۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۲۰۳۲۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۱
کد ۲۲۰۳۲۹
انتشار: ۱۰:۳۰ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۱
شاید شنیده باشید که می‌گویند دروغ به همسر اگربرای دلخوشی او باشد ایرادی ندارد. اگر با چنین الگویی پیش بروید بنای سستی در خانواده‌تان می‌سازید. هیچ دروغی نمیتواند زندگیتان را بهتر کند. اگر نمی‌توانید پایبند تعهداتتان باشید خود را متعهد نکنید و به همسرتان قول دروغ ندهید. هیچ دروغی سازنده نیست و نمی‌تواند باعث مهر و محبت باشد.
فقط بعد از اینکه چند سال از زندگی زناشوییتان گذشته باشد، خواهید فهمید که بخشی از تصوراتتان راجع به ازدواج و زندگی زناشویی، خیالات و تصورات غیرواقعی از زندگی بوده است و زندگی را نمی‌توان با شانس و رویاهای غیر واقعی ساخت.آیا شما هم تحت تاثیر یکی از این دروغها قرار گرفته‌اید؟

دروغ اول: عشق،کافی است!‏
واقعیت این است که عشق‌ورزی نمی‌تواند دلیل کافی برای شروع و ادامه یک زندگی زناشویی باشد. اگرچه که وجود عشق در زندگی ضروری است ولی این همه چیزی نیست که بتوان زندگی را برآن استوار کرد. عشق‌ورزی مطلق فقط در رابطه با کودکان کاربرد دارد و شما نمی‌توانید با این روش زندگی خوبی داشته باشید. شما در دنیایی زندگی می‌کنید که مدام استرس و اضطراب به همراه انواع مشغله‌های ذهنی در همه ابعاد زندگیتان سایه انداخته است. دردنیایی که شعارش این است که؛ عشق راه‌حل همه مشکلات زندگی است، شما فقط دچار رویاپردازی می‌شوید بدون اینکه بتوانید مشکلات و مسائل زندگیتان را حل کنید. تنها راه حل شما این اسن که از این رویاپردازی بیرون بیایید.‏

عشق به تنهایی نمی‌تواند زندگی شما را بسازد و شاید به همین دلیل است که گاهی با وجود علاقه‌ای که به همسرتان دارید،در زندگیتان شاد نیستید. عشق نمی‌تواند بنیان زندگی باشد.شما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم به مجموعه‌ای از امکانات و لوازم احتیاح دارید و عشق فقط یکی از آنها است. اگر عاشق باشید صبر و تحمل بیشتری دارید و می‌توانید هیجاناتی را در زندگی زناشویی‌تان تجربه کنید. شما در زندگی به تفاهم،اخلاقیات، رفاه مالی و مشترکات فرهنگی نیز احتیاج دارید و عشق نمی‌تواند کمبودهای مالی، بی‌ادبی و گستاخی و تضادهای فکری‌تان را جبران کند. اگرچه که می‌تواند آنها را تا حدی قابل تحمل کند.‏

دروغ دوم: در زندگی زناشویی‌تان باید بگویید و بشنوید
در دنیایی زندگی می‌کنید که شما را تشویق می‌کنند تا درباره احساسات و نیازهایتان صحبت کنید اما یادتان نمی‌دهد که میان احساسات غلط و احساسات جهتدار و درست تفاوتی قایل شوید. تعداد کمی هستند که می‌دانند چگونه باید احساساتشان را کنترل کنند و چه زمانی آنها را ابراز کنند.در بیشتر اوقات حرف زدن درباره احساسات بدون ملاحظه این که احساسات شما چه تاثیری در شنونده می‌گذارد بیشتر از اینکه برایتان مفید باشد،آسیب زننده است. به شما توصیه می‌کنند که احساساتتان را بروز بدهید و درباره آنها حرف بزنید، اما یادتان نمی‌دهند که چگونه این کار را بکنید. شاید بهتر بود به جای این تبلیغ اشتباه و گول‌زننده به شما یادآوری می‌کردند که زندگی زناشویی نیاز به مهارت ارتباط برقرار کردن دارد. اگر یاد بگیرید که یک رابطه درست و منطقی با همسرتان برقرار کنید بسیار مفیدتر خواهد بود تا اینکه برای حل مشکلات و اختلافات زناشویی‌تان بدون اینکه شناخت درستی از طرف مقابل داشته باشید، فقط از احساسات و نیازهایتان بگویید.‏

