجود دارد که اگر سجاد راي اعتماد نگيرد نفر بعدي که قطعا 3 ماه ديگر معرفي خواهد شد، به همين وضع دچار نشود؟!
بهتر است نمايندگان مجلس شوراي اسلامي کمي بيشتر تعمق کنند و به همه جوانب موضوع بپردازند تا خداي ناکرده تصميمي نگيرند که شرايط فضاي چالشي و اختلافافکني موجود، افزون نشود.
بيشترين بهره را از اين گونه اختلافات چه کس يا کساني ميبرند؟
جريانهاي انحرافي داخلي که مدتي است بحث آنها سر زبانها است و فتنهگراني که منتظر فرصت هستند.
ايران:علي، شيعه و انتظار
علي، شيعه و انتظار»يادداشت روزنامهي ايران به قلم سيدمهدي طباطبايي است كه در ان ميخوانيد؛
سيزدهمين روز رجب سالروز مولود كعبه، باز هم ميهمان ماست
و سيزده عدديست كه غافلان نحسش ميدانند
و دشمنان خدا رمز پيروزيشان
و ما مدعيان شيعهگري هنوز در فهم عدد روز ميلاد علي حيرانيم چه رسد به...
و به راستي علي كيست و كيانند شيعيان علي؟!
كيانند و كجايند آنها که ظاهر و باطنشان يکي است؟!
كيانند و کجايند گوشهاي شنوايي که نالههاي مظلومانه علي را به جان بخرند؟!
آيا آخرين دعاي علي را شنيدهاي؟!
…
خدايا من (با پندهايم) اين مردم را خسته کردهام و آنها نيز مرا خسته
کردهاند! آنها از من دلگير شدهاند و من هم از آنها دلگيرم! پس به جاي
آنها کسان بهتري را به من عطا فرما و به جاي من بدتر از من را بر اين مردم
مسلط کن! خدايا دلهاي آنها را چون نمک که در آب حل ميشود آب کن! (بخشي از
خطبه 25 نهجالبلاغه)
اگر اين صداي جانسوز را به گوش جان نميشنوي بدان که شيعه نيستي!
شک نکن که چشم و گوشت از حرام و شبهه پُر گشته و فرصت كمي براي توبه باقيست!
بسماللهي بگو و شيعهگري آغاز كن!
ميخواهي بداني شيعه كيست؟!
بدان شيعه خالص نه تنها چون كوفيان از امام زمان خويش خسته نيست بلكه در طلبش در انتظارست
و انتظار يعني تكاپو
شيعه يعني منتظر!
منتظر عدالت!
منتظر صلح و عشق !
منتظر مهدي!
و چقدر اين روزها انتظار سخت است.
در حالي كه مظلومان در جاي جاي گيتي در خاك و خون ميغلتند مدعيان شيعهگري سرگرم بازي با دنيايي هستند كه از چشم علي افتاده بود!
آيا ميداني علي، شيعيان خالص و منتظران پسرش مهدي را چگونه وصف كرده است؟!
و
باقي ماندهاند اندکي که ياد قيامت چشمهايشان را بر همه چيز بسته! و ترس
رستاخيز اشکهايشان را جاري ساخته! و برخي از آنها از جامعه رانده شده و
تنها زندگي ميکنند! و برخي ديگر ترسان و سرکوب شده يا لب فروبسته و سکوت
اختيار کردهاند! و برخي مخلصانه همچنان، مردم را به سوي خدا دعوت ميکنند!
و برخي ديگر گريان و دردناکند که تقيه و خويشتنداري آنان را از چشم مردم
انداخته است! ناتواني وجودشان را فرا گرفته؛ گويا در درياي نمک فرو
رفتهاند! دهانهايشان بسته و قلبهايشان مجروح است! آنقدر نصيحت کردند که
خسته شدند! از بس سرکوب شدند ناتوانند! و چندان که کشته دادند انگشت
شمارند! (بخشي از خطبه 32 نهجالبلاغه)
آري اين وصف شيعه علي است در آخرالزمان!
حال در خود بينديش که آيا پيرو امير مؤمنان هستي يا...
يا بگذار بگويم ناگزير يا با علي هستي يا با دشمن علي!
يا خودي هستي يا غيرخودي!
يا منتظر هستي يا غافل!
بسماللهي بگو و برخيز!
جمهوري اسلامي و پرچمدارش را درياب
سيديست از تبار علي
حاشيهها را رها كن و گوش به امر مولايت باش
فرصت تنگ است و بايد دامن همت بربست
و بدان علي، علي است اگر شيعه، شيعه باشد!
سلام خدا بر او و شيعيانش
ميلادش مبارك
مردم سالاري:نامه احمدي نژاد چه چيزي را اعلا م کرد؟
«نامه احمدي نژاد چه چيزي را اعلا م کرد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد؛نامه اي که محمود احمدي نژاد با عنوان معرفي وزير پيشنهادي ورزش و جوانان به مجلس نوشته، در ظاهر حرف قابل توجهي براي گفتن ندارد. اين که پنج ماه بعد از تصويب قانوني در مجلس و تائيد شوراي نگهبان به آن ايرادهايي وارد کرد، خيلي مسموع نيست. علا وه بر آن که اين ايرادها مبناي منطقي و حقوقي ندارند و بيشتر به بهانه گيري شبيه هستند تا ايراد ! اما اگر به ژرفاي اين نامه توجه شود، ناگفته هايي آشکار مي شود که مطمئنا منظور از اين گونه نامه نگاري ها، بي قراري در بيان آنها است.
موضوع تشکيل وزارت ورزش، موضوعي تمام شده و قانوني لا زم الا جرا بود که دولت سعي در مقاومت و عدم اجراي آن داشت. بر اساس قانون، دولت بايد دو ماه قبل اين وزارت را تشکيل مي داد ولي اين کار صورت نگرفت وايستادگي غيرقانوني دولت تا آنجا پيش رفت که مقامات عالي نظام در اين موضوع وارد شده و دولت مکلف (يا به عبارت بهتر مجبور) به اجراي اين قانون شد. حالا دولتمردان مجبور، مي خواهند با تمام وجود اين «اجبار» را اعلا م کنند و تاکيد کنند که چندان حاضر به اجراي اين قانون نبوده و نيستند.
به عبارت دقيق تر احمدي نژاد بار ديگر به همه اعلا م کرد که نه براساس پايبندي به سوگندي که خورده و اعتقادي که به اصول و اصولگرايي بايد داشته باشد، بلکه براساس جبري که چندان از آن راضي هم نيست، تن به چنين کاري داده است و حالا حتي نمي تواند اين وضعيت را به خاطر مصالح نظام، نگويد و مسکوت بگذارد. اين وضعيت دقيقا شبيه وضعيتي است که پس از برکناري وزير اطلا عات و اعلا م حکم حکومتي مبني بر ابقاي مصلحي به وجود آمد.
