۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۸۶۱۸
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۹ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۰
کد ۱۷۸۶۱۸
انتشار: ۱۷:۱۹ - ۰۳-۰۶-۱۳۹۰
بعد از افتخار به وکیل الدوله بودن،

چشم ما به مخدوش کردن پرچم ایران روشن!

اخیراً بیانیه های این جبهه که اصلاً بوی فعالیت زودهنگام انتخاباتی را نمی دهد(!) در خروجی ماشین تبلیغاتی شان قرار می گیرد و در این بیانیه ها و نیز همایش این جبهه، آرم این جبهه قرار داده شده و جای تاسف دارد که الله اکبر پرچم ایران برعکس شده است. البته این گونه اتفاقات در این طیف سیاسی برای اولین بار اتفاق نمی افتد و قبلا هم در مراسمی با حضور مراد سابق این گروه، رنگ سبز پرچم ایران آبی شده بود
آينده نوشت: متاسفانه در فضای سیاسی مملکت ما سهم خواهی به یک امر معمول مبدل شده و هرگاه به زمان حضور مردم پای صندوق های رای نزدیک می شویم، گروه هایی سر از خاک می آورند که خود را ذیحق تلقی کرده و تصور می کنند باید سهمی به آنها داد و در همین راستا فضاسازی انجام می دهند. این اتفاق در زمان در قدرت بودن اصلاحات و هنگامه ای که مجلس، شوراهای شهر و ریاست جمهوری توامان در اختیارشان بود، رخ داد و همین درگیری های درون گروهی به خصوص آنچه در شورای شهر پایتخت در آن دوران رخ داد و همچنین جو جامعه، منجر به عدم اقبال عمومی نسبت به آنان و شکست ایشان در انتخابات شورای شهر شد که مقدمه ای برای ناکامی های سیاسی بعدی اصلاح طلبان شد.














اصول گرایان حالا قدرتی مشابه اصلاح طلبان و چه بسا اندکی بیشتر در سه نهاد کلیدی مجلس، ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا دارند و به خصوص توجه به نقاط محروم، پایگاه مردمی نسبتاً مناسبی برای گروهی از چهره های اصول گرا به وجود آورده و این رویکرد اگرچه در پایتخت چندان تاثیرگذار نیست، اما قطعاً در شهرستان ها، مثمر ثمر واقع خواهد شد و عملاً برخی کرسی های مجلس از هم اکنون در اختیار اصول گرایانی است که برای مردمشان فعالیت هایی انجام داده اند و اگر در ایام پیش رو، در مسجدی سخنرانی کنند، می توانند از عملکردشان دفاع کنند و تشریح نمایند برای مردم چه کردند.
 
 

با این حال در شهرهای بزرگ همچنان لیست ها تاثیرگذارند و بسیاری از مردم با در دست گرفتن لیست نهایی اصول گرایان و یا اصلاح طلبان، برگه رای خود را مطابق با لیست مذکور پر می کند که البته این اگرچه می تواند نویدبخش توجه مردم به نگاه حزبی و اعتماد به یک جریان سیاسی باشد، اما در مقابل می تواند یک خطای فاحش تلقی شود، چرا که بسیاری از اشخاصی که در این لیست ها بوده اند و نماینده مجلس شده اند، به زعم بنده نتوانسته اند نمره قبولی دریافت کنند. اما بار دیگر با قرار گرفتن در این لیست های کذایی، از درب نمایندگان خانه ملت یا شورای شهر عبور کرده اند و بر کرسی خوش نشین مجلس شورای اسلامی یا شوراها تکیه زده و همان رویه گذشته را ادامه داده اند.

 
 

 

 

 

 

با این اوصاف باید متذکر شد که اصول گرایان نیز در مقطع کنونی در نقطه حساسی هستند و اگرچه رقبای اصلاح طلب کمتری از ایشان به میدان می آیند و احتمال قریب به یقین، اکثریت تاثیرگذار کرسی های مجلس و شورای شهر از آن اصول گرایان خواهد بود، اما هرگونه برداشت سهم خواهی برای این جریان می تواند به فضای اعتماد عمومی نسبت به اصول گرایان ضربه وارد سازد و از این حیث باید به گونه ای به مدیریت این فضا پرداخت که این تصور پیش نیاید. با این حال جبهه تازه تاسیس موسوم به پایداری که بوی رایحه خوش خدمت را می دهد و برخی چهره های تندرو نیز در آن سهیم هستند، علاوه بر تلاش برای جا دادن فعالانش در لیست اصول گرایان برای رای آوردن این اشخاص، ظاهرا درحال تعیین تکلیف برای اصولگرایان است؛ در حالی که بخش قابل توجهی از فعالیت برخی نیروهای شاخصشان در مجلس به وکیل الدوله بودن گذشت و حتی برخی از آنها عنوان کردند، به وکیل الدوله بودند، افتخار می کنند.
 

