۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۲۲۶۷
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۳۱-۰۶-۱۳۹۰
کد ۱۸۲۲۶۷
انتشار: ۰۹:۵۸ - ۳۱-۰۶-۱۳۹۰

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:«نشانه ها چه مي گويند؟!»

«نشانه ها چه مي گويند؟!» عنوان يادداشت روز كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي خوانيد:
همه نشانه ها حكايت از آن دارند كه برهان الدين رباني، رئيس شوراي عالي صلح افغانستان و اولين رئيس جمهور اين كشور، در جريان يك توطئه و پروژه مشترك از سوي آمريكا و رژيم آل سعود به شهادت رسيده است و شهادت ايشان پيام خشم آميخته به اضطراب و نگراني آمريكا و متحدان غربي و منطقه اي آن از موفقيت بي نظير و بيرون از انتظار كنفرانس بيداري اسلامي در تهران بوده است.

اين نظريه، فقط يك «گمانه» نيست، بلكه واقعيتي است كه شواهد و قرائن فراواني بر صحت آن گواهي مي دهند. بخوانيد!

1-منزل مسكوني شهيد برهان الدين رباني كه عمليات ترور در آن صورت پذيرفته، در جاده دهم وزير محمد اكبرخان كابل كه يكي از مناطق و محله هاي معروف كابل است، قرار داشته است.

اين ساختمان در فاصله كوتاهي از سفارت آمريكا در كابل واقع شده و منطقه ياد شده تا شعاع چند كيلومتر تحت حفاظت شديد نيروهاي آمريكايي بوده است و سرفرماندهي ارتش آمريكا در افغانستان، اين منطقه را «منطقه امن و حفاظت شده و غيرقابل نفوذ» اعلام كرده و مخصوصا بعد از تلاش دو هفته قبل طالبان در حمله به سفارت آمريكا، بر شدت حفاظت از آن به گونه اي محسوس و چشمگير افزوده بود، تا آنجا كه غير از افسران ارشد ارتش آمريكا و چند مقام رسمي دولت افغانستان، هيچكس بدون بازرسي نمي توانست راهي به درون اين حلقه حفاظتي داشته باشد.

با اين حال دو تروريستي كه برهان الدين رباني را به شهادت رسانده اند علي رغم آن كه موادمنفجره را در ميان دستار و روي سر خود جاسازي و با خود حمل مي كرده اند، بدون بازرسي وارد حلقه حفاظتي شده اند و يا بعد از بازرسي بي آن كه مانع ورود آنها شوند به درون حلقه راه يافته اند! ممكن است گفته شود از آنجا كه تروريست هاي مورد اشاره به عنوان نمايندگان رسمي مذاكره كننده از سوي طالبان آمده بودند، نيازي به بازرسي بدني آنها احساس نشده است كه اين احتمال با ارائه شواهدي در ادامه همين نوشته، نفي خواهد شد.

2- شهيد برهان الدين رباني يكي از شخصيت هاي برجسته و شناخته شده اي بود كه به اجلاس بيداري اسلامي در تهران دعوت شده و در اين اجلاس مخصوصا به دليل جايگاه و سابقه اسلامي و مبارزاتي خود حضور چشمگير و موثري داشت.

ايشان تصميم داشت و اعلام نيز كرده بود كه تا چند روز بعد از پايان اجلاس به حضور خود در ايران ادامه خواهد داد ولي روز دوم همايش آقاي «حامد كرزاي» رئيس جمهور افغانستان كه براي شركت در اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان ملل متحد به نيويورك رفته بود، در يك تماس تلفني به ايشان خبر مي دهد كه دو تن از اعضاي طالبان به نمايندگي از اين گروه قصد مذاكره فوري با ايشان را دارند و از شهيد رباني مي خواهد كه براي انجام اين گفت وگو به كابل مراجعه كند.

اصرار شهيد برهان الدين رباني براي تعويق چند روزه اين قرار بي نتيجه مي ماند و ايشان با عجله و از طريق دوبي به كابل باز مي گردد. قرار ملاقات ساعت 5:30 بعدازظهر به وقت كابل بود و شهيد رباني كه ساعت 4:30 وارد كابل شده بود بي آن كه فرصت انجام مقدمات لازم و متعارف را پيدا كند در ساعت مقرر دو فرستاده طالبان -يعني تروريست ها- را به حضور مي پذيرد و فاجعه در همان اولين دقايق ديدار به وقوع مي پيوندد. دراين باره گفتني است كه:

الف: شهيد برهان الدين رباني از يكسال قبل به عنوان رئيس «شوراي عالي صلح» افغانستان انتخاب شده و در اين فاصله مذاكرات فراواني با گروههاي مختلف افغان داشته است و مطابق روال تعريف شده و شناخته شده اينگونه قرار ملاقات ها، نظير ملاقات مورد اشاره از مدتها قبل برنامه ريزي مي شود و از سوي ديگر طي چند روز اخير اتفاق درخور توجه و تعيين كننده اي در ميان نبوده است كه ترور رئيس شوراي عالي صلح از سوي طالبان، ضرورت فوري و فوتي داشته باشد بنابراين به وضوح مي توان نتيجه گرفت كه ترور شهيد رباني، طي چند روز اخير طراحي شده و به اجرا درآمده است، چرا كه تروريست ها مي توانستند با بهره گيري از عنوان نمايندگي طالبان- گروه تروركننده كه مسئوليت آن را نيز پذيرفته است- زمان مناسب ديگري را براي ترور ايشان در نظر بگيرند و يا اين كه اقدام تروريستي خود را طي چند ماه گذشته و در فرصت ملاقات هاي فراوان ديگري كه داشته اند عملياتي كنند؟ اين نكته نشان مي دهد كه كانون ترور، از قبل تصميم به ترور شهيد رباني نداشته و يا انجام آن را يك ضرورت فوري تلقي نمي كرده است و اين تصميم در چند روز اخير اتخاذ شده است. و اما، طي چند روز اخير، چه رخداد غيرمنتظره اي اتفاق افتاده كه باعث شده كانون مشترك ترور- آمريكا، آل سعود و پياده نظام آنها يعني طالبان- ترور شهيد رباني را در دستور كار فوري و فوتي خود قرار دهد؟ تنها رخداد مهم و سرنوشت ساز اين روزها برپايي اجلاس بيداري اسلامي در تهران و موفقيت بي نظير و فراتر از حد انتظار آن در همراهي ملت هاي مسلمان براي مقابله با سلطه آمريكا و حذف ديكتاتورهاي دست نشانده در جهان اسلام بوده است.

ب: اصرار حامد كرزاي براي مراجعه شهيد رباني به كابل و انجام ملاقات با نمايندگان طالبان نمي تواند به مفهوم اطلاع وي از ماجرا باشد. چرا كه شهيد رباني از مخالفان سرسخت طالبان بود و طالبان از دشمنان سرسخت كرزاي نيز هست اگرچه مخالفت شهيد رباني و كرزاي با طالبان از دو موضع جداگانه بوده است.

از سوي ديگر، حامد كرزاي به يقين مي دانسته كه اصرار تلفني و آشكار وي به برهان الدين رباني براي بازگشت به كابل و ملاقات با فرستادگان طالبان از نگاه هيچكس پنهان نمي ماند بنابراين چنانچه از طرح ترور باخبر بود، نبايد با اصرار و آشكارا از برهان الدين رباني مي خواست كه به كابل بازگشته و با نمايندگان طالبان ملاقات كند.

3- بعداز بازگشت شهيد رباني به كابل و استقرار در محل سكونت خود، دو فرستاده طالبان كه در پوشش ملاقات با وي و گفت وگو درباره صلح آمده بودند، وارد محوطه منزل شهيد مي شوند. در اين هنگام، اگرچه شهيد رباني و برخي از اطرافيان و محافظان وي با توجه به مقررات حلقه استحفاظي، اطمينان داشتند كه آنها قبل از ورود به اين حلقه از سوي نظاميان آمريكايي تحت بازرسي قرار گرفته اند ولي براي اطمينان بيشتر خواستار بازرسي بدني فرستادگان مي شوند.

اما، دو تن از اعضاي طالبان كه عضو شوراي عالي صلح به رياست برهان الدين رباني بودند، خطاب به شهيد رباني و محافظان وي اظهار مي دارند كه اين دو تن بدون بازرسي نمي توانند از حلقه حفاظتي نيروهاي آمريكايي عبور كرده باشند و از سوي ديگر، آنها به نمايندگي از سوي طالبان آمده اند و بازرسي بدني آنان مي تواند اهانت به آنها تلقي شده و موجب ناخرسندي گروه طالبان شود! در پي اين توضيح، شهيد رباني و محافظان وي از بازرسي صرفنظر مي كنند.

