جام جم:رسانه ملي از فرهنگسازي تا خلاقيت
«رسانه ملي از فرهنگسازي تا خلاقيت»عنوان سرمقاله روزنامه جام جماست كه در آن ميخوانيد؛اظهار رضايت مردم و نخبگان از برنامههاي صدا و سيما به مناسبت محرم و بزرگداشت قيام سيدالشهدا و يارانش، سرمايه بزرگي براي رسانه ملي فراهم ميسازد تا با بهرهگيري از تجربيات و ابتكار و خلاقيتها بيش از پيش به تعميق ارزشهاي ديني و معنوي در جامعه بپردازد.مروري بر اقدامات انجام شده ميتواند ما را با بخشي از تلاشهاي صورت گرفته آشنا سازد.
1ـ امسال با فراهم شدن 16 كانال ديجيتال، ظرفيت بسيار گستردهتري براي برنامهريزيهاي ويژه و رضايتمندي عموم مردم براي استفاده از همه ساختارهاي موجود فراهم شد.
2ـ با نگاهي به برنامههاي پخش شده در اين ايام ميتوان دريافت سياست رسانهملي تكيه بر محورهاي اميد، آگاهي، اخلاق و دين و مشخصا در نهضت عاشورا براساس دشمنشناسي و انحراف خواص (عبرتها و درسهاي عاشورا)، اهميت امر به معروف و نهي از منكر و پيامدهاي آن در جامعه استوار بود. تبيين نهضت امام حسين (ع) از ديدگاه امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالي) و تبيين غيرت ديني در نهضت امام حسين (ع) از ديگر محورهاي توليدات در اين ايام بود.
3ـ خوشبختانه فرهنگسازي صدا و سيما براي تبليغ و ترويج عزاداريهاي جمعي و گسترده كه نشان از اقتدار نظام و دينداري جامعه و نظم و انسجام مردم است به طور كاملا محسوسي، در جامعه نهادينه شده است. بيترديد پديده امسال استانهايي چون لرستان و كهگيلويه و بويراحمد بود كه همچون مردم زنجان، اردبيل، كرمان، يزد و بسياري از نقاط ديگر كشور صحنههاي عظيم و بهيادماندني از شور حسيني آفريدند. همچنين ويژهبرنامههاي «شيرخوارگان» بزرگداشت حضرت علياصغر (ع) نيز با همين فرهنگسازي در 1500 مكان در داخل و خارج كشور برگزار شد كه تصاوير پخش شده حاكي از افزايش فوقالعاده جمعيتهاي شركتكننده در اين مراسم معنوي بود.
فرهنگسازي براي برگزاري نمازهاي پرشكوه جماعت در ظهر تاسوعا و عاشورا و پخش مستقيم آن از شبكهها نيز براساس همين رويكرد صورت گرفته است.
4ـ پخش سخنراني تاريخي رهبر معظم (مدظلهالعالي) در عاشوراي 58 در مقابل لانه جاسوسي باتوجه به شرايط جهاني از طراوت، اقناع، كارآمدي و اقتدار خاصي برخوردار بود كه نشان داد سياستهاي نظام از زمان حضرت امام (ره) تا امروز با همان اصول و ويژگيهاي اصيل انقلاب تداوم يافته است.
5 ـ ضبط روزانه برنامه مداحان و توجه به عزاداريهاي سنتي و اصيل توانست بسياري از خرافه و رفتارهاي دور از شأن اين ايام را عملا حذف کند و به مداحيهاي فاخر اعتبار ببخشد.
6 ـ پخش 4 سريال جديد «تا رهايي»؛ «سرگشته»؛ «جاودانگي» و «فرات» در كنار تكرار ديگر سريالهاي ديني و مرتبط با اين ايام بويژه از شبكههاي «آيفيلم» و «نمايش» تنوع و جذابيت خاصي براي مخاطبان مختلف ايجاد كرد.
براساس اطلاعات موجود فقط در هفته گذشته 24تلهفيلم توليد سيماي جمهوري اسلامي كه همه آنها از مضامين برجسته معنوي و ديني برخوردار بودند از شبكههاي عمومي پخش شد كه در نوع خود يك ركورد محسوب ميشود.
خوشبختانه رويكرد سيما در افزايش توليدات مذهبي بويژه تلهفيلمها؛ در ايام مناسبتي مانند محرم بسيار كارآمد و اثربخش شده است.
7ـ ويژهبرنامه واحد مركزي خبر با نام «كل يوم عاشورا» مشابه برنامههايي چون «شاخص» با محور رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب، تصاوير مرتبط از مجموعه تلويزيوني «مختارنامه» و با تاكيد بر مسائل مربوط به «خواص» و «عبرتهاي عاشورا» توليد و در برنامههاي مختلف خبري و سياسي پخش شد.
8 ـ اقدام بيسابقه و تحسينبرانگيز حوزه فني سازمان صدا و سيما در پوشش مستقيم و همزمان از 10 نقطه كشور كه بعضا با تقسيم صفحه تلويزيون به 9 تصوير از نقاط مختلف كشور با جمعيتهاي كثير عزادار پخش شد، كار بديعي بود كه مشابه آن در هيچكدام از شبكههاي تلويزيوني جهاني ديده نشده است. اين رويكرد كه با تلاش و هماهنگي فراوان حوزه توليد و فني انجام گرفت، نقش مهمي در انسجام ملي حول شعائر ديني و اصول انقلاب اسلامي دارد.
9 ـ نكته قابل توجه اين كه حتي شبكه جديدالتاسيسي مانند «بازار» نيز توانست گزارشهاي متعددي از قيمتها و اماكن توزيع اقلام موردنياز حسينيهها و دستههاي عزاداري در بين مردم، پخش كند كه در تثبيت بازار و اطلاعرساني به مردم نقش مهمي داشت.
10 ـ شبكه تلويزيوني «شما» نيز عملكرد موفقي در ارائه برنامههاي متنوع استاني بويژه انواع عزاداريهاي سنتي از سراسر كشور داشت كه در بسياري از اوقات محل رجوع و انتخاب ديگر شبكههاي ملي از اين برنامهها شد.
11ـ توليد و پخش مجموعه نماآهنگهاي آييني مركز موسيقي سازمان، براساس ملوديهاي معروف مرثيهسراييهاي سنتي با مضامين برجسته، حماسي و انقلابي از ديگر نوآوريهاي رسانه ملي بود كه تنوع و شورآفريني را در اين ايام به طور محسوسي افزايش داد.
12 ـ مراسم تقدير از پيرغلامان اهلبيت عليهمالسلام كه به صورت بينالمللي و با حضور 450 نفر از اين عزيزان در همدان برگزار شد نيز جايگاه خود را يافته است. در اين مراسم 40 مداح از كشورهاي عراق، مصر، كويت و لبنان نيز حضور داشتند.
13 ـ شبكههاي برونمرزي چون پرستيوي، العالم، سحر و الكوثر در اين روزها با پخش مستمر تجمعهاي بزرگ عزاداري در كشور به صورت مستقيم؛ و ديگر ويژهبرنامههاي عاشورايي فضاي بسيار زنده و پرشوري را ايجاد كردند كه در شرايط فعلي جهاني نشان از اقتدار نظام و حضور گسترده مردم در عرصه دفاع از اعتقادات ديني و اسلامي داشت.
كيهان:ضربه استراتژيك
«ضربه استراتژيك»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1-نقطه عزيمت بحث در يادداشت پيش روي به فتنه سال 88 برمي گردد. به نظر مي رسد اكنون پس از گذشت 30ماه از اين فتنه هنوز گذر زمان لازم است تا تمامي ابعاد و لايه هاي پيچيده و تودرتوي اين پروژه شكست خورده آمريكايي-صهيونيستي روشن شود.
اما آنچه كه محرز است و امروز بدون كمترين ترديد مي توان درباره آن از فتنه 88 سخن گفت؛ اقتدار نرم جمهوري اسلامي در حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري است كه به قوت، قدرت نرم آمريكا را شكست داد.
مديريت بيروني فتنه به رهبري آمريكا طراحي دقيقي را در نتيجه سال ها برنامه ريزي به صحنه آورده بود تا در اين بزنگاه حساس و سرنوشت ساز با الگوي نرم و ميل به تغيير يا تضعيف ساختار قدرت در ايران يك براندازي تمام عيار را عملياتي نمايد كه البته طرفي نبستند و ناكام ماندند.
اين ناكامي بزرگ هنگامي بهتر ديده شد كه اوباما، شيمون پرز و نتانياهو آشكارا و بي پرده از فتنه حمايت كردند و فتنه گران را سرمايه استراتژيك خود دانستند.
بعدها اعترافات بسياري از فتنه گران در دادگاه پيرامون موضوع فتنه و طرح ريزي ها و برنامه ريزي هايي كه يك سر آن بيرون از مرزها بود به وضوح نشان داد كه در اين كارزار، قدرت نرم آمريكايي ها حريف اقتدار نرم ايران نشده است چرا كه دقيقا در شرايط و وضعيتي كه باور و اعتماد آحاد ملت نسبت به نظام نشانه گيري شده بود عامل بي بديلي كه بساط اين فتنه را بصورت كامل جمع كرد بصيرت توده هاي ملت بود كه در آتشفشان 9دي عيان و نمايان گشت. اينجاست كه كنترل مردمي فتنه 88، اقتدار نرم جمهوري اسلامي ايران را كه از باورهاي عميق ديني ملت ريشه مي گرفت، به يك الگو براي ديگر ملت ها تبديل كرد تا به باور برسند كه شكست برنامه ها و سياست هاي قدرت هاي بزرگ شدني است.
جالب است كه در همان اواخر سال 88 در حالي كه دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي تمامي گزينه هاي نرم خود را به كار گرفته بودند تا تضعيف الگوي ايران را رقم بزنند ايران در عملياتي اطلاعاتي ضرب شست سنگيني را به آمريكايي ها نشان داد و عبدالمالك ريگي سركرده گروهك تروريستي جندالشيطان را پس از رهگيري او در پايگاه هاي آمريكايي در منطقه، بر فراز آسمان شكار كرد.
