۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۶۱۸۶
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۳ - ۱۷-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۶۱۸۶
انتشار: ۱۴:۰۳ - ۱۷-۰۵-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از انها در زير مي‌آيد.

كيهان:پرتاب به ميانه دهه 40

«پرتاب به ميانه دهه 40 »عنوان يادداشت روز روزنامه‌يكهيان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛غلبه عوامل خودانگيخته بر عوامل برنامه ريزي شده و پيشي گرفتن ابتكارات از طراحي ها آرام آرام در حال تبديل شدن به مشخصه اصلي تحولات منطقه است. برخلاف پيش بيني بسياري از تحليلگران، تحولات منطقه نه كند شده و نه به انحراف رفته است.

 تنها ويژگي جديدي كه مشاهده مي شود اين است كه اين تحولات عميق تر شده و خود را با لايه هايي از معادلات سياسي و استراتژيك در منطقه درگير كرده است كه بسيار فراتر از آن چيزي است كه در يكي دو ماه اول تصور مي شد.

اكنون همه بازيگران دخيل در منطقه مي دانند كه با صحنه جديدي مواجه هستند. مشخصات دقيق اين صحنه هنوز مشخص نيست اما چارچوب هاي كلي معلوم شده است. به طور بسيار خلاصه قضيه از اين قرار است كه:

1- منابع اقتدار در منطقه خاورميانه تغيير كرده است. اكنون نه اقتدار نظامي امنيتي و نه حتي اقتدار رسانه اي تعيين كننده نيست، بلكه عاملي كه حرف اول را مي زند قدرت نرم شكل دهي به رفتار مردم از طريق شكل دهي به افكار آنهاست. بدون شك اگر آمريكايي ها ذره اي احتمال مي دادند كه از طريق قشون كشي نظامي مي توانند حتي اندكي جايگاه راهبردي خود در منطقه را بهبود ببخشند از اين كار دريغ نمي كردند. بمباران رسانه اي مداوم -كه نمونه بسيار جالب آن را در مورد سوريه بي امان در حال رخ دادن است- هم كمكي به حل مسئله نكرده است. چيزي كه آمريكايي ها به آن نياز دارند و آن را نمي يابند توان تاثيرگذاري روي افكار مردمي است كه حالا ديگر احساس مي كنند راه مستقل خود را پيدا كرده اند و توان پيمودن آن را هم دارند.

2- مسئله دوم اين است كه ارزش راهبردي مسائل هم در منطقه خاورميانه به سرعت در حال تغيير است. در زماني حدود 6 ماه مجموعه اي از مسائل كه كاملا اصلي و بلكه حياتي محسوب مي شدند كنار رفته اند و جاي آنها را مسائلي بسيار جديد و غريب گرفته است. آمريكا تا همين زمستان گذشته به سادگي مي توانست استدلال كند مسئله اصلي در منطقه ايران است و در مورد ايران هم هيچ موضوعي مهم تر از برنامه هسته اي آن نيست. اما حالا حتي مئير داگان ، رييس سابق موساد هم حاضر نيست چنين مهملي را بپذيرد. در عوض، مثلا اينكه در خيابان هاي قاهره چه مي گذرد، مردم مصر چگونه فكر مي كنند و... تا 6 ماه پيش موضوعاتي بود كه حداكثر برخي محققان دانشگاهي، ديپلمات هاي درجه دو و سه يا روزنامه نگاران به آن علاقه نشان مي دادند اما حالا بدون شك باراك اوباما و بنيامين نتانياهو بايد حتي در خواب هم به آنها فكر كنند.

3- و سومين مسئله اين است كه معناي اصطلاحات راهبردي مانند امنيت و ثبات به طور اساسي در حال تغيير است. بسياري از حاكمان منطقه خاورميانه بويژه ديكتاتورهاي وابسته عربي تا چند ماه پيش تصور مي كردند اگر هم تهديدي متوجه آنها باشد از بيرون مرزهاي آنهاست و شايد حتي ضروري مي دانستند كه تهديدي در بيرون مرزهاي خود ايجاد كنند تا در داخل امكان اعمال اقتدار بيشتري داشته باشند و ضمنا بتوانند روابط به شدت تحقيرآلود خود با آمريكا و صهيونيست ها را توجيه كنند.

اكنون اما روشن شده است كه براي حاكمان وابسته منطقه امنيت نه از طريق انباشت سلاح حاصل خواهد شد و نه از راه تبديل شدن به غلام حلقه به گوش سفير آمريكا. بلكه تنها راه اين است كه براي مردم خود احترام قائل باشند، نظر آنها را به آنچه مقام هاي كاخ سفيد از آن طرف دنيا مي گويد ارجح بدانند و منابعي را كه متعلق به مردم است براي آنها صرف كنند و مسلما اين فرايندي است كه نمي توان آن را يك شبه آغاز كرد و به نتيجه رساند.

با اينكه مخاطب بسياري از اين تغييرات بنيادين در اصل آمريكاست، اما بسياري از تحليلگران امور راهبردي در منطقه خاورميانه عقيده دارند نگراني هاي اسراييل بايد فوري تر و جدي تر باشد. صهيونيست ها كه پيش از اين تحولات تصور مي كردند ميوه آناپوليس آماده چيدن است و موجوديت آنها در آستانه به رسميت شناخته شدن است، به يكباره حس مي كنند كه به ميانه دهه هاي 40 و 50 پرتاب شده اند و نه فقط راهي براي خلاصي از آن نمي يابند بلكه اخيرا به اين فكر افتاده اند كه بايد خود را در يك درگيري طولاني مدت و فزاينده با اين وضعيت آماده كنند.

انقلاب هاي مردمي منطقه خاورميانه وضعيت راهبردي اسراييل را عميقا دگرگون كرده است. بدشانسي صهيونيست ها اين است كه بحراني چنين عظيم هنگامي آنها را در بر گرفته كه بي كفايت ترين دولت قابل تصور زمام امور را در دست دارد و به تعبير يكي از كارشناسان آمريكايي مي توان گفت اسراييل با بدترين حاكمان وارد بدترين دوران تاريخ خود شده است.

اگر بخواهيم بسيار خلاصه و فهرست وار بحث كنيم، بحران هاي راهبردي كه در اثر تحولات منطقه دامنگير صهيونيست ها شده چنين است:
الف: نخستين بحران بدون شك از جانب مصر شكل گرفته است. از آغاز تحولات منطقه به اين سو صهيونيست ها تلاش فراواني كرده اند كه بگويند اين حركت يك قيام كاملا سكولار است و اسلام گرايي و اسلام خواهي سهمي در آن نداشته است. حتي عاموس يادلين رييس سابق سازمان اطلاعات نظامي دولت غاصب صهيونيستي حدود 3 ماه پيش در مركز امنيت ملي دانشگاه تل آويو سخنراني كرد و در آن به صراحت گفت بهار عربي در نهايت به نفع اسراييل تمام خواهد شد چرا كه دولت هاي دموكراتيك نسبت به ديكتاتورها علاقه كمتري به جنگ دارند. اكنون وضعيت كاملا دگرگون شده است و تحليل هاي كساني مانند يادلين هيچ توجهي بر نمي انگيزد. اسراييلي ها درست مثل آمريكا وقتي به مصر نگاه مي كنند از همه حرف هايي كه در تمجيد دموكراسي زده اند پشيمان مي شوند. لايه هاي ديني و مذهبي انقلاب مصر تازه در حال آشكار شدن است و قدرت يابي روزافزون اخوان المسلمين هم به عنوان يك گروه سياسي و هم به عنوان يك نيروي پيش برنده و محرك اجتماعي ترديدي در اين باره باقي نگذاشته است كه آينده مصر فاصله عميق با گذشته آن خواهد داشت و اسراييل بايد كل آن دكترين امنيتي را كه مي گفت مرز صحراي سينا تا ابد امن خواهد ماند بازنگري كند.

ب: پس از مصر، دومين بحران اسراييل اين است كه در سوريه به يك بن بست كامل رسيده است. ترديدي نيست كه پروژه مشترك اسراييل، آمريكا و سعودي در سوريه به بن بست كشيده شده است. اسراييلي ها اميدوار بودند بتوانند به روشي سوريه را از ايران و حزب الله جدا كرده و به محور عربي سازش ملحق كنند اما تحولات اخير دمشق را هر چه بيشتر به متحدان ديرينه خود در محور مقاومت نزديك كرده است.

ج: سومين بحران مربوط به صحنه داخلي فلسطين اشغالي است. تحولات منطقه پس از دهه ها فضايي فراهم ساخت كه برخي از گروه هاي فلسطيني بتوانند بر محور ضديت با اسراييل به يكديگر نزديك شوند. اين حادثه ولو اينكه در كوتاه مدت داراي تبعات سياسي مشخصي نباشد، بي شك راهبرد بلند مدت اسراييل در ايجاد تفرقه ميان فلسطينيان را دچار آسيب هاي جدي كرده است. به هر ميزان كه جامعه فلسطيني حول محور ضديت با اسراييل انسجام بيشتري پيدا كند فشار آوردن به مقاومت و به هم زدن ميانه مردم و مجاهدان دشوارتر خواهد بود. دقيقا به همين دليل است كه برخي از تحليلگران امنيتي اسراييل مانند آلوف بن از هاآرتص به صراحت مي گويند منتظرند كه در آينده نزديك انتفاضه سوم آغاز شود و يقين دارند كه اين بار آنچه بر سر اسراييل خواهد آمد به هيچ وجه با گذشته قابل مقايسه نيست.

د: بحران بعدي درون اسراييل ريشه دارد. غاصبان سرزمين هاي مردم مظلوم فلسطين كه با نام شهرك نشين يا هر عنوان ديگري دهه هاست تلاش مي كنند خاطره نكبت 1948 را از ياد مردم منطقه ببرند، اكنون تازه در حال دريافتن اين نكته هستند كه خانه بر آب بنا كرده اند. ناآرامي هاي اخير اسراييل نشان داد كه صهيونيست ها نه فقط در دولت سازي بلكه در ملت سازي هم شكست خورده اند و به زودي بناي سستي كه برافراشته اند زير بار خود له خواهد شد. آلوف بن تحليلگر امنيتي روزنامه هاآرتص اخيرا در مقاله اي نوشته است كه مطمئن است انتفاضه سوم در سرزمين هاي اشغالي به راه خواهد افتاد اما اين بار احتمالا شهروندان جعلي اسراييل هم در آن مشاركت خواهند داشت.

هـ : و بحران پنجم بدون شك چيزي است كه اسرائيل آن را بسط مدل ايران تا بيخ گوش هاي خود مي خواند. در واقع هركس در اين ترديد داشته باشد كه «خاورميانه پسا انقلابي» ضد اسراييلي است از اين 8 ماه هيچ نياموخته است. اسراييلي ها مي دانند كه چيزي به نام گزينه ميانه وجود ندارد و هر تفكر ضداسراييلي ضرورتا از همدلي با ايران سر در خواهد آورد.

خراسان:خبرنگاري اخلاقي

«خبرنگاري اخلاقي»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي خراسان به قلم غلامرضا بني اسدي است كه در آن مي‌خوانيد؛خبرنگاري، کار سختي است. هم سخت و هم زيان آور، آن قدر که مي تواند در يک بازه زماني نه چندان طولاني، فرد را فرسوده کند، لااقل همان طور که کارشناسان مشاغل سخت مشخص کرده اند هر روز کار خبرنگاري به اندازه يک روز و نيم و هر سال به اندازه يک سال و نيم انرژي مي برد و خستگي مي آورد.

