كيهان:صحيفه بيداري
«صحيفه بيداري»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در ان ميخوانيد؛
1-
از بني اميه و از هواداران حزب اموي است، «ابراهيم بن طلحه بن عبيدالله»
در مدينه پس از واقعه عاشورا امام زين العابدين(ع) را مي بيند، آهنگ
رويارويي با علي ابن الحسين(ع) او را به حركت درمي آورد گام ها را تندتر
برمي دارد و شتاب آلود خود را به امام (ع) مي رساند كه اكنون پس از شهادت
سيدالشهدا(ع) با خاندان اهل بيت عصمت و طهارت به شهر رسول خدا(ص) بازگشته
است، بي وقفه و نه فقط از سر بي بصيرتي كه از روي عناد و عداوت با لحني
آميخته به طعنه و سرزنش مي پرسد: «من الغالب؟» يعني پدرت حسين بن علي(ع) به
كارزار كربلا رفت و نبرد پيشه كرد و كشته شد و امروز چه كسي غالب و پيروز
ميدان دشت نينواست؟
امام سجاد(ع) در پاسخي حكيمانه و پرمغز كه تنها در سيره ائمه اطهار عليهم السلام يافت مي شود اينچنين چراغ هدايت را براي او روشن مي سازند: «هنگامي كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو؛ تعرف الغالب؟- خواهي فهميد چه كسي غالب و پيروز حقيقي است»
2- پيش تر نيز حضرت زين العابدين(ع) در مسجد جامع دمشق براي او و همه امثال او در پهنه تاريخ روشن ساخته بود كه ترور اسلام ناب محمدي(ص) با وجود مرزبانان اسلام راستين كاري عبث و بيهوده و مصداق تخم افكندن در شوره زار است.
آن روز شرابخواري چون يزيدبن معاويه و سرمست از فاجعه كربلا در مسجد جامع دمشق خطيب خود را فرمان داد تا بر بالاي منبر رود و با مدح و ثناي او و پدرش «اسلام اموي» را به اصطلاح بر صدر بنشاند اما تيرش به خطا رفت هنگامي كه علي بن الحسين(ع) پس از آن هجويات خروشيد و بر سر آن خطيب فرياد كشيد: «واي بر تو اي سخنران! خشنودي مخلوق را با خشم خالق مبادله كردي؛ و جايگاهت را در آتش برگزيدي»... امام سجاد(ع) سپس يزيد را خطاب قرار دادند و فرمودند: «اجازه بده تا بر بالاي اين چوب ها بروم و حقايقي بگويم كه هم رضاي خدا در آن باشد و هم اين نشستگان را اجر و ثوابي حاصل آيد.» يزيد نپذيرفت ولي با اصرار بي امان و پر حرارت مردم مواجه شد تا آنكه عجزآلود اعتراف مي كند: «اگر او [علي بن حسين(ع)] بالاي منبر رود آبروي من و آل ابي سفيان بر باد خواهد رفت.»... با اصرار حاضرين امام سجاد(ع) بر فراز منبر شد پس از حمد و سپاس خداوند از 6 ويژگي خاندان پيامبر و مكتب اهل بيت گفت؛ از «علم» و «حلم» و «گذشت» و «فصاحت» و «شجاعت» و «محبت» ...
از اينكه: «من فرزند مكه و منايم، من فرزند زمزم و صفايم،... من فرزند آنم كه بر براق سوار شد و در آسمان سير كرد. من فرزند كسي هستم كه شبانه از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برده شد... من فرزند آنم كه جبرئيل او را به سدره المنتهي رسانيد. من فرزند آنم كه نزديك شد و به قاب قوسين يا نزديك تر از آن رسيد...
فرزند محمد مصطفايم... فرزند پدر سبطين علي ابن ابيطالب، من فرزند فاطمه زهرا هستم، فرزند سيده زنانم؛ من فرزند پاره تن رسول خدا هستم و...»
اينجاست كه يزيد سراسيمه و پريشان خاطر در حالي كه ناتوان است تا سخنان آتشين امام سجاد(ع) را قطع نمايد به مؤذن فرمان مي دهد تا اذان بگويد و سخن علي بن حسين(ع) را قطع كند...
امام سكوت نموده و چون مؤذن گفت؛ «الله اكبر» امام فرمودند؛ «بزرگ است، بزرگ؛ آنچنان كه نه به قياس درآيد و نه در حواس بگنجد و هيچ چيز بزرگتر از خداوند نيست». و چون مؤذن «اشهد ان لااله الا الله» گفت؛ امام بيان مي دارند: «همه وجودم بر اين كلام شهادت مي دهد، مو و پوست و گوشت و خون و مغز استخوانم همه بر آن گواهي مي دهند» و چون مؤذن با «اشهد ان محمداً رسول الله» ادامه داد، امام زين العابدين(ع) از بالاي منبر به يزيد رو كرده و اين چنين وي را مورد بازخواست قرار مي دهد: «اين محمد(ص) جد من است يا جد تو؟ اگر ادعا كني كه جد توست به يقين دروغ گفته اي و اگر مي گويي جد من است پس چرا عترت او را كشتي؟»... مؤذن اذان را به پايان مي برد و... و البته اين پايان خود آغازي است بر بيدارسازي افكار عمومي در زمانه اي كه حاكمان اموي بر كرسي استبداد نشسته وحكم بر فشار و خفقان مي رانند.
3- دوره 35 ساله امامت امام سجاد(ع) مملو از تنگناها و مشكلات و شرايط دشواري است كه بعد از واقعه كربلا حادث شد. آن چنان كه خود حضرت در دعاي چهل ونهم صحيفه سجاديه وضعيت و موقعيت زمانه را ترسيم مي نمايند: «چه بسا دشمن كه شمشير عداوتش را عليه من آخته، دم تيغش را براي ضربه زدن به من برنده نموده و سر نيزه را به قصد جان من تيز ساخته است، زهرهاي جانكاهش را براي كام من در جام ريخته و مرا آماج تيرهاي خويش ساخته وچشم مراقبتش را بر من نهفته است و مصمم است كه به من گزندي برساند و تلخابه مرارت خود را به من بنوشاند.»
اما علي رغم تمامي مشكلات و تنگناها، امام سجاد(ع) با زبان دعا و در قالب مناجات به نشر مسايل و موضوعات تربيتي، اجتماعي و سياسي پرداخت از همين روي؛ صحيفه سجاديه-كه تنها 54 دعا از آن حضرت در آن جمع آوري شده است - را بايد صحيفه بيداري و روشنگري براي عموم افراد جامعه در صحنه اجتماع و حتي سياست دانست.
حضرت زين العابدين(ع) با ابتكار و خلاقيت اجازه نداد كه متكاثران و مترفان و جاه طلبان و قدرت طلبان اموي، اسلام اصيل و حاضر در صحنه عمل و اجتماع و سياست را به حاشيه ببرند بلكه در موقعيت هاي مختلف آنچنانكه در متن پر مغز و پر معناي ادعيه صحيفه سجاديه تجلي و انعكاس يافته است آموزه ها و احكام اسلام نبوي و علوي را ترويج و تبليغ كرد.
چه زيباست و پرمعنا و داراي پيام روشن، وقتي زبان
به دعا مي گشايد كه؛ «پروردگارا! ما را توفيق ده تا از سنت پيامبر(ص) پيروي
كنيم و بدعت ها را نپذيريم، ما را توفيق ده تا امر به معروف و نهي از منكر
كنيم. ما را توفيق ده تا باطل را ناچيز بشماريم و خوار سازيم و حق را ياري
كنيم و بزرگ داريم.» (دعاي ششم صحيفه)
سراسر صحيفه سجاديه برگرفته از
اين تعاليم اجتماعي و سياسي و تربيتي است كه به شيوايي و با شكيبايي در
زبان دعا و مناجات بيان شده است.
همچنين اين نكته را بايد به موارد قبلي علاوه كرد كه يكي از روش هاي امام سجاد(ع) در مقابله با حكومت جائر و نامشروع اموي، زنده نگه داشتن ياد و خاطره حادثه عظيم كربلاست. امام(ع) در جامعه آن روز در فرصت هاي مناسب به تبيين عاشورا و مقوله شهادت مي پردازد. ياد شهيدان برملاكننده خط انحراف از مسير و بستر اسلام اصيل و ناب است. امام(ع) حتي در دعاي خود كه پيامي عميق براي مردم دارد اين نغمه سرخ را سر مي دهند كه؛ «خداوند را سپاس؛ آنگونه سپاسي كه بدان در زمره نيكبختان و اولياي خدا درآييم و در رده و رتبت شهيدان قرار گيريم؛ همانها كه با شمشيرهاي دشمنان خدا كشته شدند».(دعاي يكم)
4-پاسداري و مرزباني شجاعانه و فداكارانه و مدبرانه امام سجاد(ع) و اهل بيت عصمت و طهارت از «اسلام ناب» بنابر اقتضائات هر دوره و عصر به بار نشست و زمانه چرخيد و چرخيد تا به عصر امام روح الله رسيد. انقلاب اسلامي با اتكاء به گفتمان اسلام ناب نبوي و علوي و خط سرخ حسيني در دوره معاصر، لرزه اي سهمگين و ضربه شستي سنگين به امپراتوري بي ديني و مخالفان اسلام ناب زد.
پيام انقلاب اسلامي كه ترجماني از اسلام ناب محمدي(ص) است آنچنان پرشتاب و گسترده بود كه اكنون مراكز مطالعاتي و پژوهشي غرب «اسلام سياسي» را بزرگ ترين چالش و مانع قدرت هاي غربي و مكتب ليبرال دموكراسي مي دانند. اسلامي كه امام خميني در روزگار معاصر به صحنه آورد و هرچند غرب و شرق دنيا كوشيدند آن را حذف نمايند اما طرفي نبستند. درگيري ماهوي و ماهيتي انقلاب اسلامي با مكتب هاي ليبراليسم و كمونيسم كار را بدانجا كشاند تا جبهه كفر و نظام سلطه از همه گزينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بهره ببرد و تمام توان خود را به كارزار رويارويي بياورد اما اتفاقي كه افتاده و به قدري آشكار مي نمايد كه غيرقابل انكار است اين واقعيت و حقيقت است كه امروز جمهوري اسلامي پيشاهنگ و پيشقراول نهضت بيداري اسلامي است. نهضتي كه شاخصه برجسته و اصلي آن بر نفرت از سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي مبتني شده است.
5- و بالاخره بايد گفت؛ امروز آگاهي ملت ها در بستر بيداري اسلامي مرهون انقلاب اسلامي است كه خود مديون و متاثر از پاسداري و مرزباني مكتب اهل بيت عصمت و طهارت از اسلام ناب است.
اكنون تحولات منطقه و موج مواج بيداري اسلامي گوياي
آن است كه بار ديگر اسلام ناب و ضد امپرياليستي كه حكومت حاكمان مرتجع و
دست نشانده و سرسپرده را نيز نامشروع مي داند در قامت قيام ها و انقلاب ها
سر بلند كرده و قد كشيده است.
جالب است كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص
چندي پيش در بحبوحه تحولات منطقه با اشاره به استيصال و ضعف سياست هاي
آمريكا در رويارويي با اين تحولات به صراحت مي نويسد؛ «بهمن اسلامي
خاورميانه»، منطقه را دربر خواهد گرفت.