همين جا، بايد به احتمالي كه در صدر اين نوشته آمده و نفي شده بود اشاره كرد و آن اينكه، برخلاف احتمال ياد شده، نمايندگان طالبان نمي توانسته اند با اين عنوان كه نمايندگان رسمي مذاكره كننده هستند بدون بازرسي آمريكايي ها وارد حلقه حفاظتي شده باشند، چرا كه، اولا؛ در گفت وگوي اوليه با محافظان شهيد رباني بر انجام بازرسي آنها از سوي آمريكايي ها- البته به دروغ- تاكيد شده و ثانيا؛ تصميم محافظان به بازرسي آنان نشان مي دهد كه اينگونه بازرسي ها عادي و جاري بوده است و ثالثاً؛ دو تروريست ياد شده از شخصيت هاي شناخته شده نبوده اند كه آمريكايي ها در ضرورت بازرسي بدني آنها ترديد كرده باشند و اما، در پي انصراف از بازرسي بدني نمايندگان طالبان، يكي از آنها براي روبوسي و مصافحه به برهان الدين رباني نزديك مي شود و در همان حال، دو عضو طالبان در شوراي عالي صلح كه مانع از بازرسي شده بودند، به گونه اي محسوس، خود را از نقطه ملاقات و اطراف شهيد رباني دور مي كنند و قابل توجه آن كه بعد از چند قدم، با حالت نيم خيز به دور شدن خود ادامه مي دهند!... و شهيد رباني، حامي صديق مردم مظلوم افغانستان و يار ديرينه حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب، بي سر به ديدار يار مي شتابد.

تروريست ها چگونه از حلقه حفاظتي نظاميان آمريكايي عبور كرده اند؟ چرا بازرسي نشده اند؟

4- طالبان را مي توان به سه طيف تقسيم كرد.

اول؛ گروه معروف حاكم بر افغانستان طي سال هاي 75 تا 80 كه تحت رهبري

- ظاهري و اسمي- بن لادن و ملا عمر قرار داشته و اكنون بعد از كشته شدن بن لادن، رهبري اين گروه برعهده «ايمن الظواهري» است. او اهل قاهره است و به اعتراف حسني مبارك در مصاحبه با نيويورك تايمز، از سوي سازمان سيا در قاهره عضوگيري شده بود.

بن لادن نيز عضويت خود در سازمان «سيا» را نفي نمي كرد بلكه مدعي بود كه بعدها از سازمان اطلاعاتي آمريكا جدا شده است! اين گروه به اعتراف آمريكايي ها و اظهارات بي نظير بوتو، ساخته مشترك «مديريت آمريكا، حمايت مالي آل سعود و تدارك محلي سازمان اطلاعات پاكستان» است. ترور شهيد رباني از سوي اين طيف صورت گرفته است. رهبران اصلي اين طيف عمدتا غيرافغاني و از اتباع عربستان و مصر هستند.

دوم؛ طيف ميانه با رهبري ضمني «حكمت يار».اين طيف معتقد به مذاكره براي سهيم بودن در حاكميت افغانستان است و رباني و كرزاي در مذاكرات چندماهه اخير با اين طيف، پذيرفته بودند كه حاكميت 16 استان جنوبي افغانستان به طالبان- تمامي گروه ها- سپرده شود.

سوم؛ طيفي كه از آن با عنوان «طالبان محلي» ياد مي شود و از نظر جمعيت در اكثريت هستند ولي در مذاكرات و معادلات، كمتر به بازي گرفته مي شوند.

بديهي است كه فقط طيف اول يعني طالبان وابسته به آمريكا و سعودي مي توانسته اند براي ترور برهان الدين رباني انگيزه داشته باشند، چرا كه اين طيف بارها نشان داده اند بدون اشاره آمريكا دست به هيچ اقدامي نمي زنند. رهبران اين طيف روابط اعلام شده اي با ژنرال پترائوس- سرفرماندهي سابق آمريكا در منطقه- داشته اند.

5- و بالاخره، اجلاس بيداري اسلامي در تهران كه با حضور بيش از هفتصد نفر از نخبگان و انديشمندان موثر در جهان اسلام تشكيل شده بود از چند ويژگي و شاخصه مورد اتفاق در ميان تمامي شركت كنندگان برخوردار بود كه؛ مقابله جدي با سلطه آمريكا و متحدانش، ساقط كردن ديكتاتورهاي دست نشانده و برپايي نظام هاي حكومتي برخاسته از اسلام در كشورهاي اسلامي، هوشياري نسبت به جريانات سياسي وابسته به قدرت هاي استكباري و پيشگيري از ترفند آنها براي انحراف در خيزش هاي اسلامي منطقه و... اجلاس بيداري اسلامي در تهران از نخستين روزهايي كه خبر برپايي آن منتشر شد و مخصوصا بعد از برپايي اجلاس و آثار و دستاوردهاي خيره كننده.

- و به اعتراف دوست و دشمن- بي نظير و غيرمنتظره آن، به ويژه بيانات حكيمانه و گره گشاي حضرت آقا، با خشم و نگراني شديد آمريكا و متحدان غربي و منطقه اي آمريكا روبرو شد. چرا كه اين اجلاس و به ويژه رهنمودهاي حكيمانه رهبر معظم انقلاب كه استقبال همگاني شركت كنندگان را در پي داشت، جايي براي تحريف انقلاب هاي اسلامي اخير باقي نمي گذاشت و...

با توجه به آنچه به اجمال گذشت، آيا مي توان در اين واقعيت كمترين ترديدي داشت كه شهيد برهان الدين رباني، قرباني خشم و كينه آمريكا و متحدانش از نقشه راهي بوده است كه اجلاس بيداري اسلامي پيش روي ملت هاي مسلمان گشوده است؟

جمهوري اسلامي: «تحليل سياسي هفته»

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
اين روزها خيمه عزاي شيعيان در سوگ شيخ الائمه و رئيس مذهب شيعه، حضرت امام جعفر صادق عليه السلام برپا شده و مجالس و محافل در ذكر مناقب و فضائل علمي و اخلاقي ايشان تشكيل گرديده است.

به واقع، احياي اسلام راستين در قالب تشكيل حوزه‌هاي بزرگ علمي، تربيت شاگردان فقيه و آگاه، بحث‌هاي كلامي و مناظره‌هاي علمي با مخالفان، مقابله با زاهدنمايان و صوفي‌ها، رويارويي با دغلكاري هاي عباسيان از جمله تلاش هاي مجدانه و مجاهدتهاي بيشمار آن حضرت است كه توانسته مكتب تشيع را به عنوان مذهب حقه در جهان جاودانه نگهدارد.

در آغاز اين هفته، جمهوري اسلامي ايران ميزبان دهها انديشمند و متفكر و انقلابي از كشورهاي مختلف جهان بود كه در تهران گردهم آمدند تا درباره موضوع «بيداري اسلامي» و تحولات شگرف اين پديده جهاني و آسيب شناسي آن به بحث و تبادل نظر بپردازند.

اين اجلاس با سخنان مهم رهبر انقلاب اسلامي آغاز به كار كرد كه خطاب به ملتهاي منطقه فرمودند:«هرگز به آمريكا و ناتو و رژيم‌هاي جنايتكاري همچون انگليس و فرانسه و ايتاليا كه زمين و سرزمين هاي شما را ميان خود تقسيم و غارت كردند، اعتماد نكنيد، به آنها سوءظن داشته باشيد و لبخند آنها را باور نكنيد، پشت اين لبخندها و وعده‌ها، توطئه و خيانت نهفته است».

واقعيت اينست كه آگاهي و بيداري امت اسلامي كه اكنون به تحولي بزرگ در ميان كشورهاي منطقه تبديل شده، قيام‌ها و انقلابهايي را پديد آورده كه هرگز در محاسبه قدرتهاي سلطه گر و شياطين مسلط منطقه‌اي و بين‌المللي نمي‌گنجيد و اكنون شاهديم كه به خاطر همين عقب ماندگي‌ها از تحولات مردمي، سعي دارند با ايجاد انحراف، خيزش‌هاي عظيم منطقه را دچار يأس و نااميدي كرده و استبداد و استكبار را مجدداً براين كشورها مسلط گردانند.

دشمنان غدار بيداري ملتها و ايادي آنها و حتي سطحي نگرها سعي دارند اين حركت‌ها را به عنوان موجي گذرا و حادثه‌اي سطحي تصوير كنند و با تحليل‌هاي انحرافي و غرض آلود، مشعل اميد را در دل ملتها خاموش سازند. بنابر اين لازم است به آسيب شناسي خطراتي كه از درون و بيرون، اين انقلابها را تهديد مي‌كند همت گماشت و تدابير لازم را بكار بست.

واقعيت اينست كه بيداري اسلامي ضربات مهلكي را به استكبار جهاني و صهيونيسم وارد كرده و مهره‌هاي خطرناكي را از جبهه دشمن ساقط نموده و از صحنه بيرون رانده است، لذا لازم است در اين برهه حساس، با آگاهي و بصيرت به رصد ترفندهاي جهاني پرداخت و به مسئوليتهاي خطير در قبال قدرتهاي استكباري و موج سواران منطقه‌اي عمل كرد.

بنابر اين اكنون كه فصل جديدي در منطقه ايجاد شده بايد از فرصت پيش آمده به عنوان يك فرصت تاريخي، حداكثر استفاده را براي پايان دادن به سلطه آمريكا و رژيم صهيونيستي بر منطقه بعمل آورد و نگذاشت كه فرصت‌هاي استثنايي در سايه غفلت و خوشحالي، به تهديد تبديل شود و دشمناني كه با زحمت از در بيرون رانده شدند، پس از چندي از پنجره وارد كشورهاي اسلامي شوند.