من اما معتقدم کار خبرنگار از آن جا که سه شيفته و ۲۴ساعته است، حداقل به اندازه ۳برابر مشاغل عادي انرژي بر است. چون ديگر مشاغل پس از پايان کار، مي توانند به جسم و روان خود استراحت بدهند، اما خبرنگار چنين فرصتي ندارد. او حتي زماني که به جسم خود استراحت مي دهد روح و ذهنش هرگز از کار فارغ نمي شود بلکه پيوسته مشغول کار است.

از تامل در کارهاي انجام شده و دامنه وسعت و اثرگذاري آن تا جست وجوي سوژه و رصد اخبار و حوادث تا ديدن مسائل و نکاتي که شايد توجه ديگران را جلب نکند اما ذهن کنجکاو خبرنگار را گاه چنان درگير خود مي کند که فرصت هر کاري را از او مي گيرد و...

اين تازه براي خبرنگاري است که صرفا به صورت خبرنگار حرفه اي به کار ورود پيدا مي کند والا خبرنگار مسلمان که دغدغه اخلاقي و ديني هم دارد چند برابر کارش سخت مي شود چه او هم بايد بر اساس تعريف حرفه اي به کار اطلاع رساني بپردازد و هم بايد مراقب باشد خداي نکرده مرزهاي اخلاق را زير پا نگذارد. هم خبر را بگويد و بنويسد و هم اين خبر کمترين آسيب ها را به روح و روان جامعه بزند. خبرنگار اخلاق گرا، بايد همه شرايط را در نظر داشته باشد از جمله اين که بر اساس آموزه علوي «آن چه براي خود نمي پسندي براي ديگران هم مپسند» بايد در توليد خبر و گزارش و تحرير يادداشت و... بايد نقش چندگانه بازي کند.

اول خود را در جايي که هست به عنوان خبرنگار ببيند و بنويسد، دوم خود را بگذارد جاي آحاد جامعه هدف که مثلا در چنين زمان و زمينه اي از او به عنوان چشم بيدار چه توقعي دارد و سوم بايد خود را جاي مدير و مسئولي بگذارد که مورد نقد و داوري قرار مي گيرد، سپس قلم بردارد و منصفانه بنويسد و تازه مراقب باشد نقد عملکرد و رفتار و انديشه، به نقد خود فرد نينجامد، چه رسد -خداي نکرده- به تخريب فرد و جريان. کار از اين هم حساس تر مي شود وقتي گوشه اي از خبر، دامن حرمت و آبروي افراد به ميان مي آيد.

خبرنگار در اين جا بايد اول ده ها بار مسئله را با خود حلاجي و نقد کند سپس بنويسد. اين که مي گويند اول هفتاد بار زبان در کام بچرخان و سپس يک کلمه بگو، براي خبرنگار اين است که اول هفتصد بار به يک موضوع و جوانب آن بينديش سپس بنويس و... روشن است که اين کار را سخت مي کند و خبرنگار را مدام روي پل صراط قرار مي دهد که از موي باريک تر و از شمشير برنده تر است و او بايد مدام مراقب حوزه حرفه اي، الزامات اخلاقي و حتي دين خود هم باشد تا مبادا به گماني و گمانه اي، همه چيز را ببازد.

خبرنگاري، در جامعه امروز سخت است سخت و زيان آور. اما وقتي خبرنگار خود را ملزم به حد و حدود شرعي و بايدها و نبايدهاي اخلاقي هم بداند، اين سختي صد چندان مي شود و صد البته نتيجه اش هم حلاوت خاص خود را دارد، هم براي خبرنگار و هم جامعه هم آخرتش را آباد مي کند هم دنياي خود و ديگران را. 
 
جمهوري اسلامي:كاپيتولاسيون اينبار در عراق!

«كاپيتولاسيون اينبار در عراق!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها اوضاع سياسي در عراق بشدت ملتهب است و حجم رايزني‌ها و چانه زني‌ها ميان مقامات آمريكايي و عراقي به حد بي‌سابقه‌اي افزايش يافته است و هرچه به پايان سال جاري ميلادي (دي ماه) نزديكتر مي‌شويم، بر انبوه اين فشارها افزوده مي‌شود، به گونه‌اي كه مي‌توان عراق را آبستن تحولات جديد دانست.

توافقنامه امنيتي آمريكا و عراق كه حكم سند اشغالگري بين النهرين را ايفاء‌ مي‌كند، در پايان سال جاري ميلادي به پايان مي‌رسد و 47 هزار نظامي باقيمانده آمريكايي بايد براساس اين توافقنامه، كه در سال 87 امضاء شده، از اين كشور خارج شوند ولي آمريكائيها كه به حكم خوي استكباري و زياده طلبي استعماري حاضر به خروج از عراق نيستند، با چنگ و دندان نشان دادن و فشارهاي مختلف قصد دارند به حضور غيرقانوني خود در عراق ادامه داده و نهايتاً اگر قرار است از در بيرون رانده شوند، مجدداً از پنجره ورود نمايند.

از اين رو خط سياسي "واشنگتن - بغداد" اين روزها به شدت پررفت و آمد است و بغداد همه روزه شاهد حضور يك يا چند مقام و هيات آمريكايي است كه در ملاقات با مقامات سياسي عراق ضمن ناامن توصيف كردن اوضاع اين كشور درصورت خروج احتمالي نيروهاي آمريكايي، بر لزوم حضور اشغالگران و كمك به حفظ امنيت داخلي و مرزي عراق تاكيد دارند.

مقامات كاخ سفيد كه اين روزها در حوزه مسائل داخلي آمريكا و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان مالي بزرگترين قدرت اقتصادي و نظامي جهان در شرايط دشواري بسر مي‌برند حاضر نيستند پس از صرف هزاران ميليارد دلار براي جنگ‌افروزي و بر جا گذاشتن هزاران كشته و زخمي، عراق را ترك كنند، بويژه اينكه تحولات جاري منطقه نيز مغاير با منافع نامشروع واشنگتن است. در اين وضعيت آمريكا تلاش مي‌كند به هر عنوان، حضور نظامي خود در عراق را تمديد كند، خواه اين حضور در بغداد باشد، خواه در منطقه كردستان، تحت عنوان تفنگداران ويژه باشد، يا مستشاران آموزش دهنده ارتش عراق!

با اين هدف، آمريكا با جد و جهد به دنبال تمديد توافقنامه امنيتي "بغداد - واشنگتن" است و در اين ميان نكته بسيار مهم، زياده طلبي و شروط آمريكا براي تمديد اين حضور اشغالگرانه است. به رغم اينكه قاعدتاً بايد تصميم‌گيرنده نهايي در اين زمينه، دولت و ملت عراق باشند، اما آمريكايي‌ها از يكسو شرايط پس از خروج نظاميانشان را از عراق به گونه‌اي تصوير مي‌كنند كه مساوي با بازگشت ناآرامي در اين كشور است و از سوي ديگر چنان وانمود مي‌نمايند كه گوئي حضورشان، لطفي به عراقي هاست و به نوعي آنها جان و مال خويش را فداي عراق مي‌كنند! در اين ميان آمريكائيها اخيراً مطالبات بسيار مهمي را مطرح كرده‌اند و در آن خواستار برخوردار شدن از حق مصونيت قضايي براي نظاميان خود يا همان "كاپيتولاسيون" شده‌اند. از اين رو درياسالار "مايك مولن" رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا از مجلس عراق خواسته است درصورت تمايل به حضور نظاميان آمريكائي فراتر از زمان تعيين شده در توافقنامه امنيتي موسوم به سوفا، "بايد" به آنان مصونيت قضايي اعطا شود!

وي با تحكم، خطاب به مقامات عراقي گفته است هرگونه توافقي مبني بر حضور نظاميان آمريكايي پس از سال جاري ميلادي در عراق، مشروط به موافقت مجلس عراق با اعطاي مصونيت قضايي به نظاميان آمريكايي مستقر در اين كشور است. وي با قلدري و منت‌گذاري بر عراقي‌ها تاكيد كرده "مقامات عراقي بايد ابتداً مشخص كنند كه آيا خواستار ادامه حضور نظاميان آمريكا در كشورشان و حفظ امنيت عراق هستند، يا نه!"

رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا ضمن بيان اينكه عراقي‌ها بايد اكنون در مورد تمايل خود در رابطه با حضور فراتر از مهلت ذكر شده در توافقنامه امنيتي با آمريكا تصميم بگيرند، به طرز بي‌سابقه و تحقيرآميزي با ذكر واژه "بايد" به طرفهاي عراقي هشدار داده، هرگونه تاخير در اين امر، امنيت عراق را با تهديد روبرو مي‌كند. اين اظهارات علاوه بر جنبه توهين‌آميز و حقارت باري كه نسبت به ملت و مقامات عراقي دارد، تهديدات بزرگ امنيتي را درصورت خروج نظاميان آمريكايي مطرح مي‌كند كه نشان دهنده حضور رسمي نظاميان آمريكايي در برنامه‌هاي تروريستي و ايجاد رعب و وحشت و ناامني در عراق است.

تحركات اخير عراق و فشاري كه مقامات آمريكايي بويژه رئيس ستاد مشترك آمريكا به بغداد وارد كرده‌اند تا ضمن تمديد مهلت حضور نيروهاي آمريكايي با اعطاي مصونيت قضايي به آنان موافقت شود، پرده از لايه‌هاي پنهان جنگ عراق و مصائبي برميدارد كه اشغالگران بر سرملت، ساختار سياسي و سرزمين عراق آورده‌اند. اين وضعيت كه چهره‌اي جديد از استمرار اشغال و نقض حاكميت ملت عراق است حاكي از فشارهاي سنگيني است كه به مقامات عراقي وارد مي‌شود و اين امر احتمالاً آشفتگي‌هاي سياسي و واكنش‌هاي احتمالي مردمي را به دنبال خواهد داشت.

بسياري بر اين باورند كه فشارهايي كه اكنون براي به اصطلاح روشن شدن وضعيت حضور نظاميان آمريكايي پس از پايان مهلت خروج آنان از عراق به بغداد وارد مي‌شود و مطالبات نامشروعي كه آمريكا از دولتمردان و نمايندگان مجلس و احزاب سياسي عراق دارند، چيزي فراتر از مطالبات قانوني و ظرفيت تحمل مردم اين كشور است و آمريكائيها قادر نخواهند بود به راحتي اين درخواست خود را به كرسي بنشانند.

در مقابل، برخي مدعي هستند گروه‌هاي سياسي عراق به دولت اين كشور چراغ سبز داده‌اند تا درباره ادامه حضور نيروهاي نظامي آمريكا تحت پوشش آموزش ارتش و نيروهاي عراقي با مقامات آمريكايي گفتگو كند ولي چه بسا كه همين چراغ سبز موجب شده آمريكائيها تلاش كنند تا خواسته‌هاي بيشتري را براي تمديد حضور نيروهايشان در عراق مطرح نمايند. اين وادادگي باعث خواهد شد كاخ سفيد كه براي ماندن در عراق و ادامه اشغال سرزمين‌ بين النهرين به هر دري مي‌زند و از هر ابزاري از جمله انجام عمليات تروريستي و ناامن كردن عراق براي توجيه تمديد حضور نظاميان خود در اين كشور استفاده مي‌كنند، اكنون با كمال گستاخي و باج خواهي در پي گرفتن مصونيت قضايي براي نظاميانش باشد. كاخ سفيد درحالي اين پيش شرط را تعيين كرده كه نظاميان آمريكايي در عراق به شديدترين اقدام‌ها عليه شهروندان عراقي و همچنين به وقيحانه‌ترين اعمال دست مي‌زنند و از هر نوع شكنجه و قتل و جنايت عليه مردم عراق، اعم از زن و مرد و پير و كودك خودداري نمي‌كنند.

