بامدادآنلاین در مطلبی به نقد احمد توکلی پرداخته و نوشت:
احمد توكلي طي دو روز گذشته با پرداختن به مسايلي، چنان پا در ميدان سخن نهاده است كه هر خواننده و شنوندهاي گمان ميكند كه اين مدعي نبضداري مجلس و فرمان از دست داده، تافته جدا از بافتهاي است و جداي از گرداندن سايت «الف» بايد فرماندار مجلسي كه به قول خودش نبضدار آن است نيز باشد!
معلوم نيست نبض مجلس كجاست كه اين نماينده پرگوي اصولگرا آن را به دست گرفته است؟ ولي مجلسي كه در آن علي مطهري خواسته خود را كه مستقيماً با منافع مالي شخصي وي در ارتباط است با دو فوريت به تصويب ميرساند و قانون حقوق مؤلفان و مصنفان را پس از سالها و آن هم زماني كه تنه به تنه اين نماينده ميزند تغيير ميدهد، معلوم است كه نبضدار آن طبيب حاذقي نيست.
مجلسي كه دانشگاه آزاد اسلامي را يك شبه وقف ميكند و بعد هم صداي بلند مردم آگاه را شنيده و آن را پس ميگيرد، معلوم است كه نبض آن در دست نبضدار قابلي نيست.
مجلسي كه نبضدار آن دارودسته رسانهاي درست كرده و از «الف» تا «جهان» ميتازد و به جاي قانونگذاري، سخنپراكني ميكند و هر اتهام و ادعايي را درفضاي جامعه كه نيازمند آرامش و امنيت است منتشر ميكند، معلوم است كه امروز توسط همان نبضدار، به فساد مالي و اداري متهم ميشود!
احمد توكلي نمايندگاني را به مشكلات ساختاري و اخلاقي متهم ميكند كه منتخب مردم و مورد احترام جامعه هستند و از آنها به عنوان عصاره فضايل ملت ياد ميشود.
او بر پيكر اخلاقي و اجتماعي نمايندگاني سيلي ميزند كه با رأي مستقيم مردم شهرهاي كوچك و بزرگ به مجلس راه يافتهاند تا قانونگذاري صادق و قسم خورده باشند و البته اينگونه نيز بودهاند.
گرداننده «الف» خود را يك سروگردن از نمايندگاني بالاتر معرفي ميكند كه در سكوت و آرامش به وظيفه سنگين خود پرداخته و نه سايتداري كردهاند و نه به جوسازيهاي منفعتطلبانه، بلكه مصلحت انديشانه معتقدند.
اين نماينده مدعي، در حالي قوه قضائيه را در رسيدگي به صاحب منصبان بزرگ دولت به تعلل متهم ميكند كه رئيس دستگاه قضا با آرامش و بردباري در برابر سخنپراكنيها و شايعه سازيها عليه امنيت كشور رفتار كرده و نشان داده است كه فقيهي آگاه است و قصد برخوردهاي انفعالي در فضاي «قرق شده رسانهاي» را ندارد.
توكلي ميگويد: «كار وقتي دست نااهل قرار ميگيرد و افرادي كه صلاحيت ندارند در پستهايي كار ميكنند كه قاطعيت برخورد با فساد را ندارند و در اجراي قانون هم جرأت ندارند، انجام اين تخلفات تعجبآور نيست!»
حال بايد از اين نماينده پرسيد، آيا وهم و وهن شما كه در پيچو خمهاي بديهي قانونگذاري گرفتار ماندهايد را تا چه حد بايد جدي گرفت؟
آقاي توكلي، آيا جايي و كسي مانده است كه شما راجع به آن حرف نزده و اظهارنظر نكرده باشيد؟ اگر اظهارات پراكنده شما را طي سالهاي گذشته جمعبندي و مقايسه كنند واقعاً چه تصويري از شما ايجاد خواهد شد؟
آيا اين تصوير فراتر از آن چيزي است كه امروز مردم شريف ايران از شما در ذهنشان است؟
شما مديريت حداد عادل را در مجلس قويتر از علي لاريجاني معرفي ميكنيد! و اين قضاوت شما بر پايه همان استنباط غلطي است كه گفتهايد نبض مجلس در دست شماست و فرمان آن در دستتان نيست!
