كيهان:هدف كور
«هدف كور»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1-
از مدت ها قبل از انتخابات سال 88 شواهد و قرائن غيرقابل خدشه نشان مي داد
دشمن پروژه القاي شبهه در سلامت انتخابات را دنبال مي كند و به دروغ و با
لطايف الحيل قصد دارد فرداي انتخابات بر شيپور تقلب براي كارشكني ها و
توطئه هاي بعدي بدمد.
با نزديك شدن به انتخابات اين راهبرد هر روز بيش تر آشكار مي شد تا جايي كه چند هفته قبل از انتخابات رياست جمهوري دهم، سايت گذار ارگان «خانه آزادي» وابسته به سازمان جاسوسي آمريكا -CIA- بطور صريح و به وضوح دستورالعملي را در قالب يك منشور و مانيفست براي شبهه افكني در سلامت انتخابات منتشر كرد.
البته اين دستورالعمل ها و طراحي ها از زواياي گوناگون و بصورت چندلايه و در گستره اي وسيع دنبال مي شد كه كدها و نمونه هاي آن غيرقابل انكار است.
به عنوان نمونه مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز نيز براي پروژه القاي شبهه در سلامت انتخابات دستورالعمل صادر كرد.
همچنين و باز هم به عنوان نمونه مراكز و مؤسساتي مانند صندوق اعانه ملي براي دموكراسي (NED) و چهره هاي معلوم الحال همچون «كنت تيمرمن» تأمين مالي اين دستورالعمل ها براي مخدوش كردن سلامت انتخابات ايران را برعهده داشتند كه البته از تمامي اين تحركات و تقلاها طرفي نبستند. بنابراين طبيعي است دشمن كه از او جز دشمني انتظار نمي رود و بطور مشخص در حماسه عظيم مردمي در 9 دي 88 ضربه شست سنگين و جانانه اي را نوش جان كرده است اين بار و در ميدان انتخابات مجلس نهم با راهبرد و تاكتيك هاي جديد به صحنه بيايد اما با چه راهبردي؟ و در نهايت اينكه به هدف خود مي رسد يا خير؟
2- در حالي كه انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در 12 اسفند ماه برگزار مي شود آنچه عيان است و بدون كمترين ترديدي مي توان نشانه هاي آن را آشكارا رؤيت و رصد كرد پروژه هاي پي درپي دشمن براي اين انتخابات است كه از 6 ماه مانده به زمان انتخابات در صحنه عمل كليد خورده است. مجموع اين پروژه ها در يك پكيج و بسته، راهبرد دشمن را شفاف تر نشان مي دهد.
به نظر مي رسد از سپتامبر گذشته به اين طرف تلاش ها و تحركات براي افزايش فشارها به ايران با هدف نشانه روي انتخابات 12 اسفند (2 مارس 2012) شروع شد و در ادامه در اكتبر و نوامبر و دسامبر و اكنون در ژانويه تداوم پيدا كرده است. طي 4 ماه گذشته در راستاي به سقف رساندن فشارها عليه جمهوري اسلامي 3 قطعنامه در 3 ضلع ادعايي و واهي «هسته اي»، «تروريستي» و «حقوق بشري» برضد ايران به تصويب رساندند. علاوه بر حوزه سياسي و ديپلماسي بارها در چند ماه اخير تهديدات نظامي و ادعاي گزاف حمله احتمالي به ايران را نيز پيش كشيدند. جالب اينجاست باراك اوباما چندين بار اين جمله را به زبان مي آورد كه؛ «همه گزينه ها روي ميز است» و ايران را مورد خطاب قرار مي دهد.
البته داخل پرانتز بايد اين نكته را يادآور شد كه در مثلث هسته اي، تروريسم و حقوق بشر ناكام ماندند و از گزينه حمله احتمالي نظامي به ايران كاملاً عقب نشيني كردند و از سوي ديگر؛ با واكنش هاي مقتدرانه ايران اسلامي در شكار پهپاد 170 RQو رزمايش ولايت 90 و تمرين موفقيت آميز بستن تنگه هرمز روبرو شدند.
از ديگر تلاش ها و طراحي هايي كه دشمن در ماه هاي گذشته و در همين اواخر عليه ايران اسلامي به صحنه آورد و با آب و تاب فراوان به آن پرداخت كه گويا آخرين تير در كمان او به حساب مي آمد موضوع تحريم نفتي ايران از يكطرف و تحريم بانك مركزي كشورمان از طرف ديگر بود.
رسانه هاي غربي از تحريم هاي ياد شده به عنوان «تحريم هاي گزنده» نام بردند با اين ادعا كه خاصيت فلج كنندگي دارد.
موضوع اين يادداشت واكاوي راهبرد دشمن در انتخابات و سنجش ميزان تحقق آن است و در اين مقال نمي گنجد كه موضوع تحريم نفتي و تحريم بانك مركزي بحث شود ولي به طور خلاصه بايد گفت؛ به پيش كشيدن تحريم ها هرچند كه اوباما اين ژست را بگيرد كه تحريم بانك مركزي ايران را امضا كرده است بيشتر بخاطر يك جنگ رواني و بوجود آوردن يك فضاي بحراني مصنوعي است چرا كه ناظران و كارشناسان اذعان مي كنند امضاي تحريم بانك مركزي ايران توسط اوباما تنها عنوان تحريم بانك مركزي را برجسته كرده و در متن آن مصوبه و مقرره به لحاظ اعمال شروطي اين تحريم بسيار كمرنگ و سست خواهد بود.
اكنون با كنار هم گذاشتن فشارها و تهديدات سياسي، ديپلماسي، نظامي و اقتصادي بر ضد ايران در فاصله زماني چند ماه مانده به انتخابات و خطي كه كماكان از سوي دشمن پيگيري مي شود و بعضا از سوي برخي رسانه هاي غربي به بيرون درز داده مي شود مي توان دريافت كه راهبرد اصلي دشمن براي انتخابات در پيش روي ملت ايران كاهش مشاركت مردم در ميدان مهم و حساس انتخابات است.
3- تحليل و برآورد دشمن اين است كه مجموعه فشارهاي سياسي، ديپلماسي و اقتصادي با پيوست تهديدات نظامي اين قابليت را داراست تا ايران را در به اصطلاح انزواي بين المللي قرار دهد طرفه آنكه مقامات رژيم صهيونيستي بخصوص نتانياهو و ايهود باراك و شيمون پرز طي چند ماه گذشته با حالتي ذوق زده اين كليدواژه «انزواي بين المللي» را در مورد ايران به كار برده اند و اين در حالي است كه در پي اوج گرفتن انقلاب هاي ملت هاي منطقه در بستر بيداري اسلامي و سقوط زنجيره اي متحدين استراتژيك رژيم صهيونيستي همچون دولت حسني مبارك و بن علي، فروپاشي و اضمحلال اين رژيم جعلي شتاب گرفته و انزواي تاريخي صهيونيست ها بيش از گذشته عيان و نمايان شده است.
4- پس از ادعاي انزواي بين المللي ايران در اثر فشارهاي سياسي و اقتصادي، برآورد دشمن اين است كه اقتصاد ايران به عنوان نقطه ثقل اقتدار و توان ايران به شدت نابسامان مي شود. و اين برهم ريختگي اقتصادي بر وضعيت معيشتي مردم اثر تعيين كننده دارد و در نهايت پس از اين به اصطلاح صغري و كبري چيدن ها نتيجه مي گيرند كه مردم مأيوس شده و در انتخابات حضور پررنگي نخواهند داشت و اين چنين است كه راهبرد كاهش مشاركت مردم به وقوع مي پيوندد و... اما زهي خيال باطل! چرا؟
5- مشكل اصلي دشمن در به نتيجه نرسيدن راهبرد كاهش مشاركت مردم در انتخابات ايران بر اين نكته كليدي استوار است كه از اساس صغري و كبري نتيجه مورد نظر بر پايه محاسبات غلط و توهم آميز بنا شده است.
ادعاي انزواي بين المللي ايران در شرايطي است كه امروز جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك الگوي مقتدر در تحولات منطقه اي مطرح است و حتي رسانه هاي غربي نيز بر آن اذعان و اعتراف مي كنند. از ميان حجم انبوه اين اعتراف ها مي توان به تحليل تازه واشنگتن پست اشاره كرد كه در همين هفته نوشت: «آمريكا بخواهد يا نه، الگوي انقلاب ايران تكثير شده است.»
همچنين ادعاي شرايط بحراني اقتصادي ايران كه در اثر فشارها توان مقاومت نخواهد داشت نه تنها بخاطر بوجود آوردن يك فضاي مصنوعي و ساختگي است بلكه ناظر بر انحراف افكار عمومي از وضعيت اقتصادي اروپا و آمريكاست كه در آمريكا كسري بودجه از مرز 15هزار ميليارد دلار گذشته و در اروپا هر روز موج اعتصابات كارگري در يونان، پرتغال، ايتاليا و... شدت يافته است.
از اينها مهمتر اشتباه استراتژيك دشمن در شناخت مردم انقلابي ايران است. هرچند به تعبير رهبر بصير انقلاب در ديدار اخيرشان با مردم قم در 19دي، دشمن «بيرون كردن مردم از صحنه» را هدف خود قرار داده است اما در نهايت همچنانكه «آقا» تاكيد كردند: «حضور مردم در اين انتخابات ]در 12اسفند[ يك حضور دشمن شكن خواهد بود.»
ترور روز گذشته دانشمند هسته اي كشورمان شهيد مصطفي احمدي روشن از سوي دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي خود دليل متقني است بر اينكه دشمن كماكان در محاسباتش دچار استيصال و سردرگمي است و اين اقدامات كور و بي نتيجه در عزم و اراده پولادين ملت ايران خدشه اي وارد نمي كند چرا كه حضور ملت در صحنه انتخابات را نمي شود ترور كرد.
خراسان:تداوم ترورها؛ ضعف يا اقتدار ايران؟
«تداوم ترورها؛ ضعف يا اقتدار ايران؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروزبيهقي است كه در آن ميخوانيد؛با وجود اين که پس از بحران نيروگاه هسته اي فوکوشيما در ژاپن، تلاش رسانه اي گسترده اي براي ترديد افکني در مسير دستيابي کشورهاي در حال توسعه به فناوري هسته اي صلح آميز صورت گرفت، ادامه ترور دانشمندان و دست اندر کاران برنامه هسته اي کشورمان نشان دهنده اهميت بي چون و چراي فناوري هسته اي صلح آميز است؛ اهميتي که حتي توسل به شيوه هايي مانند ترور را به زعم آمران و عاملان توجيه مي کند. به کار گرفتن شيوه هايي همچون ترور البته در بطن خود مويد به سرانجام نرسيدن ديگر شيوه ها مانند تهديد و تحريم است.