امروزه زنان و دختران عراقي و نواميس مسلمانان به شكل خشونت آميز و گستاخانه‌اي مورد تجاوز سربازان آمريكايي قرار مي‌گيرند و مردان عراقي با برق و شوك‌هاي تنفسي مورد شديدترين شكنجه‌ها واقع مي‌شوند و طبعاً پيش شرط تعيين مصونيت قضايي براي حضور نظاميان آمريكايي مستقر در عراق از يكسو به اين معناست كه كاخ سفيد رفتار خشن و جنايتكارانه نيروهاي خود را تأييد مي‌كند و از سوي ديگر با تعيين اين پيش شرط مي‌خواهد باعث ايجاد لكه ننگ بزرگي بر پيشاني سياستمداران عراقي شود.

براساس پيشنهاد قانون استعماري كاپيتولاسيون، نظاميان آمريكايي حق هر جنايتي را در عراق خواهند داشت، كما اينكه تاكنون نيز چنين بوده اما غيرقانوني بود و اكنون خواست جديد آمريكائي‌ها اينست كه اين مصونيت، با تصويب مجلس عراق قانوني شود و دستگاه قضايي عراق حق تعرض و محاكمه اين افراد را نداشته باشد. بنابر اين، دور از انتظار نيست كه آمريكا با تحميل اين روش قيم مآبانه به عراقي‌ها، عملاً مجوز هرگونه جنايت و اشغالگري را رسماً كسب كند و با اين مجوز، نظاميان آمريكايي هر زمان كه صلاح بدانند، حق انجام عمليات عليه شهروندان و دخالت در امور سياسي، امنيتي و حاكميتي عراق را داشته باشند بدون آنكه مانعي بر سر راه آنها باشد. به عبارت دقيق تر، واشنگتن با تحميل قانون كاپيتولاسيون خواهد توانست همه خواسته‌هاي نامشروع خود را با تعداد 10 هزار مستشار نظامي كه در عراق باقي مي‌مانند، به مردم عراق تحميل كند و مردم و دولت عراق نخواهند توانست به مقابله با آن بپردازند.

اين رويكرد باج خواهانه و استعماري آمريكا كه در قالب تمديد توافقنامه امنيتي بغداد - واشنگتن به طرف عراقي تحميل مي‌شود آنچنان استعماري است كه عراق را به مستعمره قانوني و تمام عيار آمريكا تبديل خواهد كرد و مسئولان عراقي به طور كامل، مسلوب الاختيار شده و نظاميان آمريكايي مطلق العنان مي‌توانند مرتكب هر اقدامي در عراق بشوند.

اين وضعيت تنها بيانگر بخش كوچكي از طرحي است كه آمريكائيها براي آينده عراق و ادامه سلطه بر اين كشور سازماندهي كرده‌اند ولي ملت عراق زير بار چنين ننگي نخواهد رفت و مجلس و دولت اين كشور نيز اين خفت را نمي‌پذيرند. موافقت با اين قانون استعماري، پذيرش روشي است كه حتي در جنگل‌هاي دور افتاده و در ميان قبائل بدوي افريقايي نيز در شرايط كنوني جهان مقبوليت ندارد، چه رسد به كشوري اسلامي كه از ملتي غيور و دشمن ستيز و مرجعيتي مبارز و نستوه برخوردار است و آموزه‌هاي ديني به آنان اجازه پذيرش چنين ذلتي را نمي‌دهد.

چه بسا ارائه چنين سياست‌هاي باج گيرانه آمريكا از ملت عراق باعث شود همانگونه كه موضوع تحميل قرارداد كاپيتولاسيون آمريكا به رژيم شاه باعث قيام ملت ايران به رهبري امام خميني و قطع نفوذ استعمارگران بويژه آمريكا در اين كشور شد، پيگيري اين توطئه شوم در عراق نيز باعث خيزش و انقلاب عمومي ملت مظلوم عراق شده و به شكل گيري خاورميانه‌اي عاري از نيروهاي اشغالگر خارجي منجر گردد.

رسالت:دانش آموزان و دويست روز دور كاري!

«دانش آموزان و دويست روز دور كاري!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم  محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد؛رئيس جمهور محترم در يك سخنراني پرشور با اشاره به طرح تعطيلي پنج‌شنبه‌ها اظهار داشت:
"اين هم طرح بسيار خوبي است اما چرا فقط مقاطع ابتدايي؟ چرا راهنمايي و دبيرستان را در اين روز تعطيل نمي‌كنيد؟ به اعتقاد من مي‌توان اين طرح را براي تمامي مقاطع به اجرا درآورد." (1)

اين اظهارات، احساسات  حضار را برانگيخت و با كف زدن مورد تأييد قرار گرفت و بدين ترتيب شايد اين طنز تلخ زبان حال دانش‌آموزان شد كه:

رقم قتل ما به دست حبيب
چون مخالف نداشت شد تصويب

هرچند شتابزدگي سال‌هاست كه به عنوان سكه‌اي رايج و شاخصه‌اي مطلوب در دستگاه‌هاي اجرايي رونق يافته است چندان كه برخي به كنايه اين رويكرد را چنين تحليل مي‌كنند كه:

من نمي‌گويم زيان كن يا به فكر سود باش
اي ز فرصت بي‌خبر در هرچه هستي زود باش!

اما حتي اگر "زود بودن" با توجيه اغتنام فرصت در ساخت و سازهاي عمراني اقدامي پسنديده باشد،‌دستگاه تعليم و تربيت به دليل ويژگي‌هاي خاص خويش به هيچ‌وجه تاب تصميمات شتابزده را ندارد و پيامد اين‌گونه تصميمات،‌سرنوشت ميليون‌ها دانش‌آموز كنوني و نسل آينده را تحت تاثير قرار مي‌دهد و اگرچه آنان زبان دفاع از حقوق خويش را ندارند اما اين ناتواني، مسئوليت مديران را در برابر حقوق كودكان و نوجوانان سبك نمي‌كند.

در همان مراسم دكتر حداد عادل به عنوان شخصيتي صاحب‌نظر در عرصه تعليم و تربيت گوشزد كرد كه:
"درس و بحث در كلاس‌ها را جدي بگيريد و به هر بهانه‌اي مدرسه‌ها تعطيل و ساعت‌ها كم نشود." (2)
رياست صدا و سيما هم كه از وظايفش رصد كردن انبوه امواج مسمومي است كه لحظه به لحظه كودكان و نوجوانان ما را در ميدان تاثير خويش قرار مي‌دهد، توصيه كرد كه:
"امروز به دليل آنكه بچه ها ساعت‌ها در مقابل شبكه‌هاي مختلف مي‌نشينند، مراقبت ‌شود تا بيرون بروند و كمتر درگير آسيب‌هاي ماهواره‌ها باشند." (3)

اما به نظر نمي‌رسد اين توصيه‌ها تاثيري در عدم تعطيلي پنج‌شنبه‌ها داشته باشد و ظاهرا آموزش و پرورش مصمم است به تعبيري يك ششم از بار مسئوليت فعلي خويش را بر زمين بگذارد.

بايد توجه داشت كه يكي ديگر از سياست‌هاي دولت در سال جهاد اقتصادي "تعطيلات محوري" است و شايد با خانه‌نشين كردن كارمندان، دولت مي‌خواهد به مصاف ديوانسالاري برود! و طرح‌هايي نظير دور كاري و كاهش ساعات حضور كارمندان و افزايش روزهاي تعطيل به مناسبت عيد فطر، چه بسا نشات گرفته از همين سياست باشد.

بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه هم افزايي دو موج "شتابزدگي" و "تعطيلات محوري" دامن آموزش و پرورش را هم گرفته است.

اما اجراي طرح تعطيلي پنج‌شنبه‌ها كه پيش از اين نيز در سال تحصيلي 79- 78 در مدارس استثنايي به اجرا گذاشته شد و نتايج قابل قبولي نداشت (4) نگراني‌هايي را پديد آورده است كه نمي‌توان به سادگي از كنار آ‌ن گذشت و ذيلا به مواردي از آنها اشاره مي‌شود:

نكته اول آن است كه در شرايط هجوم فرهنگي دشمن، كه حتي خانه و تنهايي دانش‌آموز در برابر رايانه‌ و ماهواره به محيطي ناامن از نظر فرهنگي تبديل شده است، تا چه رسد به خيابان‌ها و بوستان‌هاي شهري و .... در اين شرايط چه محيطي سالم‌تر از فضاي مدرسه، مي‌تواند پذيراي دانش‌آموزان شود؟!

حتي اگر حاصل اين حضور صرفا ورزش و بازي و سرگرمي باشد آيا در موقعيت حساس و خطرناكي كه همه دستگاه‌ها بخصوص نهادهاي فرهنگي، ‌بايد در حالت آماده باش فرهنگي براي رويارويي با دشمن باشند انتظار نمي‌رود كه آموزش و پرورش براي تمامي اوقات فراغت دانش‌آموزان حتي در روزهاي جمعه، طرحي ارائه كند و همكاري و امكانات لازم براي اجراي اين طرح را از مسئولان ذيربط درخواست نمايد؟!

آيا افزودن يك روز بر تعطيلات در اين شرايط نوعي اعلام بي‌طرفي در شرايط هجوم فرهنگي و رها ساختن نسل بي‌دفاع در برابر امواج مسموم دشمن تلقي نخواهد شد؟!
آيا نامگذاري پنج‌شنبه به نام روز خانواده به منظور تعطيل كردن آن، نوعي گريز از مسئوليت نيست؟! آيا به راستي خانواده‌ها توان و تخصص مديريت فرزند خويش را در اين بمباران فرهنگي دارند؟!

منابع
3 و 2 و 1- سخنراني‌هاي انجام شده در بيست و هشتمين اجلاس روساي آموزش و پرورش مناطق كشور
4- بررسي طرح بهينه‌سازي پنج‌شنبه‌ها در مدارس استثنايي- پژوهشكده كودكان استثنايي 1380
علي اصغر كاكوجويباري و همكاران

قدس:سکانداري کشتي شکسته

«سکانداري کشتي شکسته»عنوان يادداشت روز  روزنامه‌ي قدس به قلم سيامک باقري است كه در آن مي‌خوانيد؛انتشار اخبار نارضايتي مردم سرزمينهاي اشغالي از رژيم صهيونيستي، توجه محافل سياسي و خبري جهان را به خود معطوف داشته است. اگرچه رژيم صهيونيستي مي کوشد با جلوگيري از انتشار گسترده نارضايتيها در تل آويو توجه افکارعمومي را به خود جلب نکند، اما واقعيت آن است که اين روزها نارضايتي در ميان مردم اسرائيل تا آنجا گسترش يافته که آنها در شعارهاي خود، سران اين رژيم و عاقبت آنها را با مبارک مقايسه مي کنند.

شنبه گذشته بيش از 250 هزار نفر در سرزمينهاي اشغالي در اعتراض به هزينه هاي بالاي زندگي بار ديگر تظاهرات کردند و از مقامهاي رژيم صهيونيستي خواستند تا به وضعيت نامساعد معيشتي آنها توجه کنند. اما اين تنها تجمع مردم اسرائيل طي هفته هاي گذشته نبود، زيرا تاکنون چندين تظاهرات در نقاط مختلف اسرائيل و بخصوص شمال و جنوب تل آويو برگزار شده است.

بنا بر گزارش رسانه ها، اين اعتراضها به شدت نتانياهو را نگران کرده است، بخصوص آنکه در نظرسنجيهاي اخير نيز مشخص شده است که تأييد عملکرد نتانياهو در سرزمينهاي اشغالي کاهش يافته و حمايتها از تظاهرات عليه رژيم صهيونيستي، افزايش يافته است.