البته پس از آن داستان و خانه نشيني چند روزه احمدي نژاد، حرف هاي بسياري عنوان شد و تلا ش بسياري صورت گرفت تا توجه ها به جريان انحرافي جلب شود واحمدي نژاد را کم تقصير جلوه دهند و در اين راستا، مي توان حرف هاي احمدي نژاد از جمله سکوت براي وحدت را به عنوان شاهدي مبني بر اصلا ح روش او، بيان داشت; اما نامه ديروز، خط بطلا ني بر همه اين مثبت انگاري ها کشيد.
احمدي نژاد نمي تواند سکوت کند علت اين عدم سکوت هم واضح است. احمدي نژاد طي اين سال ها در مقابل سخنان خويش هيچگاه اعتراضي نشنيده است. با چنين وضعي است که بايد نامه ديروز را مهم قلمداد کرد و آن را احتمالا پايان بخش استراتژي فعلي اصولگرايان دانست.
تهران امروز:نگاه به آينده با تأسي به امام علي(ع)
«نگاه به آينده با تأسي به امام علي(ع)»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكتر امير دبيريمهر است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه 13 رجب سالروز ميلاد حضرت امير (ع) ضمن تبريك اين مناسبت فرخنده و مبارك كه در ايران به حق «روز پدر» نيز نام گرفته است به همه دوستداران حق و حقيقت به ويژه رهروان مكتب اهل بيت (ع)، شايسته است بارديگر با شوق و رغبت در مكتب روشنگر مولا علي (ع) زانوي ادب و تلمذ زده و دنياي مان را با معارف متعالي و هدايت بخش «قرآن ناطق» نوراني سازيم و حيات و ممات مان را با نام و راه و عشق حقيقي به اميرالمومنين علي بن ابي طالب (ع) متبرك سازيم.
حضرت امير (ع) ميفرمايد: التدبير قبل العمل يومنك من الندم. «آينده نگري قبل از شروع كار تو را از پشيماني ايمن ميسازد.» (بحارالانوار، ج 68، ص 338)
اين سخن متبرك و خردمندانه مولا علي (ع) در همه حال و همه وقت و همه جا ميتواند به مصداق حكمت عالي انسان را در مسير مستقيم و هدايت محفوظ نگهدارد اما قصد دارم در اين نوشته از آن براي ترسيم وضع امروز كشور و آينده پيش رو استفاده كنم. مسئله اين است كه متاسفانه هم در فرهنگ عمومي و هم نزد كنشگران و نخبگان كشور نگاه به آينده و هدفمندي رفتارهاي امروزي بهگونهاي كه معطوف به تحقق آينده بهتر باشد از اهميت شايسته برخودار نيست.
ايستار (طرز تلقي پايدار) عمومي نگاه به گذشته توام با نوستالژي و دم غنيمت شمردن رندانه در وضع حال است و همواره آينده اگر سهمي در «ذهن و زبان» ما داشته باشد در مقام اخري است. در حالي كه در دنياي جديد آينده آنقدر مهم و تاثير گذار است كه بين «آينده پژوهي» و «برنامهريزي» و «مطالعات راهبردي» و «سياستگذاري عمومي» در همه حوزهها پيوند عميقي برقرار است.
به نظر ميرسد بسياري از نابسامانيها، كژرويها، انحرافات، بيتدبيريها و اختلافات در فضاي سياسي و مديريتي كشور ناشي از همين بيتوجهي به آينده و اولويتهاي كشور در آينده است. به تعبير عموميتر شاهد نوعي كوته بيني شايع هستيم كه موجب جابهجا شدن و اشتباه گرفتن اصل و فرع در نيازهاي كشور شده است. اگر همه كنش گران سياسي و مديران و دستاندركاران كه در معرض تصميمگيري و موضعگيري و انتخاب هستند متغير «آينده» را در فرآيند تصميم و موضع خود دخالت دهند يقينا خروجي تصميمات شان تغيير خواهد كرد و از ميزان تعجيل و تعصب آن كاسته و بر تدبير و دور انديشي و تاثيرگذاري آن افزوده خواهد شد. اساسا يكي از كاركردهاي راهبري و مديريت كلان جامعه، ترسيم مستمرمسير آينده و پيش روي جامعه است. چشمانداز نگري و نشان دادن قلههاي رفيع موفقيت در پيروزي هم در همين راستا قابل تعريف و تبيين است.براي مثال وقتي به برخي موضوعات و مسائل كشور با تأسي به حضرت علي (ع ) و با رويكرد آيندهنگري نگاه ميكنيم متوجه ميشويم كه واقعا مسئله كشور و جامعه نيست و به غلط جايگزين مسائل اصلي جامعه شده است. بسياري از تصميمات نابهنگام، اختلافات و اظهارنظرها تفرقه افكنانه و غوغاسالاريها كه همواره رهاوردي جز پشيماني ندارد به علت غفلت از آينده و نيازهاي آتي است. كشور ما بيش از آنكه متعلق به گذشته و امروز باشد متعلق به آينده و نسل آينده است و آيندگان هستند كه در باره پيشينيان خود از جمله ما قضاوت و داوري خواهد كرد و از داوري مهمتر بر تخت و فرشي مينشينند كه امروزيان ساخته و بافتهاند. ايران براي ساخته شدن به گونهاي كه شايسته نام ايراني است نيازمند فعاليت انبوه و گسترده اقتصادي و عمراني در حركتي جهاد گونه، مشاركت وسيع مردم در همه عرصههاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي، برخورداري از دولتي كارآمد و مردم سالار، تعامل و ارتباط سازنده با جهان، تكيه به باورها و ارزشهاي ديني و معنوي بهعنوان بنمايههاي معنا بخش زندگي، غلبه و رجحان فرهنگ و حيات فرهنگي بر ديگر وجوه زندگي و ارتباط و همدلي رو به افزايش دولت و ملت در طي كردن مسير پيشرفت و تعالي و توسعه همهجانبه است. اگر حقيقتا همگي به اين آرمانها متعالي بينديشيم و تحقق آنها را وجهه همت خود قرار دهيم بيترديد عمل و گفتار امروزمان متفاوت خواهد شد. رنگ نفاق و انحراف و تظاهر و تفرقه و كوتهبيني و خودخواهي از آن زدوده ميشود و به تعبير حضرت امير(ع) پيشماني رهاورد آن نخواهد بود.
توجه به آينده و آرمانهاي آتي با توصيه و وعظ و نصيحت در جامعه جاري و ساري نميشود هرچند طرح و تكرار آن مفيد و موثر است ولي بايد براي اين مهم هم «فرهنگسازي» وهم «نهادسازي» و هم «هنجارسازي» كرد كه اين مهم نيازمند بحث مفصل و مجزايي است.
اميدوارم در اين ايام مبارك و سالروز ميلاد مظهر تدبير و حكمت، شجاعت و غيرت و سرسلسله امامان و اولياي الهي امام علي (ع ) با تمسك به روح با عظمت آن بزرگوار و ميراث بيپايان معنوي و هدايت بخش ايشان در قالب مكتب شيعه بتوانيم بيشتر و بهتر براي ساختن فردايي بهتر و سربلندتر و با عزتتر بينديشيم و عمل كنيم و درنهايت رضايت الهي را به دست آوريم.