بفرمائيد نبض مجلس كجاست كه شما مديريت لاريجاني را ضعيفتر از حداد عادل يافتهايد ولي نمايندگان مجلس در رأيگيري اخير خود با اكثريت قاطع به رياست علي لاريجاني در مجلس رأي دادهاند؟
اينكه فرمان مجلس در دست شما نيست، چه جاي تعجبي دارد؟ واقعاً بايد مجلس فرمانش را به دست شما ميداد و شما ميتوانستيد فرماندار مجلس باشيد! مگر خون شما از ديگر نمايندگان مجلس رنگينتر است و يا شما حق بيشتري نسبت به بقيه داريد؟ مگر فرقي بين نمايندگي شما و نمايندگان ديگر شهرها وجود دارد كه ديگران شما را فرماندار خود بدانند و جناب عالي را برتر و اوليتر از ديگران معرفي كنند؟
اتفاقاً شما نسبت به ديگر نمايندگان مجلس ضعيفتر عمل كردهايد و رفتار ناشناسي شما نشان ميدهد كه در مقاطع مختلف و حساس نه تنها دست و دلتان در انجام وظايف قانوني به كار نيامده است، بلكه پربيراه رفتهايد و بسيار خطا كردهايد.
شما ديگران را به صلاحيت نداشتن و عدم قاطعيت در برخورد با فساد معرفي ميكنيد و انتظار داريد كه براي دستگاه قضايي متن غلط بخوانيد و آنها نيز ديكته پراشتباه بنويسند، حال آنكه خودتان به عنوان قانونگذار بايد پايبند اصل تفكيك قوا در كشور باشيد.
شما ميخواهيد اطرافيان رئيس جمهور كه در سال جهاد اقتصادي به جاي توجه به حرفهاي بند و نيمبند شما بر روي عدالت و پيشرفت متمركز شدهاند را به ميدان سخنپراكني و درگيريهاي لفظي بكشيد و در مقابل آنها دست به كار شده و افق ديد رهبر معظم انقلاب را نشانه رفته و در مسير توسعه اقتصاد كشور حركت ميكنند و مديران ارشد دولت را به نداشتن جرأت اجراي قانون متهم ميكنيد! و بدينسان گويا تعريف درست شجاعت را درك نكردهايد كه به تعبير حضرت علي(ع) در غلبه بر هواي نفس است.
آقاي توكلي، شما حق نداريد به نبض و فرمان مجلس فكر كنيد و روياي به دست گرفتن آن را در سر بپرورانيد. شما حق نداريد نمايندگان محترم مجلس را به فساد مالي و اداري متهم كنيد. شما حق نداريد در «قرق رسانهاي» كه راه انداختهايد به جان آبرو و حيثيت هر كس كه دلتان ميخواهد بيفتيد و اذهان عمومي جامعه را مشوش كنيد.
چه شده است كه در چند ماه باقي مانده از دوره نمايندگيتان لاريجاني را فاميل و قائم مقام سابق خود معرفي كرده و مديريت او را ضعيفتر از حداد عادل معرفي ميكنيد؟! آيا لاريجاني اخيراً با شما فاميل شده است و يا اين نقد مديريتي مربوط به چند ماه اخير است؟
شما نه تنها دستگاه قضايي و دستگاه اجرايي را به نااهل بودن، نداشتن صلاحيت، جرأت و قاطعيت محكوم ميكنيد، بلكه نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي را نيز به فساد مالي، اداري و اخلاقي متهم ميكنيد! اينها اتهامات بزرگي است كه به دشنام شبيهتر است.
از طرف ديگر، در شرايطي كه اصلاحطلبان به رد صلاحيت شهروندان براي شركت در رقابتهاي انتخاباتي انتقاداتي را مطرح ميكنند، شما داعيه راهگشايي براي آنها را بر زبان آورده و همزمان از ارائه گزارشهايي براي شوراي نگهبان در جهت تشديد رد صلاحيتها پرده برميداريد؟! آقاي توكلي، بالاخره كدام گزينه صحيح است؟ شما خودتان هم نميدانيد كه چه ميگوييد و به كجا حمله ميكنيد و اين نشانه بسيار بدي است. نشانهاي كه حكايت از ديكتهنويسي شما دارد و گويا كسي برايتان ميخواند و شما مشق غيب ميكنيد! اين حرفهاي كيست كه از زبان شما عنوان ميشود و پژواك شوم آن از رسانههاي جيرهخوار و قرقگر خارجي به گوش ميرسد؟ آيا به غير از سه قوهاي كه شما آنها را متهم كردهايد، قوه ديگري نيز وجود دارد كه مورد تاخت و تاز كلاميتان قرار نگرفته باشد؟
اينها كه شما ميگوييد تنها شعار نيست، تنها اتهام تلقي نميشود، تنها سخنپراكني و ايجاد تشويش اذهان عمومي به نظر نميرسد، بلكه اثر صداي لرزان ديكتهگوي بدخطي است كه خودش هم بر متن تسلط ندارد و تعبير واژهها را نميداند.