اسرائيليها «يوال اشتاينتز» وزير دارايي و از نزديکان بسيار صميمي نتانياهو را مسؤول اين نابساماني اوضاع مي دانند و معتقدند که عملکرد ناکارآمد وي باعث افزايش حدود 40 درصدي بهاي مسکن از دو سال پيش شده است.

در همين راستا «بنيامين نتانياهو» که قرار بود به چند کشور خارجي سفر کند، ترجيح داد که اين سفر خود را به تأخير انداخته و با تصويب قانوني براي سر و سامان دادن به بازار مسکن کمک کند تا شايد خشم هزاران اسرائيلي را که از چند روز پيش دست به تظاهرات زده اند، فرو بنشاند.

واقعيت آن است که اين اعتراضها، اگرچه به بهانه افزايش بهاي مسکن يا فشارهاي اقتصادي صورت مي گيرد، اما ريشه آن را بايد در موضوعهاي مهمتري مانند تبعيض و فاصله طبقاتي زياد بين يهوديهاي مستقر در سرزمينهاي اشغالي جستجو کرد.
بافت فرهنگي حاکم بر جامعه اسرائيل، به دليل تنوع مليتي و نژادهاي مختلف همواره به عنوان يک معضل در داخل اسرائيل مطرح بوده است و حتي برخيها همين مسأله را به عنوان يک بحران براي سران رژيم صهيونيستي تعبير مي کردند، بخصوص اينکه در جامعه اسرائيل، وجود تبعيض بين يهوديهاي غربي و شرقي به شدت زياد است تا آنجا که عمدتاً مسؤوليتهاي مهم اجرايي و اقتصادي در اختيار اشکنازيها (يهوديهاي غربي) است.

يهوديهاي مهاجرت کرده از غرب، به دليل شرايط خود توانسته اند در حوزه هاي اقتصادي و اجتماعي اکثر امور را به دست بگيرند، حتي در حوزه سياست هم اشکنازيها توانسته اند تسلط بيشتري از يهوديهاي شرقي در هيأت حاکمه اسرائيل داشته باشند.
اين روند باعث ايجاد فاصله طبقاتي بين اين دو قشر شده و حتي نمايندگان يهوديهاي شرقي را وادار کرده تا بارها نسبت به اختلافهاي موجود در کنيست اسرائيل، واکنش نشان دهند. آنها در اعتراضهاي خود خواستار برداشته شدن اين تبعيضها شده اند، اما اين اعتراضها بي نتيجه بوده و اکنون جامعه اسرائيل به دليل فاصله طبقاتي موجود، دچار يک بحران جدي و نفرت مردم از يکديگر شده است.

به همين دليل، نبايد اعتراضهاي موجود را تنها يک اتفاق ساده بدانيم. کارشناسان حتي روزهاي بدتري را هم براي اسرائيل پيش بيني مي کنند. بحراني که اکنون ايجاد شده و پيش از اين توسط برخي کارشناسان صهيونيستي پيش بيني شده بود، حتماً باعث ايجاد تغييراتي در حزب حاکم - ليکود- خواهد شد.

نتانياهو که عملاً به عنوان يک صهيونيست افراطي شناخته مي شود، ممکن است ناچار به تعديل رفتارهاي خود بشود، ضمن اين که حزب ليکود هم براي بازسازي چهره خود چاره اي جز ايجاد تغييرات در اطراف نتانياهو و حتي معرفي شخص ديگري به جاي او نخواهد داشت.

فرد احتمالي هم قطعاً بايد مواضع متعادل تري از نتانياهو داشته باشد که همين موضوع سياستهاي اعمالي هيأت حاکمه را هم دستخوش تغيير خواهد کرد.

در وراي همه اينها، اما يک نکته در مورد اسرائيل مشخص است و آن اينکه اين کشور با وجود تبليغات متعدد از يک بحران جدي رنج مي برد. بحران تبعيض و بي عدالتي. ضمن اينکه مردم اسرائيل عملاً نشان داده اند که بر خلاف همه تبليغات انجام شده، محل زندگي آنها چندان هم امن و همراه با آرامش نيست.

آنچه مسلم است، روزهاي پيش رو قطعاً شرايط تازه اي را براي اسرائيل که علاوه بر فشارهاي شديد خارجي گرفتار بحرانهاي داخلي نيز شده است رقم خواهد زد، بويژه آنکه صدها نفر از اساتيد دانشگاه هاي اسرائيل همزمان با ديگر گروه هاي معارض دولت، به صف معترضان پيوسته و نشان دادند بحران تنها مختص قشر متوسط اسرائيل و مردم عادي نيست.

سياست روز:اينجا مصر نيست...

«اينجا مصر نيست...»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم مهدي عزيزي است كه در آن مي‌خوانيد؛كمتر كسي گمان مي كرد موج مخالفت هاي مردمي در منطقه خاورميانه ، سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين را نيز در برگيرد آن هم با شعار" مصر اينجاست" .. اگرچه خود اين افراد شهروندان غيرقانوني به شمار مي روند اما برگزاري اين تظاهرات كه در آن بیش از ۳۲۰ هزار اسراییلی شركت كردند ، نشان دهنده بحران هويتي در جامعه صهيونيستي است.

بايد گفت اين مخالفت ها ، نخست بازتابي ازچالشهاي داخلي جامعه صهيونيستي است كه ۶ دهه پيش به اميد دستيابي به رفاه بيشتر با هزينه آژانس هاي مهاجرت يهود وارد خاكي شدند كه به آن" سرزميني بدون ملت" گفته مي شد. با وجود آنكه اسرائيل تلاش مي كند تا پس از ۶ دهه اشغالگري حضور خود را در سرزمين هاي فلسطيني تثبيت كند يا دست كم به آن رسميت بخشد ، اما بحران هاي هويتي و جامعه شناختي افرادي كه با ايده هاي متفاوت در اين سرزمين گردهم آمده اند ، بستر مناسبي را براي دستيابي به اين اهداف فراهم نمي كند.

به ويژه اينكه جامعه اسرائيلي از نبود پيشينه هاي تاريخي و فرهنگي مشترك رنج مي برد و خود آنها نيز به اين باور رسيده اند كه يك شهروند غيرقانوني به شمار مي روند. آنها مي دانند در سرزميني زندگي مي كنند كه هيچ وابستگي به آن ندارند و همين موضوع انگيزه هاي پايداري در برابر چالشها و مشكلات اقتصادي را ازآنان سلب مي كند.

واقعيت اين است كه پايه هاي اعتماد به نفس جامعه صهيونيستي را قدرت ارتش و افزايش رفاه اقتصادي و امنيت تشكيل مي دهد.به طور كلي اساس شكل گيري جامعه صهيونيستي بر تاريخ ، فرهنگ و ايده هاي مشترك نيست ، عواملي كه به پايداري ملت‌ها در برابر چالشهاي داخلي و خارجي كمك مي كند.

بايد گفت تعريفي كه ازمفهوم ملت وجود دارد با آنچه كه در اسرائيل شكل گرفته است بسيار متفاوت است . جامعه صهيونيستي را بايداينگونه تعريف كرد : جامعه اي كه براساس قدرت ارتش ، تجهيزات نظامي و رفاه اقتصادي و با سرمايه گذاري غرب در خاورميانه ايجاد شده است. اين تعريف به يقين مي تواند وضعيت كنوني مخالفت ها در اسرائيل را تحليل كند.

اين در حالي است كه شكست هاي رژيم صهيونيستي در جنگ هاي ۳۳ روزه لبنان ( تابستان ۲۰۰۶ ) و جنگ ۲۲ روزه غزه ( ۲۰۰۷ ) و ناتواني در برابر گروههاي فلسطيني و نداشتن قدرت مانور در برابر گروههاي فلسطيني ، نگراني اصلي صهيونيست هاست.

جامعه اي كه آستانه تحمل بحران در آن بسيار اندك است و صداي يك موشك دست ساز به كابوسي تمام نشدني براي آنها تبديل مي شود. چراكه آنان به اميد رهايي از ماليات و داشتن رفاه اقتصادي وارد اين سرزمين شدند و اكنون نه تنها از اقتصاد و زندگي برتر خبري نيست بلكه زندگي در اين سرزمين را بايد همراه با وحشت ، ترس و نگراني تجربه كنند. تجربه اي كه سبب شده است بسياري از اسرائيلي ها از بيماري رواني رنج ببرند.

افزون براين بحران هاي هويتي و رواني ، شکاف هاي قومي امروز در جامعه صهيونيستي افزايش يافته است اختلاف سفارديم ها( يهوديان شرقي تبار ) و اشکنازي (يهوديان اروپاي غربي) نيز يكي از عوامل ايجاد ناآرامي و بي ثباتي در جامعه صهيونيستي است . اين در حالي است كه رژيم صهيونيستي همواره تلاش مي كند از اين مخالفت ها به عنوان اهرم فشار براي گرفتن امتياز از فلسطيني ها و تحت فشار قراردادن آمريكايي‌ها بهره گيرد. به گونه اي كه افكار عمومي گمان كنند كه دولت صهيونيستي تحت فشار افكار عمومي جامعه اسرائيلي است .

نشان دادن چهره اي دموكراتيك از عرصه سياسي نيز يكي از اهدافي است كه آنها دنبال مي كنند .

نكته مهم اينكه نبايد اين مخالفت ها را برگرفته از پيامدهاي منطقه خاورميانه دانست چراكه شرايط شكل گيري اين اعتراض ها چنانچه گفته شد بازتابي از چالش هاي داخلي و بحران هويتي در رژيم صهيونيستي است و بايد گفت كه نه اسرائيلي ها مصري هستند و نه تل آويو مصر است ...

حمايت:به بهانه روز خبرنگار؛ راه را گم نکنیم!

«به بهانه روز خبرنگار؛ راه را گم نکنیم!»عنواتن يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛تا تقویم 17 مرداد را نشان می دهد و پس از گذشت 365 روز بدین سان باری دیگر روز خبرنگار فرا می رسد نگاه ها به سوی این قشر همیشه در صحنه جلب می شود و از پی این توجه ، برگزاری همایش ها ، پذیرایی ها- این سال ها افطاری های ویژه- و نیز اهدای جوایزی به خبرنگاران است که عنوان خبر روز را به خود می گیرد.

در این میان البته از سوی کارشناسان خاصه مسوولان مفاهیمی مطرح می شود همچون این که خبرنگار وجدان جامعه است و اوست که چشم بیدار مردمان و حلقه واسط میان فرمانروایان و فرمانبرداران است و قس علیهذا که اطاله این بخش از کلام نه در این مجال می گذرد و نه در توان روزه داری است که ساعات کسل کننده بعد از ظهر خود را می گذراند!

بی شک مایی که عنوان خبرنگار و روزنامه نگار را با خود یدک می کشیم ، ناگزیر از آن هستیم که به جامعه خود و اخبار و تحولات بی شماری که گاه در کسر یک ثانیه در آن می گذرد حساس باشیم و رسالت خود را در اصلاح مداوم جامعه بدانیم چه آن که اگر غیر از این شود و غیر از این باشد، از وادی تعهد و حریت و صراحت دور شده ایم.

همان گونه که استادان روزنامه نگاری گفته اند و ما نیز بر این عقیده هم نظریم، سرعت در تصمیم گیری و انتقال سریع خبر، از ویژگی های اساسی حرفه خبرنگاری است؛ چه آن که بی شک حساسیت کار اطلاع رسانی، نیاز مخاطبان به دانستن سریع و به موقع خبرها برای اتخاذ تصمیم درست و نیز افزایش رسانه ها و رقابت میان آن ها، بر ضرورت «سرعت» در کار خبررسانی افزوده است.طبع قضیه هم این است که کمترین تعلل در انعکاس سریع رویدادها، به کاهش اعتبار رسانه و در ادامه حتی گاه به مرگ رسانه و بی خاصیت شدن آن می انجامد.