اين بهمن سنگين اسلامي البته عجز و ترس مقامات كودك كش رژيم صهيونيستي را نيز در پي داشت تا جايي كه «يواف گالا نت» فرمانده سابق ارتش اسرائيل كه بهتر و راحت تر از مقامات نظامي در سر كار مي تواند اظهارنظر كند اعتراف مي نمايد: «موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر انداخته است». از سوي ديگر؛ به موازات حضور قدرتمندانه گفتمان اسلام خواهي به دنبال انقلاب هاي منطقه عليه حاكمان پيرو و نوكر «اسلام آمريكايي»- بخوانيد به روز شده اسلام اموي- گرايش به اسلام در سراسر دنيا رو به افزايش است. از «سي ان ان» تا مطبوعات غربي همچون روزنامه پرتيراژ آلماني «بيلد» گرفته تا موسسات تحقيقاتي در كشورهاي عربي و اروپايي همگي بر اين واقعيت اذعان دارند كه تا سال 2030 رشد اسلام افزايش چشمگير داشته و جمعيت مسلمانان به يك چهارم جمعيت جهان مي رسد.
اگر اين گرايش به اسلام ناشي از نهضت بيداري اسلامي
است و اين بيداري الهام گرفته از انقلاب اسلامي است و انقلاب اسلامي
پرتويي از انقلاب عظيم عاشوراست؛ تداوم اين خط و نوشيدن از زلال اسلام ناب
در گرو مرزباني ائمه اطهار(ع) است كه هريك بنابر اقتضائات زماني در نگهداري
و رسيدن اسلام به آيندگان به احسن وجه عمل كردند. امروز در ميلاد امام زين
العابدين(ع) بايد شكرگزار اين نعمت گرانسنگ باشيم و تلاش آن امام همام را
پاس بداريم. امامي كه فرزدق شاعر شيعي به زيبايي در وصفش سروده است:
هذا الذي تعرف البطحاء و طاته
والبيت يعرفه والحل والحرم
«اين
بزرگ مرد همان كس است كه سرزمين مكه، جاي جاي گام هاي او را مي شناسد خانه
كعبه او را مي شناسد و همه زمين هاي پهناور «حلّ» و «حرم» او را مي
شناسند».
خراسان:حق جانبازان اين نبود
«حق جانبازان اين نبود»عنوان سرمقالهي روزنامهي خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در ان ميخوانيد؛در همه جاي دنيا و در همه زمان ها هم حکومت ها و هم مردم، منزلت و جايگاه و امتيازهاي ويژه اي در زمينه هاي مختلف براي سربازان و مرزبانان و مدافعان حدود و ثغور کشور خود قائل بوده اند و هستند. حتي کشورها و مردمي که نظاميان آن ها در جنگ هاي ستيزه جويانه، تجاوزکارانه و اشغال گرانه شرکت داشته اند براي نظاميان خود احترام و شأن و امتيازهاي ويژه اي قائل هستند.
اين در حالي است که نظاميان اين کشورها از همان ابتدا و به محض پوشيدن لباس نظامي اولا از حقوق و امتيازهاي ويژه حکومتي حتي در شرايط صلح برخوردار مي شوند، ثانيا جايگاه اجتماعي متناسبي در جامعه پيدا مي کنند و ثالثا در صورت به وجود آمدن هر گونه جراحت يا نقص عضو براي نظاميان در جنگ بلافاصله از بهترين امکانات درماني برخوردار مي شوند و معيشت خانواده هايشان نيز به سرعت و شکل مطلوب تامين مي شود، علاوه بر اين ها همه ارگان ها و سازمان ها و دواير دولتي بر اساس قانون علاوه بر رعايت حرمت و شأن اجتماعي نظاميان موظف به انجام کارهاي اداري آنان در اسرع وقت و به بهترين شکل هستند.
مردم نيز در شئون مختلف زندگي براي نظاميان و خصوصا آن عده که دچار مجروحيت و نقص عضو شده اند حرمت و احترام قائل هستند ،از بلندشدن جلوي پاي آن ها در وسايل نقليه و اماکن عمومي گرفته تا حفظ حرمت آنان در نگاه و رفتار و گفتارشان و ... و خلاصه علي الاصول چنين نظامياني در عرصه هاي مختلف زندگي اجتماعي ، اقتصادي، درماني، فرهنگي از امتيازات ويژه و احترام خاص برخوردار مي شوند و مشکلاتشان به حداقل مي رسد.
همه اين ها در حالي است که نظاميان اين کشورها صرفا به خاطر حفظ امنيت و منافع ملي و حدود و ثغور کشور به کسوت نظامي درمي آيند که صد البته دفاع از امنيت و منافع ملي و تماميت ارضي کشور براي هر انساني خصوصا نظاميان افتخاري بس بزرگ و شرافتي عظيم است اما اگر بحث رزم آوري و دفاع در مقوله دفاع تمام عيار از دين و کتاب خدا و سنت الهي و خلاصه حريم دين و ميهن و امنيت و عزت و شرف و ناموس و آزادي يک ملت باشد مانند آن چه سرباز و بسيجي و ارتشي و پاسدار و نيروهاي عشاير ايران زمين در جريان هشت سال دفاع مقدس به منصه ظهور گذاردند، آنگاه چنين مدافع و رزم آوري اگر در اين دفاع مقدس و جهاد عظيم خونش ريخته شود خريدار آن خون خدا مي شود و کشته شده اين چنين راهي، شهيد شاهد و زنده و حي واقعي و روزي خورنده نزد پروردگارش خواهد بود و اگر جراحتي بردارد و نقص عضوي پيدا کند به مقام جانبازي نائل مي شود و اقتدا کننده به سپه سالار جوانمردي، آزادگي و مروت حضرت اباالفضل آن پور حيدر کرار و زمين ادب بوسيده امام زمانش ، همان سپه سالار حسين و سقاي حرم امام و بزرگ جانباز کربلا.
** ولي آيا مجموعه دولت هاي ما و بي تعارف برخي از مردم ما قدر اين بزرگمردان سرافراز و سروقامتان بي ادعا که امنيت و استقلال و آزادي کشور و عزت دين و ميهن مديون دلاوري هاي آنان است را دانسته اند و آن چنان که شان و حرمت جانباز دين و ميهن ايجاب مي کند و بايسته است جايگاه و حرمت آنان پاس داشته شده است؟
آيا دولت ها و مسئولان آنچنان که بايد جايگاهي در خور شأن براي جانبازان در نظر گرفته اند، دلاور مرداني که هرگاه نياز بود و امامشان مي فرمود داوطلبانه عازم جبهه ها مي شدند و براي حضور در خط و درک فيض شهادت بر هم سبقت مي گرفتند، دلاوراني که بهترين سال هاي جواني و همه وجود خود را براي دفاع از حريم دين و ميهن در طبق اخلاص گذاشتند و تنها و تنها به بالاترين و ارزش مندترين ها انديشيدند و فقط «با خدا معامله کردند» و بس.
جانبازاني که وقتي به سراغ خيلي از آن ها مي روي از دردها و مشکلات و انتظاراتشان مي پرسي، دم برنمي آورند و در اين دم فروبستن تنها به دنبال اين هستند که «اجرشان ضايع» نشود، دلاور مرداني که به پيروي از بزرگ علمدار کربلا آن مظهر جوانمردي و فتوت و ادب و الگوي کامل ولايت پذيري و اطاعت از امام زمان خويش در ميدان نبرد براي رسيدن به قرب الهي جانبازي ها کردند.
** آيا مسئولان و دولتمردان و قانون گذاران آن چنان که بايد تلاش کرده اند که مشکلات معيشتي اين دلاورمردان حل شود و اين عزيزان لااقل از حداقل هاي لازم يک زندگي آبرومندانه و مناسب برخوردار شوند؟
** آيا براي اين عزيزان که از همه فرصت هاي غيرقابل تکرار روزهاي جواني خود، ادامه تحصيل، اشتغال، تشکيل خانواده و ... به عشق خدمت به دين و ميهن چشم پوشيدند، امروز و طي سال هاي پس از پايان دفاع مقدس شرايطي بايسته و شايسته شان و جايگاهشان ايجاد شده است تا در کنار تحمل دردهاي مستمر و جانکاه و جانگدازشان زندگي کنند، ادامه تحصيل دهند، شغلي داشته باشند و همسري اختيار کنند و خانواده اي تشکيل دهند؟
** آيا مي دانيم که گاه به خاطر برخي بي تدبيري ها و هجوم اطلاعات غلط به جامعه، چه نمک ها بر زخم اين عزيزان پاشيده شده است؟ و برخي فرياد برآوردند که اي واي که صندلي هاي دانشگاهي، امکانات دولتي را، فرصت هاي شغلي را، خانه ها را و ... و چه و چه را همه را به جانبازان دادند. غافل از اين که جانبازان هم مثل بقيه براي ورود به دانشگاه ها بايد حد نصاب هايي را کسب کنند و علاوه بر اين اساسا آن چه براي جانبازان در دانشگاه ها در نظر گرفته شده، سهميه اي اضافه بر سهميه داوطلبان عادي است يعني که اين عزيزان نه تنها هيچ گاه جاي کسي را نگرفتند و عرصه را نيز بر ديگران تنگ نکردند، بلکه در صورت قبولي اين عزيزان به ظرفيت دانشگاه ها اضافه شد بي آن که فرصتي از داوطلب ديگري گرفته شود.
و غافل از اين که بسياري از جانبازان عزيز ما هنوز مالک سرپناهي نيستند و کوله اجاره نشيني بر پشت خود دارند.
اسف بارتر اين که حتي نيازهاي درماني و دارويي برخي از اين عزيزان آن چنان که بايد تامين نمي شود و به همين خاطر وضعيت جسمي و روحي برخي از اين عزيزان روز به روز بدتر مي شود، آنان که باور ندارند سري به آسايشگاه جانبازان بزنند!
و در چنين شرايطي آيا بيان چنان حرف هايي، نمک بر زخم پاشيدن و ظلم به جانبازان نيست؟
** آيا کسي نيست که از برخي از مدعيان بي اطلاع و بي انصاف بخشش امکانات و فرصت هاي کشور به جانبازان بپرسد که تازه اگر حرف هاي شما درست باشد آيا شما حاضريد در قبال ورود به دانشگاه يا فرصت شغلي دست يا پايتان و حتي يک انگشتتان قطع شود؟!
** آيا برخي مسئولان و قانون گذاران ما مي دانند که حال برخي از جانبازان سال به سال، ماه به ماه و گاه روز به روز وخيم تر شده و برخي از جانبازان امروز ديگر قادر به انجام هيچ حرکتي نيستند؟
آيا مي دانيم و مي دانند که اين سروقامتان که ديروز همچون کوه راست قامت بودند، امروز کوه درد شدند ولي همچنان بزرگوارانه و عارفانه دريايي از آرامش در نگاه و وجود و رفتار و گفتارشان موج مي زند و نه حقي براي خود قائلند، نه به دنبال سهم خواهي هستند، نه منتي بر کسي دارند و نه خود را از امام و انقلاب و نظام طلبکار مي دانند، بلکه هنوز و همچنان گمنام و بي ادعا به سربازي و جانبازي در راه دين و ميهن و ملت افتخار مي کنند و پا در رکاب و ملتزم فکري و عملي امامت و ولايتند.