از اين منظر و فارغ از جنبه هاي ضد اخلاقي و ضد انساني ترور معاون بازرگاني سايت نطنز، مي توان برخوردهايي چنين خشونت آميز با برنامه هسته اي ايران را حمل بر اقتدار کشور کرد؛ اقتداري که هم مانع از اتخاذ راهکارهاي نظامي براي مقابله با ايران است و هم مانع از توقف برنامه هسته اي کشور در پي تشديد تحريم ها و تهديدهاست.
تشخيص اين که چه دولت هايي از ترور دانشمندان و دست اندر کاران برنامه هسته اي ايران سود مي برند، دشوار نيست اما آيا مي توان ترور شهيد احمدي روشن را آخرين حلقه از ترورهاي زنجيره اي به شمار آورد؟ هنگامي که دانشمندان هسته اي ايران در بحبوحه تشديد تنش ها و در آستانه برگزاري دور ديگري از مذاکرات با گروه ۱+۵، نخستين ميله سوخت هسته اي ايراني را براي تأمين سوخت مورد نياز رآکتور تحقيقاتي تهران توليد مي کنند و از آن سو با تدابير پيش گيرانه بخش مهمي از فرآيند غني سازي اورانيوم به سايت فردو منتقل مي شود بايد انتظار داشت که در راهبردهاي آزموده شده توقف براي برنامه هسته اي کشورمان تغييرات جدي تري رخ دهد.
استفاده از سياست ارعاب دانشمندان و دست اندر کاران برنامه هسته اي ايران يکي از مهم ترين اين راهبردهاست که گمان مي رود شدت و حدت بيشتري يابد، زيرا نه حاجتي به تبيين ساز و کارهاي حقوقي (مانند قطعنامه هاي شوراي امنيت) دارد و نه مستلزم رايزني هاي گسترده براي دستيابي به اجماع نسبي است. از اين رو است که به صورت خاص دستگاه ها و نهادهاي امنيتي در ايران بايد تدابير تمام عيار جدي را براي جلوگيري از تکرار ترورها اتخاذ کنند.
قواي مجريه و مقننه هم بايد با تدوين لوايح و اجراي طرح هايي کارآمد حلقه محافظت از دانشمندان و دست اندرکاران برنامه هسته اي کشور را دستکم از لحاظ تئوريک نفوذ ناپذير و بي رخنه کنند تا خلل هاي احتمالي در مقام عمل رفع شوند. ناگفته پيداست که مردم به حق متوقع اند، دست دشمنان از حريم ذخاير علمي و فني کشور در کوتاه ترين زمان ممکن قطع شود.
پيشرفت مقتدرانه و افتخار آميز برنامه هاي علمي کشور در عرصه هاي مختلف پس از ترور شهيدان والا مقام عليمحمدي و شهرياري سندي گويا بر اين باور است که به فضل الهي سياست ارعاب و ترور نيز نمي تواند در برابر عزم و اراده دانشمندان کشورمان صف آرايي کند.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛حال و هواي اربعين حسيني اين هفته را تحت تاثير خود قرار داده به طوري كه هرچه به روزهاي پاياني ماه صفر نزديك ميشويم، حزن و اندوه افزونتري بر دلهاي سوگوار سنگيني ميكند. خيمههاي عزاداري اين روزها در همه جا بر پا گشته و سخنرانان مذهبي و خطبا با مرور حماسه كربلا و رسالت عظيم پيام رسانان نهضت عاشورا يعني حضرت سجاد(ع) و حضرت زينب كبري(س) مسئوليت سنگين پاسداري از مكتب حسيني را گوشزد ميكنند.
در اين هفته و در سالروز قيام مردم قم در 19 دي سال 56 كه در آن رژيم طاغوت به ساحت مرجعيت توهين كرده بود، مردم شهر خون و قيام با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. در اين ديدار پرشور كه جمع كثيري از علما، فضلا، طلاب و قشرهاي مختلف مردم قم حضور داشتند حضرت آيتالله خامنهاي در سخناني قيام 19 دي قم را مبدأ تاريخ تحولات جديد دنيا دانستند و به تبيين دو عامل مهم ناكارآمدي توطئههاي دشمنان و استمرار زنجيرههاي اقتدار ملت ايران يعني ايستادگي قاطعانه نظام بر اصول و حضور هوشمندانه مردم در صحنه پرداخته و تأكيد كردند: "برخلاف تصور و تحليلهاي جبهه استكبار، نظام جمهوري اسلامي امروز نه تنها در شرايط شعب ابي طالب نيست بلكه در شرايط بدر و خيبر قرار دارد و به لطف و فضل الهي حضور مردم پرشور و دشمن شكن خواهد بود و همه مسئولان و نامزدها نيز وظيفه دارند كه با پايبندي كامل به قانون، زمينه يك انتخابات سالم و رقابتي را بوجود آورند."
حضرت آيتالله خامنهاي با اشاره به توسل جبهه استكبار به همه ترفندها و روشها براي ايجاد رخنه و ترديد در اراده مسئولان و همچنين مأيوس كردن مردم، فرمودند: "مقامات غربي بارها تكرار كردهاند كه هدف از تحريمها و فشارها بر ضد ايران، خسته و از صحنه خارج كردن مردم و وادار كردن مسئولان به تجديدنظر در محاسبات خود است، اما آنها اشتباه ميكنند و به هدف خود نخواهند رسيد."
رهبر معظم انقلاب با تأكيد بر لزوم برگزاري انتخاباتي سالم و رقابتي خاطرنشان كردند: "رقابت غير از خصومت و تهمت زني متقابل است، رقابت به معناي اثبات خود با نفي ديگران نيست. رقابت، دادن وعدههاي خلاف قانون، براي جلب نظر مردم نيست." ايشان همه مجريان و مسئولان، و نامزدها را به رعايت آداب و شروط انتخابات سالم فراخوانده و افزودند: "مجريان برگزاري انتخابات اعم از دولت و وزارت كشور و همچنين شوراي نگهبان بايد تمام تلاش خود را براي امانتداري رأي مردم و برگزاري انتخاباتي سالم انجام دهند و همه بدانند هيچ چيزي بالاتر از قانون نيست."
در هفته جاري وضعيت بازار سكه و ارز همچنان پرتلاطم و در عين حال بيمسئوليت بود. "پرتلاطم"، از اين جهت كه عليرغم بخشنامه بانك مركزي مبني بر خريد و فروش دلار بر مبناي 1400 تومان، هيچيك از شعب رسمي فروش ارز و صرافيها به آن اعتنا نكرده و دلار را تا حدود 1800 تومان فروختند كه اين بدان معناست كه مسائل مالي و اقتصادي صرفاً با دستورالعمل قابل تحقق نيست و "بي مسئوليت" از آن رو كه هيچكس و هيچ مرجعي خود را پاسخگوي وضعيت آشفته مالي نميداند و نسبت به بلاتكليفي و آشفتگي كه در زمينه توليد و عرضه كالا ايجاد شده احساس مسئوليت نميكند چرا كه وزراي اقتصادي، صنعت و تجارت درست در زماني كه بايد در جلسه مجلس و در جمع نمايندگان مردم به تشريح وضعيت موجود و بيان راههاي خروج از شرايط كنوني ميپرداختند، بار سفر را بسته و عازم آمريكاي لاتين شدند و رئيس كل بانك مركزي نيز رسماً كركره را پائين كشيده و در هيچيك از جلسات حضور نيافت.
بدين ترتيب كنترل توليد و عرضه و اقتصاد در اختيار دلالان ارز قرار گرفته و مردم نيز محكوم به تحمل شرايط موجود هستند. مردم در چنين وضعيتي توقع دارند رسانه ملي بجاي پرداختن به مسائل حاشيه اي، مسئولان را به موقعيت پاسخگويي بكشاند و پاسخ مشكلات اقتصادي را كه به مسائل اساسي مردم باز ميگردد، از مسئولان طلب كند.
در عين حال شوراي پول و اعتبار در جلسه سه شنبه شب خود مصوبهاي داشت كه براساس آن تغييراتي در جهت افزايش نرخ سود سپردهها و تسهيلات بانكي و شناورسازي آن صورت خواهد گرفت. البته اجرايي شدن اين مصوبه مستلزم تأييد رئيسجمهور است و بايد صبر كرد تا نظر آقاي احمدي نژاد را در اين باره ديد. با اين وجود، انتشار خبر مصوبه شوراي پول و اعتبار، پيامدهايي در حوزههاي مختلف اقتصادي داشت به عنوان نمونه قيمت سكه در معاملات كاهش يافت، نرخ ارز كمي پايين آمد و پيشبيني ميشود درصورت تصويب اين سياستها، شاهد جمع آوري نسبي نقدينگي از جامعه باشيم.
شهادت يكي از دانشمندان هستهاي كشورمان توسط تروريستهاي وابسته به آمريكا و رژيم صهيونيستي درروزچهارشنبه بار ديگر نشان از عمق خباثت و كينه توزي دشمنان انقلاب با استقلال و خودكفايي علمي كشورمان داشت. معاون بازرگاني سايت نطنز بر اثر پنجمين حمله تروريستي در دو سال اخير به شهادت رسيد ولي ملت ايران ثابت كرده اين قبيل اقدامهاي تروريستي و ترور دانشمندان ايراني نميتواند جوانان ايراني را از پيشرفتهاي علمي باز دارد زيرا تفكرات بالنده براي رسيدن به خودكفايي هستهاي با حذف فيزيكي از بين نميرود.
سفر رئيسجمهور به آمريكاي لاتين از رويدادهاي اين هفته بود. چهار كشور ونزوئلا، نيكاراگوئه، بوليوي و كوبا كه سالها در حوزه حياط خلوت آمريكا محسوب ميشدند و هم اكنون بر اثر بيداري ملتها، از حوزه دكترين استعماري "مونروئه" خارج شده اند، هم اكنون ميزبان هيأت ايراني هستند و قرار است در اين سفر توافقنامههايي به امضا برسد.
اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات عراق، ادامه ناآراميهاي بحرين و مسائل پاكستان را به عنوان اهم رخدادهاي خارجي، مورد بررسي قرار ميدهيم. در عراق، همزمان با انفجارهاي تروريستي عليه زائران كربلا، بحران سياسي نيز تشديد شد. تروريستهايي كه عقبه و منشاء آنها به احزاب و جريانهاي سياسي زياده طلب متكي به قدرتهاي خارجي، و به ويژه آمريكا وصل است در چندين حمله ناجوانمردانه در مسير حركت كاروانهاي عازم كربلا، شماري از زايرين را به شهادت رساندند. اين حملات وحشيانه پس از انفجارهاي دو هفته گذشته صورت ميگيرد كه در جريان آن انفجارها نيز دهها نفر كشته و صدها نفر مجروح شدند. هر چند هنوز هيچ گروهي مسئوليت اين انفجارها را برعهده نگرفته ولي تقريباً مسجل است كه اين انفجارها نيز همچون موارد مشابه گذشته، توسط تروريستها تكفيري و بعثيهايي كه با عناصري در داخل حكومت عراق مرتبط هستند صورت ميگيرد.
دور جديد ناآراميها و حوادث تروريستي عراق، بلافاصله پس از اعلام عقب نشيني آمريكا از عراق آغاز شد و از اين جهت، اين مسئله قابل تامل است. همچنانكه خود مقامات واشنگتن نيز اذعان كردهاند آمريكا بدون دستيابي به اهداف مورد نظرش مجبور شده است عراق را ترك كند و از اينرو به دنبال توطئه و نقشه براي برهم زدن اوضاع عراق است تا بلكه از اين طريق بتواند ادامه نفوذ خود در عراق را تضمين كند.
آمريكاييها در اين چارچوب در تلاش هستند با بحراني ساختن اوضاع، دولت نوري مالكي را تحت فشار قرار داده و اين دولت را براي دادن امتيازهاي بيشتر به گروههاي مورد اعتماد خود وادار سازند. در اين ميان اقدام دولت نوري مالكي و قوه قضائيه عراق در تحت تعقيب قرار دادن "طارق الهاشمي" از مسئولان حزب "العراقيه" كه وابستگي به آمريكا و عربستان دارد، در واقع يك اقدام پيش دستانه بود تا مانع از پياده شدن اهداف آمريكاييها و جريانهاي مورد حمايت آنها شود. طارق الهاشمي از چند سال قبل متهم است كه پشت سر حوادث تروريستي و انفجارهاي اين كشور قرار دارد ولي حمايتهاي آمريكا مانع از آن شده بود كه وي تحت تعقيب و مجازات قرار گيرد.
در پي صدور حكم جلب "طارق الهاشمي" وي به جاي معرفي خود به دستگاه قضايي، به كردستان عراق رفت و مسئولان اين منطقه نيز بدون توجه به وضعيت وي، او را تحت حمايت خود قرار دادند و تا به حال نيز از تحويل وي خودداري كردهاند. اكنون كه بخش عمده آمريكاييها از عراق خارج شدهاند فرصت مناسبي است تا حاكميت عراق به تثبيت اوضاع و اعاده صلح و ثبات به اين كشور به صورت جديتر اقدام كند چرا كه مسامحه كاري و مماشات با جنايتكاران، تبعات غيرقابل جبراني را در پي خواهد داشت و ملت عراق اهمالكنندگان را نخواهند بخشيد.
اين هفته نيز بحرين شاهد ادامه اعتراضات مردم اين كشور عليه حكومت مستبد و ديكتاتور آل خليفه بود و مطابق گذشته، نيروهاي آل خليفه با خشونت و وحشي گري با معترضين برخورد كردند. اكنون مدت 10 ماه است كه مردم بحرين در خيابانها حاضر هستند و با برگزاري تظاهرات مسالمت آميز، خواهان احقاق حقوق خود ميباشند. معترضين كه به اذعان دولت بحرين و منابع بينالمللي اكثريت مردم بحرين را تشكيل ميدهند، به نظام اين كشور كه تحت سلطه اقليت ميباشد معترض هستند و خواستار استقرار مردم سالاري و دموكراسي و برخورداري از حقوق قانوني خود ميباشند. با اينحال دولت بحرين به جاي تن دادن به خواسته مشروع مردم، به سركوب آنان پرداخت و تاكنون شمار زيادي از تظاهركنندگان را كشته و شمار بيشتري را دستگير و شكنجه نموده است. سران حكومت بحرين حتي ننگ دعوت از بيگانه را براي حفظ تاج و تخت خود پذيرفتند و در اقدامي خيانت بار، از نيروهاي سعودي براي قلع و قمع مردم بحرين كمك گرفتند. با اينحال ادامه تظاهرات و اوجگيري آن طي روزهاي اخير نشان ميدهد كه اين ترفندهاي حكومت منامه نيز سودي نبخشيده است.
اين هفته، بشار اسد رئيس جمهوري سوريه پس از چند ماه، درباره بحران اين كشور به سخنراني پرداخت و اظهارات مهمي را مطرح ساخت. بشار اسد در اين سخنان بر عزم و قصد دولت خود براي برخورد با گروههايي كه آنها را تروريستهاي عامل بيگانه ميخواند تاكيد كرد. بشار اسد در عين حال افزود كه اصلاحات وعده داده شده خود را پياده خواهد كرد. بشار اسد با تشريح وضعيت كشورش، غرب را به توطئه چيني عليه حكومت خود متهم كرد و اتحاديه عرب را متهم ساخت كه مستقيماً در فتنه انگيزي در سوريه دست دارد. اسد افزود 60 كانال تلويزيوني عليه حكومت وي فعاليت ميكنند.
اين اظهارات رئيس جمهور سوريه درحالي مطرح شد كه برخي شهرهاي اين كشور همچنان شاهد ناآرامي ميباشد با اينحال ناظران اظهار عقيده كردهاند كه مفاد سخنان اخير بشار اسد و اعتماد به نفس وي در هنگام سخنراني، بيانگر آن است كه دولت سوريه همچنان بر اوضاع مسلط است و ابتكار عمل را دردست دارد.
سه شنبه اين هفته، شهر "خيبر" پاكستان شاهد حادثه انفجار بمب بود كه در نتيجه آن نزديك به 35 نفر كشته و دهها نفر مجروح شدند. گفته شده است كه هدف مهاجمان، نيروهاي شبه نظامي وابسته به دولت بوده است و بيشتر كشته شدگان را اين افراد تشكيل ميدهند. پاكستان اين روزها علاوه بر ناآراميها، گرفتار تنشهاي سياسي داخلي و خارجي است. در داخل، برخي دولتمردان ازجمله آصف زرداري رئيسجمهور اين كشور متهم به سوءاستفاده است و گفته ميشود سفر چند هفتهاي وي به امارات نيز در همين رابطه بوده است. از سوي ديگر، اختلافات ميان سياستمداران و نظاميان نيز تشديد شده است و حتي چندي پيش برخي گزارشها حاكي از آن بود كه دولتيان پاكستان از وقوع كودتا ابراز نگراني كردهاند. در كنار اين مسائل، تنش ميان پاكستان و آمريكا نيز تشديد شده است و روابط اسلام آباد - واشنگتن به پايينترين سطح طي يك دهه گذشته رسيده است.
آمريكا دولت پاكستان را متهم كرده است آنگونه كه مورد انتظار واشنگتن بوده، در برخورد با تروريسم عمل نكرده است. در مقابل، مردم پاكستان نيز از بهانه تراشيها و مداخلات گسترده آمريكا به تنگ آمدهاند. حمله كماندوهاي آمريكا به مقر بن لادن و قتل وي كه بدون اطلاع و هماهنگي مقامات پاكستاني صورت گرفت خشم مردم پاكستان را برانگيخت و كشتار 25 نظامي پاكستاني در حمله هواپيماهاي ناتو، اين خشم را دوچندان كرد و باعث شد تا دولتمردان پاكستان نيز به انتقاد از آمريكا بپردازند. مجموعه اين مسائل موجب شده است تا چشمانداز سياسي پاكستان در هاله ابهام قرار گيرد.
رسالت:هرمز، رزمايش امنيتمحور ايرانيها
«هرمز، رزمايش امنيتمحور ايرانيها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حشمت الله فلاحتپيشه است كه در آن ميخوانيد؛در حالي كه قدرتهاي امروز دنيا هر از گاهي مانورهاي خاصي را در سطوح گسترده برگزار ميكنند، اما هيچ رزمايشي در ده سال اخير به اندازه رزمايش ايران در خليج فارس بازتاب سياسي، نظامي و اقتصادي نداشت. قابليتهاي ايران در تنگه استراتژيك «هرمز» و طرح موضوع احتمال بستهشدن اين تنگه در شرايط خاص، عامل اصلي اين «تفاوت» بود.
تنگه هرمز، پرترددترين تنگه دنيا به طول 158 كيلومتر و عرض 56 تا 180 كيلومتر است. حدود 20 ميليون بشكه نفت در روز از اين تنگه ترانزيت ميشود و به عبارتي 40% صادرات نفت از شرق آسيا تا غرب آمريكا وابسته به اين تنگه است و 68% ذخاير شناختهشده نفت و گاز دنيا در حوزه مرتبط با اين تنگه يعني خليج فارس قرار دارد و از لحاظ سياسي نيز، نظم نوين دنيا در منطقهاي درحال شكلگيري است كه قلب سياسي، اقتصادي و استراتژيك آن،خليج فارس است. بنابراين دنيا نميتواند نسبت به تنگه هرمز بيتفاوت باشد و به همين دليل، بزرگترين نوسانات در بازار انرژي نيز همزمان با برگزاري رزمايش فوق صورت گرفت و همزمان اعلام شد اگر تنگه هرمز، دچار شرايط جنگي شود، قيمت نفت تا 10 برابر افزايش مييابد.
تجربه نشان داده است كه جمهوري اسلامي ايران در پيشبرد منافع و امنيت ملي خود با كسي تعارف ندارد. 34 سال توطئه عليه انقلاب اسلامي، امكان هرگونه حسن نظر به رفتارهاي قدرتهاي امروز دنيا را دشوار كرده است.
با اين وجود هنوز ايرانيها، رفتارهاي سياسي ـ استراتژيك خود را در قالب تعهد خود به حفظ امنيت منطقه بويژه «امنيت انرژي» سامان ميدهند. تكليفي اخلاقي كه متأسفانه غربيها هيچگاه قدر آن را ندانستهاند. آنها انتظار دارند كه ايران به نام پرهيز از شائبه «تهديد»، شاخصهاي دفاع و امنيت ملي خود را كنار بگذارد.