روی سخن اما اینجاست که حرفه ای شدن در این عرصه و حرفه ای نگاشتن و انعکاس حرفه ای وقایع و تحولات چه حد و مرزی دارد؟به عبارت دیگر آیا می توان به بهانه حرفه ای بودن و سرعت عمل و این گونه مسایل، از حق طلبی و حق جویی چشم پوشید.

به راستی اگر ما مدعی پیروی از آن بزرگمرد تاریخ بشریت و آن مظهر اخلاق کامل انسانی نبودیم که فرمود: «حق را بگو و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت گری نهراس» پاسخ به این سوال تفاوتی جدی پیدا می کرد.آری ! ویژگی حق محوری، حق طلبی و بالاخره حق گویی، از مهم ترین ویژگی های یک خبرنگار موفق و خداترس است. راستی چقدر این واژه خداترسی و تقوای رسانه ای این روزها در عمل کمرنگ شده است.بگذریم.

شاه بیت قصه اما اینجاست که بدانیم و آگاه باشیم این حق گویی در منظومه اعتقادی ما شیعیانی که در چارچوب نظام اسلامی و تحت لوای ولی فقیهی آگاه و زمان شناس زندگی می کنیم دارای ملاحظاتی جدی است که از آن جمله رعایت مصالح نظام اسلامی است؛ کم نیسته و نبوده اند خبرنگاران و روزنامه نگارانی _ حتی در اردوگاه اصولگرایی و ارزش مداری_ که بیان همه واقعیت ها را بر هر مصلحتی ترجیح می داده و می دهند، بی توجه به این که برخی مصالح عالیه نظام اسلامی که برای ایجاد آن هزینه های فراوانی صرف شده ، ایجاب می کند که در نوشتن حقایق و به ویژه چگونه نوشتن آن ها ، اندکی تامل نماییم و بر صراطی برویم که ولی فقیه مان آن را به ما نشان می دهد. خلاصه غرض از مزاحمت همین بود!...روز خبرنگار مبارک...
 
وطن امروز:ضرورت حمايت از نشريات مستقل

«ضرورت حمايت از نشريات مستقل»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است كه در آن مي‌خوانيد؛هفدهم مردادماه مصادف با سالروز شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی و 8 تن از اعضای کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان به دست نیروهای افراطی طالبان است که هر ساله در ایران به‌ عنوان روز خبرنگار گرامی داشته می‌شود.

در ایران اسلامی خبرنگاران به عنوان پاسداران حقیقی مرزهای عقیدتی‌– فرهنگی نظام جمهوری‌اسلامی رسالت خطیری در عرصه مبارزه با تهاجم فرهنگی و براندازی نرم برعهده دارند. روشن است که از بدو ورود جریده به ایران و انتشار نخستین روزنامه فارسی به نام «کاغذ اخبار» توسط میرزا صالح شیرازی، مطبوعات ضریب نفوذ رو به رشدی داشته‌اند.

بررسی تاریخ مطبوعات ایران مؤید این حقیقت تلخ است که در عصر قاجار(به استثنای مقطع کوتاه مشروطیت) و دوران ستم‌شاهی پهلوی اول و دوم، مطبوعات جز مجیزگویی سران دولتی وظیفه دیگری برعهده نداشتند اما با پیروزی انقلاب اسلامی و فضای سیاسی باز پیش آمده، خبرنگاران نقش بی‌بدیلی در تبیین آرمان‌های اصولی انقلاب اسلامی ایفا کرده و جز در مقطع خاصی (اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 خورشيدي) که نشریات زنجیره‌ای دوم خردادی به صورت فله‌ای به خدمت سیاه بیگانگان و اجانب درآمدند عموما مورد ناراحت‌کننده خیانت‌آلودی به چشم نمی‌خورد؛ اگر چه بحث نشریات زرد خارج از موضوع این مقاله است.

به هر حال افشاي چهره کریه زر، زور و تزویر، انعکاس واقعیات جامعه، امانتداری و رعایت انصاف در بیان رخدادها وحوادث، تجزیه و تحلیل و نقد منصفانه وضع موجود، پیش‌بینی رخداد‌های آتی، کمک به بهبود فضای سیاسی‌– اخلاقی کشور و مبارزه با فرهنگ منحط غربی، رعایت تقوا و تعهد دینی در کلام و عمل و در یک کلام پاسداری عینی از قداست قلم، بخشی از رسالت‌های اصلی یک خبرنگار مسلمان ایرانی محسوب می‌شود.

در شرایط کنونی بیش از 3 هزار نشریه در ایران به صورت روزنامه، هفته‌نامه، دوهفته‌نامه، ماهنامه، فصلنامه و گاهنامه با تیراژ‌های مختلفی منتشر می‌شوند که برای جذب مخاطب باهم رقابت ناعادلانه‌ای دارند. در واقع از آمار یاد شده حدود یکصد نشریه به صورت روزنامه در کشور نشر عمومی دارد که روزانه چشم‌نواز دکه‌های مطبوعاتی هستند. تیراژ نشریه که بیانگر میزان استقبال خوانندگان است در واقع تابعی از کیفیت است و موضوع کیفیت خود تابع عوامل مختلف دیگری است.

در این میان نشریاتی که دولتی بوده و از مواهب بی‌حد و حصر دولتی برخوردار هستند با قامتی افراشته دیگر نشریات را از میدان رقابت خارج کرده و خود با وجود تمام بی‌کیفیتی‌های خبری‌– تولیدی‌شان، حرف اول و آخررا می‌زنند که ضرورت دارد سیاستگذاران حوزه مطبوعات با چاره‌اندیشی عاجل به وضعیت نامناسب کنونی در این باره سامان داده و موجبات رشد نشریات مستقل غیر‌دولتی را فراهم کنند. در حال حاضر ارائه بسته‌های حمایت از مطبوعات مستقل یک ضرورت انکارناپذیر است.

افزایش هزینه‌های جاری امور خدماتی مانند اجاره محل، هزینه آب و برق و سیستم سرمایشی و گرمایشی موجب می‌شود تا مطبوعات مستقل غیر‌دولتی ناچار عذر خبرنگاران خود را خواسته یا با کمترین دستمزد به به‌کارگیری آنان بپردازندکه به‌طور طبیعی کمک به ارتقای سطح کمی و کیفی نشریات موجبات بهبود شرایط معیشتی‌- حرفه‌ای خبرنگاران را در پی دارد. فارغ از مسائل یادشده به‌طور معمول در هفدهم مرداد به مناسبت بزرگداشت روز خبرنگار در اقصی نقاط کشور با آب و تاب تبلیغاتی فراوان، مراسم جشن تقدیر از خبرنگاران توسط دستگاه‌های دولتی و اجرایی برپا شده و عموما خبرنگاران با واژه‌های زیبایی از قبیل «خبرنگار یعنی ذهن هوشیار، قلب تپنده و زبان گویای جامعه » مورد لطف و عنایت مسؤولانی قرار می‌گیرند که تا دیروز به انگشت اتهام سیاه‌نمایی و غرض‌ورزی مورد تهدید یا شکایت افراد مذکور قرار داشتند.

 شاید در چنین مراسم کلیشه‌ای که بیشتر برای جلب نظر اصحاب مطبوعات و برقراری ارتباط یکسویه برگزار می‌شود گریزی هم به رسالت مطبوعاتی خبرنگاران زده شده و در بطن آن مطالبات و لو شخصی مسؤولان از خبرنگاران به‌طور عریان مطرح شود و شاید هم در ایده‌آل‌ترین شرایط طی یک بخشنامه دولتی دستگاه‌های اجرایی موظف به بازپسگیری شکایات قضایی خویش از مدیران جراید بشوند.

شکی نیست که خبرنگاری جزو مشاغل پرخطری است که در این میان دستمزد پایین، نبود امنیت شغلی، فقدان بیمه درمانی و بازنشستگی، بی‌توجهی به مالکیت معنوی، ضعف عمومی در امر آموزش، عدم‌استقبال مدیران جراید از مطالب تولیدی و بی‌توجهی کامل متولیان حوزه مطبوعات به خدمات رفاهی‌– شغلی خبرنگاران بر مشکلات ظاهرا لاینحل این قشر زحمتکش و کوشا می‌افزاید.

متولیان امر در راستای بهبود کیفیت نشریات و افزایش تیراژ مطبوعات و قرار دادن آن در سبد اقتصادی خانوار‌ها چاره‌ای جز حمایت از نشریات مستقل غیر‌دولتی و خبرنگاران صدیق و کوشا ندارند. امید است در سال آینده در چنین روزی شاهد شکوفایی و اعتلای بیش از گذشته حوزه فرهنگ و رسانه باشیم.

مردم سالاري:نگاه حقيقت بين

«نگاه حقيقت بين»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي‌خوانيد؛وجه تمايز برجسته جامعه امروز با جامعه ديروز وجود رسانه هاي خبري گوناگون است تا آنجا که به سبب وجود همين وسايل ارتباطي، جهان امروز را دهکده جهاني گفته اند. بديهي است که در چنين شرايطي به سرعت با صدا و تصوير، اخبار منتقل مي شود. ديگر دنيا مثل گذشته نيست که شهري از شهر همجوارش بي خبر باشد و چون خبرها با تصويرهاي زنده همراهند، قابل تکذيب هم نيستند.   

در روزهاي اخير، اخبار وقايع جانگداز، گروهي را رنجاند و گله کردند که رسانه ها بزرگ نمايي مي کنند. اگر چنين باشد خبر رسانان مبالغه کننده قابل تعقيب قانوني اند و بايد پاسخگوي اغراق خود باشند وگرنه رسانه ها به وظيفه قانوني خود عمل مي کنند و به تهديد و تمجيد کسي کاري ندارند.

در اصل 24 قانون اساسي آمده است که «نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آن که مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشد. تفصيل آن را قانون معين مي کند. » رسانه ها، چشم بيدار و گوش شنوا و زبان گوياي جامعه اند. اين قوت مديريت نيست که به جاي ترميم خرابي ها و پرداختن به کاستي ها گناه را به گردن کساني بيندازيم که خوب مي بينند، خوب مي شنوند و با بررسي قضايا صادقانه مي گويند و لقمه آماده را به خدمت مدير مي آورند. نبايد به جاي سپاس ناسپاسي شود. کار رسانه اگر بي غرض و مرض و بي حب و بغض باشد به سود مردم و جامعه و حال و آينده است و حافظ ارزش هاي گذشته هم خواهد بود.   

نقش مهم رسانه، کشف زواياي پنهان و زيان بار  جامعه مديريتي کشور است تا کسي به خود اجازه کم کاري ندهد و چاپلوسي را به جاي ايمان به کار و احساس مسئوليت ننشاند. باور کنيد که اهل قلم، وصله ناجور قباي جامعه ايران و خواهران و برادران ناتني ما نيستند که در حقشان نامهرباني کنيم!

آنان که قلم مي زنند مي دانند که اين پيشه، دشوارترين کار، پرمسووليت ترين حرفه و از نظر مادي، کم بهره ترين است! اخبار حوادث که راز مگو نيست که خبرنگار از بيانش منع شده باشد و گنج نهاني هم نيست که براي آيندگان به ميراث بماند. مسئولان صادقانه بگويند اگر رويدادهاي اخير، قلمي نمي شد آيا مقامات ذي صلاح به صرافت راه چاره اي مي افتادند و آيا اقدام عاجل آنان به نفع جامعه نبود؟   

ناآگاهي موجب غفلت مدير مي شود. اگر بيماري رها مي شود يا به سبب نداشتن بضاعت و عدم پذيرش، دچار عوارض جبران ناپذير مي گردد، وزير محترم، قصور بيمارستان را توجيه نکند. سعي کند تا رئيس صادق و مقيد به قانون و اصول انساني بر جاي خاطي بنشاند نه اين که تمهيداتي انديشيده شود تا رسانه به جاي خود بنشيند.  بزرگ ترين عيب، پيدا نکردن ماخذ دعاست.