از امروز با آغاز هفته دفاع مقدس، سي و يكمين سالگرد آغاز جنگ تحميلي رژيم عراق با نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران در پيش روي ملت ايران قرار مي‌گيرد و بايد كه براي نسل دوم انقلاب، شرايط و اوضاع سالهاي اوليه پيروزي انقلاب و موقعيت آغاز جنگ تحميلي استكبار جهاني عليه انقلاب اسلامي به سركردگي صدام جنايتكار مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و درسهاي لازم براي رويارويي با شرايط خطير كنوني از آن بدست آيد.

آن زمان و در سال 59 كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني توانست دست استكبار جهاني را از كشور ايران قطع كند، دشمنان انقلاب كه راهكارهاي تفرقه انگيزانه و جنگ افروزانه داخلي را براي ضربه زدن به اين انقلاب نوپا آزموده و شكست خورده بودند، راهكار حمله همه جانبه نظامي و اشغال ايران را طراحي كرده و اين مأموريت را به صدام عفلقي و شيوخ عرب منطقه سپردند ولي هشت سال دفاع مردانه ملت ايران اين نقشه را نيز نقش بر آب كرد و سرانجام صدام را روانه زباله داني تاريخ ساخت. ياد جوانان رشيد دوران دفاع مقدس و شهداي جنگ تحميلي و ايثارگران آن دوران شاد باد.

گرچه اكنون راهكارهاي سخت دشمن و برنامه‌هاي نظامي براي شكست انقلاب به بن بست رسيده ولي دشمنان انقلاب همچنان راهكارهاي نرم را براي شكستن اراده ملت ايران و سلطه مجدد بر كشور دنبال مي‌كنند و سعي دارند با تحميل شرايط دشوار، اوضاع داخلي را بهم ريخته و مردم را به پذيرش شرايطي كه با جنگ تحميلي موفق به تحميل آن نشدند، وادار كنند، بنابر اين بايد به هوش بود و لحظه‌اي از توطئه‌هاي داخلي و خارجي غافل نشد.

موضوع بزرگترين اختلاس بانكي كشور كه در اين هفته نيز در صدر اخبار مورد توجه افكار عمومي و رسانه‌ها بود، از جمله اين توطئه هاست. رفته رفته مشخص مي‌شود اختلاس 3 هزار ميليارد توماني از سيستم بانكي كشور بدون حمايت سياسي و عنايت ويژه برخي صاحبان قدرت امكان‌پذير نبوده و اين ميوه شوم همان شجره خبيثه بي‌قانوني و فرد محوري است كه سالهاست عرصه را بر قانون گرايي تنگ كرده و يك امضا و يا يك دستورالعمل توصيه آميز، همه مقررات را از حيز انتفاع انداخته و قوانين را به حاشيه رانده است.

اين همان خطري است كه دلسوزان نظام در سالهاي اخير نسبت به آن هشدار داده و از گسترش پديده شوم رانت خواري ابراز نگراني مي‌كردند.

هم اكنون ميوه‌هاي تلخ تفكر انحرافي، يكي پس از ديگري به ثمر نشسته به گونه‌اي كه در سايه اين بي‌قانوني‌ها و حركتهاي خلاف، اعتماد مردم به سيستم بانكي و اقتصادي به شدت متزلزل شده و مردم از اينكه دارائيها و پس اندازهاي آنان در خدمت اهداف شوم برخي منحرفين قرار گرفته، نگران هستند.

بازگشت اعتماد به مردم طبعاً در گرو لزوم شدت عمل و برخورد مجلس و قوه قضائيه با افراد متخلف و رسيدگي سريع به اين اختلاس بزرگ است.

در اخبار خارجي، مسائل فلسطين و ادامه قيام‌هاي ضد ديكتاتوري در منطقه، دو موضوع اصلي تحولات و رويدادهاي هفته را تشكيل مي‌دادند.

آنچنانكه تشكيلات خودگردان از چند ماه قبل اعلام كرده قرار است موضوع اعلام موجوديت كشور فلسطين هفته آينده در سازمان ملل مطرح شود. تصميم اين تشكيلات براي اعلام يكجانبه تشكيل كشور فلسطين در سازمان ملل، واكنش‌هايي را در پي داشته است.

بسياري از كشورها از آن استقبال كرده اند، اروپا موضعي نسبتاً خنثي گرفته ولي رژيم صهيونيستي و آمريكا از آن خشمگين شده‌اند.

رژيم صهيونيستي تهديد كرده است اگر اين موضوع در سازمان ملل مطرح شود تمامي پيمان‌هاي سازش گذشته را ملغي تلقي مي‌كند و آمريكا نيز طبق روال گذشته هشدار داده است آن را وتو خواهد كرد.

با اينحال، اين،‌ همه‌ي مطلب نيست. واقعيت اين است كه تشكيلات خودگردان با هماهنگي پشت پرده بين المللي، از طرح اين موضوع اهداف خاصي را دنبال مي‌كند. نخست اينكه جناح سازش طلب فلسطيني كه طي چند سال گذشته به شدت منفعل شده است و به خصوص، پس از وقوع قيام‌هاي ضد ديكتاتوري و ضداستعماري در منطقه، خود را در آستانه اضمحلال مي‌بيند، در تلاش است با تمسك به اين موضوع، براي خود وجهه و اعتبار كسب نمايد و خود را از نابودي حتمي نجات دهد. با در نظر داشتن اين نكته، عجيب نيست محمود عباس و جناح فتح كه سابقه دو دهه مذاكرات سازش با رژيم صهيونيستي و امضاي چند پيمان ننگين را در پرونده خود دارند به يكباره ژست انقلابي گري و مبارز به خود بگيرند.

هدف ديگري كه تشكيلات خودگردان، آنرا پيگيري مي‌كند اين است كه در افكار عمومي بين‌المللي خود را به عنوان نماينده اصلي مردم فلسطين قلمداد كند و با اين ترفند رقباي داخلي خود، به خصوص جنبش قدرتمند حماس را تضعيف و از ميدان خارج سازد.

به زعم رهبران جناح فتح، در چنين حالتي، ابتكار عمل در آينده در اختيار جريان سازش طلب قرار خواهد گرفت و اين گروه خواهد توانست برنامه‌هاي خود را براي سازش بيشتر با رژيم صهيونيستي پيش ببرد.

اين طرح عليرغم مخالفت هاي مصلحتي، براي صهيونيستها نيز نعمتي بزرگ محسوب مي‌شود. چرا كه اولاً براي نخستين بار در تاريخ فلسطين، موجوديت رژيم صهيونيستي توسط فلسطيني‌ها به رسميت شناخته خواهد شد و دوم اينكه، رسميت يافتن اين طرح، به منزله تقسيم فلسطين و صرفنظر نمودن فلسطيني‌ها از بخش بزرگي از خاك فلسطين به نفع صهيونيستها مي‌باشد.

همچنانكه مشاهده مي‌شود، تبعات اين طرح براي آرمان فلسطين و منافع جهان اسلام بسيار سنگين است و لذا مي‌طلبد كه با آن مقابله شود.

اين هفته، ديكتاتور فراري يمن كه در عربستان مخفي شده است از طريق مزدورانش بار ديگر دست به كشتار مردم معترض يمن زد و صدها نفر را از مخالفانش را به خاك و خون كشيد.

طبق تازه‌ترين گزارش‌ها تاكنون دست كم 80 نفر از جمله چند كودك خردسال در حملات وحشيانه نيروهاي امنيتي وابسته به علي عبدالله صالح و اراذل و اوباش طرفدار وي كشته و حدود يك هزار نفر نيز مصدوم و مجروح شده‌اند.

واقعيت اين است كه ادامه اعتراض‌هاي گسترده مردمي در يمن، پس از گذشت هفت ماه، ديكتاتور را به جنون واداشته و وي كه رژيم خود را در آستانه فروپاشي مي‌بيند باوحشيانه‌ترين شكل به قتل مردم كمر بسته است.

در اين ميان، اعلام حمايت عربستان از ديكتاتور يمن، آن هم درست در بحبوحه كشتار وحشيانه معترضين، از يكسو بيانگر ماهيت ضدانساني و سركوبگر رژيم رياض مي‌باشد و از سوي ديگر، نشان دهنده ترس و وحشت سران رياض از سقوط قريب الوقوع ديكتاتور يمن است.

رژيم عربستان از اين واهمه دارد كه طوفان فروپاشي رژيم‌هاي ديكتاتوري منطقه دامن اين رژيم را نيز بگيرد و حمايت‌هاي همه جانبه از ديكتاتور يمن و همچنين لشكركشي به بحرين براي دفاع از رژيم آل خليفه را بايد در همين راستا مورد ارزيابي قرار داد.

اين هفته، اوضاع در ليبي نيز همچنان بحراني بود و عليرغم اعلام تشكيل دولت جديد، نبردها در چندين شهر ميان انقلابيون و نيروهاي طرفدار قذافي ادامه داشت. با اينحال انقلابيون ادعا كرده‌اند كه درحال تسخير گام به گام باقيمانده پايگاه‌هاي قذافي در ليبي هستند و وعده داده‌اند كه طي چند روز آينده كل ليبي را از جنگجويان طرفدار قذافي پاكسازي خواهند كرد.

هنوز خبري از محل استقرار ديكتاتور ليبي دردست نيست. قذافي طي هفته جاري در پيامي كه از مخفي گاه خود فرستاد و توسط شبكه سوري «الراي» پخش گرديد، اعلام كرد كه با خشونت نمي‌توان كشور را اداره كرد! ديكتاتور ليبي توضيح نداد كه چرا خود وي مدت 42 سال با توسل به خشونت و سركوبگري بر ليبي حكمراني كرد.