2-پس از ناكامي آمريكايي ها در فتنه88 و اجرايي كردن پروژه براندازي در ايران اسلامي مقامات و كارشناسان استراتژيك آمريكا چند كليد واژه و عبارت را كماكان پيگيري مي كنند؛ «ضربه استراتژيك»، «تغيير رژيم از طريق استراتژي هاي تركيبي» و... و به عنوان يك مصداق مي توان به قطعنامه تحريمي 1929 در ژوئن 2010 و در آستانه سالگرد فتنه 88 اشاره كرد كه در اين راستا قابل ارزيابي است.
بنابراين ناگفته پيداست كه تمامي گزينه هاي موجود براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي ايران را بطور توأمان در دستور كار دارند و حتي اواخر سال گذشته جرج سوروس كه از وي به عنوان مغز متفكر انقلاب هاي رنگي ياد مي شود و از قضا در فتنه 88 نيز رد پاي او در اقدامات فتنه گران و شهرآشوبان برملا شده بود در مقام توجيه شكست فتنه 88 به ميدان آمد و در گفت وگو با سي ان ان درباره ايران به شرط بندي متوسل شد و مدعي شد: «ايران تا يك سال آينده سقوط خواهد كرد»! طرفه آنكه اين ادعا بصورت كاملا معكوس به اثبات رسيده و كافي است تا تحولات يك سال گذشته را مرور كرد تا مشخص شود كه آمريكايي ها در به كارگيري قدرت نيمه سخت و به صحنه آوردن انواع تحريم هاي يكجانبه و اعمال فشارها از طريق صدور قطعنامه هاي مختلف بر ضد ايران نيز راه به جايي نبردند.
اوج اين فشارها به چند هفته گذشته برمي گردد و آمريكايي ها به آب و آتش زدند تا به گمان خودشان ايران را در انزوا قرار دهند و از همين روي ابتدا شوراي حكام قطعنامه هسته اي عليه ايران صادر كرد، بعد به بهانه ادعاي واهي طرح كذايي ترور سفير عربستان در خاك واشنگتن قطعنامه اي در مجمع عمومي سازمان ملل بر ضد كشورمان صادر شد و در همين راستا، پرونده جعلي حقوق بشري را عليه ايران گشوده و باز يك قطعنامه به اصطلاح حقوق بشري عليه ايران در مجمع عمومي سازمان ملل با كارگرداني شيطنت آميز آمريكا صادر شد.
خب، سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه برآيند و خروجي اين تحريم ها و فشارها بر روي ايران چه نتيجه اي داشته است؟ آيا قدرت نيمه سخت آمريكا توانسته است بر اقتدار نيمه سخت جمهوري اسلامي ايران غلبه كند؟
آنچه كه بصورت موجز و البته كاربردي در پاسخ به سؤالاتي از اين دست بايد گفت آدرس هايي است كه بدون هرگونه كلي گويي و صغري و كبري چيدن ها ما را به مقصد جواب مي رساند.
علي رغم تحريم ها و فشارها بر ضد ايران در صحنه تحولات منطقه اي نقش و جايگاه جمهوري اسلامي بسيار پررنگ و برجسته بوده است. اكنون در آستانه يكسالگي تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا هستيم آنچه كه آمريكايي ها و بطور كلي نظام سلطه را به شدت عصباني و مستأصل كرده است الگوگيري ملت هاي منطقه از انقلاب اسلامي ايران است. بارها و به كرات مقامات صهيونيستي از آغاز تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي احساس خطر كرده اند تا جايي كه در بحبوحه اين تحولات و تأثيرپذيري انقلابيون منطقه از الگوي ايران اسلامي آويگدور ليبرمن وزير خارجه رژيم صهيونيستي در گفت وگو با راديو اسرائيل به زبان مي آورد كه بزرگ ترين مشكل اين رژيم در سطح سياست خارجي موضوع «ايران» است.
از سوي ديگر؛ اسفند ماه سال گذشته يعني در تلاقي به كارگيري قدرت نيمه سخت دشمنان بر ضد ايران و شرايط حساس منطقه اي، جمهوري اسلامي اقتدار نظامي و توانمندي دريايي خود در حوزه دفاعي را به نمايش گذاشت. عبور 2 ناو ايراني الوند و خارك از كانال سوئز و ورود به درياي مديترانه در بيخ گوش صهيونيست ها آنهم پس از سقوط دولت حسني مبارك مصداق روشني بود تا اقتدار نيمه سخت ايران در برابر قدرت نيمه سخت غربي ها و صهيونيست ها به اثبات برسد. نكته اي كه در همين جا بايد بدان اشاره كرد اين است كه تأكيد بر «انزوا»ي ايران اكنون به گونه اي است كه لئون پانه تا وزير جنگ آمريكا هفته پيش -2 دسامبر- با رد حمله احتمالي نظامي به ايران اعتراف كرد كه اين اسرائيل است كه منزوي شده و از رژيم صهيونيستي خواست براي جلوگيري از انزواي بيشتر در خاورميانه تلاش كند.
3- طي روزهاي اخير، خبر شكار هواپيماي فوق مدرن جاسوسي آمريكا در كمينگاه الكترونيكي نيروهاي مسلح كشورمان بار ديگر اقتدار ايران اسلامي را در برابر قدرت تكنولوژيكي قدرت هاي بزرگ و در پهنه جنگ الكترونيك به اثبات رساند.
در پي اين پرونده بزرگ، باراك اوباما پنج شنبه گذشته در جمع خبرنگاران حاضر مي شود و بدون اشاره به اين شكست بزرگ آمريكايي ها بار ديگر اين ترفند تكراري و نخ نما را به ميان مي آورد كه؛ «همه گزينه ها در قبال ايران بر روي ميز قرار دارد»!
البته اين به اصطلاح تهديد اوباما بار ديگر نشان مي دهد كه آمريكايي ها ظرف 3 سال گذشته تنها حرف زده اند و گاه اين حرافي را به بلوف رسانده اند ولي ايران به شهادت رويدادها و رخدادها در صحنه عمل اقتدارش را در ابعاد چندجانبه به اثبات رسانده است.
اقتدار چندجانبه ايران از آن جهت قابل توجه است كه فراتر از قدرت هاي علمي، تكنولوژيك، اطلاعاتي و نظامي است.
به عبارت روشن تر؛ منظور از اقتدار ايران در زواياي نرم، نيمه سخت و سخت بسنده كردن به قدرت هاي تكنولوژيك، علمي، اطلاعاتي و نظامي نيست بلكه اقتدار آن قدرت ويژه اي است كه جمهوري اسلامي ايران با تكيه بر آن توانسته است قدرت علمي، اطلاعاتي، تكنولوژيك و حتي نظامي كشور پرمدعايي كه خود را ابرقدرت و كدخداي دنيا مي داند به چالش بكشاند و دقيقاً همين اقتدار ايران اسلامي است كه آن را به يك الگوي موفق و قابل پيروي تبديل كرده است و امروز دوست و دشمن اذعان مي كنند بيداري ملت ها برگرفته از اقتدار انقلاب اسلامي ايران است.
اكنون آنچه به روشني و به وضوح قابل رؤيت است اينكه به رغم ادعاها و هياهوها و بلوف ها و همچنين تهديدها، فشارها و تحريم هاي آمريكايي ها و دو، سه كشور دنباله روي آن عليه جمهوري اسلامي ايران، «ضربه استراتژيك»، اقتدار ايران در ابعاد نرم، نيمه سخت و سخت است كه قدرت ادعايي آمريكا را در همين ابعاد و زوايا به مرحله چالش و حتي شكست رسانيده است.
خراسان:غرور ملي پس از يک شکار طلايي
«غرور ملي پس از يک شکار طلايي»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛سرانجام ماجراي تسلط و در اختيارگرفتن هواپيماي جاسوسي «٠٧١ RQ» آمريکا توسط ايران در مناطق شرقي کشورمان در صدر مهم ترين خبرهاي مشهورترين و موثرترين شبکه هاي بين المللي خبري قرار گرفت.
ماجرا و خبري که کاخ سفيد تا چند روز پيش آن را کتمان مي کرد اما به سرعت مجبور شد اطلاعاتي قطره چکاني در باره اين موضوع مهم ارائه کند.
اقدام سريع و به هنگام نيروي هوا فضاي سپاه در رونمايي از هواپيماي جاسوسي فوق مدرن و رادار گريز آمريکايي نه تنها کاخ سفيد را مجبور به اعتراف به شکستي تلخ و تاريخي کرد بلکه موجب شد خبر قدرت شگفت آور و غرورآفرين کشورمان درجنگ الکترونيکي و سايبري و دفاع و پاسداري از حريم هوايي ايران به سرعت در راس اخبار جهاني قرارگيرد.
رونمايي از «پهپاد» فوق پيشرفته و فوق سري آمريکايي از چند جهت کاخ سفيد، پنتاگون، «سيا» و همچنين بسياري ديگر از دشمنان و بدخواهان ايران را در موضع انفعال، اعتراف و شگفتي قرار داد.
* پس از رونمايي و به معرض نمايش گذاشته شدن اين پرنده جاسوسي رادارگريز آمريکايي توسط ايران، سندي ديگر به پرونده رسوايي هاي سران کاخ سفيد و ادعاهاي گزاف آنان اضافه شد. چرا که آنان ابتدا ادعا کردند که اين هواپيماي بدون سرنشين ناپديد شده است بعد مدعي شدند که ممکن است به خاطر نقص فني سقوط کرده باشد سپس گفتند که اگر اين هواپيما در جايي از کنترل خارج شود براساس طراحي هاي پيچيده پيش از دستيابي به آن بلافاصله يا به مرکز اعزام برمي گردد يا خود به خود منفجر خواهد شد و چيز به درد بخوري از آن باقي نخواهد ماند. آنها به هيچ وجه اين واقعيت را نمي پذيرفتند که هواپيماي جاسوسي شان ممکن است گرفتار «کمين الکترونيکي» ايران شده باشد.