** آيا برخي از مسئولان و برخي از مردم حتي با گوشه اي از مشکلات جانبازان خصوصا جانبازان شيميايي، جانبازان اعصاب و روان و جانبازان قطع نخاعي آشنا هستند؟ آيا مي دانند که مصرف داروهاي فراوان و خاص اعصاب و روان چه به روز اين عزيزان آورده است؟
** آيا برخي مي دانند که تعدادي از جانبازان عزيز ما بر اثر سال ها در بستر بودن دچار زخم بسترهاي عميق، ديردرمان و گاه غيرقابل درمان شده اند؟
** آيا برخي مي دانند که بعضا به خاطر ندانم کاري ها، اولويت بندي نادرست و شايد قصورها و تقصيرهاي برخي مسئولان و ارائه نکردن درمان ها و جراحي هاي به موقع و ضروري و در مواردي اعزام نکردن تعدادي از جانبازان به خارج براي انجام اعمال جراحي لازم به بهانه هاي مختلف، تعدادي از اين عزيزان هر روز از توانمندي هاي جسمي شان کاسته شده و برخي حتي توانايي کمترين حرکتي را از دست داده اند؟!
و آيا اين حق جانبازان سرافراز کشورمان بود؟
انصاف نيست و البته نمي خواهم و نمي توانم و نبايد بسياري از خدمات و کارهاي انجام شده را انکار کنم اما باز هم به صراحت مي گويم حق جانبازان عزيز اين نبود.
عزيزاني که با وجود تحمل سخت ترين شرايط جسمي و رواني هنوز چون کوه استوار، همچون اقيانوس دريادل و همچون نفس مطمئنه آرام و راضي هستند و دلخوش به معامله با خدايشان که خجسته ترين و نيکوترين و بايسته ترين و شايسته ترين دلخوشي است.
** آيا حق جانبازان نيست که اقشار مختلف مردم در مناسبت هاي گوناگون خود را به سرکشي از جانبازان موظف بدانند، محضرشان را درک کنند و همچون نگين انگشتري آنان را در حلقه محبت و ارادت خود قرار دهند؟
** آيا رسانه ها وظيفه ندارند لااقل براي استيفاي حقوق حقه و برخورداري جانبازان از امکانات کامل دارويي و درماني تلاش کنند؟ آيا رسانه نبايد زبان گوياي جانبازان اين چشم و چراغ هاي درخشان و فروزان ملت باشند؟
آيا رسانه ها نبايد بيش از پيش عاشقانه و تکليف مدارانه حقوق حقه جانبازان را خصوصا مسائل درماني و دارويي جانبازان را شناسايي و از مسئولان مطالبه کنند؟
** گرچه انجام هر کاري نيازمند برنامه ريزي و قانون مداري است، اما مسئولان تا کي و تا چند مي خواهند قصه درصد و تعيين درصد و مسائل اينچنيني را با بحث ارزشي و معنوي جانبازي گره بزنند؟
مگر تعداد جانبازان در قبال جمعيت کشور چند درصد است؟ مگر عمر دو روزه دنيا در نظر برخي مسئولان و قانون گذاران چقدر دراز مي نمايد که برخي امور جانبازان را هنوز که هنوز است به فردا و فرداهاي آينده موکول مي کنند؟
** آيا حساب کرده ايم و برخي مسئولان محاسبه کرده اند که براي برخي امور نه چندان مهم و براي برخي تجملات و تشريفات و همايش ها و سفرهاي خارجي برخي آقايان و برخي باشگاه هاي ورزشي و بازيگران چه هزينه هاي سرسام آوري از بيت المال مصرف مي شود؟ و چه ثروت هاي بادآورده اي به خاطر برخورداري از امتيازهاي خاص و برخي ويژه خواري ها به جيب برخي سرازير مي شود؟ ولي وقتي نوبت به جانباز و دارو و درمان و حقوق واجب و ابتدايي او مي رسد، گويي ناگهان بودجه ها فروکش مي کند و تصويب قوانين دچار اطاله آنچناني مي شود و ...
** و اي کاش مسئولان شرايط بهتري را فراهم مي کردند که جانبازان به جايگاه و شان و منزلت شايسته و بايسته خود در جامعه مي رسيدند و قدرشان به واقع و در نگاه و انديشه و عمل شناخته مي شد و حرمتشان به شايسته ترين وجه پاس داشته مي شد؟
** آيا اين ها کمترين وظيفه مسئولان در قبال جانبازان اين سرافرازان هميشه تاريخ ايران اسلامي نبود و نيست؟
** و ديگر باره مي پرسم آيا مسئولان و برخي از مردم آن گونه که شايسته است وظيفه خود را در مقابل جانبازان سرافراز کشورمان انجام داده اند؟ مباد که مديون شهيدان و جانبازان سرافراز باشيم.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛در اين هفته با وداع ماه پربركت رجب، ماه با شرافت و سراسر رحمت شعبان به روي مردم آغوش گشود. در اين ماه پرفضيلت كه به حضرت سيد الانبياء والمرسلين حضرت محمدمصطفي(ص) منسوب است، آماده سازي براي تقرب به سوي پروردگار در ماه رمضان بسيار توصيه شده است، از اين رو حضرت سجاد(ع) در آغاز اين ماه اصحاب خود را گرد ميآوردند و ميفرمودند "آيا ميدانيد اين چه ماهي است؟ اين ماه شعبان است و حضرت رسول(ص) ميفرمود شعبان ماه من است پس در اين ماه هر كه براي جلب محبت پيغمبر و براي تقرب به سوي پروردگار روزه بدارد و از گناهان دوري گزيند، در روز قيامت خداوند كرامت خود را نصيب او ميگرداند.
در اين ماه، مناجات شعبانيه كه سرشار از معارف اهل بيت عصمت و طهارت و اوج عبوديت و بندگي است، وارد شده كه بزرگان در تلاوت آن مداومت و ممارست ويژهاي داشتهاند. نيمه اين ماه نيز كه به لحاظ مباركي بعد از شب قدر، افضل ليالي است، سالروز ميلاد خجسته وليالله الاعظم، قطب عالم امكان، عدالت گستر گيتي حضرت مهدي(عج) ميباشد كه شيعيان جهان آن را گرامي ميدارند.
در اين هفته مواليد خجسته با جشنهاي ويژه اعياد شعبانيه چهره گشود. ولادت شعفانگيز سرخترين شاخسار عصمت، عطر خوش جنت و سالار اهل غيرت، حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام، اهل زمين و آسمان را به وجد آورد. اين روز كه به قداست ميلاد سرور آزادگان جهان و پاسدار شريعت محمدي(ص) به نام روز پاسدار نامگذاري شده، فرصتي را دست داد تا فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با رهبر معظم انقلاب ديدار كنند. در اين ملاقات، حضرت آيتالله خامنهاي پاسداري حقيقي از انقلاب اسلامي را حفظ حركت پيش رونده، پرشتاب، پرنشاط و انقلابي نظام اسلامي به سمت اهداف والاي ترسيم شده دانستند و تاكيد كردند: يكي از موارد بسيار مهم و ضروري براي ادامه حركت تكاملي و روبه جلوي انقلاب اسلامي، پرهيز از دميدن و مشتعل كردن فضاي اختلاف، هياهو و جنجال در جامعه است و همه دستگاهها و جريانهاي سياسي و فكري بايد به حفظ وحدت، پايبندي عملي داشته باشد.
ايشان خاطر نشان كردند: البته من با حركت روشنگرانه، تبيين منطقي و مستدل در مقابل تفكر غلط مخالفتي ندارم اما نبايد تفكرات غلط را نيز تابلو كرد. من معتقدم هرگونه حركت روشنگرانه بايد به دور از هو و جنجال باشد زيرا جنجال، حرف منطقي را هم خراب ميكند.
ايشان ويژگيها و شاخصهاي ترسيم شده براي پاسداري را، ارتقاي توانايي، كيفيت و هوشمندي سپاه در همه ابعاد توصيف كرده و خاطر نشان كردند: اگر نسل گذشته سپاه در شرايط و انگيزههاي قوي اوائل انقلاب و دوران دفاع مقدس رشد و تكامل پيدا كرد، نسل جوان و جديد سپاه نيز بايد از لحاظ معرفت، آگاهي، بصيرت، فداكاري، انجام درست كار و انجام به هنگام وظيفه، به مراتب بالاتر و مستحكمتر باشد زيرا امروز اگرچه جنگ نظامي وجود ندارد ولي جنگي ظريفتر و البته خطرناكتر در جريان است.
در اين هفته ميلاد مسعود اسوه پرهيزكاران و الگوي تقواپيشگان، حضرت سيدالساجدين عليبن الحسين عليهالسلام و سالروز ولادت علمدار رشيد كربلا، اسوه وفا و فداكاري، حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام نيز قرار داشت كه به نام روز جانباز نامگذاري شده است. هر چند شايد مراسمي به رسم يادبود براي بزرگداشت سرو قامتان عرصه ايثار و فداكاري برگزار شده باشد ولي فقط خدا ميداند كه برخي از اين نمادهاي آزادگي و سرفرازي چگونه با مشكلات دست و پنجه نرم ميكنند و غريبانه همچون شمع در اين روزگار غريبي ميسوزند.
در پيگيري موضوعات خبري خارجي، رويدادهاي مربوط به قيام در كشورهاي عربي و همچنين از سرگيري بازي غربيها با پرونده ترور حريري، اهم اخبار و گزارشهاي هفته را تشكيل ميدادند. قيامها در كشورهاي عربي كه به "بهار عربي" موسوم شده است همچنان ادامه دارد و مردم اين كشورها، با وجود قلع و قمع و اعمال، سركوب از سوي حاكمان ديكتاتور، گام به گام انقلاب خود را پيش ميبرند و اين تحول بزرگ، چشم انداز منطقه را دگرگون كرده و نويد حاكميت اراده ملتها را ميدهد.
در اين روند، قيام مردم بحرين از ويژگي خاصي برخوردار است زيرا اين مردم هم از سوي رژيم ديكتاتوري حاكم بر منامه متحمل ظلم و جور است و هم با بيمهري و بياعتنايي مجامع بينالمللي و محافل جهاني روبرو است و از اينرو ظلم مضاعفي را تحمل ميكند. رژيم آل خليفه كه نماينده اقليتي از جمعيت اين كشور ميباشد پس از آنكه در سركوب اعتراضات به حق مردم ناتوان ماند دست به دامن هم كيشان سعودي خود شد كه اين ترفند خيانت بار نيز سودي نبخشيد. برگزاري كنفرانس آشتي ملي، تازهترين ترفند رژيم ديكتاتوري بحرين ميباشد كه با هدف فريب افكار عمومي و كسب وجهه برگزار ميشود. اولين جلسه اين كنفرانس روز شنبه گذشته برگزار شد درحالي كه تحت الشعاع مخالفتهاي گسترده با ساختار مشاركت كنندگان و همچنين عدم گنجاندن مسائل اصلي در مذاكرات قرار داشت. اين مذاكرات هفتهاي سه بار برگزار و هر بار نتايخ آن به شاه بحرين گزارش ميشود. رژيم بحرين به گونهاي وانمود ميكند كه گويا شيعيان و اهل تسنن بحرين با هم اختلاف دارند و شاه مأمور شده است تا با مذاكرات اختلافات را رفع كند! درحالي كه اساس بحران بحرين، عدم مشروعيت حكومت اين كشور و سياست خفقان و ظلم و جوري است كه عليه مردم آن كشور اعمال ميشود. رژيم بحرين درحالي مدعي برگزاري كنفرانس آشتي ملي است كه همچنان دهها نفر از مخالفان و مسئولان جناح شيعه را در زندان تحت شكنجه نگاه داشته و سياست سركوب اعتراضات را با وحشيانهترين شكل دنبال ميكند. طبيعي است در چنين شرايطي، كنفرانس هيچ نتيجهاي در برنخواهد داشت و سياست سردواندن و بازي دادن مردم معترض بحرين نيز دردي از شرايط بحراني رژيم آل خليفه دوا نخواهد كرد.