به عنوان نمونه زماني كه جمهوري اسلامي ايران احساس كرد كه تردد ناوهاي نظامي آمريكا بالاتر از جزاير ايراني تنب و ابوموسي، منجر به گستاخي آنها در عدم رعايت مقتضيات «آبهاي سرزميني» كشورمان ميشود، مانع تداوم حركت آنها شد و بيگانگان را مجبور كرد كه از دالان پايين خليج فارس تردد نمايند.
تجربه نشان داده است كه طرح مواضع سياسي مقامات ايراني در قبال تنگه هرمز، تنها در قالب پاسخ به تهديدهاي دشمنانش صورت گرفته است و ايرانيها به جاي ترساندن وابستگان به انرژي اين منطقه از «ژاپن» تا «آمريكا» همواره نقش اطمينانبخش را در منطقه بازي كردهاند. درست در ايامي كه كشورهاي غربي به نام تحريمهاي ماده 41 فصل هفتم منشور ملل متحد، حتي ورود دارو و شير خشك به ايران را با مانع مواجه ساختهاند، هيچ مقامي از مقامات ايراني موضوع تحريم نفتي غرب را مطرح نكرده است و آنچه وجود دارد، تنها هشدار ايرانيها نسبت به اشتباه احتمالي آن قدرتها است كه ميتواند خليج فارس را به آتش بكشد.
در شرايطي كه دشمنان ايران تلاش دارند كه علاوه بر تحريمهاي فعال، با تهديدهاي مختلف، فضاي رواني منفياي را ايجاد كنند كه مشتريان نفت ايران را با ترديد و دغدغه مواجه كنند، حتي يادآوري توان راهبردي ايران براي امنيت انرژي را تهديدآميز ميدانند.
جمهوري اسلامي در رزمايش اخير خود با تكيه بر توان موشكي كنترل حساسترين آبراهه امروز دنيا را به رخ كشيد. اين توان متشكل از دو بعد «جغرافياي سياسي» و «توان تجهيزاتي» است. ايرانيها در طول ايام توانستهاند، اين قابليت دفاعي خود را به موازات تهديدهاي دشمنان ارتقا بخشند. به ياد داريم كه در اوج جنگ تحميلي و زماني كه آمريكا به طور مستقيم وارد جنگ با ايران شده بود، آقاي هاشمي رفسنجاني جانشين وقت فرماندهي كل قواي كشورمان در جنگ هشدار داد كه ايران ميتواند تنگه هرمز را ببندد. از آن زمان تاكنون تهديدهاي پيشگيرانه جمهوري اسلامي روز به روز با توان عملياتي و تجهيزات متناسب همراه شده و ما معتقديم كه اين هشدارهاي پيشگيرانه و رزمايشهاي سنواتي ايران در خدمت «صلح» عمل نموده است.
اگر امنيت انرژي و درآمدهاي نفتي ايران به خطر افتد، مصرفكنندگان انرژي در دنيا و صاحبان درآمدهاي نفتي در منطقه نيز دچار دغدغه خواهند شد. آنچه ايرانيها را در به رخكشيدن اين توان راهبردي خود مصمم مينمايد، طرح سياستهاي «جايگزين ايران» در ميان برخي كشورهاي منطقه است كه خليج فارس بدون ايران قدرتمند را آرزو ميكنند. امارات متحده عربي موضوع احداث كانال 180 كيلومتري با صرف 200 ميليارد دلار پول را مطرح كرده است كه دوسر آن در داخل خاك آن كشور بوده و تنگه هرمز را در حاشيه قرار ميدهد. و عربستان سعودي هر از گاه وعده ميدهد كه با افزايش توليد نفت خود، كسر نفت ايران در بازارهاي جهاني را جبران ميكند. اين دو بازيگر منطقهاي حتما ميدانند كه جداي از سهم هر يك از نفت خليج فارس، تمام فروشندگان نفت منطقه بايد براي «امنيت انرژي» قيمت ثابتي را بپردازند. شايد با تحميل نوساني تازه به بازار انرژي بتوان بخشي از بازار نفت ايران را تسخير كرد ولي هيچ معادله اي بدون «ايران» نميتواند جايگزين معادله تأمين امنيت انرژي در دنيا شود.
زماني كه در سال 1991 ميلادي و در خلال جنگ كويت، بخشي از چاهها و نفتكشهاي خليج فارس به آتش كشيده شد، ايران بيش از هر بازيگري براي خاموشكردن آتش تعهد نشان داد. اكنون نيز آتشبازي خيرهكننده ايرانيها هشداري است به كساني كه ميخواهند با جنگ مديريت ناشده خود، بزرگترين انبار باروت دنيا را به آتش بكشند. رزمايشهاي ايران با هدف نشان دادن دغدغه كشورمان براي حفظ امنيت خليج فارس صورت ميگيرد در حالي كه هدف سياستهاي تبليغاتي غرب و دوستان منطقهاي آن، ايجاد بحران در منطقهاي است كه بايد «امن» بماند.
سياست روز:چالشهاي انتخاباتي
«چالشهاي انتخاباتي»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد؛انتخابات حساس مجلس شوراي اسلامي که قرار است در اسفند ماه سال جاري برگزار شود، با توجه به شرايط خاص حاکم بر کشور، منطقه و جهان، نخستين انتخاباتي است که پس از انتخابات رياست جمهوري ۸۸ که با بروز فتنهاي بزرگ همراه بود، برگزار ميشود.
هر روز که ميگذرد به روز بزرگ انتخابات نزديکتر ميشويم، اجراي سناريوهايي از سوي دشمنان که هدف آنها تحت تاثير قرار دادن اين انتخابات است، يک به يک در حال اجرا شدن ا ست.
هدف اصلي از اين سناريوها در آستانه انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي امنيتي کردن فضاي انتخاباتي کشور است.
اکنون مشارکت گسترده مردم به يک عامل بازدارنده در مقابل سياستهاي خصمانه آمريکا و رژيم صهيونيستي تبديل شده است.
غرب همواره در تلاش بوده تا اين مشارکت در هر دوره کمرنگتر از گذشته شود، اما همواره شاهد آن بوده است که مردم ايران اسلامي باز هم پاي صندوقهاي راي حضور گسترده داشتهاند.
فشارها و تحريمهاي اقتصادي وتهديدات نظامي نيز در همين راستا اعمال ميشود. بخشي از اين فشارها به ترورهايي باز ميگردد که مدتي است شاهد انجام اين اعمال تروريستي توسط عوامل داخلي کشورهاي خط مقدم دشمني با ايران هستيم.
آذر ماه سال گذشته بود که شهيد مجيد شهرياري در يک اقدام تروريستي به شهادت رسيد و فريدون عباسي از يک ترور نافرجام جان سالم به در برد و همزمان با سالروز شهادت دکتر مسعود عليمحمدي از دانشمندان هستهاي کشورمان، روز گذشته يکي ديگر از دستاندرکاران راه پيشرفت هستهاي ايران توسط يک تيم تروريستي به شهادت رسيد.
رهبر فرزانه انقلاب که همواره
هشدارهاي ايشان راهگشاي مسئولين و مردم بوده است، حدود ۶ ماه پيش در
خطبههاي نماز عيد سعيد فطر در خصوص چالشهاي انتخاباتي هشدارهاي جدي را
مطرح کردند که يکي از آنها اين بود که فرمودند؛ «نبايد اجازه داد چالش
انتخاباتي به يک چالش امنيتي تبديل شود.»
ايجاد فضاي امنيتي در فضاي
انتخاباتي چند وجه دارد. يکي از وجوه آن اقدام به ترور در کشور است. که روز
گذشته با به شهادت رساندن شهيد احمدي روشن، کليد خورد.
طرح رد صلاحيتها و اختلافات بر سر اين موضوع نيز از ديگر نکات در اين فضا است.
فتنه قوميتي نيز ميتواند از نکات مهمي باشد که عوامل داخلي و سردمداران خارجي آنها در پي ايجاد آن هستند.
انتخابات سال ۸۸ و چالشهايي که پيش از برگزاري و پس از برگزاري آن به وجود آمد ميتواند راهکار مناسبي براي مقابله با تهديدات و چالشهايي باشد که امکان بروز آن در انتخابات مجلس نهم ميرود. تجربه تلخ فتنه ۸۸ را بايد به عنوان الگويي براي مقابله با چالشهاي انتخاباتي مجلس نهم به کار برد.
حمايت:ميعادگاه كربلا
«ميعادگاه كربلا»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛كربلا اين روزها حال و هوايي ديگر دارد. همزمان با اربعين حسيني(ع) كربلا محور تحولات عراق قرار گرفته است به گونهاي كه بسياري از تحولات سياسي و اجتماعي اين كشور را تحت الشعاع قرار داده است. هرچند كه مراسم اربعين حسيني(ع) هر ساله با حضور گسترده شيفتگان و دلدادگان به اهل بيت(ع) برگزار گرديده، اما اربعين امسال در عراق داراي حال و هوايي ديگر است چرا كه:اولا اربعين حسيني(ع) در حالي برگزار ميشود كه امسال ديگر نيروهاي آمريكايي در عراق حضور ندارند و مسئوليت برقراري امنيت از جمله در كربلا بر عهده نيروهاي عراقي ميباشد.
عراقيها كه تاكيد دارند بدون حضور آمريكاييها ميتواند امنيت كشور را تامين نمايند، برقراري امنيت كربلا در اربعين حسين(ع) را گامي مهم براي اثبات اين امر ميدانند چنانكه از مدتها پيش 70هزار نيروي امنيتي، تامين امنيت زائران را برعهده گرفتهاند.
اين مساله ميتواند زمينه سازي باشد براي آنكه حتي نيروهاي آموزشي آمريكا نيز به عراق نيايند و اين كشور بتواند تمام امور امنيتي و نظامي را به صورت مستقل اجرا سازد. ثانيا محور ديگر اهميت اربعين حسيني(ع) امسال را عملكردهاي جريانهاي غرب گرا، برخي كشورهاي عربي و آمريكا تشكيل ميدهد. جريانهايي كه نتوانستهاند حضور آمريكا را اجرايي سازند و حتي ارتباط آنها با گروههاي تروريستي آشكار شده تلاش دارند تا از اين شرايط براي ضربه زدن به دولت و ملت عراق بهرهبرداري كنند.