دروغ سوم: آدمها واقعاً تغییر نمی‌کنند‏
اگر چه بسیاری از زوجهایی که باهم اختلاف دارند زمانی که می‌خواهند مشکلاتشان را حل کنند، ادعا می‌کنند که حاضرند کمی خودشان را تغییر دهند اما واقعیت چیز دیگری است.آنها می‌خواهند همسرشان تغییرکند. بسیاری از آنها مشکلات را از همسرشان می‌بینند. خیلی‌ها عمیقاً اعتقاد دارند که برای بهبود بخشیدن در روابطشان، هر دو طرف رابطه باید تغییر کنند، اما چنین تلاشی برای تغییر هر دو نفر کاملاً بیهوده است.‏

واقعیت این است که بسیاری از مردم روش اشتباهی را برای تغییر و بهبود روابطشان، انتخاب می‌کنند و زمانی که به نتیجه دلخواهشان نمی‌رسند می‌گویند «آدمها تغییر نمی‌کنند». شاید شما نیز از آن دسته کسانی باشید که از تغییر دادن خودتان می‌ترسید و به جای مواجهه از آن فرار می‌کنید. اما تغییر کار سختی نیست و شما نباید به خودتان دروغ بگویید. همه چیز به خواسته‌ی شما برمیگردد و اینکه چقدر خواهان این هستید که در خودتان و در زندگیتان تغییر ایجاد کنید. در مورد همسرتان هم همینطور است. او می‌تواند تغییر کند اگر واقعا چنین تصمیمی گرفته باشد.‏

دروغ چهارم: با ازدواج زندگی متفاوتی را شروع می‌کنید‏
شما ممکن است پس از ازدواج از پدر و مادرتان دور باشید، اما این دوری به این معنی نیست که ارتباط شما با آنها قطع شده است و هیچ تاثیری از حضور آنها در زندگیتان وجود ندارد. هر نگاهی که به زندگی دارید متاثر از نوع تربیت‌تان است. برخورد شما با مشکلات و مسائل زناشویی‌تان، نگاهی که به رابطه با همسرتان دارید و تعریفی که از این رابطه دارید همگی مبتنی بر تربیت خانوادگیتان است. در زندگی‌های سنتی که پدربزرگ یا مادربزرگ با فرزندانشان زندگی می‌کردند این تاثیرپذیری از بزرگترها کاملاً مشهود بود. اما امروزه،همه سعی می‌کنند تا فاصله‌شان را با پدر و مادرهایشان بیشتر حفظ کنند. با این پیش فرض که رعایت این فاصله مانع از دخالتهای بی‌مورد آنها در زندگی خانوادگی می‌شود. شاید شما پدر یا مادرتان را زیاد نبینید و رفت و آمد کمی با هم داشته باشید اما نمی‌توانید منکر نوع تربیت خودتان بشوید. به نظر می‌رسد که آنها مانند ریسمانی محکم به شما متصل هستند.‏

این مساله زمانی تعجب برانگیز است که شما سعی کنید روش زندگی متفاوتی از پدر و مادرتان داشته باشید. اگر شما مدام از سبک زندگی پدر و مادرتان انتقاد کنید و یا آنها را مسخره کنید و تلاش کنید تا به هر شکلی از آن فرار کنید، چه بخواهید و چه نخواهیدآسیب بیشتری خواهید دید، زیرا آنها از زندگیتان حذف نمی‌شوند.‏