اين هفته، قيام آزاديخواهانه در ديگر كشورهاي عربي، از جمله يمن و ليبي نيز ادامه يافت. در يمن، عليرغم تظاهرات روزمره يمنيها براي تغيير حكومت ديكتاتوري علي عبدالله صالح، مقامات عربستان اعلام كردند وضعيت جسماني صالح بهبود يافته و بزودي به يمن باز ميگردد.
عربستانيها در شرايط كنوني، وظيفه نمايندگي قدرتهاي استعماري در منطقه را برعهده گرفتهاند و پس از مداخلات غيرقانوني و جنايتكارانه شان در بحرين، به شدت تلاش ميكنند بر موج انقلاب يمن نيز سوار شوند و حركت آنها را در جهت اهداف خود و اربابان غربيشان هدايت كنند. سعوديها در برخورد با قيام ملتهاي عرب به گونهاي رفتار ميكنند كه خود را قيم اين ملتها معرفي نموده و چنين وانمود ميكنند كه گويا خودشان حكومت دمكراتيك و مردمسالار در عربستان برقرار كردهاند درحالي كه پرونده سران رياض در ديكتاتوري و خودكامگي اگر سياهتر از بقيه هم رديفانشان در كشورهاي عربي نباشد روشنتر از آنها نيست. در يمن نيز، رياض به شدت تلاش ميكند تا از سقوط رژيم علي عبدالله صالح جلوگيري كند و يا اينكه جناحهاي مورد وثوق خود و غربيها را بر سر كار بياورد. اين، توطئهاي است كه مقامات عربستان تحت پوشش طرح صلح عربستان از زمان آغاز قيام ضد ديكتاتوري مردم يمن مطرح كردهاند. با اينحال مردم يمن در طول چند ماه گذشته ثابت كردهاند به چيزي جز دستيابي به حكومتي آزاد و مستقل رضايت نخواهند داد.
بحران ليبي، اين هفته نيز با ادامه درگيري انقلابيون و نيروهاي فذافي از يكسو و حملات ناتو به پايگاههاي حكومت ليبي از سوي ديگر، ادامه يافت. اكنون جنگ در ليبي به صورت فرسايشي درآمده و چشم اندازي براي خاتمه آن در آينده نزديك مشهود نميباشد. ناتو كه در ابتدا با هدف پيروزي در كوتاه مدت به ليبي حمله كرد اكنون با گذشت حدود 3 ماه از اين حملات، به نتيجه قابل ملاحظهاي دست نيافته است. قذافي كه خود در پناهگاههاي امن مخفي شده از حملات ناتو به مراكز غيرنظامي بيشترين بهره تبليغاتي را ميبرد و با توسل به اين شيوه، مقاومت خود را مشروع جلوه ميدهد. اين وضع اكنون به طور فاحشي براي ناتو و غرب تحقير كننده شده است. هر چند غرب توانست با همراه ساختن روسيه، قذافي را در تنگناي شديدي قرار دهد ولي نتوانسته است پيروزي تعيين كنندهاي در ليبي كسب كند. به نظر ميرسد غرب راه ديگري ندارد مگر اينكه به حمله زميني روي آورد كه درجه خطر آن براي غرب، بخصوص پس از تجربه عراق و افغانستان، بسيار زياد است.
اين هفته، اعلام رأي دادگاه حريري بار ديگر بحران سياسي ديرينه لبنان را به مركز توجه محافل سياسي و مطبوعاتي كشاند. اين دادگاه در حكمي عليه چند عضو جنبش حزبالله لبنان به اتهام دخالت در قتل رفيق حريري، نخستوزير فقيد لبنان، اعلام جرم كرد كه بلافاصله با واكنشهاي گسترده، به خصوص از جانب حزبالله و دبيركل آن مواجه شد. سيدحسن نصرالله، دبيركل حزبالله لبنان ضمن سياسي خواندن اين حكم هشدار داد كه هيچ مقامي نميتواند اعضاي حزبالله را دستگير كند. واقعيت اين است كه موضوع قتل حريري از ابتدا مستمسكي براي اغراض سياسي دولتهاي غربي و عوامل داخلي آنها در لبنان بوده است و در شرايط كنوني نيز از اين مستمسك براي زمين زدن دولت نجبيب ميقاتي كه مورد حمايت حزبالله ميباشد، استفاده ميشود.
آمريكا كه از اقدام سال گذشته جنبش حزبالله در
ساقط كردن دولت سعد حريري خشمگين است تلاش ميكند تا دولت جديد لبنان را كه
گرايش ضد غربي دارد از هم بپاشاند. اكنون با گذشت بيش از شش سال از قتل
حريري، مسجل شده است كه اين قتل ساخته و پرداخته دستگاههاي جاسوسي رژيم
صهيونيستي با هماهنگي غرب بوده است تا از آن براي مطامع سياسي خود در
لبنان، به ويژه براي ضربه زدن به جنبش حزبالله بهرهبرداري شود كه اين
ترفند تاكنون با شكست مواجه بوده است.
رسالت:اصول ديالوگ سياسي سازنده
«اصول ديالوگ سياسي سازنده»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن ميخوانيد؛يكي از مبادي مهم فعاليتهاي حزبي در فضاي كلي سياسي كشور، " برقراري ديالوگ" مفاهمه آميز و ثمربخش بين احزاب و نخبگان سياسي است. در ديالوگ سياسي، قطعا هم فضايي براي همانديشي و همفكري مبتني بر وحدت نظر و همبستگي كلان نگر بين بازيگران عرصه سياست و قدرت لحاظ ميگردد و هم چارچوبي براي تقابلهاي منطقي، انتقادها و نقدهاي سازنده كه در حوزه نظر و عمل قابليت طرح دارند در نظر گرفته ميشود. بنابراين در " ديالوگ سياسي" خواص و دست اندركاران مديريت كلان جامعه قرار نيست همه يك چيز بگويند و يك جور فكر كنند و به يك روش خاص در رسيدن به مأموريتها و اهداف معتقد باشند اما حتما ثمره گفتگوها و تضارب آراي ايشان، دستاوردي است كه كارايي و كارآمدي نظام سياسي و اجتماعي را در پي خواهد داشت.
حتما تصاوير زد و خورد فيزيكي نمايندگان پارلمانهاي ژاپن و كره و ... را در رسانهها ديدهايد كه بر سر اختلافي حتي با هم گلاويز شده و به مشاجره ميپردازند اما باور كنيد اين زدو خوردها براي افكار عمومي اين سرزمينها به آن اندازه تلخ نيست كه اين روزها در كشورمان شاهد بگو مگوهاي بيپايان و بيمنطق بين برخي سياسيون و افراد هستيم كه با جسارت و بيملاحظگي به رويه خود ادامه ميدهند و حقا كه اين رويه غلط، كام دلسوزان نظام و مردم صبور و انقلابي ايران اسلامي را تلخ ميكند.
كشورهاي ژاپن و كره، كشورهايي پيشرفته و متمدن البته در قالب فرهنگ و پيشينه تاريخي خود به شمار ميآيند كه مردمانش مثلا پذيرفتهاند اگر سياسيون و نمايندگان پارلمان با هم زد و خورد ميكنند، قطعا ثمرهاش پيشرفت بيشتر كشورشان در ساير ابعاد اقتصادي و فرهنگي و ... است، اما در فضاي گفتماني و فرهنگي كشورمان ايران، حتي اگر دو مسئول يا دو نماينده مجلس باهم بگومگوي سياسي در لفظ با يكديگر داشته باشند آثار منفي در ذهنيت اجتماعي ايرانيان بر جاي ميگذارد.
گفتگوهاي تند سياسي و دور از انصاف برخي سياسيون كه متاسفانه رنگ و بوي تسويه حسابهاي شخصي و لجاجتهاي گروهي به خود گرفته نه تنها شادي كانونهاي توطئه و پاشاندن بذر اميد در دلهاي بيمار معاندان دين و حقيقت را در پي دارد بلكه به مثابه زير پا گذاشتن موازين اخلاقي و معيارهاي انقلابي در جريان عمومي مديريت كشور به شمار ميآيد و اين خود لطمه بزرگي به سرمايه اعتماد ملي و پشتوانه عظيم عمومي حاكميت به شمار ميآيد. براي افكار عمومي وتودههاي اجتماعي پذيرش اين مسئله بسيار بغرنج شده كه شاهدند رهبري نظام طي دو ماه اخير بيشترين تذكرات خويش را به خواص در باب پرهيز از مجادلات سياسي و بگومگوهاي تند آن متمركز نمودهاند اما كماكان معدودي از خواص و سياسيون ما از اين راه خطاي بن بست، قصد برگشت ندارند. يقينا تصميم و خشم مردم، در قبال چنين طيفهايي به موقع خود در موسم انتخابات و يا هر گزينش ديگر متجلي خواهد شد اما البته و صد البته كه آثار منفي چنين رويهاي قابل كتمان نيست.
متاسفانه به دليل عدم نهادينه شدن تحزب در كشور كه يك معضل تاريخي و يكصد ساله است، پس از پيروزي انقلاب اسلامي عليرغم وسعت نظر رهبران انقلابي در پذيرش ديدگاههاي مختلف و ميدان دادن به جريانهايي كه حتي زاويههايي قابل اعتنا با انقلاب داشتند، اما ديالوگ و گفتار سياسي در فضاي سياسي مبتني بر نوعي افراطگرايي و راديكاليسم مبتني بر نفي و حذف طرف مقابل شكل گرفت و گويي بر محوري آشتيناپذير، متمركز گرديد. فعاليت حزب جمهوري اسلامي به دليل برخي حساسيتها از سوي امام متوقف شد و جريان روحانيت كشور به دو شق جامعه روحانيت مبارز و مجمع روحانيون مبارز تقسيم شد و از دهه 60 به بعد علي الاغلب جناح بنديها و فراكسيون بنديهاي داخلي مجلس، بر مبناي عدم برقراري يك ديالوگ سازنده بين سياستمداران و فعالان عرصه قدرت و سياست رقم خورد.
ناگفته نماند البته تقسيم جريان روحانيت، چه بسا يك ابتكار در كارايي تشكيلاتي مجموعه روحانيت كشور به شمار ميآمد اما پس از آن، چندان شاهد ديالوگ و گفتگوي مبتني بر هم افزايي موثر بين اين جناحها نبودهايم.
واقعا لازم است سياسيون و خواص ما دور هم بنشينند و
در باب اين سئوال مهم به بحث و مناظره بپردازند كه چرا تعاملات فكري و
فعاليتهاي سياسي ايشان در طول اين مدت يعني قريب به 3 دهه در چارچوب جمهوري
اسلامي نتوانسته اولا تجربهاي موفق از فعاليت حزبي را در كشور رقم بزند و
ثانيا قادر نبوده يك بستر مبتني بر هم افزايي و
هم انديشي اثربخش براي منافع عمومي كشور فراهم آورد؟
اما آنچه كه در اين نوشتار و به طور اجمال بايد به
آن اشاره شود اينكه برپايي ديالوگ سياسي بين احزاب، تشكلهاي سياسي و
سياسيون در چارچوب يك گفتمان فراگير، بايستي
1. در راستاي اهداف گفتماني جمهوري اسلامي (اسناد بالادستي، منويات امام و رهبري و ...) باشد.