روز سه شنبه اين هفته افغانستان شاهد اتفاق مهمي بود. برهان الدين رباني، سياستمدار قديمي و از رهبران متنفذ مذهبي - سياسي افغانستان در يك بمب‌گذاري كشته شد.

رباني كه پس از پيروزي مجاهدين افغاني بر ارتش روس و سقوط رژيم دست نشانده «نجيب الله» در دهه 1370 مدتي نيز سمت رياست جمهوري افغانستان را برعهده داشت، در ماههاي اخير به رياست شوراي صلح افغانستان منصوب شده بود.

اين شورا تلاش مي‌كرد باب گفتگو با طالبان را باز كند و در واقع نقش ميانجي ميان گروه طالبان و دولت حامد كرزاي را برعهده داشت. ترور برهان الدين رباني، بيانگر وخامت و پيچدگي اوضاع امنيتي و سياسي افغانستان است و نشان داد كه اين كشور بحران زده تا ثبات و آرامش هنوز فاصله زيادي دارد.

رسالت: «التزام به استقلال؛ پشتوانه امنيت کشور»

«التزام به استقلال؛ پشتوانه امنيت کشور» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي خوانيد:

اشاره: در واپسين بخش اين نوشتار پس از توافق نظري بر مفهوم استقلال به چالش‌هاي امنيتي که مي تواند در انتخابات استقلال کشور را تهديد و زمينه سلطه مجدد بيگانگان را ايجاد نمايد، مي پردازيم.

‏بنابر پيش گفته ها استقلال در ادبيات سياسي مردمسالاري ديني مبتني بر قرآن کريم، رهنمودهاي بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي و مقام معظم رهبري و همچنين شعارهاي استقلال طلبانه ملت ايران عبارت است از نفي سلطه پذيري و رهايي جامعه از دخالت خارجي در مرحله اول و به دست آوردن توانايي براي رقم زدن سرنوشت و مقدرات يک کشور توسط ملت در گام دوم است.‏

مرحله اول يعني نفي استثمار، نفي استعمار، نفي تحقير ملت به وسيله‏ خارجي، نفي وابستگي سياسي، نفي نفوذ و دخالت قدرتهاي مسلط دنيا در كشور، نفي سكولاريسم اخلاقي؛ اباحيگري و ...

در مرحله دوم استقلال که اداره کشور به دست عناصر داخلي مي افتد آنها براي صيانت از استقلال ملي بايد ضمن تقويت اعتماد به نفس ملي و خودباوري؛ هويت اسلامي- ايراني جامعه، کارآمدي، ضرورت دفاع از مظلومان جهان، تلاش براي دست پيدا كردن بر قله‏هاي دانش و... را اثبات کنند.

بر اين اساس در مقطع انتخابات اگر برايند جريانات و روند تحولات مقوم استقلال کشور نباشد مي تواند به يک چالش براي امنيت کشور تبديل گردد.

به عنوان نمونه اگر جرياني يا نامزدي باورمندي عميقي به مقوله نفي سلطه و جلوگيري از نفوذ و دخالت قدرت هاي غربي در امور داخلي کشور نداشته باشد عملا بر خلاف جريان شعارهاي استقلال طلبانه ملت ايران حرکت کرده است.

اين عدم اعتقاد اگر ريشه دار باشد و زمينه دست دراز کردن يک جريان سياسي را مقابل بيگانگان فراهم کند به طور مستقيم به امنيت کشور لطمه مي زند.‏

رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد 1388 در واکنش به يکي از نامزدهاي انتخاباتي که در جريان مناظرات مدعي شده بود سياست‌هاي ضد سلطه دولت نهم موجب خوار شدن ملت ايران در افکار عمومي بين المللي شده است فرمودند:«من قبول نمي‌كنم حرف آن كساني را كه تصور مي‌كنند ملت ما به خاطر پايبندي به‎ ‎مباني و اصول خود، در دنيا خوار شده است، از چشم افتاده است؛ ابداً. ما‎ ‎دشمن داريم. دشمنان ما يك جبهه‏ متحدي هستند...»

ايشان همچنين در اين مراسم تاکيد کردند:«‎عزت ملي در مديريت كشور به اين معناست كه يك دولت، يك نظام، به ملت خود متكي باشد، به مردم متكي باشد‎».

خطر بازگشت استبداد و سلطه بيگانگان همواره وجو دارد و ملت با بصيرت ايران بايد سالهاي متوالي مراقبت کند تا فرهنگ عميق و انيق مردمسالاري ديني به يک ايستار ماندگار تبديل شود.

تبارشناسي تاريخي استبداد در  جامعه ايران نشان مي‌دهد كه همواره يك پيوند جدي بين استبداد داخلي واستعمار خارجي به منظور زير سئوال بردن استقلال کشور وجودداشته است. در واقع حمايت استعمار خارجي اعم از(روس،انگليس ،‌ ‌آمريكا و...) از جريان مسلط داخلي موجد يك ديكتاتوري بي‌چون و چرا دركشور شده است.‏

استبداد محمدعلي شاه با حمايت روس‌ها و ديكتاتوري رضاخان با پشتيباني انگليس قوام يافت. جامعه اسلامي هر جا ازاجراي احكام اسلامي خروج كرده دچار استبداد شده است و اين واقعيت انكارناپذير است.‏

‏8 سال پيش عده‌اي با راه انداختن يك نمايش و بازي مضحک با تحصن در مجلس قصد تعطيلي انتخابات راداشتند که البته با لطف خداوند، رهبري هوشمندانه رهبر انقلاب وايستادگي مردم نتوانستند انتخابات راتعطيل كنند. دو سال پيش نيز متاثر از پيوند همين جريان سياسي با استعمار خارجي ، خطر بروز استبداد ومسدود شدن باب انتخابات در قالب لجاجت در برابر راي ملت و باج خواهي از نظام در كشور احساس مي‌شد كه بحمدالله با بصيرت ملت ايران و رهبري داهيانه مقام معظم رهبري اين توطئه خنثي شد.

اوج وابستگي در اين جريانات زماني بيشتر نمايان شد که در مجلس هشتم برخي از آنها خواستار حضور ناظران بين المللي در جريان برگزاري انتخابات شدند که با واکنش گسترده افکار عمومي مواجه شد و يکي از دلايل عمده عدم اقبال مردم به اين جريان در آن مقطع همين عدم اعتقاد به استقلال کشور و ضرورت صيانت از آن بود.‏

در موضع اثباتي استقلال نيز به همين منوال اگر جرياني  ضمن خودباختگي به مولفه اصيل استقلال ملي باور نداشته باشد يا اينکه «نومن ببعض و نکفر ببعض» باشد مي تواند در هنگام انتخابات براي کشور يک چالش امنيتي درست کند.

مثلا اگر جرياني خودباخته در مقوله اثبات هويت اسلامي-ايراني يا از اساس به اين هويت ايمان نداشته باشد و يا اينکه مثلا ايرانيت را قبول داشته باشد اما اسلاميت را نپذيرد و يا بالعکس با صف بندي کاذب در هنگام انتخابات مي تواند براي کشور چالش زا باشد.

اگر يک کنشگر سياسي برنامه اي براي کارآمدي، پيشرفت و تحقق عدالت در کشور نداشته باشد و يا به دليل عدم تدبير باعث حيف و ميل بيت المال گردد، عملا برخلاف مولفه هاي اثباتي استقلال در کشور عمل کرده است.

اگر جرياني ضرورت دفاع از مظلومان جهان را فراموش کند و مثل حوادث فتنه 88 در روز قدس شعار «نه غزه، نه لبنان» سر دهد اين جريان نيز هم بر خلاف منافع ملي و هم بر خلاف استقلال کشور قدم برداشته است.  وقس علي هذا‏

سخن آخر اما اينکه انتخابات 90  پس از حوادث فتنه 88 معيار و شاخص مناسبي براي ارزيابي و پايش ميزان پايبندي جريانات سياسي به استقلال کشور است.

اگر چه در حوادث انتخابات رياست جمهوري دهم يک جريان واپس زده اوج وابستگي و سلطه پذيري خود را به نمايش گذاشت اما دورانديشي مقام معظم رهبري و بصيرت ملت ايران مانع از آن شد که اين حوادث به امنيت ملي کشور لطمه بزند بلکه از بصيرت حاصل از اين انتخابات ذخيره اي ساخت تا پشتوانه امنيت جامعه باشد.‏

تهران امروز: «ضرورت تمكين در برابر رهنمودهاي آيت‌الله مهدوي‌كني»

«ضرورت تمكين در برابر رهنمودهاي آيت‌الله مهدوي‌كني» عنوان يادداشت روز تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي خوانيد:

تمامي جناح‌هاي اصولگرا در شيخوخيت و بزرگي آيت‌الله مهدوي‌كني، هيچ ترديدي ندارند. هم از اين روست كه شخصيت بزرگي چون ايشان قبول مسئوليت كرد و پا به ميدان گذاشت تا وحدت و ائتلاف را به جناح اصولگرا بازگرداند و مانع از بروز اختلافات احتمالي شود.