مقامات آمريکايي پس از اعتراف به اصل ماجراي هواپيماي RQ170 مدعي شدند که اين هواپيما وارد حريم هوايي ايران نشده است اما دستيابي و تسلط متخصصان جنگ و دفاع الکترونيکي کشورمان بر پهپاد جاسوسي فوق مدرن آمريکايي که به گفته کارشناسان جديدترين محصول شرکت «لاکهيد مارتين» است در يکي از مناطق شرقي ايران بار ديگر علاوه بر اثبات ادعاهاي کذب آمريکا به روشني نشان داد که از قرار معلوم دشمني سران کاخ سفيد با ملت ايران و جمهوري اسلامي تمام شدني نيست و امروز براي همه به خوبي روشن شده است که ترفند «آمريکايي اوبامايي» پنهان کردن «مشت چدني در زير دستکش مخملي» نيز توسط عملکرد خود آمريکايي ها همچنان نقش بر آب بوده و خواهد بود.
* طول دو بال اين پرنده فوق پيشرفته جاسوسي حدود ۲۶متر، طول بدنه حدود 4.5متر و ارتفاع آن (بدون احتساب چرخ ها) يک متر و ۸۴سانتيمتر و وزن تقريبي آن ۳۸۵۰ کيلو گرم (هنگام بلندشدن از باند) است و پس از هر سوخت گيري مي تواند ۱۵۰۰کيلومتر پرواز کند. تصاوير پخش شده اين هواپيما که به روشني از صدمه جدي وارد نشدن به آن حکايت مي کرد به خوبي نشانگر توان بسيار بالاي بازدارندگي و تخصص فوق العاده متخصصان دفاع سايبري کشورمان است تخصص و توانمندي فوق العاده اي که در عين تحميل سالها تحريم هاي سخت بر کشورمان از سوي آمريکا و هم پيمانانش نه تنها سران کاخ سفيد، پنتاگون و «سيا» را بلکه همه جهان را شگفت زده کرد و دشمنان ملت و رجزخوانان عليه ايران را به «بهتي» مرگ آور فرو برد. اهميت اين هواپيما براي واشنگتن تا بدان حد است که حتي نقشه اي جنون آميز را طراحي کردند طرحي که بنابر اعلام آسوشيتدپرس و فاکس نيوز از اعزام کماندو به داخل ايران براي برگرداندن حتي لاشه هواپيماي جاسوسي حکايت مي کرد که اين طرح به خاطر ترس از شدت عمل ايران در نطفه خفه شد.
بي گمان دستيابي به اين گونه تخصص ها و توانمندي ها تنها و تنها در سايه توکل دانشمندان جوان ايران به خداي شهيدان سرافراز اين سرزمين و ايثارگري و جهاد و تلاش شبانه روزي اين عزيزان براي سربلندي هرچه بيشتر ايران اسلامي و باورمندي به «خودباوري» و توان ملي مردان و زنان و جوانان و متخصصان اين سرزمين و کشور تمدن آفرين و فرهنگ ساز و سرزمين عاشوراهاي مکرر است.
قدرمسلم آمريکا حتي در مخيله اش هم نمي گذشت که ايران و ايراني به چنين توان تخصصي پيشرفته در جنگ سايبري و دفاع الکترونيکي دست يافته باشد.
هواپيماي جاسوسي آمريکايي RQ170 که بنابر اظهارات کارشناسان داراي رادارها و حسگرهاي فوق پيشرفته است و قابليت کنترل از راه دور حتي از خود آمريکا را نيز دارا مي باشد، قدرت فوق العاده اي براي تصويربرداري توسط لنزهاي پيشرفته و توان استراق سمع بالايي نيز دارد همچنين از توان بسيار بالايي براي تشخيص اورانيوم و مواد راديواکتيو برخوردار است.
اين هواپيماي جاسوسي که آمريکايي ها به آن صفت تامل برانگيز «جانور قندهار» را نيز داده اند علي رغم کدگذاري هاي پيچيده اين توان را داشته که در صورت بروز خطر به صورت اتوماتيک منفجر شود تا هيچ کسي نتواند به اطلاعات آن دست پيدا کند و مسلم است که دستيابي ايران به چنين سيستم فني الکترونيکي پيشرفته و فوق مدرني علاوه بر مهر تاييد گذاشتن بر توان دفاع الکترونيکي و تخصص بالاي دانشمندان ايراني، امکان فوق العاده استثنايي براي کشورمان ايجاد مي کند که علاوه بر دستيابي به اطلاعات فوق سري جمع آوري شده توسط اين پرنده الکترونيکي جاسوسي با استفاده از روش مهندسي معکوس، به تکنولوژي و توان ساخت چنين سيستم هايي نيز دست پيدا کند و آمريکا را انگشت به دهان تر و بهت او را افزون تر کند و افسر سابق سيا و برخي ديگر از مقامات آمريکا و پنتاگون را وادار به گفتن اين جمله کنند: که تصاوير نشان داده شده از RQ170 توسط ايران نشان مي دهد که ايران توانسته است از طريق رخنه سايبري اين هواپيما را تحت کنترل و فرمان خود درآورد. اهميت اين توفيق ايران تا بدان حد است که همين مقامات گفته اند ما بايد سيستم اين گونه هواپيماها را تقويت و پيشرفته تر کنيم چرا که بدون اين هواپيماها ما درباره ايران دچار «سياهچاله اطلاعاتي» خواهيم شد.
و شايد اين ماجرا نيز از مصاديق «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد» باشد. از نکات قابل اشاره در ماجراي دستيابي ايران به هواپيماي فوق مدرن جاسوسي آمريکا اين که اين توانمندي مي تواند باعث شود که دشمنان ملت ايران به ديگر توانمندي هاي دفاعي و بازدارندگي ادعا شده، اعلام شده و اعلام نشده و اصطلاحا «زيرخاکي» ايران باور پيدا کنند و از گنده گويي ها و گزافه گويي ها و رجزخواني عليه ايران عزيز پرهيز کنند و باور کنند که اگر حتي دورترين و غيرحساس ترين نقطه در خاک ايران زمين مورد تهديد و حمله يک ديوانه متجاوز مثل رژيم صهيونيستي، آمريکا يا هر تجاوزگر ديگري قرار گيرد، موشک هاي دوربرد ايران به راحتي حتي توان هدف گيري قلب تل آويو را دارند.
و همان طور که چندي پيش اشاره شد فرزندان دريادل ايران در نيروي دريايي و در خليج فارس اين توانمندي را نيز پيدا کرده اند که در صورت هر نوع تهديد و تجاوزي از سوي آمريکا يا هر قدرت ديگري حتي ناوهاي غول پيکر و هواپيمابر آنان را در عمق آب هاي خليج فارس غرق کنند.
* نکته ديگر اين که گرچه در اين چند روز دستگاه ديپلماسي کشورمان اقداماتي براي تذکر به آمريکا انجام داده، از جمله اين که سفير سوئيس را به عنوان حافظ منافع ايران احضار کرده است و نامه اي نيز به دبيرکل سازمان ملل در اعتراض به اين اقدام مقامات آمريکايي ارائه کرده اند، اما دستگاه ديپلماسي خصوصا وزارت خارجه و شوراي عالي امنيت ملي، مجلس و حتي قوه قضاييه با انجام اقداماتي سريع، دقيق و حقوقي بايد تلاش کنند صداي اعتراض و مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان برسانند و اين اقدام کاخ سفيد عليه کشورمان را به عنوان سندي روشن از تجاوز به حريم هوايي ايران در مجامع حقوقي بين المللي جهان ثبت کنند، براي تحقق چنين امري بايد بلافاصله هيئتي متخصص براي دفاع از اين حق قانوني تشکيل شود و سند اين تجاوز آمريکا به حريم هوايي ايران در سازمان ملل و ديگر مجامع حقوقي بين المللي به ثبت برسد.
نکته ديگر اين که به هر صورت اين هواپيماي جاسوسي فوق مدرن آمريکايي از پايگاه هوايي «شيندند» واقع در ۱۲۰ کيلومتري جنوب هرات در افغانستان از زمين برخاسته و به حريم هوايي کشورمان تجاوز کرده است، سران اين کشور بايد با اعتماد به ملت خود و ايجاد عزم ملي و افزايش توان ملي خود هرچه زودتر بساط اشغال و اشغالگران را از سرزمين افغانستان و از سر مردم مظلوم اين کشور مسلمان جمع کنند تا هم مردم افغانستان نفس راحتي بکشند و از شر اشغالگران و تجاوزکاران رهايي پيدا کنند و هم دشمن کينه توز ايران «خيمه غصبي» خود را از همسايگي و حريم ايران عزيز برچيند و بگذارد ملت ها و مردم جهان خصوصا مردم منطقه خودشان براي آينده خود و کشور خود تصميم بگيرند.
و اما نکته آخر، ماجراي اين «شکار طلايي» و اين توانمندي فوق العاده علاوه بر اين که دل مردم ايران را با هر گرايش و سليقه اي شاد کرد و برگ غرور آفرين ديگري بر تاريخ ايران اضافه کرد به خوبي نشان داد که چه متخصصان و دلسوزان متعهد و گمنامي در اين کشور شبانه روزي براي پيشرفت و عزت و سربلندي ايران بي هيچ ادعايي جهاد مي کنند و عده اي نيز با سياسي کاري تنها به دنبال مطرح کردن خود، و منافع خود و تضعيف روحيه ها و ايجاد تنش و اختلاف هستند. اما ايران عزيز به همت بزرگ مردان و بزرگ زنان متخصص و متعهد همچنان به سوي سرافرازي هر چه بيشتر در حرکت خواهد بود.
جمهوري اسلامي:بازگشت به عزاداري سنتي
«بازگشت به عزاداري سنتي»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛دهه عاشوراي 1433 هم گذشت و مردم ايران و شيعيان نقاط مختلف جهان به ياد فداكاريهاي سالار شهيدان و اصحاب باوفاي آن حضرت، بر مظلوميت آنان گريستند و با شهداي كربلا تجديد ميثاق كردند.
اينكه بعد از گذشت 1370 سال از شهادت امام حسين عليه السلام و ياران آن حضرت، همچنان حماسه عاشورا زنده است و پيروان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت، پرشورتر از هميشه ياد شهداي كربلا را گرامي ميدارند خوشحال كننده و اميدآفرين است، زيرا زنده بودن عاشورا به معناي زنده بودن مبارزه عليه ظلم و حمايت هميشگي از مظلوم است. اين، بهترين تفسير براي "كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا" ست. سفارش تاريخي امام خميني كه "محرم و صفر را زنده نگهداريد" نيز به همين دليل بود همانگونه كه خود آن عزيز ميفرمود: هرچه داريم از محرم و صفر داريم.