ابتكار:آقاي احمدي نژاد! لااقل اين بار نامه صنعتگران را جدي بگيريد
«آقاي احمدي نژاد! لااقل اين بار نامه صنعتگران را جدي بگيريد»عنوان سرمقالهِ روزنامهي ابتكار به قلم فرشاد مومني است كه در ان ميخوانيد؛اقتصاد ايران به دلايل گوناگون ايام پرتلاطمي را سپري ميکند. در چنين شرايطي کاملاً طبيعي است که سياستگذاران در تشخيص اولويتها و انتخاب جهتگيريها در معرض سرگرداني و رفتارهاي متناقض قرار بگيرند. اين مسئله هنگامي اهميت بيشتري پيدا ميکند که اتخاذ جهتگيريهاي صحيح و کارآمد تصميمگيران را با طيفي از چالشهاي تاريخي و مزمن نيز درگير سازد.
براي مثال؛ در چارچوب اقتصاد سياسي رانتي قاعده رفتاري مسلط آن است که صداي مولدها کمتر شنيده شود و اين اراده غيرمولدها است که معمولاً ميتواند خود را تحميل نمايد. هنگامي که بحث از هدفمند کردن يارانهها مطرح بود بسياري از کارشناسان و تحليلگران اطمينان داشتند که به واسطه مشکلات جدي ساختاري کشور اگر قرار بر اين باشد که دولت از ميان ملاحظات مربوط به منافع توليدکنندگان و مصرفکنندگان انتخابي صور ت دهد قطعاً اولويت به توليدکنندگان داده نخواهد شد.
اين يک قاعده رفتاري است و مستقل از افراد معين تصميمگير موضوعيت دارد مگر آن که در فرايندهاي تصميمگيري و تخصيص منابع سطح قابل قبولي از صلاحيتها و ظرفيتهاي کارشناسي وجود داشته باشد و در کنار آن يک اراده جدي براي رويارويي با اين مشکلات ريشهدار و ساختاري تدارک ديده شده باشد. تجربه 5 ماهه اخير و نيز جهتگيريهاي مندرج در لايحه بودجه 1390 عملاً نشان داد که تحليل کارشناسان از واقعيتهاي ساختاري و نهادي ما دقيق و مطابق با واقع بوده و به همين خاطر توليدکنندگان به بخش اندکي از آنچه که در قالب قانون هدفمندي به عنوان حق مسلم آنها تلقي شده بود دست پيدا کردند.
مسئله مهم ديگري که در پيشبينيةاي کارشناسي مطرح بود عبارت از اين واقعيت ميباشد که با بروز شوک هدفمندي توليدکنندگان از کانالهاي ديگري نيز تحت فشار قرار گيرند. فشارهاي ناشي از اجتنابناپذيري تشديد رقابت نابرابر با کالاهاي خارجي وارداتي يکي از آنهاست که در سال جاري نيز آسيبهاي خود را به بخشهاي مولد کشور و انگيزههاي سرمايهگذاري در اين بخشها تحميل خواهد کرد؛ کما اينکه بحران نقدينگي انتظار ميرود در سال جاري براي توليدکنندگان با فشارهاي بيشتري نسبت به سالهاي گذشته همراه باشد.
وقتي از يک طرف به صورت افراطي مجوز به واردات داده ميشود و از طرف ديگر هم ريسک، هم بازده و هم زحمت واردات در کنار سرعت بيشتر بازگشت پولهاي وام داده شده به واردکنندگان به مراتب بيشتر از توليدکنندگان است، طبيعي است که در شرايط شوکدرماني که انعکاس آن در بخش پولي فزوني شديد تقاضا نسبت به عرضه آن است بانکداران را به سمت ترجيح واردکنندگان در برابر توليدکنندگان هدايت خواهد کرد.
هنگامي که در لايحه بودجه 1390 دولت خود ابتدا به سا کن قيمت دلار را صد تومان نسبت به قيمت مندرج در لايحه بودجه سال 1389 افزايش داده بود کاملاً قابل پيشبيني مينمود که دولت در واکنش به شکست اکثريت قريب به اتفاق انتظاراتي که از هدفمند کردن يارانههاي در جلوي روي خود ميبيند ناگزير به سمت دستکاري بيشتر نرخ ارز کشانده خواهد شد چرا که اين رويکرد سهلالوصول و البته مخربترين سياست تجربه شده براي مديريت اقتصادي کشور طي 20 ساله گذشته و در قالب برنامه شکست خورده تعديل ساختاري است.
از منظر اقتصاد سياسي گرايش به دستکاري نرخ ارز ميتواند اينگونه نيز تفسير شود که نوعي همراستايي ميان منافع کوتاهمدت مالي دولت با منافع سوداگران و به طور کلي آنهايي که چندان دغدغه توليدي ندارند به ويژه آن دسته از صادرکنندگان کالاهاي غيرنفتي که خود توليدکننده آنچه صادر ميکنند، نيستند به وجود ميآورد البته در اين ميان گروه اندکي از توليدکنندگان نيز که تنها راه بقاء را در مواجهه با کالاهاي وارداتي افزايش نرخ ارز ميبينند را نيز ميبايست به فهرست مزبور اضافه کرد گرچه اين گروه اخير به محض آن که ناگزير از انجام واردات، مواد و قطعات ميشوند از خواب غفلت بيدار خواهند شد و حرف خود را پس خواهند گرفت.
نزديک به يک قرن پيش يعني در سال 1920 جان مينارد کينز اقتصادشناس بزرگ قرن بيستم در مقاله «پيامدهاي اقتصادي صلح» نوشته بود که براي واژگون نمودن اساس يک جامعه هيچ وسيلهاي ظريفتر و مطمئنتر از کاهش ارزش پول ملي نيست و در واکنش به تجربيات و شواهد بيشمار تاريخي تأييد کننده بحث کينز مهمترين مسئوليت بانکهاي مرکزي در سراسر جهان و هميشه تاريخ حراست و دفاع از ارزش پول ملي قلمداد شده است.
اين مسئله به لحاظ تجربي يک بار در دهه 1370 در ايران نيز نمايان شد و همگان ديدند که هيچيک از وعدهها و پيشبينيهاي طرفداران افزايش نرخ ارز، محقق نشد اما بيسابقهترين فشارها به تودههاي عظيم مردم، توليدکنندگان صنعتي و کشاورزي و از همه مهمتر به خود دولت وارد شد و برخي از فشارهاي آن دهه به گونهاي بوده است که نه فقرا، نه توليدکنندگان و نه دولت هنوز نتوانستهاند پس از دو دهه در برابر آن فشارها کمر راست کنند. چقدر خوب است که مسئولان بانک مرکزي برگردند و تجربه دهه 1370 را يک بار ديگر مرور کنند تا ببينند که چگونه بحران مکانيزاسيون گريبان بخش کشاورزي را گرفت و به صراحت در جلد دوم از پيوست شماره 2 لايحه برنامه سوم توسعه سخن از رشد منفي چشمگير سرمايهگذاري صنعتي نيز سخن به ميان آمده است.