2. مبتني بر تفاهم و همگرايي هر چه بيشتر نهادها و قواي سه گانه كشور باشد.
3. موجد اميد و سرزندگي و نشاط سياسي در لايههاي اجتماعي گردد.
4. تقويت كننده باور عمومي به كارآمدي نظام اسلامي باشد.
5. الگويي صحيح براي نسلهاي آتي عرصه سياست پردازش كند و به تعبيري كادر سازي غير مستقيم براي آينده انقلاب باشد.
همچنين 10 اصل بايستي در روند ديالوگ سياسي بين جريانها و طيفهاي سياسي لحاظ گردد كه كاملا روشن و بينياز از هر توضيحي هستند و عبارتند از: تفاهم، منطق، اخلاق، عدالت، اعتدال، سعه صدر، پذيرش كلام حق، قانون گرايي، منافع ملي و اتكا بر نظرات كارشناسي.
يقينا بايستي شرايطي در فضاي كلي كشور، حاكم باشد
كه ديالوگ سياسي، نهايتا به اجماع حداكثري نخبگان و سياستگذاران و خواص
منجر گردد و قرار نيست كه مثلا در يك كشور به مدت 100 سال، مناقشه نظري و
عملي بين نخبگان و تصميمسازان درگيرد كه مثلا در اقتصاد بايد چه كنيم؟! يا
حوزه فرهنگ را چه طور مديريت كنيم؟
لذا سرمايه و وقت كشور نبايد در يك
مدت طولاني بر سر مسائل جزئي و اختلافي مصروف گردد و يا امثال سياسيوني كه
بر اثر ناپختگي يا لجاجت يا بيظرفيتي، رفتارها و موضعگيريهاي ناشايستي
داشتهاند بارها و بارها بر مسند قدرت قرار گيرند و منابع ملي و امنيت
عمومي و سياسي جامعه را به مخاطره اندازند.
مردم هم در شكلگيري ديالوگ سازنده سياسي بسيار مهم و تعيين كننده هستند. موسم انتخابات، مهمترين فرصت براي ارزيابي نخبگان جريانها و افكاري است كه به مردم عرضه ميشوند و شايسته است تاثيرگذاران بر آراي مردمي و گروههاي مرجع، به عنوان يك تكليف شرعي و ملي، از هم اينك افكار عمومي را متوجه حساسيتها و ظرافتها سازند تا اساسا افراد بيظرفيت، بيمنطق، افراطي و فاقد عدالت مجالي براي ظهور و بروز در عرصه مهم و حياتي سياست و قدرت كه سرنوشت ملت و كشور را ترسيم ميكند نداشته باشند.
قدس: سردرگمي رژيم صهيونيستي در برابر دادگاه حريري
«سردرگمي رژيم صهيونيستي در برابر دادگاه حريري»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم سيامک باقري است كه در آن ميخوانيد؛تحولات اخير در جهان اسلام طي ماه هاي اخير آنقدر با سرعت و گستردگي همراه بوده که بيشتر تحليلگران غربي را دچار سردرگمي و ترديد کرده است. در واقع صاحب نظران سياسي که تا چندي پيش تنها با اتفاقهاي قابل پيش بيني مواجه بودند امروز با حوادث جديدي رو بهرو هستند که هر گونه ابتکار عمل را بسيار مشکل کرده است.
اين موضوع تنها شامل تحليلگران نمي شود، بلکه دستگاه هاي ناظر و نهادهاي امنيتي غرب را هم دچار مشکل کرده است تا آنجا که حتي رژيم اشغالگر قدس هنوز نمي داند تزلزل در سوريه به نفع تل آويو است يا به ضرر آن.آنها نگران بلنديهاي جولان هستند و از سوي ديگر مي دانند هر گونه درگيري با سوريه مي تواند مردم اين کشور را عليه دشمن مشترک متحد کند. ضمن اينکه درگيريهاي سوريه مي تواند تأثير بسزايي بر حوادث لبنان داشته باشد؛ حوادثي که اين روزها دستخوش دگرگوني و فرازو فرودهاي متعدد است.
مقامهاي تل آويو تلاش مي کنند از طريق دادگاه رفيق حريري، حزب ا... را در درون مرزهاي لبنان تحت فشارهاي بين المللي قرار داده و اين حزب را در نظر مردم اين کشور گروهي تروريست جلوه دهند. اين نقشه البته از قبل قابل پيش بيني و مدتها بر روي ابعاد مختلف آن تحليل و بررسي شده بود، اما تحولات منطقه بسياري از اين معادلات را هم اکنون با چالش جدي مواجه کرده است.اين دادگاه از سال 2005 شکل جدي به خود گرفت و به محض تشکيل، حکم بازداشت چهار افسر بلندپايه لبناني را صادر کرد. اين افراد چهار سال بدون توجيه هيچ اتهامي در زندان ماندند و سپس نيز بدون هيچ توضيح قانوني و حقوقي، آزاد شدند. دولت آمريکا نيز بدون هيچ مدرکي، دولت سوريه را به دست داشتن در ترور متهم کرد. اکنون در فهرست احضاريه هاي اين دادگاه، نام چهار شخصيت حزب ا... نيز وجود دارد. اين نامها از چند سال پيش در گزارشهاي رسانه هاي اسرائيلي و اروپايي و آمريکايي منتشر شده بود و همين امر سبب مي شود تحليلگران، آشکارا اين دادگاه را ابزار فشاري بر لبنان و حزب ا... و دولتهاي متحد آن در منطقه، يعني سوريه و ايران، قلمداد کنند.
به همين دلايل واضح، حزب ا... و احزاب گروه 8 مارس لبنان اين دادگاه را اساساً سياسي مي دانند. سيدحسن نصرا...، دبيرکل حزبا...، بارها اعلام کرده اين حزب هيچ يک از اعضاي خود را تسليم نمي کند و تحويل نخواهد داد.
نکته ديگر اينکه چرا کيفرخواست دادگاه حريري درست در ايامي که دولت جديد در لبنان بر سر کار آمده، صادر شده است. اين همان دولتي است که گروه اقليت وابسته به غرب در آن عضويت ندارند. لذا سؤال جدي اين است که آيا اين اقدام براي تأثيرگذاشتن بر فعاليتها و برنامه هاي دولت لبنان نيست که همچنان بر لزوم آزادي اراضي اشغالي لبنان از دست اسرائيل و ادامه مقاومت تأکيد دارد؟ چرا حکم دادگاه، که شش ماه قبل آماده شده بود، در اختيار دولت قبلي لبنان قرار نگرفت؟ آيا ارتباط زمان تحويل حکم با تحولات منطقه و بخصوص وضعيت داخلي سوريه و تضعيف نقش آن در لبنان را مي توان ناديده گرفت؟حقيقت آن است که غرب و لابي صهيونيست بسيار تلاش کردند تا با دست زدن به اقدامهاي تروريستي و گرفتن انگشت اتهام به سوي حزب ا... اين گروه را که به شدت در ميان مردم لبنان داراي محبوبيت است، تحت فشار قرار داده و آن را تروريست جلوه دهند، اما تحولات منطقه اساس اين ماجرا را تحت الشعاع قرار داده و امروز اسراييل با اتفاقهايي روبروست که شرايط تصميم گيري را برايش دشوار کرده است. اين اتفاق وقتي شدت مي يابد که حزب ا... هم با ارائه اسناد خاص از جمله کمکهاي مالي تل آويو به دادگاه رفيق حريري، به جهانيان نشان داده است که اصل موضوع دادگاه چقدر به بيراهه رفته و توسط چه کساني اداره مي شود.
اکنون منطقه در حال اتخاذ آرايش جديد قدرت است و اين تغييرات معادله قدرت در منطقه و گروه بنديهاي قدرت را متحول خواهد کرد. بنابراين، غرب ناچار است براي جلوگيري از اين اتفاق، نهايت تلاش خود را به کار برد. اما نکته اينجاست که هرگونه برخورد با حزبا...، شرايط را براي رژيم اشغالگر قدس سخت تر خواهد کرد چرا که اکنون رژيم صهيونيستي در بدترين شرايط تاريخي خود به لحاظ اقبال عمومي به سر مي برد. بدون ترديد، اگر روند کنوني جهان اسلام ادامه پيدا کند، اسراييل در مرکز سرزمينهايي قرار خواهد گرفت که دولتهاي راديکال مخالف گرداگرد آن را فرا مي گيرند و به اذعان غربيها حزب ا... مي تواند مرکز ثقل اين اتفاق باشد.
سياست روز:آيا چالش ديگري در راه است؟
«آيا چالش ديگري در راه است؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم محمد صفري است كه در ان ميخوانيد؛قانوني در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب ميشود. اين قانون براي اجرا به دانشگاهها و وزارتخانههاي مربوطه نيز ابلاغ ميشود.
پيش از تصويب اين قانون، اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، جلساتي را براي بحث و بررسي درباره اين موضوع برگزار کردهاند و نتيجه آن جلسات تصويب قانون تفکيک جنسيتي در دانشگاهها شد. گرچه در مصوبه سال 66 اين شورا به اين صراحت نيامده است پس از به جريان انداختن اين مصوبه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، اين موضوع مورد توجه دانشجويان، اساتيد، کارشناسان و علما واقع شد.
ديدگاهها و نظرات گوناگوني دراين باره مطرح شد از مخالفت با اين طرح گرفته تا موافقت با اجراي آن.
براساس نظرسنجيهايي که دراين زمينه شده است، اکثريت دانشجويان با اين طرح موافق نيستند.
اين موضوع پس از انتشار نامه رئيسجمهور در مخالفت با اجراي تفکيک جنسيتي بيشتر نمايان شد.
کارشناسان و اساتيد هم ديدگاههاي متفاوتي دارند. مخالفان طرح معتقدند که اجراي اين طرح از هر زاويهاي که بنگريم، فاقد اعتبار اجتماعي، سياسي، حقوقي و ايدئولوژيک است و حتي مطالبات ديني جامعه را هم فراهم نميکند و سبب اتلاف وقت و وهن کارهاي فرهنگي و آموزشي بعدي خواهد شد.
اما موافقان نيز ديدگاههاي خاص خود را دارند. دغدغههاي رعايت اصول اخلاق اسلامي از مهمترين آن است.
موافقان اجراي طرح تفکيک جنسيتي معتقدند که با اجراي اين طرح فضاي دانشگاهها سالمتر از قبل خواهد شد چون ارتباط دختران و پسران در اين فضاي آموزشي باعث بروز برخي مسائل ميشود، که البته استدلال آنها درست است و بارها شاهد برخي ناهنجاريها در دانشگاههاي کشور بودهايم که نمونههاي آن وجود دارد.
حضرت آيتالله خامنهاي فضاي دانشگاه را به بعد علمي و اخلاقي تقسيم ميکنند که هر يک از آنها داراي ويژگيهاي خاص خود است.
ايشان درباره بعد اخلاقي و علمي دانشگاه ميفرمايند: «دانشجو در محيط دانشگاه، دو نوع سازندگي را براي خودش بايد حتمي و لازم بداند و بشمرد؛ سازندگي علمي و سازندگي اخلاقي و فکري. سازندگي علمي، در همين کلاسها و يا همين درسها و در محضر همين اساتيد است و کار و تلاشي که خود شما با مطالعه و بحث و فحص و تحقيق بايد انجام دهيد. جامعه شما و فرداي اين کشور، بلکه جهان و به خصوص جهان اسلام به اين کار نيازمند است. سازندگي دوم، اخلاقي و معنوي و فکري است. در رژيم گذشته، محيط دانشگاه به عنوان محيط بيديني و رها بودن از تقليدات شرعي تلقي شده بود. حتي آدمهاي متوسط ديني هم که به اين جا ميآمدند، احساس ميکردند که در فرو رفتن در کارهاي نامشروع، يله و رها و آزادند. آن رژيم هم اين روحيه و اين تلقي را در جوانان ما بيشتر ميدميد.»