اين، يك روي سكه است. روي ديگر اين سكه را بايد در كيفيت عزاداريها مشاهده كرد كه سالهاست درحال تنزل است و به طرف بيمحتوا شدن به پيش ميرود. خطر بزرگي كه از ناحيه بيكيفيت شدن عزاداريها و نفوذ مطالب سطحي و رفتارهاي انحرافي به محافل و مجالس محرم و صفر در كمين حماسه عاشوراست، بسيار نگران كننده است. اين انحراف، از دوران قبل از انقلاب شروع شده بود و بزرگاني همچون شهيد مطهري درباره آن هشدارهائي داده بودند و حتي قبل از شهيد مطهري نيز اين هشدارها توسط بزرگان ديگري از روحانيت داده شده و در كتابها ثبت گرديده بود و هم اكنون در دسترس ميباشد. اما آنچه نگران كننده است، ادامه انحراف و حتي اوج گرفتن آن در دوراني است كه ايران از نعمت نظام جمهوري اسلامي برخوردار است، نظام حكومتي مترقي و عالمانهاي كه اقتضاي آن، بالا بردن كيفيتها و مبارزه با انحرافات و سطحي نگري هاست.
بررسي ابعاد آنچه اكنون دامنگير محافل و مجالس عزاداري شده، از واجبات است و البته به كار جمعي، فرصت كافي و آشنائي با دقايق و ظرايف امور ديني نياز دارد. اما اينطور نيست كه بدون آن بررسي همه جانبه نتوان موارد آشكاري از اشكالات و انحرافات را برشمرد و به برطرف كردن آنها اقدام كرد. بعضي از مشكلاتي كه اكنون حتي مردم كوچه و بازار هم از آنها مينالند و به خاطر آنها براي عزاداريهاي مذهبي احساس خطر ميكنند، اين موارد هستند:
1 - خالي بودن اشعار و مطالبي كه در بسياري از مداحيها مطرح ميشوند از محتواي حماسي، اخلاقي و آموزشهاي ديني.
از
قديم، مداحان اهل مطالعهاي وجود داشتند كه به دليل بهره گيري از محضر
علماي زمان خود، هم با مكتب اهل بيت به مقدار لازم براي اداره كردن مجالس
عزاداري آشنا بودند و هم از تدين كافي و اخلاق اسلامي برخوردار بودند و به
همين دلايل از مطرح كردن مطالب خرافي، دروغ و بياساس پرهيز ميكردند.
مردمي كه در مجالس اين افراد شركت ميكردند، بعد از هر جلسه اين احساس را
داشتند كه اخلاق و رفتارشان به خلق و خوي ديني تا حدودي نزديكتر شده و با
راه و رسم شهداي كربلا آشناتر شدهاند. خوشبختانه هنوز هم از اين قبيل
مداحان در جامعه حضور دارند و عليرغم رواج يافتن شيوههاي انحرافي جديد،
آنها به راه اصيل خود ميروند و آثار و بركات اين كار را نيز در ميان مردم
بر جاي ميگذارند.
متأسفانه اين دسته از مداحان، اكنون در اقليت قرار دارند و تعداد افرادي كه به اين اصول و معيارها پاي بند نيستند درحال افزايش است. بيمحتوا بودن، بياعتنائي به فلسفه قيام امام حسين عليه السلام، توجه به امور ظاهري و فاصله گرفتن از معنويات، بكار بردن الفاظ و عبارات عاميانه و سخيف و استفاده از سبكها و آهنگهاي وارداتي غربي از ويژگيهاي مطالبي هستند كه توسط اين افراد مطرح ميشوند. دنياطلبي، شهرت خواهي، مطالبه پولهاي كلان و غرق شدن در زرق و برقهاي مادي نيز از ويژگيهاي شخصي خود آنان است. طبيعي است كه هيچكس نميتواند با داشتن چنين ويژگيهائي مردم را هدايت كند، زيرا اينها اموري هستند كه با ماهيت قيام عاشورا و نهضت كربلا بيگانهاند و به همين دليل نميتوانند مردم را با ا ين قيام آشنا كنند. در ظاهر، بازار اين قبيل افراد، پررونق و پرمشتري به نظر ميرسد ولي اين مشتريها حتي اگر يك عمر به اين محافل رفت و آمد داشته باشند با فلسفه قيام حسيني آشنا نخواهند شد و به الزامات مكتب اهل بيت پاي بندي پيدا نخواهند كرد. اين مشكل را فقط با كيفيت بخشيدن به محافل مذهبي ميتوان حل كرد و اگر وضع به همين منوال كه اكنون جريان دارد باقي بماند، خطر گم كردن هدف و فاصله گرفتن از معارف ديني هر روز بيشتر ميشود.
2 - كوتاهي رسانه ملي در مقابله با انحرافات و ميدان دادن به جريانهاي بيمحتوا
اينكه
افرادي تحت عنوان مداح يا روضه خوان در محافل كوچك چند ده نفره يا چند صد
نفره مطالب سست و موهن به زبان بياورند، في نفسه اقدامي نادرست است و بايد
تصحيح شود، ولي عوارض منفي اين مطالب فقط همان جمع را از معارف واقعي ديني
دور نگه ميدارد. اما هنگامي كه همين مطالب از رسانه ملي پخش ميشود، آن
عوارض منفي فراگير ميگردد و يك جامعه را دچار انحراف يا سستي عقيده
ميكند. مهمتر اينكه با توجه به تنوع مخاطبان رسانه ملي چنين مطالبي به جاي
آنكه اسلام را به درستي به غيرمسلمانان معرفي نمايد و يا مسلمانان
بياعتقاد را به مكتب امام حسين عليهالسلام جذب كند، آنان را از اصل اسلام
و مكتب عاشورا دور ميكند. بنابر اين، رسانه ملي بايد در مورد پخش مطالب
محافل عزاداري و بطور كلي آنچه به مراسم مذهبي مربوط است كاملاً گزينشي عمل
كند و از پخش آنچه با معارف اصيل اسلام ناب محمدي صليالله عليه و آله
منطبق نيست خودداري نمايد. متأسفانه رسانه ملي اكنون نسبت به اين رسالت مهم
خود بياعتناست.
3 - تفرق در محافل عزاداري و خلوت شدن مساجد
يكي
از عواملي كه به محافل عزاداري عاشورا ضربه وارد ميكند، تفرق شديد
عزاداران به بهانه هرچه بيشتر تشكيل دادن هيئتهاي مذهبي است. اين مشكل در
دهه عاشورا بسيار ديده ميشود و در سالهاي اخير رو به افزايش گذاشته است.
گاهي در يك خيابان دهها و حتي در يك كوچه چند محفل عزاداري تشكيل ميشود.
اين اقدام، حداقل سه عيب و اشكال اساسي دارد؛ اول آنكه هر كدام از اين
محافل با تعداد اندك شركت كنندگان مواجه ميشوند و رونقي نخواهند داشت، دوم
آنكه پراكنده شدن عزاداران موجب خلوت شدن مساجد ميشود درحالي كه مساجد
بايد همواره كانون تجمعات مذهي باشند و سوم آنكه همين تفرق و پراكنده كاري،
موجب كاسته شدن از محتواي محافل ميشود، درحالي كه اگر همه همتها در يك
محله يكجا جمع شود، مجلسي كه برگزار ميگردد از جمعيت و محتواي بهتر و
بالاتري برخوردار خواهد بود، شركت كنندگان بهره بيشتري خواهند برد و از
انحرافات و كارهاي سطحي نيز جلوگيري ميشود.
4 - ايجاد مزاحمت به بهانه خدمت رساني به مردم
در
سالهاي اخير، كارهائي در ميان بعضي جوانان رسم شده كه از جهات مختلف دچار
ايراد و اشكال است ولي تصور خود آنها اينست كه اين كارها را براي امام حسين
عليه السلام انجام ميدهند و نوعي خدمت به مردم است. اين افراد، خيمههائي
در كنار خيابانها برپا ميكنند و به رهگذران، چاي و آش و در فصل تابستان،
شربت و خاك شير و... ميدهند. بديهي است كه نفس اين اقدام، كاملاً پسنديده
و نوعي خدمت به مردم است اما بشرط آنكه باعث راه بندان و مزاحمت براي مردم
نشود. متأسفانه اين كارها در اغلب موارد چنان ترافيكي ايجاد ميكند كه به
جاي خدمت به مردم تبديل به ناراضي كردن مردم ميشود. شهرداري و نيروي
انتظامي كه در اين زمينهها مسئوليت دارند بايد ترتيبي بدهند كه اگر قرار
است اين خدمات انجام شود، اين قبيل مشكلات را به همراه نداشته باشد.
ادامه عزاداريها تا نيمه شب و گاهي بيش از نيمه شب و ايجاد مزاحمت براي مردمي كه ميخواهند در خانه هايشان استراحت كنند يا بيمار دارند، يكي ديگر از كارهاي ناپسند است كه در سالهاي اخير رواج يافته و با روح مكتب حسيني سازگاري ندارد. عزاداري براي امام حسين عليه السلام به ميزان و بگونهاي كه مزاحمتي براي مردم ايجاد نكند بسيار پسنديده و ارزشمند ا ست و تأثيرگذار نيز خواهد بود، اما هنگامي كه از اين چارچوبها خارج شود، نه تنها تأثير خود را از دست ميدهد بلكه آثار منفي نيز خواهد داشت.
در نظام جمهوري اسلامي كه سنگ بناي جامعه ديني گذاشته شده، بايد با هر نوع افراط و تفريط و انحراف به نام دين مبارزه شود و همه چيز براساس منطق دين و تعادل باشد. پالايش عزاداريها ميتواند به اين مهم كمك كند.