شأن آيت‌الله مهدوي‌كني فراتر از يك سازمان‌دهنده و مدير اجرايي است، شخصيت ايشان چنان است كه موجب هم‌آوايي و هماهنگي گروه‌هاي اصولگرا شود و فراتر از جايگاه يك سازمان‌دهنده، به عنوان فقيهي اصولي و مورد اطمينان و قبول همگان، بر ساز و كار 8 + 7 نظارتي عاليه داشته باشد.

با اين حال به نظر مي‌رسد كه برخي گروه‌ها ازجمله جبهه پايداري هنوز تن به ضرورت وحدت و ائتلاف نداده‌اند. اين موضع يا از سر سهم‌خواهي بيشتر است كه موضعي غيرقابل پذيرش است چرا كه نفس نظارت عاليه آيت‌الله مهدوي‌كني بدين جهت است كه وحدت حداكثري يا ائتلاف گروه‌هاي اصولگرا بدون پيش‌شرط سهم‌خواهي امكان‌پذير شود.

ممكن است جبهه پايداري بخواهد در دقيقه 90 حضور خود را منتفي اعلام و با تابلويي ديگر در انتخابات شركت كند و بدين‌ترتيب راه جداسري از سازوكار 8 + 7 را در پيش گيرد.

اين روش نيز گرچه به لحاظ قانوني منعي ندارد اما اگر گروه‌هاي اصولگرا منشور اصولگرايي را پذيرفته‌اند، وحدت و همسويي را بايد دستور كار خويش قرار دهند. به نظر مي‌رسد در روزهاي آينده شاهد تحولاتي در طيف اصولگرايان باشيم.

واقعيت اين است كه آيت‌الله مهدوي‌كني فقيهي قاطع و عالمي پاي استوار بر سر اصول سياسي خويش است و هرگز حاضر نمي‌شود تن به ليت و لعل برخي از گروه‌ها يا افراد اصولگرا بدهد.

به نظر مي‌رسد اتمام حجت ايشان با جبهه پايداري از همين منظر باشد يا بايد سازوكار 7+8 را كه مورد قبول اكثريت قريب به اتفاق طيف اصولگرايان است را پذيرفت يا خارج از اين سازوكار با فرض ماندن در جناح اصولگرايان ليستي مستقل داد. آنچه كه آيت‌الله مهدوي‌كني مي‌خواهد و اراده كرده است، اين است كه وحدت قابل حصول و ائتلاف شكل‌پذير شود.

در اين صورت است كه به رغم وجود سليقه‌ها و ديدگاه‌هاي مختلف كليت بينش اصولگرايي در چنين ائتلاف و وحدتي متبلور خواهد شد و امكان موفقيت را نيز افزايش خواهد داد.

قطعا آيت‌الله مهدوي‌كني اجازه نخواهد داد براي او تصميم‌گيري شود. ايشان شخصيتي تصميم‌ساز و در صورت ضرورت تصميم‌گير است اگر قرار باشد در روند تصميم‌سازي ايشان اخلال ايجاد شود، بي‌ترديد آيت‌الله مهدوي كني با ايجاد اخلال به مخالفت برخواهد خاست.

به نظر مي‌رسد جبهه پايداري بدون سهم‌خواهي اضافي مي‌تواند با پذيرش ساز و كار 7+8 وارد جريان ائتلاف اصولگرايان شود و اگر قرار است چانه‌زني‌هايي انجام دهد در درون سازوكار 7+8 به چانه‌زني بپردازد، گو‌ اينكه وزن سياسي هر گروه و جبهه از اصولگرايان را در نهايت راي‌دهندگان تعيين خواهند كرد نه تعداد نامزدهاي انتخاباتي.

چنين به نظر مي‌رسد كه رفتار راي‌دهندگان در انتخابات آتي متفاوت باشد، آنان با آرا و نظرات مختلف در درون طيف اصولگرايان آشناتر شده‌اند و به كساني راي خواهند داد كه صرفا شعار ندهند بلكه در عمل خدمت به موكلان و تلاش براي حفظ هرچه بيشتر منافع و مصالح ملي را در دستور كار خويش قرار داده باشند.

ابتكار: «چه کسي از مرگ رباني سود مي‌برد؟»

«چه کسي از مرگ رباني سود مي‌برد؟» سرمقاله روزنامه ابتكار است كه در آن مي خوانيد:
ترور پروفسور برهان الدين رباني رييس جمهور سابق افغانستان و رييس شوراي عالي صلح اين کشور که ماموريت مهم مصالحه دولت و طالبان را برعهده داشت رويدادي با اهميت وتاثير گذار درآينده سياسي افغانستان است.

رباني از بنيانگذاران اسلام گرايي و اسلام سياسي در افغانستان به شمار مي‌آيد. او در دهه 1350 خورشيدي در تقابل با حاکميت سکولار و قوم گراي داود خان و فعاليت روبه افزايش کمونيستها به همراهي غلام محمد نيازي و گلبدين حکمتيار، جمعيت اسلامي‌افغانستان را پايه گذاري کرد.

کشته شدن نيازي به وسيله حکومت و اختلاف ميان رباني و حکمتيار منجر به رهبري واحد رباني بر جمعيت اسلامي‌مي‌گردد. رباني از انديشه‌هاي اخواني الهام گرفته بود ولي در عمل يک اسلام گراي دموکرات بود.

بدين معنا که همواره از نوعي دموکراسي دفاع مي‌کرد و درصدد تحميل قدرت خود از بالا و با روش هاي کودتايي نبود. رباني پس از سال 1371 و تشکيل دولت مجاهدين در کابل به رياست جمهوري افغانستان رسيد.

وي در اين دولت به همراه وزير دفاعش، احمدشاه مسعود تلاش بسيار کرد تا با گروههاي ديگر به نوعي مصالحه ملي دست يابد.

اما تک روي‌ها و زياده خواهي‌هاي ديگران و البته برخي سياست هاي اشتباه و تعصبات مذهبي رباني و اطرافيانش مانع از نيل به مصالحه ملي گرديد. در اين ميان حسن نيت رباني از ديگران بيشتر و گناهش از سايرين کمتر بود.

رباني پس از ظهور طالبان برخلاف ديگران به عافيت طلبي روي نياورد و به همراهي احمد شاه مسعود 5 سال مقاومت عليه طالبان را سازماندهي کرد.

رباني پس از حمله آمريکا به افغانستان و سقوط طالبان، علي رغم ميل قلبي از سمت خود در رياست جمهوري با مسالمت کنار رفت و قدرت را تسليم کرزي کرد.

در طول ده سال بعدي رباني هم تکيه گاه اپوزيسيون قانوني مخالف کرزي، و هم دوستي قابل اعتماد براي خود شخص کرزي بود و حتي براي ايجاد مصالحه ميان دولت وطالبان نيز تلاش کرد بنابراين مي‌توان گفت که رباني به شخصيتي ميانجي وفراحزبي تبديل شده بود.

ترور رباني در اين شرايط اقدامي‌براي جلوگيري از برقراري صلح وامنيت در افغانستان است. دراين ميان مي‌توان به چند گزينه به عنوان عاملان احتمالي ترور رباني اشاره کرد:

الف- گروههاي تندرويي از طالبان که مخالف مصالحه ميان طالبان ودولت هستند. به ويژه گروه هاي عرب و پاکستاني هم سو با القاعده.

اين گروه ها حتي با ملا عمر نيز مخالف هستند و احتمالا از هر گونه نرمش وي نسبت به دولت جلوگيري خواهند کرد. آن‌ها با ترور رباني تلاش داشتند تا وضعيت را ميان طالبان ودولت را غير قابل آشتي نمايند.

ب- ترور به وسيله کليت گروه طالبان و به دستور شخص ملا عمر براي نشان دادن قدرت طالبان و امتياز گيري بيشتر به وسيله اين گروه در مذاکرات صورت گرفته است.

ج- پاکستان و آي اس آي براي جلوگيري از سهم گرفتن مخالفان پاکستان در آينده سياسي افغانستان اين ترور را مرتکب شده اند. البته اين فرض و حتي فرض دوم نيز بعيد است و فرض اول بسيار نيرومند تر است.

به هر روي ترور رباني با هر انگيزه اي صورت گرفته باشد ضربه اي به صلح وامنيت در افغانستان است. ناکارآمدي دولت افغانستان را بيش از پيش به تصوير مي‌کشد و از ايجاد مصالحه ميان طالبان ودولت افغانستان جلوگيري مي‌کند.

اين ترورها هم چنين زمينه لازم را براي وابستگي امنيتي ونظامي ‌بيشتر افغانستان به آمريکا فراهم کرده و موجب مي‌شود تا انعقاد پيمان استراتژيک ميان آمريکا وافغانستان توجيهاتي بيشتر و نيرومند تر پيدا کند.(ديپلماسي ايراني)

آفرينش: «ضرورت مديريت تخصصي در ورزش»

«ضرورت مديريت تخصصي در ورزش» سرمقاله امروز روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي خوانيد:
در چندسال گذشته ورزش کشور به سبب بسياري از آزمون و خطاهاي بي مورد در سطح مديريتي متحمل هزينه هاي گزافي شده است.

هميشه نبود سرمايه کافي و عدم اختصاص بودجه هاي مناسب براي رشته هاي مختلف را سبب عدم نتيجه گيري تيم هاي ورزشي مي دانستيم اما اکنون با وجود هزينه هاي بسيارسنگين در اغلب رشته ها به سبب عدم مديريت هاي تخصصي و غير ورزشي بازهم شاهد بي سرو ساماني در تيم هاي ورزشي به ويژه فوتبال هستيم.