 

حالا کوچک زاده همچون برخی نمایندگان مجلس ششم که وکیل الدوله خوانده می شدند، نباید توقع داشته باشد مردم به او رای دهند و باید چشم انتظار مساعد دولت شود تا یک بار دیگر به عنوان وکیل الدوله و نه وکیل المله به مجلس راه یابد. علاوه بر کوچک زاده، رسایی، حسینیان، آقاتهرانی تقریباً عمده ظرفیت این جبهه هستند و طبیعتاً اظهر من الشمس است که رابطه این عده با دولت و مجلس چیست و تا چه میزان سنگ دولت را به سینه زده اند یا جانب دار مجلس به عنوان محور تصمیم گیری مردم برای مردم شده اند. اینها اگر فعالیت های وسیعی در چهار سال حقوق بگیری شان از مجلس در جهت آبادانی حوزه انتخابیه شان راساً انجام داده اند، می توانند بیان کنند و مثلاً آقای حسیینیان یا آقاتهرانی یا کوچک زاده می توانند بگویند دقیقاً کدام طرح اشتغالزایی بزرگ برای مردم تهران توسط ایشان پیگیری و به مرحله اجرا رسیده یا اصلاً کدام مشکل حوزه انتخابیه شان را برطرف کرده اند؟
 

 

آیا مردم باید به نمایندگانی که کارنامه قابل قبولی ندارند و بعضاً بخشی از مردم تهران را نیز با الفاظ نه چندان محترمانه خوانده اند، رای دهند؟ با این حساب در این مقطع که جبهه پایداری عملاً در حال سهم خواهی بدون پشتوانه سیاسی (در حد و اندازه ادعاهایشان) است، چرا باید اصول گرایان به این جبهه و چهره های تندرویی که محمدباقر قالیباف و علی لاریجانی و محسن رضایی را به عنوان معتدلین میان اصول گرایان مردود می دانند، سهمی دهند؟ اگر این جبهه پایداری اندازه ادعاهایش رای دارد و همچون رایحه خوش در انتخابات شوراهای شهر از قبل شکست خورده نیست، چرا مستقل در انتخابات شرکت نمی کند و همه کرسی ها را درو نمی کند و اگر اندازه این حرف ها نیست، چرا به همین حد که بازی اش داده اند، قانع نیست و باز هم می خواهد کارش را چون گذشته با هیاهو و شایعه سازی - البته این بار مقابل اصولگرایان نه فتنه گران!- انجام دهد؟ واقعا این خبرسازی ها نظیر ادعای اضافه شدن آقای حسینیان به گروه 7 نفره با چه هدفی انجام شد؟
 

 

در آخر برای توانایی این جبهه یک مثال کوچکی می زنم تا سطح برنامه ریزی و مدیریت این عده را به خصوص برای انتخابات مجلس بهتر درک کنید. اخیراً بیانیه های این جبهه که اصلاً بوی فعالیت زودهنگام انتخاباتی را نمی دهد(!) در خروجی ماشین تبلیغاتی شان قرار می گیرد و متاسفانه چون ورژن این ماشین چندان به روز نیست، نمی تواند حتی اشتباهات فاحش این جریان را نیز دریابد و یا با گذشت مدتی شناسایی و اصلاح کند. در این بیانیه ها و نیز همایش این جبهه، آرم این جبهه قرار داده شده و جای تاسف دارد که الله اکبر پرچم ایران برعکس شده است.

 
 

 

 

البته این گونه اتفاقات در این طیف سیاسی برای اولین بار اتفاق نمی افتد و قبلا هم در مراسمی با حضور مراد سابق این گروه، رنگ سبز پرچم ایران آبی شده بود که بعد از اعتراض گسترده رسانه ها گفته شد، اشتباه نکنید، انعکاس نور است!

اگر خوشبینانه فرض را بر این بگذاریم که تعمدی در این زمینه نبوده و اینها هنوز هم نفهمیده اند چه کرده اند، حداقل این پرسش مطرح است جبهه ای که عرضه طراحی یک آرم را ندارد، چگونه می خواهد بخشی از اصول گرایان را مدیریت و برای آنان تعیین تکلیف کند؟! جبهه ای که وقتی یک دسته بدنه اصلی اش جمع می شوند اما پس از چند ساعت متوجه نمی شوند پرچم برعکس شده، چگونه می خواهند شناخت خوبی از فضای کشور داشته باشند و برای مردم در آن سطح وسیع قانون گذاری کنند و آیا حقیقتاً می توان به آنها اعتماد کرد و مردم باید وظیفه سنگین قانون گذاری و حفاظت از قانون اساسی و استقلال مجلس را به آنها بسپارند؟!
ارسال به دوستان
وبگردی