اما تکان دهندهترين قسمت آن تجربه مطالبي است که در صفحات 74 تا 76 گزارش اقتصادي سال 1373 منعکس شده است در آنجا تصريح شده در حالي که نرخ تورم در سال 1372 کمتر از 30 درصد بوده شاخص ضمني هزينههاي مصرفي دولت در سال مزبور نسبت به سال 1371 رشدي بالغ بر 70 درصد را نشان ميدهد و در ادامه آمده است که عامل اصلي اين پديده فروش بخش بزرگتري از درآمدهاي ارزي دولت به نرخ شناور بوده است. در ادامه همين مطلب در گزارش ياد شده به دو نکته د يگر نيز اشاره شده که براي اهل خرد ميتواند عبرتآموز باشد.
نکته اول آن که گفته شده طي سالهاي 1368 تا 1373 که دولت وقت مستمراً سياست افزايش نرخ ارز را دنبال ميکرده سبد مصرفي دولت به عنوان بزرگترين مصرفکننده در اقتصاد ايران در مقايسه با خانوارها آسيب بيشتري ديده است و نکته دوم آن که در همين دوره نرخ رشد قيمت کالاهاي سرمايهاي در مقايسه با کالاها و خدمات مصرفي بيشتر بوده است.
به عبارت ديگر، به واسطه اين جنبه اخير هم دولت و هم توليدکنندگان به عنوان سرمايهگذار توليدي آسيبهاي به مراتب شديدتري را متحمل شدهاند. يک عنصر بسيار مهم ديگر که به نظر ميرسد درباره آن مقامات پولي و مالي کشور به طرز غيرمتعارفي سهلانگاري و ناشيگري از خود نشان ميدهند به مسئله نقش تعيينکننده انتظارات مربوط ميشود و چه خوب است که افراد مز بور از اين زاويه نيز به گزارشهاي اقتصادي سالهاي 1374 و 1375 نگاهي بياندازند تا مشاهده کنند در حالي که نرخ رشد نقدينگي در سالهاي مزبور تنها يک درصد تفاوت داشته است فاصله ميان نرخ تورم اين دو سال به بيش از 25 درصد بالغ ميگردد و ريشه آن هم تفاوت در انتظارات مردم درباره نرخ ارز است.
بدون ترديد با هر بهانهاي که طي چند روز اخير بانک مرکزي مجدداً به هوس آزمودن مجدد تجربه شکست خورده و پرخسارت نيمه اول دهه 1370 افتاده است، ميبايست خود را آماده پاسخگويي به پيامدهاي کوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت اين خطاي فاحش بنمايد. اين رويکرد هم به اعتبار مباني نظري مستحکم و هم شواهد تجربي بيشمار همه تعادلهاي باقيمانده در عرصه سياست، اقتصاد و اجتماع ايران را به چالشي بزرگ فراميخواند و تنها رونقي براي سوداگران و نزول خواران ايجاد ميکند.
بنابراين، بايد از صنعتگراني که نامه شکوهآميز خود را منتشر ساختهاند سپاسگزار بود چرا که در ادبيات موضوع دستکاري نرخ ارز براي يک کشور در حال توسعه به درستي به پيشروي در باتلاق تشبيه شده است و گام دوازده درصدي اخير بانک مرکزي ميتواند گامهاي مخرب فزايندهاي را براي آنها در آينده نه چندان دور اجتنابناپذير سازد. هنگامي که مديريت اقتصادي کشور بدون توجه به اندرزها و هشدارهاي مشفقانه بازگشت به برنامه شکستخورده تعديل ساختاري را کليد زد، ميبايست، ميدانست که يکي از مشخصههاي کليدي اين برنامه برخورداري از انبوه تناقضهاي دروني است.
بانک مرکزي طي يک ماهه اخير اين مسئله را در ماجراي دستکاري نرخ سود بانکي تجربه کرد و به ويژه رئيس اين بانک که در عرض کمتر از 30 روز اظهار داشت که چارهاي جز عمل به ضد آنچه که قبلاً انجام داده بود، نميشناسد. بيش از همه بايد از افتادن در ورطه افزايشهاي تشديدکننده بيثباتي و تخريبکننده اقتصاد ملي در مورد نرخ ارز برحذر باشد.
در خاتمه، لااقل اين بار ناله توليدکنندگان را جدي بگيريد و از هرگونه اختياري به مجريان که اجازه تکرار اين اشتباه فاحش را در مورد نرخ ارز به آنها بدهد برحذر باشيد و چارهاي براي آن بيانديشيد چرا که اين ورطه فقط توليدکنندگان را گرفتار نخواهد کرد، بلکه تودههاي عظيم مصرفکنندگان و به ويژه فقرا و محرومان در ميان ايشان و از همه مهمتر نهاد دولت به عنوان بزرگترين مصرفکننده و بزرگترين سرمايهگذار بيشترين آسيبها را با يک وقفه زماني نه چندان طولاني متحمل خواهد شد و چنين مباد.
آفرينش:محيط زيست ايران و چالش ها
«محيط زيست ايران و چالش ها»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوايد؛اکنون سالهاست که شهروندان ،طرفداران و فعالان محيط زيست در ايران به شنيدن خبرهاي تخريب جنگل ها و مراتع ، آتش سوزي، شکار غيرقانوني، انقراض گونه هاي ناياب ، خشک شدن تالاب ها و درياچه ها و آلوده شدن شتابان آب، هوا و ...عادت کرده اند.و در يک سال اخير نيز خبرهاي ناگوارتري را همچون به نمکزار تبديل شدن بيش از 200 هزار هکتار از محدوده طبيعي درياچه اروميه ؛ کاملاً خشک شدن درياچه پريشان، نابودي ده ها هزار درخت ، سوختن 40 هزار هکتار از رويشگاه هاي جنگلي ايران، رکوردشکني آلودگي هوا در تهران و چند کلانشهر ديگر و...را شاهد بوده اند.
در اين بين پرسش اين است که چرا اين روند هنوز متوقف و يا کاهش نيافته است و حتي به نگاه بسياري از شهروندان و کارشناسان سياه ترين سال محيط زيست ايران سال 1389 بوده است؟در اين حال امر ديگري که قابل تامل بسيار است جايگاه کشور در تخريب محيط زيست جهان است.
در اين راستا در واقع کشور ما متاسفانه با آنکه از نظر سرزميني در مقايسه با بسياري از کشورها داراي منابع محيط زيستي کمتري است اما يکي از 10 کشورهاي اصلي تخريب کننده محيط زيست در جهان است امري که در جاي خود قابل بررسي و تاسف بسيار است .آنچه مشخص است به نگاه بسياري از کارشناسان و با توجه به تحولات يک ساله اخير و وقوع فجايع متعدد زيست محيطي در کشور و همچنين شواهد بسيار محيط زيست ايران با وجود پتانسيل هاي شگفت انگيز و منحصر به فرد جهاني، هم اکنون با روندي شتابان رو به نابودي و قهقراست.