اگر راست ميگوييد از خودتان شروع كنيد. بگوييد كه كجا زندگي ميكنيد و چه داريد و از كجا آوردهايد؟ بگذاريد داشتههايتان را در همين رسانه منعكس كنيم و اگر چيزي بيشتر از اعلام شما بود ما آن را ادعا كنيم.
آقاي توكلي، كجاي تهران زندگي ميكنيد؟ به كجاها سفر كردهايد؟ چقدرسرمايه داريد؟ اطرافيانتان كجا بوده و كجا هستند؟ آيا شما و همه اطرافيانتان منزهايد و هيچ شائبهاي در زندگي، ثروت، مناصب و برخوردهايتان وجود ندارد؟
خوب است كه مدعي برخورديد و پسنديده نيست كه خودتان را نبضدار معرفي ميكنيد و از نافرماني مجلس نسبت به خواستههاي خود اينگونه حرف ميزنيد و رسانهها را در «قرق» ناميمون قرار ميدهيد.
شما مديريت لاريجاني را ضعيفتر از حداد عادل ميدانيد چون فرمان را از دستتان گرفته است و بدتر از آن، فكر ميكنيد نبض مجلس در دست شماست در حالي كه قلب مجلس با ضرباهنگي كه شما ميخواهيد نميتپد. اما بدانيد، مجلس نشان داده است كه پاككن بزرگي در دست دارد كه اشتباهات تصميمگيري و يا به تعبيري ديگر تصميمسازي «قرقگران» را پاك ميكند.
آقاي توكلي، آيا فساد بانكي كه امروز به صورت شفاف و بيهيچ پردهاي در جامعه مطرح ميشود در سالهاي گذشته نبوده است؟ مفسدان بزرگ اقتصادي در دل كدام دولت پرورش يافته و به جان كشور افتادهاند؟ آقازادههايي كه فجايع بزرگ اقتصادي را در كشور به بار آورده و شما ذكري هم از آنها به ميان نميآوريد كجاي كارند؟ چرا تلاش ميكنيد تا قواي سه گانه را زير سوال ببريد و نمايندگان، دولتمردان و قضات را به نااهلي، فقدان صلاحيت، عدم قاطعيت و نداشتن جرأت متهم كنيد؟
اگر راست ميگوييد، فهرست داراييهايتان را اعلام كنيد و نظارت را از خودتان آغاز كنيد و ما هم استقبال ميكنيم. نه اينكه شما سخنپراكني كنيد و ذهن جامعه را در شهرهاي كوچك و بزرگ به هم بريزيد و آنها را نسبت به نمايندگان، دولتمردان و قضات بدبين نماييد و بدين وسيله از خود چهره روشنگر و ميزان مديريت رياست مجلس بسازيد.
اينجانب، يك ماه بود كه قلم را بر زمين گذاشته بودم و حقيقتاً قصد داشتم بيش از اين سكوت كنم ولي اظهارات مردم آزار شما مرا بر آن داشت تا دوباره بنويسم و اجازه ندهم تا شما و امثال شما در سايه سكوت، جولان بدهيد و هر چه دلتان ميخواهد بگوييد و پاسخي هم نشنويد.
آقاي توكلي، من دوباره قلم را بر دست گرفتم و تا آن را از من نگيريد، خواهم نوشت. مطمئن باشيد كه «قرق رسانهاي» را خواهم شكست و پشت پرده بازيهاي كلاميتان را برملا خواهم كرد.
شما كه ديكته نويسيد، من با نويسنده متون پراشتباه ديكتههايتان كارهاي جديتري دارم و به صاحت مقدس قلم سوگند ميخورم، در آنچه كه بايد بنويسم كوتاهي نخواهم كرد و صريحتر از آنچه كه فكر ميكنيد قلمفرسايي خواهم نمود.
آقاي توكلي، از همين امروز منتظر افشاگريهاي «قرقرسانهاي» باشيد كه از فردا در همين روزنامه با شما وعده آن را ميگذارم.
اين من، اين شما و اين هم بامداد. حالا ديگر فردا دير نيست، اگر عمري باقي باشد.