دروغ پنجم: برای زندگی بهتر مسئولیتها را عادلانه تقسیم کنید‏
یکی از شعارهای ازدواجهای مدرن این است که همه مسئولیت‌ها زندگی باید عادلانه و بین زن وشوهر تقسیم شود. مسئولیت‌های کار در خارج از خانه، خانه‌داری و همه تصمیم‌گیری‌ها باید بین زن و شوهر تقسیم شود و هر کدام باید سهم خودش را ادا کند. در چنین تعریفی از وظایف زناشویی، مردان همسرشان را نیز مسئول هزینه‌های مالی خانواده می‌دانند و برای خرجهای زندگی به تنهایی تصمیم نمی‌گیرند و حتی زمانی که مشکل و مسئله‌ای پیش می‌آید هر دو نفر خود را مسئول و موظف می‌دانند. این سبک تقسیم عادلانه وظایف اگرچه مزایا و محاسنی دارد و مطابق با نوع زندگی امروزی است اما واقعیت این است که در این بین حقیقت مهمی نادیده گرفته می‌شود. مردان احساس می‌کنند در جایگاه درستی قرار نگرفته‌اند و کارهایی که میکنند نادیده گرفته میشود بنابر این به راحتی از زیر بار وظایفشان شانه خالی می‌کنند. در عین حال زنان گمان می‌کنند که بیش از توانشان برای زندگی وقت و انرژی می‌گذارند. زنان شاغل این دغدغه را دارند که باید به خانه بروند و به همسر و فرزندانشان رسیدگی کنند. در این بین فرزندان هم همیشه احساس می‌کنند که به اندازه کافی به آنها توجه نمی‌شود.‏

واقعیت این است که اگرچه این نوع ازدواج‌ها عادلانه توصیف می‌شوند اما اصلاً عادلانه نیستند. بسیاری از زنان شاغل مسئولیت بیشتری را به عهده میگیرند و همسرانشان معمولا وظایف خانه‌داری را فراموش می‌کنند. بسیاری از مادران شاغل به تنهایی مسئولیت امور خانه و فرزندان را به عهده می‌گیرند و کمترین همکاری و حمایت را از سوی همرانشان دریافت می‌کنند. به نظر می‌رسد هنوز راه زیادی تا تقسیم عادلانه همه وظایف میان زن و شوهر مانده است. مردان باید مسئولیت‌پذیرتر باشند و به تعهداتشان پایبندتر باشند. در غیر اینصورت این مساوات‌طلبی چیزی بیشتر از یک شعار و دروغ نخواهد بود.‏

دروغ ششم: بچه باعث استحکام زندگی است
اگر در زندگی زناشویی‌تان مشکل دارید و نمی‌توانید اختلافاتتان را حل کنید هرگز به این نصیحت غیرمنطقی گوش ندهید زیرا بچه‌ها می‌توانند تهدید بزرگی در این نوع زندگی باشند. شما نمی‌توانید به این امید که با بچه دار شدن مشکلات زندگیتان حل شود یک حیات دیگر را به خطر بیندازید. هرگز وسوسه نشوید که برای بهتر شدن زندگی زناشویی‌تان چنین تجربه خطرناکی داشته باشید. زمانی که با همسرتان اختلافات اساسی دارید و زندگیتان با تهدید، استرس و اضطراب و عدم تفاهم می‌گذرد، حتی به بچه‌دار شدن فکر هم نکنید. زیرا فقط به مشکلات‌تان اضافه می‌کنید. حتی در خانواده‌های ایده‌آل امکان اینکه فرزندان مشکلاتی را ایجاد کنند وجود دارد و اگر شما پیش از اینکه اختلافات زناشویی‌تان را حل کنید بچه‌دار شوید، یکی از بزرگترین اشتباهاتتان را مرتکب شده‌اید. اگر دوست دارید بچه داشته باشید و خانواده‌تان را بزرگتر کنید،ابتدا به دنبال حل مشکلاتتان باشید.یادتان باشد که مهمترین ویژگی پدر و مادر مسئولیت‌پذیری است. شما مسئول نیازهای روحی، معنوی و مادی فرزندتان هستید و زمانی که نتوانید پاسخگوی این نیازها باشید صلاحیت پدریا مادر شدن را ندارید.آینده یک انسان دیگر را با این خودخواهی که شاید زندگیتان بهتر شد به خطر نیندازید.‏