رهبر فرزانه انقلاب در ديداري ديگري با دانشجويان دانشگاه تهران درباره مختلط بودن دانشگاهها ميفرمايند: «چيزهايي در دانشگاه هست که حالا ذکر دانه دانه آنها لزومي ندارد. يک محيط مختلط است و محيطهاي مختلط از لحاظ آسيبپذيريهاي اخلاقي آمادگي بيشتري دارند.»
اين فرمايش ايشان راهکار مناسبي براي ايجاد يک فضاي مناسب در حال و هواي دانشجويي دانشگاههاست.
ايشان در هيچيک از ديدارهاي خود با دانشجويان و اساتيد موافقت و يا مخالفتشان را با تفکيک جنسيتي در دانشگاهها اعلام نکردهاند اما توصيههاي ايشان دغدغههايي را نيز در پي دارد که بايد رفع شود.
اما نکتهاي که در اين موضوع اهميت ديگري دارد، نامه روز گذشته آقاي رئيسجمهور به وزراي علوم و بهداشت و درمان است.
آقاي احمدينژاد در نامهاي به اين دو وزير نوشته
است؛ «شنيده شده است که در برخي دانشگاهها، رشتهها و کلاسهاي تکجنسيتي
بدون لحاظ تبعات اعمال ميگردد. ضروري است فوري از اين اقدام سطحي و
غيرعالمانه جلوگيري شود.»
چند پرسش درباره نامه آقاي رئيسجمهور مطرح ميشود.
1ـ اگر اين اقدام غيرعالمانه و اقدامي سطحي است، پس چرا در برخي دانشگاهها اجرا شده است.
2ـ اگر اجرا شده است، پس چرا اينقدر دير هنگام، رئيسجمهور واکنش نشان داد.
3ـ
به گفته معاون فرهنگي وزارت علوم، آنچه وزارت علوم و دانشگاهها اصرار بر
اجرايشان دارند، همه قوانين مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. اگر قانون
است پس لازمالاجراست. چرا رئيسجمهور با مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي
مخالف است.
4ـ مگر پيش از اين در جلسات شوراي عالي انقلاب فرهنگي نسبت به تبعات اين مصوبه انديشه نشده بود که آقاي رئيسجمهور ميفرمايد شنيده شده که در برخي دانشگاهها، رشتهها و کلاسهاي تکجنسيتي بدون لحاظ تبعات اعمال ميگردد!؟
5ـ پرسش مهم ديگري که در اذهان بسياري نقش بسته است اين است که چه اتفاقي افتاده که رئيسجمهور شخصا در اين باره نامهنگاري ميکند و مخالفت خود را با اين قانون اعلام ميدارد؟
اکنون اين شائبه در جامعه و برخي رسانههاي داخلي و خارجي نقش بسته است که رئيسجمهور با اين اقدام و در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي به خاطر اتفاقاتي که طي چند ماه گذشته افتاده است در پي کسب وجه بيشتري است.
6ـ حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار اخير اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تاريخ 23/3/1390 فرمودند، «شوراي عالي انقلاب فرهنگي از نهادهاي قانوني و قطعي نظام و مصوبات آن لازمالاجرا است. تضمين اجراي مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي، حضور روساي سه قوه در اين شوراست و مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي همواره بايد به سرعت ابلاغ شوند.»
پرسشهاي بسياري در زمينه اين اقدام مطرح است. شايد اقدام رئيسجمهور به صلاح نزديکتر باشد. اما بايد دغدغههاي موجود نيز مورد نظر قرار گيرد. آيا چالش ديگري در راه است؟
مردم سالاري:وقتي اجراي قانون تابو مي شود
«وقتي اجراي قانون تابو مي شود»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مهدي قوامي پور است كه در آن ميخوانيد؛طي چند سال اخير بارها از سوي نمايندگان منتقد مساله طرح سوال از محمود احمدي نژاد مطرح شد که تا به امروز به نتيجه نرسيده است.در اين جا اين مهم نيست که دلايل مطرح کنندگان طرح سئوال تا چه حد مستدل و منطقي هست بلکه بايد به چند نکته ديگر اشاره کرد : اول اين که نمايندگان مجلس شوراي اسلامي طبق اصل 89 قانون اساسي اين حق را دارند که وزرا و رئيس دولت را مورد سوال و استيضاح قرار دهند.
دوم اين که تعدادي از نمايندگان ملت در راستاي استيفاي حقوق موکلين خويش طرح سئوال از رئيس دولت را ضروري مي دانند. سوم اينکه قوانين تهيه و تنظيم مي شوند تا در صورت نياز به اجرا در آيند.
بنابراين با توجه به جايگاه و اهميت قانون اساسي در تنظيم و اداره امور کشور بايد اين سوال را مطرح کرد که چرا هر بار طرح سئوال از محمود احمدي نژاد ناکام مي ماند؟ با توجه به شواهد و قرائني که در فضاي سياسي کشور ديده مي شود به نظر مي رسد براي اين سئوال دست کم سه پاسخ مي توان ارائه کرد: با نگاهي خوشبينانه مي توان گفت برخي نمايندگان متاسفانه مصلحت مهم تري را در نظر مي گيرند و با توجه به دلايل مطرح کنندگان طرح ترجيح مي دهند که اين طرح به اجرا در نيايد اما دوست دارند تا اين طرح هم چنان به اصطلاح روي ميزشان باشد و اهرم فشاري باشد براي کنترل دولت تا به خواسته هاي مجلس بيشتر توجه کند.
يک پاسخ ديگر اين است که نيروهاي حامي دولت در داخل و خارج مجلس آن قدرتوانايي دارند که به اشکال مختلف مانع اجراي اين طرح شوند که البته براي اين موضوع نيز مي توان شواهد زيادي ارائه کرد مانند همين موضوع که برخي از نمايندگان امضا کننده طرح هربار امضاي خود را پس گرفته اند. اما به نظر مي رسد عدم اجراي اين طرح دليل مهم تري بايد داشته باشد و آن تبديل شدن اجراي قانون به يک تابو است.
متاسفانه برخي از اصول قانون اساسي به دليل عدم اجرا در طول سال هاي گذشته حالا تبديل به تابو شده اند که اجراي آنها از توان نمايندگان اصولگرا خارج است. في الواقع نمايندگان اصولگرا با ذهنيتي محافظه کارانه همواره دغدغه حفظ وضع موجود را دارند و چنين مي پندارند که اجراي قوانيني که سال ها به اجرا در نيامده مي تواند عواقب خطرناکي براي کشور و نظام داشته باشد چنان که آقاي مطهري طي سخناني گفته اند ظاهرا آقاي حسينيان تصورشان از سئوال از رئيس جمهور چيزي شبيه کودتاست که اين عمق وحشت برخي را از اجراي قانون نشان مي دهد.
اين در حاليست که قانون اساسي و ديگر قوانيني که نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به تصويب مي رسانند براي اجرايي شدن و حل مشکلات کشور با کم ترين هزينه است حال اگر اجراي قانوني چنين سخت باشد که از آن به عنوان يک تابو ياد کنند نه تنها از ارزش و منزلت قانون کاسته خواهد شد بلکه مشکلات کشور روي هم انباشته شده و راه حل هاي پر هزينه تري را به کشور تحميل مي کند. لذا بايد توجه داشت که هيچ مصلحتي نبايد بالاتر از اجراي بي تنازل قانون باشد و اکنون که متن سوال نمايندگان از رئيس جمهور هم در رسانه ها منتشر شده، به نظر مي رسد بايد جدي تر، طرح سوال از رئيس جمهور را در جهت اصلا ح برخي رويه ها پيگيري کرد.
تهران امروز:زنگهاي خطر براي محيط زيست
«زنگهاي خطر براي محيط زيست»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم افشين زماني است كه در ان ميخوانيد؛اعلام ابتلاي 75 درصد وسعت كشور به خشكسالي شديد و نيمه شديد در كنار انتشار گزارشهايي مبني بر خطر بارش سنگين نمك در استان آذربايجان غربي و استانهاي همجوار و حتي كشورهاي تركيه و عراق بر اثر خشك شدن كامل درياچه اروميه، زنگهاي خطر را براي محيط زيست به صدا درآورده است.
بايد توجه داشت كه در مركز ايران يعني اصفهان، زايندهرود به طور كامل خشكيده است و تمام اكو سيستم منطقه به هم ريخته است و از طرف ديگر هجوم ريزگردهاي عربي هم نيمي از وسعت كشور را تحت تاثير قرار داده است. آثار ورود ريزگردهاي عربي، در نيمه غربي كشور بيشتر محسوس است و جنگلهاي ارزشمند بلوط را در آستانه نابودي قرار داده است.
پيش از اين و در سالهاي گذشته هم شهر زابل كه زماني بهخاطر درياچه هامون از مناطق سياحتي ايران بود، بر اثر خشكيدن كامل اين درياچه به شورهزاري تبديل شده و حسرت روزگاران گذشته را بر دل مردمان اين ديار و تمام ايرانيان گذاشته است. در استان فارس درياچه بختگان در مسير خشكيدن است و در استانهاي شمالي هم هر روز از وسعت جنگلها كاسته ميشود و در برخي مناطق سواحل خزر ميزان آلودگي دريا به بيش از ده برابر استاندارد رسيده است.
بر اثر وقوع اين حوادث است كه جا دارد دولت و تمام ارگانهاي رسمي و غير رسمي شرايط زيست محيطي كشور را مورد توجه قرار دهند و حتي به گزاف نيست اگر درباره وضعيت زيست محيطي كشور اعلام وضعيت خطر شود. چراكه وقوع چنين حوادثي كه تقريبا تمام مناطق كشور را در بر گرفته داراي تبعات منفي است كه اگر فكري به حال آن نشود ميتواند خسارتهاي سنگين و غير قابل جبراني را بر محيط زيست و آينده كشور بر جاي گذارد.
به عنوان مثال تبديل درياچه اروميه به سرزميني شورهزار موجب ميشود تا بادهاي سرزميني، نمك باقي مانده در درياچه خشكيده اروميه را به هوا بلند كرده و به صورت باران نمك بر سرزمينهاي مجاور ببارد. كمترين نتيجه چنين بارشي خشك شدن باغهاي معروف اروميه و نابودي كشاورزي منطقه و به تبع آن خسارات سنگين اقتصادي كشور است.
همچنين ريزگردهاي عربي تمام جنگلهاي بلوط غرب كشور را در مسير خشكيدن قرار داده ضمن اينكه تاثيرات بسيار منفي را بر سلامت شهرونداني كه در نيمه غربي كشور زندگي ميكنند، بر جاي گذاشته است. به همين سياق ميتوان به از دست رفتن مهمترين جاذبه توريستي شهر اصفهان كه با زاينده رودش زنده است، اشاره كرد. كيست كه خشكيدن زايندهرود را ببينيد و آهي از ته دل نكشد؟ كيست كه خشكيدن هامون كه نماد شرق ايران است را ببيند و حسرت به دل نماند؟
آيا محوشدن تدريجي جنگلهاي شمال ارزش آن را ندارد كه براي يكبار هم كه شده براي جلوگيري از تداوم تخريبها وارد عمل شويم؟
آيا اين همه حوادث ناگوار طبيعي كافي نيست تا زنگهاي خطر را براي ما به صدا درآورد و فكري اساسي كنيم؟
تاكنون و در حد حرف برنامه فراوان دادهايم اما در عمل آنچه اتفاق ميافتد نه اجراي برنامههايي براي مهار يا حداقل جلوگيري از تخريب بيشتر محيط زيست كه تداوم و شدت يافتن تخريب محيط زيست است.