در طول قرنهاي گذشته، آنچه نهضت عاشورا و حماسه كربلا را زنده نگهداشته عزاداري سنتي است. عزاداري سنتي، ويژگيهائي دارد كه با آداب و رسوم و فطرت مردم سازگار است و پيام امام حسين عليه السلام و شهداي كربلا را تا عمق جانها نفوذ ميدهد و مظلوميت و حماسه را يكجا و همزمان، مجسم مينمايد. اينكه مردم، داوطلبانه و عاشقانه روزهاي تاسوعا و عاشورا از خانهها بيرون ميآيند و با تمام وجود براي شهداي كربلا سينه ميزنند و گريه ميكنند و هر سال اين علاقه و عشق، بيشتر و بيشتر ميشود، به اين دليل است كه حماسه حسيني در طول قرنها با نوحهها و عزاداريهاي سنتي در مساجد و حسينيهها و در دستههاي سينه زني و زنجيرزني با جسمها و جانها عجين شده است. اين واقعيت با روشنترين بيان به همگان ميگويد اجازه ندهيد هيچ چيزي جاي عزاداري سنتي را بگيرد كه اگر چنين شد، عامل اصلي زنده ماندن اين عزاداري دير پا را از دست خواهيم داد. تأكيد امام خميني بر ضرورت حفظ عزاداري سنتي نيز به همين دليل بود.
اكنون عزاداري سنتي در معرض خطر قرار دارد و كساني بايد براي رفع اين خطر همت كنند. علماي ديني تذكراتي دادهاند و ميدهند ولي اين كار بزرگ و مهم بايد متولي اجرائي داشته باشد. مناسبترين متولي براي بازگشت به عزاداري سنتي، نهادهاي فرهنگي هستند، البته مداحان سنتي نيز ميتوانند سهم بزرگي در انجام اين واجب داشته باشند.
رسالت:حمايت آشكار از تروريسم!
«حمايت آشكار از تروريسم!»عنوان سرمقاله روزنامه
رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در ان ميخوانيد؛ 20روز به پايان
مهلت نهايي دولت عراق به منافقين براي تخليه اردوگاه اشرف باقي مانده است.
دولت
عراق بارها خواستار تخليه اردوگاه اشرف از لوث وجود منافقين شده است. اما
دولت آمريكا و برخي دولتهاي اروپايي از منافقين تروريست حمايت ميكنند.
مقامات غربي بارها از دولت عراق مهلت گرفتهاند تا شايد براي منافقين جايي دست و پا كنند اما هيچ كشوري حتي دولتهاي اروپايي و آمريكايي حامي منافقين حاضر نيستند به آنها پناه دهند.
رژيم صهيونيستي تنها كشوري است كه حاضر شده است منافقين را بپذيرد. هم اكنون نيز شماري از منافقين در سرويسهاي امنيتي و جاسوسي رژيم صهيونيستي به خيانت عليه ملت ايران مشغول هستند 31 دسامبر آخرين مهلت براي تخليه اردوگاه اشرف از سوي دولت عراق اعلام شده است.
اين بار سازمان ملل به عنوان اصلي ترين حامي تروريستهاي منافق به نمايندگي از آمريكا و دولتهاي اروپايي پا در مياني كرده است تا باز مهلت دولت عراق تمديد شود.
مارتين كوبلر نماينده بانكيمون در عراق در گزارش خود به شوراي امنيت اهالي اشرف را "ايرانيان تبعيدي" خوانده و خواستار "ايمني"، "رفاه" و "امنيت" منافقين شده است.
منافقين چه كساني هستند؟ چرا به تروريسم روي آوردند؟ آنها براي كدام دولت كار ميكنند؟ چرا آمريكا و اروپا با آنكه به ظاهر از تروريسم بيزاري و نفرت دارند اما از منافقين تروريست به شكل افراطي حمايت ميكنند و اعضا و رهبران منافق در آمريكا و اروپا هميشه در راهروهاي كنگره آمريكا و پارلمان اروپا ولو هستند و به راحتي آمد و شد دارند.
منافقين به ظاهر عده اي از مبارزين عليه شاه بودند كه با قيام ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) از زندانهاي رژيم شاه آزاد شدند. آنها در اوايل دهه 50 با اعلام مواضع تغيير ايدئولوژيك اسلام را رها كردند و ماركسيست آمريكايي شدند. اين اولين ضربه آنها به مبارزات ملت مسلمان ايران بود. آنها پس از آزادي از زندان در اهداف و شعارهاي نهضت اسلامي به رهبري امام خميني (ره) اخلال ميكردند و بناي ناسازگاري با انقلاب اسلامي را گذاشتند. منافقين در فتنه بنيصدر شاخه نظامي ليبرالها عليه انقلاب اسلامي شدند و بيش از 16 هزار نفر از مردم ايران را شهيد كردند آنها شهيد مظلوم بهشتي سيد الشهداي انقلاب اسلامي را به همراه 72 تن از ياران با وفاي امام خميني (ره) در هفتم تير سال 60 به خاك و خون كشيدند.
منافقين به فاصله كمي نخست وزير و رئيس جمهور قانوني كشور را در يك حادثه تروريستي به شهادت رساندند. آنها اسوههاي دين، اخلاق و عرفان در چهار سوي كشور يعني حضرات آيات مدني، دستغيب، اشرفياصفهاني و صدوقي را در تبريز، شيراز، كرمانشاه و يزد به شهادت رساندند و به سيره يزيديان بدنهاي آنها را پاره پاره كردند. با حمله عراق به نمايندگي از اروپا و آمريكا به ايران منافقين به ارتش بعث پيوستند و به تدريج كادرهاي خود را به بغداد بردند. آنها در طول جنگ عملا براي استخبارات ارتش صدام جاسوسي ميكردند و محل اصابت موشكهاي صدام به شهرهاي ايران را در اختيار واحد موشكي صدام قرار ميدادند.
آخرين اقدام آنها در جنگ پس از پذيرش قطعنامه، همگامي و همراهي با ارتش صدام درحمله به ايران بود كه با مشت محكم و آهنين ملت روبهرو شدند. آنها در ادامه زندگي ننگين و بيشرمانه خود در عراق در سركوب قيام شيعيان و كردها در سال 1991 در كنار ارتش صدام دست به كشتار بيگناهان در اين كشور زدند.
نماينده بانكيمون در عراق از اين جماعت روسياه و تروريست به عنوان "ايرانيان تبعيدي" ياد ميكند. او بايد به اين سئوال پاسخ دهد كه چه كسي منافقين را به عراق تبعيد كرده است؟
او بايد به اين سئوال پاسخ دهد يك جماعت جنايتكار با اين پرونده سياه از تروريسم چرا بايد مورد حمايت شوراي امنيت سازمان ملل قرار گيرد به طوري كه آنها خواهان "امنيت"، "رفاه" و "ايمني" منافقين تروريست باشند.
به اين سئوالات فقط در يك شكل ميشود پاسخ داد كه بپذيريم منافقين به نمايندگي از سرويسهاي سيا، موساد و ام آي 6 انگليس اين جنايت را در ايران مرتكب ميشدند. خصومت آمريكا و دولتهاي غربي با ملت ايران و معارضه آنها با انقلاب اسلامي بر كسي پوشيده نيست. آنها از بانيان جنگ داخلي در ايران، تحميل جنگ 8 ساله و ادامه خصومت ورزي با ايران تاكنون بودهاند.
حمايت آنها از منافقين اين واقعيت را افشا ميكند كه اين خصومت ورزي هنوز ادامه دارد و مأموريتهاي جديدي براي منافقين براي ضربه زدن به انقلاب اسلامي تعريف شده است.
منافقين شاخه نظامي نبرد نرم آمريكا عليه ملت ما هستند. اين شاخه از طرف غرب حمايت مالي، تسليحاتي، سياسي و ديپلماتيك ميشود.
واقعا بايد به مظلوميت ملت ايران و انقلاب سخت گريست. آمريكاييها داستان خيالي ترور سفير عربستان در واشنگتن را چنان ميبافند كه گويي يك فيل هوا كردهاند. بعد تهمت تروريسم به دولت و ملت ايران ميزنند در حالي كه كارنامه سياه شاخه تروريسم آمريكا در ايران آن قدر فضاحت بار و آشكار و علني است اما به دليل بيعرضگي دستگاه ديپلماسي كشور نتوانستهايم پيام مظلوميت ملت ايران را به گوش جهانيان برسانيم. توقف ديپلماسي تهاجمي دولت به اين مظلوميت كمك ميكند و معلوم نيست اين ستم كي پايان خواهد پذيرفت.
دولت عراق بايد از شرف ملت خود بخصوص شيعيان و كردها دفاع كند، دولت عراق بايد حسن همجواري با ملت ايران را اثبات كند و منافقين را از اين كشور اخراج نمايد. فرقه منافقين بايد به وطن اصلي خود يعني سرزمينهاي اشغالي برگردند و در كنار بهائيان و ديگر نوكران آمريكا و انگليس عمر ننگين خود را به پايان ببرند. آمريكا و اروپا با آنكه از آنها حمايت ميكنند حاضر نشدهاند اين جماعت را در كشورهاي خود پذيرا باشند. عفونت ناشي از همكاري با منافقين دستگاه تنفسي امنيتي آنها را آزار ميدهد. لذا مدام دنبال مهلت هستند. اين استمهال بايد روزي پايان پذيرد. روز 31 دسامبر آخرين روز اين مهلت است.
سياست روز:امان از بيتقوايي، بيتقوايي، بيتقوايي
«امان از بيتقوايي، بيتقوايي، بيتقوايي»عنوان
سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد پيرعلي است كه در آن
ميخوانيد؛«تحريمها موثرند، زيرا موجب ايجاد بحثها (مجادلات) داخلي در
ايران شده است، جاي تعجب نيست كه سازمان سيا ايران را ضعيف ارزيابي نموده
است، اكنون اطمينان يافتهايم كه تحريمها منجر به افزايش بحثهاي داخلي
ايران شده است و ما ميتوانيم پيش از گذشته به تحريمها اميدوار باشيم»
عبارت فوق بخشي از تحليل اخير روزنامه نيويورك تايمز است. اين تحليل را داشته باشيد تا پس از اشاره كوتاه متعاقبا به آن بپردازيم.