کمي صريح تر بحث را پيش ببريم؛ قصد سياه نمايي درمورد موفقيت هاي با ارزش تيم هاي ورزشي کشورمان را نداريم اما آنچه در اين چند سال از دستاوردهاي ورزشي کشورمان مشاهده کرده ايم با توجه به هزينه هاي صورت گرفته، انتظارات برآورده نشده است.

در صحنه هاي جهاني اگر مدال هاي کشتي و تکواندو را از ليست مدال هاي کشور خارج کنيم مي بينيم که رتبه اي براي کشورمان در رقابت هايي همچون المپيک مشاهده نمي شود.

اما بحث پيرامون فوتبال آنچنان پيچيده و پرحاشيه است که پرداختن به آن در اين مقال نمي گنجد و «حکايت رفتن ميخ آهنين در سنگ» مي باشد. تصميم اخير مسولان ورزشي کشور در مورد تيم پرسپوليس مرحله اي ديگر براي آزمون و خطا در اين باشگاه بود. انتخابات جديد و گماردن اعضاي جديد هيت مديره ها در باشگاه هاي پرسپوليس و استقلال اقدامي قابل تامل مي باشد.

حضور افراد غير ورزشي که حتي کوچکترين تجربه اي در امر ورزش ندارند به گونه اي چشم بستن بر افراد با تجربه و متخصص دراين عرصه مي باشد. همچنين مشغوليت اين افراد در چندين پست دولتي و غير دولتي يکي ديگر از انتقاداتي است که به اين روش مديريتي وارد است.

مديري که بايد در چند عرصه مختلف فعاليت کند، چطور مي تواند در برخورد صحيح با مشکلات و تحولات ورزشي متمرکز شود. گرچه عملكرد اين افراد در پست‌هاي ديگر مديريتي بسيار هم موفقيت آميز بوده اما اين نمي‌تواند دليلي براي توفيق آنها در امر ورزش باشد.

زماني در اوايل انقلاب و جنگ به سبب نبود سازمان دهي کافي و عدم حضور نيروهاي متخصص در حيطه هاي مختلف، مسولان افرادي متعهد و وفادار به ارزش هاي انقلاب را براي پست هاي مختلف انتخاب مي کردند که واقعا بهترين روش براي اداره امور در آن زمان بود.

اما هم اکنون با گذشت بيش از سي سال از انقلاب ما داراي نيروي انساني قوي در عرصه هاي تخصصي هستيم. چرا نبايد از حضور آنها در عرصه هاي مرتبط استفاده کنيم؟

کشور ما به عنوان کشوري جوان تلقي مي شود فلذا ورزش يکي از نيازهاي حياتي براي پرورش و طراوت قشر جوان ما مي باشد.

نياز جوانان به ورزش حتما به قهرمان شدن آنها نيست بلکه بسياري از افرادي که به عنوان تماشاگر و دنبال کننده ورزش تلقي مي شوند در جامعه ورزش کشور قرار مي گيرند لذا برآورده کردن نيازها و توقعات اين جامعه بزرگ و حساس نيازمند مديريتي متخصص و کارآمد مي باشد تا با جنس نيازها و خواسته هاي ورزشي اين جامعه آشنا باشد. نمي توان انتظار داشت که يک راننده ماهر اتومبيل،
خلبان خوبي باشد!.

اميدواريم نه تنها در ورزش بلکه در تمام عرصه هاي مديريتي از نيروهاي متخصص و خدوم کشور استفاده گردد.
   
خراسان:«خيلي زود فراموش کرديم»

«خيلي زود فراموش کرديم» عنوان يادداشت روز امروز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بني اسدي است كه در آن مي خوانيد:

يک خويشاوند داريم که براي ما خيلي عزيز است. بزرگ و کوچک طايفه ما به او احترام مي گذارند. پيرمرد کشاورز، در ذهن ما آنقدر عزيز و بزرگ است که دکتر و مهندس و استاد و روحاني ما هم او را بزرگ مي بينند و بزرگ مي دارند. اين حرف امروز و ديروز نيست.

پي جوي چرايي ماجرا که شدم، يادم آمد ما از همان کودکي از پدرومادر درباره او خوب شنيده ايم، دليلش هم اين بود که پدرها و مادرهايمان او را بزرگ مي داشتند علت اين مسئله نيز به يک ماجرا برمي گشت که روزي، زورمداري، پدربزرگ ما را به ستم مورد ضرب و شتم قرار مي دهد. تنهايي پيرمرد هم  آن زورمدار را جري تر مي کند تا ستم را به نهايت برساند، اما خبر ماجرا که به گوش اين خويشاوند ما مي رسد همان لحظه برمي خيزد و خود را به معرکه مي رساند و با آن گردنکش زورمدار چنان مي کند، که ديگر زورگويي را از ياد مي برد.

از آن زمان قريب به هفتاد سال مي گذرد اما ما اين ماجرا را فراموش نکرده ايم. پدر و مادر ما به ما گفتند و ما به فرزندان مان مي گوييم و همه پيرمرد را گرامي مي داريم و تا او هست و ما هستيم باز به احترامش تمام قد خواهيم ايستاد چون او از پدربزرگ ما رفع ستم کرد... اين ماجرا را داشته باشيد تا اين نکته را بگويم؛ رزمندگان ما در دفاع مقدس چه کردند، آيا از همه ما، از ايران و تاريخ ايران رفع ستم نکردند؟ آيا به قيمت جان، «جاني ديوانه بغداد» و سربازان جنايتکارش را در هم نکوبيدند.

آيا نبايد به رزم رزمندگان و حماسه اي که خلق کردند به ديده قدرداني نگاه کنيم؟ پرسش من از همه است، آيا به فرزندان خود گفته ايم از دفاع مقدس، از عاشورايي که هشت سال طول کشيد تا يزيديان زمان نتوانند در کشور امام حسين(ع) پاي بگذارند؟ آيا گفته ايم از صدها هزار شهيد.

گفته ايم از سختي هايي که خانواده شهدا کشيدند و مي کشند؟ گفته ايم از رنج آزادگان؟ گفته ايم از روزگار جانبازان و خانواده هايشان. گفته ايم تا قدر بدانند مردان پرقدر حماسه  را؟ اصلا خود ما که سر سفره انقلاب و کشور نشسته ايم حق نان و نمک به جا مي آوريم؟

نمي خواهد زبان به مدح اين بزرگان بگشاييم براي اداي دين، ولي آيا رفتار ما، زخم به جا مانده از تير و ترکش ها را تازه نمي کند؟ متاسفم، من خيلي وقت ها چيز ديگري نمي بينم، چيز ديگري نمي فهمم اصلا برخي نگاه ها را که مي بينم آتش مي گيرم، برخي حرف ها را که مي شنوم منفجر مي شوم.

نمي توانم تحمل کنم، نمي دانم چگونه بايد زبان به فرياد باز کنم که اين حق ما نيست حق نسل رزمنده ما اين نيست که برخي حق ناشناسانه مي گويند، حق ما نيست زخم زبان بخوريم و زخم هايي که عراقيان صدامي بر جان مان گذاشتند در کشور خودمان نمک سود شود.

حق نيست که در برابر کساني که با جان خود به دفاع از کشور پرداختند و از همه چيز خود گذشتند. برخي ها، که هنوز در ابتداي راه اثبات برادري خود هم نيستند، ادعاي ارث و ميراث کنند. انصاف نيست اين حرف ها که برخي ها مي زنند و نام خانواده شهدا و جانبازان که به ميان مي آيد، فورا چرتکه مي شوند و به حساب امتيازاتي مي پردازند که در هيچ کتابي نيست.

اين عين قدرناشناسي است دست هايي که خطر مرگ و بي آبرويي را از سرما و کشور دور کردند را با نامهرباني پس بزنيم. اين عين کفران نعمت است که امنيت آفرينان را به جاي تکريم، با زبان گزنده تر از تير و ترکش بنوازيم! اگر هر کسي اندکي انصاف و مروت داشته باشد، تمام قد به احترام سربازان و رزمندگان دفاع مقدس مخصوصا شهدا برخواهد خاست و درباره آنان جز به تکريم سخن نخواهد گفت...

به اول سخن بازگردم، ما هفتاد سال است آن خويشاوند خود را بزرگ مي داريم اما از پايان جنگ هنوز بيش از ۲۳ سال نگذشته است آيا يادمان مانده است از آن حماسه و حماسه آفرينان؟ آيا برخي از ما جز نامي از آنان که بر خيابان ها مانده است چيزي مي دانيم؟ آيا متوليان فرهنگ و هنر کوشيده اند چهره آفتابي آنان را در برابر ديد بگذارند تا چشم ها را و جان ها را روشن کند؟ بگذريم، هم درد فراوان است از غربت شهدا و هم حرف فراوان، اما به همين بسنده مي کنيم که بايد شهدا را از غربت غفلتمان درآوريم، بايد بزرگ داشت مرداني را که راز بزرگي و عزت ايران اسلامي هستند. پس در خانه اگر کس است همين حرف بس است.