اصلاح امور با آگاهي صورت مي گيرد. صاحبان قلم و بيان، حق و تکليف را بايد در جامعه تبيين کنند. مايه تاثر و تاسف است که هشتاد نفر در صحنه دلخراش يک قتل، که انساني به خود حق مي دهد انسان ديگر را از صحنه زندگي حذف کند و با تلفن همراه، تصويربرداري کنند اما هشتاد نيم قدم براي اقدامي که خود در برابر قانون مکلفند، برندارند.

در گوشه اي ايستادن و عکس گرفتن که دفع تکليف نمي کند.    چرا در پي درمان اين پديده شوم بي مسئوليتي نيستيم؟ چرا مي خواهيم عمل خاطي را توجيه کنيم تا به خطاي خود پشت گرم شود و گناه خود را تکرار کند؟    اين يک حقيقت انکار ناشدني است که وقتي انسان در اجراي وظيفه خود ناظري هشيار و بي نظر را مشرف بر خود داشته باشد، خطا نمي رود.

اين که مولاي متقيان، هر کارگزاري که منصوب مي فرمودند، مراقبي هشيار و نامحسوس را هم بر حکومتش مي گماشتند تا اعمالش را تحت نظر داشته باشد و گزارش نمايد، عالي ترين شيوه حکومت و مديريت است.    چرا تاکنون يکي از مسئولان خطاب به اهل قلم و رسانه نگفته است که در حوزه ماموريتم، چشم بيدار من باشيد تا با چشم شما نارسايي ها را ببينم و حقايق را دريابم و به اصلاح امور بپردازم.   

مسئولان محترم! در جامعه ما چشماني هستند که اندر تگ دريا، ذره را به عيان مي بينند، براي بهبود اوضاع و اصلاح امور در زمينه هاي مختلف از اين ديد نکته بين آنان بهره برداري کنيد. اگر حقيقت بينان، حتي با شما ميانه اي نداشته باشند، امين و دوستدار جامعه و مردم خويش اند.

تهران امروز:پايان جهاني شدن اقتصاد؟

«پايان جهاني شدن اقتصاد؟»عنوان سرمقاله‌‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم افشين زماني است كه در آن مي‌خوانيد؛ظهور شبح دومين بحران بزرگ بر فراز اقتصاد جهان آن هم در فاصله كمتر از 10 سال به اين سوال اساسي منجر شده است كه آيا جهاني شدن اقتصاد به انتها رسيده است و فرآيندي كه از ربع قرن پيش آغاز شد تا تمام اقتصادهاي جهان را در هم تنيده كند، تمام شده و رشته‌هاي اقتصاد جهاني پنبه شده است؟

اگر چه شبح بحران اقتصاد جهاني با بحران بدهي‌هاي نامتعارف دولت آمريكا آغاز شده است و اكنون اين كشور بزرگ‌ترين بدهكار جهان است، اما با اين وجود بررسي‌هاي عميق‌تر نشان مي‌دهد دليلي كه باعث مي‌شود پژواك بحران اقتصادي كشوري مانند آمريكا تا اين حد قوي و فوري در ساير اقتصادهاي جهان ديده شود به واسطه در هم تنيدگي عجيب و غريبي است كه اقتصادهاي جهان از ربع قرن پيش به اين سو با يكديگر و تحت لواي «جهاني شدن اقتصاد» برقرار كرده‌اند. استدلال مدافعان جهاني شدن اين بود كه نظام سرمايه داري و دموكراسي غربي با فروپاشي بلوك شرق و نظامهاي كمونيستي و سوسياليستي بي‌بديل شده است و انديشمنداني چون فوكوياما با تئوريزه كردن چنين انديشه‌اي، از پايان تاريخ و رسيدن كليت بشر به سيستم مديريتي غربي به عنوان انتهاي راه بشريت ياد كردند و دموكراسي و كلا سيستم‌هاي حاكم بر كشورهاي غربي را سرنوشت حتمي تمام كشورهاي جهان دانستند. در اين مدل تمام جوامع به صورت گريز ناپذيري به سمت دموكراسي و سيستم سرمايه‌داري غربي حركت مي‌كنند و علت حركت به سوي چنين مدلي هم دليلي ندارد جز اينكه تنها همين يك انتخاب براي بشريت باقي مانده است.

دقيقا از دل همين مباحث بود كه ايده جهاني‌سازي استخراج شد و اقتصادهاي جهان به سرعت در جهت پيوند عميق با يكديگر حركت كردند و مرزهاي سياسي در برابر مرزهاي اقتصادي كمرنگ شدند. براي بيش از يك دهه موافقان جهاني‌سازي و تئوريسين‌هايش هچنان از بي‌بديل بودن ايده‌هاي خود و بي‌نقص بودن آن سخن به ميان مي‌آوردند. اما در همان حال جرياناتي بودند كه حتي در خود كشورهاي غربي به مخالفت با جهاني‌سازي برخاسته و آن را ايده‌اي ويران كننده براي كل جهان ارزيابي كردند. هميشه و در هنگامه برپايي اجلاس كشورهاي ثروتمند معروف به گروه 8، گروههاي مخالف جهاني‌سازي هم به تظاهرات بر مي‌خاستند و انتقال نامحسوس ثروت از سرزمينهاي ضعيف‌تر به كشورهاي ثروتمند و جمع شدن اعظم ثروتهاي جهان در دست گروهي كوچك از سرمايه داران بزرگ غربي را نتيجه جهاني‌سازي بي‌رحمانه مي‌دانستند.

بر اين اساس استدلال مي‌شد كه اقتصادهاي ضعيف و نوپا در فرآيند جهاني شدن به مثابه لنگرگاه اقتصادهاي ثروتمند عمل مي‌كنند. به اين معنا كه بار ناشي از تنبلي و احيانا بحرانهاي اقتصادي كشورهاي قوي‌تر به تدريج به اقتصادهاي ضعيف‌تر منتقل مي‌شود و نهايتا اين اقتصادهاي ضعيف‌تر هستند كه متضرر اصلي فرآيند جهاني‌سازي اقتصاد مي‌شوند.

طي 6 سال گذشته دست‌كم يك بحران فراگير اقتصادي بر جهان عارض شده است و در حال حاضر هم نشانه‌هايي از يك بحران فراگير اقتصادي ديگر ديده مي‌شود. از قضا منشأ هر دو بحران هم از آمريكا و اروپا بوده و به سرعت تمام اقتصادهاي جهان را در نورديده و نهايتا اين اقتصادهاي ضعيف بوده‌اند كه به واسطه وابسته كردن كامل خود به سرنوشت اقتصادهاي بزرگ، تاوان آن را پس داده‌اند. بروز پي در پي بحرانهاي اقتصادي لاجرم به اين سوال اساسي‌تر منجر شده است كه آيا پيوند معميق و در هم تنيده اقتصادهاي كوچك با اقتصادهاي بزرگ يك ضرورت بود يا اينكه پيوندي ناميمون بود كه هر چه مي‌گذرد تبعات منفي آن براي اقتصادهاي كوچك و نوظهور بيشتر ديده مي‌شود؟

ابتكار: خبرنگاري تشويش اذهان نيست!

«خبرنگاري تشويش اذهان نيست!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد؛تقويم هجري‌شمسي که اساس کار و زندگي و تفريح ما ايرانيان است، پر شده از روزهايي براي تکريم و تمجيد گروه‌ها و اصناف مختلف. يک روز هم که مصادف با شهادت خبرنگاري شده که در حين انجام رسالت خبرنگاري خود جان به جان آفرين تسليم کرده، به نام «روز خبرنگار» ثبت شده است.

هرساله در روزهاي منتهي به مرداد، سيل پيام‌هاي تبريک و دعوت به آيين‌هاي بزرگداشت خبرنگاران و ضيافت‌هاي شام و (جديداً افطاري) به دفتر رسانه‌هاي خبري ارسال مي‌شود. مقامات و نهادها در ارسال پيام تبريک به خبرنگاران حوزه‌هاي مختلف مسابقه مي‌گذارند. جست‌وجويي کوتاه در فضاي اينترنت درباره روز خبرنگار، سيلي از اخبار مربوط به اين تبريک‌ها را به جست‌وجوگر نشان مي‌دهد. از ارتش جمهوري اسلامي ايران گرفته تا نيروي انتظامي و ازمقامات ورزشي و فرهنگي و اقتصادي کشور گرفته تا مسئولان محلي و منطقه‌اي، همه و همه ضمن تبريک اين روز «خجسته» و آرزوي موفقيت براي اين قشر «زحمتکش»، در جملاتي مشابه خواستار آن مي‌شوند که «خبرنگاران عزيز با اطلاع‌رساني درست و به موقع و نقد و تحليل‌هاي دلسوزانه و نشان‌دادن زواياي تاريک و کاستي‌ها و کمبودهاي حوزه‌هاي مختلف» رسالت خبرنگاري خود را به نحو احسن انجام ‌دهند. بسياري از اين مسئولان در سخنان و پيام‌هاي خود، در بيان وظايف و رسالت خبرنگاران، گاه دست بر نقاطي مهم و حياتي درخصوص اين حرفه مي‌گذارند که علماي علم ارتباطات و تدوين‌کنندگان وظايف خبرنگاري نيز انگشت به دهان مي‌مانند که: «اي دل غافل! ديدي ما از چه نکته‌هايي غفلت کرده بوديم.»

اما همه اين اتفاقات يک هفته بيشتر و کمتر دوام پيدا نمي‌کند و در بقيه ايام سال خبرنگار به موجودي «فضول، گستاخ، بي‌مسئوليت» و ده‌ها موجود منفي ديگر تبديل مي‌شود که کارش شده «سياه‌نمايي، منفي‌بافي، زير سؤال‌بردن خدمات و دستاوردهاي حوزه‌هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و ريختن آب به آسياب دشمن» و درنهايت «تشويش اذهان عمومي» که اين آخري بار حقوقي و کيفري نيز پيدا مي‌کند و از او موجودي ترسو و محتاط بار مي‌آورد. همان چيز‌ي که برخي مسئولان در بقيه روزهاي سال از خبرنگار توقع دارند. براي اثبات اين موضوعات نيازي به مراجعه به آرشيوها نيست. اظهارنظرهاي هرروزه برخي مسئولان گواه اين مدعاست.

در جريان اخبار مربوط به تجاوزهاي گروهي و قتل‌هاي اخير که داد بسياري از مسئولان را هم درآورد، يکي از اولين متهمان رسانه‌ها بودند. گاه اين‌قدر اتهامات به رسانه‌ها شديد بوده که متجاوزان و قاتلان اندکي احساس سبکي مي‌کنند که شريک جرمي نيز پيدا کرده‌اند و مي‌توانند بخشي از بار گناهان خود را بر دوش او بگذارند.

در جريان حوادث سياسي چند سال اخير نيز به‌نظر مي‌رسد که خبرنگاران از اتهامات مختلف در امان نمانده‌اند، به‌گونه‌اي که حتي برخي از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حوزه‌هاي اقتصادي و فرهنگي نيز به برخي جرائم امنيتي متهم شده‌اند.

در نزديک‌ترين اتفاق به روز خبرنگار که نشان‌دهنده اين نوع نگاه مسئولان به حوزه خبر و رسانه است، مي‌توان به حذف رشته‌هاي مرتبط با خبرنگاري در مهم‌ترين دانشگاه‌هاي کشور اشاره کرد. گويي صاحبان اين ديدگاه به اين نکته مهم رسيده‌اند که «سرِ چشمه شايد گرفتن به بيل/ چو پر شد، نشايد گرفتن به پيل» و ازاين‌رو تربيت و آموزش موجوداتي فضول و کنجکاو را چندان به صلاح مملکت نمي‌دانند.