آنها با انجام عملياتهاي تروريستي و به خاك و خون كشيدن زائران امام حسين(ع) برآنند تا ضمن تلخ كردن كام ملت از خروج نيروهاي آمريكايي ، با ناكارآمد نشان دادن دولت، تحميل خواستههاي خود به ملت و دولت عراق از جمله لزوم حضور نظاميان آمريكايي را اجرايي سازند.ثالثا، نكته بسيار مهم در اربعين حسيني(ع) حضور ميليونها شيفته و دلداده عراقي است كه پاي پياده با تحمل سختيها و حتي ناديدهگرفتن انفجارهاي تروريستي راهي كربلا شدهاند.
اهميت اين موضوع از آن جهت است كه در طول 9 سال اشغالگري آمريكا تلاش كرده تا در بعد فرهنگي و اعتقادي بر ملت عراق تاثيرگذارند و به نوعي سكولاريسم خود را جايگزين نگاه مذهبي مردم نمايد. حضور ميليونها عراقي در مراسم اربعين حسيني(ع) را ميتوان نشانهاي آشكار بر شكستهاي اين طرح دانست كه اهميت آن كمتر از شكست نظامي و سياسي آمريكا نميباشد.
حضور مردم در مراسم اربعين حسيني(ع) نشان داد كه هيچ اقدامي نميتواند ريشههاي مذهبي مسلمانان از جمله در عراق را خدشهدار سازد و طرحهاي فرهنگي آمريكا در برابر اسلام ناب محمدي(ص) محكوم به شكست است.براين اساس ميتوان گفت كه اربعين حسيني(ع) در كربلا تجلي اراده ديني و ملي مردم عراق است كه دشمنان عراق با كشتارهاي گسترده نيز نتوانستهاند اين اراده را متزلزل سازند. ارادهاي كه برگرفته از آموزههاي كربلا است كه ايستادگي و پايداري در برابر ظالم در حفظ ارزشها را به جهانيان آموخته است و تا ابد نيز جاودانه خواهد ماند.
ملت ما:اقتصاد ايران تحمل شوك جديد ندارد
«اقتصاد ايران تحمل شوك جديد ندارد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم احمد مير مطهري است كه در آن ميخوانيد؛:در جريان هدفمندي يارانهها بنا براين بود كه افزايش قيمت حاملهاي انرژي طي پنج سال و به صورت تدريجي اجرا شود اما شاهد بوديم كه دولت در سال اول بخش عمدهاي از اين افزايش قيمت را اعمال كرد و درباره برخي حاملهاي انرژي شاهد افزايش چند برابري بوديم. در واقع قدم اول اجراي قانون را دولت بسيار بزرگتر از توان برداشت كه اين موضوع روي فعاليتهاي توليدي اثر منفي خود را گذاشت.
اين روزها اما دولت در پي اجراي فاز دوم هدفمندي است و مي خواهد با افزايش دوباره قيمت حاملهاي انرژي به استقبال سال جديد برود اما اقتصاد كشور تحمل شوك جديد را ندارد. سياستهاي اقتصادي دولت نتوانست نيازهاي اقتصادي كشور را برآورده كند. كشور در شرايط فعلي دچار نوعي ركود تورمي است كه دولت بايد استراتژي معيني را براي برطرف كردن هر دو موضع انتخاب كند. سوال اينجاست كه با كدام مكانيزم قرار است هم ركود و هم تورم را از بين ببرد؟
در حال حاضر فضاي اقتصادي بحراني است و به جاي تحميل شوك جديد بايد ابتدا به سمت شرايط ثبات حركت كرد. گذر از وضع موجود هم در خوشبينانهترين حالت حداقل يك سال به طول ميانجامد. در اين يك سال بايد خود را با شرايط ارزي جديد تطبيق دهيم و فكري به حال تحريمهاي جديد بكنيم. در حالي كه تحريم بانك مركزي به تصويب رسيده و تحريم نفت ايران از سوي اتحاديه اروپا هم دور از ذهن نيست نبايد به اقتصاد شوك جديد وارد آورد.
با توجه به دلايل گفته شده تصميم روز گذشته نمايندگان مجلس مبني بر منتفي كردن اجراي فاز دوم هدفمندي يارانهها در سال جاري ميتواند اقدام مثبتي تلقي شود كه از آشفتهتر شدن اقتصاد كشور جلوگيري كند. دولت بايد به جاي گرانتر كردن حاملهاي انرژي فكري به حال بازار افسار گسيخته ارز كند و با اجراي افزايش نرخ سود سپردهها بخشي از نقدينگي 350 هزار ميليارد توماني در گردش جامعه را به بانكها بازگرداند تا با قرار دادن منابع بانكي در خدمت توليد اوضاع به سامان شود.
آفرينش:سيل يارانه هاي بي هدف دراقتصاد کشور
«سيل يارانه هاي بي هدف دراقتصاد کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛اساسا درسيستم کشورهايي که درآمد آنها از راه فروش منابع طبيعي تامين مي شود(رانتيرrentier state) برنامه ريزي و تخصيص هدفمند بودجه به صورت دقيق صورت نمي گيرد. چون بودجه به گونه اي بادآورده حاصل شده و هيچ تلاشي براي آن صورت نگرفته است. اگر درآمد کشورما نيز همانند کشورهاي غربي برپايه ماليات قرار داشت، شايد امروز شاهد اين بريز و بپاش و هدررفت منابع و انرژي در کشور نبوديم. شاهيد درهيچ جاي دنيا به اندازه ايران يارانه به کالاها و خدمات اختصاص نيابد. اين سيستم پرداخت يارانه به کالا و خدمات شايد موجب رضايت مقطعي مردم گردد اما در بلند مدت ضربه اي جبران ناپذير به کشور و ملت وارد مي کند.
البته اثرات منفي اين سيستم، امروز در اقتصاد کشور نمايان شده است. بيش از 30 سال است که دولت ها فشارهاي سنگيني را به اقتصاد کشور وارد مي کنند تا بنزين يارانه اي به دست مردم برسانند. علت چيست؟ اين يارانه دولتي بنزين چه کمکي به کشور و ملت ما کرده است؟ آيا صنعت خودروسازي ما را متحول ساخته، آيا ايمني جاده هاي مارا افزايش داده ، آيا معضل آلودگي را برطرف ساخته، آيا اين يارانه بنزين در راستاي تحقق عدالت پرداخت مي شود؟!
اما نکته بعدي که بسيار تلخ و آسيب رسان به اقتصاد کشوربوده است بحث بازار ارز مي باشد. اين آشفتگي و برهم ريختگي که مدتي است سيستم اقتصاد کشور را مختل کرده به سبب اختصاص همين يارانه هاي بي حساب به ارز بوده است.نگاهي کوتاه به وضعيت اقتصاد کشور در اين چند وقت اخير بياندازيم، ببينيم اين يارانه هاي دولتي چه دستاوردي براي ما داشته است:
- با اوج گيري قيت ارز درکشور، توجه همه از دلالان و سفته بازان گرفته تا صاحبان سرمايه هاي خرد وکلان به سمت دلارهاي يارانه اي جلب شد. افراد بسياري قبل از طلوع آفتاب پشت درب بانک ها صف مي کشيدند تا بتوانند ازسود يارانه ارز سهميه اي استفاده کنند(يک فعاليت اقتصادي پويا!). اين عطش مردم براي تهيه ارز با چند نرخي شدن دلار دوچندان شد و فضا براي سودجويي ها افزايش يافت.
- به سبب افزايش حبابي قيمت ارز و ورود دلالان به بازار تهيه ارز براي تجار و فعالين اقتصادي دشوار گرديد به طوري که بسياري از آنان دست از فعاليت کشيدند، چون امنيتي براي سرمايه هاشان متصورنبود. يک روز دلار 1800 تومان بود و فردا 1400، با کدام ثبات و امنيت اقتصادي وارد عرصه تجارت مي شدند.
- به لطف درآمدهاي بي حساب نفتي کشورمان رويه اي وارداتي در پيش گرفته که موجب رکود توليد داخلي گرديده است . لذا براي هزينه واردات بايد ارزخارجي پرداخت کرد و افزيش قيت دلار موجب افزايش قيمت کالاهاي وارداتي گرديده است. ازآنجا که ما ميوه و تره بارخود را هم وارد مي کنيم، موجي از افزايش قيمت ها در کشور پديدار گشته که چيزي جز تورم نيست.
- اما مايه دلسوزي و تامل است که در اين مدت ارزهاي يارانه اي کشور درچه راه هايي صرف شده است. به عنوان مثال اين ارزهاي دولتي به واردات خودروهاي لوکس خارجي اختصاص يافته است! در اين مدت ميلياردها تومان صرف واردات ماشين هايي شده که فقط قشري خاص در جامعه توانايي خريد آنها را دارند. يا اين دلارها صرف واردات کالاهاي لوکس ژاپني و کره اي شده که شايد يکي از آنها در خانه اقشار متوسط و ضعيف جامعه نباشد.
هدفمان مردود دانستن استفاده ازاين کالاها نيست، بلکه به سياست هاي غيرکارشناسانه ارزي اشاره داريم که چگونه سرمايه هاي کشور را صرف اموري بي فايده مي نمايند.از اين دست موارد در اقتصاد ما زيا د است، اما اميدواريم با تحول نظام بانکي و اقتصادي کشور که مسولان وعده آن را داده اند اين قبيل رانت ها و چالش هايي که باعث سودجويي گروه هايي از جامعه مي گردد ازميان برداشته شود و اقتصادي پويا داشته باشيم.
مردم سالاري:کاشکي ميرزا مهديخاني پيدا شود
«کاشکي ميرزا مهديخاني پيدا شود»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ده محمدحسين روانبخش است كه در آن ميخوانيد؛«چشم زخم ميرزا مهديخاني» شايد براي نسل جديد عبارتي گنگ باشد ولي نسل قديم ما امثله اي از اين دست را که از دل تاريخ و ادبيات بيرون کشيده، چنان در ميان کلا م خويش مورد استفاده قرار مي داد که شيريني و تلخي تواماني داشت و به ايجاز معناي گسترده اي را بيان مي کرد. داستان چشم زخم ميرزا مهديخاني يادگار دوران نادرشاه افشار است. ميرزا مهديخان استرآبادي منشي مخصوص نادر بود که تاريخ آن دوران را در کتاب «دره نادره» با نثر فني و عجيب و غريب خودش نوشته است.