همگان اعم از دوست و دشمن ميدانند كه ايران در عمر سي و اندي سال انقلابش همواره در تحريم قدرتهاي بزرگ بوده است. چه تحريمهاي مستقيم به ويژه در هشت سال جنگ تحميلي و چه پس از آن زير چتر تحريمهاي غيرمستقيم بوده است. اگرچه در بسياري از مواقع اين تحريمها، عرصه را در داخل كشور به برخي حوزهها از جمله اقتصاد سخت مينمود ولي نگاه بسياري از ناظران داخلي و خارجي اين بود كه معمولا اين تحريمها عامل ابتكارات داخلي و حتي انسجام دروني هم نشده است. خلاصه اينكه حداكثر محصول منفي تحريمها در سالهاي گذشته، در تنگناقرار گرفتن برخي مبادلات اقتصادي و فشار مضاعف اقتصادي به مردم ارزيابي ميشد. اما تحليل اين روزنامه آمريكايي در ابتداي اين يادداشت، مويد نكتهاي جديد است و آن اينكه؛ تحريمها موجب تشديد اختلافات ميان مسئولين كشور گرديده و تداوم بكارگيري ابزار تحريم توانسته آنها را اميدوارتر كند.
خيلي زمان زيادي از توصيههاي معمار كبير انقلاب و سفارشات متعدد مقام معظم رهبري به كارگزاران نظام در همه قوا نميگذرد ولي بارها مسئولان را از اختلافات غيرمتعارف بر حذر ميداشتند و حداقل غيرعلني شدن برخي اختلافات طبيعي را خواستار ميشدند چرا كه حاصل آن را براي كشور بسيار هزينهدار ميديدند. اكنون همان مقطع زماني است كه بايد از آن اجتناب ميكرديم.
اما ريشه اين اختلافات كجاست كه به اين ميزان دشمن شادكن شده است.
به
اعتقاد نگارنده ريشه مجادلات در ميان فرزندان انقلاب را ناشي از فقدان
تقوا ميداند. بيتقوايي در گفتار و رفتار، بيتقوايي ناشي از عمل غيرخالص و
صرفا نفساني،بيتقوايي حاصل از منيتها، بيتقوايي در رعايت اخلاق
انقلابي و بيتقوايي در....
آري همين بيتقوايي است كه شعله اختلافات و بحثهاي داخلي را خصوصا در ميان گروههاي سياسي افروختهتر كرده و دامن زده است و معاندان نظام را ذوق زده و اميدوار ساخته است.
روزنامه نيويورك تايمز در بخشي ديگر از تحليل خود اين گونه مينويسد «نگران نباشيد چون تحريمها موجب محدودشدن و كاهش نفوذ ايران در منطقه و همچنين ايجاد بحثهاي (اختلافات) داخلي قابل ملاحظهاي شده است»
آيا وقت آن نرسيده كه مسئولان در همه قوا و نهادهاي كشور تقوا را در رفتار و گفتار خود حاكم سازند و منتظر آن نباشند كه حتما رقبا و ساير مسئولان تقوا را پيشه سازند.
مردم سالاري:وقتي خورشيد را نمي بينيم
«وقتي خورشيد را نمي بينيم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزابابامطهري نژاد است كه در ان ميخوانيد؛مي دانيد اين جملات از کيست؟«...مي پندارم انقلاب يک حرکت است، يک حرکت اجتماعي، و هر انقلاب يا حرکتي بايد هدف داشته باشد. انقلاب اسلامي ما هدف ها داشت: نخستين هدفش بنيان گذاشتن و تحکيم بخشيدن به يک نظام نوين «جمهوري اسلامي» بود و دومين هدفش بنياد و گسترش آزادي هايي که متجاوز از پنجاه سال در هر زمينه اي از فرد فرد اين مملکت دريغ شده بود و به جاي آن خفقاني را به ما تحفه داده بودند که جرئت و قدرت حال و احوال پرسي از يکديگر را نداشتيم . سومين هدف انقلاب ما تدارک بدست آوردن استقلال بود که متجاوز از دويست سال از طرف جهانخواران غالبا صهيونيست، مورد هجوم و لطمه قرار گرفته بود و در اين 25سال معاصر (منتهي به پيروزي انقلاب) از طرف شيطان بزرگ «آمريکا» و رقيب «سالت» نشين او.»
اين جملات بخشي از سخنان شمس آل احمد در فروردين 1359 در کنگره انقلاب فرهنگي در دانشگاه کرمان است که در ادامه آن به راه انقلاب و ويژگي هاي اين راه و به وسايلي که براي رسيدن به آن اهداف و راهي که در پيش گرفته است از آن برخوردار است مي پردازد و در راس آن وسايل، از رهبري انقلاب به عنوان يک رهبر و زعيم بي بديل و بي نظير که در عالم بشريت و دست کم در انقلابات اين دويست سال معاصر بشري، مشابه و همتايي نداشته است.
اين جملات از «شمس آل احمد» است که از سال 1325 زماني که تنها 17 سال بيش نداشته، روزنامه نگار بوده است. او برادر جلال آل احمد روشنفکر مسئول و پرکار و صادق است که افتخار دائمي نويسندگان اين مرزوبوم بوده و هست و خواهد بود. هفته گذشته 14 آذر نخستين سالگرد در گذشت اين انسان بزرگ بود. تا آنجا که نگارنده دنبال کرده است متاسفانه هيچ يادي و هيچ اشاره اي جز يک يادداشت در روزنامه اطلاعات به اين مناسبت نيامد.
خبر حادثه بزرگ تر از آن بود که بشود در يک يا چند سال آن را هضم و جذب کرد. شمس آل احمد که اينک در سالگرد فقدان تاثر انگيزش هستيم، اديب، نويسنده و روشنفکري است که به خاطر کمرنگ نشدن برادرش "جلال" که بزرگ بود و از اهالي امروز، هرگز سعي نکرد واقعيت قلم و انديشه اش را فرياد زند. شمس آل احمد از قيد نسبت ها رهيده بود و به حقايقي فراتر از واقعيت هاي ملموس رسيده بود، اما از قيد نسبت با برادرش جلال هرگز نه خواست و نه توانست که خود را برهاند، که اگر چنين مي شد او خود به عنوان يک واقعيت پرفروغ مي درخشيد و اين معنا را در کتاب "از چشم برادر" به خوبي مي توان دريافت.
در دو هفته اي که در سال 76 در دامغان ميزبان او بودم و در نشست هايي که با فرهنگيان، جوانان و دانشجويان داشت و در نوشته هايش در مورد انقلاب اسلامي از جمله دو جلد کتاب حديث انقلاب، با تمام وجود نگران کارکرد دين در جامعه انقلابي ايران بود و هرجا به سوال يا رويدادي برمي خورد که خطر کارکرد منفي براي دين داشت مثل اختلاف مسوولان يا اختلاف بين دو روحاني يا دو جناح روحاني به شدت آه مي کشيد و آن را خطرناک مي دانست و اين در حالي بود که زندگي اش مملو از کم لطفي ها و بي لطفي ها از جانب برخي افراد شده بود. اهتمام شمس به يادداشت هاي روزانه در دفتر ايامش ستودني بود. هرچه ديده بود و هرچه شنيده بود را به اختصار مي نوشت و جهت گيري و نگاه خودش را يادداشت مي کرد که اگر آن دفاتر تنظيم و منتشر شود و ديدگاه هاي سال هاي ماضي او در مورد افراد با واقعيت هاي پيش آمده بعدي تحليل شود چه خواهد شد.
ياد و نام او را گرامي مي داريم که بزرگ بود و از اهالي امروز و با صداقت و راستي و يکرنگي و يک رويي نسبتي ديرينه داشت.
شرق:سايه روشن يك بخشنامه
«سايه روشن يك بخشنامه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جمشيد عدالتيان است كه در آن ميخوانيد؛بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران 10 بانك را موظف كرده تا ارز مورد تقاضاي واردكنندگان كالا و خدمات را به هر ميزان جهت مصارفي كه در آينده خواهند داشت، تامين كنند. همانطور كه آمار نشان ميدهد بيش از 80درصد از واردات كشور را مواد اوليه كالاهاي واسطهاي و سرمايهاي تشكيل ميدهند كه عموما در بخش توليد از آنها استفاده ميشود.
از اين رو به دليل نوسان بازار ارز، قيمت تمام شده بسياري از كالاها در كشور دچار مشكل شده و همچنين براي تهيه كالاهاي واسطهاي و سرمايهاي و تهيه مواد اوليه در چند ماه گذشته مشكلات توليدكنندگان افزون شده است زيرا آنان نه ميدانستند و نه ميتوانستند قيمت تمام شده كالاي خود را براي عرضه به بازار محاسبه كنند.
در كنار اين مورد، مدتي است كه برخي كشورهاي دنيا بهخصوص كشورهاي اروپايي نظير آلمان از پذيرش «السي» ايران خودداري ميكنند. در حال حاضر رابطه بانكي بين بانكهاي كشور و خارجي كمتر وجود دارد و توليدكنندگان مجبور هستند كه عموما از طريق صرافيها پول كالاهاي خريداري شده را واريز كنند كه اين امر نيز هجوم وسيعي از تقاضاي ارز را در بازار ايجاد كرده است. همانطور كه اشاره شد 80درصد واردات كشور در بخش توليد است و اين سبب ميشود تقاضاي بزرگي در رابطه با ارز را شاهد باشيم كه به دليل محدوديتها، اين تقاضا در بازارهاي غيررسمي و غيربانكي خودش را نشان ميدهد. به خصوص اينكه در حال حاضر توليدكنندگان بايد پول نقد تهيه كنند.
تاكنون رسم بر اين بود كه معمولا از طريق «السي» با پرداخت 10درصد حساب خريد را باز ميكردند تا كالا ميرسيد و سپس باقيمانده را پرداخت ميكردند اما اكنون توليدكننده به ناچار بايد در بازار آزاد، پول نقد را تمام و كمال پرداخت كند. نگراني ديگر اين است كه طبق روال معمول، سيستم بانكي امن است و بانكها اعتبار يكديگر را به رسميت ميشناسند، براي همين توليدكننده با خيال راحت مواد را خريداري ميكرد تا رسيدن كالا كه مابقي را پرداخت كند اما اكنون بايد تمام پول را قبل از دريافت كالا بپردازد كه اين خود نيز ميتواند مشكلات متعددي را به وجود آورد.