به‌عنوان يک روزنامه‌نگار شايد بتوان فرصت عزت و احترام يک‌روزه را غنيمت شمرد و به اين مسئولان نکته‌هايي را يادآور شد که خبر يک فرصت است که در برابر غفلت بي‌خبري بايد آن‌را مغتنم شمرد. برخلاف آن چيزي که درباره تاثير برخي خبرها گفته مي‌شود، تشويش اذهان عمومي نيست، بلکه تشويش ذهن مسئولاني است که براي ادامه مسئوليت خود نياز به آن دارند؛ چراکه فايده انگشت نهادن رسانه‌ها بر سياهي‌ها و نورافشاني زواياي تاريک جامعه، در اولين مرحله متوجه مسئولاني خواهد بود که قصد ادامه مسئوليت در جامعه‌اي سالم و قدرتمند دارند. رسانه‌ها تنها خبر اقدامات مسئولان را به مردم نمي‌رسانند، بلکه برعکس مي‌توانند خبرهاي مهم‌تري را از مردم به مسئولان ببرند.

اينکه جامعه بيمار است، عصبي است، ناهنجاري دارد، پرخاشگر شده و افسردگي دارد، اگرچه خبرهاي ناخوشايندي است، اما براي بهبود اين بيمار، آگاهي از آن‌ها اولين گام است. اين‌همه آگاهي را از خودتان نگيريد. خبرنگاري تشويش اذهان عمومي نيست؛ چراکه جامعه خود پيش از خبرنگاران از اين موضوعات باخبر است.

آفرينش:ز ما .... روزي از تو

«ز ما .... روزي از تو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در ان مي‌خوانيد؛
روزهاي تلخ و شيرين گشت و گشت تا بار ديگر قرعه به نام ما افتاد اما سال به سال دراين روز نسبت به رسالتي که به دوش داريم پشتمان خميده تر و قلممان بيش از پيش مديون مردم گرديده است، که چرا نتوانستيم به نحو احسن خواسته ها و دل پريشاني هاي جامعه را به گوش همه برسانيم. در اين قصور يا گلوي ما قدرت فرياد زدن نداشت يا فاصله ما با گوش هاي شنوا دور بود ويا برخي گوش ها نمي شنيدند.

قصد داشتيم تا امروز به حرمت جايگاه و منزلت "خبرنگار" متني را تقديم کنيم اما باز هم مشکلات مردم را بزرگ تر از شان و منزلت خود ديديم. اينکه عده اي در تنگناهاي معيشتي و بيکاري و به دور از آرامش روحي در کنار و شانه به شانه ما در حرکتند قلممان را از حرکت انداخت. با خود گفتيم وقتي قلم ما رمقي نداشته باشد تا کاري وفکري براي گرفتاري مردم بکند چه ارزشي خواهد داشت، تا چه برسد به اينکه بخواهد به ستايش و مدح خود ما به رقص در آيد.

امروز نه ما بلکه تمام همکاران و دلسوزان ما درعرصه رسانه که چندي است با بي مهري و کم لطفي برخي مسولين روبه رو شده اند، نيازو احتياجي به بزرگداشت و سپاسگزاري ندارند چون وظيفه و رسالت ما بر آگاهي و انتقال حرف دل مردم است. و اگر توانسته بوديم وظيفه خود را تمام وکمال به انجام برسانيم بايد منتظر قدرداني وتشکر مي بوديم.

وظيفه اي که به انجام رساندن آن بارها و بارها باعث تندخويي ها و متهم شدن به دروغ گويي را براي ما به همراه آورد. البته در اين بين بسياري هم بوده اند که باعث دلگرمي و افزايش پشتکار ما شده اند و همين جا از همه آنها تشکر مي کنيم. ما نيازي به بزرگداشت و اهداي يادبود و کارت شارژ نقدي نداريم، خنده ساکنان روستاي گاودانه، بهبود اوضاع جانبازان فراموش شده، رسيدگي به بيماران رها شده، مطرح شدن درخواست هاي يک مادر خانه دار، گفتن درددل هاي بيماران سرطاني و و و براي ما کافي است.

ادامه سرمقاله از صفحه يك- پس خواست و خشنودي ما همانا رضايت وخشنودي مردمي است که ما را به عنوان چشم و زبان خود انتخاب کرده اند و معتمدشان گرديده ايم. چون ماهم از جنس و تبار همين مردم هستيم و تافته اي جدا بافته نيستيم.کلام کوتاه، در پايان به تمامي همکاران و دلسوزان در عرصه رسانه و مطبوعات خسته نباشيد عرض مي کنيم و از خداوند متعال آرزوي توفيق روزافزون براي تمام مردم ايران را مسالت داريم.

شرق: موج دوم در بازار سكه

«موج دوم در بازار سكه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي شرق به قلم محمد كشتي‌آراي است كه در ان مي‌خوانيد؛برآيند حركت قيمت طلا مدت‌هاست كه در بازار جهاني صعودي است؛ ضمن اينكه از ماه‌ها پيش كارشناسان و تحليل‌گران پيش‌بيني مي‌كردند قيمت هر اونس از اين فلز گرانبها از مرز هزار و ۶۰۰ دلار عبور خواهد كرد. اين عدد، زماني براي اهالي بازار به رويا مي‌مانست اما همين رويا بالاخره تعبير شد و ارزش هر اونس طلا هزار و ۶۰۰ دلاري شد؛ هر چند كه در ادامه قيمت‌ها دوباره روي مدار نزول قرار گرفتند و به كانال هزار و ۵۰۰ دلار بازگشتند اما اين پايان راه نبود و موج صعود دوباره به بازار طلا رسيد؛ موجي كه اين بار هر چه پيش مي‌رفت بيشتر اوج مي‌گرفت در نتيجه مرز رواني هزار و ۶۰۰ دلار باز هم شكسته شد، اما اين بار ماجراي اختلاف نظر رييس‌جمهور اوباما با كنگره بر سر سقف بدهي دولت باعث شد اعتبار اين كشور در ميان قدرت‌هاي اقتصادي كاهش يابد و در چنين روزهاي بحراني است كه همه سراغ سرمايه مطمئن قديمي يعني طلا مي‌روند.

به عبارت ديگر در روزهايي كه بورس‌هاي جهاني بدترين نزول سه سال گذشته را تجربه مي‌كنند و دلار هم حال و روز خوبي ندارد، طلا دوباره به سرمايه‌گذاري محبوب و مطمئن تبديل مي‌شود. به هر صورت چند روزي است كه خبر‌هايي از كاهش شديد شاخص‌هاي بازارهاي سرمايه و افت قيمت نفت و فلزات پايه منتشر مي‌شود كه نتيجه‌اي نداشته، جز تنزل رتبه اعتباري مالي آمريكا. از سوي ديگر بحران بدهي مالي در ايتاليا، شوك مضاعفي را هم به اقتصاد اروپا وارد كرده. در نهايت اينكه تمام بازارهاي جهاني تحت‌الشعاع چند اتفاق قرار گرفته‌اند، در نتيجه اين انتظار مي‌رود كه در روزهاي آينده بحران به منطقه يورو هم سرايت كند.

در چنين شرايطي طلا و ديگر فلزات مشابه مانند نقره و پلاتين به سمت افزايش قيمت دورخيز ‌كرده است و به نظر مي‌رسد اين روند صعودي ادامه پيدا خواهد كرد مگر اينكه كشورهايي كه از شرايط نسبتا بهتري برخوردارند، مانند آلمان با تزريق پول، اقتصاد اروپا را بهبود ببخشد چون به دليل وضعيت اقتصادي نامناسب برخي از كشورها مانند يونان، ايرلند، اسپانيا و پرتغال حوزه يورو با تهديد جدي روبه‌رو و با توجه به اينكه اين شرايط با افزايش بدهي‌هاي آمريكا همزمان شده است، برخي از كارشناسان دور سوم بحران جهاني اقتصاد را بيش‌بيني مي‌كنند. چنين وضعي باعث شده تا سرمايه‌ها از بورس‌ها به سمت بازار طلا سرازير شوند و افزايش قيمت طلا را به همراه بياورند.

در هر حال بازار طلا و سكه ايران كه تا پيش از بحران اخير نه به صعود قيمت‌ها در بازار جهاني توجهي داشت و نه اسير نزول قيمت‌ها در آن مي‌شد اين بار تحت تاثير رشد نرخ جهاني قرار گرفته است و هر روز قيمت انواع مسكوكات طلايي به صورت متوالي بالا مي‌رود.

به عبارت ديگر بازاري كه تا پيش از اين تحت تاثير سه عامل يعني كاهش قيمت ارز در بازار، نزديكي به ماه رمضان و نداشتن انگيزه براي خريد و كاهش تقاضا رمق چنداني نداشت و در خلاف جهت قيمت‌هاي جهاني حركت مي‌كرد، اين بار تغيير مسير داده است.

ضمن اينكه با بالا رفتن قيمت ارز و شتاب‌گيري افزايش قيمت جهاني طلا همچنين نزديكي به اعياد پيش‌رو، موج جديدي از افزايش تقاضا در حال شكل‌گيري است و انگيزه‌اي به وجود آورده كه پيش‌بيني مي‌شود نقدينگي موجود در كشور را بار ديگر به سمت بازار طلا سوق دهد.

ملت ما:ميقاتي و چالش‌هاي پيش رو

«ميقاتي و چالش‌هاي پيش رو»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ملت ما به قلم محمدمهدي مظاهري است كه در ان مي‌خوانيد؛فضاي سياسي، اجتماعي و رواني لبنان پس از صدور راي دادگاه بين‌المللي ترور رفيق حريري و گنجاندن سه نفر از اعضاي حزب‌الله لبنان با تنش‌هاي سياسي توامان ميان دو گروه رقيب 14 مارس (سعد حريري) و نيز گروه 8 مارس (حزب‌الله و حاميان) آن پيش مي‌رود. بن‌بست موجود در ميان گروه‌هاي سياسي رقيب و تصاعد بحران را بايد فراتر از جدال‌هاي سياسي موجود، بلكه نشانگر رويارويي دو تفكر متفاوت غرب گرا به رهبري حريري و نيز ديدگاه اسلامي - عربي به رهبري حزب‌الله متصور بود.

گرچه حزب‌الله و حاميان آن تلاش كردند كه با استناد به ادله قانوني و مستندات موجود علاوه بر رفع اتهام، رژيم صهيونيستي را متهم اصلي ترور و كشيدگي اوضاع سياسي لبنان اعلام كنند. با اين وجود، قصد گردانندگان اين دادگاه مبني بر تسليم اعضاي حزب‌الله و استقبال گروه 14 مارس و حاميان آن از اين حكم ممكن است كه شكاف سياسي ميان گروه‌هاي مختلف لبناني را بيشتر سازد. در بررسي روند تحولات موجود و گزينه‌هاي پيش رو مي‌توان به موارد ذيل اشاره كرد:

1- تنش‌هاي موجود ميان گروه‌هاي لبناني 14 مارس و 8 مارس و داغ‌تر شدن پرونده ترور رفيق حريري يكي از خواسته‌هاي اصلي اسراييل است. بي‌ترديد مقامات تل‌آويو پس از بهار عربي در منطقه و به خطر افتادن منافع راهبردي خويش در مصر و تونس احساس ناامني بيشتري مي‌كند از اين رو، با برجسته كردن اين پرونده و حمايت از خواسته‌هاي گروه 14 مارس به رهبري سعد حريري در تلاشند كه از قدرت يابي حزب‌الله لبنان در داخل و منطقه جلوگيري كنند.