مي گويند که در جنگ نخستين نادر با لشگر عثماني، زماني که شکست سختي به لشگر ايران رسيد، در آن شرايط حساس نادر به ميرزا مهديخان منشي مي گويد که سريعا نامه اي به ولا يات و ايالا ت و روساي قبايل و عشاير بنويسد و شرح ماجرا را بنويسد تا آنها کمک بفرستند و قضيه حل و فصل شود، اما ميرزا مهديخان به اسلوب منشيانه خود، نامه اي ادبي مي نويسد و بعد از تعريف و تمجيد و شرح پيروزي هاي لشگر ظفرنمون نادرشاهي، در آخر اضافه مي کند که «اندک چشم زخمي به قسمي از سپاه سپهر دستگاه رسيد»; اما وقتي نوشته را براي نادرشاه خواند، صداي سردار درآمد که بنويس دمار از ما درآورده اند; چشم زخم ديگر چيست؟!
اين روزها وضعيت اقتصاد شديدا دولتي کشور چيزي شبيه وضع لشگر نادر در جنگ عثماني است، با اين تفاوت که اين وضع، بيشتر از آن که حاصل کارشکني هاي دشمنان باشد، حاصل شرايطي است که سياستگذاران اقتصاد بر سر آن آورده اند ولي با اين حال هيچ کس به فکر نيست که در اين اوضاع وانفسا، از صاحب نظران و انديشمنداني که دلشان براي کشور و مردمش مي تپد ولي در اين سال ها هرگز به تذکرات آنها توجهي نشده و هشدارهايشان ناديده گرفته و به بدترين وجهي با آنها برخورد شده، استمداد بطلبد و از آنها بخواهد که به کمک تيمي بيايد که ناتواني اش در مديريت اقتصادي کشور، سال هاست بحران مي آفريند.
البته تقريبا مسلم است که نبايد
انتظار داشت که مثلا مدير اجرايي کشور، به وضعيت خودساخته اعتراف کند
ودست ياري به طرف ديگران دراز کند که احتمالا او و نزديکانش معتقدند
اوضاع و احوال خيلي هم خوب و بر وفق مراد است; اما در ميان دولتي ها
آيا ميرزا مهديخاني پيدا نمي شود که با کمي واقع بيني، بگويد و بنويسد
که چشم زخمي به اقتصاد ايران وارد آمده که ظرف ده روز، ارز و طلا و
بسياري از کالا ها بيش از 25 درصد گران شده اند و نرخ تورم واقعي اين ماه
مسلما بالا تر از 40 درصد است؟ اگر در دوره افشاري، چنين نوشته اي از
طرف ميرزا مهديخان، طنز بود و مثل شد و در تاريخ به عنوان نمونه پرت بودن
از داستان باقي ماند، امروز اگر مديران اقتصادي دولت کاري ميرزا
مهديخاني کنند، نامشان به عنوان بزرگاني که در اين وانفسا، حداقل از
پيله خود ساخته بعضي ها بيرون آمده و واقعيت را مي بينند و هشدار مي
دهند، در تاريخ ثبت خواهد شد! شايد با هشدار و بيدار باش آنها، سفر به
آمريکاي لا تين ديگر بر ماندن در کشور و پاسخگويي و چاره انديشي درباره
وضعيت بلا تکليف اقتصادي ترجيح داده نشود و مديران رده بالا ي اقتصادي
يک روز در ميان غيبشان نزند و به چاره جويي بنشينند. پس کاشکي ميرزا
مهديخاني پيدا شود و به رئيس و رئيس هايش بگويد که چشم زخم مختصري به
اقتصاد رسيده است!
شرق:اميرنظام يا عزيزالسلطان
«اميرنظام يا عزيزالسلطان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سعيد حجاريان است كه در ان ميخوانيد؛سعدي در گلستان داستاني دارد كه نشاندهنده نوعي تحرك اجتماعي است. وي ميگويد:«روزي افتاد فتنهاي در شام/ هر يك از گوشهاي فرا رفتند/ روستا زادگان دانشمند/ به وزيري پادشا رفتند/ پسران وزير ناقصعقل به گدايي به روستا رفتند» گاهي فكر ميكردم كه از اين داستان سعدي تحرك عمودي اجتماعي را ميتوان نتيجه گرفت. منظورمان از تحرك عمودي اجتماعي آن است كه فرد بتواند پايگاه، شأن، طبقه يا كاست خود را از مرتبهاي فروتر به فراتر ارتقا داده يا برعكس بر اثر بيكفايتي اين مراتب را از دست داده و در هرم اجتماعي سقوط كند.
اما بيشتر كه دقت كردم، متوجه شدم اساسا در زمانهاي كه اميركبير (اميرنظام) ميزيست، به معنايي كه جامعهشناسان ميگويند تحرك اجتماعي وجود نداشته است يعني درست است كه بچهآشپزي اهل روستاي هزاوه به صدراعظمي ناصرالدينشاه بركشيده ميشود، اما بر اثر دسيسه چيني دربار ناگهان از اوج عزت به حضيض ذلت سرنگون شده و در غربت رگزده ميشود.
در عوض آدم بيكفايتي مانند عزيزالسلطان (مليجك) به خاطر نظربازي شاه لقب سرتيپي گرفته و جليس و انيس شاه ميشود. در واقع در جوامع ساختيافته ترفيع و تنزل در هرم اجتماعي كاملا به لياقت بستگي دارد نه به خواست اين و آن و به قول امير «عمه و خاله»، يعني قيمت سرمايه انساني را بازار تعيين ميكند و كفايتها و درايتهاست كه جايگاه فرد را مشخص ميكند نه حسب و نصب.
اما در زمانه اميركبير فقط اراده شاه بود كه كسي را برميكشيد و كسي را به ذلت ميانداخت، يعني به جاي نظام لياقتسالاري، نظام ارادتسالاري حاكم بود و چنانكه در شعر سعدي هم ميبينيم گويا اين وقايعي كه از آن نام ميبرد، در فضايي مجازي يا لااقل در ايام فتنهاي بوده است كه همگان به گوشهاي فرار ميكردند، يعني نوعي هرج و مرج اجتماعي حاكم بوده كه چنين اتفاقاتي افتاده است.
در واقع سعدي در مقام بيان قاعدهاي اجتماعي نبوده بلكه توضيح شرايط استثنايي را ميداده است. به گمانم آه مظلوم دامن سلسله قاجار را گرفت و بعد از مرگ امير ديگر اين سلسله زوال و انحطاط خود را شروع كرد و اين حق ناصرالدينشاه بود كه چون شخصيت مقتدر و توسعهگرايي مانند اميركبير را ميكشد بايد همنشين مليجكها شود.
معمولا اصلاحات ايران را با اصلاحات دوران «میجی» در ژاپن مقايسه ميكنند چون هر دو اصلاحات با فاصله اندكي از يكديگر شروع شدند. میجی حدود 10 يا 15 سال پس از امير، اصلاحات در ژاپن را شروع كرد بنابراين هميشه اين سوال مطرح بوده كه علل توفيق ژاپن و ناكامي ما چه بوده است؟ در اين زمينه كتب و مقالات زيادي هم نوشته شده است و هريك از زاويهاي به اين مطلب پرداختهاند. من نميخواهم در اينجا همه آن مطالبي را كه گفته شده، مرور كنم بلكه معتقدم بايد حتما به اين نكته توجه داشت كه در ژاپن ساختيابي به همراه اصلاحات میجی كه اصلاحاتي آمرانه هم بود، آغاز شد و هركس برجاي خود نشست.
در اين ميان امپراتور و نيز پيشهوران اين را قبول كردند كه نظام شايستگي را بپذيرند و من راز اصلي توفيقات اصلاحات میجی را همين امر ميدانم و الا اينكه گفته ميشود ژاپن حالت جزيرهاي داشت، دور افتاده بود و بر عكس ايران در چهارراه حوادث قرار نداشت يا مثلا ادعا ميشود ژاپنيها مانع از استعمار مستقيم يا غيرمستقيم غربيها شدند و اجازه ندادند كه كالاي غربي بازار آنجا را فتح كند و نظام خوداتكايي پيشه كردند و از اين نوع تعابير را من برايشان اهميت ثانوي قايل هستم. در ايران، امير، ياوري نداشت و خود ميخواست يكتنه همه بار اصلاحات را به دوش بكشد.
از يك سو با توطئه دربار مقابله كند و از سوي ديگر با خارجيها ارتباط بگيرد و سياست خارجي را تنظيم كند و از سويي دنبال تاسيس دارالفنون و تنظيم قشون و تشكيل مطبعه و اعزام به خارج، سركوب بابيها و دهها عمل ديگر بود كه نميتوانست آنها را بدون ياوراني انجام دهد. اما «میجی» ابتدا تدارك بازوهاي اجرايي فراواني براي خود ديد و از اين مسير، نوعي بروكراسي قوي براي پيشبرد اهدافش ايجاد كرد يعني امثال اميرنظام در مصادر قرار گرفتند و امثال عزيزالسلطانها جايي در امور نداشتند.
تهران امروز:ترور دانشمندان ايران و سرشكستگي دشمنان
«ترور دانشمندان ايران و سرشكستگي دشمنان»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛ترور شهيد احمديروشن دانشآموخته ممتاز دانشگاه و استاد همين دانشگاه درست يك روز پيش از دومين سالگرد شهيد عليمحمدي يكي ديگر از دانشمندان هستهاي ايران، نشانگر سبعيت دشمنان نظام اسلامي و واهي بودن ادعاهاي آنان در ارتباط با مبارزه با تروريسم است.
در واقع آمريكا، انگليس و رژيم غاصب صهيونيستي بارها و بارها نشان دادهاند كه هيچ ابايي از كشتار و ترور سياستمداران، دانشمندان، روشنفكران، روزنامهنگاران و خلاصه هر كس كه به مخالفت جدي با آنان ميپردازد، ندارند.
ترور شهيد احمدي روشن كه گفته ميشود عازم مراسم دومين سالگرد شهادت شهيد عليمحمدي بوده است، عينيت سخنان تهديدآميز رئيس ستاد ارتش اسرائيل غاصب است كه گفته بود ايران بايد در سال 2012 منتظر وقايع تازهاي باشد. اين «وقايع تازه» معنايي جز تشديد مبارزه با ايران اسلامي از طريق ترور و ارعاب نميدهد.