سياست روز: «دفاع مقدس و بيداري اسلامي»

«دفاع مقدس و بيداري اسلامي» سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم حسن اختري است كه در آن مي خوانيد:

قرآن کريم در سوره نحل آيه ۹۶ از قول حضرت حق مي‌فرمايد: ما عندکم ينفد و ما عند‌الله باق ولنجزين الذين صبروا اجرهم باحسن ما کانوا يعملون...

۱ـ قرآن کريم در سوره نحل آيه ۹۶ از قول حضرت حق مي‌فرمايد: ما عندکم ينفد و ما عند‌الله باق ولنجزين الذين صبروا اجرهم باحسن ما کانوا يعملون.

آنچه نزد شماست فاني مي‌شود؛ اما آنچه نزد خداست باقي است؛ و به کساني که صبر و استقامت پيشه کنند. مطابق بهترين اعمالي که انجام دادند پاداش خواهيم داد.

آيت‌الله مکارم شيرازي در ذيل تفسير اين آيه مي‌نويسد: طبيعت زندگي اين جهان عادي فنا و نابودي است؛ اما اگر بتوان همين زندگي مادي را به نحوي با ذات پاک خدا پيوند داد و براي او و در راه او به کار انداخت رنگ جاودانگي به خود مي‌گيرد؛ چرا که ذات پاک او ابدي است بنابراين هر چيزي که با او پيوند داشته باشد.

رنگ جاودانگي به خود مي‌گيرد. به همين دليل، پيامبران، امامان، دانشمندان راستين، شهدا و حتي اعمال صالح با ابديت همراه هستند.

۲ـ سي و يکم شهريور آغاز هفته دفاع مقدس است. ياد و خاطره شهدا، آزادگان، جانبازان، رزمندگان و به ويژه امام ‌الشهدا که از بين تمام عناوين دنيايي به بسيجي بودن خود افتخار مي‌نمود، در طول هشت سال دفاع مقدس را صميمانه گرامي مي‌داريم. به روح پرفتوح شهدا درود و صلوات فرستاده، شفاي عاجل جانبازان را از درگاه باري تعالي مسئلت نموده و صبر آزادگان و خانواده معظم شهدا را ستوده و ايثار رزمندگان را خالصانه ارج مي‌نهيم.

به يقين ماندگارترين و منصفانه‌ترين صفحات کتاب خاطرات انقلاب اسلامي مربوط به سالهاي دفاع مقدس است و در اين ميان شهداي عزيزمان از بالاترين سهم برخوردارند، چرا که جان عزيزشان را در طبق اخلاص گذاشته و عاشقانه و بي‌منت تقديم معشوق خود کردند و اين رمز ماندگاري شهداي ماست از هر تيپ و طايفه و گروهي که بوده باشند چه سردار و امير چه سرباز و بسيجي، چه شهري و چه روستايي چه غني و چه فقير، چه پير و چه جوان، چه سنگر‌ساز بي سنگر، همه جهادي في‌سبيل الله داشتند و به راستي تفسير عيني آيه شريفه قرآن شدند که فرموده: ما عندکم ينفد و ما عندالله باق.

گرچه بين عاشق و معشوق الهي رمز و رازي است لا يدرک و لا يوصف براي خاکيان که قابل درک است و نه قابل وصف اما بايد صادقانه اعتراف کنيم که در انتقال آنچه که به عنوان فرهنگ ايثار شهرت يافته و نشئه‌اي بود از آن راز و رمز الهي به جامعه خود و نسلهاي بعدي اگر کوتاهي نکرده باشيم، بايد بپذيريم که موفق عمل نکرده‌ايم با گذشت سالها از آن دوران پرافتخار هنوز هم وقتي که در جامعه باکمبود معنويت مواجه مي‌شويم اين پيکر پاک شهداي سالهاي دفاع مقدس است که به ياريمان مي‌آيند و با تشييع جنازه از بقاياي جسم پاک آن عزيزان سفر کرده، شهر و ديارمان رنگ خدايي يعني بي‌ريايي به خود مي‌گيرد. جا دارد ما جا ماندگان از کاروان عشق خطاب به خود بگوييم اين تذهبون!

۳ـ امروز ثمره خون‌هاي به ناحق ريخته شهداي مظلوم سالهاي دفاع مقدس و مقاومت جانانه ملت ايران را مي‌توان در بيداري ملتهاي منطقه به وضوح ديد که عليه حکام مستبد خود و پشتيبانان آنها يکپارچه قيام کرده‌اند و تشکيل حکومت‌هاي مردمي و مستقل مبتني بر شريعت اسلامي را مطالبه مي‌کنند.

۴ـ برگزاري کنفرانس بين‌المللي بيداري اسلامي در تهران گرچه کمي دير هنگام به نظر مي‌رسيد اما حضور رهبر فرزانه انقلاب اسلامي و رهنمودهاي امام گونه معظم له که مروري بر مکتب انقلاب اسلامي ايران و تجربيات گرانسنگ سه دهه ملت عزيز و سربلند در دنيا و مقاومت در مقابل استکبار جهاني بود به عنوان نقشه راه ترسيم کردند که مي‌تواند مورد استفاده ساير ملل اعم از خواص و نخبگان و همچنين توده‌هاي ميليوني و انقلابي قرار گيرد.

۵ـ گرچه برخي ملاحظات سياسي و دشمني‌هاي آشکار و پنهان استکبار جهاني و رقابتهاي دروني خانوادگي جهان اسلام دراين برهه از زمان اجازه پيشنهاد استفاده از الگوي نظام اسلامي ايران را به ساير ملل به پا خاسته نمي‌دهد اما يقينا تجربيات سه دهه انقلاب اسلامي و رويارويي جهانخواران و مقاومت ملت ايران در مقابل کيد شياطين و دستاوردهاي آن مي‌تواند دستمايه بسيار ارزشمندي براي انديشمندان و فرهيختگان در نظام‌سازي براي ساير ملل انقلابي باشد.
انشاء‌الله

مردمسالاري: «دهه سوم شهريور،يادآور يک حادثه بزرگ»

«دهه سوم شهريور،يادآور يک حادثه بزرگ» عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاري به قلم كرم محمدي است كه در آن مي خوانيد:
شهريور ماه و خصوصا دهه سوم آن يادآور يکي از بزرگترين حوادث تاريخ ايران زمين است. 31 سال پيش در چنين روزها و ايامي تماميت ارضي، استقلا ل مملکت و جمهوري نوپاي اسلا مي ايران از زمين، هوا و دريا مورد هجومي مغول وار قرار گرفت.

قصر شيرين، سومار، نفت شهر، گيلا نغرب، سرپل ذهاب، مهران، دهلران، خرمشهر، آبادان و... آماج سنگين ترين حملا ت همه جانبه زميني و هوايي ارتش بعث عراق قرار گرفت.

خبرگزاريهاي بين المللي برنامه هاي عادي خود را قطع کردند و اخبار و تحولا ت مربوط به جنگي تمام عيار را لحظه به لحظه به سمع و نظر مخاطبان خود ارائه مي دادند. آنچه در همه خبرها مشترک است موضوع برتري کامل و پيشروي بي محاباي ارتش صدام در خاک جمهوري اسلا مي ايران است.

اعلام حمايت شاهان و شيوخ عرب از متجاوز، ميزان سلا ح ها و مهمات اهدائي شرق و غرب به صدام از يک طرف و پيش بيني شکست و نابودي قريب الوقوع جمهوري اسلا مي ايران از ديگر خبرهائي است که مورد توجه و تفسير تحليل گران رسانه هاي خارجي قرار گرفته است.

مقاومت هاي مظلومانه اما قهرمانانه مدافعان شهرهاي مرزي در غرب و جنوب کشور آغاز شده و نبردهاي سخت تن به تن و حتي تن با تانک رزمندگان اسلا م با نيروهاي اشغالگر ورد زبان مردم ايران شده است.

واقعيت آن است که بسياري از مردم دچار دلهره شده و اخبار پيشروي هاي دشمن بر اين نگراني ها افزوده است. در چنين اوضاع و احوالي چشم ها به سوي جماران دوخته شده است. همه منتظر واکنش بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران هستند.

امام راحل امت (ره) زبان به سخن مي گشايد. دم مسيحائي آن يگانه دوران، بسان آبي است بر روي آتش اضطراب و تشويش ملتي که گناه بزرگشان استقلال طلبي و آزادي خواهي درلواي نظام ديني است.

برخلاف مردم و ساير مسوولان، امام با قلبي آرام و طمانينه اي خاص که از ايمان راسخ و اعتقاد قوي ايشان نشات گرفته بود، فرمودند: دزدي آمده سنگي انداخته و رفته است.

همين يک جمله کافي بود تا روحيه هاي تضعيف شده بازگردد و در برابر تجاوزي آشکار به خاک پاک ميهن اسلا مي ايران، دفاعي مقدس شکل بگيرد. در اين دفاع همه سهيم شدند.

بيش از يکصد و چهل جنگنده بمب افکن نيروي هوائي ارتش جمهوري اسلا مي ايران شهرهاي عراق و از جمله بغداد پايتخت آن را در نورديده و مراکز نظامي و پشتيباني دشمن را با موفقيت بمباران کردند.

در نبرد زميني،مدافعان ايراني همچنان با چنگ ودندان در صدد متوقف کردن ماشين کاملا  آماده و با توان بالا ي جنگي دشمن بعثي هستند.