گزارشهايي كه از مناطق مختلف كشور ميرسد نشان
ميدهد آثار پديدهها و آفات مختلف طبيعي و غير طبيعي بر اوضاع محيط زيست
كشور بسيار بيشتر از تصورات قبلي ما است. تا ديرتر نشده است بايد فكري
اساسي كرد و با عزمي ملي به مقابله با اين پديدههاي آسيبزا بشتابيم.
نبايد اجازه دهيم محيطزيست كشور به همين راحتي در مسير نابودي قرار
گيرد.
ابتكار: چرخش گفتماني در جناحهاي سياسي ايران!
«چرخش گفتماني در جناحهاي سياسي ايران!»عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم جاماسب محمدي بختياري است كه در ان ميخوانيد؛چندي است که در غياب اصلاحطلبان و با به محاق توقيفرفتن احزاب فعال آنها، گفتمان جديدي در اردوگاه اصولگرايان سر برآورد که در غيبت اصلاحطلبان خلاي گفتماني آنها را پر ميکند. قضاوت درباره انگيزه رواج اين گفتمان انتقادي را که آيا از سر ضرورت و اعتقاد است يا اينکه تاکتيکي سياسي براي گرمکردن تنور انتخابات، به آينده ميسپاريم.
رواج گفتمان متفاوت از سليقههاي حاکم بر جامعه، خودبهخود به پلواريزه و قطبيشدن فضاي انتخابات منتهي خواهد شد. بهنظر نميرسد که هيچيک از جناحهاي سياسي کشور چنين برنامه مدون و دورانديشانهاي داشته باشند که براي افقهاي دوردست سياسي از رهيافتهايي مستحکم برخوردار باشند تا بتوانند در چرخهاي مکانيکي مسير سياست را بپيمايند. امروز صداهاي انتقادي از اردوگاه اصولگرايان بيرون ميآيد که روزي براي منتقدان اصلاحطلب آنها جرم محسوب ميشد. اين انتقادات بعضاً سند صلاحيت يا عدم صلاحيت آنها براي حضور و مشارکت در عرصه سياسي کشور بود. انتقاداتي که روزي جناحي را بر سرير لذت مينشاند و ديگري را بر حضيض ذلت ميکشاند و اين چرخه کماکان در حال تکرار است.
افراد اردوگاه اصولگرايان به دو گروه تقسيم ميشوند: انتقادکننده و انتقادشونده. ارکان گفتمان انتقادي بين نيروهاي انقلاب پس از دومخرداد76 يکسان است؛ اما سياليت گفتماني، در عرصه احزاب و جريانهاي فعال عرصه سياست است.
گرچه رواج اين گفتمان انتقادي حوزه وسيعي از ادبيات و ساختار سياسي کشور را دربردارد، نگارنده با بررسي دو گزاره مهم بهعنوان مهمترين ارکان انتقادي اين جناحها ميپردازد که پس از يک دوره سکون دوباره به گردش افتاده است.
. انتقادات اخير آقاي ناطق نوري به رشد کوتولههاي سياسي: آقاي ناطق نوري از چهرههاي شاخص اصولگرايي دهه هفتاد بود که با حضور او در صحنه انتخابات رياستجمهوري، قطببنديهاي سياسي بين نيروهاي انقلاب شکلي فاحش و آشکار به خود ميگيرد. آغاز طيفبنديهاي سياسي و فکري با حضور و محوريت او رقم ميخورد. او اخيراً پس از چند سال سکوت لب به انتقاد باز ميکند و از به انزواکشاندهشدن نيروهاي باسابقه انقلابي زبان به شکوه ميگشايد.
طيف ارتدکس و موسوم به سنتي اصلاحطلبان همواره اين اعتراض را داشتهاند که به سوابق انقلابي و پيشينه سياسي افراد توجهي نميشود و ياران اصلي امام(ره) و دوستداران واقعي نظام از صحنه سياسي کشور طرد شدند و کسان ديگري جاي آنها را پر کردهاند که نه سابقهاي در سياست دارند و نه پيشينهاي در انقلاب.گرچه درصورت صحت چنين نقدي با پذيرش و اعتقاد به اين گفتمان انتقادي نميتوان جلوي رشد و رويش نيروي خلاق سياسي، مبتکر، کارآفرين و نخبگان را گرفت، همواره محل نزاع دو جناح بوده است.
روايت داستاني منصوب به بزرگمهر، وزير دانشمند انوشيروان، وجود دارد که از او سؤال کردند: تو چگونه وزير و مشاور دانايي براي ساسانيان بودي که زمينه زوال ملکشان در زمان شما فراهم شد. او گفت: وقتي کارهاي بزرگ به دست انسانهاي کوچک سپرده شود، ملک و مملکت زوال مييابد.مضمون اين روايت هميشه استدلال و دستمايه فکري اين گفتمان انتقادي بوده است که امروزه از زبان آقاي نوري بيان و عيان ميشود.
. شائبه سياسيبودن فعل و انفعالات قضايي از زبان رئيسجمهور: به دنبال دستگيريهاي اخير نزديکان دولت و احتمال دستگيريهاي بيشتر، آقاي احمدينژاد اين اقدامات را سياسي دانسته است. عملکرد دستگاه قضايي همواره يکي از محلهاي نزاع بين دو جناح سياسي کشور بوده. بروز و متراکمشدن انتقاد اصلاحطلبان از دستگاه قضايي از زمان دستگيري غلامحسين کرباسچي، شهردار وقت تهران، رقم خورد و تا زمان بستن مطبوعات و حوادث پس از انتخابات تداوم مييابد. اصلاحطلبان عملکرد قضايي و حقوقي اين قوه را مورد پرسش قرار ميدادند و بر جهتگيري سياسي آن در صدور احکام خرده ميگرفتند.با سيطره کامل طيف اصولگرا بر تمام ارکان سياسي کشور، انتقاد رئيسجمهور از عملکرد قوهقضاييه بهوجود آمد.
انتقاد به دستگاه قضايي کشور از زبان شخصيتي بيان ميشود که با پيروزي او در انتخابات دور نهم رياستجمهوري، بدل به سنبل و برونداد اصولگراياني شد که همواره او را با القاب و عناويني همچون معجزه هزاره سوم و... همراهي ميکردند. با بررسي گفتمانهاي رايج فعلي در فضاي سياسي کشور، ميتوان گفت که صحنه سياسي ايران از چيزي رنج ميبرد و آنهم فقدان «گفتمان نقد» و مسکوتماندن راه گفتوگوي انتقادي بين جناحهاي سياسي کشور است. اگر به «نقد» و «زبان منتقدان» با ديدي خوشبينانه نگريسته شود، ناچار نميشويم که برحسب ضرورت سياسي، درون چرخه گفتماني دور بزنيم و راههاي رفته را دوباره بپيماييم. همه انتقادها باطل و بيهوده و بنيانبرانداز نيستند. نقد اگر منصفانه و از سر دلسوزي باشد، بايد با آغوش باز از آن استقبال کرد.
آنچه در اين فضا اعجاب همگان را برميانگيزد، طرد کامل انتقادات در دورهاي و بازپذيري و رواج آنها در برههاي ديگر، يعني چرخشهاي نامفهوم گفتماني است.
آفرينش: مردم ، مسولان ، رسانه ها و قانون
«مردم ، مسولان ، رسانه ها و قانون»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حميدرضاعسگري است كه در آن ميخوانيد؛در الگوهاي دموکراسي همواره قانون محور تمام فعاليت ها و برخوردهاي تمامي اقشار جامعه قرار مي گيرد. به نوعي که هريک از نهادها چه مردمي و چه دولتي موظفند در چارچوب قانون عمل کنند و سطح برخوردها و اختيارات خود را بر اساس قانون تعريف شده لحاظ نمايند. اين روند به صورت زنجير وار به يکديگر متصل است و اگر هريک از اين اقشار با عدم رعايت قانون بخواهند به سليقه خود رفتار کنند باعث خلل در امورديگران نيز ميگردند.
مردم وظيفه دارند با مشارکت سياسي خود افراد
مورد وثوق را براي اداره کشور انتخاب نمايند و بعد از مشخص شدن کارگزاران
دولت، وظيفه دارند تا از احکام و تصميمات آنها پيروي کنند.و رسانه ها هم به
عنوان رکن چهارم دموکراسي مي بايست به عنوان چشم و زبان مردم به شفاف سازي
وقايع بپردازند. که مسلما در اين بين نبايد از حيطه وظايف قانوني خود عبور
کنند.
با ارائه اين مقدمه مي خواهيم به واکاوي نقصان
هاي موجود ناشي از برخي بي نظمي ها در کشور بپردازيم و حلقه مفقوده اين
زنجير را پيدا کنيم.در حال حاضر برخي نابساماني ها در کشور ايجاد شده است
که موجب اضافه کاري و حاشيه پردازي گرديده است و برهيچ کس پوشيده نيست.
اما دليل اين نا هماهنگي ها را نمي توان بر دوش قشرخاصي گذاشت و انگشت اتهام را به سمت خاصي گرفت.
از مشکلات معيشتي و اقتصادي مردم گرفته تا اختلافات سياسي و رسانه اي همگي دست به دست هم داده تا نيروي کشور در جهت اهداف عالي نظام پيش نرود و همانند دويدن بر روي يخ حاصلي جز در جازدن و زمين خوردن به همراه نداشته باشد. اما سرنخ اين مشکلات را بايد در کجا جست؟
آيا مشکل را بايد در مشغله هاي فراوان دولت در امر ساماندهي طرح هدفمندي يارانه ها و يا برنامه ريزي هاي بسيارپيچيده بحث ادغام وزارت خانه ها جست؟
و شايد هم بايد علت مشکل را در بين صندلي هاي مجلس جستجو کرد و از نمايندگاني که به يکباره به ياد برخي حقوق و وظايف خود مي افتند پرسيد که مشکل چيست؟
البته جا دارد تا اين سوال را از رسانه ها هم پرسيد، که آيا خبري از علت اصلي اين مشکلات به وجود آمده را ندارند؟ آخه اين روزها برخي رسانه ها بجاي اينکه چشم و گوش مردم باشند تبديل به زبان گروه ها و اقشاري خاص شده اند.
چه شد که اهداف کلان اقتصادي به يکباره به کناري رفت و بيماري اقتصاد کشور وخيم تر شد؟ چه شده که رهبر انقلاب در صحبت هايشان مدام به حفظ وحدت و دوري از اختلافات در کشور توصيه مي کنند؟.
در نهايت بايد علت مشکل را از خود مردم پرسيد و گوش به خواسته هاي نگفته آنها سپرد که با صبري جميل نظاره گر اعمال و کردار اقشار مختلف کشور هستند و در ترازوي قضاوت خود علت مشکل را مشخص کرده اند و با فرياد سکوت خود "عدم رعايت قانون " را علت اصلي اين مشکلات اعلام مي کنند. اما انگار صداي اين فرياد در ميان همهمه ها و دو دو هاي سياسي شنيده نمي شود .