علاوه بر اين، پيش از اين توليدكننده ميتوانست مابهتفاوت ارز آزاد و دولتي را از طريق بانك دريافت كند اما معمولا اين روش طولاني و سخت بود و براي همين نيز اين كار به سهولت صورت نميگرفت.
در چنين وضعيتي، بخشنامه جديد بانك مركزي ميتواند بسياري از مشكلات را حل كند به طوريكه توليدكنندگان ميتوانند اميدوار باشند كه از اين پس به ثبات نسبي برسند و ميتوانند تا حدودي قيمت تمام شده كالاها را محاسبه كنند. از اينرو بخشنامه بانك مركزي را میتوان گام مثبتي تلقي كرد. هرچند مشخص نيست كه چطور اجرا خواهد شد و اين امر، نگرانيهايي را دامن ميزند.
ابتكار: وحدت انتخاباتي يا وحدت ملي؟
«وحدت انتخاباتي يا وحدت ملي؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي كريمي است كه در آن ميخوانيد؛کمتر از چهار ماه به انتخابات مجلس نهم باقي مانده. اگر از فراز فعل و انفعالات گروههاي فعال در ميدان سياست، به صحنه بنگريم، مهمترين گفتمان حاکم، گفتمان وحدت است. بيش از يک سال از تشکيل کميتههاي وحدت اصولگرايان گذشته؛ اما هنوز نتيجه مشخصي بهدست نياوردهاند. همچنان گروههاي مختلف تلاش ميکنند با افزودن يا کاستن از تعداد کميتهها، به نتيجه دلخواه خود نائل آيند. دراينحال، کشمکش جبهه متحد و جبهه پايداري پاياني ندارد. در اين مدت، سياست رسانهاي اصولگرايان کتمان و سانسور اختلافات و وحدتنمايي بوده. همزمان، پوشش بدون روتوش اخبار گروههاي مختلف اصولگرا توسط رسانههاي مستقل، به اختلافافکني متهم ميشود.
وحدت عامل پيروزي انقلاب اسلامي بود و استمرار انقلاب نيز به حفظ وحدت ملي متکي است. وحدت مقياسي است که باعث ارزشگذاري بقيه اقدامات خواهد بود؛ براي مثال اگر حرکتهاي فردي و جمعي در مسير وحدت ملي باشد، ارزش خواهد داشت؛ ولي اگر وحدتشکن باشد، ضدارزش است.
انتخابات همواره فرصتي براي نمايش وحدت جامعه است. گروهها و نخبگان سياسي نقش تعيينکنندهاي در وحدت جامعه عهدهدارند؛ اما گروههاي سياسي اين نقش را تنها در آستانه انتخابات، آنهم با تعاريف مضيق اعمال ميکنند. انگار که دايره وحدت محدود به انتخابات است و در اين دايره، تمام همت و تلاش به منظور تحقق وحدت حداکثري، صَرف دفع افراد با تفاوتهاي حداقلي ميگردد. شرايط و قيود وحدت، آنچنان گسترده ميشود که مصداق آن ناياب و مدعيان آن ناکام ميمانند. در نگاه مدعيان وحدت گروهها و وحدت انتخاباتي آنان آنچنان مهم القا ميشود که پوشش اخبار ناراضيان، گناهي نابخشودني تلقي ميگردد، گويي که منافع ملي نقض شده است.
وحدت انتخاباتي آنقدر تبليغ ميشود که منتقدان جرئت نکنند ليست مستقل ارائه دهند يا خود را در چارچوبي غير از دايره مدعيان قرار دهند. براي رفيع نشاندادن قله وحدت، ابزارهاي مختلفي بهکار گرفته ميشود. گاهي احتمال جانگرفتن جسم بيجان مرحوم اصلاحطلبان بهعنوان سوخت موشک وحدت خرج ميشود. گاهي هم خطر جريان انحرافي و ساکنين فتنه، چاشني آن ميگردد. اين در حالي است که انتخابات همچون ديگر صحنهها يکي از ميدانهاي مشارکت مردم ايران محسوب ميشود. محدودکردن وحدت به فصل انتخابات، بياعتنايي به مقاطع مختلفي است که ملت شريف ايران بهصورت يکپارچه در مقياس ملي، نقش خود را ايفا ميکنند.
مردم همواره در آزمون وحدت موفقتر از گروههاي سياسي بودهاند. شايد يکي از دلايل اين موفقيت، تفاوت اهداف ملت و گروههاست. توده مردم ياد گرفتهاند که وحدت خود را محدود و مقطعي نکنند. آنان بهنيکي دريافتهاند که اگر هدف وحدت متعالي باشد، امکان فراگيري آن فراهم است. اگر وحدت به خواستههاي قومي و قبيلهاي تنزل پيدا کند، خود عامل اختلاف و رويارويي قبايل ديگر خواهد شد؛ اما اگر مشترکات ملي و منافع عموم ملت مبناي وحدت باشد، جمعيت هفتادميليوني ايران انرژي خود را به پاي وحدت صَرف خواهند کرد و بهطور طبيعي، هرکدام از مردم بهعنوان اجزاي وحدت ملي نقشآفريني ميکنند؛ چراکه به کارکرد وحدت در تأمين اهداف متعالي و مقدس خود ايمان دارند و وحدت را ضروري ميدانند؛ چون دشمن مشترک را باور کردهاند. ملت ايران حيات خودش را مرهون وحدت ملي ميداند. ازاينجهت، از هرآنچه وحدتشکن است، پرهيز ميکند و آنچه باعث تحکيم وحدت است، پاس ميدارد.
اما وحدت انتخاباتي گروههاي سياسي شبيه وحدت قبيلهاي است. قبيلههاي سياسي تا هنگاميکه سهم حداکثري خود را در ائتلافها و اتحاد با ديگر قبايل ببينند، حاضر به تمکين هستند. هرگاه که سود خود را در نواختن ساز جدايي تصور کنند، ساز جدايي را کوک ميکنند. آنان بجز سود قبيلهي محدود سياسي خود، هدف متعالي ديگري ندارند. انتخابات در نگاه توده مردم، يکي از برشهاي تاريخي براي اداي دين به کشور و نظام ارزيابي ميشود؛ اما در نگاه بخشي از گروههاي مدعي، فرصتي براي دستيابي هرچه بيشتر به قدرت است.
در نگاه مردم، انتخابات هرچه پرشورتر و باعث مشارکت حداکثري گردد، موجب تقويت پايههاي نظام و عامل سربلندي و عزت ملت خواهد شد و بر اقتدار نظام در صحنه بينالملل خواهد افزود. اما در نگاه گروههاي سياسي که خواهان حضور مطلق و انحصاري خود در قدرت هستند، تلاش براي انتخابات با مشارکت حداکثري، پذيرش ميزان ريسک رقابت است و شانس خود را در انتخابات بدون رقابت ميدانند. بر همين اساس، ميزان مشارکت نهتنها براي آنان ارزش و هدف نيست، که گاهي نقض غرض به حساب ميآيد.
بههرحال وحدت مردم، وحدتي ملي و با اهدافي متعالي است؛ ولي وحدت مورد ادعاي بخشي از گروههاي سياسي، همواره قبيلهاي و گروهي است و به همين دليل، جامعه به اين نوع صدا و ندا رغبت نشان نميدهد. اين گروهها اگر ميخواهند صداي ايشان شنيده شود، وحدت را با مقياس ملت ايران سر دهند تا ببينند چطور همه گوشها براي شنيدن و لبيک گفتن حساس خواهد شد.
آفرينش:افغانستان و اجلاس بن دوم
«افغانستان و اجلاس بن دوم»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛نزديک به يک دهه از برگزاري اجلاس بن اول در مورد افغانستان پس از سرنگوني طالبان مي گذرد. اجلاسي که مقدمات آينده افغانستان را با شرکت کشورهاي همسايه اين کشور گروه هاي مختلف افغانستاني و همچنين جامعه بين المللي و سازمان ملل رقم زد و به ابعاد سه گانه اقتصادي، امنيتي و سياسي آينده اين کشور پرداخت. در اين بين اينک و پس از يک دهه اجلاس بن دوم بار ديگر در آلمان مي تواند خود مبدا تحولاتي ديگر در افغانستان شود .
در اين بين اگر نگاهي به دستاوردهاي اجلاس بن دوم و شرايط کنوني سياسي، اقتصادي وامنيتي افغانستان داشته باشيم بايد گفت که در واقع هر چند بنا به نتايج نشست بن اول اميد مي رفت که به حوزههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و امنيتي جامعه افغانستان توسط جامعه بين المللي توجهي ويژه شود، اما بايد گفت امروز و پس از يک دهه اين کشور همچنان درگير چالشهاي گسترده و فراوان اقتصادي، امنيتي، اجتماعي و سياسي است. يعني هر چند در سالهاي ابتداي سرنگوني طالبان وضعيت اقتصادي امنيتي و سياسي اين کشور بهبود يافت و با رشد خوب و گسترده اي همراه بود اما اندک اندک با افزايش درگيري هاي نظامي و افزايش حضور جريان افراطي در اين کشور وضعيت اقتصادي نيز مطابق انتظارات با رشد گسترده روبرو نشد .
گذشته از اين نيز بسياري از کشو هايي که تعهدات گسترده مالي و اقتصادي به افغانستان داده بودند در عمل به قول خود وفا نکردند و اين کشور با سطح مطلوبي از رشد اقتصادي سرمايه گذاري و برگشت مهاجران و پناهندگان روبرو نگرديد .
آنچه مشخص است اينک و پس از برگزاري اجلاس بن دوم بايد گفت بي شک اين اجلاس همچون بن اول بر سرنوشت چند بعدي و آينده افغانستان تاثير گسترده اي دار د. در اين حال اگر بخواهيم واقع گرايانه به دستاوردها و پيامدهاي اين اجلاس نگاه کنيم مي توان گفت اگر کشورهاي غربي بويژه امريکا به جاي توجه به منافع اقتصادي سياسي وامنيتي افغانستان به منافع ملي خود توجه کنند عملا روند حوادث چند ساله گذشته اين کشور ادامه خواهد يافت و افغانستان نيز همچنين با چالشهايي فروان و چند بعدي روبرو خواهد بود.