در اين بين بايد گفت اين امر در شرايطي است که امروزه و در قرن بيست و يکم بيش از هر زماني کشور هاي توسعه يافته و درحال توسعه به اهميت حفظ محيط زيست پي برده وبودجه هايي کلان در راه حفظ اين منابع استراتژيک خود اختصاص داده و هم چنين قوانين مهم و گسترده اي را در اين راه وضع مي نمايند.
در اين بين با توجه به وضعيت کشور در اين حوزه آنچه بايد گفت آن است از آنجا که مديريت صحيح محيط زيست يکي از مولفه هاي مهم توسعه مطلوب به شمار مي رود و با توجه به اينکه سازمان حفاظت محيط زيست نه تنها نتوانسته از شيب منفي تخريب طبيعت و محيط زيست ايران بکاهد؛ بلکه در سالهاي اخير، بر شتاب اين شيب هم افزوده شده بايد گفت که بي شک تداوم اين روند در کنار وجود مشکلاتي نظيرکاهش فرصت ها براي سازمانهاي مردم نهاد مربوط به محيط زيست ، ضعف اعتقاد برخي از مسئولان به موضوع محيط زيست و عدم رسيدگي جدي و اصولي به معضلات و مشکلات ، فقر فرهنگي همراه با فقر اقتصادي شهروندان در اين حوزه و همچنين عدم توجه دستگاه هاي نظارتي و...آينده اي مبهم را روياروي محيط زيست ايران قرار خواهد داد. آينده اي که بيشک جدا از افسوس چاره اي فراروي ما نخواهد بود. در اين ميان اکنون و در شرايط حاضر برماست تا با تدوين سياستها و راهکار هايي مناسب نگاهي ملي و جدي تر به اين حوزه داشته باشيم.
حمايت:اعتکاف ، خلوتي خالصانه
«اعتکاف ، خلوتي خالصانه»عنوان يادداشت روزنامهي حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه ايام البيض ماه رجب ، دلهاي عاشقان حق و طالبان قرب ، به وجد مي آيد و سالکان طريق سعادت ، خود را براي بهره برداري از اين ايام مبارک و پربرکت مهيا و آماده مي سازندو از فيوضات اين ايام توشه اي براي مسير هدايت و سعادت ذخيره مي کنند.
اعتکاف يکي از توفيقات اين ايام پربرکت و پرميمنت مي باشد که مايه دلخوشي سالکان و رهپويان وصال و سرور دلشيفتگان جمال معبود است. چشم انتظاران اعتکاف خلوتي خالصانه با معشوق به دست آورده اند که بايد از اين فرصت استثنايي و نسيم الهي بهره وافر کسب نمايند. ان شاءالله.
معناي لغوي اعتکاف از کلمه عکف گرفته شده . عکف : عکوف و عکف به معني ملازمت با تعظيم است . اعتکاف دو معنا دارد: 1- توقف در مسجد به قصد عبادت کردن 2- نفس توقف در مسجد حتي بدون قصد عبادت ديگر. و احوط کفايت معناي اول در تحقق اعتکاف است.
پس در لغت به معناي حبس و توقف است و در اصطلاح به معناي توقف و ماندن 3 روز و بيشتر از آن در مسجد جامع مي باشد. قرآن کريم در آيه اي به مساله اعتکاف اشاره کرده و به حضرت ابراهيم و اسماعيل فرمان مي دهد که خانه خدا را براي طواف کنندگان و مجاوران و (معتکفين) و رکوع کنندگان و سجده گزاران پاکيزه و آماده سازند: "و اذجعلنا البيت مثابه للناس و امنا و اتخذو امن مقام ابراهيم مصلي و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل ان طهر بيتي للطائفين و العاکفين و الرکع السجود." 1 اين آيه شريفه اگرچه بصراحت از اعتکاف در مسجدالحرام سخن به ميان آورده است اما از آنجا که تمام مساجد خانه هاي خداوند در روي زمين هستند 2 اعتکاف در هر يک از آنها به جهت عبادت حق تعالي مورد توجه و داراي پاداش است.
در روايات اسلامي نيز از اعتکاف به طور مکرر سخن رفته و بر اين عبادت مخصوص توصيه شده است. مثلا در بعضي احاديث است که رسول اکرم (ص) همه ساله 10 روز را در مسجد به اعتکاف مي نشستند و آن 10 روز اکثرا دهه آخر ماه رمضان بود. 3
عبادت و علي «ع»
ابودر داء به نقل از عروه بن
زبير در مسجد مدينه خطاب به مردم گفت: آيا مي دانيد پارساترين مردم کيست؛
گفتند: شما بگوييد. پاسخ داد: اميرالمومنين علي ع و آن گاه خاطره اي نقل
کرد که: ما و تعدادي از کارگزاران با علي (ع) در يکي از باغهاي مدينه کار
مي کرديم ، به هنگام عبادت علي (ع) را ديدم که از ما فاصله گرفت و در لابه
لاي درختان ناپيدا شد. با خود گفتم شايد به منزل رفته است.
چيزي نگذشت که صداي حزن آور علي (ع) را در عبادت شنيدم که با خدا راز و نياز مي کند. آرام آرام خود را به علي (ع) رساندم ، ديدم در گوشه اي بي حرکت افتاده و آن قدر گريه کرده که بدن او بي حرکت شده است.
با خود گفتم: شايد از خستگي کار و شب زنده داري به خواب رفته باشد، کمي صبر کردم ، خواستم او را بيدار کنم هرچه تکانش دادم بيدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم ، با گريه گفتم: "انا لله و انا اليه راجعون". فورا به منزل فاطمه (س) رفتم و گريان و شتاب زده خبر را گفتم. حضرت زهرا (س) فرمود: "ابودر داء به خدا علي (ع) مانند هميشه در عبادت از خوف خدا بيهوش شده است."
آب بردم و به صورت امام ع پاشيدم ، به هوش آمد. وقتي مرا گريان ديد، فرمود: "پس در قيامت که مرا براي حساب فرا مي خوانند چگونه خواهي ديد." امام صادق (ع) فرمود: روش و سيره رسول الله (ص) اين گونه بود که 10 روز آخر ماه رمضان در مسجد اعتکاف مي نمود و براي حضرت ايشان خيمه اي زده مي شد و رختخواب را جمع مي نمود. 4
و باز فرمودند: رسول خدا فرمود که اعتکاف 10 روز آخر ماه مبارک رمضان معادل دو حج و دو عمره فضيلت و ثواب دارد. 5 اهميت دادن و مقيد بودن نبي اکرم (ص) و اولاد او به مساله اعتکاف دليل روشني بر سريع التاثير بودن اين عمل عبادي بر جان و روان آدمي در جهت نيل به کمال و سير الي الله در خود دارد که بر ژرف انديشان مخفي نمي باشد.