حمايت:اصرار بر طرح سوخته
«اصرار بر طرح سوخته»عنوان سرمقالهي روزنامهي حمايت به قلم قاسم غفوري است كه در ان ميخوانيد؛مردم يمن 16 فوريه براي پايان دادن به سه دهه حاكميت علي عبدالله صالح رئيس جمهور خودخوانده يمن، قيامي سراسري را آغاز كردند. سرانجام صالح در 15 خرداد در وضعيتي نامعلوم به عربستان گريخت تا اولين مرحله از خواست مردم يعني پايان حكومت صالح محقق شود.
در شرايطي تاكيد مردم بر ادامه رسيدن به اهداف قيامشان تا تشكيل دولت مردمي و غير وابسته به غرب، حركت نزديكان صالح از جمله فرزندان و معاون وي منصور ، تحركات قبايل از جمله حاشد رئيس قبيله الاحمر در كنار فعالتر شدن القاعده شرايطي نامعلوم را بر اين كشور حاكم ساخته، تاكيد كشورهاي عربي و غربي بر لزوم اجراي طرح شورا همكاري خليج فارس با برخي تغييرات امري قابل توجه است.
بر اساس اين طرح كنارهگيري صالح از قدرت رسما اعلام شده و در مدت 60 روز دولت جايگزين آن مشخص ميشود. هر چند كه بانيان طرح همچنان آن را راهكار خروج يمن از بحران ميدانند اما اصرار آنها بر تحقق اين امر، ميتواند برگرفته از اهدافي ديگر باشد كه بر اساس منافعي خاص تدوين شده است.
اولا، طرح شوراي همكاري خليج فارس براي يمن براي اين شورا به عنوان بازيگري كه توان بازيگري در تحولات منطقه و نيز اتحاد شيخ نشينها را دارد امري مهم مي باشد بگونهاي كه شكست آن عملا به منزله انزواي منطقهاي و حتي شكاف دروني اين شورا خواهد بود.
ثالثا، نكته مهمتر آنكه اين طرح از دو جهت براي عربستان داراي اهميت است. نخست آنكه اين طرح پدرخاندگي عربستان بر ساير كشورهاي عربي را مورد تاكيد قرار ميدهد. دوم آنكه امنيت عربستان بويژه حفظ سه منطقه يمني تحت اجاره عربستان در مالكيت رياض باقي ميماند در حالي كه از ورود قيام مردمي به عربستان نيز جلوگيري ميشود.
ثالثا، طرح شوراي همكاري در اصل همان طرح آمريكايي براي يمن است كه به دليل نگاه منفي مردم به آمريكا در قالب شوراي همكاري خليج فارس ارائه شده است. آمريكا سعي دارد تا چهرهاي مثبت از خود به نمايش گذارد تا در نهايت بتواند از طريق ديپلماسي و ادعاهاي بشر دوستانه منافع خويش در يمن را تامين كند.
در نهايت ميتوان گفت كه اصرار اعراب و غرب بر لزوم
اجراي طرح شوراي همكاري خليج فارس نه براي كمك به مردم اين كشور بلكه
ادامه حركتهاي عربي و غربي براي مصادره قيام مردمي است در حالي كه هر كدام
از طراحان به ميزان خويش از اين طرح سهم ميبرند. البته تاكيد مردم بر
تحقق مطالباتشان مانعي بر سر تحقق اين طرح است هر چند كه بانيان آن با
بحران سازي و فضاي امنيتي و كشتار به دنبال تحميل طرح به تمام طرفهاي حاضر
در تحولات يمن هستند.
جهان صنعت:در کنار سوازیلند
«در کنار سوازیلند»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان
صنعت به قلم مهرداد میهندوست است كه در آن ميخوانيد؛ بررسیهای
بینالمللی فوربس نشان داد در بین بدترین اقتصادهای جهان دهم هستیم، 10
درصد ذخایر کشف شده نفت جهان در ایران است همچنین رتبه دوم حجم ذخایر گازی
جهان را هم در اختیار داریم. در شش سال گذشته معادل نیمی از کل درآمد نفتی
کشور، درآمد دولت بوده است اما خبری از افزایش نرخ رشد اقتصادی و کنترل
تورم نیست و متاسفانه مصائب اقتصادی ما روز به روز بیشتر هم میشود.
یک
روز حباب بورس خبرساز میشود و روز دیگر آوار تصمیمات ارزی بر سر بازار
فرود میآید. سکه و طلا را هم که نگاه میکنی وضع بهتر نیست.
از بازار جدا شده و نگهی به تولید میاندازیم. صنعتگران هر روز ناله بیشتر سر میدهند که تصمیمات یکشبه از هدفمندی گرفته تا بالا رفتن دلار روزگارشان را تیره کرده است، حمایتی نیست و همه باید یاد بگیرند دولت را از معادلات حمایتی خود حذف کنند.
پروژههای زیرساختی و عمرانی کشور هم که درد تامین اعتبار دارند و هیچ پروژه ملی را نمییابید که در مقاطع مختلف به دلیل عدم تامین اعتبار مناسب با مشکل مواجه نشده باشد.
در روابط خارجی هم که افتخار در خوری کسب
نکردهایم،فاینانس ها مشکل دارد و بانکهای خارجی مبادلات تجاری خود را
بسیار محدود کردهاند.این نمای کلی اقتصاد است. ما میتوانیم خود را برترین
اقتصاد بدانیم اما افسوس که با این مصاحبهها و نوشتنهای ما واقعیت
تغییری نمیکند. واقعیت این است که ما حتی از اهداف بالادستی که خودمان
تنظیم کردهایم هم عقب افتادهایم. قبول کنیم سیاستهای اقتصادی شش سال
اخیر اشتباه بوده که امروز در فهرست 10تاییهای بدترین اقتصاد جای
گرفتهایم.
کشوری که به جوانی شهره است و ذخایر طبیعیاش هوش از سر
دیگران میبرد چرا باید در چنین جایگاهی نامش در کنار قرقیزستان، سوازیلند،
نیکاراگوئه و ونزوئلا قرار گیرد؟
جای ما اینجا نیست.
دنياي اقتصاد:ساختمان و انرژي غيردولتي
«ساختمان و انرژي غيردولتي»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛همايش اقتصادي انرژي در صنعت ساختمان كه ديروز در تهران برگزار شد، فرصتي در اختيار كارشناسان و مديران دولتي و خصوصي قرار داد تا دغدغههاي خود را در ميان بگذارند.
اهم اين دغدغهها عبارت بودند از ضعف فرهنگ مصرف انرژي، استاندارد نبودن مصالح و سازهها، بياعتنايي به انرژيهاي تجديدپذير و زيادهروي در مصرف انرژيهاي فسيلي و تجديدناپذير. بيان اين دغدغهها نوعا با تحليلهاي كارشناسي آغاز شد، اما در نهايت به توصيهها و درخواستهاي فرهنگي و اخلاقي و گلايه از بيتوجهي به طرح پيشنهادي گذشته، انجاميد. يعني اينكه همگان پذيرفتند كه اولا مصرف انرژي در ايران بهينه نيست و اين مصرف غيربهينه انرژي موجب اتلاف منابع و افزايش آلودگي و تخريب محيط زيست ميشود و ثانيا ساختوسازها استاندارد نيستند و اين ويژگي هم موجب اتلاف انرژي ميشود و هم اينكه در سرزمين نسبتا پرزلزله ايران، جان ميليونها انسان در معرض خطر قرار دارد.
از جميع مباحث همايش، اين پرسش بيرون ميآيد كه چرا وقتي همگان اعم از بخشهاي دولتي و خصوصي ميدانند و قبول دارند كه مشكلاتي مهم در مصرف انرژي خانگي و صنعتي وجود دارد، اين مشكل مزمن شده و راهحلي براي آن يافت نميشود؟ اين پرسش، پاسخي دو وجهي دارد كه هر دو وجه آن در شيوه مديريت كلان اقتصاد ايران ريشه دارد.وجه اول اين است كه فعالان بخش خصوصي اقتصاد ايران، ناگزيرند علاوهبر رقابت با يكديگر، با رقيب بزرگتر يعني دولت نيز رقابت كنند. دسترسي آسان و كمهزينه دولت (البته به تعبير دقيقتر به هزينه مردم) به منابع انرژي و ايضا منابع ديگر موجب اجراي طرحهاي پرهزينه و غيراقتصادي ميشود و بخش خصوصي هرگز توان وارد شدن به اين رقابت نابرابر را نخواهد يافت.بازاري كه سرمايههاي بخش خصوصي در آن حضور فعال نداشته باشند، لاجرم به عرصه ريخت و پاش اموال عمومي تبديل ميشود و در اين فرآيند، توليد بهينه آخرين دغدغه خواهد بود. فيالمثل اگر يك بنگاه خصوصي بخواهد به سوي توليد برق آفتابي يا بادي برود با دو مشكل روبهرو ميشود؛ اول اينكه مشتري اصلي بالقوه او دولت است كه ترجيح ميدهد به جاي خريد انرژي پاك و احيانا گران، به سوي مصرف انرژيهاي فسيلي در اختيار خود روي آورد. دوم اينكه مشتريان بخش خصوصي انرژي پاك، احساس ميكنند با چشمپوشي از انرژي فسيلي(كه آن را به درستي دارايي مشاع خود ميدانند) و روي آوردن به انرژي پاك اما گران، مغبون شدهاند.
پس توليدكننده انرژي پاك در همان گام نخست بيمشتري ميماند و سرمايهگذاريهايش كمبازده، غيراقتصادي و پرريسك ميشود. همين وضع در مورد ساختوسازهاي تلفكننده انرژي نيز صادق است. سابقه مسكنسازي ارزان دولتي با اتكا به سرمايههاي كلان و مسكنسازي بخش خصوصي و سرمايههاي اندك و صعبالوصول آن، موجب همان دو اتفاق پيشگفته ميشود. يعني يك سوي معادله اتلاف منابع و سوي ديگرش شكست در رقابت نابرابر است.
بنابراين، همه بحثها و دغدغههاي همايش اقتصاد انرژي در ساختمان را ميبايست ذيل دغدغه بزرگتر يعني فقدان بخش خصوصي پرقدرت و ميدان رقابت برابر مطالعه كرد. اگر همه توليدكنندگان بدون هيچ استثنايي براي تهيه منابع توليدي خود يعني پول و كالا به بازاري رقابتي وارد شوند و هيچ نيروي انحصارگري نباشد كه قاعده رقابت را خدشهدار كند و اگر دولت منابع انرژي و ديگر اموال مشاع مردم را كه در اختيار دارد، مطابق قانون بازار عرضهكند و خودش نيز در بودجههايش همين قيمت بازار را لحاظ كند، لاجرم بازي رقابتي عادلانه شكل ميگيرد. در بازي مبتني بر رقابت عادلانه تشخيص خطاي توليدكنندگان و پيگرد بنگاههاي متخطي آسان است. اينجا ديگر ميشود ميدان جولان حقوق خصوصي و هركس كه از ناحيه غش و تدليس بنگاهها متضرر شده باشد ميتواند اميدوار باشد كه دستگاه قضا، داد او را خواهد ستاند. در چنين وضعي ديگر طرف گلايه و اعتراض و خشم مالباختگان، دولت نيست كه اقدام عليه او ماهيت جرم عمومي به خود بگيرد، بلكه شهروندان ديگرند كه طبق قانون ناگزيرند به حقوق ديگران از جمله حق آنان براي زندگي در خانه امن و شهر پاكيزه احترام بگذارند.