در اين حال اگر به وضعيت کنوني اين کشور توجهي داشته باشيم بايد گفت اين کشور اينک با چالشها و مشکلاتي هم چون پيمان استراتژيک، آينده حضور نظامي آمريکا و ناتو ، تهديدات روبه فزاينده جريان افراطي و طالبان در بعد امنيتي و همچنين در حوزه اقتصادي با نبود سرمايه گذاريهاي لازم اقتصادي و کاهش کمک هاي بين المللي روبرو است .
در اين راستا بي شک تصميمات و دستاوردهاي کنفرانس بن دوم در صورتي ميتواند به نتيجه و سرانجام مشخصي براي آينده افغانستان دست يابد که جامعه بين المللي در واقع گذشته از توجه به نيازها و چالشهاي جامعه افغانستان نقش بيشتري براي همسايگان موثر اين کشور در افغانستان قائل باشد. در عين حال نيز سازمان ملل و جامعه بين المللي نيز همچون به تعهدات امنيتي سياسي و اقتصادي خود در قبال اين کشور توجهي ويژه داشته باشد تا عملا پيامدهاي اين اجلاس با دستاورهاي متمايز و نتايج مثبت تري براي افغانستان همراه گردد. .
حمايت:دو سرزمين با يك سرنوشت
«دو سرزمين با يك سرنوشت»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛عراق و افغانستان دو سرزميني هستند كه از برخي جهات داراي شباهتهاي بسياري مي باشند. مولفهاي كه دو كشور را بيشتر به يكديگر نزديك ميكند حضور اشغالگران و فعاليت گروههاي تروريستي است. نكته قابل توجه در تحولات دو كشور در روزهاي گذشته تشديد ناآراميها و انفجارهاي خونين است كه دهها كشته و زخمي بر جاي گذاشته است. نكته مهم آنكه اكثر اين حملات عليه هياتهاي عزادار سالار شهيدان امام حسين(ع) بوده است.
در باب اين ناآراميها دو ديدگاه مطرح است. اولا برخي بر اين امر تاكيد دارند كه ناآراميهای عراق برگرفته از تحركات سلفيها و بعثيهايي بوده كه شرايط كنوني عراق را مغاير با منافع دانسته و برآنند تا در سايه كشتار و جنايات اهداف قدرت طلبانه خود را محقق سازند. جريانهايي كه به نوعي با برخي كشورهاي عربي و غربي در ارتباط هستند.در افغانستان نيز طالبان همچون گذشته مسئوليت اين حملات را پذيرفته است كه البته بخشي از آن را اعلام نارضايتي از اجلاس بررسي وضعيت افغانستان در آلمان ( بن 2) عنوان داشتهاند.
ثانيا، بسياري از ناظران سياسي و نظامي نيز بر اين عقيدهاند كه اين ناآراميها برگرفته از اقدامات و خواستههاي اشغالگران بويژه آمريكا است. در عراق، آمريكا سياست بحران سازي را راهكاري براي توجيه ادامه اشغال اين كشور دانسته و به نوعي به آن دامن ميزند تا ضمن كسب امتيازات جديد ادامه حضور خود را در اين كشور محقق سازد. در قبال افغانستان نيز بخش عمدهاي از سياست آمريكا معطوف به اجلاس بن است. اين نظريه مطرح است كه آمريكا همزمان با برگزاري اجلاس بن تلاش كرده با فضاي ناامني ضمن شكست وحدت افغانها، راه را براي ادامه اشغالگري بويژه وادار ساختن افغانها به پذيرش توافقنامه استراتژيك براي حضور بلند مدت آمريكا و نيز ادامه حملات به خاك پاكستان هموار سازد.
آمريكا با اين رويكرد همچنين بارديگر مذاكره با طالبان پس از 10 سال ادعاي جنگ با آنها را توجيه ميكند. به عبارت ديگر ميتوان گفت كه آمريكا بارديگر با ادعاي تروريسم و ناامني تلاش كرده تا سلطه طلبيهاي خود در افغانستان و منطقه را توجيه كند.
با تمام اين تفاسير اين نكته مهم قابل توجه است كه ناآراميهاي اخير عراق و افغانستان برگرفته از هر كدام از اين جريانها و يا تباني آنها با يكديگر باشد، يك اصل انكار ناپذير وجود دارد و آن اينكه ريشه تمام اين ناآراميها حضور اشغالگران است كه در سالهاي اخير كاركردي جز تشديد بحران و ناامني در اين كشورها نداشتهاند. اكنون عراق و افغانستان گرفتار تروريسمي هستند كه آمريكا زماني آنها را ايجاد كرد و زماني نيز با ادعاي مقابله با آنها به اشغال افغانستان و عراق پرداخت اما هرگز اين طرح را اجرا نكرده و با حفظ آنها همچنان به دنبال بهرهبرداري از وجود آنها در جهت تحقق منافع خويش است. بر اين اساس تنها راه حل چالشهاي اين كشورها خروج اشغالگران است كه ثبات و امنيت را براي آنها به همراه خواهد داشت.
دنياي اقتصاد:ضرورت يكپارچگي بخش خصوصي
«ضرورت يكپارچگي بخش خصوصي»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است كه در آن ميخوانيد؛نهاد بخش خصوصي ايران، روزهاي پرافتخاري را در تاريخ معاصر خود تجربه ميكند.
نمايندگان بازرگانان، صنعتگران و فعالان اقتصادي از فرصتهايي كه آفريده و آنها را در متن قانون اجراي سياستهاي كلي اصل 44 و همچنين قانون برنامه پنجم گنجانده بودند استفاده كرده و با تهيه طرح بهبود فضاي كسبوكار و ارجاع آن به مجلس توانستهاند آن را به صحن علني برسانند.
آنهايي كه دوران به محاق رفتن بخش خصوصي در دهه 1360 و كم وزن بودن آنها در دهه 1370 را به ياد دارند، ميدانند كه گامهاي برداشته شده براي كسب بخشي از قدرت تاثيرگذاري بر تصميمات اقتصادي توسط بخش خصوصي تا همينجا نيز هوشمندانه بوده است. در حالي كه همه مطالعات و تجربهها نشان ميدهد فضاي كسبوكار در ايران در مقايسه با شاخصهاي كارشناسي پذيرفته شده در دنيا، فضايي ناكارآمد، غيرشفاف و نامتعادل است، تصويب طرح بهبود فضاي كسبوكار ميتواند بخشي از اين نقاط كور را در روشنايي قرار دهد. در صحن علني مجلس، اما تصويب طرح به سد مخالفت معاون پارلماني رييس جمهور و رييس مركز پژوهشهاي مجلس برخورده و احتمال تصويب طرح را با نوعي ابهام روبهرو كرده است. اين دو مقام دولتي و قانونگذار با بخشي از ماده 24 طرح ياد شده مخالفت كرده و خواستار حذف يا تعديل آن شدند. برخي رسانههاي طرفدار دولت نيز با استناد به مباحث ياد شده در صحن علني مجلس، داوريهاي جالبي كرده و ضمن مشابهسازي با مسائل روز آمريكا، اين طرح را اخلال در اوضاع كسبوكار و تسلط يك درصد بر 99 درصد معرفي كردند كه باعث دور شدن از فضاي كارشناسي مباحث ميشود. اكنون و در شرايطي كه تصويب طرح بهبود فضاي كسبوكار در مجلس با نوعي ابهام مواجه شده است، چه ميتوان كرد؟ دو نكته قابل يادآوري است:
1- نهاد دولت، مجلس قانونگذاري و ساير نهادهاي رسمي
قدرت در ايران تجربه 3 دهه سپري شده در سپردن سياستگذاري و تصديگري
فعاليتهاي اقتصادي به دولت را دارند. تجربه نشان ميدهد آنچه در اين سه
دهه رخ داده است به تقويت اقتصاد واقعي منجر نشده است، بلكه بنيانهاي
كسبوكار ايران را تضعيف و بر ابهامها، ناشفافيها و ناكارآمديها افزوده
است. همين تجربه تلخ بود كه راه را براي تقويت بخش خصوصي هموار و
سياستهاي كلي اصل 44 را الزامي كرده است. تداوم اين وضع و ناتوان ماندن
بخش خصوصي كه اكنون در برابر دولت وزن زيادي ندارد، همه آنچه را كه براي
رهايي اقتصاد ايران باقي مانده است، با مشكل مواجه خواهد كرد؛ بنابراين اگر
مسوولان سياسي ميخواهند كسبوكار ايرانيان بيش از اين تضعيف نشود و به
سويي رانده نشود كه در آيندهاي نه چندان دور همه بازارها در اختيار
كشورهاي ديگر قرار گيرد، در تصويب اين طرح نبايد سختگيري كرده و به دلايل
غيرواقعي، كار را ناتمام سازند. ايجاد فضايي كه صاحبان سرمايه و صنعت مستقر
در سرزمين را دلسرد و ناكارآمد كند به نفع هيچ كس نيست.
ترديد نبايد
كرد كه حتي با تصويب اين طرح در ميانمدت تعادل قوا در تعامل دولت و بخش
خصوصي همچنان با فاصله زيادي به نفع دولت خواهد بود.
2- بخش خصوصي ايران شامل صدها تشكل و انجمن و سنديكا و هزاران فعال اقتصادي در ادامه راه و در بستر نشاندن بذري كه نتيجه آن قانوني شدن حضور بخش خصوصي در مراكز تصميمسازي است، نقش ممتاز و بيبديلي دارند. واقعيت اين است كه نهادها و تشكلهاي بخش خصوصي بايد در همين نقطه و در مسيري كه تا اينجا آمده است با ارائه طرحهاي كارشناسي و چانهزنيهاي كارشناسانه از پيشبرد طرح بهبود فضاي كسبوكار حمايت كنند. بدون حمايتهاي نيرومند و كارآمد از نمايندگان حاضر و درگير در كار تصويب طرح و خالي ماندن عقبه پشتيباني و حمايتي، احتمال اينكه طرح با قدرت و قوت بالا تصويب شود، كاهش مييابد.