اقسام و احکام مربوط به اعتکاف
اعتکاف عملي است
که به اصل مستحب و درجه عاليه در بر دارد و آن دو قسم را دارا مي باشد:
1- واجب 2- مستحب. در شرع مقدس ، اصل اعتکاف مستحب است ، اما با نذر يا
عهد يا قسم يا شرط در ضمن عقد يا اجاره و امثال آن واجب مي شود. پس شرايط
معتکف بايد روزه باشد يا روزه واجب يا مستحب. حداقل اعتکاف 3 روز است و از
آن کمتر نمي شود. معتکف بايد تمام شرايط روزه را رعايت کند و اگر ضرورتا
نتواند روزه بگيرد اعتکاف او صحيح است.
در ايام اعتکاف شخص نبايد از مسجد خارج شود مگر به ضرورت مثل تشييع جنازه يا برآوردن حاجت يک مومن. اعتکاف بايد در مسجد جامع شهر باشد نه مسجد محله و بازار. اماکني مانند حرم خدا، مسجد پيامبر (ص) ، مسجد جامع کوفه و مسجد جامع بصره فضيلت بيشتري دارند. زمان اعتکاف روزهاي سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه رجب که به ايام البيض مشهور است و همين روزها در ماه شعبان و 10 روز آخر ماه مبارک رمضان مي باشد.
تلاوت قرآن در اين ايام سفارش شده ، خواندن زيارت عاشورا و نمازهاي مستحبي وارده و ادعيه ماثوره ديگر از آداب اين 3 روز است و البته بايد قدر رفع احتياج استراحت نمود و بيشتر عبادت کرد.
نيايش و راز و نياز و خلوتهايي مثل ايام اعتکاف به انسان اين قدرت را مي بخشد تا در مقابل شياطين داخلي و خارجي ايستادگي کند و جنبه عقلاني خويش را تقويت نمايد.
فوائد و اثرات اعتکاف
اعتکاف اگر در جامعه ما
مکان واقعي خود را بيابد و نسبت به آن توجه بيشتر مبذول گردد آثار فراواني
در پي خواهد داشت که مي توان اين آثار را در موارد ذيل خلاصه نمود.
الف) تهذيب و تزکيه نفس نفوس اجتماع: مهمترين اثر اعتکاف تهذيب و تزکيه نفس افرادي است که در اجتماع زندگي مي کنند. اعتکاف موجب تطهير درون و زدودن آلودگي هاي نفس مي شود و شخص معتکف براي وصول به مقصود مي کوشد که فضائل اخلاقي را کسب کرده و رذايل نفساني را دور نمايد. بديهي است جامعه از اجتماع افراد تشکيل شده است و اگر اين افراد با اعتکاف آشنا باشند و مسائل آن را فرا گرفته و به کار بندند ديگر از اختلاف ها و نزاعها و فسادهاي اجتماعي خبري نخواهد بود و آنجاست که روح اعتکاف بر جامعه سايه مي افکند و آن را از مهالک مي رهاند.
ب) ترويج ساده زيستي: يکي از احکامي که در اعتکاف بايد رعايت شود پرهيز از طرح مسائل دنيايي و مادي است ، به اين صورت که شخص معتکف در غير ضرورت نمي تواند کالايي را مورد خريد و فروش قرار دهد و يا به کارها و حتي گفتگوهاي دنيايي و مادي بپردازد و اين خود روح معتکف را از دنياطلبي و ميل به ماديات مبري مي نمايد و او را در جهت معنويات و دل کندن از عالم ماده سوق مي دهد. همچنين حال و هوايي که در اعتکاف وجود دارد مروج فرهنگ خوب ساده زيستي است ، چرا که تمامي معتکفان ايام اعتکاف را با کمترين و ضروري ترين وسايل زندگي توام با قناعت سپري مي کنند و معنويت حاکم بر اعتکاف روح آنها را از قيد و بند علايق دنيايي و تجمل گرايي رها مي سازد.
ج) مقابله با تهاجم فرهنگي: يکي از راههاي موثري که مي تواند سد محکم و استواري در مقابل تهاجم فرهنگ مبتذل باشد اعتکاف است. انگيزه مبلغان فرهنگ فاسد، انتشار فساد و ابتذال در جامعه بخصوص در بين قشر جوان و جدا کردن آنان از معنويات و مسائل اخلاقي مي باشد و اين اعتکاف است که نقطه مقابل اين انگيزه شوم قرار دارد و باعث توجه جوانان به رعايت اصول اخلاقي ، تطهير روح و پيوند آنان با معنويات مي گردد و در نتيجه اعتکاف است که فرهنگ غني اسلام بر ابتذال و انحطاط چيره مي گردد و غبار فرهنگ منحط را از چهره اجتماع مي زدايد.
د) ايجاد صميميت و محبت در ميان مومنان: تجمع عده اي از اهل ايمان طي چند روز در يک مسجد که ممکن است همديگر را براي اولين بار ملاقات کرده باشند موجد صميميت و علاقه در ميان آنان مي گردد و هر بار که اعتکاف به انجام مي رسد مومنان ، دوستان و ياران بيشتري مي يابند و يکي از اهداف متعالي اسلام که همانا نزديکي قلوب مومنان است با اين امر محقق مي شود. در اعتکاف ، پير و جوان ، درويش و توانا در کنار هم با مهر و محبت به سلوک الي الله و صفاي باطن مي پردازند و در آنجا خبري از کبر و فخر و خودبيني و مباهات بر ديگري نيست و نمونه اي از جنات نعيم است که خداوند به عده اي از بندگان خود توفيق درک لذتهاي آن را عطا کرده است.
خاطراتي از اعتکاف
معتکفين در طول اعصار و قرون
در خلوت نشيني مساجد، خاطرات بسياري در سينه دارند و کرامات عديده اي ديده
اند و جلوه هاي نور عرفان و سلوک را لمس کرده اند ليکن بعضي از آن موارد
بيان شده و به ديگران نيز رسيده است و بعضي ديگر به عنوان اسراري نهاني در
سينه ها مانده و بر اذهان و خاطرها نقش پنهاني داشته و دارد. ما به گوشه اي
از خاطرات گفتني درباره اعتکاف اشاره مي کنيم.
1- مقدس اردبيلي (ره): در سالهاي گراني مرحوم احمد مقدس اردبيلي ره هرچه خوراکي در منزل داشت بين فقرا تقسيم مي کرد و براي خود نيز سهمي مثل فقرا برمي داشت.