2- حزب‌الله لبنان بيش از همه‌چيز خود را يك جنبش جهادي مي‌داند يعني يك جنبش مقاومت كه وظيفه عالي آن آزاد‌سازي خاك لبنان از اشغال از طريق مقاومت مسلحانه است. در اين مسير تنها نيروي غير دولتي در جهان عرب است كه در جنگ 33 روزه 1386 موفق شد كه تز شكست ناپذيري اسراييل را باطل سازد. ارتقاي پرستيژ سياسي – اجتماعي حزب‌الله لبنان در داخل و منطقه و تبديل آن به يك متغير تاثيرگذار در تحولات آتي مي‌تواند منافع غرب و اسراييل را در منطقه با خطر مواجه سازد.

3- دادگاه رفيق حريري با پشتيباني غرب و اسراييل و به خواست جريان 14 مارس تشكيل شد و به ظن بيشتر حقوقدانان بين‌المللي بر خلاف رويه‌هاي قانوني و عرف بين‌المللي بوده چراكه رفيق حريري به عنوان شخصيت سياسي لبناني بوده و دادگاه داخلي مي‌توانست كه ملجاء اصلي كشف حقيقت و صدور حكم باشد. در صورتي كه قضات اين دادگاه بين‌المللي نزديكي فكري بيشتري هم با اسراييل دارند بنابراين مسير پيموده شده نمي‌تواند متكي بر آراي حقوقي و ادله قانوني باشد بلكه نشات گرفته از خواست جريان‌هاي سياسي است.

4- نجيب ميقاتي بر توانمندي سياسي كادر حزب‌الله و شخص سيد حسن نصراله و اشراف آن به مسائل امنيتي و اطلاعاتي لبنان و منطقه واقف است. از اين رو با وجود فشارهاي اخير نهادينه شده از سوي جريان سعد حريري، غرب براي تسليم و به سازش كشاندن حزب‌الله لبنان در بحث ترور رفيق حريري و تسليم متهمان همچنان مايل است كه تمام فعاليت‌ها با هماهنگي و مديريت طرفين پيش برود. آنچه مسلم است حزب‌الله لبنان به قاعده بازي برد – باخت تن در نخواهد داد در امر دادگاه هم با تاكتيك‌هاي مختلف و خريد عنصر زمان تلاش خواهد كرد كه روند تحولات به نفع گروه رقيب و حاميان آن پيش نرود.

5- بي‌ترديد غرب و اسراييل براي بازنده نشدن در بازي پيشرو با حزب‌الله لبنان و حاميان آن چهره‌هاي مختلفي را به كار مي‌گيرند در اين ميان اميد آنها به نقش‌آفريني افرادي چون وليد جنبلاط و تعداد آراي آن در مجلس و دولت لبنان است بايد ديد كه امريكا حاضر است چه هزينه‌يي براي خريد وي بپردازد ؟

دنياي اقتصاد:آیا افزایش نقدینگی به رشد دامن زد؟

«آیا افزایش نقدینگی به رشد دامن زد؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد؛در سال 1975، فریدمن به دنبال دعوت شاگردانش در شیلی که در آن زمان به پست‌هایی در دولت پینوشه نائل آمده بودند،سفری شش روزه را به این کشور آغاز کرد و در طول این سفر هر جا رفت از تورم بسیار بالای این کشور گفت و بر لزوم پایین آوردن آن از طریق کاهش یکباره نقدینگی تاکید کرد. سیاستی که به شوک درمانی معروف است و شاگردان فریدمن حتی پیش از وی به آن رسیده بودند و فریدمن بر آن مهر تایید گذاشت.

تورم‌های دورقمی‌و گاهی نیز سه رقمی‌جایی برای بحث نمی‌گذارد که ابتدا باید کاری برای آن کرد و شیلی از موهبت شوک درمانی سودها برد و تورم با کاهشی چشمگیر تا سال 1980 به رقم 8 درصد رسید. این در حالی بود که در پی این سیاست تولید ناخالص داخلی شیلی تنها برای چند ماه رکودی دشوار را از خود نشان داد و از سال 1976، رشد اقتصادی رخ نمود و از آن زمان تا سال 1980، رشد اقتصادی به طور متوسط 7/5 (هفت و نیم) درصد بود.

در دوره ریاست مظاهری بر بانک مرکزی، رشد نقدینگی در پایان کار وی یک سوم میزان آغاز ورود وی به نهاد پولی شد و ثمراتش تک رقمی ‌شدن تورم بود و پس از آن باز قصه تورم از سرگرفته شد. پرسش این جا است که با آن سطح نقدینگی ناچیز، چه چیزی از دست رفت؟ و باز با افزایش نقدینگی چه چیزی نصیب اقتصاد شد؟ آیا اقتصاد ایران از رکود خارج شد؟ یا این نقدینگی افزایشی تنها به افزایش تورم دامن زد؟

آیا سیاست مظاهری رکود را گسترده کرد یا تنها تورم را کاهش داد؟ چند مورد و چند تجربه لازم است تا ما بفهمیم که پول در اقتصاد ایران بیش از آنکه محرک رشد باشد، خنثی است. چقدر باید شاهد این تجربه باشیم که نقدینگی بیش از آنکه منفعتی معنی‌دار بر رشد اقتصادی داشته باشد، خسران تورم را برای ما به ارمغان می‌آورد؟

از آغاز رکود اخیر تا به حال، دو سیاست تسهیل پولی از سوی فدرال رزرو در ایالات متحده انجام شده و هنوز که هنوز است رونقی پایدار رخ نكرده است و باز بحث‌هایی شروع شده که حکایت از مرحله سوم این سیاست دارد. در اروپا نیز به طور مکرر سیاست‌های انبساط پولی دنبال شده و باز رکود پا برجا است. اینها تازه برای اقتصادهایی است که طرف عرضه آن‌چنان قوی است که به زعم بسیاری از اقتصاددان‌ها می‌توان با شوک‌های تقاضا، اقتصاد را به راه آورد. اینان پس از سه سال هنوز اقتصاد خود را در نقاهت می‌بینند و ما چگونه انتظار داریم با اقتصادی که تنگناهای عرضه نفسش را گرفته، با نقدینگی بیشتر رونق را برایش به ارمغان آوریم؟

اگر منصف باشیم می‌توانیم اذعان کنیم که از پاییز 1387 که روند نقدینگی باز صعودی شد، رشد اقتصادی از آن تاسی نكرد. پس بیاییم و باز به قفل‌ها فکر کنیم. دولت باید منابع یارانه‌ها را از جایی دیگر به دست آورد، سیستم بانکی در قرض دادن باید تصور کند که نهاد پولی مرکز وجود ندارد و مقامات پولی نیز باید سخت‌تر از این در برابر فشار‌ها دوام بیاورند. بار دیگر نیز می‌توان رشد نقدینگی را پایین آورد و تورم را برای دوره‌ای بلند مدت مهار کرد.

 اگر تورم مهار شود، انتظارات تورمی‌نزول می‌کند و هزینه‌های مرتبط با آن کاهش می‌یابد و می‌توان انتظار داشت نهاد پولی مسوولیتش را برای فراهم‌آوری رشد اقتصادی در زیرمجموعه کاری خود به انجام رسانده است. هر چند رشد اقتصادی در ایران امروز موانع و مشکلات عدیده‌ای دارد و این مشکلات هر چه باشند، حتی برای کسانی که به تئوری آن‌چنان اهمیتی نمی‌دهند، تجربه نشان می‌دهد که نقدینگی راه حلی برایشان نیست.

جهان صنعت:روزی برای ما 

«روزی برای ما»عنوان سرمقاله‌ي‌ روزنامه‌ي جهان صنعت به قلم مجید احمدی است كه در ان مي‌خوانيد؛ روز خبرنگار روز آنانی است که برای کشف حقیقت از هستی خود گذشته‌اند و در دنیای  پرمخاطره رسانه‌ها برای سربلندی ایران پایداری می‌کنند.

اگرچه شان «خبرنگاران» به شرایط حرفه‌ای و کم و کیف آن بستگی دارد اما در کشور ما بیش از شکل و چگونگی فعالیت‌های شاغلان در این حرفه معنویتی است که در این حرفه شریف وجود دارد.

تلاش‌های مستمر و همیشگی اهالی رسانه برای آگاهی از «حقیقت» و عرضه این تلاش‌ها در قالب‌های مختلف خبری با هدف ارتقای نگرش و افزایش درک آحاد جامعه از چیستی و کیستی‌ شان، جایگاه و منزلتی رفیع و بسیار ویژه برای خبرنگاران به وجود آورده است که حداقل کار ممکن، تجلیل و قدرشناسی از این همه همت و مجاهدت در روزی با همین عنوان مقدس است.

در دنیای کنونی با وجود تکنولوژی‌های ارتباطی پیشرفته و متعدد در امر دستیابی سریع به اطلاعات و منابع مختلف و با وجود درگیرى و خشونت که به‌طور آشکارا در بیشتر نقاط این کره خاکی فراگیر شده، کسب اطلاعات موثق و قابل اطمینان در مورد وضعیت سیاسى، اجتماعى و امنیتى بشر و میزان آوارگى آنها بسیار دشوار و در عین حال بسیار ضرورى و حیاتى است. خبرنگاران از مهره‌های اساسی این مهم به‌شمار می‌روند.

یک خبرنگار باید به واقعیت یک رویداد دست یابد و همواره گام به گام حوادث در حوزه کاری خود حرکت کند تا تحلیل‌های خود را به صورت کامل و رسا ارایه دهد. یک خبرنگار موفق همیشه در انعکاس رخدادها بی‌طرفانه عمل می‌کند چون ذات خبرنگاری مبتنی بر بی‌طرفی است و اینجاست که خبرنگار با رعایت این نکته مهم خود را به قوانین ملزم دانسته و در این مسیر به اهداف خود نائل می‌شود. علاوه بر این یک خبرنگار باید همواره درکسب اعتماد و اعتمادسازی بین خبرنگار، منابع خبری و مردم خود تلاش کند.

در جهان حاضر که جوامع در حال تحول و نوزایی هستند قدرت درک، تجزیه وتحلیل و پیش‌بینی حوادث از دیگر مسایل اساسی این حرفه به‌شمار می‌رود.حرفه خبرنگاری بی‌هیچ قید و شرطی جزو مشاغل سخت و پرمخاطره است. تنها در سال 2004 بیش از ۷۶۶ خبرنگار در اقصا ‌نقاط جهان بازداشت شده و دست‌کم یک‌هزار و ۴۶۰ نفر از آنان مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌اند.

تجاوز به حقوق مسلم یک خبرنگار اغلب از سوی دولت‌هایی صورت می‌گیرد که خود را حامیان دلسوز این افراد و حرفه خبرنگاری می‌دانند این در حالی است که رسانه‌های غوغا سالار این دولت‌ها و خبرنگاران وابسته در خدمت اهداف پوچ آنان بوده و سعی در جنجال‌آفرینی ضدمخالفان خود دارند. اطلاع‌رسانی خبرنگاران این بنگاه‌های سخن پراکنی به‌حدی قوی است که اطلاعات موردنظر خود را برای مخاطبان خود عینا دیکته کرده و فرصت تفکر را از مخاطب می‌گیرند.

امروز روزی است که باید به یاد بیاوریم عزیزان و همکارانمان را که در راه پویش حقیقت سختی‌های زیادی را متحمل شدند، باید به یاد بیاوریم عزیزانی که رخت از میان ما بربستند و رفتند، به یاد بیاوریم کسانی از عزیزانمان را که دربندند.


ارسال به دوستان
وبگردی