اين ترورها دانشمندان هستهاي و كلا دانشمندان ايراني را كه در زمينههاي مرتبط با فعاليتهاي هستهاي صلحآميز كار ميكنند يا در زمينههاي فنآوريهاي حساس مشغول به تحقيق و پژوهش هستند، هدف گرفته است.گمان آمريكا و اسرائيل بر اين است كه با كشتار و ترور دانشمندان ايراني راه جمهوري اسلامي ايران را براي پيشرفت در زمينه فنآوريهاي پيشرفته ميبندند و يا دانشمندان ايراني را به انفعال ميكشانند. بيترديد نظام جمهوري اسلامي ايران به موقع پاسخ تنبيهي مناسب را به آمريكا و رژيم غاصب اسرائيلي و هر دولتي كه در اينگونه ترورها مشاركت داشته است، خواهد داد اما اين موضوع موجب نميشود كه از حساسيتهاي امنيتي غافل شويم و از جان دانشمندان ايراني مراقبت نكنيم.
:بر دستگاههاي امنيتي و حفاظتي واجب است كه بر ميزان حفاظت و دقت خويش در زمينههاي حفظ امنيت دانشمندان كشورمان بكوشند.
ترور شهيد احمدي روشن نشان ميدهد كه دشمنان از شيوه مشخصي براي ترور استفاده ميكنند و عوامل دستآموز آنها نيز تا زماني كه اين شيوه موثر است از آن بهرهگيري ميكنند.
انتشار فهرست دانشمندان هستهاي ايران از سوي آژانس بينالمللي هستهاي، اين امكان را فراهم كرد تا دستگاههاي ترور و كشتار دشمنان ايران اسلامي، به آساني دانشمندان ايراني را شناسايي و طرح ترور آنان را تدارك كنند.
متقابلا دستگاههاي مسئول بايد هزينه اين ترورها را براي آمريكا و اسرائيل و به احتمال بسيار قوي انگليس، افزايش دهند. اين روش چندان پيچيده و سخت نيست. اين سه دولت شرور بايد هم در محافل و مجامع جهاني رسوا شوند و هم پاسخ اعمال شرارتآميز خود را ببينند.
از زاويه ديگر ترور دانشمندان ايراني نشان ميدهد كه نظام جمهوري اسلامي در دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده خود در زمينه فنآوريهاي حساس و نوين، موفقيتهاي چشمگيري داشته است.
دشمن بايد بداند با هر ترور بر شمار دانشمندان و پژوهشگران ايراني كه خواستار رسيدن ايران اسلامي به قلههاي بلند پيشرفت و رشد هستند، افزوده خواهد شد. اين ترورها نتيجهاي جز نشان دادن حقانيت ايران اسلامي ندارد.
ابتكار: تعبيربدر و خيبر امام و غلبه روحيه جهادي بر ابزارگرايي مدرن
«تعبيربدر و خيبر امام و غلبه روحيه جهادي بر ابزارگرايي مدرن»عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم مائده فاطمي است كه در آن ميخوانيد؛در دنياي معاصر ابزارگرايي وتجمل پرستي همراه با انسان مدرن متولد گرديد. تجمل گرايي در بستر دنياي مدرن هويت يافت و رشد و توسعه پيدا کرد. خود مداري دکارت، طي پانصد سال، تمدني پديد آورد که همهي اجزاي آن در راستاي تامين نيازهاي وهمي بشر بود. دانش در دنياي مدرن نه در شريعت رو به آسمان داشت، نه در فلسفه و روح خويش نظر به انسان کامل داشت و نه در شهود خويش، باطني براي عالم ميشناخت. لذا روحي که اين تمدن را آفريد يک روح شيطاني بود. تا قبل از آن، انسان به دنبال معارف عميق هستي ميگرديد بي آن که بخواهد اين معارف را تبديل به ابزار كند. لکن انسان عمل گراي مدرن نه تنها عوالم هستي را نميشناخت بلکه جهل خويش را مقدمه ي تمدني قرار داد که با آن بتواند طبيعت خود را ارضا کند لذا ابزارهايي که ابتدا فقط در جهت رفع نيازهاي بشر بودند آن چنان گسترش يافتند که ديگر ابزارها نه جنبه ي رفع نياز بلکه در جهت ارضاي برتري طلبي هاي نفس اماره توسعه يافتند.
مصرف گرايي، تجمل پرستي و ابزارگرايي جزء لاينفک زندگي مدرن گرديد. به طوري که حيات شرکت ها و کارخانه هاي بزرگ در گروي نو آوري و مصرف بيشتر کالاهاي مدرن بود. دنياي مدرن نظام احسن الهي را در راستاي خودمداري دکارتي آن چنان متحول ساخت که ابزار در دنياي مدرن معناي ذاتي خويش را از دست داد و معناي ديگري يافت. در مقابل در عالم ديني اساسا ابزار اصالت نداشت. هر آن چه در عالم ماده است همه ابزاري براي رسيدن به حضرت حق است. بر اين اساس انسان در اين عالم مسافري است که قرار ندارد و همواره چشم به حيات ابدي خويش دوخته است لذا نظر به ابزار نداشته و فقط به اندازه ي رفع نياز از آن بهره ميبرد.
انقلاب اسلامي افقي را پيش روي خويش قرار داد که در تقابل با دنياي دکارت بود. دکارت اساسا حقيقتي براي عالم نميشناخت که عالمي مطابق آن حقيقت بيافريند. لذا خود آفريننده ي دنياي مدرن گرديد خودي که چون از عالم قدس بريده بود و صراط مستقيمي متصور نبود براي ارضاي نيازهاي وهمي خويش تکنيک هاي رنگارنگ را خلق نمود. انقلاب اسلامي قرار بود يك عالم توحيدي بيافريند. عالمي که همه وجوه آن براي پيوستن به حق باشد. لذا ابزار ابزار بود و نه هدف از اين رو توسعه ي وهم گونه ي آن هيچ جايگاهي نداشت. انقلاب اسلامي نه تنها ابزار دنياي مدرن را بلکه روح شيطاني آن را به چالش طلبيد و افقي الهي پيش روي بشر پديد آورد.
در تقابل با ابزارگرايي دنياي مدرن روحيه ي جهادي انقلاب اسلامي ظهور کرد. در اين فرهنگ، مومن روحيه جهادي دارد البته نه به اين معنا که از ابزارهاي منسوخ استفاده کند بلکه به اين معنا که دنبال نيازهاي خيالي و وهمي نميرود. انسان در عالم ديني ميداند که هيچ چيز حقيقي، نميتواند جديد باشد بنابراين دنبال ظواهر بي باطن نميرود.
البته ابزار گرايي تنها متعلق به دنياي مدرن نيست بلکه واقعيت آن است که اهل باطل در تاريخ همه ابزار گرا بوده اند. اين که اهل زر و زور و تزوير در مقابل انبيا و اهل البيت عليهم السلام ايستادند نشانه ي اين حقيقت بزرگ است که اصالت ماده، فرهنگي ميآفريند که در ابزارگرايي و تجمل پرستي اهل باطل متبلور ميشود به گونه اي که اين فرهنگ هرگز رسالت انبيا و ولايت اهل البيت عليهم السلام را برنمي تابد.
امروز هر فرد و گروه و جامعه و ملتي که گرفتار روحيه ي ابزار گرايي شود گرفتار روحيه ي شيطاني دنياي مدرن شده است و هر فرد و جماعتي که روح دنياي مدرن را انتخاب کند، همه ي دنياي مدرن را انتخاب کرده است و هر کس دنياي مدرن را انتخاب کند مقابل غدير و انقلاب اسلامي ايستاده است و اگر در ابتداي امر اين روحيه خود را نشان ندهد بالاخره باطن خويش را نمايان ميسازد.کربلا ظهور بواطن ناپاکي است که ابتدا در قلب خويش حقيقت غدير را- که عبور از مصلحت انديشي ها و زندگي زميني دور از حق بود – كتمان كردند و سپس بر امام زمان خويش شمشير کشيدند و البته اين داستان همه ي تاريخ است.
آن روز که کارگزاران سازندگي با روحيه ي تکنوکراتي تولد يافتند، صريحا اعلام نکردند که نظام ولايت مطلقه ي فقيه پاسخ گوي مطالبات آن ها از نظام نيست. آن ها ميپنداشتند بين جمهوري اسلامي و دنياي مدرن مسابقه اي است براي آن که جمهوري اسلامي همه ي آرمان هاي دنياي مدرن را محقق کند لکن اين افتخار به اسم مسلمانان تمام شود. اهل بصيرت ميدانستند که اين فکر آن قدر خطرناک است که آن ها را تا پاي براندازي نظام پيش خواهد برد و اين امر نيز در فتنه ي محقق گرديد.
شايد خودشان نميدانستند که تجمل پرستي آن ها را در تاريخ رو سياه خواهد کرد. و البته اين سنت الهي است که ابزارگرايي، چشم حق بين انسان را کور ميکند آن چنان که دريچه هاي وجود آدمي را به سوي حق ميبندد و انسان آن قدر بي کس و گرفتار جو زمانه و تبليغات رسانه ها ميشود که از اعلان مرگ بر امريکا پشيمان ميشود و پنجه به روي خدمت گزاران نظام ميكشد.کارگزاران، تکنيک دنياي مدرن را طلب کردند اما نميدانستند اگر روح توحيدي انقلاب اسلامي که همانا گذر از ابزارها و رجوع به حضرت حق است را نداشته باشند، روح شيطاني دنياي مدرن آن ها را با خود ميبرد و در مقابل انقلاب اسلامي قرار ميدهد.
ابزارگرايي مسئول و غير مسئول را فاسد ميکند و لکن اگر مسئول تجمل گرا شد خطر آن به مراتب بيشتر است. به گونه اي که نميتوان ثروت انبوه جمع آوري کرد و در جبهه ي انقلاب اسلامي قرار گرفت. اگر اين ثروت از مال حرام باشد که قطعا انسان راه خويش را به سوي حق بسته است و اگر از حلال باشد براي او حجاب ميسازد و روحيه ي آزادگي را از انسان ميگيرد. لذا مسئولاني که روح عزيز و پر نفوذ انقلاب اسلامي را ميشناسند و برکات آن را ميدانند به قدر ضرورت خويش از دنيا بهره ميگيرند.