شخص معتکف براي وصول به مقصود مي کوشد که فضائل اخلاقي را کسب کرده و رذايل نفساني را دور نمايد در يکي از سالها که چنين کرد همسرش به او تندي نمود و گفت: در مثل چنين سالي اولاد خود را فقير مي گذاري تا ناچار شوند از ديگران کمک بخواهند! آن مرحوم چيزي نفرمود و برخاست و براي اعتکاف به مسجد کوفه رفت و معتکف شد و به دعا و عبادت پرداخت. روز دوم اعتکاف او بود که شخصي مقداري گندم و مقداري آرد نرم به خانه آن مرحوم آورد و گفت: صاحب منزل اينها را برايتان فرستاده و خودش در مسجد کوفه معتکف است. پس از پايان اعتکاف که مولي احمد به خانه آمد، همسرش گفت: آذوقه اي که به وسيله آن عرب فرستاده بوديد بسيار عالي و درجه يک بود! مرحوم مقدس اردبيلي که چيزي نفرستاده بود فهميد که اين از جانب خداوند بوده ، پس حمد و ثناي الهي بجاي آورد. 5
2- مرحوم شيخ حسنعلي اصفهاني (ره): عالم الهي شيخ حسنعلي اصفهاني (ره) ايام بسياري از عمر ارزشمندش را به اعتکاف و عبادت سپري نمود، فرزند آن مرحوم چنين مي گويد: پدرم استمداد از ارواح مطهر ائمه هدي (عليهم السلام) و نيز استمداد از ارواح اولياء را يکي از شرايط سلوک الي الله مي دانست ، ازاين رو به "اعتکاف " و زيارت مشاهد متبرکه ائمه و قبور مقدسه اوليائ اهتمام فراوان مي ورزيد... در اصفهان هر ساله چندين اربعين در کوههاي ظفره به رياضت و انزوا و تزکيه نفس مي پرداخت و همچنين در مساجد و بقاع متبرکه مانند مسجد لبنان ، مقبره علي بن سهل اصفهاني و بابا رکن الدين و مزار استاد خود مرحوم حاجي محمدصادق و همچنين کوه صفه که محل عبادت استاد ايشان بود، به اعتکاف و عبادت مشغول مي شد. 6
خاتمه
اميد است ملت ايران بخصوص جوانان پاک سرشت
، ايام البيض ماه رجب را مغتنم شمرده و با انجام مراسم اعتکاف موجب رشد و
تعالي معنوي و الهي خود و جامعه گردند.
ملت ما:ادغام وزارتخانهها و استنباط عملكرد جزيره يي
«ادغام وزارتخانهها و استنباط عملكرد جزيره يي»عنوان سرمقالهي روزنامهي ملت ما به قلم رضا طلايي نيك است كه در آن ميخوانيد؛ با وجود وظايف قانوني مجلس و دولت بايد در اصلاحات ساختاري مهم مانند ادغام وزارتخانهها توافق ملي حاصل شود. بدون تفاهم ملي با اتكا به وظايف قانوني و تفكيكي خاص دولت و مجلس اصلاحات بزرگ ساختاري در كشور با چالش مواجه ميشود. تجربيات سه دهه گذشته نشان ميدهد كه در جراحيهاي بزرگ ساختاري مانند ادغام وزارتخانهها و نهادسازيهاي جديد ملي و تغيير سياستهاي اصلي كشور نياز به مفاهمه ملي است.
در يك ماه اخير فراز و نشيبها و چالشهاي آشكار و پنهان بين دولت و مجلس زياد بوده است كه بخشي از چالشهاي بين دولت و مجلس به شفاف نبودن قوانين مصوب و اتكا حداكثري به اختيارات جداگانه مجلس و دولت مربوط است و بخشي از چالشها ناشي از اهميت موضوع ادغام وزارتخانهها و ديدگاههاي متفاوت بخشهاي اجرايي و تقنيني است. لذا براي فائق آمدن بر تعدد ديدگاهها و سلايق و شفافتر شدن اصلاحات ساختاري دولت، به موازات انجام وظايف قانوني در تدوين شرح وظايف و ارايه لايحه قانونگذاري در مجلس بايد رايزنيها و مفاهمههاي غير رسمي نيز صورت گيرد. بدون مفاهمه و رايزني غير رسمي يا رسمي ورود به ادغام وزارتخانهها با تداوم چالش يا تصميمات شتاب زده و ساختار نامطلوب مواجه خواهد شد.
اتفاق اخيري كه در ادغام دو وزارتخانه مسكن و راه و ترابري با ارايه لايحه دولت به مجلس افتاد و علاوه بر اين دو وزارتخانه وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات نيز به ادغام دو وزارتخانه راه و مسكن اضافه شد نشاندهنده ضعف رايزني و تعامل بين دولت و مجلس و برخي شتاب زدگيها در ادغام وزارتخانهها است. با توجه به تجربهيي كه در دورههاي ششم و هفتم مجلس دارم و عضو هيات رييسه كميسيون مشترك ادغام وزارتخانههاي جهاد سازندگي و كشاورزي سابق و تشكيل وزارت جهاد كشاورزي وهمچنين اصلاح ساختار وظايف وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات و عضو كميسيون ادغام وزارتخانههاي صنايع و معادن در مجلس بودهام برحسب تجربيات قبلي بايد قبل از ارايه لايحه ادغام، تفاهم اوليه بين كميسيونهاي ذي ربط مجلس با دولت انجام شود.
البته برخي از مسايل سياسي دو ماهه اخير در افزايش حساسيتهاي مجلس نسبت به تصميمات دولت و رفتارهاي دولت نسبت به مجلس بيتاثير نبوده است در واقع مجلس در دو ماه اخير رويكرد نظارتي خود بر دولت را پررنگتر كرده و دولت در اجراي برخي از مصوبات مجلس مانند ادغام وزارتخانهها با توجه به ابهام در قانوننويسي به جاي ارايه لايحه استفساريه يا اصلاح قوانين مانند ماده 53 برنامه پنجم به برداشتهاي يكسويه از قوانين بدون تفاهم با مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان اتكاي حداكثري داشته است در واقع با وجود تفكيك قوا طبق قانون اساسي نميتوانند هر يك از سه قوه بطور جزيرهيي عمل كنند.
قوا بايد با ساير اصول قانون اساسي مانند انسجام
ملي و همبستگي منطقي بين وظايف و اختيارات قواي سه گانه و اركان نظام دنبال
شود. لذا اصل تفكيك قوا نبايد رويكردها و عملكردهاي جزيرهيي استنباط شود
بلكه تفكيك قوا به منزله نقش، رويكرد و عملكردهاي مكمل بايد تلقي شود. برخي
از حاشيه رويها و برداشتهاي يكسويه از قوانين از سوي دولت يا ناديده
گرفتن نظرات دولت با وجود اختيارات خاص مجلس در قانونگذاري به مفهوم
جزيرهيي عمل كردن و برداشت نادرست از اصل تفكيك قوا است. با توجه به
رهنمودها و هماهنگيهاي اخير مقام معظم رهبري بين سران سه قوه بايد اتكا به
چارچوبهاي قانوني با درك متقابل ديدگاههاي دولت و مجلس مبناي آن در
وزارتخانهها باشد. در غير اين صورت حق تكروي در مسايل كلان ملي مانند
ادغام وزارتخانهها و اصلاح ساختارها با چالش و نتايج نامطلوب مواجه
ميشود.
جهان صنعت:حاشیهها، آدرس غلط سال جهاد اقتصادی
«حاشیهها، آدرس غلط سال جهاد اقتصادی»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم مهرداد میهندوست است كه در آن ميخوانيد؛ حال اقتصاد کشور خوب نیست و در سالی که باید همه هم و غم مسوولان روی مناسبسازی وضعیت معیشت مردم باشد هر روز خبری میآید که نشان از تمرکز بر حوزههای دیگر دارد. دولت با درگیر شدن در مسایل حاشیهای فراغ بال کمتری دارد تا با مشکلات حوزه اقتصاد دست و پنجه نرم کند و ورود به بحثهای سیاسی آن هم از نوع حاشیهاش باعث شده تا این تصور در اذهان پدید آید که تصمیمسازان دولتی نیز بیمیل نیستند تا فضا به همین شکل پیش برود.
