۰۵ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۵ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۰۰۶۷۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۵ - ۲۱-۱۱-۱۳۹۰
کد ۲۰۰۶۷۵
انتشار: ۱۳:۱۵ - ۲۱-۱۱-۱۳۹۰

کاش من دایناسورت بودم

دیالوگی از کلاه قرمزی و پسرخاله
برای من،هنوز هم یکی از عاشقانه ترین صحنه‌ها ،مال کلاه قرمزی و پسرخاله است: شب است،کلاه قرمزی نشسته روی پیکان آقای مجری منتظر...

چکمه‌های کوچولوی قرمزش را جفت گذاشته بغلش: - معذرت، از ته دل.

- چرا نمی ری خونه؟

- آخه...دلم تنگ می شه.

- تنهایی؟

-اوهوم.

-منم تنهام.همه فکر می کنن فامیل من شهرستانن.یعنی خودم اینجوری بهشون گفتم.ولی من هیچکی رو ندارم.عین تو.

-کاشکی من دایناسورت بودم. بعد سرش را تکیه می دهد به شانه ی آقای مجری، بغض می افتد توی گلویش، می گوید کاشکی من دایناسورت بودم و خودش را می چسباند به آقای مجری.

 آقای مجری گُل را قبل تر پرت کرده، کلاه قرمزی تب کرده از این گل انداختن، حالا آمده و زیر گوش آقای مجری می گوید: کاش من دایناسورت بودم. شانه ای نیست که سر بگذارم رویش و دایناسورش باشم...

منبع: وبلاگ آدمک تنهاست بخند
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۱
3
48
قحط شانه است مگر نمی دانستی؟!
نظرسنجی
قوانین کنونی ازدواج و طلاق در ایران ...