خبرگزاريهاي مختلف جهاني براساس گفته هاي مقامات عراقي و تحليل کارشناسان خبره نظامي، استعداد نيروهاي ارتش عراق که مرزهاي غرب و جنوب کشورمان را آماج حملا ت خود قرار داده اند، 12 لشگر و چندين تيپ مستقل و... برآورد مي کنند. 5 لشگر زرهي و پياده دشمن کار حمله و تصرف مرزهاي استان کرمانشاه را برعهده گرفته اند.

نيروهاي مستقر در اين مناطق از شش ماه پيش تاکنون به طور مداوم با تجاوزات مکرر و متعدد ارتش بعث تحت فرماندهي صدام حسين قرار داشته و علا وه بر تحليل رفتن نيروي آنان و کمبود شديد و نابرابري در ادوات و سلا حها و امکانات لجستيکي، تا اين لحظه نيروي کمکي از مرکز براي منطقه اعزام نشده است.

شايعات از احتمال حضور لشگر 77 خراسان ارتش جمهوري اسلا مي ايران در منطقه پخش شده است اما نگاهي به تاريخ دفاع مقدس نشان مي دهد که تنها يک گردان از اين لشگر به منطقه اعزام و آن هم در روزهاي اوليه آغاز رسمي حمله سراسري در پادگان اسلا مآباد غرب مستقر شدند.

در راستاي ورود اين گردان به منطقه درگيري بودکه غلا مرضا آذربون فرمانده وقت سپاه قصر شيرين و سرپل ذهاب تصادف کرده و به سختي مجروح گرديد.

دفاع مقدس ملت بزرگ و شرافتمند ايران گنجينه اي گرانبها و پرافتخار و سرمايه اي تمام ناشدني است که در صورت درست نگهداري کردن و بهره گرفتن از آن مي توان نظام و  کشور را با آن در برابر بسياري از خطرات حفظ و حراست کرد.

رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانواده هاي معظم شهدا و جاويدالا ثرهاي آن سالهاي حماسه و ايثار سروهاي راست قامت و اسوه هاي ايثار و صبر و پايمردي هستند و غفلت از آنها، همانا ضايعه بزرگ براي حال و آينده اين مملکت خواهد بود.

اين مطلب کوتاه مقدمه اي براي به پيشواز رفتن سي و يکمين سالگرد هفته دفاع مقدس بود و انشا»الله در روزهاي آتي و مطالب بعدي در حد وسع و توان به صورت مفصل تري به اين مهم پرداخته خواهد شد.

دنياي اقتصاد: «در انتظار نظام تک نرخی ارز»

«در انتظار نظام تک نرخی ارز» سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي خوانيد:

به‌رغم اینکه در ابتدای فاصله گرفتن نرخ ارز رسمی از بازار، این روزنامه بارها و بارها در مورد خطرات از دست دادن نظام تک نرخی ارز هشدار داد و در بحبوحه افزایش نرخ دلار در بازار، ...

... از افزایش نرخ ارز رسمی با وجود ریسک‌هایی که پرش یکباره آن در اقتصاد ایجاد مي‌کرد، حمایت كرد، اما پس از کاهش نرخ ارز رسمی که نشان‌دهنده تصمیمی فراتر از چارچوب بانک مرکزی و نهاد‌های تخصصی بود، شاید دیگر گوشزد کردن سیاست اشتباه اعمالی ثمری نداشت.

اما اکنون وضعیت به گونه‌ای است که شاید تناسب قوای تصمیم‌گیرنده در مورد نرخ ارز رسمی را بتوان به سوی سیاستی کارآتر چرخاند.

در حقیقت رسیدن اختلاف دو نرخ به بیش از 2000 ریال که رانتی عجیب و غریب را در اقتصاد ایجاد کرده و منشاء فسادی دو چندان است خود اولین دلیل برای پافشاری در پایان دادن به این وضعیت است.

آنچه تا به حال بانک مرکزی پس از بزرگ شدن شکاف دو نرخ انجام داده تنها در این عبارت مي‌گنجد که سیاستگذار پولی به جای انجام سیاست ارزی در جهت افزایش کارآیی اقتصاد، به دنبال آن بوده تا جلوی رانت‌جویی که از اختلاف دو قیمت حاصل مي‌شود را بگیرد.

تمام فکر و ذکر مقامات پولی این شده که چگونه متقاضیان حقیقی را از غیرحقیقی جدا کند؟ در واقع یک سیاست اشتباه باعث شده تا دردسرهای تازه‌اي نصیب بانک مرکزی شود و وقت و توان آن را بگیرد.

اما خود مقامات مي‌دانند که هر چه اختلاف دو قیمت وسیع‌تر شود، افراد بیشتری برای استفاده از این رانت دست به کار مي‌شوند و راهکارها به مرور کارآیی خود را از دست مي‌دهند.

این یک تجربه عملی است که هر چه حجم رانت افزایش یابد، راه‌های مبارزه با آن به مرور غیرکارآمدتر مي‌شوند. پس راه‌حل چیست؟ حذف رانت.

خیلی ساده و پوست کنده؛ سری را که درد نمي‌کند، دستمال نبندید. خودمان رانت ایجاد مي‌کنیم و آن وقت، کلی این در و آن در مي‌زنیم که چطور جلوی فسادش را بگیریم!؟

اما مساله‌اي دیگر. با وجود چنین اختلافی در دو نرخ ارز، بانک مرکزی دیگر نمي‌تواند از نرخ ارز رسمی برای کنترل نرخ بازار استفاده کند.

از این رو خیلی روشن است که مقامات پولی دیگر با وجود ذخایر ارزی مناسب نتوانند نظام ارز شناور را مدیریت کنند و آنها هم نظام تک نرخی را از دست داده‌اند و هم نظام ارز شناور مدیریت شده را.

البته همواره میزان ارزی که بانک مرکزی در بازار تزریق مي‌کند، مي‌تواند بر نرخ بازار تاثیر‌ بگذارد، اما مساله آنجاست که با افزایش شکاف دو نرخ خود بانک نیز برای جلوگیری از رانت، دیگر تمایلش را برای تزریق بیشتر از دست مي‌دهد.

در شرایط فعلی اگر نهادهای تصمیم‌گیرنده بالاخره به این نتیجه رسیده‌اند که باید هر چه سریع‌تر کاری برای بازار ارز کرد، یک بسته سیاستی نیاز است تا اولا بازارهای دیگر را برای بازیگران جذاب کنند یا بازدهی قطعی و بی‌دردسر بانک‌ها را افزایش دهند و دوم نرخ رسمی را به نرخ بازار نزدیک کنند. البته اگر بیم از افزایش نرخ بازار در پی پرش قیمت رسمی وجود دارد مي‌توان به چند راهکار فکر کرد: ابتدا اینکه حجم عرضه در هنگام پرش قیمت رسمی باید قابل توجه و چندین برابر معمول و فراگیر و بدون سقف باشد.

دوم آنکه مي‌توان برای مدتی همین نرخ ارز رسمی را حفظ کرد و بانک مرکزی اعلام کند که ارز دیگری نیز به قیمت بازار عرضه مي‌کند و هر کس به هر میزان مي‌تواند آن را دریافت کند و البته متعهد به این قول باشد.

در این صورت بانک مرکزی خود نرخ رسمی دیگری را فراتر از نرخ قدیمی ایجاد کرده و باید پس از چند صباحی و با اطمینان از مدیریت ارز، نرخ قدیمی را منسوخ کند البته باید به ذهن بسپاریم که این فرآیند باید در کوتاه مدت ثمر دهد و نرخ جدید نباید فاصله آنچنانی با نرخ بازار پیدا کند، در غیر این صورت وضعیت با وجود چند نرخ در اقتصاد، حادتر خواهد شد.

به هر رو امید مي‌رود تا این بار مقامات بانک مرکزی بتوانند برای حذف رانت و احیای نظام تک نرخی شناور مدیریت شده کاری کنند.


ارسال به دوستان
چین ۳ فضانورد را به ایستگاه فضایی‌اش می‌فرستد ارتش سوسک های سایبورگ در بیابان ارتشی از سوسک‌های سایبورگ در بیابان رها شدند وزیر خارجه روسیه : مسکو از طریق کانال‌های دیپلماتیک به تل آویو اطلاع داده که تهران خواهان افزایش درگیری نیست دستور سردار سلامی به نیروهای سپاه برای امدادرسانی به سیل زندگان اعلام نتایج آزمون استخدامی معلمان؛ شاید هفته آینده تهدید به انفجار مقابل کنسولگری ایران در پاریس مادران باردار مراقب مصرف کرم های ضد آفتاب باشند تصادف موتورسیکلت ۲ جوان را در سردشت به کام مرگ کشاند امام جمعه اصفهان : هیمنه رژیم صهیونیستی از بین رفته است وقوع هرگونه انفجار در عراق تکذیب شد /تایید شناسایی اشیا خارجی پرنده در حریم هوایی‌ بهای نفت در پی «اقدام اسرائیل علیه ایران» در بازارهای جهانی افزایش یافت سقوط بمب‌افکن استراتژیک ارتش روسیه در استاوروپل (+عکس) حمایت تمام قد علم الهدی از بازگشت گشت ارشاد / بنای نیروی انتظامی بر برخورد و مقابله نیست / «آیا بی حجابی از یک تخلف رانندگی نازل‌تر است؟» سقوط جرثقیل در پتروشیمی رازی / ۲ نفر کشته شدند
وبگردی