هرچند که رییسجمهور فقط در یک مورد خاص حاشیهها، سکوت را وحدتبخش خواند اما از آنجا که تمرکز قوای دیگر هم بر مسایل مهم اقتصادی است و رهبر انقلاب نیز بر آن صحه گذاردهاند، دیگر دولت مجبور به پاسخگویی است و باید بگوید چرا به جای اقتصاد به مسایل دیگری(به صورت برجسته) میپردازد.
حتما دولت دهم کارنامه قابل قبولی در دست راست ندارد که رییس مجلس برای بار دوم دیروز درخواست کاهش حاشیهها و پرداخت دولت به اقتصاد را سر داد از این رو است که نمیتوان برای دولت دهم کارنامه قابل قبولی در حوزه اقتصاد متصور بود، گویی آنها هم چاره را در پرداختن به مسایلی دانستهاند که میتوان با سکوت از کنار آنها گذشت؛ همان سکوتی که محمود احمدینژاد آن را الهامبخش وحدت میداند و منتقدانش به عکس آن را التهابآفرین میخوانند.به راستی اگر تمرکز قوا روی مسایل اقتصادی بود، آن وقت هیچ مسوولی میتوانست در برابر موضوعاتی نظیر نرخ تورم، نرخ رشد اقتصادی، بیکاری روزافزون و پیکر تکیده تولید سکوت کند؟ آن هم سکوتی از نوع وحدتآفرین.
بر این اساس باید یادآور شد که دستکم در حوزه اقتصاد سکوت جایی ندارد و اینجا اعداد و ارقام هستند که حرف میزنند و مردم هم با سفرههایشان وضعیت را درک میکنند. هر چقدر هم که رسانهها را به سیاهنمایی متهم کنیم باز هم نمیتوانیم از کنار سفرههایی که درونشان رنگ و لعابی نیست به سادگی عبورکنیم و بگوییم در ایران کسی نیست که محتاج نان شب باشد. اقتصاد مثل سیاست نیست که هر کس از قانون همان تفسیری را بکند که میخواهد. در اقتصاد بهترین مفسر وضعیت یک کشور نحوه معیشت مردمانش است و با حاشیههایی سیاسی که به آنها بیشتر از جهاد اقتصادی پرداخته میشود تنها به آدرسی غلط گام نهادهایم.
دنياي اقتصاد:يارانهها و راه دراز كامل شدن چرخه
«يارانهها و راه دراز كامل شدن چرخه»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛اجراي قانون هدفمندسازي يارانهها از 28 آذرماه 1389 به طور رسمي شروع شده و ادامه دارد. آنچه تا امروز بر پايه قانون مصوب اتفاق افتاده به طور خلاصه دو رويداد اصلي است.
نخست، دولت پرداخت نقدي يارانه به همه خانوادههاي متقاضي يارانه را با كارآمدي نسبي و در موعد مقرر پرداخت كرده است. دوم، آزادسازي قيمت آب، برق، گاز، بنزين، گازوئيل، نان و ... انجام شده است.
پيامد رويداد اول اين بوده كه به طور مشخص 2 دهك كمدرآمد گروههاي درآمدي روستايي و 2 دهك كمدرآمد گروههاي درآمدي شهري به دلايل گوناگون كه شرح جزئيات آن نياز به تفصيل بيشتر دارد، از اجراي قانون منتفع شدهاند و به عبارت ديگر «وضع» آنها نسبت به زمان پيش از اجراي قانون «بهتر» شده است. اين اتفاق بزرگ در كانون توجه قرار دارد و دولت و هواداران آنها نيز اين موضوع را نقطه قوت اجراي قانون ميدانند و البته در اين باره بايد حق را به آنها داد.
آن گروه از طرفداران كاميابي اجراي قانون هدفمندسازي يارانهها، به جلوگيري از شتاب تورم در 6 ماه گذشته اشاره كرده و اين را نيز يك رويداد موفقيتآميز ميدانند؛ اما آزادسازي قيمت كالاهاي يادشده، گروههاي با درآمد متوسط و شهرنشين را به اين دليل كه مصرف انرژي آنها نسبت به گروههاي كمدرآمد بيشتر است، در شرايط منفي قرار داده است.
اما اجراي قانون هدفمندسازي يارانهها تنها 6 ماه است كه شروع شده و براي ديدن همه پيامدهاي آن بايد منتظر باشيم كه چرخه اجراي آن كامل شده و تاثيرات كامل آن بر فعاليتهاي صنعتي و توليدي و نيز سياستهاي كلان اقتصادي نمايان شود. كارشناسان و اقتصاددانان معتقدند، مراحل دشوارتر قانون هدفمند كردن يارانهها در پيش است كه نيازمند تدبير و كارآمدي است كه البته هنوز كمتر نشاني از اين تدابير ديده ميشود. به اين معني كه آزادسازي قيمتها از سوي دولت، هزينه توليد صنعتي را افزايش داده است و توليدكنندگان براي رسيدن به نقطه تعادل جديد درآمد – هزينه نيازمند انعطاف دولت و سختگيري كمتر هستند.
از طرف ديگر برخي محدوديتهاي موجود در مناسبات خارجي امكان اينكه توليد صنعتي بتواند با سرعت لازم، تغيير تكنولوژي بدهد را از آنها سلب كرده و همچنين رشد تورم در اندازههاي فعلي نيز قدرت رقابتپذيري آنها را كاهش داده است. نكته بعد اين است كه دولت بايد مواظب باشد محل تامين منابع مالي موردنياز براي پرداخت يارانه نقدي به شهروندان را در كدام نقطه متمركز ميكند.
در صورتي كه دولت بخواهد همانند 6 ماه گذشته محل تامين منابع را در جايي غير از درآمد حاصل از فروش كالاهاي آزاد شده قرار دهد و بهويژه از منابع بانك مركزي و به شكل استقراض استفاده كند، در مرحله بعد، رشد نقدينگي به رشد بيشتر تورم منجر خواهد شد كه ادامه مسير را بيش از پيش با دشواري مواجه ميكند.
به نظر ميرسد ادامه كارآمد اجراي قانون هدفمند كردن يارانهها بايد در مسيري كارشناسانه و دور از طرفداري يا مخالفتهاي سياسي و با مشاركت كامل اقتصاددانان، فعالان صنعتي و اقتصادي همراه باشد؛ چرا كه اگر پس از كامل شدن چرخه اجراي قانون هدفمند كردن يارانهها، شرايط گونهاي شود كه گروههاي كمدرآمد جامعه با محاسبههاي ساده به اين نتيجه برسند كه «وضع» آنها «بدتر» شده است، دستاوردهاي فعلي اجراي قانون نيز خدشهدار خواهد شد و يك طرح ضروري با ابهام و سردرگمي مواجه خواهد شد.