دروغ هفتم: مشکلات به مرور زمان حل می‌شوند
اگر در ابتدای ازدواج متوجه شدید که با همسرتان اختلافات اساسی دارید و به تفاهم نمی‌رسید منتظر نباشید تا زمان همه چیز را حل کند. از همان روزهای اول به دنبال راه حل باشید. یکی از نصیحتهای عامیانه این است که زمان همه چیز را حل می‌کند. این یک دروغ بزرگ است. زمان نمیتواند مشکلی را حل کند اگر خودتان نخواهید. نمی‌توانید به این امید که به مرور زمان اختلافات رنگ ببازند، آنها را نادیده بگیرید. اگر آنها را به حال خود بگذارید مشکلات بیشتری ایجاد خواهد شد.مشکلات حل نشده مثل زخمهای کهنه هستند اگر درمان نشوند روزی سر باز می‌کنند. پس به زمان دل نبندید.‏

دروغ هشتم: پدر و مادر بهترین مشاور هستند‏
فرقی نمی‌کند که مسائل زندگی زناشویی‌تان چقدر کوچک یا بزرگ هستند. اگر به دنبال مشاور و راهنما هستید کمی بیشتر تامل کنید و مشاور درستی انتخاب کنید.شاید در وهله نخست بخواهید با پدر و مادرتان مشورت کنید. اما این بهترین انتخاب نیست. پدر و مادرها عاطفی هستند و اولین واکنش آنها این است که حق با شما است و همسرتان اشتباه کرده است. حتی اگر آنها کاملاً منصف و منطقی باشند شما با این کار آنها را وارد مسائل زندگیتان می‌کنید و تصویر بدی از خودتان و همسرتان در ذهن آنها می‌سازید این نکته در مورد خواهر یا بردار و هر کسی از اعضای خانواده که به شما نزدیک است صدق می‌کند. پدر و مادر دلسوز هستند اما شاید دلسوزی و راهکارهای آنها مشکل بیشتری برای شما ایجاد کند. می‌توانید یک مشاور ازدواج انتخاب کنید و مشکلاتتان را با او در میان بگذارید.‏

دروغ نهم: دروغ مصلحتی به همسر ایراد ندارد‏
شاید شنیده باشید که می‌گویند دروغ به همسر اگربرای دلخوشی او باشد ایرادی ندارد. اگر با چنین الگویی پیش بروید بنای سستی در خانواده‌تان می‌سازید. هیچ دروغی نمیتواند زندگیتان را بهتر کند. اگر نمی‌توانید پایبند تعهداتتان باشید خود را متعهد نکنید و به همسرتان قول دروغ ندهید. هیچ دروغی سازنده نیست و نمی‌تواند باعث مهر و محبت باشد. دروغ عامل بی‌اعتمادی است. هر وعده‌ای که نتوانید به آن عمل کنید یک دروغ است. هرگز با این تصور که همسرتان وعده‌هایتان را فراموش خواهد کرد به او دروغ نگویید. اگر با این استدلال پیش بروید باید منتظر شنیدن دروغ‌های همسرتان باشید. زندگی زناشویی را با این فرضیات غلط نسازید.
 
برچسب ها: دروغ ، ازدواج ، روانشناسی
ارسال به دوستان
وبگردی