در اين راستا توصيه به قناعت مسئولين فقط از آن جهت نيست که به ياد مستضعفين باشند، بلکه مسئله خيلي بزرگ تر از بعد اجتماعي آن است. وقتي انقلاب اسلامي يعني ساختن مدينهي توحيدي، يعني کارگزاران توحيدي، يعني اجتماع توحيدي، يعني اقتصاد توحيدي، يعني فرهنگ توحيدي و...، يک کارگزار و وکيل مسرف، اصالتا مسير حق را منحرف ميکند، راه اميد به سوي مدينه ي فاضلهي انقلاب را منحرف ميکند و اين يک گناه کم اثر، کوچک و شخصي نيست اين يعني رو به تمدن شيطاني مدرن کردن و آرمان هاي انقلاب اسلامي را لگد مال کردن، اين يعني در دنياي مدرن تنفس کردن و باز دم هاي مدرن ارائه دادن، اين يعني افتخار به مسلمان بودن و در عين حال مدرن بودن، اين يعني خود را صاحب انقلاب دانستن و حضور فعال در فتنه ي و تقويت آن داشتن و بالاخره اين يعني هلاک شدن، بي آبرو شدن و نفله شدن در مقابل مستکبران عالم که روحشان را به هويت شيطاني فروختند.
اين ها يعني جز با روحيه ي ضد استکباري که در گروي روحيه ي جهادي است نميتوان آرمان هاي انقلاب اسلامي را محقق کرد. اگر حضرت امام خميني (ره ) روحيه جهادي نداشتند و آن همه سختي و تبعيد را برنمي تافتند هيچ گاه انقلاب اسلامي محقق نميشد و اگر ايشان اين روحيه توحيدي بي نظير را نداشتند باعث رشد و عظمت انقلاب نميشدند. آن همه سکينه در نا آرامي هاي انقلاب همه نشان از گسستن ايشان از ابزار ها و پيوستن ايشان به حق بود. همين روحيه توحيدي بود که باعث شد ايشان بگويند که هيچ گاه نترسيدند. اين ها همه به خاطر آن بود که ابزار براي ايشان تنها يک ابزار تحت ربوبيت حضرت حق بود و نه بيشتر.
وقتي حضرت امام خميني(ره) تاکيد ميکردند که ما بايد حامي مستضعفين جهان باشيم ايشان اين حرف را از اين جهت نگفتند که ما چيزي براي عرضه نداريم لذا در گروه مستضعفين عرض اندام ميکنيم، نه هرگز. اين يک فرهنگ است آن ها که در مقابل حق گردن کشي نميکنند و استکبار نميورزند و چشمشان در همه ي حوادث به لطف حق است همراهان جمهوري اسلامي براي رسيدن به مدينه ي فاضله ي توحيدي هستند.اگر مقام معظم رهبري اين قدر بر روحيه ي جهادي تاکيد ميکنند بدين دليل است كه برکات آن را ميدانند. همين روحيه ي جهادي است که اين همه بصيرت به ايشان داده است و همين روحيه ي جهادي است که تحريم هايي که به قول خود اوباما فلج کننده بود، به تعبير ايشان ما را در موقعيت بدر و خيبر قرار داده است.
تاريخ انقلاب اسلامي نشان ميدهد روحيه ي جهادي غير ممکن ها را ممکن ساخته و اتفاقا ابزارهاي بي بديل دشمنان را بي اثر نموده است و همين روحيه جهادي جمهوري اسلامي بوده است که موج بيداري اسلامي را در منطقه به راه انداخته و نفوذ انقلاب اسلامي را در عالم بي نظير ساخته است. اهل بصيرت ميدانند که همه ي نفوذ جمهوري اسلامي فقط در سايه ي فرهنگ ضد استکباري به وجود آمده است بنابراين بسيار مراقب آن هستند که مبادا در ابزارها متوقف شوند زيرا ميدانند آن ها که گرفتار ابزارها گرديدند روح خويش را تقديم شيطان کرده اند و بالاخره هلاک و بي آبرو ميگردند.
دنياي اقتصاد:درباره تصمیم شورای پول و اعتبار
«درباره تصمیم شورای پول و اعتبار»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن ميخوانيد؛شورای پول و اعتبار سرانجام به وظیفه خود عمل كرد و تناسب دو نرخ سود بانکی و تورم را پذیرفت.
اما در این خصوص نکاتی به نظر میرسد که در اینجا مطرح میكنیم. اولا منطقی شدن نرخ سود بانکی یکی از منافذ رخنه فساد به اقتصاد کشور را بست؛ زیرا از این پس موضوعی به نام رانت تسهیلات به کلی مختومه و به بایگانی فرستاده میشود. اگر چه طبیعی است کسانی که از این رانتها بهرهمند بودهاند از اقدام شورای پول و اعتبار خوشحال نباشند. نکته دوم اینکه نقدینگی موجود در بانکها همچون دریایی مواج و توفانی بود که با تصمیم درست شورای پول و اعتبار این دریای متلاطم سرانجام روی آرامش را به خود خواهد دید و دیگر شاهد اثرات تخریبی امواج نقدینگی در بازارها نخواهیم بود.
به عبارت دیگر اثرات تخریبی نقدینگی نه به دلیل خروج پول از بانکها بلکه به دلیل تلاطم نقدینگی ایجاد میشد. نکته سوم اینکه چقدر خوب است که نرخ مرجع ارز تا نرخ بازاری آن افزایش یابد و با این کار اقتدار ایران را در چیزی که به آن جنگ ارزی گفته میشود تثبیت نماییم؛ چرا که در این صورت واردات کاهش و صادرات افزایش مییابد و این خود بزرگترین کمک به تولید و اشتغال است. بنابراین خوب است که این دستاورد، حفظ شده و برای تکمیل اثر مثبت آن، سیاست تکنرخی شدن ارز بر مبنای نرخ جدید ارز آزاد اجرا شود.
نکته آخر در خصوص تعیین نرخ سود سپرده، متناسب با تورم است. بر اساس محاسبات انجام شده نرخ سود سپرده یکساله مطابق با ماده 92 قانون برنامه پنجم برای سال 1391 باید 21 درصد باشد که طی روزهای آینده به تفصیل این محاسبات را شرح خواهیم داد.
لذا بهتر است برای ماههای باقیمانده سال جاری نیز همین رقم در تعیین نرخ سود سپردههای یکساله، مبنا قرار داده شود تا از این طریق، یک ثبات 14 ماهه در سیستم بانکی داشته باشیم. ضمنا اگر سود 21 درصد برای سپردههای یکساله از نظر منتقدین زیاد است (که واقعا هم نسبت به کشورهای صنعتی بالاست) اشکال در قانون نیست، بلکه اتفاقا قانون مزبور بسیار مترقی بوده و مورد تایید شورای نگهبان نیز قرار گرفته است؛ ضمن اينكه ميتوان با محاسبات خيلي ساده نشان داد كه نرخ واقعي (نه نرخ اسمي) همچنان در ايران پايينتر است. در شرایط جدید به دلیل کاهش تقاضا برای نقدینگی (با اصلاح نرخ سود)، بانک مرکزی راحتتر میتواند جلوی انبساط نقدینگی را بگیرد. در این صورت از سال 1392 میتوان با کاهش تورم، نرخ سود بانکی را نيز کاهش داد.
جهان صنعت:تصمیمهایی انفعالی تحلیلهای رویایی
«تصمیمهایی انفعالی تحلیلهای رویایی»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمیجونی است كه در آن ميخوانيد؛ کاملا روشن نیست که رفتار انفعالی مقامات اقتصادی ایران چه زمانی به پایان میرسد به همین دلیل واقعا نمیتوان گفت، آیا میتوان به تصمیمهایی که برای ساماندهی اوضاع اقتصاد کشور اتخاذ میشود، اطمینان کرد یا نه.
تصمیم اخیر مقامات پولی کشورمان در مورد افزایش نرخ سود بانکی بدون شک برای ساماندهی بازار پول اتخاذ شده است. این مقامات با خوشبینی فریاد میزنند که افزایش نرخ سود بانکی با این هدف است تا منابع مالی جامعه به سمت بانکها جذب شوند و وارد بازارهای کاذب ارز، سکه و طلا نشوند. نتیجه بلافصلی که از این تحلیل خوشبینانه گرفته میشود آن است که با تحقق این مقدمه، سرمایههای جذب شده توسط بانکها به سمت فعالیتهای مولد روانه خواهد شد. جالب است که بعد از این نتیجه رویایی مقامات اقتصادی تلاش میکنند تا قسمتی از کیک سرمایههای سرگردان جذب شده را به خود اختصاص دهند و براین اساس روزهایی را تصویر میکنند که این سرمایهها بعد از چرخش در بانک وارد بازار سهام شود و علاوه بر ساماندهی بازار پولی، منافعی را عاید بازار سرمایه و در نهایت صنعت کند.
اما اگر چنین بود چرا محمود احمدینژاد بدون توجه به نرخ تورم و سودهایی که در قیمتهای حبابی وجود دارد، میخواست نرخ سود بانکی را یک رقمی کند، آیا هماکنون مقاماتی که آن موقع از کاهش نرخ سود بانکی پشتیبانی میکردند، میتوانند از نظریات خویش دفاع و همان نسخه قدیمی را پیشنهاد کنند؟ نکته قابل توجه آن است که مدافعان کاهش نرخ سود بانکی که میخواستند علاوه بر کاهش نرخ سود وامهای اعطایی، نرخ سود سپرده را هم کاهش دهند هماکنون در صف پشتیبانی از افزایش نرخ سود سپرده قرار گرفتهاند.
اکنون پرسش مهم آن است که اتخاذ چنین تصمیمهایی آیا میتواند کارساز باشد و در رسیدن به هدف جمعآوری پولهای سرگردان مدیران کشور را یاری دهد؟ بهتر است مدیران به این نکته توجه کنند که تحرک قیمت ارز و طلا طی سال گذشته حداقل 30 تا 37 درصد سود نصیب دارندگان کرده و حتی اگر این تفاوت قیمت، حفظ قدرت خرید پول هم نامگذاری شود باز هم چنین به نظر میآید که صاحبان سرمایههای سرگردان همچنان علاقه خواهند داشت که به جای سپردهگذاری در بانک روانه بازار شوند و کالا انبار کنند.
این تصمیم البته قیمت پول را بدون آنکه حاصلی در بر داشته باشد افزایش میدهد و به همین دلیل احتمالا آشفتگی بازار پول را تشدید و زیانهایی را متوجه صاحبان صنایع که نیاز روزمره به پول و سرمایه دارند میکند چراکه افزایش قیمت پول بر قیمت تمام شده کالا اثر تورمی گذاشته و رقابت را به نفع کالای وارداتی نامتعادل میسازد.